آخرین سربازحسین(ع)(متن ادبی) |
بخواب علیاصغرم. بخواب که راه درازی در پیش روی ماست.
میدانم که شدّت رنج و محنت این سرزمین، خواب را از چشمان کوچکت ربوده است.
پدرت حسین(علیهالسلام) میفرمایند: (( این جا غاضریه، نینوا و بهتر بگویم؛کربلاست. محلّ فروآوردن ما و سرزمین ریخته شدن خونهای ما.
این جاست که حرمت ما را میشکنند و مردان و کودکانمان را میکشند.))
این دشمن از نسل همانهایی است که در جنگ بدر و در مبارزهی با حجّت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به جهنّم پیوستند. آن روز در مخالفت با رسول الله قد علم کردند و امروز در مخالفت با سبط او، حسین(علیهالسلام).
در مدّت این شش ماهی که در این دنیا زیستهای، سرود شهامت و شهادت را برایت زمزمه کردم و از شیرهی جانم که آمیخته با ولای حسین(علیهالسلام) بود، سیرابت نمودم.
برایت گفتم که حق و باطل با هم جمع نمیشوند.
گفتم که یا ولایت امام نار یا امام نور. ولی امان از این قوم که ولایت امام نور را رها کردند و به ولایت امام نار گردن نهادند.
نامههای دعوت کوفیان هنوز هم همراه ماست. امام زمانشان را به سوی خود میخوانند و از برای کشتنش شمشیر از غلاف برون میکشند.
اینان آن قومی را که(( از یک صبح تا شب، چهل پیامبر خدا را کشتند و فردای آن، به راحتی به بازارهایشان رفتند و مشغول سرگرمیهای دنیایشان شدند)) رو سفید کردند.
آنان یحیی(ع) کُشان امروزند در سال شصت و یک هجری.
فرعون وجودشان در برابر موسی زمان ایستاده است. نمرود وجودشان، در برابر خدا سینه سپر کرده و بانگ برآورده که ((اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی))
آنها را خواب دنیا فراگرفته و به چند روز زندگی دنیا دل خوش نمودند.
سورهی فجر را با هوای نفس میخوانند و از تأویل آن که حسین بن علی است، غافلند.
"دین لقلقهی زبانشان شده و موقع ابتلا، دین داران واقعی، چه قلیلاند!"
حسین(علیهالسلام) را که جامع همهی آیات الهی است، قرآن است و باطن دین و کشتی نجات آنها، به زر و سیم دنیا میفروشند.
اگر میخواهی تفسیر و عینیّت آیهی ((لا تَشتَرو بِآیاتی ثَمَناً قلیلاً و ایّای فَاتَّقون)) را ببینی، به آنها که روبروی آیت خدا، حسین(علیهالسلام) ایستادهاند، نگاه کن.
آری اینجا سرزمین ((کرب)) و ((بلا)) در سال شصت و یک هجری است.
سال موعود، زمین موعود و حادثه موعود.
اینجا انبیاء و اولیای الهی آمده اند« همهی آنها از آدم(علیهالسلام) تا نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد که سلام و درود خدا بر آنها باد، از این جا عبور کردند و بر مصیبت خاندان رسول خاتم محمّد مصطفی صلیاللهعلیهوآله» ناله کردند و گریستند.
گویا همین دیروز بود که پدربزرگ غریبت، علی(علیهالسلام) از صفین بازمیگشت و چون به این زمین تفتیده و مضطرب رسید، اشک پهنای صورتش را شست.
اصحاب دلیل را جویا شدند و فرمودند : «اینجاست که حسینم را میکشند در حالی که روزها آب را بر او و اهل بیت او بستهاند.»
خداوند میخواهد مردان و سربازان پدرت را در راهش، کشته ببیند و ما زنان و کودکان خیام را، اسیر.
خداوند میخواهد که همهی ما،سربازان حسین(علیهالسلام) شویم و مانند مادرمان فاطمه سلاماللهعلیها فداییان ولایت و در این میان قرار است که کوچکترین و اقیانوسترین سرباز حسین(علیهالسلام) تو باشی.
پاره جگر رباب،
کمتر تقلّا کن. زود است که تو را به دستان حسین بسپارم تا آخرین اتمام حجّت این قوم شوی و دلیل مظلومیت مولایمان حسین(علیهالسلام).نویسنده: ف.بهمنی
منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی