تبارشناسی گروه ترورریستی فرقان
اكنون كه با گذشت 27 سال از
شهادت استاد مرتضی مطهری، هنوز جامعه ایران و نظام
جمهوری اسلامی در حسرت از دست دادن این استاد
فرزانه است، شاید هنوز باور این واقعیت سخت باشد
كه این شخصیت علمی توسط گروهی ترور شده كه رهبر آن
یك طلبه انقلابی و مبارز بوده است.
در این
مقاله رسول جعفریان
به بازخوانی پرونده عبرتآموز جوانان پرشوری
ميپردازد كه هرچند از طریق جلسات مسجد و تفسیر و
از سر مخالفت با رژیم پهلوی جذب گروه فرقان شدند،
اما كجفهميها و تعصبها و عدم ارتباط آنها با
روحانیت اصیل باعث شد تا با تحلیلهای خاص، دستان
خود را به خون پاكانی چون مرتضی مطهری، محمد مفتح،
مهدی عراقی، قاضی طباطبایی، آلوده كنند.
آنچه ميخوانید، متن تدوینشده فصلی از كتاب
«جریانهای مذهبی سیاسی ایران از سال 20 تا 57»
است كه اكنون ششمین چاپ آن نیز به زیور طبع آراسته
شده است.
گروه فرقان به رهبری طلبهای به نام اكبر گودرزی، یكی از شاخصترین گروههای نه
تنها منفصل از روحانیت، كه مخالف صریح با روحانیت بوده است. اكبر گودرزی اهل
لرستان ـ روستای دوزان در نزدیكی الیگودرز، جایی میان خمین و الیگودرز ـ بوده و از
آنجا كه پدرش چوپان بود، فرقانيها از وی با عنوان «چوپان زاده آزاده» یاد
ميكردند. وی در حوالی سال 1335 متولد شده (در شناسنامه 1338 قید شده)، در سال 51
یا 52 عازم، خوانسار شده و مدتی در مدرسه علمیه آنجا تحصیل كرده و سپس یك سال در
قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه
حاج شیخ عبدالحسین بیتوته كه به سال 56 آنجا را نیز ترك كرده و از لباس طلبگی هم
خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگي، درس جدید را هم تا كلاس یازده خوانده است.
گودرزی در سال 56، كلاسهای تفسیر در مناطق مختلف تهران (نازيآباد، سلسبیل، قلهك،
جوادیه و خزانه بر پا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب ميكرد. البته برخی از
این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشكیل ميشد.
مساجدی كه گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار ميكرد، عبارت بود از مسجد
«الهادی»، خیابان شوش، مسجد «فاطمیه خزانه»، مسجد «رضوان» خیابان اتابك، مسجد
«شیخ هادی» و مسجد «خمسه قلهك». مسجد «اعظم» هم كه كتابخانه قائم در آن بود و
جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی (كه در زندان خودكشی
كرد)، یكی از فرقانيها بود و افرادی را در همانجا جذب این گروه كرد.
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری كرد. وی از سال 56 به
صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد، اما به جز این
اعلامیهها، فعالیت دیگری نداشت. یكبار براي مدت كوتاهی به پاكستان رفت تا عازم
اروپا شود و نوشتههای تفسیریش را انتشار دهد، كه به دلیل فراهم نشدن شرایط به
ایران بازگشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامي، با اسلحههایی كه وی و همراهانش از
پادگانهای فتح شده توسط مردم به دست آوردند ـ از همان نخست ـ وارد فاز نظامی شد.
اما . . . این زمان، نظام شاهی سقوط كرده بود و گروه فرقان كه عقیده به مبارزه
داشت ـ چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم ميشد ـ بهجنگ با نظام اسلاميِ جدید
روی آورد.
گودرزی با داشتن شماری از جوانانی كه همچنان روحیات انقلابی سالهای 55 ـ 57 را
داشتند، آنان را بر اساس آموزههای قرآنی نشئت گرفته از برداشتهای خود، به شدت بر
ضد روحانیت و آنچه آن را «آخوندیسم» مينامید، تربیت كرده بود.
او همزمان با انتشار جزوات تفسیري، خود نیز در ترورهای سال 58 درگیر شد و مستقیم
در ترور شهید قرنی شركت داشت. گودزری در 18 دی ماه 58 دستگیر و در 3 خرداد 59
تیرباران شد. در این روز، تعداد دیگري از اعضای این گروه با نامهای سعید مرآت،
عباس عسكري، علیرضا شاه بابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند و علی حاتمی هم در
زندان خودكشی كرد.
نقش اكبر
گودرزی در فرقان
سازمان اصلی فرقان روی دوش اكبر گودرزی بود كه كسانی مانند سعید واحد، محسن
سیاهپوش، حمید نیكنام، علی اسدی و بهرام تیموری، زیر نظر مستقیم او بودند. محمد
متحدی در ارومیه و تبریز و عامل اصلی ترور شهید قاضی طباطبائی بود. عباس عسكری،
دیگر عضو فعالی بود كه كمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند. حسن اقرلو، عضو
فعال دیگر بود كه عبدالرضا رضواني، امیر فعله نوتاش و... زیر نظرش فعالیت
ميكردند.
به این ترتیب، با شگفتی باید گفت، تشكیلات فرقان در اختیار یك جوان 25 ساله
(گودرزی متولد 1338) بوده است، كه در همین فاصله سني، برای بیش از بیست جزء
قرآن، حدود بیست جلد تفسیر قرآن نوشته بود و علاوه برآن، برای صحیفه سجادیه نیز
شرحی دو جلدی داشت. كتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوهای دیگر در شرح خطبه امر
به معروف امام حسین (ع) دارد. همین طور كتاب پرحجمی تحت عنوان توحید و ابعاد
گوناگون آن نوشته است. افزون بر اینها، بیشتر نوشتههای فرقانيها و نشریات آنها
ـ تا پیش از دستگیري ـ از خود اوست.
پس ازكشته شدن گودرزي، فرقانيها از وی با نام ششمین شهید ایدئولوژیك یاد ميكنند.
(با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید). اشاره شد كه در كنار وی، علی حاتمي معلم
(كه در زندان خودكشی كرد)، عليرضا شاه بابابیگ تبریزی و سعید مرآت (هر دو دانشجو)
نیز بودند كه اینان نیز دستگیر و اعدام شدند.
این را باید افزود كه گروه فرقان در آغاز با نام گروه «كهفيها» شهرت داشت و بعدها
به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه، كمابیش اطلاعاتی داشت، اما
به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و فزونيحركتهای سیاسی و نیز ضعیف شدن
ساواك، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها كه آن زمان بیشتر، همین جلسات قرآن
بوده، نداشته است.
یكی از گزارشهای بر جای مانده، حكایت از آن دارد كه در مجلسی كه حسام و نادر،
فرزندان شهید عراقی حضور داشتند، یكی از این دو نفر ميگویند: «رهبر گروه كهفيها،
آخوندی به نام گودرزی است كه جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خیابان دولت، صحبت
ميكند و گنجهای و آشوری نیز از كادرهای گروه موصوف هستند كه امور مربوط به
نشریات گروه تحت نظارت و شركت آنان اداره ميشود و قرار است، به زودی مناظرهای
بین یكی از این دو نفر و صالحی نجف آبادي، انجام شود.
مهدي عراقی نیز اظهار داشته كه آشوری از جانب گروه كهفيها با او تماس گرفته و در
مورد وحدت با كمونیستها و مسائلی از این دست، مذاكره كرده، لیكن بعدها قطع ارتباط
نموده است».
اشاره كردیم كه برخی از مهمترین افراد این گروه عبارت بودند از عباس عسكري، كمال
یاسیني و علی حاتمي. عسكری، یكی از قدیميترین افراد این گروه بود كه از سال 55
با گودرزی همكاری داشت و بعدها خود نیز مطالبی مينوشت؛ در واقع، وی نفر دوم گروه
فرقان به شمار ميآمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه، پیوند خورده بودند.
شیوه جمعآوری امضا
این گروه كه همزمان با رشد فزاینده نسل جدید مذهبی و متأثر از جریانهای روز
برآمده بود، توانست عدهای را در شماری از مدارس و مساجد تهران، جذب كند؛ از آن
جمله، مدرسه «جهانآرا» بود كه شماری از معلمان آن (همچون علی حاتمی و حسن نوری كه
دومی از تروركنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند. همین طور گودرزی تلاش كرد تا
پایگاهی در مسجد «قبابه» به دست آورد كه با مخالفت مرحوم مفتح روبهرو شد. مسجد
«رفعت» هم در نزدیكی خیابان دولت، یكی از پایگاههای اصلی فرقان بود. گودرزی در
زمینه كار ایدئولوژیك، عمدتا در كار نشر جزوات تفسیر قرآن بود كه مطالب آن سخت
بيپایه، مغلوط و در عین حال، در قالب برداشتهای سمبولیك و انقلابی بود.
در نشریهای كه به سال 60 توسط بقایای فرقانيها منتشر شده، آمده است كه اكبر
گودرزی از سال 1350 «برای راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلي»، تلاش خود را آغاز
كرده است. حاصل این مطالعات در سال 55 به دست آمد و نخستین كارهای تفسیری وی در
همان سال عرضه شد. به نوشته همین نشریه، از همان زمان آقای مطهری در جلسات هفتگی
به نقد كتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (كه به نام صادق داودی چاپ شده) و تفسیر
وی پرداخته است.
گفتنی است كه فرقانيها كتاب «توحید و ابعاد گوناگون» آن را از آن روی نوشتند كه
معتقد بودند، ضعف عمده تشكلها و سازمانهای انقلابي، از مشروطه تا زمان آنها،
نبود نوعی آگاهی مكتبی بوده است. در مقدمه این اثر، با اشاره به آن ضعف، اشاره
شده است كه این كتاب برای پر كردن آن خلا نوشته شده است.
بحثهاي نخستین این اثر در تعریف اسلام و توحید است و بنا به توضیحی كه در آن
آمده، «خلاصهترین تعریف توحید، نمود خارجی جنگ سراسری و دایمی موجودات برای حل
تضادها و راه یافتن به تكامل برتر و بالاتر است». توحید اندیشهای است برای تعریف
مسیر حركت موجودات در دل این تضادها به سوی الله كه نقطه نهایی تكامل است. این
مباحث كه در قالب تحمیل برخی از تفكرات ابتدایی با آیات قرآنی طرح ميشود، تا پایان
كتاب ادامه دارد. در این تعریف كه بر فرض پذیرش بیان نوعی حركت تكاملی برای تمامی
موجودات است، قیامت با تعبیر «روز تحقق استعدادها» تعریف ميشود. آن گاه پس از
ارائه برخی از آیات، نتیجه آن ميشود كه «پس از دید كلی و طبیعی، ميتوانیم قیامت
را مرحله تحقق ساعت یا فعلیت سعی عمومی موجودات به حساب آورد و از دید اجتماعی و
در رابطه با پیكار خونین انقلابگران توحیدی، آن را نهایيترین، دامنهدارترین و
فراگیرترین و سازندهترین انقلاب توحیدی و مرجع همه انقلابات تاریخی به شمار
آوریم».
موضعگیری
درباره شریعتی
اما در سال 1356؛ یعنی سال آغاز فعالیت فرقان، با درگذشت دكتر شریعتي، نخستین
اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت. آنچه در این شرایط، سبب برآشفتن
فرقانيها شد، اطلاعیه مشترك مطهری ـ بازرگان بود كه چند روز پس از انتشار، بازرگان
بر اثر اصرار دوستان یا تهدید مخالفان امضایش را پس گرفت. به دنبال صدور آن
اطلاعیه، گودرزی اطلاعیهای صادر كرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع آقای
مطهری پرداخت. در این اطلاعیه، با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفكران مدرن؛ یعنی
مطهری و بازرگان، آمده است كه «حاصل زشت این ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام
غریبان شهیدان و در اجرای اهداف شوم نفاقپیشگان تاریخ» بوده، بهگونهای كه
«اعلامیهای به تاریخ 56.9.23 و با امضای چهرههایی همچون مطهری و بازرگان درآمد كه
بازتاب مقاصد پوشیده جبهه مؤتلفه بود و از تبادلنظر میان آنها كه طبعا چیزی جز
مسخ هدف شهیدان و فرهنگ انقلابی آنها را در بر نميگیرد، حكایت ميكرد.
سپس با نقد برخی از عبارات آن نامه آمده است كه «عوامفریبی و خیانتپیشگی عوامل
مزبور از فرازی دیگر از نوشتهشان روشن ميشود..». در سالگرد سفر دكتر شریعتی به
خارج از كشور و مرگ وي، باز فرقان اطلاعیهای داد و ضمن آن سخت به صادر كنندگان
آن بیانیه حمله كرد.
موضعگیری بعدی آنان، اطلاعیهای بود كه به مناسبت قیام قم و تبریز صادر شد و آنان
حادثه مزبور را «ضمن احترام به خون بيگناهان» چنین تحلیل ميكنند كه این جریان،
حركتی است در جهت «زنده كردن دوباره روحانیت حاكم» و این كه «دخالت بيرویه
روحانیت را» باید «فاجعهای عظیم» دانست. در این بیانیه، خطاب به شریعتي! آمده
است كه «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی كه هنوز هم از متهم كردن تو به انواع
تهمتهايسفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیمالشأن و مفسران
عاليقدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به كفر و وهابي بودنت فتوا ميدهند و مطالعه
آثارت را تجویز نميفرمایند... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند».
به هر حال، به نوشته مؤلف كتابچه فرقان چیست كار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان
سال 56 به اتمام رسید. از آن پس، گروه، افزون بر تلاش برای پیگیری كارهای
ایدئولوژیك، به تحلیلهای سیاسی و درك شرایط سیاسي جهان و طرح استراتژی جنگ
مسلحانه علیه رژیم پرداخت. همزمان نشریهای هم به نام فرقان منتشر كرد، كه نخستین
شمارهاش در اسفند 56 به چاپ رسید. بعدها پس از پیروزی انقلاب نیز نشریهای با نام
ذكر تحت عنوان نشریه «دانش آموزی» از سوی فرقان انتشار ميیافت.
علت روی
آوردن به ترور
این گروه برای پیاده كردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم شاه، تازه در بهمن 57 به
تجهیزات نظامی مجهز شد! در این زمان، انقلاب پیروز شده بود و فرقان كه «روحانیت را
از بنیان و اساس باطل» ميدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان كرد.
نخستین عاملی كه فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی كشاند، قربانی شدن
«ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی بود». همچنین تلاش برای «آزاد ساختن اسلام علی از
اسارت آخوندیسم»، عامل دیگر این رویكرد، مبارزه قهرآمیز بود! برای فرقان، اكنون
جای پرسش این بود كه چه بایدكرد؟ بر اساس آیه «فقاتلوا ائمة الكفر»، گروه فرقان
تصمیم گرفت، نخست مرحوم محمد ولی قرني و سپس مرحوم مطهری را بكشد! انتخاب مطهری
برای آن بود كه «فكر به قدرت رسیدن دیكتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشكیلاتی آن
مدتها قبل، حتی پیش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود».
تفسیرهای
عجیب و غریب از قرآن
منهای مجاهدین كه متأثر از ماركسیسم بودند، از سال 50 به این سو، برخی گروههای
مذهبی با توجه به قرآن و نهج البلاغه و تفسیر دلبخواهی از آنها بر پایه نگرش
مبارزاتی و به اصطلاح انقلابي، جریانهای جدیدی را پدید آوردند.
فرقانيها در سال 56 و 57 مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را كه تحت عنوان پیام
قرآن منتشر ميشد، پخشكردند. تفسیر (با عنوان كلی پیام قرآن) و آثاری كه از آنها
ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسیر فاطر»، «یس»، «صافات»، «تفسیر احزاب»، «سبأ و
نجم، «تفسیر عنكبوت و روم»، «تفسیر لقمان و سجده»، «تفسیر شوري، و زخرف»،
تفسیر «محمد، فتح و حجرات»، «تفسیر دخان، جاثیه و احقاف»، «تفسیر سوره مؤمن و
فصلت» و تفسیر سوره «فرقان و نور»؛ همه اینها كه گفته شد، نام مؤلف آنها
نجمالدین شكیب آمده است كه مانند دیگر نامهای روی تفاسیر مستعار است. تفسیر
سوره انبیا به نام حسین صادقي، تفسیر سوره بقره (جواد صابر) تفسیر سوره مریم،
تفسیر سوره طه (حسن قائمي)، تفیسر توبه، تفسیر شعراء، نمل، و قصص (احسان كمالي)
تفسیر سوره یوسف، تفسیر جزء سيام (یا تفسیر نبأ تا ناس)، (محمد حسین آل یاسین و
نیز به اسم احسان كمالي)، تفسیر مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات (نجم الدین
منتظر)، تفسیر سوره كهف و تفسیر ذاریات و ق، ترجمه كامل از قرآن نیز از آنان
منتشر شده است. همچنین كتابی با نام فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام
دیگرش، پیام حسین)، فروغ نهج البلاغه دو جلد و كتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن»
(صادق داودي، نشر كاظمیه 320 ص). نشریات یك ساله آنان (1357) تحت عنوان سالنامه
فرقان چاپ شده است.
كتابی با نام دعا: تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آلیس)
چاپ شده كه شرح صحیفه سجادیه است. در اینجا هم به مانند تفاسیری كه از قرآن ارائه
شده، همه مضامین در ارتباط با انقلاب و ضد انقلاب تحلیل و تفسیر شده است.
كتابی دیگر با عنوان اصول تفكر قرآنی، به عنوان كتاب دوم توحید و ابعاد گوناگون
آن،به نام داود قاسمي، چاپ شد كه اصولی كلی مستخرج از قرآن درباره انسانشناسی و
ایمان و انقلاب و ضد انقلاب است. در همین كتاب است كه از مرحله غیب انقلاب و
مرحله شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن برای مرحله پیش از انقلاب و پس
از پیروزی بهرهگیری شده است. در این بخش، بهروشنی آیه دوم سوره بقره كه ایمان
به غیب را مطرح كرده، به معنای ایمان به غیب انقلاب تفسیر شده است. در باره
ارتباط غیب و صلاة هم آمده است كه «به طور كلی همه اصول تئوریك حزب توحیدی در مرحله
غیب انقلاب در كلمه «صلاة» جمع شدهاند».
همانجا در تفسیر وحی هم گفته شده است: وحی در تعریف كلی آن، همان شناخت پدیده
نسبت به راه تكامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و مدار تكاملیش یا به قول امام، آن
انفجار درونی و درد تكامل خواهی است. شاید این كتاب، صریحترین اثر در باز كردن
آثار بيپایه فرقان باشد.
در زمینه نوشتههای تفسیری آنان، آقای مطهری كه در این سالها روی تفسیر كار
ميكرد، نسبت به این مسأله احساس خطر فراوان كرده، مرتب هشدار ميداد و از اتفاق،
همین بحث غیب و شهود انقلاب را مثال ميزد. تفسیرهای متعدد و گسترده اینان طی سال
55 و 56 موجی از بیم و هراس را در میان متدینان دامن زد. هر چند، گستردگی جریانات
مختلف، باز شدن فضای سیاسی كشور و ورود گروههای مختلف به عرصه مبارزه، اجازه
بروز بیشتر به این ماجرا را نداد، در غیر این صورت، ممكن بود كه جریان فرقان، به
حركتی شبیه به آنچه میرز اعلی محمد باب ایجاد كرده بود، منجر شود.
محمد مهدی جعفری از دیداری كه همراه دكتر پیمان در سال 1356 با اكبر گودرزی داشته،
یاد كرده و ميگوید: من یك جلد تفسیر آنها را مطالعه كردم و به آنان گفتم كه این
تفاسیر، انقلابی و امروزی است و مضمون آن با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه؛ در
داستان یوسف، گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده كه حضرت یعقوب، یوسف را برای به
دام انداختن ضد انقلاب به سوی آنها فرستاده است. یا برای مثال؛ محراب را به
معنای سنگر گرفته و «امام» را رهبر انقلابی ميگرفتند.
در این میان، بیش از همه، استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه كتاب علل
گرایش به ماديگری تحت عنوان ماتریالیسم در ایران سخت به آرای تفسیري و تعابیری كه
آنان در ترجمه آیات و مفاهیم قرآنی آوردهاند، حمله كرد.
به نوشته جعفري: گروه گودرزی، گاه از شریعتی و اندیشههای او طرفدارای و حتی در
نوشتههای خود، از برخی تعبیرات خاص دكتر شریعتی استفاده ميكرد، اما این گونه نبود
كه همه طرفداران دكتر شریعتی در سلك آنان باشند.
استفاده انحرافی از تشیع علوی و صفوی دكتر
اگر گفته شود كه فرقان، بركشیده نظریه تشیع علوی و صفوی دكتر شریعتی است، نباید
سخنی چندان بیراهه باشد. نشریات فرقان، سرشار از استناداتی است كه به این اثر مرحوم
شریعتی صورت گرفته و بر اساس آن، اقدامات بعدی فرقان به انجام رسیده است. عباس
عسكری نفر دوم فرقان، در نخستین بازجویی خود و زمانی كه روي موضع است، مرتب
تأكید ميكند كه «از صفویه به بعد، روحانیت همواره در كنار رژیم فاسد حاكم بر گرده
مردم سوار بوده و به تحمیق آنان پرداخته است و اكثریت روحانیت... در مقابل ظلم و
فساد و بدعتهای رژیم سكوت ميكردهاند».
وی در پاسخ به این پرسش كه «آیا از زمان صفویه تاكنون، حركتی مردمی ـ اسلامی را
ميشناسید كه روحانیت در آن نقش تعیین كننده نداشته باشد»، مينویسد: «تا زمان سید
جمال، من حركتی را نميشناسم و معتقدم كه اگر بود، حتما بارز ميشد و همان گونه كه
مرحوم شریعتی، كه مطالعه كافی هم در تاریخ داشته ميگوید: شیعه چون فكر كرد، رژیم
حاكم هم اسلامی است (تشیع صفوي)، در كنار آن قرار گرفت».
همچنین تحلیلهای دكتر درباره مسائل طبقاتی و جایگاه روحانیون و تز «مذهب علیه
مذهب»، دقیقا در كتابچه «تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران درباره با تكوین و تدوین
ایدئولوژی اسلامي، تداوم انقلاب توحیدي» فرقانيها نفوذ كرده است. در این جزوه،
همه استنادها به آثار دكتر شریعتی، از جمله بحث او درباره تخصّص و نیز بیگانگی از
خویشتن و با مخاطبهای آشناست. فرقانيها خود را در امتداد تلاشهای دكتر در تحلیل
تشیع علوی و صفوی دانسته مينویسند: «در نهایت مرحوم دكتر علی شریعتی، آخرین تلاشش
را برای جدایي تسنن اموی از تسنن محمدي]و [تشیع علوی از تشیع صفوی انجام داد و
جامعه ما را تا مرز تدوین ایدئولوژي خلقهای اسیر پیش برد. مگر نه این ] است [كه
اسلام ایدئولوژی مستضعفین است؟». معنای این سخن، آن است كه شریعتی تا جایی آمده
است كه اكنون، فرقانيها باید این ایدئولوژی را كه امتداد تشیع علوی است،
ادامهدهند و الاّ روحانیت، نماینده تشیع صفوي، قادر به انجام چنین رسالتی نیست!
در سالنامه یكم فرقان با اشاره به تاریخ خونین تشیع از «شهید اول گرفته تا شهید
ثانی و ثالث و حتی شهید رابع؛ یعنی شریف ]مجید شریف واقفي [ آنان كه شهید
ایدئولوژی شدند و سرانجام، از حنیف گرفته تا احمد و رضا و مهدی و ناصر صادق و سعید
محسن و سعیديها و غفاريها» یاد شده و سپس «اكنون به شهید پنجم ائدئولوژیك
برميخوریم؛ او كه شهیدان ایدئولوژیك دیگر را با توجه به شرایط خاص تاریخی و
موضعگیريهای اهریمنی ارتجاع حاكم و روحانیت وابسته و سرسپرده از یك طرف تحت الشعاع
قرار داده و...». «راستی او كیست؟ و این كدامین ستارهای است كه دگر بار در آسمان
تاریك و ظلمانی زندگی جانوری خلق ما دیر طلوع و زود غروب كرد؟ او كسی جز دكتر
شریعتی نبود.»
نباید پنهان كرد كه گفتمان حاكم بر نوشتههای فرقان، تطابق جدی با نوشتههای
شریعتی ندارد، هم به آن دلیل كه این گروه، تلاش ميكند تا از قرآن، دستاویزی برای
نگرههای انقلابی خود عرضه كند و هم پیچ در پیچ بودن برداشتهای شگفت فرقانيها از
آیات، بدون تردید، پسند شریعتی هم نميتوانست باشد.
با این حال، در بازجویيهای اعضای فرقان، باور به شریعتی، یكی از اركان اصلی
عنوان شده است. حسن عزیزي، از رهبران همین فرقانيها، با اشاره به افراد وابسته
به این جریان ميگوید: «خط فكری همگی كسانی كه نام بردم، تقریبا تمایلاتی بین دكتر
شریعتی و مجاهدین خلق بود» .
محمود كشاني، راننده اتومبیلی كه افراد آن شهید مفتح راترور كردند، در وصیتنامه
خود، همچنان به افراد خانوادهاش توصیه ميكند كه كتابهای شریعتي را بخوانید و
نام كس دیگری را به قلم نميآورد. كمال یاسینی نیز كه از فعالان گروه فرقان و عامل
ترور شهیدمفتح بود، در باره كتابهایی كه مطالعه كرده ميگوید: «و بیشتر از همه روی
شریعتی ـ نه این كه علاقه داشتم، بلكه ایمان و اعتماد داشتم ـ تأكید ميكردم» .
همین یاسینی به طور مبهم از قول شریعتی (به نقل از كتابی كه در سالگرد شریعتی منتشر
شده بود)، نقل كرده كه او گفته است: «من نوشتهای را خواندهام كه نشانگر تدوین
ایدئولوژی است». گویا، تصور فرقانيها آن بوده كه دكتر با دیدن برخی از جزوات
آنان، این سخن را گفته است. شاه بابابیك تبریزی از دیگر عناصر این گروه ميگوید:
«من به اندیشه فرقان معتقدم. من از زمینههای ایناندیشه، از ]طریق[ مطالعه آثار
دكتر شریعتی آشنا شدم».
گودرزی هم در پاسخ یك پرسش (ش 212) در باره این كه آیا شما ادامهدهنده راه شریعتی
هستید یا نه، ميگوید: «فرقان كوشش داشت كه افكار و اندیشههای شریعتی را هم
ترویج كند. اگر این امر، معنایش ادامه دادن راه شریعتی است، آری ما ادامهدهندگان
راه او بودهایم» .
او در پاسخ به پرسشی درباره تشكیل گروه فرقان مينویسد: «فرقان جریانی ]است [ كه
با بهرهگیري از برداشتهای درست مؤمنان به خداوند، در طول تاریخ و به ویژه شهید
شریعتي» شكل گرفته است.
به هر حال، طی یك دوره طولاني، این افراد با افكاری ضد روحانیت آشنا شدند و
مهمترین درگیری ذهنی آنان، مبارزه با پدیدهای بود كه از آن با نام «آخوندیسم»
یاد ميكردند. در این باره، البته رفتار برخی از روحانیون كه زندگی مرفّهی
داشتند، تأثیر بسیار منفی در اذهان شماری از جوانان مذهبی آن دوره كه گرایش
سادهزیستی بسیار افراطی در آنها وجود داشت، پدید آورده بود.
ترور و
پایان كار فرقان
گروه فرقان كه سخت با روحانیت مخالف و معتقد به حذف فیزیكی آنان بود، پس از پیروزی
انقلاب، تلاش خود را برای از بین بردن روحانیون سرشناس و رهبران انقلاب در سال 58
آغاز كرد. ابتدا سپهبد محمد ولی قرني، سپس شهید مطهری و پس از ایشان، دكتر مفتح و
برخی دیگر مانند شهید مهدی عراقی (از مؤتلفه) و شهید سیدمحمدعلی قاضی طباطبائي،
از روحانیون دانشمند و انقلابی و ... در همان سال ترور شدند.
مرحوم ربانيشیرازی و هاشمی رفسنجانی و آیت الله آقا رضی شیرازی نیز مورد سوء قصد
قرار گرفتند كه از ترور آنان، جان سالم به در بردند. حاجی طرخاني، از هیئت امنای
مسجد قبا هم به دست فرقانيها ترور شد. همین طور حسین مهدیان از فعالان مسلمان كه
پس از تعطیلی حسینیه ارشاد و پس از آزادی دكتر شریعتي، بیشتر جلسات دكتر شریعتی
در خانه او برگزار ميشد، توسط فرقانيهای مدعی پیروی از شریعتی ترور شد كه البته
جان سالم به دربرد.
گروه فرقان، پس از انجام این ترورها، با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی، لو رفته و همگي آنان، از جمله گودرزی، رهبر آنان، به دام افتاده، كشته
شدند.
گویا، دو نفر از اعضای این گروه گریختند كه بعدها به خارج از كشور رفتند. در حال
حاضر (1381) گهگاه اطلاعیهای از گروه فرقان در برخی از سایتهای خبری خارج از
كشور دیده ميشود. در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران در 27 خرداد
1384، بار دیگر چند انفجار صورت گرفت كه از طرف وزیر كشور به گروه خوارج فرقان
منسوب شد.
بقایای فرقانيها تا اوایل سال 60 كه همچنان به انتشار برخی از جزوات ميپرداختند و
حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده كرده، آنان را با اندیشههای
خود پیوند ميدادند.