زندگانى حضرت على ( ع )
1.مقدمه
2. كيفيت ولادت
3. دوران كودكى
4. بعثت پيامبر ( ص ) و حضرتعلى ( ع )
5. حضرت على ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
6. حضرت على ( ع ) بعد از هجرت
7. حضرت على ( ع ) داماد رسولاكرم ( ص )
8. غدير خم
9. حضرت على ( ع ) بعد از رحلت رسولاكرم ( ص )
10. خلافت حضرت على ( ع )
11. شهادت امام على ( ع )
مقدمه
تمام انسانها در زندگى خويش از فراز و نشيب برخوردارند و با مشكلاتمختلفى مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشكل دچار ضعف و ناتوانى مىگردند و سعى مىكنند با كمك و راهنمايى درد آشنايان خود را از مهلكه نجات دهند و با يافتن " الگوها " در هر زمينهاى ، و سپس تبعيت از آن ، وظايف خويشتن را بخوبى انجام دهند و مشكلات و دردهاى خويش را تسكين بخشند . يكى از اين اسوهها پيامبراكرم ( ص ) است كه قرآن مجيد هم اين حضرت را ( 1 ) به همين نام معرفى مىفرمايد .
بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوى " ديگر و جانشين براى آن حضرت باشيم ، به پيشواى بزرگى همچون مولاى متقيان حضرتعلى ( ع ) خواهيم رسيد ، و چه زيباست كه براى پذيرش اخلاق و رفتار حسنه ايشان ، زندگى پر فراز و نشيب و سراسر شگفتى آن حضرت را مرور كنيم .كيفيت ولادت
حضرتعلى ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمى است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات عاليه انسانى در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسيارى از فضايل ديگر اختصاص به بنىهاشم داشته است . يك از اين فضيلتها در مرتبه عالى در وجود مبارك حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت : " خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايى كه از طرف تو نازل شدهاند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسى كه اين خانه را ساخت ، و به حق ( 2 ) " كودكى كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظهاى نگذشت كه ديوار جنوب شرقى كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافتهشد . فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتى مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سىام عام الفيل فاطمه ( 3 ) را به دنيا آورد .
دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شدهبود بيرون آمد و گفت : ( 4 )" پيامى از غيب شنيدم كه نامش را " على " بگذار . "دوران كودكى
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا كه خداوند مىخواست ايشان به كمالات بيشترى نائل آيد ، پيامبر اكرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنكه ، خشكسالى عجيبى در مكه واقع شد . ابوطالب عموى پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگى روبرو شد . رسولاكرم ( ص ) با مشورت عموى خود عباس توافق كردند كه هر يك از آنان فرزندى از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشى در كار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، ( 5 ) على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به اين طريق حضرتعلى ( ع ) به طور كامل در كنار پيامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پيامبر از شهر ( 6 )خارج مىشد و به كوه و بيابان مىرفت او را نيز همراه خود مىبرد .بعثت پيامبر ( ص ) و حضرتعلى ( ع )
شكى نيست كه سبقت در كارهاى خير نوعى امتياز و فضيلت است . و خداوند در آيات بسيارى بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يكديگر ( 7 )دعوت فرمودهاست . از فضايل حضرتعلى ( ع ) است كه او نخستين فرد ايمان آورنده به
پيامبر ( ص ) باشند . ابنابىالحديد در اين باره مىگويد : بدان كه در ميان اكابر و بزرگان و متكلمين گروه " معتزله " اختلافى
نيست كه علىبنابيطالب نخستين فردى است كه به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد كردهاست .حضرتعلى ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
پس از وحى خدا و برگزيده شدن حضرتمحمد ( ص ) به پيامبرى و سه سالدعوت مخفيانه ، سرانجام پيك وحى فرا رسيد و فرمان دعوت همگانى دادهشد .
در اين ميان تنها حضرتعلى ( ع ) مجرى طرحهاى پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتى بود كه وى براى آشناكردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤوال كرد : چه كسى از شما مرا در اين راه كمك مىكند تا برادر و وصى و نماينده من در ميان شما باشد ؟ فقط على ( ع ) پاسخ داد : اى پيامبر خدا ! من تو را در اين راه يارى مىكنم
پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تكرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : اى خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد كه على ( ع ) برادر و وصى و خليفه پس از من در ميان شماست .
از افتخارات ديگر حضرت على ( ع ) اين است كه با شجاعت كامل براى خنثى كردن توطئه مشركان مبنى بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .حضرتعلى ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرتعلى ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه ازفضايل على ( ع ) را بيان مىنمائيم :
1 - جانبازى و فداكارى در ميدان جهاد : حضور وى در 26 غزوه از 27 غزوه پيامبر ( ص ) و شركت در سريههاى مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است . 2 - ضبط و كتابت وحى ( قرآن ) كتابت وحى و تنظيم بسيارى از اسناد تاريخى و سياسى و نوشتن نامههاى تبليغى و دعوتى از كارهاى حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه مكى و چه مدنى ، را ضبط مىكرد . به همين علت است كه وى را از كاتبان وحى و حافظان قرآن به شمار مىآورند . در اين دوران بود كه پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادرى مسلمانان را صادر فرمود و با حضرتعلى ( ع ) پيمان برادرى و اخوت بست و به حضرتعلى ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در اين جهان و سراى ديگر هستى . به خدايى كه مرا به حق برانگيختهاست ... تو را به برادرى خود انتخاب مىكنم ، اخوتى كه دامنه آن هر دو جهان ( 8 )را فرا گيرد . "حضرتعلى ( ع ) داماد رسولاكرم ( ص )
عمر و ابوبكر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جزعلى ( ع ) كسى شايستگى زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامى كه على ( ع ) در ميان نخلهاى باغ يكى از انصار مشغول آبيارى بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است . و به سوى خانه رسول به راه افتاد . وقتى به حضور رسولاكرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد كه سخنى بگويد ، تا اينكه رسولاكرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرتعلى ( ع ) با تكيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آيا صلاح مىدانيد كه فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادى رسول اكرم ( ص ) نائل آمدند .
غدير خم
پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربركتش درراه برگشت در محلى به نام غديرخم در نزديكى جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيك وحى فرمان دادهبود كه پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالاى منبرى از جهاز شتران رفت و فرمود :
" اى مردم ! نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فكر مىكنيد ؟ " مردم گفتند :" گواهى مىدهيم كه تو آيين خدا را تبليغ مىكردى "
پيامبر فرمود : " آيا شما گواهى نمىدهيد كه جز خداى يگانه ، خدايى نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آرى ، گواهى مىدهيم . "
سپس پيامبر ( ص ) دست حضرتعلى ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : " اى مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان كيست ؟" مردم گفتند : " خداوند و پيامبر او بهتر مىدانند . " سپس پيامبر فرموند :
" اى مردم ! هر كس من مولا و رهبر او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست . " و اين جمله را سه بار تكرار فرمودند .
بعد مردم اين انتخاب را به حضرتعلى ( ع ) تبريك گفتند و با وى بيعت نمودند .حضرتعلى ( ع ) بعد از رحلت رسولاكرم ( ص )
پس از رحلت رسولاكرم ( ص ) به علت شرايط خاصى كه بوجود آمدهبود ،حضرتعلى ( ع ) از صحنه اجتماع كناره گرفت و سكوت اختيار كرد. نه در جهادى شركت مىكرد و نه در اجتماع به طور رسمى سخن مىگفت . شمشير در نيام كرد و به وظايف فردى و سازندگى افراد مىپرداخت . فعاليتهاى امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت على ( ع )
2 - تفسير قرآن و حل مسائل دينى و فتواى حكم حوادثى كه در طول 23 سال زندگى پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاى دانشمندان ملل و شهرهاى ديگر .
4 - بيان حكم بسيارى از رويدادهاى نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامى كه دستگاه خلافت در مسائل سياسى و پارهاى از مشكلات با بنبست روبرو مىشد .
6 - تربيت و پرورش گروهى كه از ضمير پاك و روح آماده ، براى سير و سلوك برخوردار هستند .
7 - كار و كوشش براى تامين زندگى بسيارى از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه با دست خويش باغ احداث مىكرد و قنات استخراج مىنمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف مىنمود .خلافت حضرتعلى ( ع )
در زمان خلافت حضرتعلى ( ع ) جنگهاى فراوانى رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان كه هر يك پيامدهاى خاصى به دنبال داشت .شهادت امام على ( ع )
بعد از جنگ نهروان و سركوب خوارج برخى از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و بركبنعبداللهتميمى و عمروبن بكر تميمى در يكى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزىها و جنگهاى داخلى را بررسى كردند و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين خونريزى و برادركشى حضرتعلى ( ع ) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشتهشوند ، مسلمانان تكليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند كه هر يك از آنان متعهد كشتن يكى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد كوفه نشستند . آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، امكلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . حضرتعلى ( ع ) فرمود : از قضاى الهى نمىتوان گريخت . آنگاه كمربند خود را محكم بست و در حالى كه اين دو بيت را زمزمه مىكرد عازم مسجد شد . كمر خود را براى مرگ محكم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدكرد . و از مرگ ، آنگاه كه به سراى تو درآيد ( 10 ) . جزع و فرياد مكن ابنملجم ، در حالى كه حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارك خون از سر حضرتش در محراب جارى شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين كرد . در اين حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الكعبه " به خداى كعبه سوگند كه رستگار شدم سپس آيه 55 سوره طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان مىگردانيم و بار ديگر از آن ( 12 ) بيرونتان مىآوريم . حضرتعلى ( ع ) در واپسين لحظات زندگى نيز به فكر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود :
" شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم و به اينكه كارهاى خود را منظم كنيد و اينكه همواره در فكر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نكنيد ، حقوق همسايگان را مراعات كنيد . قرآن را برنامهى عملى خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامى بداريد كه ستون دين شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاك سپردهشد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد .پی نوشتها
( 1 ) - سوره احزاب ، آيه 21 .
( 2 ) - فروغ ولايت ، ص 35 ( كشفالغمه ، ج 1 ، ص 90 ) .
( 3 ) - آفتاب ولايت ، ص 19 ( الخرائج و الجرائح ، ج 1 ، ص 171 ، ش 1 ) .
( 4 ) - آفتاب ولايت ، ص 19 ( بحارالانوار ، ج 35 ، ص 18 ) .
( 5 ) - فروغ ولايت ، ص 37 ( سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 236 ) .
( 6 ) - فروغ ولايت ، ص 38
( 7 ) - آفتاب ولايت ، ص 131 ( سوره بقره ، آيه 148 ) .
( 8 ) - فروغ ولايت ، ص 86 ( مستدرك حاكم ، ج 3 ، ص 14 ، استيعاب ، ج 3 ،
ص 35 )
( 9 ) - فروغ ولايت ، ص 141 ( سوره مائده ، آيه 67 )
( 10 ) - فروغ ولايت ، ص 697
( 11 )- فروغ ولايت ، ص 697 ( بحارالانوار ، نقل از مالى ، ج 9 ، ص 650 )
( 12 ) - فروغ ولايت ، ص 697