شهید آوینی
 
در گفت‏وگو با سيدعباس موسويان، مدير گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى
طعم تلخ گولدکوئست

مى‏گن يه جوون تهرونى كه از مال دنيا فقط يه پيرهن و يه شلوار داشته، تو اين طرح شركت كرده، الان يه 206 خريده، يه مقدارى هم سرمايه كرده براى كاسبى و... . اين جمله را براى هر كسى كه بگويى، مخصوصاً جوانى كه تازه از سربازى برگشته و كار و سرمايه‏اى ندارد، بسيار فريبنده است. صحبت از طرحى است كه به آن اسم‏هاى گوناگونى مانند گلدكوئست (Gold Quest)، گلدمايند (Gold Mind) و... داده‏اند. اين طرح، به قول بچه‏هاى علوم پزشكى، دوران كمون خود را طى مى‏كند و معلوم نيست علائم بالينى آن كى ظهور مى‏كند. اين مطلب بهانه‏اى شد تا گفت‏وگويى داشته باشيم با حجةالاسلام و المسلمين سيدعباس موسويان، مدير گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى تا زواياى پنهان آن روشن‏تر گردد.

سوال: مفهوم تجارت الكترونيك و نگاه اقتصاد اسلامى به اين مقوله چيست؟
اين مفهوم، به دو صورت موضوع تجارت و ابزار تجارت به كار مى‏رود. در جايى كه الكترونيك به عنوان ابزار تجارت به حساب مى‏آيد، در حقيقت وسيله‏اى براى انجام معامله است. امروز بر اثر پيشرفت تكنولوژى جديد، فروشنده و خريدار، از طريق اين ابزار، تجارت را انجام مى‏دهند. اگر تجارت الكترونيك را به اين معنا بگيريم، در واقع الكترونيك به عنوان ابزار جديدى در خدمت تجارت است، اين همان احكام تجارت متعارف را پيدا مى‏كند و اگر شرايط و اركان معامله فراهم باشد، صحيح است؛ اما يك وقت الكترونيك موضوع تجارت است؛ يعنى پديده‏هاى الكترونيكى، به عنوان موضوع تجارت قرار مى‏گيرند؛ مثل خريد و فروش كارت‏هاى اعتبارى يا برگه‏هاى الكترونيكى سهام. اينها به عنوان سندى از يك دارايى محسوب مى‏شوند. وقتى خريدار و فروشنده آنها را خريد و فروش مى‏كنند، در حقيقت، دارايى واقعى را معامله مى‏كنند. اگر دارايى واقعى وجود نداشته باشد - مثل اوراق قرضه الكترونيكى كه سندى از يك قرض همراه با رباست - معامله آن صحيح نيست. بنابراين، پديده‏هاى الكترونيكى حاوى ارزش‏ها و دارايى‏هايى هستند كه اگر اصل آن دارايى‏ها قابل تجارت و نقل و انتقال باشد، تجارت آنها بدون مانع خواهد بود.

سوال: شما پديده گلدكوئست را جزء كدام يك از اين تقسيم‏بندى قرار مى‏دهيد؟
در اين پديده، الكترونيك در خدمت معامله است. لذا اگر خود معامله صحيح باشد، استفاده از ابزار الكترونيكى براى انجام آن صحيح است؛ اما اگر خود معامله مشكل داشته باشد، استفاده از الكترونيك، آن را حلال نمى‏كند؛ در نتيجه، حكم سابقش را دارد. بنابراين، بايد محتواى اين معاملات روشن گردد.

سوال: يعنى از نظر شما در اين جا اصل معامله اشكال دارد؟
در اين جا الكترونيكى بودن تأثيرى بر روى حكم ندارد؛ مانند برنامه‏اى كه از تلويزيون پخش مى‏شود، ملاك، جايز يا غيرجايز بودن خود برنامه است و تلويزيون در مشروع و غيرمشروع بودن برنامه نقشى ندارد و فقط آن را منتقل مى‏كند.

سوال: شبهه ديگرى كه مطرح است، اين است كه چون علما با اين شيوه‏هاى جديد در سطح دنيا آشنا نيستند، بنابراين، حكم به حرمت آنها داده‏اند؛ آيا واقعاً همين طور است؟
به نظر من اين مطلب صحيح نيست. امروزه فقها انواعى از تجارت الكترونيكى پيشرفته را مجاز مى‏شمارند؛ براى مثال خريد و فروش كالا از فروشگاه‏ها يا صنايع بزرگ و خريد و فروش سهام از بازار بورس و... از طريق اينترنت را تجويز مى‏كنند. در اين مثال‏ها، الكترونيك، در خدمت معاملات صحيح است.
تا آن جا كه بنده مطالعه كرده‏ام، هيچ كدام از فقها روى ابزار بودن تجارت الكترونيكى اشكال نكرده‏اند؛ هر چه اشكال كرده‏اند، مربوط به محتواى اين معاملات است، و معتقدند محتواى اين معاملات صحيح نيست.

سوال: پس دليل اين كه فتاواى متفاوتى در اين رابطه وجود دارد چيست؟
اين اختلاف‏نظرها در حقيقت مكمل يكديگرند. اين طور نيست كه يك پديده را سه نوع فتوا دهند؛ بلكه يك پديده، مثل گلدكوئست را از سه زاويه ديده‏اند و از اين سه زاويه، هر كس اشكال آن را مطرح كرده است. روح اصلى اين فتاوا به اصلى در اقتصاد اسلامى به نام «ممنوعيت اكل مال به باطل» برمى‏گردد.
اسلام براى تنظيم معاملات بين انسان‏ها، چهار اصل كلى مطرح كرده كه عبارتند از:
1. ممنوعيت «اكل مال به باطل».
2. ممنوعيت ضرر.
3. ممنوعيت غرر.
4. ممنوعيت ربا.
اينها ضوابط كلى معاملات هستند.

سوال: موضوع «اكل مال به باطل» چگونه تبيين مى‏شود؟
در قرآن، آيات زيادى در مورد اين موضوع وجود دارد، مانند آيه 188 سوره بقره و آيه 29 سوره نساء كه از خوردن مال به باطل در بين افراد نهى مى‏كنند. فقها از مفاد اين آيات و رواياتى در اين زمينه، قاعده‏اى به نام «حرمت اكل مال به باطل» استخراج كرده‏اند. مفهوم آن اين است كه هر كس مالى به ديگرى مى‏دهد، يا بايد در مقابل آن شى‏ء با ارزش يا خدمت با ارزشى تحويل بگيرد و يا به عنوان هديه و بدون انتظار باشد. اين پايه اول صحت قراردادها از ديدگاه همه اديان است و اختصاص به اسلام هم ندارد. اشكال اساسى كه بر شركت‏هايى چون گلدكوئست وارد است، اين است كه شى‏ءاى كه در اختيار مشترى قرار مى‏گيرد، ارزش واقعى مبادله‏اى در آن حدى كه مشترى پول مى‏پردازد ندارد.

سوال: ممكن است گفته شود كه فرد با رضايت اين كار را انجام مى‏دهد و توقعى ندارد.
رضايت، ركن دوم معامله است. در دين اسلام، اول بايد خود معامله صحيح باشد، سپس در آن معامله مشروع، دو طرف راضى باشند. همه معاملاتى كه در اسلام از آنها نهى شده، ممكن است نوعى رضايت در آنها به چشم بخورد؛ مثل ربا كه هر دو طرف آن ممكن است راضى باشند؛ ولى چون اصل معامله صحيح نيست، اشكال دارد. پس در مرتبه اول معامله بايد به حق باشد؛ يعنى چيزى كه از جيب كسى خارج مى‏شود، معادل آن بايد به جيبش وارد شود و در مرتبه دوم بايد رضايت طرفين باشد.
سوال: گفته مى‏شود كه در آينده محصولات بعضى از شركت‏ها ارزش باستانى پيدا مى‏كند و با اين ارزش معنوى، اين كمبود جبران مى‏شود.
در اين جا چند نكته مطرح است؛ اول اين كه با اين تعداد شركت‏هايى كه در اين رابطه در دنيا رواج پيدا كرده‏اند (كه تا سه هزار تخمين زده مى‏شوند) خيلى دور از انتظار است كه محصولات آنها به اين زودى ارزش كلكسيونى پيدا كنند و در واقع، موقعى يك شى‏ء ارزش غير متعارف پيدا مى‏كند كه ناياب باشد و از لحاظ تئورى و نظريات اقتصادى، هر چيزى كه فراوانى داشته باشد، هيچ وقت قيمت آن از حد تعادل بالاتر نمى‏رود. دوم اين كه هر نوع افزايش قيمت آينده، مربوط به خريدار است و به فروشنده ارتباطى ندارد. به فرض كه به ارزش جنس افزوده شود، جنس متعلق به خريدار است و فروشنده حق ندارد نسبت به آينده، اظهار نظرى كند. نكته سوم اين كه تفاوت قيمت طلاى خالص و سكه ضرب شده در اين شركتها خيلى زياد است؛ مثلاً اختلاف سكه بهار آزادى با طلاى خالص آن در همان حدى است كه در بازار معامله مى‏شود؛ اگر سكه پنج گرم طلا دارد و اكنون به شكل سكه در آمده، مقدار معقولى ارزش اضافى پيدا مى‏كند؛ ولى ارزش سكه اين شركت‏هابا ارزش طلاى غير مسكوك آن تفاوت خيلى زياد دارد كه اين از مصاديق «اكل مال به باطل» است.

سوال: از همه اينها كه بگذريم، توجيه افراد اين است كه در اين طرح‏ها، پورسانت خيلى خوبى وجود دارد كه جبران همه چيز را مى‏كند.
اگر شما توجه كنيد، پورسانتى كه شركت‏هاى اقتصادى متعارف به افراد (بازاريابان) مى‏دهند، درصد معينى است و بالاتر نمى‏رود؛ چون اين پورسانت از محل سود شركت تأمين مى‏شود و نمى‏تواند از درصد معينى بالاتر رود يعنى براى آنان مقرون به صرفه نيست؛ پس وقتى شركتى براى بازارياب خود، رقم بالايى در نظر مى‏گيرد، نشان مى‏دهد كه در اين جا معاملات و مبادلات، از حالت متعارف خارج شده، وارد يك نوع قمار مى‏شود.

سوال: چه شباهتى بين گلدكوئست و قمار وجود دارد؟
فقهايى كه از اين زاويه به بحث نگاه مى‏كنند، اين طور استدلال مى‏كنند كه شخص وارد شبكه عظيمى از مشتريان مى‏شود كه با توجه به زرنگى و شانس خود، ممكن است مبلغ هنگفتى به حسابش واريز شود يا نشود و در اين جا شخص منتظر است كه با شانس و زرنگى به پول‏هاى ديگران برسد. در قمارهاى دسته‏جمعى هم همين‏طور است؛ افراد پولى را مى‏گذارند و شرطبندى مى‏كنند و تعداد محدودى به آن پول مى‏رسند. اين جا نيز اين پول گروهى از افراد است - نه قسمتى از سود شركت- كه به افراد خاصى به صورت خاص تعلق مى‏گيرد.

سوال: بعضى افراد، معاملاتى مثل گلدكوئست را به نفع اقتصاد ملى تعبير كرده‏اند؛ اما در مقابل، بعضى مراجع، آنها را عامل خروج سرمايه‏هاى ملى كشور اعلام كرده‏اند و فتوا به تحريم آنها داده‏اند؛ نظر شما چيست؟
گاهى بحث يك يا دو نفر است كه اين جا ممكن است فردى فكر كند كه مى‏تواند با راه انداختن يك شبكه گسترده و قرار گرفتن در رأس هرم آن، طيف وسيعى را وارد شبكه كرده، سود هنگفتى ببرد؛ اين، ممكن است براى يك يا چند نفر رخ دهد و سودمند باشد؛ اما از نظر اعداد و ارقام رياضى كه بخواهيم محاسبه كنيم، براى تمام كشور هيچ وقت اين اتفاق نمى‏افتد. در اين جا يك نفر به دلايلى، پول هنگفتى به جيب مى‏زند؛ اما اين يك يا چند نفر، باعث خروج سرمايه يك ملت مى‏شوند؛ مثلاً فردى كه دزدى را راهنمايى مى‏كند تا مقدار زيادى از اموال مردم را به سرقت ببرد، در ظاهر، خود او درآمد هنگفتى از اين راهنمايى مى‏برد؛ ولى او در واقع، عاملى براى سرقت و غارت مال مردم شده است. به بيان ديگر، براى اين كه سودى هنگفت نصيب اين شركت‏ها شود، خروج سرمايه از كشور، بايد بيشتر از ورود سرمايه از شركت به سمت كشور باشد كه اين به فعاليت شديد بازارياب‏ها برمى‏گردد كه براى سود بيشتر خود، پول بيشترى را از كشور خارج مى‏كنند و به همين خاطر است كه هيچ اقتصاددانى در دنيا، با اين شركت‏ها موافق نيست.

سوال: شايد به همين دليل باشد كه اينها در عرصه‏هاى زمانى مختلف، با نام و شيوه‏هاى جديدتر وارد كشورها مى‏شوند تا اهداف آنها مخفى بماند.
نقطه شروع اين فعاليت‏ها، حالت قمار بود؛ ولى با بازتاب‏هاى منفى اجتماعى و مخالفت حقوق‏دانان و اقتصاددانان، به تدريج تحولات خاصى در شكل كارشان پيدا شد. اوايل كه اوراق پنتاگون مطرح مى‏شد، اصلاً كالا يا امر خيرى در كار نبود؛ اما بعد چون مخالفت جدى شد، به آن رنگ و بوى خيرخواهانه دادند و گفتند كه بخشى از سرمايه شما در امور عام المنفعه به كار مى‏رود؛ اما پس از تحقيقات، مشخص گرديد كه درصد خيلى كمى - آن هم براى فريب افكار عمومى - به اين كار اختصاص مى‏يابد كه پس از آن نيز با آن مخالفت شد. در مرحله سوم، اينها بحث تجارت را مطرح كردند و گفتند ما در مقابل پولى كه مى‏گيريم، جنس به شما مى‏دهيم. اگر اجناس اينها واقعاً ارزش مبادله‏اى پولى را كه مى‏گرفتند داشت، اشكالى نداشت؛ همان گونه كه در دنيا شركت‏هاى مختلف و بزرگ اين كار را انجام مى‏دهند؛ اما اين شيوه براى آنها سود مورد نظرشان را ندارد و نمى‏توانند انگيزه بازاريابان را تحريك كنند؛ پس بايد شيوه‏اى به كار گرفته شود تا در واقع، اموال خريداران را بگيرند و به شكل خاصى، بين خود و واسطه‏ها (بازارياب‏ها) تقسيم كنند. بر اين اساس، به فكر طراحى انواع مدل‏هاى اين نوع شركت‏هإ؛ّّ افتادند. خلاصه اين كه خود اين شركت‏ها و دلالان آنها در سراسر جهان، چون عرضه و توان فعاليت سالم اقتصادى را ندارند، سراغ ابزارهاى فريب و نيرنگ مى‏روند.

سوال: در محافل دانشجويى يا عموم مردم، از اين شيوه‏ها به عنوان كسب پول راحت ياد مى‏شود. در جلسات آشنايى هم بيشتر نكات مثبت و جذاب طرح بيان مى‏شود؛ به نظر شما واقعاً اين طور است؟
قطع نظر از مباحث شرعى و اقتصادى، اگر فقط به دلالى يك شركت بيگانه بينديشيم و اين كه چگونه به سرعت، جيب خودمان را از مال گروهى افراد ناآگاه پر كنيم، در حقيقت مثل راهنماى دزدى هستيم كه از ناآگاهى جامعه استفاده كرده، ثروت يك كشور را به يغما مى‏دهيم. قطعاً اگر اين شخص واسطه‏گرى هر كار سالمى را مى‏كرد، نمى‏توانست به اين اندازه درآمدزايى داشته باشد؛ اما آيا مى‏شود به صرف اين مطلب، آن را تأييد كرد؟
نكته ديگر - كه من نديدم فقها به آن اشاره كنند - بحث غررى بودن معامله است. مطالبى را در اين محافل جذب عضو بيان مى‏كنند؛ در حالى كه هيچ امنيتى براى تحقق آنها نيست؛ چون اين شركت‏ها در كشورهاى اصلى، غيرقانونى هستند، ممكن است براى گرم شدن بازارشان، در برهه‏اى از زمان، به تعهدات خود عمل كنند؛ اما هيچ اطمينان و امنيتى براى اين كه اين روند ادامه يابد، نيست. به فرض هم شركت قانونى باشد و مطابق وعده‏هايش عمل كند، از جهت رياضى امكان‏پذير نيست كه آن ارقام به كف هرم برسد؛ بلكه در رده‏هاى ميانى هرم قطع مى‏شود؛ زيرا اگر بخواهد به كف هرم بيايد، لازم است از كانال 3 تا 4 نفر تمام ايرانيان وارد شبكه و مشترى آنها شوند تا چند نفر بتوانند سود يا درآمدى كه تبليغ مى‏شود، به دست آورند و اين از جهت عقلى محال است. بنابراين، اينها حباب‏هاى زودگذرى است كه براى همه به وجود مى‏آيد و از اين ميان، چند نفر آدم زرنگ و خوش شانس، پولى به جيب مى‏زنند؛ اما براى همه اين اتفاق نمى‏افتد.

سوال: عده‏اى نبود شغل و تسهيلات را باعث گرايش افراد به اين شركت‏ها مى‏دانند؛ در حالى كه در كشورهاى پيشرفته هم كم و بيش اين مشكلات وجود دارد؛ ولى افراد به آن صورتى كه الان رايج شده، به سراغ آنها نمى‏روند؛ علت چيست؟
اين شيوه‏ها كم و زياد در كشورها وجود دارد. در كشورهاى پيشرفته، چون اين مطالب تازگى ندارد، به محض شروع هر طرحى، سريعاً تجربه شده، سراب را از غيرسراب تشخيص مى‏دهند و پس از مدت كوتاهى شناسايى مى‏شوند؛ اما در كشورهاى در حال توسعه، مثل ايران، به خاطر تازگى و جذابيت‏هاى ظاهرى، اين طرح‏ها سريعاً مورد استقبال قرار مى‏گيرند. دليل ديگر استقبال از اين گونه طرح‏ها، خصلت جوانى است؛ جوان تمايل دارد سريعاً به اهداف و آرمان‏هايش دست يابد و آنها را در اين جا مى‏بيند.

سوال: يك بحثى كه مطرح است اين است كه اين گونه شركت‏ها فرهنگ كار و توليد را كه در اسلام هم مورد تأكيد فراوان واقع شده، از بين مى‏برند و در حقيقت، چرخه كار و توليد را از كار مى‏اندازند. آيا نمى‏شود اين طرح‏ها را به مسيرى شرعى هدايت كرد؟
نكته‏اى كه به آن اشاره كرديد، صحيح است. در اقتصاد يك سرى مؤسسات و بنگاه‏هاى واسطه‏اى، مثل بانك‏ها و بورس اوراق بهادار وجود دارند كه رونق آنها باعث رونق كل اقتصاد مى‏گردد؛ اما هر چقدر هم كه اين مؤسسات رونق داشته باشند، تا موقعى كه توليد و كار به شكل صحيح انجام نشود، فايده نخواهند داشت. هر فعاليتى كه جامعه و نيروى انسانى و سرمايه را از سمت توليد به سمت بورس‏بازى و واسطه‏گرى بكشاند، ضداقتصاد است و در طولانى مدت، جامعه را به ركود و شكست مى‏كشاند. ما بايد از اين خلاقيت‏ها و جنبه‏هاى احساسى و روانى در خدمت توليد استفاده كنيم و مردم را به سرمايه‏گذارى - مثلاً در قالب تعاونى‏ها - تشويق نماييم. در توليد واقعى، ديگر اين اندازه پورسانت و واسطه گرى كلان وجود ندارد و هر كس به اندازه كار و تلاش خودش سود مى‏برد و اين، براى مردم بهتر و شيرين‏تر خواهد بود.

سوال: از اين كه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد، متشكريم.

منبع : نشریه پرسمان

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo