بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

نذرها براى اهل قبور

براى ابن تيميه و هم مسلكانش، در اين مساله رجز خوانى بر سر و صدائى است كه در آن فحش ها و ناسزها گفته و از فرقه هاى مسلمين، كه از لحاظ طرز تفكر با آنها مخالفند با عبارت توهين آميز و زشت ياد كرده اند، و از قصيمى در سابق نقل گرديد كه او: زيارت قبور و احترام به آن را از شعائر شيعه كه ناشى از غلوشان درباره امامانشان و اعتقادشان نسبت به خدائى على و فرزندانش است مى داند در صورتى كه اين نسبت، جز دروغ محض و تهمت ناروا چيزى نيست و هيچ گاه شيعه در اين مساله از آنچه كه امت اسلامى بدان اتفاق داشته و دارد، تكروى نكرده است.

و خالدى در كتاب " صلح الاخوان " صفحه 109 - 102 بطور تفصيل در اين باره بحث كرده كه خلاصه آن چنين است: " مساله دائر مدار نيات نذركنندگان است و معلوم است كه ارزش اعمال با نيت ها است.

پس اگر قصد نذر كننده خود مرده و تقرب به او باشد چنين نذرى قطعا جائز نخواهد بود و اگر منظورش تقرب به خدا و بهره مندى زندگان به وجهى از وجوه و وصول ثواب آن به مرده باشد خواه مصرف مورد نذر را تعيين كرده و يا مطلق گذاشته باشد، ولى مصارف آن به حسب عرف مردم معلوم باشد مانند صرف مصالح قبر، مردم آن شهر مجاورانش، عموم فقراء، بسنگان ميت و يا نظائر اينها كه در همه اين صورت ها، وفا به نذر واجب خواهد بود. او اين مطلب را از، اذرعى، زركشى، ابن حجر هيثمى مكى، رملى شافعى، قبانى بصرى، رافعى، نووى، علاء الدين حنفى، خير الدين رملى حنفى، شيخ محمد غزى و شيخ قاسم حنفى، حكايت كرده است.

و رافعى به نقل از صاحب " التهذيب " و غيره نقل كرده است كه " اگر نذر كند مبلغى را به اهل منطقه معينى صدقه بدهد، بايد آن مبلغ را بر آنان صدقه دهد ".

او بعد از نقل عبارت ياد شده گفته است: " و از اين قبيل: اگر چيزى را نذر كند كه بسوى قبر معروف گرگان بفرستد زيرا آنچه كه در آن جا جمع مى شود، چنانكه حكايت شده ميان عده معينى تقسيم مى گردد و اين، محمول بر اين است عرف اقتضاى آن را داشته و نذر بر آن واقع شده است.

و شكى نيست اگر عرفى باشد نذر بر آن واقع خواهد شد و گرنه مساله مورد اختلاف و درو نظر درباره آن ابراز شده است.

نظر اول اينكه: نظر صحيح جون شاهدى از شرع ندارد به خلاف كعبه و حجره شريف رسول خدا.

نظر دوم اينكه: صحيح است در صورتى كه آنكس كه برايش نذر شده، مشهور به خير باشد كه در آن صورت سزاوار است چيزى كه نذر كرده در مصالح مخصوص به آن صرف شود و از آن تجاوز نكند.

و سبكى بطلان نذر را در صورتيكه مصرف عرفى نداشته باشد، نزديكتر به واقع دانسه است در اين باره به فتاوى سبكى جلد 1 صفحه 294 مراجعه شود.

و عزامى در " فرقان القرآن " صفحه 133 گفته است كه: " ابن تيميه گقته است: " كسى كه چيزى براى پيامبر اكرم و يا ديگر انبياء و اولياء از اهل قبور نذر كند و يا چيزى براى آنها ذبح كند چنين كسى همانند مشركان است كه براى بت هايشان قربانى مى برند و نذر مى كنند، پس او بنده غير خدا است و بدين وسيله كافر شده است " و او در اين باره طولانى سخن گفته و برخى از كسانى كه مصاحب او و يا مصاحب شاگردانش بوده اند، فريبش را خورده اند در صورتى كه چنين مطلبى از او از باب نفهميدن روح اسلام و حمل كردن آن به معنائى است كه هيچ مسلمانى آن را اراده نمى كند.

و كسى كه از چگونگى انجام اين كارها از مسلمين آگاه باشد، خواهد دانست كه آنان از ذبايح و نذرهائى كه براى مردگان از انبياء و اولياء مى كنند قصدى جز صدقه از ناحيه آنان ندارند و ثواب اين اعمال را هديه آنان مى نمايند.

و دانسته اند كه اجماع اهل سنت منعقد شده كه صدقه زنده ها براى اموات مفيد است و به آنها واصل خواهد شد.

و احاديث صحيحه و مشهورى در اين باره رسيده كه از آن جمله است حديث صحيحى كه از سعد آمده است كه: از رسول پرسيد: اى رسول خدا مادرم مرده است كه مى دانم اگر زنده بود صدقه مى داد اينك اگر از ناحيه او صدقه بدهم براى او فائده اى خواهد داشت؟

رسول خدا فرمود: آرى، آنگاه پرسيد: چه صدقه اى نافعتر است اى رسول خدا؟ فرمود: آب. او هم چاهى حفر كرد و رسول خدا فرمود: " اين براى مادر سعد. "

پس اينكه فرموده: " آب براى مادر سعد " منظور اين است كه ثواب آن هديه روح مادر سعد است، نه اينكه او معبود است و فرزندش مى خواهد بدين وسيله او را عبادت كند و بدو تقرب جويد. و همه مسلمين در نذرهايشان مثل سعد هساتند نه اينكه بت پرست باشند.

و " اين براى فلان " مثل اين است كه گفته شود: صدقات مال فقراء و مساكين است نه مثل اينكه بگويد: براى خدا نماز مى خوانم و نذر مى كنم "

پس اگر چيزى براى پيامبر ذبح و يا نذر شد منظور اين است كه از ناحيه او صدقه باشد و ثوابش هديه روح مباركش گردد نه اينكه نعوذ بالله او معبود است، پس نذرها يك نوع هدايائى است كه زنده ها براى اموات مى فرستند و اين عمل هم مشروع است و هم ثواب دارد. و اين مساله به طور مبسوط در كتب فقه و كتبى كه در رد اين مرد "ابن تيميه" و پيروانش نوشته شده آمده است، پس نذر ذبح و غيره براى انبياء و اولياء امرى است مشرع و همه مسلمان ها، بدون اختلاف آن را جائز مى دانند و در مقام عمل نيز، آن را به كار مى بنديد و شخص نذر كننده در صورتى كه آن را براى خدا انجام دهد و با نام خدا حيوان را ذبح كند، ثواب خواهد داشت.

خالدى گفته است: منصور اين است كه ثواب مال آنها است و حيوان به خاطر خدا كشته شده است.

مثل گفته مردم: براى مرده ام ذبح كردم، يعنى: از ناحيه او تصدق كرده ام و يا مثل گفته گويند: براى مهمان ذبح كرديم يعنى او سبب انجام اين عمل شده است.

بنابر اين هيچ مانعى از جواز نذر ذبح و لزوم وفاء به آن، در صورتى كه روى جهت ياد شده باشد وجود نخواهد داشت، و هيچ مسلمانى غير آن فكر نمى كند.

و گاهى در اين باره "جواز نذر" به چيزى كه ابو داود سجستانى در سننش جلد 2 صفحه 80 از ثابت بن ضحاك آورده استدلال شده و آن اينكه " در زمان رسول خدا مردى نذر كرد كه شترى را در " بواتته " تحرك كند، پيش رسول خدا آمد و جريان را به حضرتش عرض كرد، پيامبر اكرم فرمود: آيا آن جابتى كه در دوران جاهليت عبادت مى شده وجود دارد؟ گفتند: خير، فرمود: آيا در آن جا عيدى از عيدهاشان هست؟ گفتند: خير، رسول خدا فرمود: به نذرت وفا كن كه در معصيت خدا، نذر لازم الوفاء نيست و نه در آن دو مورد كه در آنها فرزند آدم مالك نيست. "

و نيز به روايتى كه ابو داود در " سنن " جلد 2 صفحه 81 از عمر بن شعيب از پدرش از جدش آورده است، استدلال شده كه: " زنى گفت: اى رسول من نذر كردم كه بالاى سرت " دف " بزنم فرمود: به نطرت وفا كن، از گفت: من نذر كردم كه در فلان محل مه مردم دوران جاهليت در آن جا قربانى مى كردند، قربانى كنم. رسول خدا فرمود: براى غير خدا؟ گفت: نه فرمود: براى بت؟ گفت: نه. فرمود: به نذرت وفا كن "

و در " معجم البدان " جلد 2 صفحه 300 در حديث ميمونه دختر " كردم " آمده است كه: پدرش به رسول خدا عرض كرد كه نذر كردم: پنچاه گوسفند در " بواتته " ذبح كنم، فرمود: آيا در آن جا چيزى از اين بت ها وجود دارد؟ گفت: نه فرمود: به نذرت وفا كن، پس چهل و نه گوسپند را قربانى كرد و باقى ماند، يكى كه پشت سرش مى دويد و مى گفت: خدايا به نذرم وفا مى كنم تا آن را گرفت و ذبح كرد "نقل به معنى"

خالدى در " صلح الاخوان " صفحه 109 بعد از ذكر دو حديث ابى داود گفته است: " و اما استدلال خوارج به اين حديث بر عدم جواز نذر در اماكن انبياء روى اين پندار كه پيامبران و صالحان بتهايند "نعوذ بالله" و عيدهائى از عيدهاى جاهليت، چنين پندارى ناشى از گمراهى و خرافات و جسارتشام نسبت به انبياء خدا و اولياء اوست، و گرنه آنان را بت ها نمى خواندند، و اين نهايت تحقيرى است او ناحيه آنها نسبت به انبياء بزرگوار خدا، در صورتى كه كسى آنها را و لو با كنايه تنقيص كند كافر است و توبه اش بنابر بعض از اقوال پذيرفته نخواهد شد. اين بدبخت ها در اثر نادانى توسل به انبياء و اولياء را عبادت و خود آنان را بت هاى نامند، بنا بر اين اعتبارى براى گفتار جاهلانه و گمراه كننده شان نخواهد بود و خدا داناتر است ". چنانكه اعتبارى براى جهالت و گمراهى ابن تيميه و هم مذهبانش نخواهد بود.

اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و اتبعوا اهوائهم

: " اينان كسانى هستند كه خدا بر دل هايشان مهر نهاده و پيرو هواى نفس خود گرديدند. "

"سوره محمد آيه 16"

قبوري كه زيارت مى شوند

در جهان اسلام، قبورى وجود داشته و دارد كه از دير باز مورد توجه مسلمين بوده از راه دور و نزديك به زيارت آنها مى رفتند و براى بزرگان مذاهب چهارگانه درباره آنها كلماتى است كه بحث كننده از جهات مختلف مى تواند از آنها دروس عاليه اى بگيرد و بدان وسيله بر فوائد عظيمى نائل آيد و از آن جمله است: شناخت سيره مسلمين و شعارشان در طول اعصار و قرن، پيرامون زيارت قبور و توسل و تبرك به آنها، دعا و نماز نزد آنها و ختم قرآن براى مدفونين آنها. و اينك قسمتى از آنها را ذيلا مى آوريم:

1- بلال ابن حمامه حبشى موذن رسول خدا متوفى در سال 20 كه قبرش در دمشق است و در سر قبر مباركش تاريخى به اسم او رضى الله عنه است و دعا در اين موضع مبارك مستجاب است، اين حقيقت را بسيارى از اولياء و اهل خيرى كه به زيارتش تبرك جسته اند، تجربه كرده اند

2- سلمان فارسى صحابى بزرگوار، متوفى در سال 36 ه.

خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 163 گفته است: قبرش اكنون آشكار است و نزديك ايوان كسرى قرار دارد و داراى ساختمان و خادمى است كه در حفاظت و تعمير و مراقبت اثاثيه و لوازم آنجا كوشش مى كند و من آنجا را ديده و بارها زيارت نموده ام. و ابن جوزى در " المنتظم " جلد 5 صفحه 75 گفته است: قلانسى و سمنون گفته اند: قبر سلمان را زيارت كرديم و برگشتيم.

3- طلحه پسر عبيد الله در جنگ جمل سال 36 ه كشته شده.

ابن بطوطه در سفرنامه اش جلد 1 صفحه 116 گفته است: محل دفن طلحه پسر عبيد الله كه يكى از " عشره مبشره " بوده در داخل شهر قرار دارد و داراى ساختمان و مسجدى است و زاويه اى دارد كه در آن براى واردين و خارجين غذا موجود است و مردم بصره آن را بسيارى بزرگ مى شمارند

سپس براى عده اى از صحابه و تابعان مشاهدى را در بصره مى شمرد، و در آخر كار مى گويد: " و بر هر قبرى از آنها قبه و ساختمانى است كه در آن اسم صاحب قبر و وفاتش نوشته شده است. "

4- بير بن عوام متوفى در سال 36 ه.و

ابن جوزى در " المنتظم " جلد 7 صفحه 187 گفته است: از جمله حوادثى كه در سال 386 ه واقع شده اين است كه: مردم بصره در ماه محرم، ادعا كردند كه قبر كهنه اى را يافته اند كه در آن بدن تازه اى لباس و شمشير وجود داشته و آن متعلق به زبير بن عوام بوده است. آنگاه آن را از قبر بيرون آورده كفن كرده در " مربد " ميان دو راه دفن نموده و " اثير ابو المسك عنبر " روى آن ساختمانى كرد و آنجا را مسجد قرار داد و قندليها و آلات و حصيرها و لوازم ديگر به آن جا بردند و در آن افرادى به عنوان حفاظت اقامت كرده، موقوفاتى برايش وقف نمودند.

5- ابو ايوب انصارى صحابى، در سال 52 ه در رم فوت كرد.

حاكم در مستدرك جلد 3 صفحه 458 است: مردم به زيارت قبرش مى روند و در خشكسالى بدان وسيله طلب باران مى نمايند و ابن جوزى نيز آن را در صفه الصفوه جلد 1 صفحه 187 آورده است.

و خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 154 گفته است: وليد گفته: شيخى از فلسطين برايم تقل كرد كه: بناى كوچك سفيدى نزديك ديوار قسطنطينيه ديده كه مى گفتند: قبر ابى ايوب انصارى مصاحب رسول خدا بوده، پس نزديك آن رفتم و قبرش را در آن ساختمان كوچك ديدم در حالى كه روى آن قنديلى به زنجير آويخته بود.

و در تاريخ ابن كثير جلد 8 صفحه 59 گفته است و روى قبرش مزار و مسجد است و مردم روم آن را بزرگ مى شمارند.

و ذهبى در " الدول الاسلاميه " جلد 1 صفحه 22 گفته است: " مردم روم قبرش را بزرگ مى شمارند و تا امروز از آن طلب شفاعت مى كنند "

6- راس الحسين الامام السبط الشهيد عليه السلام در مصر:

ابن جبير، متوفى در سال 614 ه در " رحله " اش صفحه 12 گفته است: " سر مبارك در صندوقى نقره اى قرار دارد و زير زمين مدفون است و روى آن ساختمان عظيمى كه زبان از توصيف آن عاجز و ادراك از احاطه آن ناتوان است، بنا گرديده كه با انواع پارچه هاى حرير تزيين شده است و شمع هاى سفيد، به بزرگى ستون و كوچكتر، آن را احاطه كرده كه اكثر آنها در داخل ظرف هاى طلاى ناب و نقره قرار دارد، و بر آنها قنديل هاى نقره اى آويزان است و بالاى آن را همانند سيب هائى از طلا در محلى شبيه به باغ احاطه كرده است، و آن چنان منظره زيبائى دارد كه چشم را خيره مى كند.

در اين ساختمان مجلل، انواع قطعات مرمر هاى ظريف كه به طور اعجاب انگيزى كنار هم چيده شده قرار دارد كه تصوير آن، در وهم نيايد و كوچكترين توصيف آن مقدور نخواهد بود.

و در مدخل اين روضه مباركه مسجدى است كه از لحاظ ظرافت و زيبائى، همانند خود روضه است، ديوارهايش همه مرمرهائى بسان مرمرهائى ياد شده است، و در دو طرف راست و چپ روضه مباركه بنائى است به همان ظرافتى كه گفته شده كه از ميان آن به روضه راه مى يابيم و پرده هاى عالى از ديبا و حرير روى همه آنها آويخته شده است.

و از شگفت انگيزترين چيزى كه در داخل شدن به اين مسجد مبارك ديديم سنگى است كه در ديوار رو به روى داخل شونده قرار دارد كه آن سنگ چنان سياه و سائيده شده است كه همانند آئينه هندى تازه صيقلى شده عكس آدمى را نشان مى دهد.

و ما از نزديك ديديم كه مردم، آن قبر مبارك را مى بوسيدند و گرد آن طواف مى كردند، و آن را در بر مى گرفتند و پارچه اى كه روى آن قرار داشت، مسح مى نمودند و در حال ازدحام و طواف دور آن، دعا مى خواندند و گريه مى نمودند و به بركت آن تربت پاك به خدا متوسل مى شدند و چنان گريه و زارى مى كردند كه دل ها را آب مى كرد و جمادات را مى شكافت.

و مطلب، بالاتر از اينها است كه نمى شود توصيف كرد، خدا به بركت اين قبر شريف ما را بهره مند گرداند.

و از اينكه مقدارى از صفت اين روضه مباركه را بيان كرديم، به اين جهت بوده است كه خواننده محترم از اين راه بتواند دور نماى اين مركز زيارتى با شكوه را مجسم كند، و گرنه هيچ عاقلى نمى تواند آن را چنانكه هست توصيف كند و به طور خلاصه بايد بگويم: فكر نمى كنم كه روى كره زمين، ساختمان مجلل تر و جمع و جور تر و شگفت انگيزتر از آن وجود داشته باشد، خداوند به لطف و كرمش گرامى عضوى را كه در آن قرار دارد، مقدس بگرداند.

و در شب همان روز در " جبانه " معروف به " قرافه " بيتوته كرديم كه آن هم يكى از عجائب دنيا است به خاطر آنكه مشتمل بر قبور انبياء و اهل بيت و صحابه و تابعين و علماء و زهاد و اولياء صاحب كرامت و خبر هاى غيبى است.

و ما در اين جا، تنها قبورى را كه توانستيم ببينيم ذكر مى كنيم، آن قبور عبارتند از: قبر پسر صالح پيغمبر، قبر روبيل پسر يعقوب پسر اسحاق پسر ابراهيم پسر خليل الرحمن، درود خدا بر همه آنها باد، قبر آسيه، زن فرعون، و مشاهد چهارده نفر از مردان و پنج نفر از زنان اهل بيت عليهم السلام. و روى هر كدام آنها، ساختمان مجللى است كه بسيار عجيب و محكم و زيبا است و افراد در آنها به عنوان محافظت و مراقبت سكونت دارند كه داراى جيره هاى ماهيانه هستند آنگاه تفصيل آن مشاهد را آورده است.

شبراوى عبد الله شافعى، متوفى در سال 1172 ه در كتابش " الاتحاف بحب الاشراف " صفحه 40 - 25 بابى را اختصاص به اين مشهد مقدس داده و در آن زيارتش و گوشه اى از كراماتش و اينكه روز سه شنبه را اختصاص به آن دهد آورده و گفته است: " و بركات در اين مرقد شريف ديده شده و نسيم هاى بهشتى ناشى از آن براى زيارت كننده، پنهان نيست و آن مملو از حقيقت است، و اعمال هم با نيت مى باشد. "

ابى الخطاب ابن دحيه در اين باره رساله عالى و مفيدى دارد، و استفتائى كه از قاضى زكى الدين عبد العظيم، پيرامون همين مساله كرده بود پاسخش را چنين دريافت كرد: " اين مكان شريفى است و بركت آن براى همه معلوم است و اعتقاد در اين باره بسيار نيك است و السلام ".

و چقدر سزاوار اين مشهد شريف است گفتار زير جانم فداى مشهدى باد كه ميان اسرار آن و ديگران، پرده نبوت آويخته شده و رواق عزتى كه در آن شريفترين بقعه قرار دارد كه عقل ها درباره آن حيرانند، ناظران چشم هايشان را به خاطر شكوه و عظمتش مى بندند و به همين جهت انسان تامل كننده، ديده از آن بر مى دارد.

ستاركان نسبت به مقام رفيعش، حسادت مى كنند و ستاره " اعزل " آرزو مى كند كه در جوارش باشد، و مقامش چنان رفع است كه خاكش را لب ها مى بوسند آنگاه مورد بوسه پيشانى ها قرار مى گيرد ".

شبراوى در زمره كرامات آن بقعه مباركه آورده است: " مردى كه او را شمس الدين القعوينى مى گفتند و در نزديكى آن مشهد مقدس زندگى مى كرد و كارش علامتكذارى پرده هاى شريفه بوده، به چشم هايش آسيبى رسيد و نابينا شد و او هر روز كه نماز صبح را در آن مكان مقدس مى خواند، كنار در ضريح مى ايستاد و مى گفت: اى آقايم، من همسايه ات هستم چشم هايم از دستم رفته، از خدا وسيله تو مى خواهم كه چشم هايم و لو يكى را به من بر گرداند.

او در شبى كه خوابيده بود، ديد جماعتى به كنار قبر شريف آمدند، از شخصيت آنها پرسيد به او گفته شد: اينان رسول خدا و همراهانش هستند كه براى زيارت حسين عليه السلام آمده اند، در جمع آنان داخل شده آنچه را كه در بيدارى مى گفته تكرار نمود.

امام حسين عليه السلام رو به چدش نمود و ماجراى شمس الدين را به عنوان طلب شفاعت برايش نقل كرد، رسول خدا به على عليه السلام فرمود: چشمش را سرمه بكش، على عليه السلام عرض كرد: اطاعت مى شود، آنگاه سركه دانى در آورد و به او گفت: جلو بيا او هم جلو رفت، ميل سرمه دان را چنان در چشم راستش كشيد كه او احساس سوزش سختى نمود، و از شدت ناراحتى داد كشيد و بيدار شد و هنوز حرارت سرمه كشيدن را در چشمش احساس مى كرد، ولى ملاحظه نمود كه جشم راستش باز شده است و تا زنده بود با آن مى ديد و اين همان نعمتى بود كه او در صدد بدست آوردن آن بود.

آنگاه به شكرانه اين نعمت، اين فرش را كه در مشهد مقدس امام حسين عليه السلام گسترده است بافت و وقف اين بقعه مباركه نمود و تا زمان وزير معظم محمد پاشا كه از ناحيه سلطان محمد خان ولايت مصر را به عهده داشت اين فرش همچنان در آن جا گسترده بود و او فرش ديگرى كه هم اكنون در آنجا موجود است به جاى آن قرار داد ".

آنگاه شبراوى كرامت ديگرى را كه براى شيخ ابى الفضل نقيب سادات خلوتيه واقع شده، ذكر كرده است و بعد از بيان اختصاص روز سه شنبه به زيارت اين مشهد مبارك، گفته است: در اين باب قسمتى از قصائدى را كه در آن اهل بيت پيامبر اكرم را مدح كرده و به شخصيت عظيمى كه در اينجا آرميده است، توسل جسته ام مى آورم:

" آل طه، كسى كه آل طه بگويد و پناه به مقامتان ببرد، هرگز رانده نمى شود.

دوستى شما آئينم و اعتقاد قليبم، مى باشد و غير از آن مذهب و عقيده اى ندارم.

از شما مدد مى گيرم، بلكه هر كه در جهان هستى است از فيض فضيلتتان بهره مى گيرد

خانه شما مهبط رسالت و وحى است و نور نبوت از شما آشكار مى شود.

اى پسر دختر رسول خدا، چه كسى از لحاظ افتخار همانند شما است و شما براى افتخار گردن بنديد

اى حسين، آيا مثل مادرت وجدت از لحاظ شرافت، مادرى و جدى وجود دارد؟

قومى خواستند از لحاظ بلندى مرتبه به شما برسند، در صورتى كه ميان شما و آنها فاصله زيادى است.

خداوند ترا در دنيا به سعادت و سپس به شهادت اختصاص داد.

براى تو اى اى حسين در قبر مقامى است كه براى دشمنانت در آن خوارى و ذلت است.

اى كسى كه در دو جهان كريمى، و اى كسى كه روزگار على رغم كسى كه معاند است بنده اوست

تو بر دشمنانت شمشيرى، و لى در تو حلم است و براى فضل تو حدى نيست.

هر كه بخواهد فضائلت را محدود كند، خود را فريفته است، زيرا فضائل آل پيامبر شمارش نيست.

از آن زمانى كه جدت در زمين مدينه مدفون گرديد، عطر آن همه بقعه ها را فرا گرفت. و براى مصر نسبت به همه شهرها افتخار است و به خاطر قبرت طالعش سعد است.

بقعه مباركه ات بسيار مبارك است، چه بسيار افراد كوشا به سوى آن مى شتابند؟

و ضريحى كه ترا در بر گرفته و بالايت قرار دارد، كلا معطر و روح افزاست و داراى كششى است كه آخر ندارد، سرورى است كه همانند ندارد، رونقى است كه حد ندارد.

براى زائرين، رحمت هاى پى در پى و بخشش نيكوئى است.

خدا از شما آل طه خشنود باد و دعا ناچيزى چون من رنج بى حاصلى است،

و همواره درود خدا بر شما باد مادامى كه نجد و تهامه از شما ياد مى كند.

من در پيشگاه خاكى قرار دارم كه تو اى حسين در آن قرار دارى و ديگر بعيد است كه رانده شوم

من در پيشگاه جد پاكت قرار دارم كه زمان، با شخصيت هاى پاك دشمنى مى كند.

من در پيشگاه كسى قرار دارم كه همه پيامبران به او پناه مى برند، و از او بى نياز نيستند.

من در پيشگاه كسى قرار دارم كه آهوها به او پناه برده، و او هم پناهشان داده است در صورتى كه دشمن

و نيز درباره همين خانواده بزرگوار گفته ام:

" اى اهل بيت پيامبر برايم غير از شما پناهگاهى كه براى رفع گرفتارى هايم در فردا اميدوار باشم، نيست. من از گرفتارى زمان نمى ترسم، در صورتى كه شما اى آل احمد در همه شئون متكايم باشيد.

چه كسى همانند افتخاراتتان اى آل طه افتخاراتى دراد؟ در صورتيكه سرادق عزت بر سر شما سايه افكنده است.

هر فضلى كه براى غير شما است، اى فرزندان پاك بالاصاله به شما بر مى گردد و مربوطه به شما است.

از مائده هاى جودى كه هر روز به زائرنتان مى بخشيد، محروممان مفرمائيد.

اى پادشاهان، پرچم افتخار و عظمت مخصوص شما است و تاج سعادت متعلق به شما.

اى آل طه، كدام خانه اى همانند خانه شما است كه خدا ساكنانش را پاك و بزرگوار قرار داده است؟

باغستان مجد و مفاخر شمائيد، و پرندگان مكارم روى سرتان نغمه سرائى مى كنند.

در قرآن از شما به نيكى ياد شده كه هر خواننده اى از آن هدايت شده سعادتمند مى گردد.

قرآن شما را ستوده آيا بعد از ستايش قرآن، عظمت و بزرگى اى هست؟

اى آل طه، برايتان در افتخار، منزل شامخ و بلند و محكمى است.

اى پسر دختر رسول خدا، رو به سوى تو داريم كه خير از ناحيه شما گرفته مى شوند.

اى حسين، نه همانند عظمتت عظمتى، و نه همانند جدت جدى است.

اى حسين به حق جدت نظر لطفى به كسى كه چشم داشت محبت از تو دارد بنما.

آنكه هر گاه مى خواهد قبرى را ببوسد، تو در برابر ديدگانش قرار دارى. اى آقايانم، كمك كنيد و به دوستى كه پيشتان آمده، در حالى كه گريه هايش را در محبت شما مقيد كرده است.

يارى كنيد مقصرى را كه غير از شما يارى ندارد.

پس علاقه ام را منحصر به شما نمودم، و با اين حال بعيد است كه دست رد به سينه ام بزنيد.

اى خدايم برايم غير از محبت اهل بيت پيامبر اكرم سرمايه اى نيست.

من بنده مقصرى هستم كه اميد به عملى جز محبت اهل بيت محمد "ص" ندارم.

و درباره مشهد امام حسين عليه السلام نيز گفته است:

اى نديم، برخيز، و از صهبا، برايم بياور و بنوشانم، اما در روضه مباركه آباد و پر جمعيت آنجا كه مجراى خليج و آبش همانند مار سياه و سپيد دوگونه است.

اى نديم، تنها آن را به من بده و رهايم كن بگذار روى زمين به هوايش افتاده و كشته آب باشم آن را مخلوط با تهنيت ها بگردان نه ممزوج با آب آسمان.

اى نديم آن را بياور، ولى مخلوط با چيزى نباشد كه خلط دوا، عين مرض است.

هرگاه خواستى ملاقاتم كنى زير درخت هاى " اثيلات ملاقاتم كن كه در روى تپه اى از جزيره در لباسهاى سبز دلربائى مى كنند.

باغستانى كه نسيم روح بخش سحر آن را بيار است و به آن رونق بخشيد.

و نسيم لطيف با شاخه هاى درختانش بازى همى كرد و از سوئى به سوى ديگر همى جنبانيد.

اى صداى خليج، جانم فدايت، پس كى در حمايتت آرزوهايم بر آورده خواهد شد؟ اى نديمم با يادش خوشيم را تجديد كن و آن محبت شديد را بدين وسيله زنده نما.

بيا و از نيل، سخن بگو و از فرات و دجله وسيع، رهايم كن.

و اعاده كن برايم لذات مصر را، پس حديث لذات از من دور است.

مصر بهترين زمين پيشم به شمار مى رود، و تنها بر نيلش اميدوارم.

شدت علاقه و غايت مقصودم در آنجا است، زيرا آقايانم، فرزندان زهرا را در آنجا مى بينم.

و به سوى مشهد حسينى سعى مى كنم، در حالى كه دعا مى كنم و اميدوارم دعايم مقبول واقع شود.

اى پسرم دختر رسول خدا دوستت دارم توجهى كن و قبوليم را پاداشم قرار ده.

اى كريمان مردم اى آل طه علاقه به شما مذهب و اعتقاد هست.

برايم پناهگاه و ذخيره اى كه در گرفتاريم به آن اميدوار باشم غير از شما نيست.

و نيز در همين زمينه گفته است:

اى آل طه كسى كه با علاقه به شما و اميد به احسانتان پيشتان بيايد محروم نخواهد شد.

به شما پناه آوردم، و آيا كسى كه به مردمى كريم و بزرگوار پناهنده شود محروم خواهد شد؟

مردم را در اعتاب مقدستان ازدحام مى كنند، آرى آنجا چشمه آب گوارا است كه در اثر كثرت جمعيت مردم در مضيقه اند.

كسى كه پيشتان بيايد و خواستار باران فضل شما باشد، از عاليترين بخششتان بهره مند خواهد بود.

اى آقايانم، اى پاره هاى تن رسول خدا اى كسانى كه داراى عاليترين مقامات هستيد شما پناهگاههايم هستيد و قلبم در گرو شما است.

و حق شما اين است كه من علاقمند به شما باشم علاقه اى كه هرگز گسسته نشود.

در اعتاب مقدستان متحير ايستاده ام و كسى كه در شما متحير باشد، ملامت ندارد. اى سبط طه، اى حسين بر ضريح مطهرت از من سلام باد.

مشهد عاليت براى ما، كعبه اى است كه دور آن طواف مى كنيم و آن را مى بوسيم.

بيت جديدى كه در آن هدايت حلول كرده و همانند بيت عتيق شده است.

جانم فدايت اى ضريحى كه حسين، امام همام را در برگرفته اى.

من به آن عزت و عظمت و حشمتى كه در اندرونت قرار دارد، توسل مى جويم.

اى زيارت كننده فرصت را در اينجا غنيمت شمار، پس چه مقدار براى كسى كه سعى به سوى آن غنيمت است؟

هنگامى كه زيارتش مى كنى دل باز مى شود و غم هاى بزرگ از آن دور مى گردد.

چقدر نور و رونق در آن است؟ گويا كه روضه مباركه خير الانام است.

و حمزاوى عدوى، متوفى در سال 13.3 ه در " مشارق الانوار " صفحه 92 بعد از گفتار طولانى پيرامون مشهد امام حسين عليه السلام، گفته است: " بدان كه زياد زيارت كردن اين مشهد شريف و بدان وسيله به خدا توسل جستن بسيار شايسته است.

و آنچه كه از او در زمان حياتش درخواست مى شد، بعد از مرگ نيز درخواست شود، زيرا او وسيله رفع گرفتارى ها است، پس با زيارتش گره ها گشوده مى شود و انسان دل مرده با توسل به او و انوارش به خدا واصل مى گردد.

و از اين قبيل است آنچه كه براى آقايم عارف ربانى محمد شبلى مشهور به " ابن الست " شارح " العزيمه " واقع شده است و اين است كه: تمام كتاب هايش از منزل او ربوده شد، متحير ماند و غمش فراوان گرديد، آمد كنار روضه مباركه ولى نعمت ما، امام حسين عليه السلام در حالى كه اشعارى مى خواند و در آن از حضرتش درباره كتاب هايش يارى مى طلبيد.

او بعد از زيارت به خانه اش مراجعت كرديد كتاب هايش بدون هيچ نقصى در محلش موجود است و ترجمه آن اشعار چنين است:

" آيا به كسى كه به شما پناه برد آزارى خواهد رسيد؟ و يا از ستم شكايت خواهد كرد، در صورتى كه شما سرورانش هستيد؟ بعيد است كسى كه به شما منسوب باشد مردود گردد و يا دشمنانش خوشحال گردند.

براى شما از روز " الست " سيادت بود و براى شما كمربند عزت است كه سراپا وجودتان را احاطه كرده است،

آيا در اين جا براى پيامبر اكرم درى غير از شما كه ريحانه او هستيد وجود دارد؟

نابود باد چشمى كه نبيند مشهدى را كه حسين را در بر گرفته است، پس ملازم روضه مباركه باش و در برگير سبط محمد را كه اميد وارى قصد او نكرد كه حاجتش بر آورده نشده باشد.

خداوند ما را از فيض امدادش مدد كند و از فيض قربش و بوسيدن اعتابش بهره مند فرمايد ".

و از ديگران در اين باره، چنين آورده است:

" منزلى كه خداوند چنان آن را رفيع قرار داده كه ماه شب چهارده از ديدنش مخفى مى گردد.

مخصوص او كرد خداى ما به آنچه كه خواست در زمين، بلند مرتبه است كسى كه در آسمان خدا است، مصون و سنگين و مورد حمايت قرار داد او را و بازداشت و با لطف و رضايش او را پوشانيد.

اگر مسكن براى عزت اهل بيت گرديد، قدر و برتريش از همين جا است.

امام حسين بهترين مولى است، دين سرش را تاييد كرد و نگاهش داشت.

آيات كتاب او را، و سنت هاشمى صفات نيكويش را بيان نموده است ".

در اين جا، كلمات زيادى همانند آنچه كه درباره مشهد راس الحسين گفته شده وجود دارد كه اگر كسى آنها را جمع كند كتاب جامعى خواهد شد، و از كسانى كه كتاب مستقلى در اين باره نوشته اند شيخ عبد الفتاح بن ابى بكر مشهور به " رسام " شافعى است كه رساله اى بنام " نور العين فى المدفن راس الحسين " دارد.

7- عمر بن عبد العزيز، خليفه اموى، متوفى در سال 101 ه قبرش در دير " سمعان " است و مورد زيارت مردم است.

8- ابو حنيفه نعمان بن ثابت، پيشواى حنفى ها، متوفى در سال 150 ه.

قبرش در اعظميه بغداد مزار معروفى است. خطيب در تاريخش جلد 1 صفحه 123 از على بن ميمون نقل كرده كه گفته است از شافعى شنيدم كه مى گفت من به قبر ابى حنيفه تبرك مى جويم و هر روز به عنوان زيارت كنارش مى روم و هرگاه حاجتى برايم پيش آيد دو ركعت نماز مى خوانم و كنار قبرش از خدا مى خواهم كه حاجتم را روا كند، طولى نمى كشد، مگر آنكه روا مى شود، اين مطلب را خوارزمى در مناقب ابى حنيفه جلد 2 صفحه 82 و " كردرى " در مناقبش جلد 2 صفحه 112 و طاش كبرى در مفتاح السعاده جلد 2 صفحه 82 و " خالدى " در صلح اخوان صفحه 83 به نقل از سغيرى و " ابن جماعه " نقل كرده اند.

و ابن جوزى در " المنتظم " جلد 8 صفحه 245 گفته است: در اين ايام "سنه 459 ه" ابو سعيد متوفى ملقب به شرف الملك مشهد ابى حنيفه را بنا كرد قبه و بارگاه برايش قرار داد و مدرسه اى كنارش ساخت كه فقهاء در آنجا توقف مى كنند و مدرسى نيز براى آنان تهيه كرد.

وقتى كه ابو جعفر ابن البياضى به عنوان زيارت به آن جا آمد بى مقدمه چنين گفت: " آيا نمى دانى كه علم، پراكنده بود، اين پنهان شده در خاك آن را جمع كرد؟

همچنين اين زمين مرده بود كه بخشش عميد ابى السعد آن را زنده كرد. آنگاه ابن جوزى اضافه مى كند كه: مصنف گفته است: به خط ابى الوفاء ابن عقيل خواندم كه نوشته بود: بنيان مسجدى با آهك و نوره و غيره جلو ضريح ابى حنيفه نهاده شد، و در سال 436 ه. كه من پنج ساله و يا چند ماه كمتر بودم، آن مسجد تمام گرديد و مخازن آن را يك حاجى ترك داد.

آنگاه ابو سعد مستوفى كه حنفى متعصبى بود، به آنجا آمد، در آن وقت قبر ابى حنيفه زير سقفى كه بعضى از امراء تركمان آن را ساخته بودند، قرار داشت.

و پيش از آن، كه من طفل بودم، روى آن ضريح خرابى و آن در سال هاى 37 و 38 ه. قبل از او وارد شدن لشكر غزنوى ها به بغداد بوده، كه در سال 447 ه. صورت گرفته است، ولى هنگامى كه شرف الملك در سال 453 ه به بغداد آمده و تصميم گرفت: همين قبه اى كه بالاى قبرش قرار دارد، بسازد، تمام بناهاى مسجد و منضماتش را كه قبر را احاطه كرده بود، خراب كرد. آنگاه مقاطعه كاران و مهندسان را خواست و جريان را با آنها در ميان گذاشت. آنها تخمين زدند كه هزار ها آجر لازم دارد و بايد خانه هاى اطرافش خريده و جزء آن گردد.

و براى پى ساختمان اين قبه، زمين سختى را جستجو كردند، ولى چاره جز اين نداشتند كه هفده ذرع در شانزده ذرع همان زمين را حفر كنند و در اين كار استخوان هاى زيادى از مردگانى كه خواستار مجاورت قبر نعمان بودند "كه در حدود 400 زنبيل مى شده" بيرون آورده شد و همه آنها را در بقعه مجاور كه ملك شخصى ديگران بوده، دفن كردند.

تا اينكه مى گويد: " محمد بن ناصر حافظ به ما خبر داد كه ابو الحسين مبارك ابن عبد الجبار صيرفى گفته است كه: شنيدم: ابو الحسين بن المهتدى مى گفت: درست نيست كه قبر ابى حنيفه در اين جا كه رويش بنا كرده اند، باشد و پيش از اين حاجيان وارد مى شدند و اطراف مقبره طواف مى كردند، پس ابو حنيفه را زيارت مى نمودند، ولى موضعى را تعيين نمى كردند ".

وابن خلكان در تاريخش جلد 2 صفحه 297 گفته است: قبر او مشهور و مورد زيارت مردم است و در سال 459 ه روى آن قبه و بارگاهى بنا گرديد.

و ابن جبير در " رحله " اش صفحه 180 مى گويد: و در " رصافه " مشهد مجللى است كه داراى قبه سفيد عالى است، در آن قبر امام ابى حنيفه رضى الله عنه قرار دارد.

ابن بطوطه در " رحله " اش جلد 1 صفحه 142 گفته است: روى قبر امام ابى حنيفه رضى الله عنه قبه بزرگى است و در زاويه آن، مكانى براى غذا خوردن واردين وجود دارد و امروز در بغداد مكانى كه در آن واردين بتوانند چنين پذيرائى شوند وجود ندارد.

آنگاه قبور عده اى از مشايخ بغداد را شمرده پس گفته است: مردم بغداد در هر جمعه اى به زيارت يكى از اين مشايخ مى روند.

و ذهبى در الدول جلد 1 صفحه 79 گفته است: و روى قبرش در بغداد قبه و بارگاه عظيمى است.

و ابن حجر در " الخيرات الحسان " در مناقب امام ابى حنيفه در فصل 25 چنين مى گويد: " هنگامى كه امام شافعى در بغداد بوده و به امام ابى حنيفه متوسل مى شده و كنار قبرش مى آمده، زيارتش مى كرد، و درود بر او مى فرستاد، سپس وسيله او به خدا در بر آورده شدن حاجاتش، توسل مى جسته است.

و اضافه مى كند كه: اين مطلب ثابت است كه امام احمد، چنان به امام شافعى متوسل مى شده كه پسرش عبد الله تعجب كرده و به پدرش اعتراض نمود، احمد به او گفت: شافعى همانند خورشيد براى مردم و عافيت براى بدن است.

و هنگام كه با امام شافعى خبر دادند كه اهل مغرب متوسل به امام مالك مى شوند، اين عمل را مورد انتقاد قرار نداد.

9- مصعب بن زبير، متوفى در سال 157 ه.

ابن جوزى گفته است: عامه قبرش را در " مسكن " زيارت مى كنند چنانكه قبر حسين عليه السلام را زيارت مى نمايد.

10- ليث بن سعد حنفى، امام مصر كه در سال 175 ه وفات كرد و در قرافه كوچك دفن گرديد، قبرش مورد زيارت مردم است كه من بارها آن را ديده ام

11- مالك بن انس امام مالكى ها، متوفى در سال 179 ه قبرش در بقيع مدينه منوره است.

ابن جبير در سفرنامه اش صفحه 153 گفته است: روى آن قبه كوچك است.

و در سابق گذشت كه فقها، زيارتش را از آداب كسى كه قبر نبى اكرم را زيارت كند شمرده اند.

12- امام طاهر موسى بن جعفر عليهما السلام، مدفون در كاظمين كه در سال 183 ه شهيد شده است.

خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 120 با اسنادش از احمد بن جعفر حمدان قطيفى آورده است كه از حسن بن ابراهيم ابى على خلال "شيخ حسينى ها در عصرش" شنيدم كه مى گفت: هيچ مشكلى برايم پيش نيامد، مگر آنكه كنار قبر موسى بن جعفر عليه السلام رفته به حضرتش متوسل شدم و مشكلم حل شده حاجتم بر آورده شد.

و در شذرات الذهب جلد 2 صفحه 48 آمده است كه: شريف ابو جعفر محمد الجواد بن على موسى الرضا الحسنى يكى از دوازده امامى كه شيعيان درباره آنها عصمت قائلند، در بغداد وفات كرد و كنارش موسى گرديد و قبر آن دو امام را عامه، زيارت مى كنند.

13- امام طاهر ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام.

ابو بكر محمد بن المومل گفته است " با امام اهل حديث ابى بكر بن خزيمه و همپايه اش ابى على ثقفى با عده زيادى از مشايخ ما به عزم زيارت قبر على بن موسى الرضا واقع در طوس حركت كرديم. از تعظيم و تواضع كه ابن خزيمه نسبت به اين بقعه مباركه انجام داد و گريه و زارى كه در برابرش نموده، همه ما متحير شديم "

14- عبد الله بن غالب حدانى بصرى، كه در سال 183 روز ترويه كشته شده است، مردم خاك قبرش را همانند مشك بر لباسشان مى پاشيدند

15- عبد الله بن عون ابو عون الخزار البصرى.

محمد بن فضاله، گفته است: پيامبر اكرم را در خواب ديدم كه مى فرمود: ابن عون را زيارت كنيد كه خدا او را دوست دارد.

16- على بن نصر بن على ازدى ابو الحسن بصرى، متوفى در سال 189 ه مشهدش در بصره معروف و مورد زيارت است.

17- معروف كرخى، متوفى در سال 204 - 201 - 200 ه. ابراهيم حربى گفته است: قبر " معروف "، ترياق مجرب است.

و از زهرى نقل شده كه گفته است: قبر معروف كرخى براى قضاى حوائج مجرب است. و گفته شده هر كس نزد آن صد بار " قل هو الله " بخواند و از خدا حاجتش را بخواهد خداوند آن را بر مى آورد.

و از ابى عبد الله محاملى روايت شده كه گفته است: از هفتاد سال پيش تاكنون قبر معروف كرخى را چنين شناخته ام كه: هيچ گرفتارى، متوسل به آن نشده، مگر گرفتاريش رفع شده است.

و ابن جوزى در صفحه الصفوه جلد 2 صفحه 183 از احمد بن الفتح نقل كرده كه گفته است: از " بشر " تابعى جليل درباره معروف كرخى سوال كردم: در جواب گفت: هيهات ميان ما و او حجاب ها حائل شده است تا اينكه مى گويد: هر كس حاجتى به خدا دارد، پيش قبر معروف برود و خدا را بخواند خدا به خاطر او دعايش را اگر بخواهد مستجاب خواهد كرد قبرش در بغداد آشكار است و مردم بدان تبرك مى جويند.

و ابراهيم حربى مى گويد: قبر معروف ترياق مجرب است.

و در " المنتظم " جلد 8 صفحه 248 گفته: در ربيع الاول سال 460 ه ساختمان قبر معروف با گج و آجر ساخته شد.

ابن خلكان در تاريخش جلد 2 صفحه 224 گفته است: اهل بغداد وسيله قبر او طلب باران مى كنند و مى گويند: قبر معروف و ترياق مجرب است، و مشهور زيارتگاه است.

و در صفحه 396 از " مرآت الزمان " تاليف ابى المظفر سبط ابن جوزى نقل كرده كه او مشايخش در بغداد شنيده است كه حكايت مى كردند كه: عون الدين گفته است: سبب علاقه عميقم اين است كه هر چه در دستم بود از بين رفت، تا جائى كه براى قوت شب معطل ماندم، بعضى از اعضاى خانواده ام به من توصيه كردند كه كنار قبر معروف كرخى رضى الله عنه بروم و در آنجا از خدا رفع گرفتاريم را بخواهم، زيرا دعا در آنجا مستجاب خواهد شد، منهم كنار قبر معروف رفتم و در آنجا نماز خواندم و دعا كردم پ پس به بغداد مراجعت كردم، تا آخر آنچه كه از دستانش نقل كرده است:

و در طبقات شعرانى جلد 1 صفحه 61 آمده است كه: وسيله قبرش طلب باران مى شده و قبرش آشكار و روز و شب مورد زيارت است.

18- عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب.

خطيب بغدادى در تاريخش جلد 1 صفحه 123 گفته است " در باب " بردان " نيز جماعتى از اهل فضل مدفونند و در نماز گاه عيد قبرى است كه معروف به قبر نذرها است و گفته شده كسى كه در آنجا مدفون است مردى از فرزندان على بن ابى طالب رضى الله عنه است كه مردم با زيارتش تبرك مى جويند و قضاء حوائجشان را وسيله او مى خواهند.

قاضى ابو القاسم على بن محسن تنوخى از پدرش برايم نقل كرد كه: پيش عضد الدوله نشسته بودم و خيمه ما نزديك نماز گاه عيد در ناحيه شرقى مدينه السلام بود، تصميم داشتم كه با او در نخستين روز رسيدن لشكر، به سوى همدان حركت كنيم كه چشم او به ساختمان قبر نذرها افتاد، به من گفت: اين بناء چيست؟ گفتم: اين مشهد نذر است و نگفتم: قبر نذرها است چون فكر مى كردم كه در اين موقعيت، تطير به شمارد آمد و از تعبيرم خوشش آمد و گفت: مى دانم كه آن قبر نذرها است، منظورم تفصيل بيشتر بوده است، گفتم: مى گويند كه آن قبر عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب است و بعضى ديگر مى گويند كه: آن قبر عبيد الله بن محمد بن عمر بن على بن ابى طالب، است، كه يكى از خلفاء تصميم گرفت او را مخفيانه بكشد، از اين رو چاهى سر راهش كنده او را در حاليكه نمى دانست از روى آن عبور داد و در داخل آن سقوط كرد، و زنده رويش خاك ريخته شد و اكنون مشهور به قبر نذر ها است، زيرا هيچ نذرى براى آن صورت نمى گيرد مگر آنكه بر آورده مى شود و من يكى از آنها كه بارها درباره امور بسيار مهم، برايش نذر كردم و به مقصد رسيده آنگاه وفا به نذر نمودم.

او حرفم را قبول نكرد و گفت گاهى روى اتفاق نذرى بر آورده مى شود آنگاه مردم عوام يك كلاغ چهل كلاغ مى كنند و در آن باره، سخن ها مى سازد.

و من سكوت كردم و پس از چندى كه در لشكر گاهمان بوديم، صبح روزى عضد الدوله مرا احضار كرد و گفت: با من سوار شو به زيارت مشهد نذرها برويم، من و او و جمعى از اطرافيانش سوار شده به آنجا رفتيم او وارد حرم شد و زيارت كرد و دو ركعت نماز خواند و بعد از آن، سر به سجده گذاشت و مناجات طولانى كه كسى از مضنون آن آگاه نمى شد نمود، سپس به خيمه اش آمديم و مدتى در آنجا مانديم آنگاه به سوى همدان حركت نموده و ماه ها در آنجا مانديم.

بعد از آن روزى مرا فراخواند و به من گفت: آيا يادت مى آيد آنچه كه درباره مشهد نذرها در بغداد برايم گفته بودى؟ گفتم: آرى گفت: آن روز با شما درباره آن طورى صحبت كردم كه اعتماد به گفته ات نداشته فكر مى كردم: آنچه كه درباره اش مى گويند، دروغ است.

اما پس از آن جريانى برايم پيش آمد ترسيدم كه تحقق پيدا كند و با تمام مقدوراتم مى كوشيدم كه ان را از بين ببرم و راهى براى رفع آن نمى يافتم، يكمرتبه آنچه كه درباره نذر مشهد نذرها به من گفته بودى يادم آمد، با خود گفتم: چرا اين مطلب را تجربه نكنم؟ پس چنين نذر كردم اگر خدا به احترام اين قبر مشكلم را حل كند، ده هزار درهم صحيح به صندوق آن هديه نمايم، در همان روز به من خبر رسيد كه مشكلم حل شده است، به ابى القاسم عبد العزيز ابن يوسف كاتبم گفتم: به ابى الريان جانشينم در بغداد بنويس را به صندوق مشهد نذرها تحويل دهد.

آنگاه به عبد العزيز كاتب كه در مجلس حاضر بوده توجه كرد، او گفت نامه را نوشته و فرمانت اطاعت گرديده است ".

19- ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى امام شافعى ها، در سال 204 ه وفات يافت و در قرافه كوچك دفن گرديد و قبرش كه نزد " المقطم " است مورد زيارت مردم است. جزرى در " طبقات القراء " جلد 2 صفحه 97 گفته است: دعاء كنار قبرش مستجاب است و هنگامى كه زيارتش كردم، چنين گفتم: " امام شافعى را زيارت كردم، زيرا كه آن به من منفعت مى رساند، و از او شفاعت مى طلبم كه شافع خوبى است "

و ذهبى در " دول الاسلام " جلد 2 صفحه 105 گفته است " سلطان كامل قبه اى كه روى ضريح شافعى قرار داشته تعمير كرد "

20- ابو سليمان دارانى، متوفى در سال 205 "كه يكى از پيشوايان است" در قريه " داريا " ناحيه قبله آن دفن گرديد و قبرش مشهور است، و روى آن ساختمان است كه در زمان ما تجديد بنا شده است.

21- سيده نفيسه، دختر ابى محمد حسن بن زيد بن على بن ابى طالب در سال 208 ه فوت كرد و در كوچه " سباع " دفن گرديد و قبرش معروف است كه دعا ها كنار قبرش مستجاب مى شود و اين حقيقت به تجربه ثابت شده است.

22- احمد بن حنيل، امام حنبلى ها، متوفى در سال 241 ه قبرش آشكار و مشهور است، مردم آن را زيارت مى كنند و به آن تبرك مى جويند. اين مطلب در مختصر طبقات الحنابله صفحه 11 آمده است.

و ذهبى در " دول الاسلام " جلد 1 صفحه 114 گفته است: ضريحش در بغداد مورد زيارت مردم است.

و ابن جوزى در " مناقب احمد " صفحه 297 از عبد الله بن موسى آورده كه گفته است: من و پدرم در شب تاريكى به خاطر زيارت احمد از ناحيه خارج شديم، اما شدت تاريكى به قدرى بود كه پيش پايمان را نمى ديدم پدرم گفت: بيا به احترام اين بنده صالح از خدا بخواهيم كه راه را برايمان روشن فرمايد كه من در طول سى سال هيچ گاه به او متوسل نشدم، مگر آنكه حاجتم، بر آورده شد، آنگاه پدرم دعا كرد و من آمين گفتم. آسمان چنان روشن شد، گويا كه شبى است ماه در آسمان مى درخشد تا آنكه توانستيم به مقصد برسيم.

و در صفحه 418 از ابى الحسن تميمى، از پدرش از جدش نقل كرده كه او جنازه احمد بن حنبل حاضر شد و گفت: مدت يك هفته توقف كردم به اميد اينكه بتوانم در آن انبوه جمعيت به آن برسم، پس از يك هفته خود را به قبرش رساندم.

در " المنتظم " جلد 10 صفحه 273 گفته است: در اوائل جمادى الاخر سال 574 ه خليفه اقدام كرد، لوحى براى نصب روى قبر امام احمد بن حنبل تهيه نمايد، لوح آماده شد روى قبر را خراب كرد، و با آجر بناى تازه اى بوجود آورد و براى آن دو طرف قرار داد و لوح جديد را نصب كرد و بالاى آن چنين نوشته شده بود: " اين چيزى است كه به دستور سيد و مولايمان المستضى ء بامر الله امير المومنين ساخته شده است " و در وسط آن چنين نوشته شده بود: " اين قبر تاج سنت، و جدامت، داراى همت عالى عالم عابد فقيه زاهد امام ابى عبد الله احمد بن مجد بن حنبل شيبانى رحمه الله است و تاريخ وفاتش چنين نوشته شده بوده " و آيه الكرسى حول ذلك "

و من دعوت شدم كه در مسجد منصور جلوس كرده سخنرانى نمايم، روز دوشنبه 16 جمادى الاخر سخنرانى كردم شب را جمع زيادى در مسجد بيتوته كردند و قرآن ها خواندند و صبح همان شب در حدود صد هزار نفر، براى شركت در آن مجلس جمع شدند و مردم زيادى توبه كردند و از حال رفتند، پس از منبر پائين آمدم و به زيارت قبر احمد رفتم، در حالى كه حدود پنجاه هزار نفر با من بودند ".

ابن بطوطه در " الرحله " جلد 1 صفحه 142 مى نويسد: قبرش قبه اى ندارد و گفته شده كه روى قبرش بارها قبه ساخته شده، ولى، با قدرت خدا خراب گرديده است و قبرش پيش مردم بغداد محترم است.

و در مختصر طبقات الحنابله صفحه 37 آمده كه: در سال 527 ه امير المومنين اقدام به تهيه لوحى براى نصب روى قبر امام احمد نمود و از اين كار براى شيخ ابى الفرج بن جوزى و حنبليان تعظيم زيادى حاصل شد و مردم به شيخ مى گفتند: همه اينها به خاطر شما است.

خدا هر سال احمد بن حنبل را زيارت مى كند

ابن جوزى در مناقب احمد صفحه 454 گفته است: ابو بكر بن مكارم بن ابى يعلى حربى كه مردى صالح بوده برايم نقل كرده است كه: در يكى از سال ها چند روز به ماه رمضان مانده باران سختى آمد و در شبى از رمضان خواب ديدم كه بر طبق عادتم به زيارت قبر احمد بن حنبل رفته مشغول زيارتم ديدم كه قبرش به مقدار يك آجر يا دو آجر به زمين جسپيده است، با خود گفتم: لابد اين حالت به خاطر زيادى باران است ناگهان از قبر صدائى شنيدم كه مى گفت: خير، بلكه به خاطر هيبت خداى عز و جل است كه به زيارتم آمده و از او راز زيارتش را از من در هر سال پرسيدم فرمود: اى احمد تو كلامم را يارى كردى در نتيجه انتشار يافت و در محراب ها خوانده شد، آنگاه به سوى قبرش رفته آن را بوسيدم، سپس گفتم: اى آقايم رمز اينكه هيچ قبرى جزء قبرت بوسيده نمى شود چيست؟ در جوابم گفت: پسرم اين كرامت مربوط به من نيست، بلكه مربوط به رسول خدا است زيرا با من چند نخ از موهاى رسول خدا است آگاه باش هر كس مرا دوست داشته باشد، در ماه رمضان زيارتم مى كند، و اين را دو بار تكرار كرد.

هر كس احمد را زيارت كند خدا او را خواهد آمرزيد:

حافظ بن عساكر در تاريخش جلد 2 صفحه 46 از ابى بكر بن انزويه آورده كه گفته است: رسول خدا را در خواب ديدم در حالى كه احمد بن حنبل با او بود، گفتم اى رسول خدا اين كيست؟ فرمود: احمد ولى راستين خدا و رسول خدا است و براى ترويج حديث هزار دينار داده است، سپس فرمود: هر كسى او را زيارت كند خدا او را خواهد آمرزيد و هر كس احمد را دشمن داشته باشد مرا دشمن دارد و هر كس مرا دشمن داشته باشد خدا را دشمن دارد.

خطيب بغدادى از عبد العزيز آورده كه گفته است: از ابى الفرج هند بائى شنيدم كه مى گفت: من قبر احمد بن حنبل را زيارت مى كردم، مدتى آن را ترك كردم در خوابش ديدم كه به من مى گفت:

زيارت قبر امام سنت را ترك كردى؟

ابن جوزى گفته است: و در صفر سال 542 ه. مردى در خواب ديد كه گوينده اى به او مى گفت: هر كس احمد بن حنبل را زيارت كند گناهش آمرزيده خواهد شد پس از آن هيچ عام و خاصى نماند مگر آنكه زيارتش نمود و من در آن روز آنجا مجلس بپا كردم و هزاران نفر در آن شركت كرده بود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved