علیاکبر رائفیپور در ادامه دومین جلسه از سلسله نشستهای
روایت عهد با عنوان «شجره ملعونه» به بررسي شخصيت معاويه و خاندان او
از ديدگاه منابع تاريخي پرداخت.
رائفي پور در ادامه با اشاره به خاندان مروان گفت: رسم بود هرکس که به
دنیا میآمد او را نزد پیامبر میبردند. مروان را که نزد ايشان بردند
حضرت فرمودند: «هو الوزغ، ابن الوزغ، الملعون ابن الملعون»؛ پیامبر به
اطرافیانش چه کدی میدهد؟ مروان و پدرش آنقدر شرارت کردند که پیامبر
آنها را بیرون انداخت، آن وقت مروان میشود خلیفه مسلمین و پا میگذارد
جای پای رسولالله(ص) و حضرت علی(ع)؟!
در ابن حماد و مستدرک هادی نیشابوری آمده است: هرگاه تعداد بنی امیه به
40 نفر برسد، بندگان خدا را برده خود میکنند؛ یعنی نگذارید آنها دور
هم جمع شوند که در این صورت فتنه میکنند.
حکم ابن عاص ابن امیه هنگامی که اجازه خواست به حضور پیامبر برود،
پیامبر فرمودند: نفرین خدا بر او و فرزندانش باد مگر آنکه مؤمن باشد و
چقدر کماند مؤمنان آنها. به دنیا بها میدهند و آخرت را وا میگذارند
و پس از من خاندانم به دست همین امت دچار قتل و غارت و پراکندگی
میشوند. به راستی که بنیامیه و بنیمغیره و بنیمخزوم بیشترین بغض و
کینه را نسبت به ما دارند.(1)
یکی از بنیامیه نزد امام باقر (ع) رفت در حاليكه گریه میکرد و
میگفت: من از بنی امیه هستم، میترسم لعن شده در قرآن باشم؛ حضرت
فرمود: تو از ما اهل بیت هستی، مانند سلمان که از اهل بیت است.
اولين كسي كه دستور سبّ علي (ع) را داد
معاویه کسی است که دستور سبّ امیرالمؤمنین را داد و ابوتراب را لعن کرد
و بخشنامه صادر کرد که همه جا پخش کنند.
الان این مسئله را رد میکنند و میگویند معاویه علي(ع) را لعن نکرده و
هر دو آنها از صحابی پیامبر بوده و با هم خوب بودند.
یکی از مواردی که متأسفانه امروز دیده میشود، بحث عدالت صحابه است که
بیشتر به جك شبیه است. میگویند همه صحابه خوب بودند اگر هم بگویی طلحه
و زبیر جلوی علی (ع) جنگیدند و کشته شدند، پس یکی از دو طرف خوب هستند،
میگویند نه هر دو خوبند. ماجرای همسران پیامبر بحث مفصلی دارد که به
موقع ذکر میکنم.
بحث کودکانهاي وجود دارد كه توسط مفتیها اعلام میشود، میگویند
معاویه به بهشت میرود، چرا؟ چون صحابه است، چون خادم المومنین است و
ام حبیبه خواهرش، زن پیغمبر بود. میگویند معاویه به بهشت میرود چون
صحابی است، خال المؤمنین است و خواهرش زن پیامبر بود؛ ولی برادر عایشه
یعنی محمد چنین شخصیتی ندارد؛ چون در دستگاه علی (ع) است. چون دستور
علی بن ابیطالب است.
معاویه دستور کشتن محمد ابن ابیبکر را میدهد. میگوید جنازه او را در
شکم ماده خری بکنید و آن را در آتش بیندازید. ماده الاغی را که تازه
وضع حمل کرده بود و شکمش باد داشت و پوستش کشیده شده بود، شکم دریدند.
محمد ابن ابی بکر را در شکم الاغ کردند و در آتش انداختند و سوزاندند.
خوب این هم خادم المومنین هست، ابوسفیان هم خادم المومنین هست.
عقلانيت بهترين راه نگاه به تاريخ است
با عقلانیت جلو بروید و به تاریخ نگاه کنید، نتیجه آن را میبینید. حکم
سبّ علی (ع) از نگاه پیامبر در حکم سبّ خدا و پیغمبر است. هر کس علی را
فحش بدهد، پيامبر و خدا را فحش داده است.
اینها را از اهل سنت ببینید. تاریخ اهل دمشق از منتجب الدین بابوی، شرح
جامع الصغیر ج 6 ص 190، کنزالعمال ج 11 ص 573. النزاع و التخاصم بین
البنی هاشم و بنی امیه در صفحه 28 مینویسد: ابوسفیان رهبر احزاب همان
کسی که در جنگ احد با پیامبر به جنگ پرداخت و 70 نفر از بهترین یاران
پیامبر از مهاجر و انصار به ویِژه شیر خدا حمزه را کشت. وی در جنگ
خندق با پیامبر خدا کازار کرد و در آن جنگ برای پیامبر خدا چنین
نوشت:باسمک اللهم اهل بالله و الهدی و... خدایا به نام تو، به بت لات و
عزی و ساف و ناحله و حبیث سوگند که به سوی تو آمدهام تا ریشه شما را
قطع کنم و اینک میبینم به خندق چنگ زدهای، گویا دیدار من تو را آزرده
و سخت نگران میکند، بدان که امروز مانند روز احد از تو انتقام خواهم
گرفت.
پیامبر در جواب مینویسند: نامهات به دستم رسید، ای احمق و سفیه تو را
غرور فرا گرفته و به زودی خدا میان تو و خواستهات پرده انداخته و
پیروزی و عاقبت به خیری را برای ما رقم خواهد زد. ای سفیه، روزی را
خواهی دید که من در آن روز بت لات و عزی و... را در هم میشکنم.
ابوسفیان در گذشته مسلمانان نبود، ولی از ترس کشته شدن ذلتبار و
منافقانه دین را پذیرفت. علاوه بر نفاق مشرك هم بود و لات و هبل و عزی
را ميپرستيد، کافر به پیامبر و روز جزا هم بود چون گفت: نه بهشتی هست،
نه دوزخی. پس کافر و مشرک و منافق بود. حکیم سنايی شعري دارد كه
ميگويد: وای به حال ابوسفیان و پیروانش که از وسط آتش جهنم برافروخته
شدند، اینها وسط جهنم را تمیز کردند.
روزي كه شيطان معاويه را براي نماز صبح بيدار كرد
یک روز شیطان معاویه را برای نماز صبح بیدار كرد؛ چون او خلیفه مسلمین
بود و به او اقتدا میکردند. رفت لقب معاویه را گفت، معاویه به پنجره
نگاه کرد و گفت: هنوز هوا تاریک است وقت نماز نشده، تو کی هستی؟ گفت من
شیطان هستم. مولانا می گوید: معاویه گفت، تو با من چیکار داری؟
گفت: بلند شو هنوز یک ساعت به نماز مانده، از الان برو مسجد. معاويه
گفت من مسجد بروم، جریان چیست؟ شيطان گفت: تو اگر الان به مسجد بروی
خودت را ظاهرالصلاح نشان میدهی، الان خیلی افراد به مسجد آمدهاند، من
خبر دارم، میگویند این نماز شب خوان است. به دردم میخوری. بلند شو
الان این نمازت به درد من میخورد.
کسانی که لعن یزید را جایز نمیدانند، ترس دارند که لعن او به پدرش
معاویه سرایت کند
حکیم سنايی میگوید: داستان هند جگرخوار مگر نشنیدی / که از او بر سر
اولاد پیمبر چه رسید / پدر او لب و دندان پیمبر بشکست (ابوسفیان را
میگوید)/ مادر او جگر عم پیمبر بمکید /خود به ناحق حق داماد پیمبر
بگرفت/ پسر او سر فرزند پیمبر ببرید / بچه او چرا لعنت و نفرین نکنم /
لعن ا... یزیدا و علی آل یزید.
میگوید برای چی من لعنت نکنم؟ جالب است چرا میگوید نباید لعنت کنم؟
این یک جریان حاکم بوده. ابنجوزی مینويسد: گویندهای از من میپرسد
آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایاتی که مرتکب شده جایز است یا نه؟
گفتم علمای پرهیزكار نظیر امام احمد بن حنبل لعن او را روا دانستهاند،
کسانی که لعن یزید را جایز نمیدانند از آن ترس دارند که لعن او به
پدرش معاویه سرایت کند.
اگر لعن يزيد به معاویه سرایت کند، سیستم از هم میپاشد. من نمیتوانم
بحث را باز کنم، این همان سنگر است. بايد ببینيم ابن جوزی اين حرف را
چه زماني زده است.
ابنحجر مینویسد: قاضی ابوسعید کتابی دارد به نام چه کسانی استحقاق
لعن دارند؟ در آن کتاب یزید را جزو کسانی به شمار آورد که استحقاق لعن
دارند و دلیلش روایتی از پیامبر است كه ايشان فرمود: «هرکس اهل مدینه
را بترساند بر او لعنت خدا و فرشتگان و مردم باد.»
ابن حجر سپس مینویسد: شکی نیست که یزید با لشکر و نیروهای مختلفی به
جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتی که انجام داد، به شدت
مضطرب و نگران کرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود؛ چراکه او خون مردم
مدینه را برای خود مباح کرد. نقل شده حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار
گرفته و گروهی از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در
مسجدالنبی تعطیل کردند، پس از آن برای جنگ عبدا... بن زبیر آماده شدند
و کعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند.
در مدينه به ناموس مسلمان تجاوز کردند، میگویند تا مدتها در مدینه
دختر باکره در سن ازدواج پیدا نمیشد. یزید چه کسی بود؟ فيلمي وجود
دارد كه مفتی اعظم آل سعود عبدالعزیر آل شیخ میگوید: بیعت مع الیزید
بیعت الشرعیه. بیعت با یزید بیعت شرعی بوده، خدا حسینبنعلی را ببخشد.
ببینید این آدم خانه کعبه را منجنیق بست. عزیز من وقتی به شما میگویند
لعن بفرستید، خیلی حساب شده، در قرآن مطرح شده است. وقتی قرآن میگوید
لعن بفرستید این روزها را میبیند که ما داریم صحنه را از دست میدهیم.
نه اینکه من بخواهم وحدت را به هم بزنم، به مقدسات برادران اهل سنتمان
توهین نباید بشود، اما معاویه و یزید، اینها مقدسات نیستند اینها
کثافات هستند.
مفتي آل سعود: بيعت يزيد، بيعت شرعي بود
خانمی به مفتی آل سعود زنگ زده و می پرسد که نظر شما راجع به اینکه ما
یزید را لعن کنیم یا نکنیم چيست و بحث بیعت با حسین بن علی چطور بود؟
مفتي جواب میدهد: زمان پرداختن به این امور سپری شده است، آنها گروهی
بودند که در گذشته هر کار نیک و بدي که میکردند برای خودشان بود و شما
هم هر چه مي کنید برای خود خواهید کرد و مسئول کار آنها نخواهید بود.
بيعت یزید بن معاویه بیعت شرعی است.
بیعت مع الیزید بیعت شرعی است که در زمان پدرش معاویه از مردم گرفته شد
و مردم هم بیعت کرده و به این بیعت گردن نهادند، اما هنگامی که معاویه
از دنیا رفت، حسن و حسین بن علی و ابنزبیر از بیعت با او خودداری
کردند. (من نمیدانم امام حسن را که معاویه کشته، این چه جوری در اینجا
آمده، من خودم گیجم).
ميگويد: «حسین و ابن زبیر در تصمیماتشان مبنی بر بیعت نکردن به خطا
رفتند چون بیعت با یزید بیعتی شرعی بود و این بیعت در زمان زندگی پدرش
معاویه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود، ولی خداوند بر آنچه مقدر
میفرماید حکیم و علیم است. این امتها هم بنا به تقدیر خداوند
درگذشتند و از دنیا رفتند. شما را به خدا قسم میدهم من دوست ندارم این
مطلب را از من نقل کنید. اینها مطالبی است که گذشته است.
تاریخ هم در مورد این مطالب به شکلهای مختلف حکایت کرده است، ولی به
هر شکل این قضایا گذشته و تمام شده.
یزید و حسین بیش از هزار و اندی سال است که از دنیا رفتهاند، ولی به
عقیده من بیعت یزید بن معاویه بیعتی شرعی بوده و حسین را نصیحت کردند
که از مدینه به طرف عراق نرود، او را نصیحت کردند که بیعت کند، ولی او
نپذیرفت، ابن عباس و ابن عمر (عبدالله بن عمر) و بسیاری از صحابیون،
حسين را از رفتن به عراق برحذر داشتند و به او گفتند که رفتن به عراق
به مصلحت او نیست، ولی او این نصیحتها را نپذیرفت و خدا هم هر آنچه
مقدر فرموده بود، انجام شد.
ولی با این وجود ما برای حسین از خداوند درخواست رضایت کردیم و برای او
عفو و بخشش را خواستاریم. (خدا ببخش حسین بن علی را) و مقدرات الهی
حکمتهايی دارد که ما از آن آگاه نیستیم.»
اصلا فایده نقل این مطالب چیست؟ هر كس هر اشتباهی کرده برای خودش کرده،
این آدم مفتی اعظم وهابیها عبدالعزیز آل شیخ است. پول وهابیت به چه
دلیل دست امپریالیستها قرار گرفته است؟ برای چه سریال مختار تحریم شد؟
مختاری که 4-5 قسمتش را زدند. خیلی از مطالب بحث چالش ساز شده بود چرا؟
برای اینکه میدیدند منجیق دارد خانه خدا را خراب میکند. برای اینکه
کربلا را مردم میدیدند، برای اینکه میدیدند چه شد این واقعه به وقوع
پیوست، خوب این یزید فلان فلان شده را چه كسي سر كار گذاشته؟ پدرش
معاویه بوده كه بدون مطلب آمده بیعت گرفته، براي يك شاربالخمر
بوزینهباز.
نامه دهم نهج البلاغه را بخوانید، ببینید به معاویه چه میگوید: منم
ابوالحسن، حضرت امیرالمونین، کشنده جد تو و دایه تو، ولید بن اسد، و
برادر تو، حنظله بن ابی سفیان، که آنها را در جنگ بدر تباه ساختم و
اکنون هم آن شمشیر در دست من است و ما با همان دل و جرات دشمنم را
ملاقات میکنم و دین دیگری اختیار نکرده و پیغمبر تازهای نگرفتهام
(حضرت همه اینها را به معاویه میگويد، یعنی تو دینت نه آن دین است و
نه پیغمبر را قبول داری) و من در راهی هستم (یعنی اسلام) که شما به
اختیار و رغبت آن را ترک كردهاید (خودتان آن را کنار گذاشتید) و از
روی اجبار و اکراه هم به آن واصل شدهاید.
ای معاویه تو همان نازپروردهای میباشی که شیطان به دام خویش انداخته
و درباره تو به آرزوی خویش رسیده و چون روح و خون در تو دمیده و جریان
دارد. ای معاویه از چه زمان شما سیادت را بر عهده گرفتهاید و از کی
والیان کار امت بودهاید بدون آن که سابقه روشنی در اسلام داشته و یا
از شرافت یا اصالت برخوردار باشید و به گمان خود به خونخواهی عثمان
برخاستهاید.
علمدار پيراهن عثمان
معاويه پیراهن خونی عثمان را علم کرد. گفت: قتل عثمان عطشانا. آب را بر
خانه عثمان بسته بودند، تشنه مرده بود. چه جنگها که راه نیفتاده بود.
جالب است بدانید ابن زیاد در ماجرای کربلا که آب را بر روی حسین بن علی
بسته، گفت این در عوض تشنگی عثمان. اینها متاسفانه نقل نمیشود. در
حالی که خود او ميداند عثمان در کجا کشته شده و چه کسانی او را کشتند.
شما در تاریخ نقش همسر پیامبر، عایشه را، در تحریک مردم علیه عثمان
بخوانید. من چيزي نمیگویم، تاریخ اهلسنت را بخوانید. عايشه از عثمان
بیزار بود، با لقب پیر خرفت از او یاد میکرد، در تاریخ آمده است زمانی
که شنید عثمان مرده جشن گرفت.
امیرالمومنین میگوید، خودت میدانی کی به کی است. اگر راست میگويی
برو با آنها برخورد کن و اگر واقعا طالب خون عثمان هستی از آنهايی که
عثمان را کشتند، خونخواهی کن. گويی میبینم که به محض شروع جنگ و فرو
بردن دندان سختیهایش بر تو، فریاد کنی مثل فریاد شتران از بارهای
سنگین که بر دوش دارند و نیز می بینم سپاه تو بر اثر ضربتهای پی در پی
و بلاهای سخت و بر خاک افتادنهای مکرر، با ناشکیبايی مرا به کتاب خدا
بخوانند (این امام صاحب غیب است. میگوید میبینم که مرا به کتاب خدا
میخوانند)؛ در حالی که کافرند و انکارکننده و یا بیعت کردهاند و یا
دست از بیعت برداشتهاند.
علی بن ابیطالب بالای منبر رفت و گفت: «سلونی قبل ان تفقدونی» از من
بپرسید قبل از اینکه من را از دست بدهید، چون من به راههای آسمان
آشناترم تا به راههای زمین که بعد یکی بلند شد و گفت: صورت من چند تار
مو ریش دارد. حضرت گفت فقط بگویم که این خط شیطان کار میکند. مگر نبود
كه دست در آب زد و گفت: ای داد اگر میگذاشتید از این آب برایتان نور
میگرفتم.
ايشان باید بگوید از من بپرسید، مرا از دست میدهید، این نادانان بهر
مقام ايشان را کنار بگذارند و شهید کنند، بروند سراغ چه کسانی؟ خود
حضرت امیر(ع) در جای دیگر اشاره فرمود، روزی برسد آرزو به دل بمانید كه
یکی مثل من بین شما باشد.
قرآن در آیه 6 سوره اسرا كه سورهای مکی است، ميفرمايد: و اذ قلنا...،
پیامبر خواب را که دید، شدید ناراحت شد. بعد این آیه آمد که ناراحت
نباش این فتنهای است برای مردم و به یاد آور وقتی گفتی پروردگارا و ما
آن رویا که به تو نشان دادیم، جز به منظور آزمایش بشر قرار ندادیم.
اینها بايد آزموده شوند، بايد معلوم شود كه دین را انتخاب کردند یا
رسوم جاهلیت را. معاویه که آمد تمام رسوم جاهلیت عرب را آورد در حالی
که اشرافیت هم به دست آوردند. عربی که صبح تا شب با شتر میچرخید، 4 تا
بازرگان داشت، روم و ایران و مصر هم زیر نظرش رفت. آن اشرافیت در کنار
جاهلیت عرب قرار گرفت.
میدانید که یک ایرانی اصلا حق پیشنماز ایستادن نداشت. از نگاه معاویه،
اینها مجوس هستند، باید یاد بگیرند. چه میگويید؟ سه نفری که نحو عربی
را نوشتند گاهی همه ایرانی هستند، زمخشری ایرانی است، سیبویه ایرانی
است.
ما نمیخواهیم بگويیم آفرین ایران، نه، خدمات متقابلی بین اسلام و
ایران بوده است. ما به اسلام خدمت کردیم، وظیفهمان هم بوده اسلام هم
به ما خدمت کرده، در دنیای اسلام اگر شما فقه میخوانید اعم از فقه
شيعه و سني، فقه آن مال ماست، مذهب سنی که 4 شاخه دارد و هر 10 تا
کتاب، کتب اربعه شیعه و 6 تا کتاب اهلسنت را ایرانیها نوشتند. اصلا
همان ایرانیانی که آن زمان کتب صحاح سته را نوشتند الان غالب آنها شیعه
هستند.
در عربستان سعودی كه کاسه داغتر از آش شدهاند، هیچ حرفی در حوزه فقه
ندارند، فقط کاری که از دستشان برمیآید اين است كه ساختمان بسازند،
دار و ندارشان را از مصر میآورند، در حوزه فقه هيچ حرفی برای گفتن
ندارند.
شجره چيست؟
همچنین شجرهای که در قرآن لعن شده است، میگویند شجره یعنی چه؟
تخفیفشان میکنیم، یعنی ما اینها را میترسانیم، «و نخوفهم». حالا چه
کسانی را میترسانیم. «و ما یزیدهم الا طغیانا کبیرا» وقتی ما اینها را
میترسانیم، هیچ تغییری نمیکنند الا اینکه پدر سوختگیشان بیشتر
میشود.
البته آب از سرشان گذشته است. لسان العرب میگوید: الشجره، به مجموعه
گیاهاني اطلاق میگردد که بر ساقه قرار بگیرند، ساقه دار بشوند. اگر
بوته باشد عرب به آن نجم میگوید که ما به اشتباه ستاره میگويیم و از
آنجا که شجره گیاهی است که براصل و ریشه استوار است در اصطلاح بر اصل و
دودمان نیز اشاره دارد. مثلا عبارت «فلان من شجره مبارکه»؛ یعنی او از
اصل مبارکی است، نسب مبارکی دارد. همین الان به سیدها میگويیم شما
شجرهنامه، نسبنامه، تبارنامه داری؟ نخوفهم، آنها را میترسانیم.
از جمله واژگانی که کاربرد متعددی در قرآن دارد، واژه شجره است. مثلا
شجره ممنوعه، شجره طیبه، شجره خبیثه، شجره مبارکه به کار رفته. مثلا
سوره ابراهیم آیه 26 و سخن بد را به درخت ناپاکی تشبیه کرد، کلمة خبیثه
که از زمین کنده شده و قرار و ثباتی ندارد. بعد آن طرف شجره طیبه را
اسم میبرد. من با این کار دارم كه مراد از شجره ملعونه چیست؟ 3-4 نظر
وجود دارد.
اول همان شجره ذقوم، درخت ذقوم که میگویند، میوه بسیار آتشینی دارد،
«ان الشجره الذقوم طعام عتیم» (سوره صافات / 62). مراد از اصحاب پیغمبر
شب معراجش بوده است، شب معراج دیدند که کافران آن دنیا میوههای درخت
را به هم میدهند.
پس مراد از لعن چيست؟ وقتی آیه نازل شد، ابوجهل، سر به سر پيامبر
میگذاشت و ايشان را اذیت میکرد. میدانید که میگویند شجره ذقوم
شجرهای است که در آتش و سنگ رشد میکند. ابوجهل میگفت، این چه جور
چوبی است که در آتش نميسوزد، در حاليكه سنگه در آتش ذوب میشود. بعد
از خرما و کره لقمه برمیداشت و در مکه میچرخید و میگفت بیایید ذقوم
بخورید، مسخره میکرد.
میگوید مراد از لعن در آیه، لعن کفاری است که از درخت ذقوم تناول
میکنند. یک آدمی از میوه یک درخت میدزدد، میگوید بر پدر درخت لعنت،
عجب درخت بدی که من از آن دزدیدم. ای بابا این چه گناهی کرده، این که
مامور امر الهی بوده، چرا لعن میشود. کلمه لعن به معنای دور کردن است،
بنابراین از آن کسی که این درخت را منع کند، در قرآن از تمام صفات خیر
و خوبی دور بوده به او ملعون میگویند؛ پس تمام فرشتگان عذاب ملعونند،
خود دوزخ ملعون است، خود جهنم، آن بندگان خدا که مجبورند آنجا کار
کنند، همه ملعونند چون از رحمت دورند، چون درخت از بهشت دور شده، ملعون
شده است.
عدهای گفتند، منظور قوم سرکش یهود است، چهار تا گزاره داشتیم یکی دیگر
هم اضافه کنید، یهود. در بسیاری از کتب شیعه و اهل سنت نقل شده که شجره
ملعونه بنی امیه هستند.
چه کسانی در قرآن لعن شدند؟ ابلیس در سوره نسا/103، یهود در سوره مائده
/364، مشرکان در سوره احزاب/64، منافقان در سوره توبه/65، کسانی که در
حالت کفر از دنیا بروند، کافران در سوره بقره/161، یا اشخاصیکه آیات
نازل شده را کتمان میکنند که اینها هم میشود گفت حالت منافقانه
دارند، آیه را میبینند ولی نمیپذیرند در سوره بقره / 159. کسانی که
خدا و رسولش را آزار میدهند نیمی از دستههای بالا هستند، یا منافق یا
مشرک یا کافر یا از یهود.
کاندیداهای لعن، یا اهل کتاب هستند یا مشرکان یا منافقان. ابلیس که
شجره نیست. بقیه موارد هم که گفته به یکی از اینها برمیگردد. قرآن
رسما میگوید امروز کافران از سیطره و دین شما ناامید شدند، بنابراین
از آنان وحشت نداشته باشید و از من بترسید. خداوند مسلمانان را از شر
آنها ایمن کرده و به آنها استقلال بخشیده است، رسما گفته که آنها
دستشان نمی رسد، فقط میماند منافقین.
شیطان بودن معاویه و ابوسفیان را که دیدید، در ارتباط اینها با یهود
شکی نیست. در مشرك بودن آنان نيز شكي نيست. ديديد كه چگونه به لات و
هبل و عزی قسم میخورد كه، بهشت و جهنمي وجود ندارد. یزید وقتی به
دندان حضرت چوب میزد شعر میخواند و ميگفت: بنی هاشم با حکومت بازی
کرد، نه وحی نازل شده بود نه خبری بود.
شما میبینید تمام این لعنها در وجود نحس این شجره ملعونه بنی امیه
جمع میشود. این حرف علامه هست. من چند تا از تفاسیر اهل سنت را هم نقل
میکنم. در یکی از کتب تفسیر اهل سنت نقل شده که گفت: در مکه بودم
اباعبدا... (امام صادق) گفت، امام علی (ع) به خلیفه دوم گفت كه ای ابا
حفص میخواهم تو را به چیزی درباره بنی امیه خبر بدهم؟ به راستی درباره
آنهاست که شجره ملعونه در قرآن طرح شده، خلیفه دوم ناراحت شد و گفت
دروغ میگويی، بنی امیه از تو بهترند و در نسب و سبب و رحم از تو
برترند.
در کتاب احتجاج از کتب شیعی، آمده است كه مروان امام علی (ع) را لعن
میکرده امام حسن شنیده و به مروان میگوید: «ای مروان من تو را و پدرت
را ناسزا نگویم لیکن خداوند عزوجل تو و پدرت و خاندان و فرزندان و هر
کس از تو و پدرت تا روز قیامت خارج شود از زبان پیامبر خدا را لعن
میکند (پیامبر خدا فحش داده، خدا فحش داده من چرا فحش بدهم).
به خدا سوگند ای مروان نه تو و نه هر کس که حاضر بود نمیتوانید این را
انکار کنید که این لعنت از ناحیه رسول خدا بر تو و بر پدرت نثار شده
است و خداوند به دنبال ترساندن، تو را چیزی جز جانی بزرگ نیفزوده است و
گفتار خدا و پیامبرش راست است. خداوند تبارک و تعالی فرمود: «الشجرة
الملعونه فی القرآن...» و تو و فرزندانت ای مروان همان شجره ملعونه در
قرآن هستید و این بیان از رسول خدا رسیده که جبرئیل از ناحیه خدا بر او
فرستاده است.
|