جانباز 30% ؛ مسافرکش موتوری
سه سال است که اینجا نشسته ایم ، اما کسی از بنیاد نیامده بگوید شما در چه حالی
هستید. اوایل که آمدیم اینجا هیچ امکاناتی نداشت، نه برق و نه گاز. شبها شمع روشن
می کردیم.
پیرو جوابیه بنیاد شهید و امور ایثارگران در خصوص گزارشهای مربوط به جانباز سید
هاشم حسینی ، با حضور در مجتمع جانبازان شهرک قائمیه اسلامشهر ، برخی ابعاد جوابیه
مذکور را ضمن گفتگو با عدهای دیگر از جانبازان مورد تحقیق و بررسی قرار داد .
حسن نائینی جانباز30% اعصاب و روان، ساکن مجتمع مسکونی جانبازان شهرک قائمیه که
بعد از سالها مسئله تعیین درصد جانبازیش را پیگیری کرده است در گفتگو با خبرنگار
مهر گفت: زمان جنگ درمنطقه غرب«آرپی جی زن»بودم و دچار موج انفجارشدم. با پیگیری
هایی که کردم با چهار تا صورت سانحه 30% برایم تعیین کرده اند و بعد ازبیست سال
تازه یکسال هست که حقوق می گیرم.
نائینی به شرایط بد اقتصادی و روحی جانبازان این مجتمع اشاره کرد و گفت: اکثر
جانبازانی که در اینجا ساکن هستند، نتوانستهاند قسطهای خانه را بپردازند. خود من
بدلیل مجروحیت و بیکاری ، سی و پنج سالگی ازدواج کردم و الان 44ساله هستم و دو بچه
کوچک دارم. قبلا نقاش ساختمان بودم اما چون ریه ام عفونی شده ، دیگر نمی توانم کار
کنم وهشت سال است که با موتور در تهران برای خرجی زن و بچه ام مسافرکشی می کنم.
این جانباز در خصوص سرکشی مسئولین بنیاد شهید و امور ایثارگران به خانواده
جانبازان اظهار کرد:سه سال است که اینجا نشسته ایم ، اما کسی از بنیاد نیامده بگوید
شما در چه حالی هستید. اوایل که آمدیم اینجا هیچ امکاناتی نداشت، نه برق و نه گاز.
شبها شمع روشن می کردیم.
وی افزود:حتی همین خانه را به من نمی دادند . می گفتند به شما تعلق نمی گیرد.
آنقدر رفتم وآمدم تا اینکه گفتند باید مبلغ1میلیون ونیم برای خانه واریز کنی. من که
پولی نداشتم، با قرض از اطرافیان این مبلغ را پرداختم. الان هنوز قسطهایش را
نپرداختهام.
حسن نائینی با اشاره به وضعیت نابسامان این شهرک و عدم امکانات رفاهی در مجتمع
جانبازان افزود: یک درمانگاه در این شهرک نیست باید برای واکسن بچه تا تهران برویم.
وی خاطرنشان کرد: بچه ام که در بیمارستان ساسان به دنیا آمد، مسئولین بیمارستان
می گفتند: زن و بچه ات که جانباز نیستند، باید 700هزار تومان بدهی و زن وبچه ات
راببری. زن وبچه ام را گروگان نگه داشته بودند.
این جانباز دوران دفاع مقدس در ادامه اظهار داشات : من از کجا 700هزار تومان می
آوردم؟می خواستم زن وبچه ام را از بیمارستان بدزدم . آخر سر با داد و فریاد و برو
بیا، صد و پنجاه هزار تومان از من گرفتند وبا درگیری زن و بچه ام را به خانه آوردم
.بعد از 44سال این وضعیت من هست. برای هر چیزی که می دهند منت می گذارند. اگر یک
چیزی لازم داشته باشیم و به بنیاد مراجعه کنیم می گویند که یادتان رفته چی
بودید!یادتان رفته تا پارسال در چه وضعیتی به سر می بردید؟! این برخوردها صحیح
است؟! اگر محبت کردید لااقل اینقدر منت نگذارید . روز به روز گرفتاری ما بیشتر می
شود.
نائینی درپایان گفت: آنقدر داروی اعصاب و روان به من داده اند ، ولی نمی توانم
بخورم چون این داروها آدم را از پا می اندازد.من با موتور کار می کنم، نمی توانم
این داروها را بخورم. حتی به بنیاد مراجعه کردم برای وام تا یک وسیله ای بگیرم
وبتوانم خرج زندگی زن وبچه ام را بدهم اما توجهی نکردند. با این گرانی و در این سن
چطور از پس مخارج زندگی بربیائیم.
منبع:گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر