قسمتی از دست نوشته های دکتر چمران در لبنان
( فوریه ۱۹۷۸)
آرزو داشتم كه در معركه هاى سخت و طوفانزاى حوادث، در
نبرد مـرگ و زندگـــى بيـن حـق و باطـل، پرچـم خــونين
حسيــن را به دوش بكـشـم و با فـداكـردن هسـتـى خــود
يك حلقه به زنجير دراز شهداى راه حق بيفزايم و انسانيت
را يك قدم به كمال نزديكتر كنم .
چه زيباست توكل به خداكردن و در ميان طوفانها با
اطمينان قلب پرواز نمودن و در عمق گردابهاى خطرناك
عاشقانه غوطهخوردن، و در معركه حيــات و ممات بىپروا
به آغــوش شــــــــــهادت رفتن و در قربانگاه عشق
همه وجود خود را به قربانى خـــدا دادن، و از همه چيز
خود گذشتن و به آزادى مطلق رسيدن.
چه زيباست در راه معشوق، تحمل درد و رنج كردن، زير
سنگهاى آسياب حيات خردشدن، در درياى غم فرورفتن،
بهخاطر حق متهم شدن، و نفرين و لعنت شنيدن، و از همه
جا رانده و از همه كس مطرود شدن.
چه زيباست كه به ارزشهاى خدايى ملتزم ماندن و به خاطر
خدا رنج بردن و به خاطر حق پافشارى كردن و زيانديدن،
و از همه چيز خود صرفنظر كردن و فقط و فقط به خدا
انديشيدن و به سوى خدا رفتن.
چه زيباست شمعشدن و سوختن و راه را روشن كردن و كفر و
جهل را به مبارزه طلبيدن و هيولاى ظلمت را به زانو
درآوردن و وجود خود را شرط اساسى براى پيروزى نور بر
ظلمت كردن.
چه زيباست كه فقط با خداماندن و از همه عالم بريدن،
مطرود همه مردمشدن، بهكلى تنهاماندن و هيچ پناهگاهى
جز خدانداشتن و بهكلى از همه جا و همه كس نااميد شدن
و هيچ اميدى و آرزويى و روزنه نورى جز خدا نداشتن.
چه زيباست مرگ را در آغوش كشيدن و به ملاقات خدا
شتافتن، و بر همه مظاهر وجود مسلط شدن، و بر همه عالم
و قوانين دنيا حكومتكردن و جبر تاريخ را به خاك
كشيدن، و مسير تاريخ را دگرگون كردن، و شيطان قوىپنجه
و سختجان را شكست دادن، و زيبايى انسان را در
بزرگترين تجلى تكاملى خود نشان دادن.