شهید آوینی

 

 

غوصی در اقیانوس بیکران


«مباحثى از جلد چهارم الغدیر‏»

غديريه ‏هاى قرن چهارم و پنجم و ششم

اين جلد شرح غديريه ‏هاى قرن چهارم و پنجم و ششم مى ‏باشد، درباره شرح حال 31 نفر از اين غديريه سرايان در اين جلد به طور مبسوط بحث‏ شده است، در اين جلد ميزان توانائى اين شعراء از حيث ادبى هم مورد بررسى قرار گرفته است، و شعر و ادب، روح حاكم بر جلد چهارم الغدير مى ‏باشد.

غديريه صاحب بن عباد

از شعراء شيعى مذهب مى ‏باشد. مرحوم مجلسى اول مى ‏نويسد كه صاحب ابن عباد از افقه فقهاى شيعه بوده است.
 ايشان غديريه خود مى ‏گويد:
«قالت: فمن صاحب الدين الحنيف اجب؟ فقلت احمد خير السادة الرسل ... قالت فمن ساد فى يوم الغدير ابن فقلت من كان للاسلام خير ولى ... قالت: فمن هو هذا الفرد سمه لنا؟ فقلت: ذاك امير المؤمنين على»
«گفت‏ بمن بگو صاحب اين دين حنيف كيست؟ گفتم: بهترين سرور در ميان رسولان و گفت: بمن بگو كه چه كسى در روز غدير به سيادت و سرورى انتخاب شد؟ گفتم همان كسى كه در اسلام بهترين ولى مى ‏باشد گفت اين شخص چه كسى است؟ نام او را بيان كن! - گفتم او امير المؤمنان على ابن ابى طالب عليه السلام است.»

كلمات حكيمانه ‏اى از صاحب ابن عباد:
آنكه: به درياى شيرين پويد، گوهر آبدا جويد.
آنكه: نعمتى را كافر آيد، نقمتش به كيفر در سپارد.
گوشتى كه از حرام رويد، با داس بلا دروده آيد.
آنكه با اشاره اندك هوشيارى نگيرد، از بيان مفصل چه سود گيرد.
بسيار شد كه با سخن نرم و هموار كارى بسامان آيد، آنجا كه بذل مال نافع نيامد.
سينه از مايه درون جوشد و از كوزه همان تراود كه در اوست.
خورشيد تابان كه در پس ابر ماند، ديرى نپايد كه رخسار نمايد.
سخن كه بر سامعه مكرر آيد در قلب ريشه دواند.
مهربانى بى غش و پاك، رساتر از زبانهاى پر آب و تاب.
هر كارى به موقع آن شايد، چونان كه هر ميوه به فصل آن در مذاق خوش آيد.
پشت‏ شمشير نرم و لغزنده و دم آن تيز و برنده، از آن شگفت‏ تر مار، كه پشت آن نرم و لغزنده و نيش آن گزنده ‏تر.
نفوذ سخن گاه به آنجا رسد كه تير پران به آنجا نرسد.
چه بسار اعتراف به تقصير كه گوياتر است از زبان تشكر آيد.

مرحوم علامه در الغدير اين گونه كلمات قصار صاحب را فراوان ذكر كرده است.(1)

وفات صاحب

صاحب، در شب جمعه 24 ماه صفر 385 هجرى در شهر رى، دارفانى را وداع گفت: مردم به منظور تشيع اين وزير شيعه بازارها را تعطيل نموده و به تشييع ايشان آمدند، جنازه صاحب از قصر بردوش خدام خارج شد مردم بپا خاستند فرياد شيون و زارى بلند شد، چندان گريه و ناله كردند كه از تاب و توان رفته و به خاك افتادند ابوالعباس ضبى برجنازه او نماز خواند، و فخر الدوله پيشاپيش جنازه حركت مى‏كرد. و چند روز براى عزا در خانه نشست، جنازه عباد به اصفهان نقل و در آنجا دفن شد.

غديريه ابوالحجاج بغدادى

غديريه سراى ديگر اين عصر ابوالحجاج بغدادى (متوفى 391) مى ‏باشد كه ابياتى از غديريه ‏اش نقل مى ‏شود:

يا صاحب القبة البيضاة فى النجف من زار قبرك و استشفى لديك شفى زوروا ابا الحسن الهادى لعلكم تحظون بالاجر و الاقبال و الزلف ... انى اتيتك يا مولاى من بلدى مستمسكا من جمال الحق بالطرف ... و ان اسمائك الحسنى اذا تليت على مريض شفى من سقمه الدنف ... لا قدس الله قوما قال قائلهم بخ بخ لك من فضل و من شرف بايعوك بخم ثم اكدها. محمد بمقال منه غير خفى عاقوك و اطرحوا قول النبى و لم يمنعهم قوله هذا اخى خلفى

اى صاحب بارگاه تابان نجف! آن كس كه تو را زيارت كرد و از تو شفا طلبيد قطعا درمان يافت زيارت كنيد امام على الهادى را تا به پاداش و اجر و اقبال نائل آئيد.
زيارت كنيد آن كسى را كه، نجواى شما در آنجا مسموع است و هر گرفتارى او را زيارت كرد حاجتش روا شد هر وقت‏ به در حرمش رسيدى احرام ببند لبيك گويان وارد حرم شو و دور حرمش هروله كن بگو: من به آرزوى زيارت تو از وطن خارج و در حالى كه رشته ولايتت را به چنگ مى ‏فشارم شرفياب خدمت تو شده ‏ام. هرگاه نامهاى مبارك شما بر مريض خوانده شود، از درد و مرض خلاصى مى ‏يابد.
خداوند نيامرزد آن جماعت (منافق) را كه سخنگويشان به فضل و شرف تو آفرين گفت (چرا كه آن گروه پيمان خود را شكستند) آنان در روز غدير خم با تو بيعت كردند، پيامبر در آن روز با بيانى رسا چنين تاكيد فرموده بود كه (اين على پس از من ولى شماست هر كس دست ‏به دامان او زند، هرگز دچار خوف و واهمه ‏اى نخواهد شد)
ولى ترا عقب زدند و سخن رسول خدا را زير پا افكندند و سخن پيامبر را كه فرمود اين برادر و خليفه من است از اين حق كشى آنها را باز نداشت.

عنايت اهل بيت ‏به ابن حجاج

در كتاب «الدر النضيد» آمده است:
موقعى كه سلطان مسعود فرزند بابويه، به حرم شريف امير المؤمنين وارد شد با حسن ادب، اعتاب مقدسه را بوسيد، ابو عبد الله ابن حجاج در برابر او ايستاد و قصيده فائيه را كه قبلا ذكر شد انشاء كرد. چون به ابياتى رسيد كه فحش و ناسزا نثار دشمنان على عليه السلام كرده بود سيد مرتضى (2) با خشونت او را از خواندن اين گونه اشعار در حرم شريف علوى منع فرمود، و او هم ساكت‏شد.
چون شب شد ابن حجاج على عليه السلام را در خواب ديد كه حضرت به او مى ‏فرمايد: اندوهگين مباش مرتضى (علم الهدى) را فرستاديم براى معذرت خواهى بيايد، تا نيامده از خانه خارج مشو!
شريف مرتضى هم در آن شب رسول اكرم را خواب مى ‏بيند، كه ائمه بتمامى در اطراف او نشسته ‏اند، سيد مرتضى در برابر آنان مى ‏ايستد و سلام مى ‏گويد، و از پاسخ آنان احساس سردى مى ‏كند! سيد از علت اين سردى مىپرسد؟
حضرت مى ‏فرمايد: به خاطر اينكه شاعر ما ابن حجاج را دلشكسته و غمگين ساختى بر توست كه زود به نزد ايشان رفته و عذر خواهى كنى و بعد او را برداشته خدمت مسعود ابن بابويه برده و از عنايت و شفقتى كه به اين شاعر داريم با خبرش سازى.
سيد همان ساعت، راهى منزل شاعر شد، و از او معذرت خواهى مى ‏كند، بعد ايشان را پيش سلطان برده و از قضيه مطلعش مى‏كند، سلطان بعد از شنيدن رؤيا مقدم او را گرامى داشته و عطائى به او مى‏ بخشد و دستور مى ‏دهد شعرش را در حضور او بخواند.

وفات شاعر

ابن حجاج در جمادى الآخر 391 در «تيل‏» (شهرى بين كوفه و بغداد) دارفانى را واع گفته جنازه او را به بقعه مباركه امام كاظم عليه السلام برده و دفن مى ‏كنند، او وصيت كرده بود كه در پائين پاى دو امام او را دفن كنند، و بر سنگ قبرش نويسد: «و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد» (سگ آنان بر در درگاه ست‏خود را گشوده بود).

غديريه ابوالحسن فنجكردى - (513 - 433)

ايشان از رجال برجسته ادب و حاذقان و پيشوايان در نعت است، با وجود اين ادب بارع از فقهاء، و شيوخ علم حديث ‏بشمار مى ‏آيد.
مردى عفيف بى تكلف، خوش بيان، حق شناس خوش كردار بود.

غدير به ايشان:
«لا تنكرن غدير خم انه كالشمس فى اشراقها بل اظهر ... فيه امامة حيدر و كماله و جلاله حتى القيامة يذكر اولى الانام بان يوالى المرتضى من ياخذ الاحكام و ياثر»
از چه منكر غدير خم شوى؟ با آنكه چون آفتاب درخشان، بلكه واضحتر از آن است؟
از آن روز امامت و كمال و جلال و سالارى حضرت امير عليه السلام تا قيامت استوار است آن كسى كه دستور و فرمان رسول خدا را گيرد، واجب است كه مرتضى را امام خود گزيند.»
حب اهل بيت در قلب ناپاكان راه پيدا نمى ‏كند

صاحب رياض الجنة، در روضه چهارم بشرح حال او پرداخته و اين دو بيت ‏شعر را از او ياد كرده.
اذا ذكرت الغر من هاشم تنافرت عنك الكلاب الشارده فقل لمن لامك فى حبه خانتك فى مولوده الوالده‏»
هرگاه خاندان تابان بنى هاشم را نام برى، سگهاى ولگرد از نام آنان رم كنند.
هر كه در مهر ولاى اهل بيت زبان بنكوهش برآرد، به او بگو همانا مادرت بر پدر تو خيانت كرده و حلال زاده نمى ‏باشى.

علامه امينى رحمه الله مى ‏گويد: شاعر با اين دو بيت ‏به حديث مشهورى اشاره مى ‏كند كه «جز زنا زادگان كسى على عليه السلام را دشمن ندارد» براى اين حديث 12 مصدر ذكر مى ‏كند چند مورد را ذكر مى ‏كنيم:

1: عن ابى سعيد الخدرى قال: كنا معشر الانصار نبور اولادنا بحبهم عليا عليه السلام فاذا ولد فينا مولد فلم يحبه عرفنا انه ليس منا»(3)
ابو سعيد خدرى گويد ما گروه انصار فرزندان خود را با مهر على امتحان مى ‏كرديم، اگر حب على نمى ‏داشت مى ‏دانستيم ولادتش پاك نمى ‏باشد.

2: حافظ مردويه از شافعى نقل مى ‏كند كه شافعى مى ‏گفت از انس بن مالك شنيدم گفت: ناپاكى نسب افراد را با بغص به على عليه السلام مى ‏شناختيم.

3: حافظ بن مردويه از انس نقل مى ‏كند: كه بعد از فتح خيبر، مرد فرزند خودش را به دوش گرفته و مى ‏آورد سر راه على عليه السلام مى ‏نشاند، وقتى حضرت مى ‏آمد با دستش اشاره به حضرت مى ‏كرد و از بچه مى ‏پرسيد آيا اين مرد را دوست دارى؟ اگر بچه مى ‏گفت ‏بلى، او را مى ‏بوسيد (مى ‏دانست كه حلال زاده است) و اگر بچه مى ‏گفت دوست ندارم بچه را به زمين مى ‏زد و مى ‏گفت‏ برو كه تو فرزند مادرت هستى.

4: ابوبكر مى ‏گويد: رسول خدا را در زير خيمه ‏اى مشاهده كردم كه بر كمان عربي تكيه كرده بود، على و فاطمه و حسن و حسين، در حضور اويند رسول خدا فرمود: گروه مسلمانان: من دشمن هستم با هر كس كه با اينها كه در خيمه هستند دشمن باشد. و دوستم با هر كس كه با اينها دوست ‏باشد، دوست نمى ‏دارد اينها را جز پاك نژاد و حلال زاده و دشمن نمى دارد اينها را جز پاك نژاد و حلال زاده و دشمن نمى ‏دارد اينها را مگر بدگهر و حرام زاده.(4)

پى ‏نوشت ‏ها:


(1)الغدير ج 4 ص 72 - 73
(2)سيد مرتضى (برادر سيد رضى جمع آورى كننده نهج البلاغه) از علماى و مفاخر اسلام و تشيع و مرجع آن زمان  مى ‏باشد ملقب به علم الهدى.
(3)اسنى المطالب حافظ جزرى ص 8 شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 110 خطبه 56
(4)رياض النضرة حافظ محب الدين طبرى - ج 2 ص 189

علامه امينى جرعه نوش غدير صفحه 185

مهدى لطفى

 


Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo