دلایل غیبت حضرت مهدی
نویسنده:خدامراد سلیمیان
بدون شك غیبت آخرین حجت حق، حضرت مهدی علیهالسلام ، پدیدهای است كه به این
صورت هرگز در تاریخ اتفاق نیفتاده و طبیعی است كه ذهن جستجوگر انسان، همواره این
سؤال را مطرح كند كه چرا چنین رُخدادی به وجود آمده است؟!
پاسخ به این پرسش همانند بسیاری از پرسشهای دیگر، نیازمند استمداد از كلام نورانی
معصومان علیهمالسلام است و از این رو ما نیز با استفاده از بیانات ایشان به برخی
حكمتها و علتهای این رویداد مهم اشاره ميكنیم. و پیش از آن این نكته را متذكر
ميشویم كه پنهان زیستی آخرین ذخیره الهی، بطور قطع از اسرار خداوندی است كه پرنده
اندیشه و فكر را توان پرواز تا آن قله رفیع نیست و اگر در این راه توفیقی رفیق گردد
به یمن انفاس قدسی مقربان درگاه حق، ائمه معصومین علیهمالسلام است كهگاه گوشهای
از پرده رازها به كناری زده در حد ظرفیت مخاطب و فهم او، حقایقی را آشكار ميسازند.
رسول گرامی اسلام صلياللهعلیهوآله حقیقت سرّ بودن این امر را اینگونه بیان
فرموده است: "یا جابرُ! اِنَّ هذَا الاَمْرَ اَمْرٌ مِنْ اَمرِ اللّهِ وَسِرٌّ
مِنْ سِرِّ اللّهِ، مَطْوِی عَنْ عِبادِ اللّهِ، فَاِیاكَ وَالشَّكَّ؛ فَاِنَّ
الشَّكَّ فِی اللّهِ كُفْرٌ1؛
ای جابر! همانا این امر؛ امری است از امر خداوندی و سرّی است از سرّ خدا كه بر
بندگان او پوشیده است. پس برحذر باش كه دچار تردید نشوی. همانا شك در مورد خدا كفر
است."
و نیز ششمین مهر فروزان سپهر ولایت، به بیانی دیگر، این حقیقت را تبیین، و
ميفرماید: "اِنَّ هذَا الاَْمْرَ، اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللّهِ وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ
اللّهِ وَغَیبٌ مِنْ غَیبِ اللّهِ وَمَتی عَلِمنا أَنَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَكیمٌ
صَدَقْنا بِاَنَّ اَفْعالَهُ كُلَّها حِكْمَةٌ وَاِنْ كانَ وَجْهُها غَیرُ
مُنْكَشَفٍ لَنا2؛ این امر، امری از امر خدا و سرّی از سر خدا و غیبی از غیب خدا
است و زمانی كه ميدانیم خداوند بزرگ مرتبه حكیم است، تصدیق ميكنیم كه همه كارهای
او از روی حكمت است گرچه علّت آن كارها بر ما روشن نباشد."
اینك با استفاده از روایات معصومین علیهمالسلام برخی از دلائل غیبت امام زمان
علیهالسلام را بیان ميكنیم.
1. حفظ جان امام زمان علیهالسلام
اگرچه بیان سرّ بودن غیبت برای انسانهای متعبّد كافی است، ولی گاهی ميشد افرادی
علاوه بر آن از اسرار غیبت حضرت مهدی علیهالسلام پرسش ميكردند و ائمه نیز علاوه
بر در نظر داشتن حكمت اساسی آن، به پارهای از علتهای دیگر نیز اشاره ميكردند. یكی
از این موارد؛ حفظ جان حضرت مهدی علیهالسلام به وسیله زندگانی مخفیانه است و
خداوند به وسیله پنهان ساختن آن حضرت، ایشان را از شر دشمنان حفظ كرد. امام ششم در
روایتی كوتاه، به این مسئله اشاره كرده، فرمودند: "اِنَّ للْقائِمِ غَیبَةً قَبْلَ
اَنْ یقُومَ اِنَّهُ یخافُ (وَاَوْمَأَ اِلی بَطْنِهِ یعنی القَتْلَ)3؛ همانا برای
قائم قبل از آنكه قیام فرماید غیبتی است؛ چرا كه در هراس است. (و آن حضرت اشاره به
شكم خود كرد؛ یعنی بیم كشته شدن دارد)."
البته این نه به آن معناست كه آن حضرت از شهادت و كشته شدن در راه خدا هراس دارد؛
بلكه به این معناست كه چون آخرین ذخیره الهی در زمین است و آن حاكمیت فراگیر و
جهانی كه در تمامی ادیان وعده داده شده، تنها به دست او تحقق ميیابد؛ بنابراین بر
خداوند است كه به هر وسیله ممكن او را تا روز موعود حفاظت نماید و حكمت الهی نیز بر
پنهان زیستی او تعلق گرفته است.
و البته همین پنهان زیستی با ویژگیهای خاص خود، در مورد برخی از پیامبران ـ هنگامی
كه بر جان خویش بیم داشتند ـ اتفاق افتاده بود كه از جمله آنها ميتوان به مخفی شدن
پیامبر صلياللهعلیهوآله هنگام هجرت در غار اشاره نمود.
2. امتحان و آزمایش انسانها
یكی دیگر از حكمتهای الهی در غیبت حضرت مهدی علیهالسلام ، امتحان و آزمایش مردم
است و از آنجایی كه این نوع آزمایش به خاطر عدم حضور ظاهری امام، بسیار مشكل و
طاقتفرساست، در تكامل انسانها نقش بسیار مهمی دارد و با این آزمایش سره از ناسره
جدا شده، یاران راستین حق مشخص ميشوند. اگرچه عده فراوانی از انسانها از این
امتحان بزرگ سرافكنده بیرون خواهند رفت.
پیشوای شیعیان، امام كاظم علیهالسلام در اینباره فرمودهاند: "اِذا فُقِدَ
الخامِسُ مِنْ وُلْدِ السّابِعِ فاللّهَ فاللّهَ فی اَدیانِكُمْ فَاِنَّهُ لا
یزیلَنَّكُمْ عنها اَحَدٌ، یا بُنَی اِنَّهُ لابُدَّ لِصاحِبِ هذا الاَْمْرِ مِنْ
غَیبَةٍ حَتّی یرجِعَ عَنْ هذا الاَْمْرِ مَنْ كانَ یقُولُ بِهِ اِنَّما هِی
مِحْنَةٌ مِنَ اللّهِ ـ عَزَّوجلّ ـ اِمْتَحَنَ بِها خَلْقَهُ4؛ هنگامی كه پنجمین
فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را خدا را (مواظب باشید) در دینتان. شما را
احدی از آن دور نسازد. فرزندم! صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود، تا كسی كه
به این امر قائل است از آن بازگردد. همانا آن آزمایشی از جانب خدا است كه خداوند
خلق خود را به آن وسیله ميآزماید."
پر واضح است كسانی در این امتحان بزرگ سربلند خواهند بود كه دارای مرتبه والایی از
ایمان و عمل صالح باشند و كسانی كه در این امور دچار نقصان باشند، بیشتر در معرض
لغزش و سقوط هستند."
امام صادق علیهالسلام تبلور این حقیقت را در ضمن كلامی ارزنده اینگونه بیان
فرمودهاند:
"وَكَذلِكَ القائِمُ فَاِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیبَتُهُ لِیصَرَّحَ الْحَقُّ عَنْ
مَحْضِهِ وَیصْفو الاْیمانُ مِنَ الْكَدِرِ بِارْتِدادِ كلِّ مَنْ كانَتْ طینَتُهُ
خبیثةً منَ الشّیعَةِ الَّذینَ یخْشی عَلَیهِمُ النِّفاقُ5؛
و اینگونه است كه غیبت قائم7 طولانی خواهد بود تا اینكه حق محض آشكار گردد و ایمان
از كدورتها [و پیرایههای آن] صاف و زلال گردد. و این با بازگشت افرادی است كه
دارای طینت ناپاكی هستند ـ از پیروان اهل بیت ـ یعنی همانها كه ترس نفاق بر آنها
ميرود."
در این روایت، به روشنی مشخص شده كه آزمایش شیعیان در عصر غیبت حتمی خواهد بود.
3. آزادگی از بیعت دیگران
در برخی از روایات آمده است: "آن حضرت با غیبت خود ناچار از بیعت با طاغوتهای زمان
نميشود."
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در سخنی ارزشمند و نگاهی پرحسرت و اندوه، پرده از
بيوفایی مردم برداشته و تنها امامی كه زیر بیعت احدی نخواهد بود را اینگونه معرفی
فرموده است: "اِنَّ القائِمَ مِنّا اِذا قامَ لَمْ تَكُنْ لاَِحَدٍ فی عُنُقِهِ
بَیعَةٌ فَلِذلِكَ تُخْفی وِلادَتُهُ وَیغیبُ شَخْصُهُ6؛
همانا قائم از ما اهل بیت، هنگامی كه قیام ميكند بیعت احدی بر گردن او نیست و به
همین علت است كه ولادتش مخفی نگه داشته ميشود و شخص او غایب است."
همین معنا در كلامی از پیشوای دوّم ـ البته با اندوهی افزونتر ـ آن هنگام كه به
خاطر مصالح اسلام و مسلمین تن به مصالحه با معاویه داد و وقتی مردم زبان به ملامت
حضرتش گشودند، پس از آنكه صلح خود را بهتر از هر آنچه خورشید بر آن ميتابد قلمداد
نمود، این گونه انعكاس یافت: "اَما عَلِمْتُمْ اَنَّهُ ما مِنّا اَحَدٌ اِلاّ یقَعُ
فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ لِطاغِیةِ زَمانِهِ اِلاّ الْقائِمُ الَّذی یصَلّی رُوحُ
اللّهِ عیسَی بْنُ مَرْیمَ علیهالسلام خَلْفَهُ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ
یخفی وِلادَتَهُ وَ یغیبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ یكونَ لاَِحدٍ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ اِذا
خَرَجَ7؛
آیا ندانستید كه هیچ یك از ما ائمه نیست مگر اینكه بیعت با ستمگری بر گردن او قرار
ميگیرد مگر قائم كه عیسی بن مریم پشت سرش نماز ميگذارد. پس به درستی كه خداوند
تبارك و تعالی ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان ميسازد تا هنگامی كه قیام ميكند
بیعت هیچ كس برگردنش نباشد."
این مفهوم در كلامی نورانی از خود امام زمان علیهالسلام نیز آمده است، در آنجا كه
در توقیعی شریف ـ وقتی حضرت مهدی علیهالسلام به پاسخ برخی پرسشها پرداخته است ـ
فرمودند: "وَاَمّا عِلَّةُ الْغِیبَةِ فَاِنَّ اللّهَ یقُولُ "یا اَیهَا الَّذینَ
آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ اَشْیاءَ اِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ"8 اِنَّهُ لَمْ
یكُنْ اَحَدٌ مِنْ آبائی عَلَیهِمُ السَّلامُ اِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِهِ
بَیعَةٌ لِطاغِیةِ زَمانِهِ وَاِنّی اَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَلا بَیعَةَ لاَِحَدٍ
مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی9؛ در خصوص علت غیبت [ سؤال كرده بودید]، خداوند [در
قرآن كریم[ ميفرماید: ای اهل ایمان از چیزهایی سؤال نكنید كه اگر برای شما روشن
شود، ناراحت ميشوید. بدانید كه هر كدام از پدران من بیعت یكی از طاغوتهای زمان
خویش را بر گردن داشتند، ولی من وقتی قیام ميكنم بیعت هیچ یك از [گردنكشان و]
طاغوتهای زمان را بر گردن ندارم."
شاید استشهاد حضرت به آیه شریفه به این معنا باشد كه شما خودتان علت غیبت بودهاید
و اگر بدانید با تنها گذاشتن ائمه آنها را به بیعت با گردنكشان ناگزیر ساختید،
ناراحت خواهید شد.
كوتاه سخن اینكه:
وجود مقدس امام علیهالسلام ، لطفی است از طرف خداوند متعال و تصرف او در امور لطفی
دیگر. خداوند با وجود امام به لطف خود جامه عمل پوشاند، فردی را كه برای اداره
جامعه لازم است آفرید و حجت خود را بر مردم تمام كرد، تا اگر شایسته بودند از وجودش
بهره ببرند. از طرفی بسط ید امام علیهالسلام لطف دیگری است كه به كوشش ما مربوط
ميشود. تقویت قدرت امام ـ در مواردی ـ در توان ماست؛ بنابراین در این رابطه ما
تكالیفی داریم و بيشك عدم حضور معصوم و نداشتن امام (غیبت ایشان) ـ حداقل بخشی از
آن ـ را باید از چشم خود ببینیم، چرا كه فرمودهاند: "وُجُودُهُ لُطْفٌ
وَتَصَرُّفُهُ لُطْفٌ آخر وَعَدَمُهُ مِنّا."
پاورقیها:
1. شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمة، موسسة النشر الاسلامی، ج1، ص287.
2. همو، علل الشرایع، انتشارات مكتبة الداوری، ج1، ص245.
3. ابوجعفر محمد بن یعقوب كلینی، الكافی، دارالكتب الاسلامیه، ج1، ص340 و با اندك
تفاوتی شیخ طوسی، كتاب الغیبة، موسسة المعارف الاسلامیه، ص329 و كمال الدین، ج2،
ص342.
4. الكلینی، الكافی، ج1، ص336؛ علل الشرایع:، ج1، ص244؛ شیخ طوسی، كتاب الغیبة،
ص166؛ غیبت نعمانی، ص154، ح11؛ كمال الدین، ج2، ص359، ح1.
5. شیخ طوسی، كتاب الغیبة، ص170؛ كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص355.
6. كمال الدین، ج1، ص303؛ امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص426.
7. ابو منصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، ج2، ص289؛ كمال الدین، ج1،
ص315.
8. مائده/101.
9. شیخ طوسی، كتاب الغیبة، ص290؛ كمال الدین، ج2، ص483، ح4.
منبع:نشریه مبلغان ، شماره 44