(فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِن بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُل تَعالَوا نَدْغُ اَبْناءَنا و اَبْناءَكم وَ نِساءَكُم وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ) (1) شركت در مباهله
«پس هركه در اين (باره) پس از دانشى كه تو را (حاصل) آمده، با تو محاجه كند، بگو «بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان، ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيد، سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
مفسران و راويان حديث اجماع دارند به اينكه آيه شريفه فوق در مورد اهلبيت نبوت نازل شده است يعنى امام على و امام حسن و امام حسين و فاطمه صلى اللَّه عليه و آله و سلم (2) مراد از كلمه «ابنائنا» در آيه حسن و حسين و مراد از «نسائنا» فاطمه زهرا عليهاالسلام و مراد از «انفسنا» امام على عليهالسلام مىباشد كه در واقع نفس او، نفس رسولاللَّه است.
سبب نزول آيه چه بوده است؟
با حفظ اصل قضيه مباهله، احاديث فراوانى از طريق اهل سنت وارد شده است كه با اندك تغييراتى، به طور خلاصه چنين نقل كردهاند: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم چون مسيحيان نجران را براى مباهله دعوت كرد، گفتند به ما مهلتى ده تا دربارهى آن فكرى كنيم، زمانى كه به خانهى خود برگشتند، به «عاقب» كه صاحب رأيشان بود، گفتند: اى عبدالمسيح چه كنيم؟ رأى تو چيست؟گفت: اى جماعت نصارى! به خدا قسم كه فهميدهايد محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم پيامبر و فرستاده الهى است. اينك موضوعى را پيش كشيده كه جداكنندهى حق از باطل است و هيچ پيامبرى با قومش مباهله نكرد جز آنكه كوچك و بزرگ آنان به هلاكت رسيدند، اكنون چنان مىبينم كه اگر شما هم به آن دست زنيد تمام ما هلاك خواهيم شد. صلاح آن است كه با محمد قراردادى كنيد و به سوى ديار خود برگشته و بدين خود بوده، روزگار بگذرانيد. صبح شد و براى مباهله آمدند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم حسين عليهالسلام را در آغوش و با يك دست، دست حسن عليهالسلام را گرفت و فاطمه عليهاالسلام را در آغوش و با يك دست، دست حسن عليهالسلام را گرفت و فاطمه عليهاالسلام پشت سر او و على عليهالسلام پشت سر فاطمه عليهاالسلام روان شدند.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: وقتى من نفرين كردم، شما آمين بگوييد. اسقف نجران چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و همراهانش را به آن حال ديد گفت: اى جماعت نصارى! توجه كنيد من چهرههايى را مىبينم كه اگر از خدا در خواست كنند كه كوهى را از جاى خود زايل كند خدا آن كوه را چنان كند. مبادا با آن مباهله كنيد كه حتما هلاك مىشويد و هيچ نصرانى در روى زمين باقى نمىماند. نصرانيان گفتند: اى ابوالقاسم! رأيمان بر آن است كه با تو مباهله نكنيم. تو را به دين خودت واگذاريم، ما هم بر دين خود ثابت باشيم. حضرت فرمود: تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ايشان است به ضرر شما هم باشد. آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ مىكنم.
گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نيست، ليكن با تو مصالحه مىكنيم كه با ما جنگ نكنى و ما را نترسانى و از دينمان بازندارى، در عوض جزيه بدهيم. در هر سال دو هزار حله، هزار تاى آن در ماه صفر و هزار ديگر در ماه رجب، و سى زره آهنين به تو بدهيم. حضرت همانطور با آنها معامله كرد. رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: به خدايى كه جانم در دست اوست، هلاكت به اهل نجران نزديك شد و اگر مباهله مىنمودند به صورت ميمون وگر از مسخ شده و بيابان بر آنان آتش مىشد. تمامى اهل نجران حتى پرندههاى بالاى درختانشان بيچاره و متأصل مىگشتند و يكسال بيشتر بر نصارى نمىگذشت كه تمامى هلاك مىشدند. (3)
1ـ قرآن كريم، 3/ 61.
2ـ تفسير فخر رازى 2. 699. تفسير بيضاوى. تفسير الكشاف زفحشرى 1/ 49.
3ـ الفصول المهمه مالكى- الجواهر طنطاوى 2/ 120- فتح القدير شوكانى 1/ 316- روح المعانى آلوسى 3/ 167 التسهيل لعلوم التنزيل كلبى 1/ 109- تفسير ابىالسعود محمد بن محمد عمادى 1/ 244 احكام القرآن جصاص 2/ 16 الجامع لاحكام القرآن قرطبى 2/ 104- الجامع البيان طبرى 3/ 213- الكبير فخر رازى 8/ 58- صحيح مسلم/ كتاب فضائل الصحابه تفسير جلالين در ذيل آيه- الكشاف زمخشرى 1/ 49- مسند احمد بن حنبل 1/ 185- صحيح ترمذى 2/ 166 مصبابيح السنه بغوى 2/ 201- سير اعلام النبلاء علامه ذهبى 3/ 193- مدارك التنزيل و حقايق التأويل نسفى 1/ 222 مصابيح.