مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حسن اختری
قضیه امام صدر مهم است،سکوت جایز نیست
امید به حیات
استاد، از اینكه فرصتی دادید تا بتوانیم خدمت برسیم، تشكر میكنیم.
استاد: من هم از اینكه تشریف آوردهاید تا در باره شخصیت اسلامی و سیاسی بزرگمان امام موسی صدر صحبت بکنیم، تشكر میكنم. امام موسی صدر بزرگی از بزرگان اسلام و ایران است. امام موسی صدر عزیزی است كه یادش همواره قلب هر انسان مؤمن و آزاده را به درد میآورد. این حقیقتا خیلی دردناك است كه انسان برای سالیان دراز، از عزیزترین عزیزان خود بی اطلاع و نتوانسته باشد از سرنوشت او خبری بدست آورد. از اینكه برای پیگیری این امر مهم اقدام كردهاید، و مؤسسهای را برای طرح افكار و اندیشههای امام موسی صدر بوجود آوردهاید، بسیار خوشحال و متشكر هستم. امیدوارم این راهی را كه دنبال میكنید، و این تلاشها و كوششها و فعالیتهایی را كه انجام میدهید، انشاءالله به نتایج بسیار خوبی برسد، و از این گمشده بسیار عزیز خبرهای خوش و دلنشینی برسد.
مایه خوشحالی استكه حضرتعالی هنوز به حیات امام صدر امید دارید.
استاد: ما نباید مایوس باشیم. چون این وعده خداوند است كه خطاب به ما فرموده: «لا تیأس من روح الله». از عنایت خداوند نباید مأیوس باشیم. همانطور كه یعقوب پیامبر و فرزندش نیز از بازگشت برادرشان یوسف ناامید نشدند. آنها همواره دنبال آن بودند تا از حضرت یوسف خبری بدست آورده و او را پیدا كنند. ما هم مانند آنان، نباید از بازگشت برادر عزیز خود مأیوس شویم. باید تلاش كنیم و به دنبال او باشیم، تا انشاءالله نتیجه خوبی بدست آوریم. من از صمیم قلب امیدوار هستم تا همانطور كه از حضرت یوسف اخبار بسیار خوبی برای حضرت یعقوب رسید، از یوسف ایران نیز انشاءالله اخبار بسیار خوبی برای یعقوب ایران برسد.
دوران قبل از تاسیس مجلس
اگر امکان دارد، قبل از هر چیز از اولین آشنایی خود با امام صدر برایمان صحبت كنید.
استاد: آشنایی بنده با حضرت امام موسی صدر، به حدود سال 48 شمسی باز میگردد. یعنی اولین باری كه برای سیاحت و زیارت، به سوریه و لبنان رفتم. یادم هست که به شهر صور رفتم و بر نادی امام صادق (ع) وارد شدم. نادی امام صادق (ع) پایگاه علمی و فرهنگیای بود كه ایشان در آنجا بنا گذاشته بود و مدرسه دینی «معهد الدراسات الاسلامیه» نیز در همانجا دایر گشته بود. من در آنجا به حضورشان رسیدم و ایشان را زیارت كردم. باید بگویم كه مثل همه افرادی كه در همان دیدار اول، هم به ایشان ارادت پیدا میكردند و هم عاشق ایشان میشدند، من نیز در همان اولین دیدار، هم به ایشان ارادت پیدا كردم و هم احساس عشق. امام موسی صدر فردی بسیار برازنده، بسیار شایسته، بسیار مهربان، و از هر نظر بسیار دلنشین، جذاب و بزرگوار بودند. آن زمان چند تن از دوستان ما در مدرسه ایشان كار میكردند که یكی از آنها، جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای سید عیسی طباطبایی بود. ایشان تقریبا مدیریت داخلی مدرسه را بر عهده داشت. دیگری مرحوم حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی شریف بود كه تقریبا ریاست آن را بر عهده داشت. البته برخی دیگر از دوستان نیز بودند مانند آقای شیخ حسن عطایی،كه آنها نیز آن زمان با نادی و مدرسه همکاری میکردند ...
ببخشید استاد! آقای صدر آیا آن زمان هنوز در صور بودند یا دیگر به بیروت منتقل شده بودند؟
استاد: این سفری كه بدان اشاره كردم، تازه مرحله اول كار آقای صدر بود. ایشان هنوز در صور تشریف داشتند و برای رسمیت یافتن مجلس اعلای اسلامی شیعه تلاشها میكردند، ملاقاتها مینمودند و در شهرهای مختلف به ایراد سخنرانی میپرداختند. روزهای اوج حركت سیاسی و فعالیت اجتماعی ایشان كمكم از آن موقع آغاز شد. مدرسه، حوزه و همه چیز توسعه یافت و اندكی پس از آن مؤسسه صنعتی جبلعامل در محله برج شمالی شهر صور پایه گذاری گردید.
حضرتعالی تا چه زمان در لبنان باقی ماندید؟
استاد: من قبل از تأسیس مجلس اعلای اسلامیشیعه به نجف بازگشتم تا درسم را ادامه دهم. تا سال 49 در نجف ماندم. در آن سال مجددا برای تبلیغ به لبنان رفتم و با راهنمایی بعضی دوستان در یكی از روستاهای آنجا مستقر شدم. شاید مدتی طول كشید، دو سه ماه و شاید هم بیشتر، كه برای اولین بار در منطقه حازمیه بیروت به دیدن امام موسی صدر رفتم. مقر مجلس اعلای شیعه در حازمیه قرار داشت. از من سؤال كردند كجا هستید؟ گفتم در فلان روستا! فرمودند چطور من مطلع نشدم؟ گفتم مایل بودم اول در جایی مستقر شوم و بعد خدمتتان برسم. به هر حال از آن روز به بعد تعداد دیدارها و میزان آشناییمان افزایش یافت. یادم هست كه وقتی مؤسسه فنی هنری جبل عامل افتتاح گردید، برای شركت در مراسم افتتاح به آنجا رفتم. آن مؤسسه از دو بخش تشكیل میشد: یك قسمت كارگاهها و كلاسهای دروس صنعتی بودند؛ قسمت دیگر نیز حوزه علمیه بود كه از محل قدیم به آنجا انتقال یافته بود. در روز افتتاح نمایندگان كشورهای مختلف در مراسم حاضر شدند و امام موسی صدر سخنرانی بسیار جالبی را ایراد نمود. این مؤسسه، كه کوششهای بسیاری برای تأسیس آن انجام گرفته بود، اولین قدم اساسی بود كه با همت ایشان، برای ارتقاء دانش فنی حرفهای جوانان شیعه در جنوب لبنان برداشته شد. همانطور که گفتم، حوزه علمیه نیز به آنجا منتقل گردید. یادم هست همان موقع امتحاناتی را گذاشتند كه ما نیز در آنها شركت كردیم. آقای صدر در پی آن بود تا این حوزه پایهای برای آن دانشكده اسلامیشیعی باشد،كه مد نظرشان قرار داشت. ایشان دانشكده را راه انداخت و ما نیز در آن اسم نوشتیم. محل دانشكده در منطقه برج البراجنه بیروت بود و خود ایشان هم تدریس فلسفه را عهده دار شدند. هیچوقت یادم نمیرود. با اینكه منظومهحكمت را قبلا خوانده بودم، اما ایشان آنقدر شیرین، عمیق و دسته بندی شده فلسفه را بیان كردند، كه من از آغاز تا پایان آن را بار دیگر پیش ایشان خواندم و همه آن مباحث مشكل به شكل بسیار مطلوب و شیرینی در كام من جای گرفت. یعنی آن همه به اصطلاح اعوجاج و گذرگاههایی كه در فلسفه وجود دارد، به واسطه آن تسلط و احاطهای كه ایشان بر مطلب داشت، بسیار آسان و در نهایت سهولت پشت سر گذاشته میشد و انسان خیلی شیرین و عمیق مباحث فلسفی را فرا میگرفت. این برنامهای كه ایشان به اجرا گذاشته بود، برای ما دوره بسیار خوب و دلنشینی بود که یك سال در آن حاضر شدیم. پس از آن دیگر من به ایران آمدم. در طول آن یك سال و تا وقتی كه در لبنان بودیم، هر برنامهای كه میتوانستم در آن حضور پیدا كنم، حتما حاضر میشدم. ما مبلغ بودیم و كار تبلیغی میكردیم. بنابراین ترددمان در مجلس زیاد بود. ایشان هم خیلی لطف میكردند و واقعا عنایت خاصی به ما داشتند.
خصوصیات شخصیتی
استاد اگر ممكن است، قدری از خصوصیات شخصیتی امام صدر برایمان صحبت كنید. ایشان را چگونه یافتید؟
استاد: بله! خدمت شما عرض بكنم كه امام موسی صدر شخصیتی فرزانه و نادر است، که به گمان من در میان شخصیتهای معاصر اسلامیكمتر كسی را میتوان به جامعیت ایشان پیدا نمود. بگذارید جملهای را بیان كنم كه تاكنون در جایی عنوان نكردهام. اگر از من خواسته میشد تا ایشان را به كسی تشبیه كنم، تنها با شهید دكتر بهشتی بود كه میتوانستم ایشان را مقایسه كنم. اتفاقا این دو تن بسیار به یكدیگر نزدیك بودند، و در دوران تحصیلات حوزوی در قم، تمام درسها و مباحثاتشان با همدیگر بود. امام موسی صدر و دكتر بهشتی، افرادی بسیار سیاس، بسیار زیرك، بسیار هوشیار و مطلع، و به همه علومیكه در اطرافشان بود، بسیار آگاه و محیط بودند. امام موسی صدر فردی بسیار بسیار فوق العاده بود. دلیل این سخن نیز خیلی روشن است. شما تصور كنید كه كسی در سنین جوانی به كشور غریبی وارد شود، و صرفا با تكیه بر تواناییها و امكانات ذاتی خود در آنجا چنان تسلطی پیدا كند، كه محوریت اصلی و رهبری آن جامعه را بر عهده گیرد. چنین چیزی جز فوقالعادگی یك انسان، چیز دیگری را نشان نمیدهد. امام موسی صدر یك عالم به تمام معنی، یك فیلسوف بسیار قوی، یك سیاستمدار بسیار ارزشمند، و یك رهبر بسیار شجاع با توان روحی بسیار بالا بود، كه یك تنه در برابر مجموعه شخصیتهای سیاسی و حتی علمای لبنان به میدان آمد. كسانی كه لبنان را میشناسند، به خوبی میدانند كه این امر، بسیار كار بزرگی بود. لبنان چه از دیدگاه علمی و مذهبی، و چه از دیدگاه تاریخ معاصر، از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده و هست، و در منطقه خاورمیانه و جهان جایگاه ممتازی داشته و دارد ...
ببخشید استاد! اگر امکان دارد این مطلب را قدری بیشتر باز بفرمایید. چرا لبنان چنین جایگاه ممتازی را داشته است؟
استاد: ببینید! این جایگاه و ویژگی، قطعا به سبب زیباییهای طبیعی لبنان نبوده است. همینقدر به شما عرض كنم كه تمام كودتاهایی كه در منطقه شكل گرفتند، در لبنان طراحی و برنامهریزی شدند. تمام حركتهای سیاسی جهان عرب در لبنان شكل گرفت. از نظر فرهنگی، این كشور مركز صادرات شخصیتهای علمی و سیاسی به دیگر نقاط جهان بشمار میرفت. همه قدرتهای سیاسی آن روز جهان، اعم از آمریكا، شوروی، انگلیس و فرانسه، همه با هم توافق كرده بودند كه لبنان چنین وضعیتی را دارا باشد. آمریكا و انگلیس در لبنان كاملا صاحب نفوذ بودند. فرانسه خود را دایه مهربانتر از مادر برای لبنانیها میدانست. شوروی تا اعماق لبنان نفوذ داشت و هر حزب و گروهی در دنیا كه كمترین گرایش به چپ داشت، یا در لبنان شكل میگرفت و یا در آنجا دفتر و افراد و دبیركلی داشت. لبنان مامن تمامیكشورها، گروهها و احزابی بود كه میتوانستند در آنجا نقشی داشته باشند. غرض آنكه این وضعیت پیچیده و حساس لبنان، توانایی فوقالعاده امام موسی صدر را نشان میدهد. برای اینکه ایشان در مقابل تمامی این گروهها و احزاب شرق و غرب، حركت اسلامی را چنان در لبنان مطرح نمود، كه هیچ كدام از اینها اصلا فكرش را نمیكردند. اینها دوراندیشی و دید بسیار بلند ایشان را میرساند كه نه تنها در لبنان چنین كاری را به انجام رساند، بلكه آنجا را به سكو و پایگاهی برای نشر فرهنگ ناب اسلامیدر دیگر كشورها بدل نمود. این حقیقتا هنر بزرگی است كه انسان شیعه را در كشوری بالا آورد و به آن هویت دهد، كه بر اساس توافقهای پنهان و غیرمكتوب، قرار بوده است شیعه را در آنجا محو كنند، و امكان هرگونه ظهور و بروز را از آن سلب كنند. امام موسی صدر در مقابل همه اینها ایستاد و شیعه را به تمام معنا در لبنان و جهان عرب هویت بخشید.
جایگاه علمی در لبنان
در بخشی از صحبتهای خود به ایستادگی امام موسی صدر در برابر علمای لبنان اشاره كردید. موقعیت علمیایشان در لبنان چگونه بود؟
استاد: برای همه محرز و مسلم بود كه آقای صدر مجتهدی كامل و جامع الشرایط است. خود ایشان هم بر این اعتقاد بودند. یادم هست كه ایشان مرتب از این شهر به آن شهر در حال سفر بودند و نماز خود را كامل میخواندند. تمامی فضلا ایشان را مجتهدی كامل در فقه و اصول، و به واسطه تسلط عمیقشان بر فلسفه، فیلسوفی تمام عیار میدانستند. در همین خصوص از یكی از دوستان كه مرحوم شده است خاطرهای دارم. او در مورد یكی از علماء بسیار والای نجف كه وی نیز به رحمت ایزدی پیوسته نقل میكند، كه روزی در مورد توان فلسفی امام موسی صدر صحبت به میان آمد. آن عالم نجفی نقل كرده بود كه امام موسی صدر در ایام تحصیل در نجف، با یكی از بزرگان فلسفه را مباحثه میكرده است. آن عالم نجفی به این دو بزرگوار مراجعه و درخواست کرده بود تا در جلسات مباحثه آنان شركت كند. به رغم اینكه وی از اساتید بسیار بزرگ و سرشناس نجف و بعدها از مراجع شیعه شد، اما آن دو به واسطه تفوق علمی و فلسفی خود بر وی، به شكل محترمانهای عذر خواسته بودند ... چنانکه گفتم، در میان فضلا و علما مشهور بود كه امام موسی صدر بسیار با ذكاوت، دارای استعداد فراوان، و مجتهد مطلق است.
ایشان در میان علمای لبنان چه جایگاهی داشت؟
استاد: سؤال خوبی است. در لبنان هیچ یك از علما و فضلایی كه از نظر علمیدر حد و حدود ایشان بودند، نتوانستند در برابر ایشان عرض اندام كنند. با اینكه در آن روز، علمای مهم، مجتهدین جامع الشرایط و فضلای بزرگی در لبنان زندگی میكردند. اما جایگاه علمی ایشان به گونهای بود كه در برابر همه آنان ایستاد. یادم هستكه برخی از این علما خیلی سخت با ایشان مخالف بودند. یكی از اینها مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه بود كه شدیدا در برابر ایشان موضع گرفت…
دلیل مخالفتهای مرحوم مغنیه چه بود؟
استاد: اتفاقا یك بار من و آقای سجادی این مسئله را با خود آن مرحوم در میان گذاشتیم. مرحوم مغنیه در پاسخ اظهار داشت كه چرا ایشان در جلسات زنهای بی حجاب لبنان حاضر میشوند و برای آنان سخنرانی میكنند؟ ما این گله را به آقای صدر منتقل كردیم. ایشان در پاسخ فرمودند كه من چكار كنم؟ گفتند:
«اگر من به میان آنها نروم و صحبت نكنم، آنها هرگز در مورد اسلام سخنی نخواهند شنید. برای اینكه آنها دیگر ارتباطی با روحانیت ندارند. از طرفی اگر حضور خود در جلسات آنان را به رعایت حجاب و سر كردن روسری مشروط كنم، آنها علاقه نشان نخواهند داد. بنابراین، این ما هستیم كه باید رسالت خود را انجام دهیم. من رسالت خود را در این میدانم كه در جلسات آنها حاضر شوم و برایشان صحبت كنم. این من هستم كه باید رسالت خود را ابلاغ كنم؛ برای اینکه تنها در این صورت است كه آنها سخن ما را خواهند شنید».
حضرتعالی این استدلال را چگونه ارزیابی میكنید؟
استاد: به نظر من، منطق بسیار قوی و درستی بود. ایشان اگر میخواست مثل دیگر روحانیون خود را به عرصه مساجد و مدارس محدود كند، حركت اسلامی لبنان قطعا این چنین پا نمیگرفت. شما لبنان آن زمان را نمیشناسید. به امروز نگاه نكنید كه به بركت زحمات ایشان و انقلاب اسلامیایران، ندای اسلام اینگونه در لبنان اوج گرفته است. آن زمان هیچ كس حاضر نبود تا به صحبتهای یك روحانی، حتی گوش فرا دهد. من خوب یادم هست كه در آن سالها، باید كلی جستوجو میکردیم تا بتوانیم جوانی را پیدا كنیم، كه اصلا حاضر باشد با ما همصحبت شود. نه تنها در لبنان، كه در ایران نیز و بلکه در همه كشورهای اسلامی، چنین وضعیتی حاکم بود. عموم جوانان مسلمان و خصوصا شیعه، تحت تاثیر احزاب چپ و كمونیستی بودند. اكثر قریب به اتفاق كسانی كه پای سخنرانیهای كمال جنبلاط و رهبران چپ لبنان جمع میشدند، جوانان مسلمان و خصوصا شیعه بودند. پایگاه مردمی احزاب و گروههای چپ وابسته به شوروی یا چین، مناطق مسلمان نشین و خصوصا شیعه نشین لبنان بود. لبنان آن روز، چنین وضعیتی داشت. علما در محیطی بسته و دور از جامعه بودند، و تنها افرادی خاص با آنان آمد و شد داشتند. امام موسی صدر در چنین شرایطی به لبنان آمد، و با تكیه بر خصوصیات ذاتی و اكتسابی خود، از جمله علمیت، راه، حرف و برنامه جدیدی را مطرح کرد. خطمشی ایشان خیلی سریع در لبنان جا افتاد، و مخالفت علما به هیچ وجه نتوانست سدی در برابر ایشان ایجاد كند. اگر ایستادگی قدرتمندانه امام موسی صدر در برابر علما و هم لباسهای خود نبود، هیچگاه چنین جایگاهی برای تشیع ثبت نمیشد. بدون تردید توان علمی، اجتهادی و فلسفی امام موسی صدر، یكی از ملزومات این ایستادگی بود.
عوامل موفقیت
به نظر حضرتعالی چه اسبابی سبب شدند تا امام صدر، به رغم جوانی، غربت، و آنهمه مشكلات لبنان، اینگونه در آن سرزمین موفق شوند؟
استاد: قطعا یكی از مهمترین عوامل، قوت ایمان و اخلاص ایشان است. بدون تردید اگر ایمان و اخلاص فوقالعاده آقای صدر نبود، هرگز نمیتوانستند در برابر این همه فشارها و سختیها، كه به گوشهای از آنها در پاسخ سؤال پیش اشاره كردم، ایستادگی كنند. به نظر من این دو عنصر، یعنی قوت ایمان و اخلاص را باید از خصوصیات بسیار مهم این شخصیت برجسته به شمار آوریم. اینها غیر از مسئله علم، فلسفه و عرفان ایشان است. امام موسی صدر به بركت این صبر، ایستادگی و مبارزاتشان بود كه توانستند در لبنان به شیعیان هویت دهند. تا زمانیكه ایمان و اخلاص انسان بالا نباشد، چنین موفقیتهایی پدید نخواهد آمد.
دیگر چه عواملی به موفقیت ایشان کمک کرد؟
استاد: عوامل مختلفی بودند. یكی دیگر از این عوامل، نواندیشی و نوپردازی آقای صدر بود. این حركت جدید علمی اسلامی كه از حدود سه دهه پیش در لبنان آغاز گردید و امام موسی صدر مؤسس و پایه گذار آن بودند، از نتایج همین نواندیشی و نوپردازی است. البته اصل این حركت حدود یك قرن پیش توسط مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی در مصر و شمال آفریقا آغاز گردید. پس از وی شیخ محمد عبدهها و سید قطبها آمدند و این حركت را ادامه دادند. هدف این حركت آن بود تا مبانی و احكام اجتماعی اسلام را با بیانی جدید، نو و روزآمد، برای نسل جوان و تحصیلكرده تبیین كند. شما اگر نگاه كنید، خیلی از كتابهایی كه در مصر، الجزایر، تونس و مراكش پیرامون فلسفه، تاریخ و مسائل اجتماعی و اقتصادی اسلام نوشته شد، حاصل همین دوران اخیر است. پایه گذار این حركت در جهان تشیع، مرحوم شیخ محمد حسین كاشف الغطاء بود. در ایران نیز مرحوم علامه طباطبایی كه استاد همین طیف شاگردان بزرگ است، این حركت را تاسیس نمود. مجلههای مكتب اسلام و مكتب تشیع از اواخر دهه سی شمسی در ایران منتشر میشدند كه امام موسی صدر هم در آنها مقاله مینوشت. این حركت جدید علمی اسلامی در ایران توسط علامه طباطبایی و شاگردان ایشان، از جمله شهیدان مطهری و بهشتی، و در لبنان توسط امام موسی صدر پایهگذاری شد. آقایان بهشتی و مطهری در ایران، و امام موسی صدر در لبنان، دانشگاهها را فتح كردند. البته علمای دیگری هم در لبنان بودند كه در رشد این حركت نقش داشتند. اما پایه گذار آن، و كسی كه در راس حركت مقابله با مكاتب ماركسیستی، غربی، الحادی و التقاطی قرار داشت، امام موسی صدر بود. ایشان باعث شد تا این حركت در میان علمای لبنان فراگیر شود و آنان برای مشاركت در آن انگیزه بیابند.
جهات اخلاقی امام صدر را تا چه حد در موفقیت ایشان مؤثر میدانید؟
استاد: به نكته مهمیاشاره كردید. بدون تردید یكی از عوامل مهم موفقیت امام موسی صدر، اخلاق و خصوصا مردمداری ایشان بود. شخصیتی مانند آقای صدر، خصوصا از وقتی مجلس اعلای اسلامیشیعه تشكیل گردید، هر جا كه میرفت، كلی محافظ و افراد همراهش بود. با این حال ایشان هر كجا بود، در میان مردم بود. به خانههای آنان وارد میشد، كنار سفره آنان مینشست و زیر همان سقفی كه آنان میخوابیدند به استراحت میپرداخت. آقای صدر با همه طبقات مردم معاشرت داشت: فقیر و غنی، روستایی و شهری ... ایشان اخلاق بسیار پسندیده و عجیبی داشت. رفتار امام موسی صدر طوری بود كه مسیحیها میگفتند، ایشان خود حضرت مسیح است. قطعا این را تنها به سبب سیمای زیبای ایشان نمیگفتند. بلكه برخوردهای صمیمانه و روابط بسیار عاطفیای كه با مردم داشتند، آنها را اینچنین شیفته ایشان كرده بود. امام موسی صدر با هر كس كه مینشست و صحبت میكرد، خیلی سریع او را تحت تاثیر قرار میداد.
دیگر چه خصوصیاتی را در موفقیت ایشان سهیم میدانید؟
استاد: یكی دیگر از ویژگیهای آقای صدر، بیان سحرانگیز ایشان بود. آقای صدر خیلی بیان جذابی داشت و به همین جهت، به رغم آنكه سخنرانیهای ایشان معمولا طول میكشید، طبقات مختلف مردم با شكلی گسترده در آن شركت میكردند. شیعه، سنی و مسیحی، همه میآمدند. بیان آقای صدر یك بیان بسیار منطقی و قوی بود که به اعتقاد من، یكی دیگر از عوامل موفقیت ایشان بشمار میرفت.
احیاء هویت شیعیان
حضرتعالی در سخنان خود به نكته مهمیاشاره كردید و آن هویت بخشیدن به جامعه شیعیان لبنان است. لطفا این موضوع را قدری بیشتر برای ما باز بفرمایید؟
استاد: حقیقت آن است كه امام موسی صدر در لبنان حركتی را آغاز کرد كه اگر انقلاب اسلامی ما هم پیروز نمیشد، آن حركت خود به عنوان الگویی در تمامی كشورهای اسلامی مطرح میگشت. منتها با پیروزی انقلاب اسلامیایران و برپایی نظام جمهوری اسلامی، آن حركت با بهرهگیری از امكاناتی وسیعتر، در مقیاسی بزرگتر فراگیر گردید. مهمترین كار امام موسی صدر در لبنان آن بود كه به شیعه هویت بخشید. ایشان از این نظر، در لبنان و بلكه در كل جهان عرب، نقش اول را داشت. من معتقدم كه یكی از انگیزههای توطئه علیه ایشان، همین كار بزرگ بود كه بدست ایشان جامه عمل پوشید. یعنی اگر آن دستاورد نبود، چنین اتفاقی هم برای ایشان رخ نمیداد. به نظر من این یك توافق شرق و غرب بود كه آقای صدر را از صحنه خارج كنند، تا این نقش ممتاز را بی اثر سازند. حقیقتا اگر انقلاب اسلامیپیروز نمیشد، شاید اینها موفق میشدند كار شیعه را در لبنان تمام كنند. حركتی كه امام موسی صدر برای هویت دادن به شیعیان انجام داد، ابعاد مختلفی داشت. اولین بعد از حركت امام موسی صدر، بعد سیاسی بود. آقای صدر با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه، به شیعیان هویتی رسمی، قانونی و سیاسی بخشید. شیعیان تا آن زمان در میان دیگر طوائف مسلمان، كه هر یك هویت قانونی و مجلسی مستقل داشتند، حل و محو بودند. هیچ موجودیت مستقلی برای آنان مطرح نبود. با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه، جامعه شیعه هویتی قانونی و كیانی مستقل یافت، و موجودیت آن از سوی تمامیطوائف لبنان و كشورهای جهان به رسمیت شناخته شد ...
گویا برخی از علما و دوستان ایشان، خیلی به امتیازات تاسیس این مجلس واقف نبودند؟
استاد: همینطور است. یادم هست كه خود آقای صدر گاهی اوقات نقل میكردند كه برخی افراد ایشان را نصیحت کرده بودند، كه این نوع اقدامات سیاسی فایدهای در بر ندارد. حتی شنیدم كه شهید آیتالله سید محمد باقر صدر نیز به ایشان گفته بودند،كه «این كار شما تا زمانیكه خودتان بر آن اشراف دارید، بسیار خوب است و هیچ مشكلی بر آن مترتب نمیباشد. اما بعد از شما چه تضمینی وجود دارد كه این مجلس، خط تشیع را همانند دوران شما حفظ كند»؟ غرض آنكه حتی بعضی دوستان و دلسوزان نیز خیلی توجیه نبودند كه چنین مجلسی باید پا بگیرد. آنهایی كه مغرض و دشمن بودند، كه دیگر جای خود داشتند. اما آقای صدر تشخیص داده بود كه باید این كار را دنبال كند و چنین نیز كرد، و نهایتا هم آن را به نتیجه رسانید.
دیگر چه ابعادی برای حرکت امام صدر قائل هستید؟
استاد: بعد دوم حركت امام موسی صدر، در زمینه مسائل اجتماعی و فرهنگی بود. آقای صدر هرگز به احیاء سیاسی شیعه دلخوش نشد. ایشان همزمان با برنامههای سیاسی خود، یك حركت عظیم اجتماعی و فرهنگی را در جامعه شیعیان لبنان به راه انداخت. در سال 1350 كه من در لبنان بودم، این حركت در حال شكل گرفتن بود. بخشی از این حركت، نهضت تعلیم و تربیتی بود كه آقای صدر در سطح مدرسه، دبیرستان و حتی دانشگاه به راه انداخت. هدف ایشان بالا بردن سطح اجتماعی، فرهنگی و علمی شیعه، و در كنار آن تربیت جوانانی بود كه كادرهای امروز حركت اسلامیلبنان را تشكیل میدهند. خود ایشان تعریف میكردند كه بیروت پر از كارگران، حمالها و واكسیهای شیعه است. محیط به گونهای بود كه اصلا اجازه نمیدادند تا شیعه شخصیتی پیدا كند. شیعه نه در میادین علمی و فرهنگی، و نه حتی در میادین تجارت، هیچ حضوری نداشت. امام موسی صدر با احداث مدرسه، دبیرستان، دانشگاه و تشویق جوانان به تحصیل، بر آن شدند تا عقب ماندگی اجتماعی و فرهنگی شیعه را از بنیان درمان كنند. ایشان دنبال آن بودند تا موقعیت اجتماعی و سطح فرهنگی شیعیان ارتقاء یابد و تخصصهای مختلف در میان آنها پدید آید. امروز كه بیست و سه سال از ناپدید شدن ایشان میگذرد، به وضوح مشاهده میكنیم كه چنین تحولی در جامعه شیعه رخ داده است. زمانی كه من در سوریه و لبنان مستقر بودم، گاهی اوقات هیئتهایی از وزارتخانههای مختلف به بیروت میآمدند تا در لبنان كارهای عمرانی كنند. من همان وقت به آنها متذكر میشدم، كه در زمینههای عمرانی و كشاورزی نیازی نیست از ایران نیروی متخصص بیاورند. برای اینکه در میان جوانان امروز شیعه متخصصینی هستند كه اگر از مهندسین ما بالاتر نباشند، یقینا از آنها كمتر نیستند. این یک حقیقت است كه در اثر حركت آن روز امام موسی صدر، جامعه شیعیان لبنان متحول گردید. جامعه شیعه امروز لبنان به طور كلی متحول شده است و این تحول حاصل دوراندیشی و زحمات آن زمان آقای صدر است. اگر ایشان به دستاوردهای سیاسی حركت شیعیان اكتفا میكرد، نه تنها جامعه شیعه چنین رشد اجتماعی و فرهنگیای را تجربه نمیكرد، بلكه حفظ آن دستاوردهای سیاسی نیز غیر ممكن مینمود.
امروز ظاهرا مجلس اعلای اسلامی شیعه نیز گستردگی بیشتری نسبت به زمان تاسیس خود دارد؟
استاد: همینطور است. مجلس اعلای اسلامیشیعه امروز نقشی به مراتب فراتر از زمان تاسیس خود دارد. این تنها به سبب آن است كه جامعه امروز شیعیان لبنان، كه پایههای آن توسط آقای صدر پی ریزی گردید، به جامعهای آگاه، روشن، مطلع و باسواد تبدیل شده است.
در زمینه اقتصاد، امام صدر چه تحولی در میان شیعیان ایجاد کردند؟
استاد: الآن عرض میکنم. یكی دیگر از ابعاد حركت آقای صدر، همین بعد اقتصادی بود. ایشان از همان ابتدا به دنبال آن بود تا زمینه رشد اقتصادی جامعه شیعه را فراهم آورد. از آنجایی كه فقر و محرومیت در میان شیعیان بیداد میكرد، ایجاد زمینههای خودكفایی اقتصادی خانوادهها برای ایشان اولویت داشت. مناطق شیعه نشین لبنان به جهت كشاورزی اراضی حاصلخیزی بودند، اما مهارت فنی در میان شیعیان نبود تا از این امكانات استفاده كنند. اگرچه زمینههای كار در لبنان فراهم بود، اما به علت عدم وجود مهارت فنی در میان شیعیان، آمار بیكاری به شدت بالا رفته بود. امام موسی صدر به همین جهت مؤسسه صنعتی جبل عامل را راه انداخت تا نیروی فنی و تكنسین تربیت كند. هدف این مؤسسه تربیت مهندس و كارشناس نبود. بلكه میخواست به جوانان شیعه مهارت فنی بیاموزد، تا بتوانند كار و تولید كنند، و به جهت اقتصادی خود و خانوادههای خود را خودكفا سازند. آقای صدر به مدد آن زیركی كه داشت، كارگاههای این مؤسسه را با دستگاههای بسیار پیشرفتهای كه فرانسه و دیگر كشورهای اروپایی اهدا كرده بودند، تجهیز نمود. دانش آموزان مؤسسه، بچههای فقیر و كم درآمد، و نوعا از میان ایتام بودند. پس از سه دهه فعالیت؛ امروز مؤسسه صنعتی جبل عامل به عنوان الگویی برای تربیت نیروی فنی كارآمد در لبنان مطرح است، توان فنی و مهارتهای صنعتی جوانان شیعه شدیدا بالا رفته است، و بخش عمدهای از عوامل فقر و محرومیت شیعیان به طور ریشهای درمان شده است.
رابطه با فلسطینی ها
برخی از انقلابیون ایرانی كه با لبنان و سوریه ارتباط داشتند، از قبیل آقایان جلالالدین فارسی و سید حمید روحانی، در كتابهای خود امام صدر را به مخالفت با گروههای فلسطینی و مبارزات آنها متهم كردهاند. حضرتعالی در این باره چه نظری دارید؟
استاد: به نظر من برداشت این آقایان واقع بینانه نیست. اینها تنها ظواهری را دیدند و بر اساس همانها قضاوت كردند. مثلا اگر میدیدند كه گفته میشود، فلسطینیها در اینجا باشند و از فلان حدود تجاوز نكنند، یا قراردادهایی در مورد چگونگی حضور و فعالیت آنها امضاء میشود، این اقدامات را در راستای رویارویی و مقابله با فلسطینیها ارزیابی میكردند. در حالیكه امروز كه سالها از آن زمان میگذرد، حقایق كاملا روشن شدهاند. عقیده من این است كه هدف همه این اقدامات آن بود تا فلسطینیها حفظ شوند، و از تكرار حوادثی مشابه سپتامبر سیاه اردن جلوگیری گردد. منظم ساختن فعالیت فلسطینیها باعث میگشت تا افراد ناسالم كمتر در میان آنان نفوذ كنند، و هرج و مرج و عملیات تحریك آمیز علیه مردم لبنان كاهش یابد. مضاف بر اینكه امروز بنده شخصا بر این باورم، كه برخی سران فلسطینی، كه اخیرا وابستگی آنها به اسرائیل كشف شده است، از همان وقتها نیز با صهیونیستها سر و سری داشتند، و برای برنامههای آمریكا و اسرائیل بستر سازی میكردند. این قبیل مسائل را ما آن زمان متوجه نمیشدیم، و مسائل به مرور زمان و تدریجا برای ما روشن گردید. اینكه عرفات چطور حاضر است از حقوق فلسطینیها تنازل كند و این همه عقب بنشیند، حقیقتا آن زمان برای ما روشن نبود. اما آقای صدر از همان زمان این مسائل را دریافته بود، و به رغم این آگاهی هرگز حاضر نشد تا اصطكاك و تداخلی میان شیعیان و فلسطینیها صورت پذیرد. در سخنان ایشان هرچه سراغ داریم، احترام و سفارش در مورد فلسطینیها است، و اینكه نكند دست شیعیان روزی به خون آنها آلوده شود، و چنین ننگی به نام شیعیان ثبت گردد [1]. اینها جزو شعارهای بزرگ و محوری امام موسی صدر در لبنان بود. به نظر من این یكی از موفقیتهای درخشان دوران رهبری امام موسی صدر در لبنان است، كه به رغم تمام توطئههایی كه برای رو در رو ساختن شیعیان و فلسطینیها انجام گرفت، ایشان با آن توانمندی و با آن حاكمیت مطلق خود بر طایفه شیعه كشور، از بروز هرگونه درگیری جلوگیری نمود. بنده معتقدم كه دیدگاههای امام موسی صدر در مورد مسائل لبنان، فلسطین و خاورمیانه، صد در صد با دیدگاههای امروز جمهوری اسلامیایران منطبق است. البته شاید خود من هم آن زمان چنین قضاوتی نداشتم. اما امروز و بعد از این همه سال تجربه تشخیص میدهم، كه اقدامات امام موسی صدر بسیار دوراندیشانه، واقع بینانه و با نگاه به مصلحت شیعیان و مسلمانان لبنان صورت گرفتند. اگر آن روزها برخی تشخیص نمیدادند كه مواضع آقای صدر در باره فلسطینیها درست است، امروز دیگر همه تشخیص میدهیم كه آن مواضع صحیح بودهاند. بنابراین برداشت این آقایانی كه اشاره كردید، از قضاوت بر اساس ظواهر، و از برخی ابهامات آن زمان در بعضی زوایای حقیقت ناشی شده است.
رابطه با انقلاب اسلامی ایران
این عده در خصوص ارتباط امام صدر با انقلاب اسلامی ایران نیز مطالبی را عنوان كردهاند ...
استاد: در مورد مسائل مربوط به انقلاب اسلامی ایران نیز همینطور است. یادم هست كه وقتی ایشان آخرین سفر خود به ایران را انجام دادند، با شاه نیز ملاقات كردند. خوب، این ملاقات مورد اعتراض خیلیها قرار گرفت. این قضیه در اواخر سال 50 بود و یا در اوایل سال 51. وقتی به بیروت بازگشتند، در فرودگاه استقبال مردمی بسیار باشكوهی از ایشان انجام گرفت. من هم در مراسم استقبال حضور داشتم. در همان فرودگاه اطلاعات را به ایشان منتقل كردم ... گفتم آقایان میگویند كه شما چرا به ملاقات شاه رفتهاید ... ایشان فرمودند كه این ملاقات حاصل مشورت با آقایان ایران بوده است. از جمله كسانی را كه نام بردند، شهید آیتالله مطهری بود. آنها به آقای صدر گفته بودند كه اگر ملاقات كنید، ممكن است بتوانید عدهای را از خطر اعدام نجات دهید. ایشان هم بر همین اساس با شاه ملاقات كرده بودند. البته من با این پاسخ آقای صدر قانع شدم. اما طبیعی است كه این قضیه برای كسانی كه آن زمان در بحبوحه حركتهای تند انقلابی بودند، خیلی سخت و طاقت فرسا بوده است [2].
حضرتعالی به طور كلی رابطه امام صدر با انقلاب اسلامیایران را چگونه ارزیابی میكنید؟
استاد: همانطور كه در ابتدا هم عرض کردم، امام موسی صدر واقعا بینش، نگرش و افق دید وسیعی داشتند. اگر ایشان در ایران مانده بودند، در مواضع و برخوردهایشان، بدون شك مثل خود شهید مطهری و شهید بهشتی میبودند. اما تقدیر چنین بود كه ایشان در لبنان و در فضای دیگری باشند. محیط لبنان، مسائل آن، مردم آن و حساسیتهای آن، به كلی با ایران متفاوت بود. این خیلی غیر منطقی است كه ما امروز در ایران بنیشنیم و در محكمهای قضاوت كنیم كه اگر ایشان با شاه ملاقات كردند، با روسها ملاقات كردند، یا با فرانسه ارتباط داشتند، آیا این كارها درست بوده است یا خیر! امام موسی صدر در فضای لبنان و با اقتضائات خاص آنجا زندگی میكرد، و ناچار بود از دریچه آن كشور اهداف بلند خود در سطح جهان را دنبال كند. طبیعتا وقتی شرایط زمان، مكان و اولویتها متفاوت باشد، رفتارها و راهكارها نیز نمیتوانند كاملا یكسان باشند. البته در اصول، مبانی، ارزشها و راهبردها، ایشان كاملا با رهبران انقلاب وحدت نظر داشتند. این یكی از جهاتی است كه در زندگی سیاسی و دوران رهبری ایشان كاملا بروز و ظهور داشت. همین قدر به شما بگویم كه این نیروهای حزبالله و خصوصا رهبران و كادرهای اصلی آن، همه جوانانی هستند كه در زمان امام موسی صدر و زیر نظر ایشان، در حركت امل فعال بودند. این مقاومت مسلحانهای كه امروز در لبنان علیه صهیونیستها مشاهده میكنید، توسط امام موسی صدر پایهگذاری شد ...
به عبارت دیگر تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بر شیعیان لبنان، در ادامه آموزههایی است كه از امام موسی صدر فرا گرفتند؟
استاد: دقیقا! در سال 1982 كه اسرائیلیها به لبنان حمله كردند، این نیروهای تربیت شده توسط امام موسی صدر بودند كه مقاومت در برابر صهیونیستها را شروع كردند، و بالاخره سال گذشته و پس از قریب دو دهه مقاومت، آنان را به عقب نشینی از خاك لبنان وا داشتند. البته حمایتهای سیاسی و معنوی جمهوری اسلامیایران از مردم لبنان جایگاه خودش را دارد. اما به هر حال این نیروها و جوانان تربیت شده توسط امام موسی صدر بودند كه عملیات مقاومت را سازماندهی و اجرا كردند. میخواهم بگویم كه همین بازوان بسیار خوبی را كه ایشان در لبنان تربیت كرد، همین مقاومتی را كه ایشان در لبنان راه انداخت، و همین زمینه بسیار آمادهای را كه ایشان برای همگامی شیعیان لبنان با انقلاب اسلامی ایران پدید آورد، بهترین دلیل بر آن است كه خط مشی ایشان همان خط مشی انقلاب اسلامی ایران بود. پیروزیهای مقاومت اسلامی لبنان كه شیعه را در جهان سرافراز گرداند، دستاورد افكار و اندیشههای والایی است كه بذر آن توسط امام موسی صدر پاشیده شد و انقلاب اسلامیایران آن را بارور نمود. انتفاضهای كه امروز در داخل سرزمینهای اشغالی شكل گرفته است، از ثمرات آن پیروزیها و از نتایج همان افكار روشن و درخشان است.
پیگیری سرنوشت
اگر موافق باشید، مایلیم كه در انتهای گفتگو به موضوعی كه در ابتدا آن را مطرح فرمودید، یعنی مسئله سرنوشت آن بزرگوار، باز گردیم ...
استاد: همانطور که گفتم، به نظر من همه باید امیدوار باشیم. خصوصا در این شرایط كه هیچ خبر و قرینه معتبری مبنی بر شهادت ایشان نداریم. من هیچوقت نمیتوانم خود را قانع كنم كه ایشان دیگر در قید حیات نیستند. فرض كنید كه یك چنین پیشآمدی برای فرزند نسبی خودمان اتفاق افتاده باشد. آیا در این شرایط بیخبری میتوانیم خود را قانع كنیم كه او دیگر حیات ندارد؟ در مورد امام موسی صدر، به طریق اولی وضع چنین است. انسان در باره شخصیتی كه او را دوست میدارد، به او دلبستگی دارد و برایش دل میسوزاند، هیچگاه نمیتواند اینطور سادهاندیشانه قطع امید كند. یعنی اگر قطع امید كند، خطا كرده است. همانطور كه در ابتدای مصاحبه عرض كردم، قدرت خداوند متعال بسیار بالاتر از آن است كه تصور میكنیم. در مورد حضرت یوسف (ع) شاید واقعا هیچكس دیگر فكر نمیكرد كه ایشان زنده باشد. یعنی شواهد موجود در آن زمان به گونهای نبود كه امید روشنی پدید آورد. اما خداوند نه تنها ایشان را زنده نگاه داشت، بلکه به آن جایگاه و مقام رسانید. در مورد امام موسی صدر هم میتواند چنین باشد. این به هیچ وجه خلاف منطق نیست كه انسان امیدوار و در پی آن باشد، كه ایشان بازگردند و همه از وجودشان بهره مند شویم.
برخی دوستان كه به حیات امام موسی صدر بدبین هستند، در توجیه این بدبینی و در نتیجه برخی قصورها، احتمالات مختلفی را مطرح ساختهاند ...
استاد: ببینید! قضیه ناپدید شدن امام موسی صدر بسیار پیچیدهتر از آن است كه انسان بر اساس حدس، گمان و احتمالات با آن برخورد كند. اینگونه احتمالات هیچ چیزی را بدست نمیدهد. باید امیدوار بود و تلاش کرد ...
بنابراین شما اعتقاد دارید كه چه به حیات ایشان خوشبین باشیم و چه نباشیم، در هر حال سرنوشت ایشان را باید پیگیری نمود؟
استاد: قطعا! و این نكته خیلی مهمیاست. در مورد حیات یا شهادت امام موسی صدر هر كس هر اعتقادی دارد، برای خود او محترم است. اینها به ضرورت پیگیری مسئله هیچ ارتباطی ندارد. فرض عدم حیات كافی نیست تا مسئله رها شود. رها كردن معنی ندارد. حتی برای كسانی كه بدبین هستند باید روشن شود، كه چه سرنوشتی برای آقای صدر پیشآمد كرده است. این حداقل چیزی است كه باید روشن شود.
حضرتعالی سالها سفیر جمهوری اسلامیدر لبنان بودید و در مجموعه وزارت امور خارجه به شیخ السفراء شهرت دارید. پس از این سالهای طولانی سفارت، چه خبر موثقی در مورد سرنوشت امام صدر دارید؟
استاد: بنده شخصا هیچ خبر قطعی و موثقی ندارم. همانطور كه قبل از آغاز مصاحبه خدمتتان عرض كردم، من در اولین سخنرانیای كه در لبنان ایراد كردم، كه در همین مؤسسه صنعتی جبل عامل بود، هم از طرف حضرت امام (ره) و هم به نمایندگی از سوی نظام جمهوری اسلامیایران، از رهبران شیعه آن كشور درخواست كردم تا هرگونه مدرك و شواهد قابل پیگیری وجود دارد ارائه کنند، تا نظام جمهوری اسلامیآن را پیگیری كند [3]. قول دادم كه خود شخصا مسئله را پی خواهم گرفت. اما متاسفم بگویم كه به رغم حضور تمامیرهبران حركت امل در آن مراسم، هیچ كدام از این مدارك به ما تحویل نگردید.
آیا حضرت امام در مورد پیگیری این قضیه سفارش خاصی به شما فرموده بودند؟
استاد: حضرت امام (ره) شخصا سفارش خاصی به من نفرموده بودند. اما من، هم از طریق وزارت امور خارجه و هم از طریق بیت ایشان، میدانستم كه امام دلشان میخواهد هر طوری هست، این قضیه پیگیری شود و به نتیجه برسد. برای اینکه ایشان قبل از آمدن من دستور پیگیری را داده بودند؛ خوب، طبیعی است که این دستور، در آن سالها نیز كه هنوز سالهای اول انقلاب بود، رسمیت داشت.
آیا در این خصوص اقداماتی هم انجام دادید؟
استاد: سربسته بگویم كه در این ارتباط با خیلیها صحبت كردم. بارها با سوریها در این خصوص صحبت كردم. حتی یادم هست كه با سفیر لیبی در سوریه نیز راجع به این موضوع صحبت كردم. به او گفتم که وضعیت كنونی قابل قبول نیست و بالاخره باید كاری كنیم كه مسئله روشن شود ...
آنها چه عكس العملی داشتند؟
استاد: پاسخ همیشگی آنها این بود كه بیایید كمیتهای تشكیل دهیم تا برود تحقیق كند. خوب، طبیعی بود كه ما زیر بار چنین پیشنهادهای نمیرفتیم. برای اینكه قضیه روشنتر از آن بود كه به كمیتههای تحقیق نیاز داشته باشد. اعتقاد ما بر آن بود كه چنین اقداماتی ما را به امام موسی صدر نمیرساند.
نقل كردهاند كه برخی مقامات سوریه، در خلال دیدارهای خود با مقامات لبنانی و جمهوری اسلامی، از تعبیر «مرحوم امام موسی صدر» استفاده میكردند. آیا این نقل قولها صحت دارد؟ اگر چنین است، چنین اظهاراتی تا چه حد بر اطلاعات مبتنی است؟
استاد: من به درستی نمیدانم كه اظهارات آنها تا چه حد بر پایه اطلاعات استوار بود. اما یادم هست كه آنها در حضور ما سعی داشتند تا چنین تعبیر كنند، كه اگر ایشان زنده است خداوند برشان گرداند. یعنی درست مثل خود ما از چنین تعابیری استفاده میكردند. البته گاهی هم پیش میآمد كه برخی مسئولین سوریه سهوا از تعبیر «مرحوم آقای صدر» استفاده میكردند. اما بلافاصله بر میگشتند و تعبیر خود را اصلاح میكردند. مثلا میگفتند خدا حفظشان كند؛ یا اگر انشاءالله زنده هستند، خدا ایشان را باز گرداند.
كدام یك از مقامات سوری چنین تعبیری داشتند؟
استاد: الآن دقیقا به یاد ندارم كه خدمت شما عرض كنم. برای اینكه ما ملاقاتهای فراوانی داشتیم. همینقدر در ذهنم هست كه گاهی اوقات از آقای خدام و برخی افراد دیگر چنین تعبیری را میشنیدم. البته همانطور که گفتم، آنها خیلی سریع تعبیر خود را اصلاح میكردند.
حضرتعالی چه راهكارهایی را برای پیگیری این قضیه پیشنهاد میكنید؟
استاد: من بر دو نكته مایلم تاكید كنم. نكته اول كه در یكی از جلسات نیز خدمت آقای دكتر محمد صدر [4] عرض كردم، آن است كه اگرچه ما لیبی را مقصر میدانیم، و اگرچه این كشور صد در صد مسئولیت اصلی را در این مسئله بر عهده دارد، اما قضیه را به آن منحصر نكنیم، و همه احتمالات را در نظر بگیریم. نكته دوم آنكه حتی گروهها و مجموعههای غیر دولتی نیز میتوانند این موضوع را پیگیری كنند. چه اشكالی دارد كه علاقمندان امام موسی صدر بسیج شوند و در قالبهایی غیر دولتی، با این قضیه برخورد كنند؟ من عقیدهام این است كه چنین كارهایی باید صورت گیرد. طوری نشود كه دیگران احساس كنند، قضیه رها شده است و با آن برخورد نمیگردد. قضیه امام موسی صدر اهمیت زیادی دارد و به هیچ وجه نباید در مورد آن سكوت نمود. همه باید در برابر این مسئله احساس مسئولیت كنند. به نظر من اگر افراد و گروههای غیر دولتی، با خوشبینی نسبت به هم، دست در دست یكدیگر بگذارند و كار كنند، قطعا به نتایج خوبی دست خواهند یافت.
در مورد پیگیری قضایی این مسأله چه نظری دارید؟
استاد: اگر اقامه دعوا فائدهای داشته باشد، قطعا كار خوبی است ...
حتی در دادگاههای جمهوری اسلامیایران؟
استاد: بله! و به نظر من حتی در دادگاههای خارج از ایران هم میتوان این پرونده را مطرح كرد. اصل كار قطعا هیچ اشكالی ندارد. این یك راهكار قانونی و در دنیا هم متداول است. مهم این است كه اسناد و دلایل محكمه پسند به دادگاه ارائه شود. البته من در مورد جزئیات راهكار قضایی فكری نكردهام. اما اصل كار خوب است. به نظر من هر راه قانونی كه بتواند به كشف حقیقت و آزادسازی امام موسی صدر منتهی گردد، باید پیموده شود. طبیعتا قبل از اقامه دعوا بهتر است جوانب حقوقی امر با كارشناسان مجرب قضایی بررسی شود.
از اینكه به رغم فشردگی برنامههایتان، دعوت ما را برای انجام این مصاحبه پذیرفتید، تشكر میكنیم.
استاد: من هم از اینكه تشریف آوردید تا در مورد شخصیت اسلامی عزیزمان امام موسی صدر صحبت كنیم، تشكر میكنم.پی نوشتها
[1] امام صدر در یکی از نامههای خود به آیتالله سید هادی خسروشاهی چنین نگاشته است: «اما حمله به فلسطینی ها، تا کنون از ما صادر نشده و نخواهد شد. علی رغم حملات اعلامیو تیراندازی و اهانت ... آخر همه فلسطینیها هم که حضرت عباس نیستند.! قیاده عامه و ابوالعباس یک مجرم به تمام معنی است ... فلسطینیها را کسی قتل عام نمیکند و نخواهم گذاشت به امید خدا». ر.ک. به خسروشاهی، ص 519.
[2] این حقیقت، که دیدار امام صدر با شاه به تقاضای مراجع، علما و بزرگان وقت صورت گرفت، امروز دیگر آنقدر روشن است، که حتی وزیر اسبق اطلاعات، حجتالاسلام و المسلمین قربانعلی دری نجف آبادی نیز، در خاطرات خود بر آن تاکید دارد: «در سال 1351، رژیم پهلوی قصد داشت چند تن از اعضای مجاهدین خلق را که در آن ایام در زندان بودند، اعدام کند. اصغر بدیع زادگان، رسول مشکین فام، ناصر صادق، سعید محسن و مسعود رجوی از افراد اعدامی بودند. پس از اعلام این خبر، حرکت اعتراضآمیزی نسبت به به این اقدام صورت گرفت و جمعی از طلاب و روحانیت با خانوادههای خود در مخالفت با اعدام آنها در منازل آیتالله شریعتمداری، آیتالله گلپایگانی، آیتالله نجفی مرعشی متحصن شدند و با توجه به اینکه در آن موقع منزل ما نزدیک منزل آقای شریعتمداری بود، خانوادهام نیز در خانه ایشان متحصن شدند ... به دنبال این حوادث از آیتالله سید موسی صدر خواسته شد تا به ایران آمده، از طرف علما و مراجع با شاه در خصوص اعدام این افراد صحبت کند. ایشان در ملاقاتی که با شاه داشت، ضمن صحبت و گفتگو در خصوص مسائل مختلف از شاه خواست که از اعدام آنها صرفنظر کند و همچنین گفته بود که مراجع و علما از شما انتظار دارند که این افراد را عفو کنید ...»؛ ر.ک. به حیدر نظری، »خاطرات و مبارزات حجتالاسلام و المسلمین دری نجف آبادی»، ص 151 و 152.
[3] اگرچه کوتاهی رهبران حرکت امل و حزبالله در پیگیری مساله امام صدر امری قطعی و محرز است، اما پیشنهاد آقای اختری نیز از جهاتی، غیر حرفهای و قابل تامل است:
اولا، پیشنهاد مزبور زمانی ارائه شد که سالها از صدور احکام محکمهپسند پلیس بینالملل و دستگاههای قضایی ایتالیا (خرداد 1358 و دی 1359) و لبنان (آذر 1365)، در خصوص بطلان ادعای دولت لیبی مبنی بر ورود امام صدر از طرابلس به رم، سپری شده بود. آیا مستندات احکام یاد شده، که رونوشت آنها همان زمان توسط مجلس اعلای اسلامیشیعه و سفرای ایتالیا و لبنان به وزارت امور خارجه ایران تقدیم گردید، شواهد و مدارک قابل پیگیری نبودند؟ اگر نبودند، دستگاه قضایی لبنان امروز چگونه با استناد به آنها، احکام جلب معمر قذافی و 16 دستیار وی را صادر کرده است؟
ثانیا، حتی اگر دولتهای آقایان میر حسین موسوی و هاشمی رفسنجانی شواهد و مدارک قابل پیگیری در اختیار نداشتند، مگر دستگاههای اطلاعاتی آنها نمیتوانستند مانند سایر کشورها، خود جهت کسب اطلاعات و کشف حقیقت اقدام کنند؟
[4] دکتر سید محمد صدر، فرزند مرحوم آیتالله العظمی سید رضا صدر، اگرچه چون همه فرزندان خاندان صدر، انسانی نجیب و سلیم النفس است، اما به باور نگارنده، بنا به اسباب مختلف، از جمله عدم درک و شناخت صحیح امام صدر، تعلق سیاسی به اردوگاه منتقدان عم بزرگوار و نیز عدم اعتقاد به حیات ایشان، فاقد انگیزه کافی و بلکه اهلیت لازم جهت پیگیری سرنوشت آن عزیز و نتیجتا یکی از عوامل ناکامی دولت آقای خاتمی در این خصوص بوده است. جهت آگاهی از دلایل این مدعا، ر.ک. به یادداشت «ضرورت بازنگری دولت آقای خاتمی در روند پیگیری مساله امام صدر»، 11 آبان 1381، سایت «در جستجوی امام موسی صدر».منبع: سایت روایت صدر