كلام :120
و من كلام له ع وَ قَدْ قامَ رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ فَقالَ:
نَهَیتَنا عَنِ الْحُكُومَةِ ثُمَّ اءَمَرْتَنا بِها، فَلَمْنَدْرِ
اءَی الْاءَمْرَینِ اءَرْشَدُ؟ فَصَفَقَ ع إِحْدَى یدَیهِ عَلَى
الْاءُخْرَى . ثُمَّ قَالَ:
سخنى از آن حضرت (ع ) یكى از اصحابش برخاست و گفت : ما را از حكمیت منع
مى كردى و سپسخود حكمى برگماشتى ندانیم كدامیك از این دو به صواب
نزدیكتر است ، على (ع ) دست بردست زد و فرمود:
كلام :121
و من كلام له ع قالَهُ لِلْخَوارِجِ، وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى
مُعَسْكَرِهِمْ وَ هُمْ مُقِیمُونَ عَلَى إِنْكَارِ الْحُكُومَةِ
سخنى از آن حضرت (ع ) این سخن خطاب به خوارج است ، هنگامى كه به
لشكرگاهشان رفتهبود و آنان ، همچنان ، در مورد حكمیت خرده مى گرفتند.
كلام : 122
و من كلام له ع قالَهُ لا صْحابِهِ فِی ساعَةِ الْحَرْبِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) به اصحاب خود در عرصه پیكار فرمود:
كلام : 123
و من كلام له ع
سخنى از آن حضرت (ع )
كلام : 124
و من كلام له ع فِی حَثِّ اءَصْحابِهِ عَلَى الْقِتالِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) در برانگیختن اصحابش به جهاد:
كلام :125
و من كلام له ع فِى مَعْنى الْخَوارِج لَمَا اءَنْكَرُوا تَحْكِیمَ
الرَّجالِ، وَ یذُمُّ فِیه اءَصْحابَهُ فِىالتَّحْكِیمِ، فَقالَ
عَلَیهِالسَّلامُ:
سخنى از آن حضرت (ع ) درباره خوارج . هنگامى كه حكمیت مردان را منكر
شدند. اینك اصحابش رانكوهش مى كند.
كلام : 126
و من كلام له ع لَمَّا عُوتِبَ عَلى التَّسوِیةَ فی الْعَطاءِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه او را مورد عتاب قرار دادند كه چرا
عطایا را به تساوىتقسیم مى كند.
كلام : 127
و من كلام له ع لِلْخَوارِجِ اءَیضا
سخنى از آن حضرت (ع ) خطاب به خوارج
كلام : 128
و من كلام له ع فِیما یخْبِرُ بِهِ عَنِ الْمَلاحِمِ بِالْبَصْرَةِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) از حوادث شگرف بصره خبر مى دهد:
خطبه : 129
و من خطبة له ع فِی ذِكْرِ الْمَكاییلِ وَالْمَوازِینِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) درباره پیمانه ها و ترازوها:
كلام : 130
و من كلام له ع لا بِی ذَرٍ، رَحِمَهُ اللَهُ، لَمَا اءُخْرِجَ إ لَى
الرَّبَذَةِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) در خطاب به ابوذر، رحمه الله ، هنگامى كه عثمان
او را به ربذهتبعید كرد:
كلام : 131
و من كلام له ع
سخنى از آن حضرت (ع )
خطبه : 132
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 133
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 134
و من كلام له ع وَ قَدْ شاوَرَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَابِ فی الْخُرُوج
إ لى غَزْوِ الرَّومِ بِنَفْسِهِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) عمر براى اینكه خود به نبرد رومیان رود با او
مشورت كرد و على (ع) فرمود:
كلام : 135
و من كلام له ع وَ قَدْ وَقَعتْ مُشاجَرَةُ بَینَهُ وَ بَینَ
عُثْمانَ، فَقالَالْمُغِیرَةُ بْنَ الاَْخْنَس
لِعُثْمانَ:اءَنَااءَكْفِیكَهُ، فَقالَ عَلى عَلَیهِ السَّلامُ
لِلْمُغِیرَةِ:
سخنى از آن حضرت (ع ). روزى میان او و عثمان مشاجره اى در گرفت . مغیرة
بن اخنس ، كه درآنجا بود، به عثمان گفت من تو را در برابر او بسنده ام
و امیرالمؤ منین مغیره را فرمود:
كلام : 136
و من كلام له ع فی اءمر البیعة
سخنى از آن حضرت (ع ) در مورد بیعت
كلام : 137
و من كلام له ع فى مَعْنى طَلْحَةَ وَ الزُبَیرِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) درباره طلحه و زبیر:
خطبه : 138
و من خطبة له ع یومِئُ فِیها إ لى ذِكْرِ الْمَلاحِمِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) در آن به حوادث بزرگ اشارت دارد:
كلام : 139
و من كلام له ع فی وَقْتِ الشُّورى :
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگام شورا:
كلام : 140
و من كلام له ع فی النَهْی عَنْ غِیبةِ النَّاسِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) در نهى از غیبت مردم :
كلام : 141
و من كلام له ع فى النهى عن سماع الغیبة و فى الفرق بین الحق والباطل
سخنى از آن حضرت (ع ) در نهى از شنیدن غیبت و فرق میان حق وباطل
كلام : 142
و من كلام له ع
سخنى از آن حضرت (ع )
خطبه : 143
و من خطبة له ع فی الاْسْتِسْقاءِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در طلب باران :
خطبه : 144
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 145
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 146
و من كلام له ع لِعُمَرَ بْنِ الْخَطَابِ وَ قَدِ اسْتَشارَهُ عمر بن
الخطاب فِی الشُخُوصِ لِقِتالِالْفُرْسِ بِنَفْسِهِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) به عمر بن الخطاب گفت هنگامى ، كه با او مشورت
كرد، كه خود بهجنگ ایرانیان برود:
خطبه : 147
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 148
و من كلام له ع فِی ذِكْرِ اءَهْلِ الْبَصرَةِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) درباره مردم بصره :
كلام : 149
و من كلام له ع قَبْلَ مَوْتِهِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) پیش از وفاتش :
خطبه : 150
و من خطبة له ع یومِىٌٍّ فِیها إ لَى اءلْمَلاحِمِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) به حوادث بزرگ اشارت دارد:
خطبه : 151
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 152
و من خطبة له ع فى صفات اللّه جل جلاله و صفات اءئمة الدین
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفات خداوند و امامن دین
خطبه : 153
و من خطبة له ع یذكر فیها فضائلاءهل البیت
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن از فضائلاهل بیت مى فرماید
خطبه : 154
و من خطبة له ع یذْكُرُ فِیها بَدِیعَ خِلْقَةِ الْخُفَاشِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن آفرینش بدیع خفاش را بیان مى كند:
كلام : 155
و من كلام له ع خاطَبَ بِهِ اءَهْلَ الْبَصرَةِ عَلى جَهَةِ اقْتِصاصِ
الْملاحِمِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) خطاب به مردم بصره و در آن از پیش آمدهاى سخت
حكایت كند:
خطبه : 156
و من خطبة له ع یحث الناس على التقوى
خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن مردم را به پرهیزگارى مى خواند
خطبه : 157
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 158
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 159
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 160
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 161
و من كلام له ع لِبَعْضِ اءَصْحابِهِ وَ قَدْ سَاءَلَهُ كَیفَ
دَفَعكُمْ قَوْمُكُمْ عَنْ هذَا الْمَقامِ وَ اءَنْتُمْ اءَحَقُبِهِ؟
فَقالَ عَلَیهِ السَّلامُ:
سخنى از آن حضرت (ع ) به یكى از اصحابش كه از او پرسید: چگونه قومتان
شما را از اینمقام (یعنى خلافت ) باز داشتند، در حالى كه ، از دیگران
سزاوارتر بدان بودید؟ چنین پاسخداد:
خطبه : 162
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 163
و من كلام له ع لَمّا اجْتَمَعَ النّاسُ اِلَیهِ وَ شَكَوْا ما
نَقْمُوهُ عَلى عُثْمانَ، وَ سَاءَلُوهُ مُخاطَبَهُ
عَنْهُمْوَاسْتَعتابَهُ لَهُمْ، فَدْخَلَ ع عَلى عُثْمانَ فَقالَ:
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه مردم نزد او گرد آمدند و، در آنچه از
عثمان ناپسندشانافتاده بود، به وى شكایت كردند و خواستند كه از سوى
آنها با عثمان سخن گوید و بخواهدتا خشنودشان سازد، نزد عثمان شد و چنین
گفت :
خطبه : 164
و من خطبة له ع یذْكُرُ فِیها عَجِیبَ خِلْقَةِ الطاوُوسِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن به ذكر آفرینش شگفت طاووس مى پردازد:
خطبه : 165
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 166
و من خطبة له ع فی اءَوِّلِ خِلافَتِه :
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آغاز خلافتش فرمود:
كلام : 167
و من كلام له ع بَعْدَ ما بُویعَ بِالْخِلافَةِ، وَ قَدْ قالَ لَهُ
قَومْ مِنَ الصَّحابَةِ لَوْ عاقَبْتَ قَوْمامِمَّناءَجْلَبَ عَلى
عُثْمانِ؟ فَقَالِ عَلَیهِالسَّلامُ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) پس از آنكه به خلافت با او بیعت كردند، جمعى
از صحابه او راگفتند، چه شود اگر كسانى را كه بر عثمان شوریدند، كیفر
دهى ؟ على (ع ) فرمود:
خطبه : 168
و من خطبة له ع عِندَ مَسِیرِ اءصْحابِ الْجَمَلِ إ لَى الْبَصْرَةِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) هنگام رهسپار شدن اصحابجمل به بصره :
كلام : 169
َابِ الْجَمَلِ لِتَزُولَ الشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ، فَبَینَ
لَهُ، ع ، مِنْ اءَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ اءَنَّهُ عَلَى
الْحَقِّ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: بَایعْ، فَقَالَ: إِنِّی رَسُولُ قَوْمٍ
وَ لاَ اءُحْدِثُ حَدَثا حَتَّى اءَرْجِعَ إِلَیهِمْ، فَقَالَ ع
سخنى از آن حضرت (ع ) روى سخن با یكى از عربهاست ، هنگامى كه ، امام (ع
) به بصرهنزدیك شد، مردم بصره ، عربى را نزد او فرستادند تا حقیقت حالش
را با اصحابجمل معلوم دارد، مگر شبهه از دلشان برود. على (ع ) حقیقت
كار خود را با آن مردم آنچنان بیانكرد كه آن مرد دریافت كه حق با اوست
. پس ، على (ع ) او را گفت بیعت كن . آن مرد گفت كه منفرستاده قومى
هستم ، كارى نخواهم كرد تا نزد آنان بازگردم . على (ع ) او را گفت :
كلام : 170
و من كلام له ع لَمَا عَزَمَ عَلى لِقاءِ اءلْقَوْم بِصِفِّینَ:
سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه عزم نبرد آن قوم را در صفین داشت :
خطبه : 171
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 172
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 173
و من كلام له ع فِی مَعْنى طَلْحَةَ بْنِ عُبَیدِ اللّهِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) درباره طلحة بن عبید الله :
خطبه : 174
من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
خطبه : 175
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 176
و من كلام له ع فِى مَعْنَى الْحَكَمَینِ:
سخنى از آن حضرت (ع ) در باب آن دو حكم :
خطبه : 177
و من خطبة له ع
خطبه اى از آن حضرت (ع )
كلام : 178
و من كلام له ع وَ قَدْ سَاءَلَهُ ذِعْلِبُ الْیمَانِی فَقَالَ:
هَلْ رَاءَیتَرَبَّكَ یا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَع :
سخنى از آن حضرت (ع ) ذعلب یمانى از او پرسید: ((یا
امیرالمؤ منین آیا پروردگارت را دیدهاى ؟)) على
(ع ) فرمود:
خطبه : 179
و من خطبة له ع فِی ذَمَّ اءَصْحابِهِ:
خطبه اى از آن حضرت (ع ) در نكوهش یارانش :