بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران
همهى برادران و خواهران عزیز و خود
را به تقواى الهى، پرهیزگارى و مراقبت از خویشتن دعوت مىكنم. هم ماه مبارك رجب است
و ایام البیضِ متبرك این ماه، و هم روز بزرگ ولادت امیرالمؤمنین و امام المتقین
است. رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذكر،
توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سیاهىها و تلخىها از جان است....
خطبهى اول
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین نحمده و
نستعینه و نستغفره و نتوكّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه وخیرته فى خلقه
و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیدنا و نبینا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله
الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیما بقیةاللَّه فى
الارضین و صلّ على ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
همهى برادران و خواهران عزیز و خود
را به تقواى الهى، پرهیزگارى و مراقبت از خویشتن دعوت مىكنم. هم ماه مبارك رجب است
و ایام البیضِ متبرك این ماه، و هم روز بزرگ ولادت امیرالمؤمنین و امام المتقین
است. رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذكر،
توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سیاهىها و تلخىها از جان است.
دعاى ماه رجب، اعتكاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیلهیى است براى اینكه ما
بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشیم؛ سیاهىها، تاریكىها و گرفتارىها را
از خود دور كنیم و خودمان را روشن سازیم. این، فرصت بزرگى است براى ما؛ بخصوص براى
كسانى كه توفیق پیدا مىكنند در این ایام اعتكاف كنند؛ كه در آخر عرایض این خطبه،
انشاءاللَّه جملهیى به معتكفین عرض خواهم كرد.
و اما روز سیزدهم رجب، میلاد مسعود
امیرالمؤمنین است، كه قلهى كرامت انسانى است؛ اسوهى همیشگى رادمردان جهان است؛
پیشواى همیشگى مؤمنان و پرهیزگاران و انسانهاى صالح و صادق روزگار است. براى اینكه
به لفظ و ظاهر اكتفا نكرده باشیم، بلكه از امروز و از یاد امیرمؤمنان درس گرفته
باشیم - كه بخصوص امروز ما به آن احتیاج داریم - به طور مختصر در اینجا یك درس از
درسهاى آن بزرگوار را عرض مىكنم؛ و آن، درس تقواست كه اساساً در نماز جمعه بیش از
همه چیز به این مطلب باید پرداخته شود.
تقوا، درس جاودانهى امیر مؤمنان
است. اگر شما به نهجالبلاغه مراجعه بفرمایید، ملاحظه خواهید كرد كه هیچ دستورالعمل
و توصیهیى در این كتاب عظیم به قدر تقوا تكرار نشده است. تقوا در واقع یكى از
بلندترین فصول زندگى عملى امیرالمؤمنین و تعالیم زبانى آن بزرگوار است. تقوا یعنى
مراقبت از خود. انسان دائم باید مراقب خود باشد؛ هم مراقب اعمال و رفتار خود - یعنى
مراقب چشم خود، زبان خود، گوش خود، دست خود - هم مراقب دل خود باشد؛ مراقب عدم نفوذ
خصال پست حیوانى، مراقب عدم میل دل به هوى و هوس، مراقب مجذوب و فریفته نشدن دل به
جلوههاى پست كنندهى انسان، مراقب حسد نورزیدن، مراقب بدخواه دیگران نبودن، مراقب
وسوسه به دل راه ندادن، دل را جایگاه فضایل و ذكر خدا و عشق به اولیاى الهى و عشق
به انسانها قرار دادن؛ هم تقواى فكر و عقل داشته باشد؛ یعنى عقل را از انحراف
نگهداشتن، از خطاها و لغزشها باز داشتن، از تعطیل و بیكارگى نجات دادن، و خرد را در
امور زندگى به كار بستن. پس مراقبت دائمى از جوارح، از دل و از فكر و مغز، تقواست.
خیلى از كارهایى كه ما مىكنیم و
لغزشهایى كه از ما سر مىزند، بر اثر عدم مراقبت است. خیلى از گناهان را ما با قصد
قبلى انجام نمىدهیم؛ از خود غفلت مىكنیم، زبان ما به غیبت و تهمت و شایعهپراكنى
و دروغ آلوده مىشود؛ دست ما و چشم ما هم همینطور. بنابراین غفلت است كه ما را در
بلا مىاندازد. اگر مراقب چشم و زبان و دست و امضاء و قضاوت و نوشتن و حرف زدنمان
باشیم، بسیارى از خطاها و گناهان بزرگ و كوچك از ما سر نمىزند. اگر مراقب دلِ خود
باشیم، دچار حسد، بدخواهى، بددلى، كینه، بخل، ترسهاى بىمورد، طمع به مال و منال
دنیا و طمع به ناموس و مال دیگران در دل ما رسوخ نمىكند. این مراقبت در انسان،
جادهى نجات است. عاقبت نیك، در سایهى این مراقبت به دست مىآید؛ «و العاقبة
للمتّقین». اگر این مراقبت در انسانى باشد، امكان گناه از او بسیار كم مىشود.
عدالت یك انسان هم از همین مراقبت سرچشمه مىگیرد؛ استقامت یك انسان و یك ملت هم از
همین مراقبت سرچشمه مىگیرد؛ حقجویى و حقپویى هم از همین مراقبت سرچشمه مىگیرد.
این مراقبت و این تقوا مادر همهى نیكىهاست؛ هدایت هم به خاطر این مراقبت ایجاد
مىشود؛ پیشرفت دنیا و آخرت هم ناشى از همین مراقبت است. وقتى مراقبت كنیم، فكر ما
هم بیكار نمىماند؛ دل ما هم به راه كج نمىرود؛ جوارح و اعضاى ما هم خطا و لغزش
پیدا نمىكند یا كم پیدا مىكند. دنیا و آخرت زیر سایهى تقواست؛ این درس
امیرالمؤمنین است. امروز ما به این درس نیاز داریم؛ نه فقط امروز، بلكه همیشه
نیازمندیم؛ اما این مقطع زمانى براى ما مهم است.
ما ملت مسلمانى هستیم. این ملت، با
ارادهى راسخ عمومى توانسته است یك نظام مطابق با ایمان و اعتقاد خود را در این
كشور سر كار بیاورد. هدف این نظام چیست؟ هدف این ملت چه بود؟ هدف این بود كه این
كشور با این نظام بتواند از همهى خوبىها و پیشرفتها و خیرات و بركاتى كه خداى
متعال به ملتهاى مؤمن وعده داده است، برخوردار شود؛ یعنى یك كشورِ اسلامى بشود.
كشور اسلامى یعنى كشورى كه اسلامِ حیاتبخش، اسلامِ نشاطآور، اسلامِ تحركآفرین،
اسلامِ بدون كجاندیشى و تحجر و انحراف، اسلامِ بدون التقاط، اسلامِ شجاعتبخش به
انسانها، و اسلامِ هدایت كنندهى انسانها به سوى علم و دانش بر آن حاكم است؛ اسلامى
كه با همان شكلى كه در قرن اولِ اسلامى به آن عمل شد، توانست یك مجموعهى پراكنده
را به اوج تمدن تاریخى و جهانى برساند و تمدن و دانش او بر دنیا سیطره پیدا كند.
سیطره و تسلط علمى به دنبال خود عزت سیاسى هم مىآورد؛ رفاه اقتصادى هم مىآورد؛
فضایل اخلاقى هم مىآورد؛ اگر كشور به معناى واقعى كلمه اسلامى شود.
براى این كه این كار تحقق پیدا كند،
در درجهى اول ما یك حركت انقلابى لازم داشتیم؛ براى اینكه بناى ضایع و پوسیده و
كج و بدبنیان رژیمهاى استبدادى را از بین ببریم. این كار را ملت با كمال قدرت و با
موفقیتِ كامل انجام داد. بعد از آن كه این حركت عظیم را ملت عزیز ما انجام داد،
حركت بعدى این بود كه یك نظام اسلامى - یعنى ترتیب ادارهى كشور، همانطورى كه
اسلام گفته است - در این كشور به وجود بیاورید. این كار را هم ملت ما با موفقیت
انجام داد. قانون اساسى تنظیم شد؛ آرایش و چینش سیاسى به وجود آمد؛ مردمسالارى
دینى بر این مملكت حاكم شد و مردم مسؤولان كشور را - از رهبرى گرفته تا ریاست
جمهورى تا دیگر مسؤولان - مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب مىكنند.
دین، مایه و پایه و محور قانون و
اجرا در این كشور است. حركت مردم به سمت اهداف و آرمانهاى دینى است؛ این معناى نظام
اسلامى است؛ این تحقق پیدا كرد؛ لیكن كافى نیست. براى اینكه آن مقصود - یعنى كشور
اسلامى - به طور كامل محقق شود، احتیاج است كه دستگاه حاكمهى كشور در عمل خود، در
سازماندهى خود و در چگونگى رفتار خود، به طور كامل اسلامى عمل كند؛ كه من چند سال
قبل عرض كردم كه مرحلهى بعد از نظام اسلامى، دولت اسلامى است. در این راه هم حركت
كردیم. مسؤولان مؤمنى، وزراى خوبى، نمایندگان خوبى، رؤساى جمهور باایمانى، یكى پس
از دیگرى امور كشور را بر عهده گرفتند؛ اما دولت اسلامىیى كه بتواند مقاصدى را كه
ملت ایران و انقلاب عظیم آنها داشت، تأمین كند، دولتى است كه در آن رشوه نباشد،
فساد ادارى نباشد، ویژهخوارى نباشد، كمكارى نباشد، بىاعتنایى به مردم نباشد، میل
به اشرافىگرى نباشد، حیف و میل بیتالمال نباشد، و دیگر چیزهایى كه در یك دولت
اسلامى لازم است. در تعالیم امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه، همهى اینها وجود دارد.
نگویند اینها مربوط به هزاروچهارصد سال قبل است. این حرفهاى تكرارى و شبهههاى صدها
بار رد شده را بعضىها باز تكرار مىكنند.
حقایق بشرى و اصالتهاى بشرى با گذشت
زمان تغییر پیدا نمىكنند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا پایان
دنیا، همیشه عدالت را دوست داشتهاند و به عدالت نیازمند بودهاند؛ این تغییر پیدا
نمىكند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا آخر دنیا به مسؤولانى كه
نسبت به آنها وفادار باشند، در خدمت آنها باشند و براى آنها صادقانه عمل كنند،
احتیاج دارند؛ اینها كه تغییرپذیر نیست. درس امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه ناظر به
این چیزهاست. این اصالتها و این ثوابتِ حیات بشرى در طول تاریخ را امیرالمؤمنین
بیان مىكند؛ ما آنها را مىخواهیم؛ والّا ما كه نمىگوییم اگر خواستیم از این شهر
به آن شهر برویم، مثل زمان امیرالمؤمنین برویم؛ نه، حالا با هواپیما بروید، ممكن
است ده سال دیگر با یك وسیلهى بسیار تندروتر از هواپیما حركت كنید. آن روز، نامه
مىفرستادند، كه دو ماه در راه بود؛ امروز شما با اینترنت لحظه به لحظه با آن طرف
دنیا حرف مىزنید. اینها متغیرات است، اما عدالت و صلاح مسؤولان همیشه لازم است؛
حیف و میل نكردن اموال مردم كه دست من و امثال من است، همیشه لازم است؛ اینكه
تغییرپذیر نیست. اگر به توفیق الهى بتوانیم در این جهت خود را كامل كنیم و قدمهایى
را كه تا امروز بحمداللَّه برداشته شده، كامل كنیم، آن وقت كشور اسلامى به همان
شكلى كه گفتم، به وجود خواهد آمد؛ یعنى دولت اسلامى مىتواند كشور اسلامى به وجود
بیاورد.
من و امثال من اگر خودمان صادق
باشیم، مىتوانیم مردم را صادق بار بیاوریم. اگر خود ما اسیر هوى و هوس نباشیم،
مىتوانیم مردم را آزاد از هوى و هوس بار بیاوریم. اگر ما شجاع باشیم، مىتوانیم
مردم را شجاع بار بیاوریم. اگر من و امثال من اسیر هوى و هوس و دنبال طمع و بنده و
ذلیلِ ترس و طمع خود بودیم، نمىتوانیم مردم را با فضایل بار بیاوریم. این بسته به
شانس و اقبال هر كسى است كه در گوشهیى معلم خوبى پیدا كند و به صورت فردى تكامل
یابد؛ جامعه پیش نخواهد رفت. دولت اسلامى است كه كشور اسلامى به وجود مىآورد. وقتى
كشور اسلامى پدید آمد، تمدن اسلامى به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامى فضاى
عمومى بشریت را فرا خواهد گرفت. اینها همهاش با مراقبت و با تقوا عملى است؛ تقواى
فردى و تقواى جماعت و امت.
امت اسلامى هم اگر با تقوا بود،
مىتواند در راههاى دشوار حركت كند؛ مشكلات در مقابل او زانو مىزنند؛ او در مقابل
مشكلات زانو نمىزند. به این جملهى امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) توجه
كنید: «من اخذ بالتّقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوّها»؛ اگر فردى - و من عرض مىكنم
اگر ملتى - تقوا را براى خودش جادهى عمل قرار داد و متقى شد، شداید زندگى اگر
نزدیك او هم رسیده باشد، از او دور خواهد شد. «و احلولت له الامور بعد مرارتها»؛
تلخىهاى زندگى براى او شیرین خواهد شد. «و انفرجت عنه الامواج بعد تراكمها»؛ امواج
طوفندهى شداید زندگى، بعد از آن كه متراكم شده باشند، از او دور خواهند شد و او بر
امواج سوار خواهد شد. «و اسهلت له الصعاب بعد انصابها»؛ دشوارىها و سختىهاى زندگى
بعد از آن كه به سختترین مرحله رسیده باشد، براى او آسان خواهد شد.
واقع قضیه هم همینطور است. امروز
ملتهاى مسلمان در مقابل زورگویى قدرتهاى جهانى حرفى براى گفتن ندارند؛ نه علم
لازمى، نه فناورى پیشرفتهیى، نه در زمینههاى گوناگون سیاسى مهارتى؛ چرا؟ چرا ما
عقب ماندیم؟ چون تقوا را از دست دادیم. این همان شدتهایى است كه با تقوا برطرف
مىشود.
شما ملت ایران در انقلابتان تقواى
الهى را رعایت كردید؛ در دفاع از این انقلاب و از كشور و از اصالتهاى اسلامى و دینى
و ملىتان تقواى الهى را رعایت كردید؛ لذا امروز بحمداللَّه به همان نسبت عزیزید.
امروز عزت و اقتدار و عظمت ملت ایران در چشم مردم دنیا و دولتها و حتّى دشمنانش با
اكثر كشورهاى اسلامى قابل مقایسه نیست؛ این به خاطر تقواست. هر چه كمبود داریم، به
خاطر بىتقوایى است.
ایستادگى هم بر اثر تقواست.
امیرالمؤمنین یكى از القابش «كرّار غیر فرّار» است. پیغمبر اكرم این لقب را به
امیرالمؤمنین داد. این مخصوص میدان نظامى نیست؛ در همهى میدانهاى انسانى
امیرالمؤمنین كرّار غیر فرّار بود؛ یعنى مهاجم، مقتدر، داراى فكر و بدون عقبگرد.
مواضع محكم، ایستادگى بر مبانىِ مورد قبول و مورد اعتقاد، از موضع تدافعى خارج شدن
و نسبت به كجىها و زشتىها و بدىها و ظلمها و بىعدالتىهاى دنیا در موضع تهاجمى
قرار گرفتن؛ این همان صفت كرّار غیر فرّار امیرالمؤمنین است. شما اگر به زندگى
امیرالمؤمنین نگاه كنید، مىبینید از اول تا آخر، زندگى آن بزرگوار اینگونه است.
علاج ما هم در همین است. مرحوم اقبال لاهورى مىگوید:
مىشناسى معنى كرّار چیست این مقامى از مقامات على است
امّتان را در جهان بىثبات نیست ممكن جز به كرّارى حیات
مىخواهید زنده بمانید؟ مىخواهید
عزیز باشید؟ مىخواهید در علم و عمل پیشرفته باشید؟ مىخواهید جوانانتان سرافراز
باشند؟ مىخواهید فردایتان فرداى روشنى باشد؟ باید استقامت داشته باشید. فعال،
كرّار، خستگىناپذیر و دنبال كنندهى اهداف خود؛ آیندهى چنین ملتى روشن است. ملت
ما خوشبختانه این راه را شروع كرد و تا امروز ادامه داده؛ منتها این راه استمرار
لازم دارد.
الان جوانها روى كار آمدهاند.
جوانهاى عزیز من! نوبت شماست. جوانهاى قبل از شما هر چه نفس داشتند، در این راه
زدند و ما را به اینجا رساندند؛ امروز نوبت جوانهاى ماست. در میدان علم، در میدان
عمل، در میدان تقوا، در میدان سیاست، در میدان كار براى مردم و خدمت، و در میدان
شایستگىهاى گوناگون وارد شوید؛ خودتان را به صلاح و تقوا بیارایید و پیش بروید.
من اینجا یك جمله به معتكفین عرض
مىكنم. خوشا به حالتان معتكفین عزیز! پدیدهى اعتكاف یكى از رویشهاى انقلابى است؛
ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتكاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام
ماه رجب فرا مىرسید، در مسجد امام قم - آن هم فقط قم؛ در مشهد من اصلاً اعتكاف
ندیده بودم! - شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتكاف مىكردند. این پدیدهى
عمومى؛ اینكه دهها هزار نفر در مراسم اعتكاف شركت كنند، آن هم اغلب همه جوان، جزو
رویشهاى انقلاب است. من یك وقت عرض كردم كه انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم
دارد؛ رویشها بر ریزشها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتكفین عزیز! توصیهى من
این است كه در این سه روزى كه شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بكنید؛ حرف
كه مىزنید، غذا كه مىخورید، معاشرت كه مىكنید، كتاب كه مىخوانید، فكر كه
مىكنید، نقشه كه براى آینده مىكشید، در همهى این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و
خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. تمرین این چیزها
در این سه روز مىتواند درسى باشد براى خود آن عزیزان و براى ماها كه اینجا
نشستهایم و با غبطه نگاه مىكنیم به حال جوانان عزیزمان كه در حال اعتكاف هستند.
با عملِ خودتان به ما هم یاد بدهید.
پروردگارا! دلهاى ما را با باران
رحمت و فضلت سیراب كن. پروردگارا! ما را از ظلمات بداندیشىها و بدكردارىهاى
خودمان نجات بده. پروردگارا! ما را مؤمن و پرهیزگار - به معناى حقیقى كلمه - قرار
بده. پروردگارا! ملت ما را آنچنان كه شایستهى اوست، سرافراز و سربلند و عزیز
بگردان.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. قل هو
اللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفوا احد.
خطبهى دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
و الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة
و السّلام على سیدنا و نبینا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین
الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیما على امیرالمؤمنین و الصّدیقة
الطاهرة سیدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدى شباب اهل الجنّة و
علىبنالحسین و محمدبنعلى و جعفربنمحمد و موسىبنجعفر و علىبنموسى و
محمدبنعلى و علىبنمحمد و الحسنبنعلى و الخلف الهادى المهدى حججك على عبادك و
امنائك فى بلادك و صلّ على ائمة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین و
استغفراللَّه لى و لكم.
در خطبهى دوم انشاءاللَّه چند
مطلبِ لازم را مطرح مىكنم و امیدوارم بتوانم آنچه را كه در ذهن هست، در فاصلهى
كوتاهى عرض كنم.
مطلب اول دربارهى دولت است.
بحمداللَّه انتخابات ملت ایران مایهى آبروى كشور و عزت و سربلندى و اقتدار ملى شد.
ملت ایران در این برهه، حركت بسیار پُرمعنایى را انجام دادند و آثار آن هم در دنیا
ظاهر شد. كسانى كه اهل سیاست و اهل اطلاع از جریانهاى جهانى هستند، خوب مىفهمند
كه من روى چه چیزى دارم تكیه مىكنم. ملت ایران قدرت خود، ارادهى خود، جهتگیرى و
ایستادگى خود را به دنیا نشان داد. امروز بحمداللَّه دولت تقریباً در آستانهى
تشكیل شدن است. در مجلس، نمایندگان وظایف و حقوقى دارند؛ رئیس جمهور هم وظایف و
حقوقى دارد. هر دو طرف باید به وظایف خود عمل كنند و از حقوق خود استفاده نمایند.
البته باید بنا بر تفاهم باشد تا كار پیشرفت كند و كار كشور معوق نماند. بعد از
تشكیل دولت هم انشاءاللَّه مجلس و دولت بنا بر همكارى داشته باشند و وظایف خودشان
را انجام دهند؛ منتها برادرانه.مجلس نظارت خود را بكند، محاسبهى خود را بكند، سؤال
خود را بكند - كه اینها وظایف مجلس است و انتظار از مجلس همین چیزهاست و اینها كمك
به دولت است - و دولت هم انشاءاللَّه تلاش و حركت خود را با قدرت و كفایتِ لازم
انجام دهد. براى نیاز دولت قانون بگذرانند تا دولت بتواند به وعدههاى خود عمل كند؛
دولت هم به امید خدا، با توكل به خدا و با پشتیبانى مردم بتواند خواستههاى آنها را
در حدى كه براى او در مدت مشخص قانونى ممكن و مقدور است، عملى كند. بندهى حقیر هم
به عنوان خدمتگزار، از رئیس جمهور و از كلیت دولت مثل همیشه حمایت خواهم كرد. دأب
بنده و قبل از من دأب امام عزیز و بزرگوار ما این بوده و هست و انشاءاللَّه خواهد
بود. ما از رئیس جمهور - كه منتخب مردم است - حمایت مىكنیم؛ از كلیت دولت حمایت
مىكنیم؛ از حقوق و مطالبات مردم هم حمایت مىكنیم. برادران عزیز ما در دولت و رئیس
جمهور محترممان - كه بحمداللَّه متكى به محبت و رأى مردم است - بعد از اینكه دولت
تشكیل شد، وعدههایى را كه به مردم دادهاند، مرور كنند و بجد براى تحقق این
وعدهها تلاش نمایند. مردم كسانى را كه صادقانه عمل مىكنند، مىشناسند. سرعت عمل،
خوب است؛ عجله و انفعال و شتابزدگى بد است. مبادا در مقابل برخى از كسانى كه حرفها
و مطالباتِ خودشان را به عنوان مطالبات مردم جا مىزنند، دولت دچار انفعال شود؛ نه،
كار خودشان را بكنند. مطالبات حقیقى مردم؛ همان چیزهایى كه بحمداللَّه در شعارها و
اظهارات رئیس جمهور محترممان هم به صورت برجستهیى گفته و تكرار شده است، چیزهاى
خوبى است؛ مردم همینها را مىخواهند. دولت باید اینها را بجد، بدون دستپاچگى، با
تدبیر درست، و در طول مدت مقرر و معقول دنبال كند.
ما از تأخیر انداختن كارها - كه
مثلاً یك كار پنج ساله را ظرف دوازده سال انجام دهند - همیشه گله كردهایم. اگر
بتوانند كار پنج ساله را در پنج سال انجام دهند، ما ممنونیم. كار پنج ساله را اگر
توانستند در چهار سال انجام دهند، بیشتر ممنونیم. اما اگر بخواهیم كار پنج ساله یا
چهار ساله را با سرهم بندى و عجله و شتابزدگى در مدت كوتاهى انجام دهیم، نه؛
اینطور كارى را مردم نمىپسندند؛ بنده هم دنبال چنین چیزى نیستم. البته مسؤولان
محترممان هم قطعاً نمىخواهند اینطور عمل كنند. بنابراین امروز بحمداللَّه افق
روشنى جلوى چشم مردم وجود دارد.
انتخابات در كشور ما معناى واقعى خود
را دارد. در خیلى از كشورهاى به اصطلاح دمكراتیك، انتخابات اینطورى نیست؛ انتخابات
تابع صندوقهاى پول قدرتمندان و ثروتمندان و خواست آنهاست. این كه نامزدى از دل
مردم حركت كند - بدون اینكه به بخشهاى قدرت متصل باشد - بتواند با مردم حرف بزند،
آراء مردم را جلب كند، حزبى دنبال او نباشد، جریانهاى سیاسى دنبال او نباشند، مردم
خودشان فكر كنند و انتخاب كنند، در كمتر جایى از دنیا دیده مىشود؛ این متعلق به
شما مردم است؛ این یك نو شدن است؛ یك روز نو و یك افق جدید است؛ این بحمداللَّه در
كشور ما رخ داده است. البته مردم هم مشكلات زیادى دارند و منتظر هم هستند. اما من
عرض مىكنم با شناختى كه از مردم دارم و با ارتباطات زیادى كه در طول این سالها با
متن مردم داشتهام، مىدانم كه مردم اهل انصافند؛ اینطور نیست كه حل مشكلات متراكم
را در مدت كوتاهى بخواهند. بعضىها در گوشه و كنار حرفى مىزنند و یا چیزى
مىنویسند؛ اینها حرف آنهاست؛ حرف مردم نیست. بحمداللَّه دست دولت باز است؛
اختیارات رئیس جمهور بسیار وسیع است؛ بودجهى كشور هم در اختیار رئیس جمهور است.
انشاءاللَّه یك دولت قوى و كارآمد سر كار بیاید؛ با ایمان، با انگیزه، با تقوا، با
مراقبت از خود، با نظارت مجلس و دستگاههاى نظارتى، با قوانین پیشرفته و خوب، با
قوهى قضاییهى حاضر یراق و آمادهى به كار در مقابل تخلفات، تا در مدتى كه قانون
به آنها فرصت داده است، بتوانند كارهایى را كه به مردم وعده دادهاند و در این مدت
مىشود انجام داد، انجام دهند؛ كارهاى درازمدت را هم در این مدت پایهگذارى كنند.
مطلب دوم در مورد عراق است. ما از
دولت عراق كه یك دولت مردمى است، حمایت مىكنیم؛ ملت عراق هم كه برادران همیشگى ما
هستند. دولت كنونى عراق كه با رأى مردم سر كار آمده است، در طول تاریخ عراق، از
اوّلى كه خداى متعال این منطقه را آفریده است تا امروز، سابقه نداشته است. هیچ وقت
ملت عراق براى خودشان رئیس دولت انتخاب نكرده بودند و نداشتند. همیشه رئیس دولت
مدتهاى طولانى از طرف عثمانىها مىآمد؛ قبل از آن هم كه به شكل دیگرى بود و
حكومتهاى مستبد قبلى سر كار بودند؛ بعد از آن هم سالهاى متمادى دست انگلیسىها بود؛
بعد هم دست احزاب چپ؛ آخرىاش هم كه صدام روسیاه و حزب بعث بود؛ بنابراین هیچ وقت
مردم در صحنهى عراق نبودند. این اولین دولت مردمى است كه در عراق دارد سر كار
مىآید. امریكایىها اینطور دوست نمىداشتند، اما ملت عراق و روحانیت پیشرو
مىخواستند و مرجعیت وارد میدان شد و بحمداللَّه این قضیه پیش آمده است.
آرزوى ما رفاه مردم و آبادى و امنیت
عراق است. از ناامنىهایى كه در عراق اتفاق مىافتد - كشتارهایى كه روزانه در
مسجدها، در حسینیهها، در خیابانها و اجتماعات رخ مىدهد - و مردم بیچارهى عراق
را قربانى مىكند، ما بشدت آزرده هستیم. كشتن مردم مظلوم جرم بزرگى است و فرقى
نمىكند كه این جرم را چه كسى مرتكب شود. مسلسل امریكایىها هم كه مردم عراق را
قربانى مىكند، مجرم است؛ عوامل بمبگذارى هم كه اجتماعات مردم را منفجر مىكنند و
كودك و زن و مرد را مىكُشند، مجرمند. البته ما متهم اولِ این حوادث را امریكا
مىدانیم. چرا؟ چون تروریسم عراق زیر چشم امریكاست. هزاران نیروى نظامى و اطلاعاتى
و امنیتى و سیاسى از امریكایىها امروز در همه جاى عراق گستردهاند. اگر مىخواستند
ناامنى را در عراق از بین ببرند، مىتوانستند. بعضىها معتقدند كه قراینى هم بر این
اعتقاد وجود دارد كه این ترورها كار خود سرویسهاى جاسوسى امریكا و صهیونیستهاست؛
چرا؟ چون نمىخواهند این دولت موفق شود. ناامنى بهانهى ادامهى اشغال است. چون
ناامن است، ما باید بمانیم؛ اگر برویم، آسمان به زمین مىآید! آنچه در عراق پیش
آمده، چیزى نیست كه امریكایىها مىخواستند. آنها یك دولت دستنشاندهى خودشان
مىخواستند؛ آنها مىخواستند عراق بظاهر حكومت مردمى داشته باشد، اما در باطن مزدور
آنها بر عراق حاكم باشد؛ ولى اینطور نشد. ملت عراق همت كردند، مرجعیت همت كرد،
نخبگان سیاسى عراق همت كردند و نگذاشتند این كار انجام بگیرد. كما اینكه امروز در
تدوین قانون اساسى عراق هم دارند دخالت مىكنند. امریكایىها رسماً در تدوین قانون
اساسى عراق دارند دخالت مىكنند. به شما چه؟ بگذارید عراقىها كارشان را بكنند.
دخالت مىكنند: فلان چیز باشد، فلان چیز نباشد. البته امریكا در عراق شكست خورده؛
در این تردیدى نیست. خرج زیادى كردند، اما وعدههایشان هیچكدام تحقق پیدا نكرد؛
نفرت مردم عراق هم روزبه روز از آنها بیشتر شده. شاید امروز در كشور عراق هیچ عنصرى
منفورتر از جورج بوش نباشد. روز به روز هم نفرت ملت عراق از امریكایىها بیشتر
مىشود. این نفرت، مخصوص ملت عراق هم نیست؛ در دنیاى اسلام، در سطح جهان، بلكه در
خود امریكا اعتراضها علیه دولت امریكا به خاطر مداخلهى نظامى در عراق روزافزون
است. در داخل امریكا هم همینطور است. اعتراضها كشیده شده به نخبگان سیاسى امریكا؛
تند و زننده به دولتِ خودشان اعتراض مىكنند. نظرسنجى هفتهى گذشته در امریكا نشان
داد كه اكثر مردم امریكا مخالف مداخلهى امریكا در عراق و ماندن امریكا در این كشور
و ادامهى اشغال هستند. نتایج را منفى مىدانند، كه درست هم فهمیدهاند. امریكا در
عراق شكست خورده است. این هیاهوى ظاهرى دلیل موفقیت نیست. متهم كردن این و آن هم
مایهى تبرئهى از اتهام نیست كه امریكایىها ایران و سوریه را متهم مىكنند كه از
مرزهاى شما تروریست و مواد منفجره مىآورند. اینها حرفهاى بىمعنا و مهملى است كه
تكرار مىكنند. امنیت، دست آنها و زیر چشم آنهاست. كیست در دنیا كه نداند گروههاى
تروریستىیى كه به نام آنها امروز در عراق كارى انجام مىگیرد، بعضى از آنها
ساختهى دست خود امریكایند؛ بعضىها هم زیر نفوذ امریكایند؟ كیست كه نداند اینها
دارند در عراق اختلاف بین سنى و شیعه ایجاد مىكنند؟ كیست كه نتواند حدس بزند كه
اینها مىخواهند ناامنى باشد تا بتوانند بیشتر به اشغال غیرقانونى و غیرمشروعِ
خودشان ادامه دهند؟ آنها مسؤول و متهماند. تروریستها زیر چشم خود آنها دارند حركت
مىكنند؛ ما اطلاع داریم؛ این دیگر حدس نیست. در بعضى از مرزهاى عراق تروریستها
زیر چشم خود امریكایىها - و شاید با كمك خود آنها - از اینجا به آنجا منتقل
مىشوند؛ آن وقت مىآیند بیخود ایران یا سوریه را متهم مىكنند. ما 1300 كیلومتر با
عراق مرز داریم؛ این مرزها را هم محكم گرفتهایم. البته در هر مرز محكمى ممكن است
خروج غیرقانونى باشد. امریكایىها بعد از سالهاى متمادى هنوز نتوانستهاند مرزهاى
خودشان با مكزیك را ببندند؛ مرتب غیرقانونى افراد مىآیند و مىروند. بنابراین ممكن
است غیرقانونى ترددى بشود، لیكن ما ایستادهایم و نمىگذاریم. امنیت عراق، امنیت
ماست؛ پیشرفت عراق براى ما یك دستاورد بزرگ است؛ ما این را مىخواهیم. امیدواریم
ملت عراق هر چه زودتر از محنتهایى كه دچار آن شده است، نجات پیدا كند و این كشور
ثروتمند از لحاظ طبیعى، بتواند به نقطهیى كه شایستهى آن است، برسد.
مطلب بعد، مسألهى فلسطین است.
عقبنشینى صهیونیستها از غزه بعد از 38 سال اشغال غزه، حادثهى بسیار مهمى است.
جالب است بدانید كه این عقبنشینى یك انتخاب نبود كه رژیم صهیونیستى انجام داد؛ این
یك شكست و یك اجبار بود؛ از روى ناچارى و ناگزیرى بود. الان فشار روانى این شكست
روى همهى اركان ملت و دولت صهیونیستى اثر گذاشته و آنها را دارد تكان مىدهد. بعضى
از آنها قهر مىكنند، بعضىشان اعتراض مىكنند. چند روز پیش یك تظاهرات دویست هزار
نفره در تلآویو به راه انداختند. متلاطمند، اما چارهیى نداشتند. عدهیى مىخواهند
وانمود كنند كه این عقبنشینى بر اثر مذاكره بود؛ این حرف خیلى كودكانه است. در طول
70 سال اشغال فلسطین، صهیونیستها از یك متر خاك اشغالى با مذاكره عقب ننشستند؛
مذاكره كدام است؟! این عقبنشینى بر اثر مقاومت فلسطینىها بود. حادثهى اول،
عقبنشینى و فرار از جنوب لبنان بود؛ این هم حادثهى دوم است كه بر اثر مقاومت پیش
آمد. ملت فلسطین بداند، گروههاى جهادى فلسطین بدانند؛ در این دام نیفتند كه خیال
كنند مذاكره غزه را آزاد كرد؛ نخیر، مذاكره غزه را آزاد نكرد؛ هیچ نقطهى دیگر را
هم آزاد نكرد؛ تا ابد هم هیچ جا را آزاد نخواهد كرد. آنچه غزه را آزاد كرده، فشار
مقاومت ملت فلسطین بوده است؛ آنها ناچار شدند.
نكتهى مهم دیگر این است كه مسألهى
فلسطین با این عقبنشینىها حل نخواهد شد؛ این را بدانند. هم امریكا بداند، هم
صهیونیستها بدانند، هم كسانى كه حالت دلالى دارند و به شكل دلال دارند عمل
مىكنند، بدانند كه مسألهى فلسطین اینطورى حل نخواهد شد. این كه از یك قسمت
عقبنشینى كنند، بعد قضیه تمام شود، این نمىشود. كسى بیاید خانهى شما را به زور
اشغال كند، بعد از مدتى یك اتاق كوچك را آن گوشهى خانه به شما بدهد، بقیهى خانه
را هم به اسم خودش ثبت كند؛ مگر مىشود چنین چیزى؟ فلسطین را گرفتهاند؛ حالا ناچار
شدهاند از گوشهیى از فلسطین عقبنشینى كنند؛ كسى بگوید خیلى خوب، حالا كه اینجا
را دادید، پس دیگر بقیهى فلسطین مال شما! مگر مىشود چنین چیزى؟ مسألهى فلسطین
اینطورى حل نخواهد شد. مسألهى فلسطین فقط یك راه دارد؛ همان چیزى كه ما چند سال
پیش اعلام كردیم: از فلسطینىهاى اصیل - چه آنهایى كه داخل فلسطین هستند، چه آنهایى
كه در اردوگاهها هستند، چه آنهایى كه در كشورهاى دیگر هستند؛ چه مسلمان باشند، چه
یهودى باشند، چه مسیحى باشند، فرقى نمىكند؛ فلسطینى باشند - نظرخواهى كنند؛ هر
دولتى كه آنها خواستند، سر كار بیاید. آن دولت اگر مسلمان باشد، اگر مسیحى باشد،
اگر یهودى باشد، اگر مخلوط باشد، چنانچه برخاستهى از آراء خود فلسطینىها باشد،
مورد قبول است و مسألهى فلسطین را حل خواهد كرد. بدون این، مسألهى فلسطین حل
نخواهد شد.
مطلب آخرى كه عرض مىكنم، مسألهى
هستهیى است. قبل از آن كه من دو سه جمله دربارهى مسألهى هستهیى توضیح بدهم،
خدعهى تبلیغاتى غربىها، بخصوص امریكایىها را درست تبیین كنم. در واقع دو خدعهى
تبلیغاتى داشتند، كه اولین خدعهى آنها این بوده كه در تبلیغاتشان وقتى مىخواهند
راجع به مسألهى هستهیى اظهار نظر كنند، مىگویند ما با سلاح هستهیى در ایران
مخالفیم و سلاح هستهیى یك خطر بزرگ است. كأنّه ایران دنبال سلاح هستهیى است و این
حضرات هم با سلاح هستهیى مخالفند! اول امریكایىها این را گفتند و انسان متأسفانه
مىبیند كه بعضى از اروپایىها هم همین حرف را تكرار مىكنند. این یك خدعه است،
خودشان هم مىدانند كه خدعه است. این حرف براى فریب دادن افكار عمومىِ خودشان است.
اصلاً بحث سلاح هستهیى در ایران نیست. مسؤولان ما گفتهاند، آحاد ملت ما هم همه
قبول كردهاند؛ دولتها گفتهاند، بنده هم مكرر گفتهام كه ما دنبال سلاح هستهیى
نیستیم. اورانیومى كه در ایران در این چرخهى سوخت غنى مىشود، بین 3 تا 4 درصد
خواهد شد. براى بمب اتمى و سلاح هستهیى نودوچند درصد باید غنىسازى شود؛ فاصله
اینقدر است. ما مىخواهیم اورانیومى را كه مال خود ماست، معدن خود ماست، با
تجهیزاتى كه متعلق به خود ماست، از كسى آن را وام نگرفتهایم، رهین منت كسى نیستیم
و بچهها و جوانهاى خودمان آن را به كار انداختهاند، در این تشكیلات، غنىسازىِ 3
تا 4 درصد بكنیم تا بتوانیم سوخت نیروگاه هستهیى بوشهر را - كه فعلاً یكى نیمه
تمامش را داریم - برسانیم. اصلاً بحث سر سوختِ آن است. ما مىخواهیم سوخت نیروگاه
هستهیىمان را خودمان تولید كنیم. آنها مىگویند خودتان تولید نكنید. برایتان
نیروگاه بسازند، اما بیایید سوختش را از ما بخرید! یعنى چه؟ یعنى وابسته بمانید.
ملت ایران باید به قدرتهاى تولید كنندهى سوخت هستهیى وابسته بماند تا اگر آنها یك
وقت خواستند سوخت ندهند، شرطى بگذارند و دولت و ملت ایران ناچار باشند دستشان را
بالا ببرند و بگویند چارهیى نداریم؛ سوخت ما - كه برق و امكانات ما وابستهى به آن
است - باید از آن طرف بیاید؛ والّا نیروگاه ما خواهد خوابید. ملت ایران باید وابسته
بماند؛ آنها این را مىخواهند.
براى ما مسألهى هستهیى، مسألهى
علمى و اقتصادى است. در مسألهى هستهیى، راهى را كه تا الان آمدهایم و بحمداللَّه
به طور كامل هم موفق بودهایم، اگر بتوانیم در آن پیش برویم و به آخر برسانیم، این
یك پیشرفت علمى براى كشور است. جوانان ایرانى در این میدان، مهارت و استعداد و
توانایى علمىِ خودشان را ثابت كردهاند؛ این از لحاظ علمى خیلى براى ما باارزش است.
از لحاظ اقتصادى هم مقرون به صرفه است. آنها مىگویند شما از همین نفت و سوختهاى
فسیلى - یعنى منابع تجدیدناپذیر و تمام شدنى - استفاده كنید. این مثل این است كه
شما بخواهید در باغچهى خودتان سبزى بكارید یا میوه تولید كنید و بفروشید و
زندگىتان را از آن اداره كنید؛ كسى بگوید نه آقا، شما برو اشیایى كه در خانهات
هست - آن یادگارهاى قدیمى، آن نگین تاریخى، آن فرش زیر پایت - بفروش و بخور.
ما مىخواهیم منابع تجدیدناپذیرمان
براى نسلهاى دیگر بماند. اینطور نباشد كه بیست سال دیگر، بیستوپنج سال دیگر، این
كشور نفت نداشته باشد؛ مجبور باشیم نفت خود را از امریكا یا از عوامل امریكا بخریم.
ما مىخواهیم جایگزین نفت داشته باشیم و آن، انرژى هستهیى است. آنها مىگویند نه،
نداشته باشید؛ همان نفتتان را مصرف كنید تا تمام شود. اگر مىخواهید نیروگاه
هستهیى هم داشته باشید، سوختش را باید از ما بخرید. این حرفِ زورى است كه امروز
بخشى از دنیاى غرب دارد با ما در میان مىگذارد. مجرم این قضیه هم باز در درجهى
اول امریكاست.
ما تا این لحظه هیچ تعهد بینالمللى
و هیچ تفاهمنامه و موافقتنامهى دوجانبه یا چندجانبه را نقض نكردهایم. ما خیلى
آرام، منطقى و با مدارا پیش رفتهایم. اما از اول گفتهایم، الان هم تكرار مىكنیم
كه تحمیل، زورگویى و باجگیرى را ملت ایران از هیچكس قبول نمىكند. سیاست ما
مذاكره و تفاهم و تقویت اعتماد است؛ اما اعتماد باید از دو طرف تقویت شود. این دو
سه كشور اروپایى مىگویند شما اعتماد سازى كنید - یعنى كارى كنید كه ما به شما
اعتماد پیدا كنیم - بنده هم به آنها مىگویم شما هم كارى كنید كه ما به شما اعتماد
پیدا كنیم. دلیلى ندارد كه ایران به شما اعتماد داشته باشد؛ وقتى شما كارى مىكنید
كه موجب بىاعتمادى است. اگر این طرف اعتمادسازى لازم است، آن طرف هم اعتمادسازى
لازم است.
اروپایىها نباید با لحن طلبگار حرف
بزنند. امروز قرن نوزدهم نیست. ملت ایران ملتى نیست كه یك روز اگر رژیم
دستنشاندهى انگلیس و امریكا در اینجا سر كار بود، هر چه مىگفتند، ناچار بود
بپذیرد؛ نه، امروز نظام جمهورى اسلامى متكى به هفتاد میلیون جمعیت است. امروز ملت
ایران و دولت ایران و مسؤولان ایرانى در خودشان مثل كوه احساس استوارى و قدرت
مىكنند. ما از هیچكس نمىترسیم. ما قدرت و توانایى لازم را براى دفاع از حقوقِ
خودمان همیشه داشتهایم و از این حقوق كوتاه نمىآییم. كسى حق ندارد حق ملت را در
اینجا مورد معامله قرار دهد. مسألهى هستهیى هم خوشبختانه در كشور ما یك مسألهى
جناحى و گروهى نیست؛ یك مسألهى ملى و همگانى است و همه به این موضوع اعتقاد دارند.
اروپایىها قدرى بیشتر روى ابعاد مسأله فكر كنند؛ بیشتر تعمق و تأمل كنند و تحت
تأثیر امریكا و صهیونیستها قرار نگیرند. اروپا توصیهى ما را بشنود و بداند كه
امریكا و صهیونیستها نه خیر آنها را مىخواهند، نه خیر ما را. امریكا انحصارطلب
است؛ همهى دنیا را تحت قدرت و دنبالرو خودش مىخواهد. اروپایىها در مقابل او
نباید تسلیم شوند. ما در فكر یك كار علمى، یك كار اقتصادى و یك كار مطابق مصالح ملى
هستیم؛ ملت ما این را مىخواهند؛ ما هم ایستادهایم.
خدعهى تبلیغاتىِ دوم این است كه در
اظهارات اروپایىها و روزنامههایشان آمده بود كه علیه ایران اجماع جهانى شده است.
نه آقا! هیچ اجماع جهانى نیست. در خود اروپا هم دولتهایى كه مخالف این روش زورگویى
و باجگیرى هستند، وجود دارند. اجماع جهانى در دنیا علیه تسلیحات اتمى است كه امروز
مركزش امریكا و بعضى كشورهاى اروپایى است و خطرناكتریناش رژیم صهیونیستى است؛
والّا همهى كشورهایى كه آرزو دارند چنین فناورى مستقلى را داشته باشند، طرفدار و
پشتیبان ما هستند؛ ملتها و دولتهایشان هم پشتیبان ما هستند. كدام اجماع جهانى؟!
نخیر، هیچ اجماعِ جهانىیى نیست. اگر اجماع جهانى هم بود، ملت از حق خودش نمىگذشت؛
اما چنین چیزى وجود خارجى ندارد. و بدانند كه انشاءاللَّه در آیندهى نه چندان
دورى، ملت و جوانان ما نیروگاه هستهیى را هم خودشان خواهند ساخت.
والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته