بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

غديريه قاضى جليس

در گذشته 561

 

دعاه لو شك البين داع فاسمعا

و اودع جسمى سقمه حين ودعا

و لم يبق فى قلبى لصبرى موضعا

و قد سار طوع الناى و البعد موضعا

اجن اذا ما الليل جن كابه

و ابدى اذا ما الصبح ازمع ادمعا

و ما انقدت طوعا للهوى قبل هذه

و قد كنت الوى عنه لينا و اخدعا

 

- فرياد در رحيل بر آمد بشتابيد. در علم گفت و رفت، درد و بلايش بجانم ماند.

- دل تنگم را ذره اى جاى صبر و تحمل نبود، از اين رو همراه كاروان با سر و جان رفت.

- اينك با عم و اندوه بتاريكى شب پناه برم، صبحگاهان كه نقاب از رخ بر كشد، اشك نهانم بر ملا سازم.

- پيش از اين، اين چنين، اسير عشق نمى گشتم: گاهى رخ برمى تافتم، گاهى راه فريب مى گرفتم.

تا آنجا كه گويد:

 

تصاممت عن داعى الصبابه و الصبى

و لبيت داعى آل احمد اذا دعا

عشوت بافكارى الى ضوء علمهم

فصادفت منه منهج الحق مهيعا

علقت بهم فليلح فى ذاك من لحى

توليتهم فلينع ذلك من نعا

تسرعت فى مدحى لهم متبرعا

و اقلعت عن تركى له متورعا

 

- نداى عشق را نشينده گرفتم، داعى خاندان رسول را لبيك اجابت گفتم.

- انديشه تاريك خود در پرتو دانش آنان گرفتم، راه حقيقت را صاف و روشن دريافتم

- به مهرشان دل بستم، دشمنان هر چه خواهند گويند. ولايشان پذيرفتم، منكران هر چه خواهند خرده گيرند.

- زبان به ثنايشان گشودم، با شتاب راه خدمت گرفتم. عذر تقصير گفتم، از خطا پرهيز كردم.

- آنهايند كه صائم و قائم اند، از خوف حق در بيم و اضطرابند.

- شبها با راز و نياز بسر برند، با ركوع و سجود، شب زنده داراند.

- با مهر و ولايشان عبادت ما مقبول افتد، از عنايتشان طاعت ما باسمانها بر شود.

- با يادشان ابر آسمان باران ريزد، گرفتاريها رخت بر بندد.

- گفتارشان با كردار برابر باشد، وه چه نيك است. علم و عمل توامان باشد، معنى تقوى همين است.

- پدر آنان وصى مصطفى است، وارث علمش، از اينرو ميراث نبوت بدو داد.

- ستون دين از وجودش راست شد، اركان دين برقرار ماند.

- جان عزيزش فداى رسول كرد، از خيل دشمنان نهراسيد.

- آشكارا، سرور و سالارشان ناميد، همپايه او در فضل و عصمت آمد.

- غبار غم از چهره احمد كه زدود؟ آنجا كه ديگران وانشستند.

- دراز قلعه خيبر كه بر كند؟ لرزه بر حصار مشركين افكند.

- روز " بدراجساد مشركين در چاه بينباشت، سرها از تن جدا كرد.

- بسا حاسدان كه بر فضلش رشك بردند، فضلى كه همتا ندارد.

- " روز غدير "، عزم خيانت در دل آنان پروراند، روز " جمل " نتيجه اش آشكار آمد.

- قرآن بجنگ آنان برخاست، از پا ننشستند، اسلام بسرزنش و ملامت زبان باز كرد، در گوش نگرفتند. - مناقب و مفاخرش نهفتند، بر ملا شد. پرتوش در حجاب كردند، جهان روشن گشت.

- مشك و عنبركى نهان گردد، شميم جان پرورش در پرده نماند.

و از همين قصيده است:

 

ايا امه لم ترع للدين حرمه

و لم تبق فى قوس الضلاله منزعا

 

- هلا. اى امت گمراه كه حرمت دين بشكست، سرگشتگى و ضلالت از حد بدر برد.

- با كدامين حجت و برهان، فرمان حق زير پا نهاديد.

- حق ويژه على را غصب كرديد، امامت و خلافت راه شما را هموار كرد.

- تيغ كين در خاندان رسول نهاديد، سر و دست آنان از تن جدا كرديد.

- در كربلا خونشان حلال شمرديد، ناوك سنان از خونشان سيراب نموديد.

- آب فرات بر آنان حرام شد، تشنه كامان را دادرسى باقى نماند.

قصيده 56 بيت است كه قسمتى از آن گزين شد.

در ماتم سيد الشهداء چنين سروده

 

ان خانها الدمع العزير

فمن الدماء لها نصير

 

دعها تسح و لا تشح فرزوها رزء كبير

ما غصب فاطمه تراث محمد خطب يسير

كلا و لا ظلم الوصى و حقه الحق الشهير

نطق النبى بفضله و هو المبشر و النذير

- اگر سيلاب اشكم فرو نشيند، از خون دل مدد گيرم.

- بگذار فرو ريزد و آرام نگيرد، كه مصيبت بس عظيم است.

- ميراث محمد ازدخترش دريغ كردند. نه كارى سهل پيشه كردند.

- ابدا. و نه ظلمى كه بر على رفت: حق مشهورش بتاراج بردند.

- رسول حق به فضل و مقامش زبان بر گشود: اوست كه بشير و نذير است.

جحدوه عقد ولايه قد غر جاحده الغرور

غدروا به حسدا و بنصه شهد " الغدير "

خطروا عليه ما حباه بفخره وهم حضور

پيمان ولايتش منكر شدند، ابليسشان بفريفت.

 

- رشك بردند و راه دغل گرفتند، نص " غدير " را ببازى گرفتند.

- جامه خلافت را كه باندامش فراز كرد، از او دريغ نمودند.

 

يا امه رعت السها و امامها القمر المنير

ان ضل بالعجل اليهود فقد اضلكم البعير

 

- بهر زه در آسمان جوياى اخترسها گشتيد، ماه تابان را نديده گرفتيد.

- قوم يهود، دنبال گوساله اى گرفتند، شما از پى اشترى "جمل"روان گشتيد.

 

لهفى لقتلى الطف اذ خذل المصاحب و العشير

و افاهم فى كربلا يوم عبوس قمطرير

دلفت لهم عصب الضلال كانما دعى النفير

عجبا لهم. لم يلقهم من دونهم قدر مبير

 

- آوخ بر كشتگان كربلا كه خويش و بيگانه از يارى دريغ كردند.

- در نينوا روزى چهر گشود كه چون روز قيامت سياه و دژم بود.

- جوخه هاى ضلالت بهم پيوستند، گويا نفخه صور بر دميدند.

- شگفتا، دست تقدير هم بر سر اين كافران نكوبيد.

 

ايمار فوق الارض فيض دم الحسين و لا تمور

اترى الجبال درت و لم تقذفهم منها صخور

ام كيف اذ منعوه ورد الماء بلم تغر البحور

حرام الزلال عليه لما حللت لهم الخمور

 

- آيا خون حسين بر روى زمين موج زند، آسمان در هم نلرزند.

- پندارى كوهها به ماتم ننشست كه سنگى بر سر آنان نباريد.

- چه شد كه از آب فراتش منع كردند، درياها بر نخروشيد.

- آب زلال بر حسين حرام آمد، از آنرو كه شرب خمر بر دشمنانش حلال بود.

قصيده 36 بيت است كه نصف آن را برگزيديم. قصيده ديگر كه 29 بيت است با اين سرآغاز:

 

كم قد عصيت مقال الناصح الناهى

و لذت منكم بحبل واهن واه

 

- سالها پند ناصح مشفق پس گوش افكندم، با ريسمان پوسيده شما بچاه افتادم.

در اين قصيده گويد:

- مهر خاندان رسولم در دل است، از گناهان بازم دارند، ذخيره آخرت هم آنهايند.

- اى شيعيان راه وفا گيريد، سر مفاخرت و مباهات بر سما بر افرازيد.

- اگر بدستاويز ولايش چنگ زنى، ريسمان ولايش در كف خدا بينى.

- بفرمان حق حامى اسلام گشت، از اينرو بر همه اديان پرتو افكند.

- جفت بتول، و اگر دخت محمد نبود، پيشوايان بر حق از كجا بود.

پيامبر حق بروز " غدير " منشور خلافتش بر خواند، جز منافق بى دين حق او نربود.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved