7 رجب؛ مصادف با سالروز تولد «ابن طرارا»
7 رجب سال 305 هجری قمری، «ابوالفرج معافی نهروانی» مشهور به «ابن طرارا» محدث،
اديب و فقيه عرب ديده به جهان گشود.
ابن طرارا، ابوالفرج معافى ابن زكريابن يحیى نهروانى (7 رجب 305- ذيحجة 390/
دسامبر 917 - نوامبر 1000)، محدث، مقری، اديب و فقيه جريری بود.
زندگينامه
شهرت وی در برخى از منابع به شكل ابن طراره آمده است (ابوحيان، 2/134؛
ياقوت، ادبا، 19/151)، ليكن ابن طرار (قفطى، 3/296) و ابن طراز (خطيب،
13/230، جم) را بايد مصحف دانست (در مورد ضبط صحيح و صريح كلمه نك: ابن
خلكان، 5/224). معافى ظاهراً از اين جهت كه مدتى در باب الطاق بغداد نيابت
منصب قضا را داشته (خطيب، همانجا) به قاضى شهرت يافته است. اصل خاندان
معافى بنا به قراين مختلف از نهروان بوده، ولى در مورد محل تولد او اطلاعى
در دست نيست. با توجه به استماع او از ابوالقاسم بغوی در 317ق (نك: ريتر،
281 ، به نقل از الجليس ) و برخى ديگر از مشايخ بغداد در آن زمان (نك:
دنبالة مقاله) مىتوان نتيجه گرفت كه وی پيش از 12 سالگى در بغداد به
تحصيل علم اشتغال داشته است. دانسته نيست معافى در چه زمانى بغداد را به
قصد نهروان ترك كرده، ولى وفات او در نهروان واقع شده است (خطيب،
13/231)، نمىتوان گفت مقصود ابن نديم از اينكه معافى اهل نهروان بوده (ص
292) اصليت وی بوده، يا اينكه مدت قابل توجهى در آنجا زندگى كرده است.
نه تنها منابع شرح حال معافى، بلكه بررسى مشايخ او نيز ثابت نمىكند كه
وی در طول عمر از عراق خارج شده باشد؛ البته تنها يك سفر او به حجاز برای
به جا آوردن مناسك حج گزارش شده است (ابن خلكان، 5/223، به نقل از
حميدی). وی چنانكه اشاره شد، مذهب جريری داشت كه دلالت بر تسنن او دارد.
منابع شرح حال نيز در تسنن او ترديد نكردهاند.
«ابن طرارا» از منظر رجاليون
رجال نويسان شيعه بغداد در نيمه اول قرن 5ق/11م چون طوسى و نجاشى و اخلاف
ايشان نيز او را در زمره مصنفان شيعه ياد نكردهاند. البته برقانى گفته كه
معافى احاديث مورد علاقة شيعه را بسيار روايت مىكرده است (خطيب، همانجا).
در تأييد اين گفته بايد متذكر شويم كه افزون بر شمار قابل توجهى احاديث در
مورد مناقب ائمة شيعه (ع) كه در كتب اهل سنت و شيعه از معافى نقل شده،
در كتب اماميه احاديثى به روايت او آمده كه به نام ائمة دوازده گانه و
در نتيجه به حقانيت مذهب شيعه اثناعشری تصريح دارد (به عنوان نمونه، نك:
خزاز، 81 -83، 244).
از نظر رجالى، برقانى و عتيقى معافى را توثيق كردهاند (خطيب، 13/231). در
علم قرائت معافى به عنوان مقری و راوی قرائت سلف معروف است. او قرائت
قاريان مختلف را از ابن شنبوذ (د 328ق)، ابوعيسى بكار، ابومزاحم خاقانى و
خضر بن حسين حلوانى فراگرفت (ابن جزری، غاية، 2/302، به نقل از هذلى). با
توجه به درگيریهای موجود بين ابن شنبوذ و مقری مشهور بغداد، ابوبكر ابن
مجاهد (د 324ق)، اين نكته كه معافى در درس ابن شنبوذ حاضر شده و از ابن
مجاهد روايت نكرده، مىتواند نشانهای از گرايش معافى به افكار ابن شنبوذ در
مورد عدم شدوذ قرائات غير سبع در برابر ابن مجاهد كه به قرائات سبع رسميت
بخشيده بود، باشد. (نك: ابن شنبوذ، ابن مجاهد، ه م م). شايان ذكر است كه
يكى از مؤثرترين اسلاف در معافى، يعنى طبری نيز در كتابى كه در قرائت
تأليف كرده بود، بسياری از قرائات غير سبع را مورد توجه قرار داده بود (نك:
ابن جزری، النشر، 1/34، قس: 1/31). به رغم اينكه معافى راويان زيادی در
قرائت داشت (برای قهرستى از ايشان، نك: ابن جزری، غاية، همانجا) و كتابى در
قرائات تأليف كرده (ابن نديم، 293؛ قس: ديتريش، .(279
روايات او چنانكه انتظار مىرود، در كتب قرائت وارد نشده و تنها هذلى (د
415ق) در كامل در سطحى وسيع (نك: ابن جزری، همانجا) و ديگران چون ابومعشر
طبری (د 478ق) در تلخيص، سِبط خياط (د 541ق) در كفايه و ابن فتحان (د 550ق)
در مصباح تا حدودی روايات او را مورد توجه قراردادهاند (نك: ابن جزری،
النشر، 1/119، جم). شايد رابطه معافى با ابن شنبوذ در اين كم توجهى بىتأثير
نبوده باشد. معافى در علم فقه به عنوان يكى از مهمترين پيروان و مروجان
مذهب محمد بن جرير طبری، و شايد پس از خود طبری به عنوان بزرگترين مؤلف
در فقه جريری معروف است.
فعاليتعای علمی
معانى آثار متعددی در زمينه فقه تأليف كرده كه از آن جمله 2 كتاب التحرير
و النقر و الحدود و العقود در اصول فقه جريری و شرحى بر كتاب الخفيف طبری
قابل ذكر است (نك: ابن نديم، 292-293). معافى در مقام دفاع از مذهب جريری
با ديگر مذاهب رايج در بغداد از حنفى و شافعى و ظاهری درگير بوده و تأليفاتى
در رد و نقض آنها داشته كه از آن ميان بايد جوابيه او به الجامع الكبير محمد
بن حسن شيبانى فقيه حنفى، رديه بر ابوالحسن كرخى فقيه حنفى، جوابيه به
اسماعيل مرنى شافعى، رديه بر داوود اصفهانى مؤسس مكتب ظاهری و رديه بر
فقيهى به نام ابويحیى بلخى را ذكر كرد (نك: ابن نديم، همانجا). معافى به
طور قطع درس طبری را درك نكرده و فقه او را از طريق شاگردانش فراگرفته
است. به هر حال با انقراض فقه جريری ظاهراً آثار فقهى معافى نيز مورد
بىتوجهى واقع شده و امروزه چندان چيزی از آراء فقهى او حتى در لابهلای
كتب به دست ما نرسيده است.
ياقوت ( ادبا، 19/152) حكايت ملاقات او با ابوحيان توحيدی را در جامع رصافة
بغداد نقل كرده است. از شاگردان او در ادب مىتوان ابوالحسن على بن
سليمان اخفش صغير را نام برد (ابن انباری، 169). وی شعر نيز مىسروده و
نمونههایى از سرودههای وی در منابع آمده است (خطيب، 13/230؛ ابواسحاق
شيرازی، 103؛ سراج، 1/138؛ ياقوت، ادبا، 19/154؛ ابن خلكان، 5/223). ابوحيان
(2/134) ضمن ستايش فصاحت او قطعاتى از نثر او را نقل كرده است. در منابع
مختلف اظهار نظرها و تفسيرهای ادبى او به چشم مىخورد (به عنوان نمونه:
سراج، 1/162، 2/189؛ ابن عساكر، 4/20، 441، 5/65، 241). مهمترين اثر معافى در
ادب كتاب الجليس الصالح الكافى و الانيس الناصح الشافى است كه از 100
مجلس تشكيل شده و برخى از مجالس با ذكر يك حديث نبوی آغاز گرديده است.
سپس مؤلف به شرح حديث پرداخته و به مناسبت، حكايات و قطعات شعر نقل
كرده است. معافى در اين كتاب از حيث سبك از كامل مبرد تأثير پذيرفته است.
كتاب الجليس به عنوان يك منبع تاريخى برای مطالعة عصر اموی نيز شايان
توجه است. از اين كتاب نسخههای متعددی در كتابخانههای جهان موجود است
(ازهريه، 5/64؛ خديويه، 4/224؛ دوسلان، شم 3486 ,3487 ؛ حتى، شم 1369 ؛
آلوارت، شم 8325 ؛ نيز نك: I/195 GAL, I/523; GAS, I/312 .(GAL,S, الجليس در
1981-1983م در بيروت به كوشش محمد مرسى خولى به چاپ رسيده است. ريترطى
يادداشتى 279) به بعد)، و ديتريش در مقالهای تفصيلى تحت عنوان «كتاب
الجليس و الانيسِ معافى...» در مورد اين كتاب و مؤلف آن بحث كردهاند
(ترجمه عربى مقالة ديتريش در مجلة المجمع العلمى العربى، 30(3)/380-394 در
1374ق/1955م در دمشق به چاپ رسيده است).
از ديگر آثار ادبى وی بايد شرح كتاب الجرمى در نحو، المحاوره فى العربيه، و
رسالهای در واو عمرو (احتمالاً درباره كتابت آن) را نام برد (ابن نديم، 293؛
قس: ديتريش، .(278 ابن نديم (همانجا) كتابى در تأويل قرآن به وی نسبت
داده و ذهبى ( سير، 16/546) از تفسير كبير 6 جلدی او سخن گفته است. معافى
خود در الجليس از آثاری در علوم قرآن از جمله البيان الموجز عن علوم
القرآن المعجز، و كتابى در علل قرائات و تفصيل در مورد وجوه آنها ياد كرده
است (نك: ديتريش، .(279 شايان ذكر است كه اگرچه ابن نديم (همانجا) گزارش
كرده كه تا زمان ملاقاتش با معافى، او به گفتة خودش افزون بر 50 اثر در
فقه، كلام، نحو و ديگر علوم تأليف كرده بود، امروزه بجز الجليس و يك جزء
حديث در 4 برگ كه نسخة آن در كتابخانة ظاهريه ( فهرس مجاميع، 348) نگهداری
مىشود، اثری از او در دست نيست.
اساتيد و شاگردان
ابن طرارا چنانچه ذكر شد، از سنين كم به فراگيری حديث از مشايخ بزرگ بغداد
چون ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوی، ابوبكر عبدالله بن ابى داوود
سجستانى، ابومحمد يحیى بن محمد بن صاعد، قاضى محاملى، محمد بن احمد بن ابى
الثلج، محمد بن همام اسكافى و احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده پرداخت
(خطيب، 13/230؛ ابن شاذان، 175؛ ذهبى، تذكره، 3/1010؛ خزاز، 36، 114، جم؛ ابن
رازی، 44). در مورد ديگر مشايخ وی مىتوان به منابع ياد شده و نيز ياقوت (
بلدان، جم) رجوع كرد. از كسانى كه از او حديث روايت كردهاند مىتوان قاضى
ابوالطيب طبری، ابوالقاسم عبيدالله ازهری، احمدبن على توزی و احمد بن عمر
بن روح نهروانى را نام برد (خطيب، همانجا؛ ذهبى، سير، 16/545؛ برای تكميل
فهرست آن دو، نك: ياقوت، بلدان، جم). جمعى از محدثين شيعه چون على بن
محمد خزاز قمى، محمد بن احمد بن شاذان قمى و جعفر بن احمد قمى معروف به
ابن رازی از او حديث شنيده و روايت كردهاند (خزاز، 20، جم؛ ابن شاذان، 26؛
ابن رازی، همانجا).
در زمينة ادب، او از استادانى چون ابراهيم بن محمد نفطويه بهره برده و در
فنون مختلف ادب از نحو و لغت و غير آن مهارت داشت (خطيب، 13/230؛ ياقوت،
ادبا، 19/151). او از مشايخى چون محمد ابن حسن بن دريد، محمد بن حسن بن
زياد مقری، محمد بن قاسم انباری و محمد بن محمود خزاعى حكايات ادبى روايت
كرده است (خطيب، 8/249؛ سراج، 1/11، 161، 2/177).
مآخذ: ابن انباری، عبدالرحمان، نزهه الالباء، به كوشش ابراهيم سامرائى،
بغداد، 1959م؛ ابن جزری، محمد، غايهالنهايه، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره،
1352ق/ 1932م؛ همو، النشر، به كوشش على محمد الضباع، قاهره، كتابخانه مصطفى
محمد؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن رازی، جعفر، نوادر الاثر، به همراه جامع
الاحاديث ابن رازی، تهران، 1369ق؛ ابن شاذان، محمد، مائه منقبه، قم،
1407ق؛ ابن عساكر، على، التاريخ الكبير، به كوشش عبدالقادر افندی بدران،
دمشق، 1332ق؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابواسحاق شيرازی، ابراهيم، طبقات
الفقهاء، به كوشش خليل الميس، بيروت، دارالقلم؛ ابوحيان توحيدی، على،
الامتاع و المؤانسه، به كوشش احمد امين و احمد الزين، قاهره، 1942م؛
ازهريه، خطى؛ خزاز قمى، على، كفايه الاثر، قم، 1401ق؛ خديويه، فهرست؛ خطيب
بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ ذهبى، محمد، تذكره الحفاظ، حيدرآباد
دكن، 1333-1334ق؛ همو، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و ديگران،
بيروت، 1404ق/1984م؛ سراج، جعفر، مصارع العشاق، بيروت، دارصادر؛ فهرس
مجاميع المدرسه العمريه، به كوشش ياسين محمد سواس، كويت، 1408ق/1987م؛
قفطى، على، انباء الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره،
1374ق/1955م؛ ياقوت، ادبا؛ همو، بلدان.*
*دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 4 ، احمد پاكتچی، مقاله شماره 1432.
منبع: خبرگزاری قرآنی ایرانی