اسرائيلي ها تروريستند يا عماد مغنيه ها؟!
فايننشال تايمز گزارش ميدهد كه بيشتر اتهامات مغنيه بيپايه و اساس است اما تنها با طرح دو مصداق ، او را با اين عنوان معرفي مي كند:"شبه نظامي اي كه ميخواست جهان به پايان برسد"در 13 فوريه عماد مغنيه يكي از فرماندهان ارشد حزب الله در دمشق ترور شد. سخنگوي دولت ايالات متحده، شان مك كورمك گفت: "جهان بدون اين مرد جاي بهتري خواهد شد و اين تنها راهي بود كه عدالت در مورد او اعمال شود." مدير اطلاعات ملي مايك مك كانل هم گفت "مغنيه مسئول بيشتر قتلهاي آمريكاييها و اسرائيليهاست و از هر تروريستي به استثناي بن لادن خطرناكتر بود."
اين خوشحالي در اسرائيل هم غيرقابلانكار بود. به دنبال اين اتفاق در مورد يكي از مهمترين افراد در ليست تحت تعقيب آمريكا و اسرائيل ،فايننشال تايمز لندن گزارشي را تنظيم كرد. عنوان اين مقاله اين بود "شبه نظامي اي كه ميخواست جهان به پايان برسد" و در اين گزارش بيان شده بود كه بعد از اسامه بن لادن ،او نفر دوم ليست تروريستهاي جهان بود.
بر اساس قوانين گفتمان «آنگلو ساكسون» اين الفاظ به اندازه كافي دقيق هستند، كه "جهان" را به عنوان طبقهي سياسي لندن و واشينگتن تعريف ميكنند ( و البته هر كس ديگري كه با آنها در مورد اين موضوع موافق باشد.) و بسيار رايج است كه بخوانيد به عنوان مثال "جهان" با بوش در مورد فلان مسئله موافق هستند. ممكن است در مورد "جهان" اين صحيح باشد اما در مورد جهان كاملا غلط است. اين را ميتوان از نتايج نظر سنجي گالوپ بلافاصله بعد از شروع جنگ فهميد. حمايت جهاني ناچيز بود. در آمريكاي لاتين كه در مورد رفتار آمريكا تجربههايي داشتند حمايتها در ميان طيف 2 درصد در مكزيك تا 16 درصد در پاناما متغير بود و اين حمايتها مشروط به اين بود كه مقصرها شناسايي شوند. ( كه 8 ماه بعد از آن هم اف بي آي گزارش داد كه هنوز شناسايي نشدهاند) و اهداف غيرنظامي مورد حمله واقع نشوند ( كه يكباره شدند). در جهان يك ترجيح زيادي بر روي راهكارهاي قضايي و ديپلماتيك وجود دارد اما "جهان" اين تمايل را نپذيرفت.
*رد يابي سرنخهاي ترور
فايننشال تايمز گزارش ميدهد كه بيشتر اتهامات مغنيه بيپايه و اساس است اما "يكي از مواردي كه دست داشتن او در آنها بدون شك و ترديد مطرح است ربودن يك هواپيماي TWA در سال 1985 است كه طي آن يك غواص نيروي دريايي آمريكا كشته شده است و او يكي از دو نفر است كه در بالاي ليست تحت تعقيبهاي تروريسم قرار دارند و در سال 1985 تيتر همه نشريات را به خود اختصاص داد. مسئله ديگري كه مطرح است ربودن كشتي مسافري آشيل لارو است كه در آن يك آمريكايي معلول به نام لئون كلينگ هافر كشته شد. اين دو حادثه قضاوت "جهان" را ايجاد كرد.
ربودن كشتي آشيل لارو پاسخي بود به بمباران تونس به دستور شيمون پرز نخست وزير اسرائيل كه يك هفته پيش از آن اتفاق افتاده بود. نيروي هوايي اسرائيل 75 تونسي و فلسطيني را با بمبهاي هوشمند تكه تكه كرده بودند و به وضوح توسط روزنامه نگار اسرائيلي امنون كاپليوك به صورت تكاندهندهاي بازتاب داده شد. واشينگتن هم در اين حمله همكاري كرد و به متحد خود تونس هشدار نداد كه بمب افكنها درراه هستند و البته قطعا نيروهاي اطلاعاتي آمريكا بيخبر نبودند. وزير خارجهي آمريكا جرج شولتز به وزير خارجه اسرائيل ايتزاك شامير به جهت اعلام موافقت عمومي گفت: " آمريكا در اين عمل حمايت قابل توجهي از اسرائيل خواهد كرد." و او اين حمله را " پاسخ مشروع به حملات تروريستي" خواند. چند روز بعد شوراي امنيت در سكوت هر چه تمامتر اين بمباران را به عنوان يك تهاجم مسلحانه تقبيح كرد.( با مخالفت آمريكا) تهاجم قطعا جنايتي بسيار جديتر از تروريسم جهاني است.
چند روز بعد پرز به واشنگتن آمد و با رهبر تروريستهاي آن روز يعني رونالد ريگان مشورت كرد و او هم "تازيانه شيطاني تروريسم " را تقبيح كرد و همه "جهان" به او آفرين گفتند.
حملات تروريستي كه شولتز و پرز از آن سخن ميگفتند و به عنوان بهانهاي براي بمباران تونس استفاده كردند، كشته شدن سه اسرائيلي در لارناكاي قبرس بود. قاتلان همان طور كه اسرائيل اعتراف كرد هيچ ربطي به تونس نداشتند. و ممكن بود كه آنها ارتباطها سوري داشته باشند. به هر حال تونس هدف بهتري به نظر ميرسيد. و بر خلاف دمشق بيدفاع بود. يك مزيت ديگر هم وجود داشته فلسطينيهاي آواره بيشتري كشته ميشدند.
كشتار لارناكا در عوض از طرف قاتلان يك عمل تلافي جويانه بود: اين پاسخي بود به دزديهاي اسرائيليها در آبهاي بين المللي كه در آن قربانيان زيادي كشته ميشدند و بيش از آنها ربوده و به زندانهاي اسرائيل فرستاده ميشدند و بي هيچ دليلي مدتهاي طولاني آن جا باقي ميماندند.
كشتار كلينگ هافر به صورت وحشت انگيزي بازتاب داده شد و بسيار مشهور است. اين موضوع يك اپرا بود و براي يك فيلم تلويزيوني ساخته شده بود و به شكل رقت باري وحشيگري فلسطينيها را نشان ميداد. جانوراني دو سر كه نخست وزير ماناخم بگين آنها را سوسكهاي درون شيشهاي ميخواند كه حشرهكش به آنها داده شده، و فرمانده كل رافول ايتان آنها را مانند ملخهايي ميخواند كه مغز آنان را بايد بين ديوار و يك تكه سنگ له كرد. و پس از يك نمايش بسيار از كشتار وسيع توسط نيروهاي اسرائيلي كه حتي دل اسرائيليهاي تندرو را هم به رحم آورد در شهر هل هول در كرانه باختري در دسامبر 1982 يورام پري يك تحليلگر نظامي گفت:" امروز وظيفه ارتش اين است كه اين موجودات كثيف كه سرزميني را كه خدا به ما وعده داده است را اشغال كردهاند را بكشند." وظيفهاي كه ارتش با تمام وحشيگري خود به خوبي آن را انجام داد.
به اين دست كشتارهاي اسرائيليها كه با حمايت آمريكا انجام شده است توجه كنيد. به عنوان مثال كشتار آوريل 2002 را در نظر بگيريد كه در آن دو معلول فلسطيني به نامهاي كمال ذوغاير و جمال رشيد كشته شدند. در حالي كه نيروهاي اسرائيلي به كمپ پناهندگان فلسطيني در جنين حمله كرده بودند. بدن تكه تكه و صندلي چرخدار ذوغاير توسط يك گزارشگر انگليسي پيدا شد و هنوز پارچهي سفيدي به نشانه تسليم در دست داشت همراه او بود. و تانكهاي اسرائيلي از روي بدن او عبور كرده بودند. صورت او را به دو بخش تقسيم كرده و دستها و پاهايش را جدا كرده بودند. وقتي كه بولدوزرهاي كاترپيلار آمريكايي خانه جمال رشيد را بر سر آدمهاي داخل خانه خراب مي-كردند اوهم بر روي صندلي چرخ دارش در زير آوار له شده بود. عكسالعمل متفاوت يا اصلا عدم عكس العمل آن قدر عادي و آسان شده است كه اين گونه به نظر ميرسد كه هيچ اتفاقي نميافتد.
*خودرو بمب گذاري شده
به راحتي ميتوان فهميد كه بمباران تونس جنايت تروريستي بزرگتري از هواپيما ربايي آشيل لارو يا عملياتي است كه مغنيه در آن شركت كرده بوده است. بمباران تونس موفق شد عنوان بدترين جنايت تروريستي سال 1985 را به خود اختصاص بدهد.
يك مورد ديگر يك خودرو بمب گذاري شده در بيروت بود كه طوري برنامه ريزي شده بود كه نمازگزاران را بعد از نماز جمعه بكشد. آن بمب 80 نفر را كشت و 125 نفر را زخمي كرد. بيشتر كشتهها زنان و دختران بودند كه در حال خارج شدن از مسجد بودند. اين انفجار نوزادان زيادي را در رختخوابهايشان سوزاند، و سه كودك را كه در حال رفتن به خانه شان بودند را كشت. و همچنين يكي از پرجمعيتترين خيابانهاي بيروت را تخريب كرد.
*اسراييليها تروريستند يا عماد مغنيه؟
هدف مورد نظر اين حمله روحاني شيعه شيخ محمد حسين فضل الله بود كه كشته نشد. اين بمبگذاري توسط سيا و به دستور ريگان با هم كاري متحدان سعودي و انگليسي انجام شده بود و بر اساس گزارش باب وودوارد گزارشگر واشنگتن پست در كتاب ويل : جنگهاي مخفي سيا 1981-1987 به صورت ويژه تحت نظر رئيس سيا ويليام كيسي بود. در مورد واقعيت خيلي كم ميدانيم، چقدر اين نظريه درست است كه ما در مورد جنايات خودمان تحقيق نميكنيم.( تا هنگامي كه آنها آن قدر آشكار شوند كه نتوانيم پنهانشان كنيم و در اين حالت هم ميگوييم اينها مربوط به آدمهاي بدي است كه طبيعتا خارج از كنترل ما بودهاند.)
*روستائيان تروريست
رقيب جدي ديگر براي گرفتن جايزه تروريسم خاورميانه در سال 1985 عمليات مشت آهنين نخست وزير پرز در سرزمينهاي جنوب لبنان است كه با نقض صريح دستورات شوراي امنيت توسط اسرائيل اشغال شد. هدف آن چيزي بود كه مقامات عالي رتبه اسرائيلي آنها را روستائيان تروريست ميخواندند. جنايات پرز به عمق جديدي از "امكان وحشيگري و جنايت مطلق" رسيد. آمارها چنين چيزي را تاييد ميكند. البته اين موضوعات براي "جهان" اهميت چنداني ندارد و نيازي به تحقيق هم نيست.
اينها كمترين چيزهايي است كه ممكن است به ذهن مردم "جهان" برسد وقتي در نظر بگيرند كه "در يكي از اين موارد بسيار نادر" عماد مغنيه در يك عمليات تروريستي كشته شد.
آمريكا او را متهم به حمله به پايگاه نيروهاي مارينز آمريكا و پايگاه چتر باز فرانسه در لبنان در سال 1983 ميكند كه در آن 241 سرباز نيروي دريايي و 58 چتر باز كشته شدند. و همچنين حمله به نشست سران سيا در بيروت كه 63 نفر كشته بر جاي گذاشت.تحقيقات فايننشال تايمز نشان ميدهد كه حمله به پپايگاه نيروهاي مارينز آمريكا مربوط به سازمان جهاد اسلامي لبنان بوده نه حزب الله.
ديدگاه جهان در اين مورد نمونهگيري نشده است اما احتمالا در اين مورد ترديد وجود داشته باشد كه حمله به يك پايگاه نيروي دريايي حمله تروريستي خوانده شود. به ويژه وقتي كه نيروهاي آمريكايي و فرانسوي بمبارانهاي سنگيني بر روي شهرهاي لبناني انجام داده باشند. آمريكا از اسرائيل براي حمله به لبنان در سال1982 كه در آن بيش از 20000 نفر كشته شدند و جنوب لبنان ويران شد حمايت كرد. و بيشتر بخشهاي بيروت مانند خرابههايي باقي ماند. و نهايتا نظر رئيس جمهور ريگان اين بود كه نسبت به مخالفتهاي جهاني بعد از قتل عام صبرا و شتيلا بيتفاوت باشند.
در آمريكا حمله اسرائيل به لبنان اين گونه توضيح داده ميشد كه اين حملات پاسخي به سازمان آزادي بخش فلسطين است كه حملات تروريستي خود به شمال اسرائيل را از طريق پايگاههاي خود در جنوب لبنان رهبري ميكند و با اين بيان كمك به اين جنايات عظيم جنگي را توجيه ميكردند. در جهان واقعي منطقه مرزي لبنان در يك سال قبل از جنگ بسيار آرام گزارش شده بود. البته به جز حملات مكرر اسرائيل كه بسياري از آنها خون بار بودند و از اين بهانه صرفا استفاده شد براي اين كه حمله از پيش طراحي شده صورت بگيرد. هدف واقعي آن توسط رهبران سياسي و نظامي اسرائيل آن روز بيان شد: حمايت از اشغالگري اسرائيل در كرانه باختري.
*كشتار بيهدف
حمله ديگري كه مغنيه يكي از طراحان اصلي آن برشمرده ميشود حمله به سفارت اسرائيل در بوين آيرس در 17 مارس 1992 است كه باعث كشته شدن 29 نفر شد البته اين عمليات در پاسخ به ترور سيد عباس موسوي رهبر سابق حزب الله در جنوب لبنان بود. و در مورد اين ترور نياز به هيچ شواهدي نيست چرا كه اسرائيل با افتخار مسئوليت آن را بر عهده گرفت. مردم جهان ممكن است قسمت دوم اين داستان را نشنيده باشند و براي آنها جالب باشد. موسوي توسط يك بالگرد آمريكايي در جنوب لبنان مورد هدف قرار گرفت. او براي سخنراني در مراسم يادبود يكي از كشتهشدگان به دست اسرائيل به روستاي جيب شيت رفته بود كه در مسير بازگشت بالگرد اسرائيلي وي، همسرش و كودك پنج سالهاش را به قتل رساند و پس از آن اسرائيل با يك بالگرد آمريكايي آمبولانسي كه مجروحان حادثه را به بيمارستان منتقل ميكرد را هدف قرار داد.
نخست وزير رابين در گزارشي به كنشت اسرائيل گفت : بعد از كشته شدن خانوادهي او حزب الله قواعد بازي را عوض كرد. قبل از آن هيچ راكتي به سمت اسرائيل شليك نشده بود. از قبل از آن قاعده اين چنين بود كه اسرائيل ميتوانست حملههاي خونبار به هر كجا در لبنان را ترتيب دهد و در پاسخ حزب الله سرزمينهاي اشغال شدهي جنوب لبنان را هدف حمله خود قرار ميداد.
بعد از كشته شدن رهبر حزب الله و خانوادهاش آنها حملات اسرائيليها را با پرتاب راكت به شهرهاي شمالي اسرائيل پاسخ دادند و اين حملات براي اسرائيل قطعا ترورهايي غير قابل تحمل به نظر ميرسيد به همين دليل رابين حملاتي را شروع كرد كه 500000 نفر را آواره كرد و 100 نفر را كشت. و حملات بيرحمانه اسرائيل حتي به شمال لبنان هم رسيد.
بر اساس حرفهاي سخنگوي ارتش اسرائيل در جنوب لبنان 80 درصد شهر تير و نباتيه نابود شد 70 درصد جيب شيت نابود شد و به گفته وي آنها مي خواستند كه شهر را به لحاظ اهميتي كه براي شيعيان دارد به كلي نابود كنند. يكي از افسران ارشد نيروهاي اسرائيلي در منطقه شمال ميگويد هدف پاك كردن چهره روستاها از روي زمين و ايجاد خرابيهاي نامنظم در اطراف آنها بود.
همه اينها از حمايت رئيس جمهور، بيل كلينتون برخوردار شد كه معتقد بود كه به اين موجودات كثيف بايد قواعد بازي را آموخت.
جرم ديگر مغنيه كمك به آماده كردن حزب الله براي دفاع در مقابل حمله اسرائيل در سال 2006 بود كه با استانداردهاي "جهان" يك عمليات تروريستي غيرقابلتحمل به شمار ميآيد و بر اساس اين قاعده جهاني هيچ موجودي و مانعي نبايد بر سر راه ترور و تهاجم آمريكا و عمالش قرار بگيرد.
عذر عوامانه ديگر براي جنايات آمريكا و اسرائيل به روشني اين را توضيح ميدهد، عربها عمدا مردم را ميكشند، آمريكا و اسرائيل جوامع دموكراتيكي هستند پس بنابراين نبايد بگذارند كه اين اتفاق بيافتد. كشتارهاي آنها فقط اتفاقي است و به خاطر وحشيگري و شرارت اخلاقي آنها نيست. درست مانند تصميم دادگاه عالي اسرائيل براي تنبيه دسته جمعي مردم غزه به وسيله گرفتن برق از آنها ( كه بر اساس آن نيازهاي اوليه زندگي خود مانند آب را از دست ميدادند.)براي مرور ميتوانيم سه گونه جنايت تشخيص بدهيم: كشتار هدفمند، كشتار اتفاقي و كشتار با دانش قبلي بدون هدف مشخص. جنايات اسرائيل و آمريكا هر سه نوع اين جنايات را شامل ميشود. بنابر اين وقتي اسرائيل منابع انرژي غزه را نابود ميكند يا موانعي براي رفت و آمد در كرانه باختري ايجاد ميكند به طور خاص هدف كشتن افراد خاصي را كه از هواي آلوده يا درون آمبولانسهايي كه نميتوانند به بيمارستان برسند را ندارند. و يا زماني كه بيل كلينتون دستور بمباران بيمارستان الشفا در سودان را ميدهد كه در آن دهها هزار نفر كشته شدند و قبل از ميشد به راحتي فهميد كه به يك فاجعه انساني مبدل خواهد شد. آنها قصد كشتن افراد خاصي را نداشتند كه به صورت اجتناب ناپذيري خواهند مرد و يك بيمارستان در يك كشور آفريقايي كه به سختي ميتواند آن را بازسازي كند را نابود ميكند.
آنها و دوستانشان كه عذر خواهي ميكنند احتمالا ميگويند آفريقاييها مورچههايي هستند كه موقعي كه ما راه ميرويم زير دست و پاي ما له ميشوند. ما ميدانيم كه گاهي اوقات چنين اتفاقاتي ميافتد (البته اگر به خودمان زحمت بدهيم كه به آنها فكر كنيم). اما ما نميخواهيم كه آنها را بكشيم چرا كه آنها ارزش اين همه توجه ما را ندارند. البته لازم به گفتن نيست كه بايد با حملات مشابه اين عربهاي كثيف به مكانهايي كه " انسانها" زندگي ميكنند متفاوت برخورد بشود.
اگر يك لحظه ما ميتوانستيم ديدگاه جهان را داشته باشيم، ممكن بود بپرسيم كدام جنايتها "باعث نابودي جهان" ميشوند.نوام چامسكي
خبرگزاري فارس