امام موسى كاظم و ياد مادر
امام موسى بن جعفر (ع) هفتمين اختر تابناك آسمان ولايت و امامت، و قهرمان مبارزه و مقاومت و متحمل عمرى زندان و شكنجه و آزار در راه آئين و مذهب حق و حقيقت، نسبت به مادرش زهرا (ع) علاقهاى پرشور و عاشقانه و ارادتى شديد و خالصانه داشت.
امام معصوم همواره از مادر محبوبش و فداكاريها و مبارزات و ايثارگريها و مظلوميتش او ياد مىكرد و به ويژه مسألهى فدك- كه در مورد آن يكى از سياهترين صفحات تاريخ صدر اسلام توسط غاصبين حقوق اهلبيت به وجود آمد- هميشه مورد نظر و طرف توجه امام بود، كه با يادآورى و تشريح و تحليل ابعاد آن، حقايق مسلمى را دربارهى حقانيت خاندان رسالت فاش و بيان مىفرمود.
داستانى كه ذيلاً نقل مىشود، گوشهاى از علاقهى شديد و ارتباط قلبى و معنوى امام را با مادر محبوبش نشان مىدهد؛ و همچنين آشكار مىسازد كه حقوق پايمال شدهى زهراى اطهر (ع) همواره موردنظر و توجه فرزندان گرامىاش قرار داشته، و آن بزرگواران پيوسته درصدد بازپس گرفتن و استيفاى حقوق مادر محبوب خويش بودهاند.
ابتدا بايد بگوييم كه: مهدى عباسى خليفهى جائر و ظالم عهد امامت موسى بن جعفر (ع)، در اوايل حكومت غاصبانهى خويش، برخورد شديدى با امام معصوم (ع) نداشت. تنها يك بار در مدينه ملاقاتى با امام داشت كه طى آن، از محضر امام در مورد تحريم خمر و مسكرات كه معمولاً در دربار خلفاى عباسى مصرف مىشد- سؤالى مطرح ساخت. در آن ديدار، خليفهى نابكار، چنان پاسخ عميق و دقيق و عالمانه و قانعكنندهاى از امام دريافت داشت كه با وجود قلب سياه و انديشهى تباه خود، باز هم نتوانست اعجاب و شگفتى خود را مخفى نگه دارد و علم وافر و عميق و دانش عظيم و وافر امام را مورد تأييد و تصديق قرار ندهد.بار دوم، ملاقات مهدى عباسى و امام معصوم (ع)، هنگامى صورت گرفت كه ظاهراً مهدى درصدد رد مظالم پدرش منصور برآمده بود. يعنى ظاهراً مىخواست اموالى را كه توسط منصور، از امام صادق (ع) ضبط و تصرف شده بود، به فرزند بزرگوارش امام موسى بن جعفر (ع) برگرداند. لذا در آن ملاقات از امام پرسيد: حدود فدكى كه از مادرتان فاطمه غصب شده چقدر و چگونه است و حد و مرز آن چيست؟ حدود آن را برايم مشخص كنيد تا به شما بازش گردانم.
امام در پاسخ مهدى، حد و مرزى را براى فدك تعيين كرد كه درست با وسعت امپراطورى مسلمين در عهد خلافت مهدى مطابقت مىكرد به اين ترتيب كه امام فرمود:
پس تو مىخواهى حد و مرز فدك را بدانى؟ گوش كن تا برايت بگويم...يك سمت آن، كوه احد؛
سمت ديگرش، عريش مصر؛
مرز سوّم آن، درياى احمر؛
و مرز چهارمش، دومةالجندل...مهدى در پى بيانات امام، با تغير و پريشانى گفت: آيا همهى اينها كه گفتى حدود فدك است؟
امام فرمود: آرى، همهى اين سرزمينها از مناطقى است كه با لشكركشى و جنگ بازستانده نشده است.مهدى از آن روز كينه و دشمنى امام را بر دل گرفت و درصدد نابودى آن حضرت برآمد، زيرا خطر را بالاى سر خود احساس كرد. او آن روز متوجه شد كه هدف امام، فقط بيان حدود فدك خالى و بازپس گرفتن آن نيست؛ بلكه مراد و منظور اصلى بازستاندن حكومت و خلافت است كه به زور و عنف از خاندان رسالت گرفته شده و چيزى جز غصب حقوق اهلبيت (ع) نبوده است. او فهميد كه هنوز فرزندان على (ع) و زهرا، حق خود را فراموش نكردهاند و با تمام قوا درصدد استيفاى آن هستند، لذا تنها فدك را نمىخواهند، بلكه مىخواهند حكومت ظلم و جور و فساد را از بيخ و بن براندازند.
آنگاه مهدى در پاسخ امام گفت: اينها كه گفتى خيلى زياد است». (1)و البته چنان كه معلوم است، هرگز حقوق اهلبيت عصمت و طهارت را بازپس نداد، سهل است؛ كه از آن پس با تمام قوا درصدد ايذا و آزار و نابودى امام (ع) برآمد و اين هدف شوم را تا سرحد شهادت امام بزرگوار نيز دنبال كرد.
1 ـ كافى، ج 1، سيرةالائمه، ص 123.