باب سوّم
آداب سفر
چون اراده سفرکنى سزاوار آن است که روزه بدارى روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را و
اختیار نمائى روز شنبه را یا روز سه شنبه را یا روز پنجشنبه را و اجتناب کن از سفر
کردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پیش از ظهر روز جمعه و از سفر کردن در این ایام
که در این نظم واقع شده :
هفت رُوزى نحس باشد در مَهى |
زان حذر کن تا
نیابى هیچ رنج
|
سه وپنج وسیزده با شانزده |
بیست ویک با بیست
وچهار وبیست وپنج
|
در بعضى روایات نقل شده که بیست و یکم سفر کردن خوبست و در روز هشتم و بیست و سیم
خوب نیست . و سفر مکن در محاق شهر و در حالیکه قمر در برج عقرب باشد و اگر ضرورتى
حاصل شود براى سفر کردن در این اوقات دعاهاى سفر را بخوان و تصدّق کن و هر وقت که
خواهى به سفر رو و روایت شده که مردى از اصحاب حضرت امام محمد باقرعلیه السلام
اراده سفرى کرد خدمت آن حضرت رسید تا وداع کند با آن جناب حضرت به او فرمود که پدرم
على بن الحسین علیه السلام هرگاه اراده مى نمود که بیرون رود بسوى بعض املاک خود مى
خرید سلامتى خود را از خدا به آنچه آسان بود براى او یعنى به دادن صدقه به هر چه که
ممکن بود و این در وقتى بود که پاى خود را در رکاب مى گذاشت و چون به سلامت از سفر
مراجعت مى کرد شکر مى کرد خدا را و تصدّق مى داد به آنچه که ممکن بود آن مرد وداع
کرد و رفت و بجا نیاورد آنچه را که آن حضرت فرموده بود پس هلاک شد در راه این خبر
به امام محمد باقرعلیه السلام رسید فرمود این مرد پند داده شد اگر مى پذیرفت و
سزاوار است که پیش از متوجّه شدن غسل بکنى پس جمع مى کنى اهل خود را نزد خود و دو
رکعت نماز مى گذارى و از خدا خیر خود را سؤ ال مى نمائى و آیة الکرسى مى خوانى و
حمد و ثناى الهى بجا مى آورى و صلوات بر حضرت رسول و آل او صَلَواتُ اللّهِ
عَلَیهِمْ مى فرستى و مى گوئى :
اَللّهُمَّ اِنّى
اَسْتَوْدِعُک الْیوْمَ
خدایا به من بعنوان ودیعت
به تو سپردم در این روز
نَفْسِى وَاَهْلى وَمالى وَوُلْدى وَمَنْ کانَ مِنّى بِسَبیلٍ الشّاهِدَ مِنْهُمْ
خودم و خاندانم و مال و فرزندانم و هر که را با من راهى دارد حاضرشان
وَالْغآئِبَ اَللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الاِْیمانِ وَاحْفَظْ عَلَینا
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا
و غائبشان را خدایا حفظ کن ما را به حفظ ایمان و نگهبان بر ما باش خدایا ما را
فى رَحْمَتِک وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَک اِنّا اِلَیک راغِبُونَ اَللّهُمَّ اِنّا
نَعُوذُ بِک
در کنف رحمت خویش قرار ده و فضلت را از ما سلب مفرما که ما به تو مشتاقیم خدایا به
تو پناه بریم
مِنْ وَعْثآءِ السَّفَرِ وَکابَةِ الْمُنْقَلَبِ وَسُوَّءِ الْمَنْظَرِ فِى
الاْهْلِ وَالْمالِ
از رنج سفر و اندوهناک برگشتن و بدى دیدار در خاندان و مال
وَالْوَلَدِ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیک
هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً
و فرزند در دنیا و آخرت خدایا من بتو رو کنم در این رو کردن بخاطر اینکه جویاى
لِمَرْضاتِک وَتَقَرُّباً اِلَیک [اَللّهُمَّ] فَبَلِّغْنى ما اُؤَمِّلُهُ
وَاَرْجُوهُ فیک وَفى
خوشنودى تو و تقرب جستن بدرگاهت هستم خدایا پس برسانم به آرزویم و آنچه از تو و
اَوْلِیآئِک یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
اولیائت امید دارم اى مهربانترین مهربانان
پس وداع کن اهل خود را و برخیز و بر در خانه بایست و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها را بخوان و سوره حمد را از پیش رو و از جانب راست
و از جانب چپ بخوان و همچنین آیة الکرسى را از سه جانب بخوان و بگو:
اَللّهُمَّ اِلَیک
وَجَّهْتُ
خدایا بسوى
تو گرداندم
وَجْهى وَعَلَیک خَلَّفْتُ اَهْلى وَمالى وَما خَوَّلْتَنى وَقَدْ وَثِقْتُ بِک
فَلا
رویم را و به امید تو بجاى گذاردم خانواده و مالم و آنچه را به من مرحمت فرمودى و
به تو اطمینان کردم پس
تُخَیبْنى یا مَنْ لا یخَیبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ
اَللّهُمَّ صَلِّ
ناامیدم مکن اى که نا امید نکند هر که را به او توجه کند و ضایع نکند هر که را او
محافظتش کند خدایا درود
عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ وَاحْفَظْنى فیما غِبْتُ عَنْهُ وَلا تَکلْنى اِلى نَفْسى
فرست بر محمد و آلش و محافظت کن آنچه را مربوط به من است و من از آنها دورم و مرا
بخودم وامگذار
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَلدُّعاءَ
اى مهربانترین مهربانان
پس بخوان سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ را یازده مرتبه و سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ وآیة الکرسى وسوره قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ اَعُوذُ
بِرَبِّ الْفَلَقِ پس دست بر جمیع بدن خود بمال و تصدّق کن به هر چه میسر باشد و بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى
اشْتَرَیتُ
خدایا من
خریدم
بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتى وَسَلامَةَ سَفَرى وَما مَعى اَللّهُمَّ احْفَظْنى
بوسیله این صدقه سلامتى خود و سلامتى سفرم را و آنچه همراه من است خدایا حفظ کن مرا
وَاحْفَظْ ما مَعِىَ وَسَلِّمْنى وَسَلِّمْ ما مَعِىَ وَبَلِّغْنى وَبَلِّغْ ما
مَعِىَ
و محافظت کن آنچه همراه دارم و به سلامت بدار مرا و آنچه را که همراه من است و
برسان مرا و آنچه
بِبَلاغِک الْحَسَنِ الْجَمیلِ
همراه من است برساندن نیکو و زیبایت
و با خود بردار عصائى از چوب
درخت بادام تلخ که روایت شده که هر که به سفرى رود و با خود بردارد عصاء بادام تلخ و بخواند وَ لَمّا
تَوَجَّهَ تِلْقآءَ مَدْینَ تا وَاللّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکیلٌ و این در سوره قصص
است حق تعالى او را ایمن گرداند از هر سَبُع دَرّنده و از هر دزد ظلم کننده و از هر
حیوان صاحب زهرى تا به خانه خود برگردد و با او باشد هفتاد و هفت ملک که طلب آمرزش
کند براى او تا برگردد و عصا را بگذارد و سُنّت است که با عمامه بیرون روى و سر
عمامه در زیر حنک بگردانى تا اینکه به تو آسیبى نرسد از دزد و غرق شدن و سوختن و
قدرى از تربت امام حسین علیه السلام با خود بَردار و در وقت برداشتن بگو:
اَللّهُمَّ هذِهِ طینَةُ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وَلِیک وَابْنِ
وَلِیک
خدایا این خاک قبر حسین علیه السلام ولى تو و فرزندولى تو است
اِتَّخَذْتُها حِرْزا لِما اَخافُ وَما لا اَخافُ
که آن را پناهگاه خود قرار دادم براى آنچه از آن ترسم و آنچه نترسم
و با خود بردار انگشتر عقیق و فیروزج و خصوص انگشترى که عقیق آن زرد باشد و بر یک طرفش نقش باشد ماشاَّءَاللّه
لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ و برطرف دیگرش محمّد و على ، سید بن
طاوس در امان الاخطار روایت کرده از ابومحمّد قاسم بن علا از صافى خادم امام علىّ
النقى علیه السلام که گفت رخصت طلبیدم از آن حضرت که به زیارت جدّش امام رضاعلیه
السلام بروم فرمود که با خود انگشترى داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش
نگین ماشآءَاللّهُ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ اَسْتَغْفِرُاللّهَ باشد و بر روى دیگر
نگین محمّد و على نقش کرده باشند چون این انگشتر را با خود دارى امان یابى از شرّ
دزدان و راهزنان و براى سلامتى تو تمامتر است و دین ترا حفظ کننده تر است خادم گوید
بیرون آمدم و انگشترى که حضرت فرمود بهم رسانیدم و برگشتم که وداع کنم چون وداع آن
حضرت کرده برگشتم و دور شدم فرمود که مرا برگردانند چون برگشتم فرمود اى صافى گفتم
لَبَّیک یا سَیدِى فرمود که انگشتر فیروزه هم باید با خود داشته باشى بدرستى که
میان طوس و نیشابور شیرى بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد کرد از رفتن تو
پیش برو و این انگشتر را به شیر بنما و بگو مولاى من مى گوید که دور شو از راه و
باید که بر یک طرف نگین فیروزه اَللّهُ الْمَلِک نقش کنى و برطرف دیگر اَلْمُلْک
لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ زیرا که نقش انگشتر امیر المومنین علیه السلام اَللّهُ
الْمَلِک بود چون خلافت بر آن جناب برگشت اَلْمُلْک لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ
نقش کرد و نگینش فیروزه بود .
و چنین نگین امان مى بخشد از حیوانات درنده و باعث ظفر
و غلبه مى شود در جنگها صافى گوید که رفتم به سفر و به خدا سوگند در همان مکان که
حضرت فرموده بود شیر بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود به عمل آوردم و شیر برگشت چون
از زیارت برگشتم آنچه گذشته بود به خدمت آن جناب عرض کردم فرمود که یک چیز ماند
نگفتى اگر خواهى من نقل کنم گفتم اى آقاى من شاید فراموش کرده باشم فرمود که شبى در
طوس نزدیک قبر شریف شب را بسر مى بردى گروهى از جنّیان به زیارت قبر آن حضرت آمده
بودند آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند پس آن را از دست تو بدر
آورده بردند به نزد بیمارى که داشتند و آن انگشتر را در آبى شسته آب آن را به بیمار
خود خورانیدند و بیمارشان صحّت یافت پس انگشتر را برگردانیدند و تو در دست راست
کرده بودى ایشان در دست چپ تو کردند تو از این مطلب تعجّب بسیار کردى و سبب آن را
ندانستى و نزدیک سَرِ خود یاقوتى یافته برداشتى و الحال همراه تو است ببر بازار و
آن را به هشتاد اشرفى خواهى فروخت و این یاقوت هدیه آن جِنّیانست که براى تو آورده
بودند خادم گفت یاقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفى فروختم همچنانکه سیدم
فرموده بود و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که کسى که بخواند آیة الکرسى را
در سفر در هر شب سالم بماند و سالم بماند آنچه با اوست و بگوید:
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَسیرى عِبَراً وَ صَمْتى تَفَکراً وَ کلامى ذِکراً
خدایا قرار ده مسیر مرا عبرت و خاموشیم را تفکر و سخنم را ذکر
و از حضرت امام زین العابدین علیه السلام مرویستکه فرمود من پروا نمى کنم هرگاه
بگویم این کلمات را اگر جمع شوند براى ضرر من جنّ و انس :
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَمِنَ اللّهِ
وَاِلَى اللّهِ
به نام خدا و به خدا و از خدا و
بسوى خدا
وَفى سَبِیلِ اللّهِ اَللّهُمَّ اِلَیک اَسْلَمْتُ نَفْسى وَاِلَیک وَجَّهْتُ
وَجْهى
و در راه خدا خدایا به تو تسلیم کردم خودم را و بدرگاه تو گرداندم رویم را
وَاِلَیک فَوَّضْتُ اَمْرى فَاحْفَظْنى بِحِفْظِ الاِْیمانِ مِنْ بَینِ یدَىَّ
وَمِنْ
و به تو واگذاردم کارم را پس نگهداریم کن به نگهدارى ایمان از پیش رویم و از
خَلْفى وَعَنْ یمینى وَعَنْ شِمالى وَمِنْ فَوْقى وَمِنْ تَحْتى وَادْفَعْ
پشت سرم و از راستم و از چپم و از بالاى سرم و از زیر پایم و پشتیبانى کن
عَنّى بِحَوْلِک وَقُوَّتِک فَاِنَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ
الْعَلِىِّ الْعَظیمِ
از من به قدرت و نیروى خودت زیرا که قدرت و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ
مؤ لّف گوید ادعیه و آداب سفر بسیار است و ما در اینجا اقتصار مى کنیم بذکر چند ادب
:اوّل: آنکه سزاوار است براى شخص هرگاه سوار مى شود بِسْمِ اللّه را ترک نکند
.
دوّم:
آنکه نفقه خود را حفظ کند و در جاى محکم بگذارد زیرا که روایت شده که از فِقْهِ
مسافر است حفظ کردن نفقه خود .
سیم: آنکه در سفر اعانت رفقا کند و از خدمت و کار کردن
در حوائج ایشان مضایقه نکند تا حق تعالى بَرْطرف کند از او هفتاد و سه اندوه و پناه
دهد او را در دنیا از همّ و غمّ و برطرف کند از او اندوه بزرگ روز قیامت را و روایت
است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام سفر نمى کرد مگر با اشخاصى که نشناسند
آن حضرت را براى آنکه در راه اعانت آنها نماید زیرا که هر گاه مى شناختند آن جناب
را نمى گذاشتند که آن حضرت کارى بکند و از اخلاق شریفه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ
عَلِیهِ وَ اله نقل شده که وقتى با اصحاب در سفر بود خواستند گوسفندى بکشند یکى گفت
کشتن گوسفند با من دیگرى گفت کندن پوست او با من و دیگرى گفت پختن او با من حضرت
فرمود جمع کردن هیزمش با من گفتند یا رسول اللّه این کا را ما خواهیم کرد شما زحمت
نکشید فرمود مى دانم شما این کار را خواهید کرد لکن من خوشم نمى آید که از شما
امتیازى پیدا کنم زیرا که حق تعالى کراهت دارد که ببیند بنده خود را که فضیلت داده
خودش را به رفقایش وبدانکه ثقیل ترین مردم درسفر نزد رفقا آن کسى است که با آنکه
اعضایش صحیح و سالمست تنبلى مى کند و مشغول کارى نمى شود و منتظر است که رفقاى او
کارهاى او را بکنند .
چهارم: آنکه مسافر مصاحبت کند با کسى که نظیر او باشد در انفاق
کردن .
پنجم: آنکه نیاشامد از آب هر منزلى مگر بعد از آنکه ممزوج کند او را به آب منزل
قبل و شایسته و لازم است براى مسافر که با خود بردارد از خاک بلد خویش و از طینتى
که تربیت بر آن شده است و هر منزلى که وارد مى شود مقدارى از آن خاک بریزد در ظرف
آب خود و آن را حرکت دهد پس بگذارد تا آب صاف شود آن وقت بنوشد .
ششم: آنکه اخلاق خود
را نیکو کند و حلم را زینت خود کند و بیاید در آداب زیارت حضرت امام حسین علیه
السلام آنچه مناسب اینجا است .
هفتم: آنکه توشه از براى سفر خود بردارد و از شَرف آدمى
است که توشه خود را نیکو گرداند بخصوص در سفر مکه بلى در سفر زیارت امام حسین علیه
السلام توشه را از چیزهاى لذیذ قرار دادن مانند بریانى و حلواها وغیره محبوب نیست
چنانکه بیاید این مطلب در باب زیارت آن حضرت . و ابن اعسم گفته :
مِنْ شَرَفِ الاِْنْسانِ فِى الاْسْفارِ |
تَطْییبُهُ الزّادَ مَعَ الاِْکثارِ
|
از شرافت انسان در سفرها |
توشه خوب و فراوان
برداشتن است
|
وَلْیحْسِنِ الاِْنْسانُ فِى حالِالسَّفَرِ |
اَخْلاقَهُ زِیادَةً عَلَى الْحَضَرِ
|
انسان باید در حال سفر |
بیش از وقتى که در
خانه است اخلاقش را نیکو کند
|
وَلْیدْعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلْخِوانِ |
مَنْ کانَ حاضِراً مِنَ الاِْخْوانِ
|
و هنگامى که سفره را بگستراند بخواند بر سر آن |
هر که از برادران دینیش که حاضرند
|
وَلْیکثِرِ الْمَزْحَ مَعَ الصَّحْبِ اِذا |
لَمْ یسْخِطِ اللّهَ وَلَمْ یجْلِبْ اَذى
|
و باید با همراهان شوخى زیاد کند در صورتى که |
موجب خشم خدا نشود و تولید ناراحتى نکند
|
مَنْ جآءَ بَلْدَةً فَذا ضَیفٌ عَلى |
اِخْوانِهِ فیها اِلى اَنْ یرْحَلا
|
کسى که به شهرى درآید میهمان برادران دینى آن |
شهر است تا وقتى که از آنجا کوچ کند
|
یبَرُّ لَیلَتَینِ ثُمَّ لْیاءْکلِ |
مِنْ اَکلِ اَهْلِ الْبَیتِ فى الْمُسْتَقْبَلِ
|
تا دو شب بخوبى پذیرائى شود سپس بخورد |
از
خوراک معمولى اهل آن خانه تا در آنجا است
|
هشتم: آنچه خیلى مهم است در سفر مراعات آن محافظت بر نمازهاى فریضه است که بجا آورده
شود با شرایط و حدود در اوایل اوقات چه آنکه بسیار مشاهده شده از حجّاج و زوّار که
در طریق مسافرت ضایع کردند نمازهاى فریضه خود را به جهت آنکه در وقت بجا نیاوردند
یا بجاآوردند سواره و در محمل یا با تیمم یا با نجاست بدن یا جامه و امثال اینها که
تمام از بى مبالاتى و استخفافشان به شاءن نماز بوده و حال آنکه در روایت است از
حضرت صادق علیه السلام که فرمود نمازِ فریضه بهتر است از بیست حج و یک حجّ بهتر است
از خانه اى که پر از طلا باشد و آن طلاها را تصدّق دهند تا تمام شود و ترک مکن بعد
از نمازهاى مقصوره گفتن سى مرتبه سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ
اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ را که تاءکید در آن وارد شده است .
فصل اوّل
آداب زیارت
و آن بسیار است و در اینجا به چند چیز اکتفا مى شود :
اوّل: غسل پیش از بیرون رفتن
براى سفر زیارت
دوّم: ترک کلام بیهوده و لغو و مخاصمه و مجادله در راه
سوّم: غسل براى
زیارت هر امامى و آنکه بخواند دعاى وارده آن را و بیاید آن در اوّل زیارت وارث
چهارم: طهارت از حدث کبرى و صُغرى .
پنجم: پوشیدن جامه هاى پاک و پاکیزه و نو و نیکو
است سفید بودن رنگ آن .
ششم: در وقت رفتن به روضه مقدسه گامها را کوتاه برداشتن و به
آرامى و وقار سیر نمودن و خاضع و خاشع بودن و سر به زیر انداختن و به بالا و اطراف
خود التفات ننمودن .
هفتم: خوشبو نمودن خود را در غیر زیارت امام حسین علیه السلام
.
هشتم: در وقت رفتن به حرم مطهّر زبان را به ذکر تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل و
تمجید مشغول کردن و به صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّدعَلیهمُ السلام دهان را
معطّر نمودن .
نهم: بر در حرم شریف ایستادن و اذن دخول طلبیدن و سعى در تحصیل رقّت قلب
و خضوع و شکستگى خاطر نمودن به تصوّر و فکر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منوّر
و اینکه مى بیند ایستادن او را و مى شنود کلام او را و جواب مى دهد سلام او را
چنانچه به همه اینها شهادت مى دهد در وقت خواندن اذن دخول وتدبّر در محبّت و لطفى
که به شیعیان و زائران خود دارند و تاءمّل در خرابیهاى حال خود و خلافها که به آن
بزرگواران کرده و فرموده هاى بى حدّ که از ایشان نشنیده و آزارها و اذیتها که از
او به ایشان یا به خاصّان و دوستان ایشان رسیده که برگشتن آن به آزردن ایشان است و
اگر براستى در خود نگرد قدمهایش از رفتن باز ایستد و قلبش هراسان و چشمش گریان شود
و این روح تمام آداب است و شایسته است در اینجا ذکر کنیم اشعار سخاوى و روایتى را
که علامه مجلسى رَحَمهُاللّهُ در بحار از کتاب عیون المعجزات نقل فرموده امّا اشعار
سخاوى که شایسته است در آن حال تمثّل به آنها این است :
قالُوا غَدا نَاْتى دِیارَ الْحِمى |
وَینْزِلُ الرَّکبُ بِمَغْناهُمُ
|
گفتند فردا مى رسیم به سرزمینهاى قرقگاه |
و
کاروان فرود آید به دولتسراى آنها
|
فَکلُّ مَنْ کانَ مُطیعاً لَهُمْ |
اَصْبَحَ
مَسْرُوراً بِلُقْیاهُمُ
|
پس هر که پیرو ایشان باشد |
به دیدارشان
خوشنود گردد
|
قُلْتُ فَلى ذَنْبٌ فَما حیلَتى |
بِاَىِّ
وَجْهٍ اَتَلَقّاهُمُ
|
گفتم پس منى که گنهکارم چه چاره کنم |
و به چه
رو ایشان را دیدار کنم
|
قالُوا اَلَیسَ الْعَفْوُ مِنْ شَاْنِهِمْ |
لا سِیما عَمَّنْ تَرَجّاهُمُ
|
گفتند مگر شیوه آنها گذشت نیست |
خصوصاً از
کسى که امیدى به آنها دارد
|
فَجِئْتُهُمْ اَسْعى اِلى بابِهِمْ |
اَرْجُوهُمُ طَوْرا وَاَخْشاهُمُ
|
من هم شتافتم بسوى درگاهشان |
گاهى به حال
امیدوارى و گاهى به حال بیمناکى
|
و امّا آن روایت شریف چنین است که وقتى ابراهیم جمّال که یکى از شیعیان بوده خواست
خدمت علىّ بن یقطین رَضِىَ اللَّهُ عَنهُ برسد .
چون ابراهیم ساربان بود و علىّ بن
یقطین وزیر هارون رشید بود و به حسب ظاهر شاءن ابراهیم نبود که در مجلس علىّ وارد
شود لهذا او را راه نداد اتّفاقاً در همان سال علىّ بن یقطین به حجّ مشرف شد در
مدینه خواست خدمت حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام مشرف شود حضرت او را راه نداد .و
روز دوّم در بیرون خانه علىّ آن حضرت را ملاقات نمود عرضه داشت که اى سید من تقصیر من
چه بوده که مرا راه ندادید فرمود به جهت آنکه راه ندادى برادرت ابراهیم جمّال را و
حق تعالى اِبا فرموده از آنکه سعى تو را قبول فرماید مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را
عفو نماید على گفت گفتم اى سید و مولاى من ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات
کنم من در مدینه ام و او در کوفه است فرمود هرگاه شب داخل شود تنها برو به بقیع
بدون آنکه کسى از اصحاب و غلامان تو بفهمد در آنجا شترى زین کرده خواهى دید آن شتر
را سوار مى شوى و به کوفه مى روى علىّ بن یقطین شب به بقیع رفت و همان شتر را سوار
شد به اندک زمانى در خانه ابراهیم جمال رسید شتر را خوابانید و در را کوبید ابراهیم
گفت کیست گفت علىّ بن یقطینم ابراهیم گفت علىّ بن یقطین بر دَرِ خانه من چه مى کند
فرمود بیرون بیا که امر من عظیم است و قسم داد که او را اذن دخول دهد چون داخل شد
گفت اى ابراهیم آقا و مولى اِبا فرمود که عمل مرا قبول نماید مگر آنکه تو از من
بگذرى گفت غَفَرَاللّهُ لَک پس علىّ بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم
را قسم داد که پا روى صورت من گذار و صورت مرا زیر پاى خود بمال ابراهیم امتناع
نمود علىّ او را قسم داد که چنین کند پس ابراهیم پا بصورت علىّ بن یقطین گذاشت و
رُخِ او را زیر پاى خود بِمالید و على مى گفت اَللّهُمَّ اشْهَدْ بار الها تو شاهد
باش پس بیرون آمد و سوار شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را بر دَرِ خانه حضرت
موسى بن جعفرعلیه السلام خوابانید .
آن وقت حضرت او را اذن داد بر آن جناب وارد شد و
حضرت از او قبول فرمود از ملاحظه این خبر معلوم مى شود که حقوق اخوان به چه اندازه
است .
دهم: بوسیدن عتبه عالیه و آستانه مبارکه است و شیخ شهیدرَحَمهُ اللّهُ فرموده که
اگر زیارت کننده سجده کند و نیت کند که از براى خدا سجده مى کنم به شکر اینکه مرا
به این مکان رسانیده بهتر خواهد بود .
یازدهم: مقدّم داشتن پاى راست در وقت داخل شدن و
مقدّم داشتن پاى چپ در وقت بیرون آمدن مانند مساجد .
دوازدهم: رفتن به نزد ضریح مطهّر
به نحوى که بتواند خود را به آن بچسباند و توهّم آنکه دور ایستادن ادبست وَهْم است
زیرا که وارد شده تکیه کردن بر ضریح و بوسیدن آن .
سیزدهم: در وقت زیارت پشت به قبله و
رو به قبر منوّر ایستادن و ظاهراً این ادب مختص به معصوم است و چون از خواندن زیارت
فارغ شد گونه راست را به ضریح بگذارد و به حال تضرّع دعا کند پس گونه چپ را بگذارد
و بخواند خدا را به حقّ صاحب قبر که او را از اهل شفاعت آن بزرگوار قرار دهد و مبالغه کند در دعا و الحال پس برود به سمت سَرِ مطهّر و رُو به قبله
باءیستد و دعا کند .
چهاردهم: ایستادن در وقت خواندن زیارت اگر عذرى ندارد از ضعف و
درد کمر و درد پا و غیرها .
پانزدهم: گفتن تکبیر در نزد دیدن قبر مطهّر پیش از شروع در
خواندن زیارت و در خبرى است که هر که تکبیر بگوید پیش روى امام علیه السلام و بگوید
لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَریک لَهُ نوشته شود براى او رَضْوانُ اللّهِ
الاْکبَر .
شانزدهم: خواندن زیارات مَاءثُوره وارده از سادات اَنام عَلیهمُ السلام و
ترک خواندن زیارتهاى مخترعه که بعض بى خردان از عوام آنها را با بعضى از زیارات
تلفیق کرده و نادانان را به آن مشغول ساخته شیخ کلینى رَحَمهُاللّهُ روایت کرده از
عبدالرحیم قصیر که گفت وارد شدم بر حضرت صادق علیه السلام و گفتم فدایت شوم از پیش
خود دعائى اختراع کردم فرمود واگذار مرا از اختراع خود هرگاه تو را حاجتى روى دهد
پناه بر به حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله و دو رکعت نماز کن و هدیه کن
آن را بسوى آن حضرت الخ .
هفدهم: بجا آوردن نماز زیارت و اَقَلِّ آن دو رکعتست شیخ
شهید فرموده که اگر زیارت براى پیغمبر است نماز را در روضه مطَهَّره بجا آورد و اگر
در حَرَم یکى از ائمّه است در بالاى سر بجا آورد و اگر بجا آوردآن دو رکعت را در
مسجد مکان یعنى مسجد حرم جایز است و علامه مجلسى رَحَمهُ اللّهُ فرموده که نماز زیارت
و غیر آن را به گمان فقیر در پشت سر و بالاى سر کردن بهتر است و علامه بحرالعلوم
نیز در دُرّه فرموده :
وَمِنْ حَدیثِ کرْبَلا وَالْکعْبَةِ |
لِکرْبَلا بانَ عُلُوُّ الرُّتْبَةِ
|
و از داستان کربلا و کعبه آن است |
که کربلا
را برترى رتبه عیان گردیده
|
وَغَیرُها مِنْ سائِرِ الْمَشاهِدِ |
اَمْثالُها بِالنَّقْلِ ذِى الشّواهِدِ
|
و غیر آن از سایر مشاهد نیز |
مانند آن است به
موجب نقلى که شواهدى هم دارد
|
وَراعِ فیهِنَّ اقْتِرابَ الرَّمْسِ |
وَ
اثِرِ الصَّلوةَ عِنْدَ الرَّاْسِ
|
و مراعات کن در آنها نزدیک شدن به قبر را |
و
انتخاب کن براى خواندن نماز نزدیک سر را
|
وَصَلِّ خَلْفَ الْقَبْرِ فَالصَّحیحُ |
کغَیرِهِ فى نَدْبِها صَریحٌ
|
و در پشت سر نماز بخوان زیرا صحیح و |
غیر
صحیح تصریح به استحباب آن کرده اند
|
وَالْفَرْقُ بَینَ هذِهِ الْقُبُورِ |
وَغَیرِها کالنُّورِ فَوْقَ الطُّورِ
|
و فرق میان این قبرهاى محترم |
و غیر آنها
مانند نور بالاى طور است
|
فَالسَّعْىُ لِلصَّلوةِ عِنْدَها نُدِبَ |
وَقُرْبُها بَلِ اللُّصُوقُ قَدْ طُلِبَ
|
پس مستحب است سعى کنى براى نماز درکنارآن قبور |
ونزدیک شدن به آنها بلکه جسبیدن به آنهامطلوب است
|
هیجدهم: خواندن سوره یسَّ در رکعت اوّل و سوره الرَّحْمن در رکعت دوّم اگر براى آن
زیارتى که نماز آن مى خواند کیفیت مخصوصى ذکر نفرموده باشند و آنکه دعا کند بعد از
نماز به آنچه وارد شده یا به آنچه در خاطر او مى رسد براى دین و دنیاى خود و تعمیم
دهد در دعا زیرا که آن به إجابت نزدیکتر است .
نوزدهم: شیخ شهیدرَحَمهُ اللّهُ فرموده
که کسى که داخل حرم مطهّر شود و ببیند که نماز جماعت منعقد شده است ابتدا به نماز
کند پیش از آنکه زیارت کند و همچنین ترک کند زیارت را و داخل نماز شود اگر وقت نماز
شده و اگر نه ابتدا کردن به زیارت اولى است چه آن غایت مقاصد او است و اگر در بین
زیارت نماز بپا شد مستحب است از براى زائران که زیارت را قطع کنند و روى آورند به
نماز و کراهت دارد ترک آن و بر ناظر حَرَم است که مردم را امر کند به نماز .
بیستم:
شیخ شهید رَحَمهُ اللّهُ از جمله آداب زیارت شمرده تلاوت کردن قرآن نزد ضَرایح مطهّره
و هدیه کردن آن را به روح مقدّس مَزُور و نفع آن به زیارت کننده عاید مى شود و
متضمّن تعظیم مَزُور است .
بیست و یکم: ترک نمودن سخنان ناشایسته و کلمات لغو و بیهوده
و اشتغال به صحبتهاى دنیویه که همیشه در هر جا مذموم و قبیح و مانع رزق و جالب
قساوت قلب است خصوص در این بقاع مُطهّره و قُباب سامِیه که خداى تعالى خبر مى دهد
از بزرگى و جَلالَت آنها در سوره نُور ((فى بُیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ))
الایة .
بیست و دویم: بلند نکردن صداى خود در وقت زیارت چنانچه در هدیة الزّائرین
ذکر کردم .
بیست و سیم: وداع کردن امام علیه السلام را در وقت بیرون رفتن از بلد آن
حضرت به ماءثور یا به غیر آن .
بیست و چهارم: توبه و استغفار نمودن به جهت گناهان و
بهتر کردن حال و کردار و گفتار خود را بعد از فراغ از زیارت از آنچه دارا بود پیش
از زیارت .
بیست و پنجم: انفاق کردن به قدر میسور بر خادمان آستانه شریفه و سزاوار است
که خدّام آن محل شریف از اهل خیر و صَلاح و صاحب دین و مروّت باشند و تحمّل نمایند
آنچه از زائرین مى بینند و خشم خود را بر آنها فرو نشانند و غلظت و دُرُشتى بر آنها
ننمایند و بر قضاء حوائج محتاجین اقدام کنند و غُرَبا را راهنمائى و دلالت کنند اگر
راه مقصد را گم نمایند و بالجمله بایست خدّام را که به حقیقت و راستى مشغول شوند در
خدمات لازمه از تنظیف و حراست و محافظت زائران و غیره .
بیست و ششم: انفاق و احسان بر
فقراء مجاورین و مساکین متَعَفّفین بلد امام علیه السلام خصوصاً سادات و اهل علم و
مُنْقَطِعین که به مرارت غربت و تنگدستى مبتلا و همواره عَلَمِ تعظیم شعائر الله را
برپا نموده و دارا هستند جهاتى را که ملاحظه هر یک از آنها کافى است در لزوم اعانت
و رعایت .
بیست و هفتم: شیخ شهید فرموده که از جمله آداب تعجیل کردن در بیرون رفتن است
در وقتى که دَرْک کرد حَظّ خود را از زیارت براى مزید تعظیم و احترام و شدّت شوق به
رجوع و نیز فرموده که در وقتى که زنها مى خواهند زیارت کنند بایست که خود را جدا کنند از
مردان و تنها زیارت کنند و اگر در شب زیارت کنند اَوْلى است و باید که تغییر وضع
کنند یعنى لباس خوب و عالى را به لباس پَسْت بدل کنند که شناخته نشوند و مخفى و
پنهان بیرون آیند که کسى کمتر ایشان را بیند و شناسد و اگر با مردان زیارت کنند نیز
جایز است اگر چه مکروه است .
مؤ لّف گوید از این کلمات معلوم شد کثرت قبح و شناعت
آنچه متعارف شده فعلاً که زنها به اسم تشرّف به زیارت خود را آرایش نموده با
لباسهاى نفیس از خانه ها بیرون مى آیند و در حرمهاى مطهّره مزاحمت با نامحرمان
نموده و فشار به بدنهاى ایشان داده یا خود را متصل به ضرایح مطهّره نموده یا در
قبله مردمان نشسته مشغول به زیارت خواندن شده و حواسّ مردم را پریشان نموده
عُبّادان محل را از زائرین و نماز گذارندگان و مُتَضَرِّعین و گریه کنندگان از کار
خود بازداشته و داخل در زمره صآدّین عَنْ سَبیلِ اللّهِ شده الى غیر ذلک و فى
الحقیقة بایست این زیارت از آن زنها از منکرات شرع شمرده شود نه عبادات و داخل در
مُوبِقات شود نه قُرُبات .
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که حضرت امیر المومنین
علیه السلام به اهل عراق فرمود ((یا اَهْلَ الْعِراقِ نُبِّئْتُ اَنَّ نِسآئَکمْ
یوافینَ الرِّجالَ فِى الطَّریقِ اَما تَسْتَحْیونَ)) (اى اهل عراق به من خبر
رسیده که زنهاى شما مى رسند به مردها در راه یعنى برمى خورند به نامحرمان در کوچه
وبازارآیا حیا نمى کنید شماها)
وَقالَ لَعَنَ اللّهُ مَنْ لا
یغارُ وَفِى
و فرمود خدا لعنت کند کسى
را که غیرت ندارد و در
الْفَقیهِ رَوَى الاْصْبَغُ بْنُ نَباتَة عَنْ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
عَلَیهِالسَّلامُ قالَ
کتاب فقیه اصبغ بن نباته روایت کرده از امیر مؤ منان علیه السلام و گوید:
سَمِعْتُهُ یقُولُ یظْهَرُ فى اخِرِ الزَّمانِ وَاقْتِرابِ السّاعَةِ وَهُوَ
شَرُّ
شنیدم از آن حضرت که مى فرمود: بیرون آیند در آخرالزّمان و نزدیک شدن قیامت که
بدترین
الاْزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کاشِفاتٌ عارِیاتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدّینِ داخِلاتٌ فِى
زمانها است زنانى که برهنه و عریانند و خود را آراسته اند و از دین بیرون رفته و در
الْفِتَنِ مائِلاتٌ اِلَى الشَّهَواتِ مُسْرِعاتٌ اِلَى اللَّذّاتِ مُسْتَحِلاّتُ
فتنه ها داخل گشته و بسوى شهوات مایل گشته و شتابانند بسوى لذتها و حرامها(ى خدا)
را
الْمُحَرَّماتِ فى جَهَنَّمَ خالِداتٌ
حلال شمرند و اینان همیشه در جهنم خواهند ماند
بیست و هشتم: سزاوار است وقتى که
زُوّار بسیار است کسانى که سبقت به ضریح گرفته اند تخفیف دهند زیارت را و بیرون روند تا
دیگران نیز مثل آنها به قرب ضریح فائز گردند .
مؤ لّف گوید که ما در مقام زیارت امام
حسین علیه السلام نقل خواهیم کرد آدابى که زائرین آن جناب باید مراعات آنها را
نمایند.