سال 1960
اى غم سلام آتشین من به تو، درود قلبى من به
تو، جان من فداى تو.
تو اى غم بیا هم دم همیشگى من باش. بیا كه مصاحبت
تو براى من كافى است. بیا كه مى سوزم، بیا كه بغض
حلقومم را مى فشرد، بیا كه اشك تقدیمت كنم، بیا كه
قلب خود را در پایت افكنم.
اى غم بیا كه دلم گرفته، روحم پژمرده، قلبم شكسته
و كاسه صبرم لبریز شده، بیا و گره هاى مرا بگشا،
بیا و از جهان آزادم كن، بیا كه به وجودت سخت
محتاجم.
اى غم، در دوران زندگى ام بیش تر از هركس مصاحبم
بوده اى، بیش تر از هركس با تو سخن گفته ام و تو
بیش از هر كس به من پاسخ مثبت داده اى. اكنون بیا
كه مى خواهم تو را براى همیشه بر قلب خود بفشرم و
در آغوشت فرو روم، بیا كه دوستى بهتر از تو سراغ
ندارم، بیا كه تو مرا مى خواهى و من تو را مى
طلبم، بیا كه كشتى مواج تو در دریاى دل من جا دارد
و تو مى توانى به آزادى در آن پرواز كنى.