شهید آوینی
 
غرب و شیعیان

نویسنده:اسماعیل شفیعى سروستانى

بیش از چهارصدسال از بسط تفكر، فرهنگ و به تبع آنها مدنیت مغرب زمین مى‏گذرد. مدنیتى كه بر مبناى تفكر انسان‏مدار (امانیسم)، جلوات مختلف نفس اماره انسان را متجلى ساخته و همان را هم ملاك و معیار ارزش‏گذارى و سنجش همه امور عالم و آدم مى‏داند. ضمن آنكه ، فرهنگ حاكم بر آن ، بسیارى از ارزشهاى دینى و اخلاقیات مذهبى را تحت الشعاع قرار داده است.

شرایط تاریخى خاص "سرزمینهاى‏اسلامى‏"، غفلت مسلمین از شناسایى بنیادین غرب و بالاخره سلطه سردمداران استكبار موجب بوده است تا امروزه، مدنیت و فرهنگ غربى ، در تمامى گوشه‏ها و زوایاى كشورهاى مسلمان نفوذ كرده و همه مناسبات فردى و جمعى آنان را تحت تاثیر خود قرار دهد. تاآنجا كه طى یك قرن اخیر، به صورت آشكار، سازمانهاى رسمى علمى ، تحقیقى ، سیاسى ، مالى و جاسوسى انگلیس و امریكا و دیگر كشورهاى غربى، احكام خود را درباره بیش از یك میلیارد مسلمان جارى ساخته‏اند.

در این میان ، ایران به عنوان سرزمینى كه مردمش هماره پرچم ولایت و امامت ائمه هدى: را در اهتزاز نگهداشته‏اند; از وضعیتى خاص برخوردار است و به همین سبب نیز بیش از دیگر كشورهاى اسلامى مورد توجه و تعرض غرب قرار گرفته است .

از اولین سالهاى حكومت قاجار، به دلایل مختلف (كه ذكر آنها موجب طولانى شدن كلام مى‏شود) فرهنگ و تمدن اروپایى با دلالگى روشنفكران ملحد و حمایتهاى حكام جاهل، سایه شوم خویش را بر مهمترین اركان حیات فرهنگى و مدنى این قوم گسترد و همه مناسبات او را اعم از تعلیم و تربیت ، سیاست ، اقتصاد ، قضا ، تقنین و بالاخره نظامیگرى تحت‏الشعاع مبانى نظر و سیاستهاى اجرایى خود قرار داد. به طورى كه تمامى منابع نظر دینى و حتى فرهنگ سنتى به فراموشى سپرده شدند، كه نتیجه طبیعى این امر، خودباختگى ، دورى از هویت‏حقیقى ، تعلیم و تربیت غربى و بالاخره زندگى به سیاق فرنگیان بود.

انقلاب اسلامى ، به رهبرى امام فقید حضرت روح‏الله الموسوى الخمینى 1، و در پى آن وقوع جنگ تحمیلى هشت‏ساله ، همه گردهاى نخوت و غبار سستى یكصدو پنجاه ساله را كه بر پیكر این ملت نشسته بود، سترد و با احیا و تجدید تفكر و فرهنگ معنوى امكان بازپرسى از همه مناسبات فردى و جمعى پیشین را فراهم آورد.

اما، فقدان مطالعه جدى در امور مبتلا به ، به تعویق افتادن موضوع انقلاب فرهنگى همراه با تهاجم بى‏وقفه فرهنگى و سرمایه‏گذارى دستگاههاى سیاسى استكبار جهانى (به سركردگى یهودیت صهیونیستى) براى مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامى ، موجب شد تا آسیبهاى بسیارى به حیات فرهنگى جوانان وارد آید.

پرواضح بود كه امپریالیسم امریكا همه هم خویش را مصروف اضمحلال سرزمینى خواهد كرد كه پرچم ولایت و تشیع را برافراشته است. چنانكه "ویلیام پرى‏" وزیر دفاع امریكا در هفدهم آذرماه سال‏73 در مجلس سناى امریكا اعلام داشت: "امریكا قبل از استفاده از زور به دیپلماسى بازدارنده متوسل خواهد شد و در صورت شكست آن به دیپلماسى فشار روى خواهد آورد."

این در حالى است كه هنوز چنانكه شایسته است، نقد جدى تفكر ، فرهنگ و تمدن غرب و بازپرسى از نحوه نفوذ و بسط آن مبانى در نظام تعلیم و تربیت ، دستگاههاى ارتباط جمعى ، اقتصادى، شهرسازى و... در ایران به عمل نیامده است و تا دسترسى به پاسخهاى اساسى مبتنى بر منابع اسلامى و مبانى نظر دینى - در كلیه امور - راهى دراز در پیش است.راهى كه پیمودن آن الزامى است و استمرار حیات حقیقى انقلاب اسلامى و آغاز بناى تمدن ویژه آن منوط به این امر مهم است زیرا: به جز دوران حیات و حضور حضرت نبى اكرم(ص) و مدت كوتاه خلافت على بن‏ابى‏طالب(ع) در سرزمینهاى اسلامى ( با انبوهى از درگیریها و جنگها) دیگر هیچ‏گاه، به صورت گسترده امكان استقرار حكومت اسلامى - زیر لواى معصومین(ع) - مهیا نشد و پس از غیبت كبرى نیز، سلطه اولاد بنى‏عباس و پس از آنها، خلفا و سلاطین نادان، امكان نشر آراء مؤمنان آل محمد(ص) و تحقق حكومت‏اسلامى فراهم نیامد و در یك كلام:
وجوه فرهنگى و آداب ملك‏دارى و تعالیم معصومین(ع) در پرده اجمال و سینه بزرگان اهل نظر ماند و تنها وجوهى از آن دریافتهاى قلبى در قالب آثار فقهى ، مجموعه‏هاى روایى ، دواوین شعراء، تفاسیر و صورتهاى معمارى آشكار شد. مجموعه‏اى كه طى چند قرن گوشه‏اى از تمدن اسلامى را به نمایش گذارد و پس از آن تبدیل به آرزوى بزرگى شد كه قلبهاى مشتاقان را گرم مى‏كرد. انتظارى كه تا ظهور قائم آل محمد(ص) امتداد مى‏یابد. لیكن، این تصور بیهوده به وجود آمد كه "اسلام قادر به عرضه پاسخهاى مناسب براى سؤالات مسلمین در مباحث اقتصادى ، اجتماعى ، حقوقى و سیاسى روز نیست."
و چه زود مسلمین نیز از یاد بردند كه امامشان فرموده بود: "لیس شى الا و قد جاء فى الكتاب و جاءت فیه‏السنه‏" (1)
چیزى نیست مگر آنكه [حكم آن] در كتاب و سنت آمده است.

این امر مقدمه‏اى شد تاواسپس آن (بویژه در دوره معاصر) ، مبانى نظر غیردینى و منابع غربى مورد توجه اهل علم و بویژه دانشگاهیان و دانش آموختگان جدید واقع شود و آراء آنان در قالب برنامه‏ها و كتب درسى به دانشجویان جوان منتقل گردد، تا جایى كه متاسفانه ، امروزه همه مسائل مبتلا به ، مبانى نظر و منابع غربى نقش اساسى و تعیین كننده‏اى را ایفا مى‏كنند.

به موازات این جریان ، شاهد بوده‏ایم كه از بزرگان اهل ادب دینى و آثار مردان اهل تفكر و نظر، هماره وسیله‏اى براى تفاخر و زینت مجالس ساخته شد و هر از چندى سمینارى و كنگره‏اى به نام آنان بر پا گشت . بى‏آنكه هیچ قصد جدى براى رجوع به آراء آن سلحشوران قبیله ایمان وجود داشته باشد. به طورى كه ، طى یكصد و پنجاه سال اخیر همایشهاى بسیارى برگزار شده، لیكن، سازمانهاى آموزشى و برنامه‏ریزان نظام دانشگاهى به همان راهى رفته‏اند كه غرب صورت و سیرت آن را ترسیم كرده است.

شك نیست كه مجموعه "اعتقادات، اخلاقیات و احكام‏" هر یك به منزله ركنى اساسى در زیر ساخت "تفكر ، فرهنگ و تمدن‏" بوده‏اند وبدین سبب ، در طول تاریخ هیچ مدنیت فاخرى، فاقد احكام مخصوص به خود و هیچ تمدنى فاقد فرهنگ ویژه خود نبوده است . بر این قیاس ، باید اعلام داشت تمدن مغرب زمین نیز بسان یك مذهب ضمن دارا بودن سلسله‏اى از احكام عملى براى همه مناسبات فردى و جمعى انسان از اخلاق، فرهنگ و بالاخره اعتقادات ویژه‏اى نیرو مى‏گیرد كه توسط بزرگان اهل نظر آن سامان (فلاسفه، روشنفكران ، علما و ...) مدون و اعلام شده است.

این امر، جامعه مسلمین و حوزه‏هاى نظرى آنها را ناگزیر مى‏سازد تا اقدام به نقد اساسى همه احكام جارى بر مدنیت وارداتى غرب، پشتوانه فرهنگى و سیر تحول آن نمایند.

در مقابل ، بر اساس طرحى گسترده باید مقدمات دستیابى به پاسخ سؤالات مبتلا به روز را از میان منابع نظر دینى (قرآن و عترت) فراهم كرد.

بى‏شك به عنوان یك مسلمان شیعى مذهب بر این باوریم كه پیروى از دستورات معصومین(ع) تنها راه نجات است چنانكه امام محمد باقر(ع) مى‏فرمایند: "شرقا و غربا فلاتجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا" (2)
در شرق و غرب عالم به دانش درستى دست نمى‏یابید، مگر آنچه از نزد ما خارج شده باشد.

و از حضرت حجت (ع) نقل است كه فرمودند: "طلب المعارف من غیر طریقنا اهل‏البیت مساوق لانكارنا" (3)
جستجوى معارف جز از راه ما خاندان پیامبر برابر انكار ما است.

باور به این امر خود پایه اولیه انقلاب بنیادین فرهنگى است چنانكه مقام معظم رهبرى فرموده‏اند: "انجام یك انقلاب فرهنگى حقیقى در جامعه بر مبناى تحول عمیق اخلاقى به معناى عام و صحیح كلمه ضرورى است."

به نظر مى‏رسد ضرورت حل و فصل سریع مسایل طى سالهاى بحرانى جنگ و انقلاب اسلامى در كنار حوادثى كه پى در پى فرا راه انقلاب قرار مى‏گرفتند موجب بوده تا دست اندركاران امور كشور، با توسل به راه‏حلهاى سهل‏الوصول پاسخهایى را براى امور مبتلا به پیدا كنند و با پشت‏سر نهادن بحرانها، دوره فترت و گذار را طى نمایند. اما، عدم تاسیس مركز تحقیقى هوشمندى كه بتواند با مراجعه به منابع و متون دینى ، پاسخگوى همه سؤالات مبتلا به امور فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین در این شرایط تاریخى باشد; موجب شده است تا مطالب غیر تحقیقى بسیارى به صورت پراكنده در میان مردم و مسؤولان رد و بدل شود و حتى بسیارى از دستگاههاى اجرایى با اتكا به راه‏حلهاى متخذه از آراء اندیشمندان غربى و یا روشنفكران التقاطى شرقى امور را به پیش برند و در نهایت‏به این تصور واهى دامن زده شود كه: "دین فاقد پاسخ مناسب براى مسایل مبتلا به روز است و یا دین تنها امرى فردى و اخلاقى است و نمى‏تواند در امور اجتماعى و حكومتى دخالت كند."

ایجاد چنین مركزى نیازمند طرحى اساسى است و مسلما باید گفت طراحى چنین برنامه‏اى ممكن و میسر است، تا این امكان به وجود آید كه: شالوده نظام تعلیم وتربیت جامعه مسلمین بر بنیانى مرصوص استوار گردد و از دیگر سو، مقدمات ایجاد تحول اساسى در همه زمینه‏ها فراهم شود. ضمن آنكه از این طریق مى‏توان مطالب نظرى مورد نیاز كلیه دستگاههاى اجرایى كشور را (عارى از شائبه‏هاى غربزدگى) فراهم كرد.

غرب‏ و شیعیان‏ اهل‏بیت (ع)
باید اذعان داشت كه غرب و صهیونیسم هیچگاه تمایل به حفظ استقلال فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ایران نداشته و همیشه درصدد بوده‏اند تا با استفاده از تمامى وسایل مانع تحقق قطعى این امر شوند زیرا، نوع باور و اعتقاد اهل تشیع را - كه هماره چشم به راه رسیدن "موعود منتظر" هستند - رو در رو با اساس و بنیاد نظرى فرهنگ و تمدن خود مى‏بینند كه: "سحر با معجزه پهلو نزند."
آنان نیك دریافته‏اند كه شیعیان ، به جهان معاصر به چشم مدینه فاضله و جهان مطلوب نمى‏نگرند.
شاید به واسطه همین شناخت از سرزمین و مردم ایران است كه طى یكصد و پنجاه سال اخیر، به گونه‏هاى مختلف سعى در خدشه‏دار كردن موضوع "انتظار و مهدى منتظر (ع)" كرده‏اند و با ایجاد فرقه‏ها و دسته‏هاى متعدد، امید به بسط تفرق و تشتت در میان مسلمانان داشته‏اند. چرا كه این باور (ظهور منجى موعود) شیعیان را به عنوان جامعه‏اى معترض در برابر كفر، شرك ، نفاق و الحاد معرفى كرده است.

نمونه بارز این اعتراض بزرگ در برابر استكبار ، وقوع انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام خمینى قدس‏سره بوده است . چه ، شیعیان همواره در طول همه تاریخ ، تابع مكتبى بودند كه جانمایه آن را اعتراض در برابر وضع نامطلوب و تلاش براى بناى وضعى مطلوب تشكیل مى‏داد و به آنان یادآور مى‏شد كه: "افضل العبادة انتظار الفرج‏" (4)
انتظار، بذرى است كه در شرایط مناسب، نهال امیدوارى ، ستیز با استكبار ، دورى از فساد ، امر به معروف، نهى از منكر ، دفاع از مظلوم ، سرزندگى ، دورى از یاس و بالاخره فرمانبردارى از خداوند رحمان را مى‏پرورد.

شیعیان‏ و حضرت‏ صاحب ‏الزمان(ع)
قیام مهدى موعود (ع)، بزرگترین حادثه تاریخى بشریت و سرفصل فارق ظلم و باطل از عدل و حق است چنانكه فرمود: "اذا قام‏القائم(ع) ذهبت دولة الباطل‏" (5)
هنگامى كه قائم به پا مى‏خیزد دولت‏باطل نابود مى‏شود این قیام با استناد بر بسیارى از اخبار و حوادث مى‏نماید كه ، از آن میان تحقق انقلاب اسلامى، و برخاستن مردى از قم را مى‏توان بشارت‏دهنده قریب‏الوقوع بودن آن جریان عظیم در عرصه هستى دانست.
"و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا" (6)
خداوندا در ظهور حضرتش شتاب‏كن، اگر چه دیگران این امر را دور مى‏دانند اما ما آن را نزدیك مى‏دانیم.
این مطلب در كنار این كلام محكم: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‏" (7)

كسى كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است ما را متذكر این مى‏سازد كه عدم معرفت درباره آن حضرت ما را دچار غبنى بزرگ خواهد كرد.
غبنى كه تا مغز استخوان را مى‏سوزاند و دل را مى‏لرزاند . از آن مهمتر غم فقدان آمادگى جسمى و روحى بسیارى از مسلمانان در سرتاسر عالم است كه در میانه زنجیر طغیانگران و سلاطین خودكامه ، زمینگیر مانده‏اند.

بدیهى است كه ایجاد آمادگى منوط به شناختى ژرف درباره دین، تاریخ ، روایات و اخبار مربوط به ظهور و حكمت ازمنه است، مجموعه‏اى كه زمینه‏هایى قوى در مخاطبان به وجود مى‏آورد و عامل ایجاد شور و نشاط جهت آماده شدن در عصر غیبت و آخرالزمان مى‏شود. عجب نیست كه بسیارى از مسلمین و حتى شیعیان در مقابل این حوادث بزرگ و دشمنانى كه تحت لواى یهودیت صهیونیستى و استكبار جهانى كمر به نابودى مسلمین بسته‏اند معرفتى اندك و اجمالى از حضرت صاحب‏الامر (ع) دارند و گاه موضوع ظهور را مترادف با وقوع قیامت كبرى مى‏پندارند و از آن در هراسند . على‏رغم آنكه، نزدیك به شش‏هزار روایت در این باره از معصومین(ع) وارد شده است و در واقع باید گفت: "شیعیان درباره جانمایه بقا و دوامشان و سر اعتقاد و باورشان یعنى موضوع ولایت، امامت و حجت نیازمند مطالعه و خوراك فكرى و فرهنگى هستند."
زیرا علاوه بر موارد فوق:
1. تاكنون مركز تحقیقاتى جامع و مناسبى در جهان اسلام، براى مطالعه حقایق و كشف تحریفات وارد آمده در اخبار تاسیس نشده است و همواره حقایق متعالى همراه با بسیارى از افسانه‏ها و تخیلات در میان مسلمین منتشر گشته است كه در این میان جوانان آسیب‏پذیرتر بوده‏اند. بویژه كه علوم كمى غربى ، به صورت طبیعى پایه‏هاى اعتقاد به غیب ، روح ، عالم امر، رجعت، ظهور و ... را سست مى‏نماید.
2. تاكنون، على‏رغم تبلیغات سازمانهاى جاسوسى و فرهنگى غرب علیه این موضوع (ایجاد فرق ضاله، ساخت فیلمهایى چون نوستر آداموس و ...) از مطبوعات و سازمانهاى انتشاراتى ، جایگاه ویژه‏اى براى این امر در نظر نگرفته‏اند. و تنها در ایام ماه شعبان ، مقالات پراكنده‏اى، در میان سیلى از تبریكات و تبلیغات تجارى منتشر مى‏سازند كه آن مقالات نیز عمدتا قالبى و غیر تحقیقى نوشته مى‏شوند و همگى داراى مضامینى واحد و تكرارى‏اند.
3. خالقان آثار ادبى و هنرى، بویژه داستان نویسان و فیلمسازان، از دستمایه‏اى قوى و محققانه براى خلق آثارى مناسب با این امر برخوردار نیستند. بدین سبب آن آثار، فاقد قدرت لازم براى ایجاد نشاط و تحرك در میان جوانان‏اند و در مقابل بسیارى از قهرمانان پوشالى و فاسد كه به وسیله فیلمسازان غربى و اخیرا ژاپن، تبلیغ مى‏شوند، جایگزین مردان بزرگ و سلحشوران قبیله ایمان شده‏اند.
4. على‏رغم آنكه موضوع "موعود آخرالزمان(ع)" در میان تمام اقوام و در میان همه مذاهب مطرح است; لیكن، هیچ نوع شناخت اصولى دراین باره و هیچگونه ارتباطى كه عامل تضارب آرا و اندیشه میان علما و اندیشمندان شود وجود ندارد.
5. به واسطه عوامل فوق ، هیچ نوع برنامه جدى و عملى براى تربیت نیروهاى زمینه‏ساز ظهور حضرت تدوین نگردیده است و امروزه، جوانان مسلمان در برابر تهاجمات بلاوقفه فرهنگى غرب آسیب‏پذیرند.
6. ضرورت انجام اقدامى اساسى براى ایجاد جریان "جهاد فرهنگى‏" علیه "تهاجم فرهنگى‏" بیش از هر زمان به چشم مى‏خورد و انجام این مهم نیز ، در گرو شناخت جهان نامطلوب ساخته و پرداخته شده غرب و غربزدگان و شناخت جهان مطلوب موعود است. چه ، باید اعلام داشت:
حضرت حجت (ع) بكلى مورد غفلت واقع شده است و قهرا تا آن هنگام كه انسان ، ایشان را كماهوحقه نشناسد - چنانكه باید - وظیفه‏اش را بجا نمى‏آورد و بعكس پس از شناخت ، در هر دو وجه وظایف را به انجام مى‏رساند.

نگارنده بر آن باور است كه،"نقد جدى تفكر ، فرهنگ و تمدن غربى‏" و "تاسیس مركز تحقیقى ویژه‏اى كه بتواند پاسخگوى سؤالهاى بنیادین شود" مقدمات بنیادین جهاد فرهنگى است.

تحقق این دو امر ، در گرو حراست از بنیادهاى فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین از آلودگى به شائبه‏هاى غربزدگى است چه غفلت در این باره و رها كردن امور در دست مردان و زنانى كه به حقیقت عارى از دلبستگى به ارزشهاى فرهنگى، دینى‏اند موجب مى‏شود تا تمامى فرصتها براى بازسازى فرهنگى از بین برود. چنانكه امروزه با معضل بزرگ اجتماعى (گرایش نسل جوان انقلاب به غرب) روبرو هستیم. انفعال در برابر خواسته‏هاى شهوى و هواجس نفسانى و دامن زدن به گرایشهاى غیر دینى نه تنها موجب فرونشستن آتش و التهاب هواجس نمى‏شود بلكه، بسان "شوراب‏" تمایل را صدچندان مى‏سازد.

چنانكه مذاق به مرداب عفن خو گرفت‏به هیچ روى عطر گلها و ریاحین را جستجو نمى‏كند.

جامعه فرهنگى این سرزمین ناگزیر بازنگرى در بسیارى از عملكردهاست . ناگزیر به شناسایى همه جانبه خصم و ردپاى آنها در میان مناسبات فرهنگى و مادى مردم است.

ناگزیر به تكیه بر مردانى است كه گوش جانشان آكنده از كلام دین نبى‏اكرم(ص) است ورنه ، آنان كه سالهاى سال در میان سرزمینهاى غربى ارتزاق كرده‏اند و صورت و سیرت زندگى خود را با ادب غربى منطبق ساخته‏اند به چیزى كمتر از اعتزال از مبانى دینى و كم‏رنگ ساختن احكام اسلامى راضى نیستند و از دین جز صورت وارفته‏اى كه توجیه كننده اعمالشان باشد نمى‏خواهند.

اینان، بى‏آنكه بر ملا سازند دین را ناتوان و اهل دیانت را فاقد توانایى حل و فصل معضلات مسلمین مى‏پندارند. اینان بى‏آنكه آشكارا لب بگشایند احكام خدا و رسول او را كافى براى زندگى نمى‏دانند چرا كه زندگى در نگاه آنان ، جز تكرار آنچه غرب هم‏اكنون در آن دست و پا مى‏زند نیست.

اینان به حقیقت پیرو مسلك "جدایى دین از سیاست‏اند" و از همین رو امام عصر ارواحنا فداه‏" را انتظار نمى‏كشند و از ایشان سخن به میان نمى‏آورند چه،اعتقاد به امام عصر (ع)، تجلى این باور است كه "دین منفك از هیچ یك از مناسبات فردى و جمعى آدمى تا ابدالاباد نیست‏".

پاورقیها:
1. المجلسى ، مولى محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 304 ، ح‏47، مؤسسه وفاء،بیروت،1403 ق.
2. همان، ج‏46، ص 335، ح 21.
3.القیمومى‏الاصفهانى،جواد،صحیفة‏المهدى، ص 334، دفتر انتشارات اسلامى، قم،1373.
4. المجلسى ،مولى‏محمدباقر، همان، ج 52، ص 125، ح 11.
5. همان، ج 24، ص‏313 ، ح 18.
6.قمى،شیخ‏عباس، مفاتیح‏الجنان ، دعاى عهد.
7. الكلینى، محمدبن‏یعقوب، الكافى، ج 1، ص 371 ، ح 5، دارالكتب‏الاسلامیه، تهران، 1365.

منابع:
1.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=2,safhe=304
2.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=46,safhe=335
3.صحیفة‏المهدى,جواد القیومی الاصفهانی,دفتر انتشارات اسلامی,mahal=9,tarikh=1373ش,safhe=334
4.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=52,safhe=125
5.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=24,safhe=313

منبع:نشریه موعود ، شماره 3

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo