بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

فرشتگان نگهبان علي بر ديگر ملائکه مي بالند

و " حديث " اين سخن عبدى را:

 

و ان جبريل الامين قال لى

عن ملكيه الكاتبين مذ دنا

 

حافظ خطيب بغدادى درصفحه 49 جلد 14 تاريخش از عمار ياسر آورده است كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا دو فرشته نگهبان على بن ابى طالب و ع" بر ديگر فرشتگان نگهبان، در اينكه با على بن ابى طالب بوده اند افتخار مى كنند، چه آنان كارى را كه موجب خشم خدا باشد، به سوى خدا بالا نبرده اند. و در عبارت ديگرى لفظ " هرگز " دارد. ابن مغازلى فقيه در " مناقب " و خوارزمى نيز در صفحه 251 "المناقب" و قرشى درصفحه 36 " شمس الاخبار " اين رواين را آورده اند.

شعر ديگري از عبدي

دودمان محمد نبى "ص" اهل فضيلت و منقبت اند.

اينان روشنى بخش كور دلان و دستگير درماندگان،

و راستگويان پيشگام در كارهاى پسنديده اند.

و ولاى آنان از جانب خداى رحمان، در قرآن فرض و واجب گرديده است. ايشان صراط مستقيمند كه گروهى، در اين راه رستگار، وعده اى از آن منحرفند.

صديقه زهرا را براى على صديق كه صاحب شرف نسبت است، آفريدند.

هر يك از اين دو پاك نهاد، ديگرى را براى همسرى خويش برگزيد.

و نام اين دو در ظل عرش خدا و ميان يك سطر قرين يكديگر آمد.

و خدا عهده دار عقد زنا شوئى آنان و جبرئيل خطبه خوان آن شد.

و كابين زهرا، موهبتى بر تر از همه مواهب يعنى يك پنجم زمين آمد. و نثار او از بار پاكيزه و شاداب طوبى بود.

احاديثي که در آن شعر است

الصادقون: اشاره به روايتى است كه درباره اين قول خداى تعالى:

يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين "سوره توبه" از طريق حافظ ابن نعيم و ابن مردويه و ابن عساكر و گروه بيار ديگرى از جابر و ابن عباس نقل كرده اند كه بار راستگويان باشيد، يعنى با على بن ابى طالب باشيد. اين روايت را گنجى شافعى در صفحه 111 الكفايه " و حافظ سيوطى در صفحه 290 جلد 3 " الدر المنثور " آورده اند و سبط ابن جوزى حنفى در صفحه 10 " تذكره اش " گفته است. علماء سير "ظ - تفسير" گفته اند: معناى آيه اين است كه با على و خاندان او باشيد. ابن عباش گفته است: على سرور راستگويان است.

سابقون خاندان پيغمبرند

و اين سخن عبدى: الاسبقون الى الرغائب، اشاره به آيه و السابقون السابقون اولئك المقربون "سوره واقعه" است. و اين آيه درباره على "ع" نازل گرديده است. ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده است كه اين آيه درباره " حزقيل " مومن آل فرعون و " حبيب نجار " كه ذكرش در يس آمده و على بن ابى طالب، نازل شده و هر يك از اين سه تن پيشگام امت خود بودند و على از همه آنها افضل است.

در عبارت ابن ابى حاتم بجاى حزقيل، يوشع بن نون است. و ديلمى از عايشه و طبرانى و ابن ضحاك و ثعلبى و ابن مردويه و ابن مغازلى از ابن عباس نقل كرده اند كه پيغمبر "ص" فرمود: پيشگام - و در عبارت ديگرى - پيشگامان سه تن اند. پيشگام به سوى موسى، يوشع بن نون و به سوى عيسى، صاحب ياسين و به سوى محمد "ص"، على بن ابى طالب است. و ثعالبى در عبارت خود چنين افزوده است: پس ايشانند صديقان و على افضل آنها است.

محب الدين طبرى در صفحه 157 جلد 1 " رياض " و هثيمى در صفحه 109 جلد 9 " مجمع " اين روايت را آورده اند و گنجى در صفحه 46 " كفايه " عبارت حديث را چنين آورده است كه پيشگامان امت سه نفرند كه به مقدار يك چشم بهم زدن بخدا شرك نورزيدند: على بن ابى طالب و صاحب ياسين و مومن آل فرعون. پس آنها صديقون اند و على افضل ايشان است، سپس گفته است: اين سندى است كه " دار قطنى " بدان اعتماد و احتجاج كرده است و حافظ سيوطى در صفحه 154 جلد 6 " الدر المنثور " و ابن حجر در صفحه 74 " الصواعق " و سبط ابن جوزى در صفحه 11 " التذكره " روايت را با عبارت نخست آورده اند.

مودت اين خاندان واجب است

و اين سخن عبدى:

 

فولاهم فرض من الر

حمن فى القرآن واجب

 

اشاره است به قول خداى "تعالى"

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا.

كه در كتب آثار و احاديث و سخنان بسيار در پيرامون اين آيه شريفه مى توان يافت و ما را مجال گسترش سخن در اين باره نيست و ببرخى از آن بسنده مى كنيم: احمد در " المناقب " و ابن منذر " و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه و واحدى و ثعلبى و ابو نعيم و بغوى در تفسيرش و ابن مغازلى در " المناقب " به اسانيد خود از ابن عباس آورده اند كه چون اين آيه نازل شد، گفتند: اى رسول خدا اين خويشانى كه مودت آنان بر ما واجب شده است كيانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان

محب الدين طبرى در صفحه 25 " الذخائر " و زمخشرى در صفحه 339 جلد 2 كشاف و حموئى در فرائد و نيشابورى در تفسيرش و ابن طلحه شافعى در صفحه 8 " مطالب السوول " با صحه گذاشتن بر آن، و رازى در تفسيرش و ابو سعود در جلد 3 تفسيرش "هامش تفسير رازى" جلد 7 صفحه 665 و ابو حيان در صفحه 516 جلد 7 تفسيرش و نسفى در تفسيرش "هامش تفسير خازن" جلد 4 صفحه 99 و حافظ هيثمى در صفحه 168 جلد. " مجمع " و ابن صباغ مالكى در صفحه 12 " الفصول المهمه " و حافظ گنجى در صفحه 31 " كفايه " و قسطلانى در " المواهب " حديث را آورده اند و قسطلانى گفته است: خداوند مودت خويشان پيغمبر و محبت همه اهل بيت بزرگوار و ذريه او را بر تمام خلق خود لازم و فرض فرموده و گفته است:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

زرقانى نيز در صفحه 3 و 61 جلد 7 " شرح المواهب " و ابن حجر در صفحه 101 و 135 |م| - و سيوطى در " احياء الميت " هامش " الاتحاف " صفحه 239 و شبلنجى در صفحه 112 " نور الابصار " و صبان در " الاسعاف " هامش " نور الابصار " صفحه 105 اين حديث را روايت كرده اند.

2- حافظ ابو عبد الله ملا در سيره اش آورده است كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا خداوند پاداش مرا مودت خاندانم قرار داد و من در فردا "آخرت" از شما "در اين باره" سوال خواهم كرد. اين روايت را محب الدين طبرى در صفحه 25 " ذخائر " و ابن حجر در صفحه 102 و 136 " الصواعق " و سمهودى در " جواهر العقدين " آورده اند.

3- جابر بن عبد الله گفت: عربى به خدمت پيغمبر ص" آمده و گفت: يا محمد اسلام را بر من عرضه كن، فرمود: شهادت بده كه خدائى جز خداوند يگانه كه يكتا و بى شريك است، نيست و نيز محمد بنده و رسول اوست، عرب گفت: آيا پاداشى هم مى خواهى فرمود: جز مودت خويشان نه، گفت: خويشان من يا خويشان تو، فرمود: خويشان من، گفت: بيا تا با تو بيعت كنم. چه هر كس ترا و خاندانت را دوست ندارد، بر او لعنت خدا باد و پيغمبر "ص" گفت: آمين.

حافظ گنجى نيز حديث را در صفحه 31 " كفايه " از طريق حافظ ابى نعيم و او از محمد بن احمد بن مخلد و او، به اسناد خود از حافظ بن ابى شبيه آورده اند.

4- حافظ طبرى و ابن عساكر |م| - و حاكم حسكانى در " شواهد التنزيل لقواعد التفضيل " به چند طريق از ابى امامه باهلى آورده اند كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا خداوند پيمبران را از چند درخت آفريد و مرا از يك درخت خلق كرد، پس من ريشه آن درختم و على شاخه آن و فاطمه ورق آن و حسن و حسين ميوه آن است، پس هر كس به شاخه اى از شاخه آن آن در آويزد. رستگار شود. و هر كس آن رارها كند، فرو افتد و اگر بنده اى هزار سال پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال ديگر در بين صفا و مروه خدا را عبادت كند و صحبت مارا درك نكند خدا وى را بصورت در آتش اندازد سپس تلاوت فرمود:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى

گنجى در صفحه 178 كفايه اين حديث را ياد كرده است. احمد و ابن ابى حاتم از ابن عباس درباره اين قول خداى تعالى آورده اند كه و من يقترف حسنه مودت آل محمد است، و ثعلبى در تفسيرش اين حديث را مسندا آورده وابن صباغ مالكى در صفحه 13 " الفصول " و ابن مغازلى در " المناقب " و ابن حجر در صفحه 101 " الصواعق " و سيوطى در صفحه 7 جلد 6 " الدر المنثور " و " احياء الميت " هامش اتحاف صفحه 239 و حضرمى در صفحه 23 " رشفه الصادرى " و " نبهانى " در صفحه 95 " الشرف المويد " اين روايت را آورده اند.

6- ابو شيخ، ابن حبان در كتاب " الثواب " خود از طريق واحدى از على "ع" روايت كرده است كه فرمود: درباره ما آل حم آيه اى است كه مودت ما را نگه نمى دارد مگر آن كس كه مومن است. سپس خواند:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

ابن حجر در صفحه 101 و 136 " الصواعق " و سمهودى در " جواهر العقدين " اين روايت را آورده اند.

7- ابى طفيل گفت: حسن بن على بن ابى طالب براى ما خطبه خواند. پس حمد و ثناى الهى را بجا آورد و از امير مومنان على "رض" بنام خاتم اوصياء و وصى انبياء و امين صديقين و شهداء ياد كرد سپس فرمود: مردى از ميان شما رفت كه پيشگامان بر او پيشى نگرفتند و پس ماندگان به وى نرسيدند. پيغمبر خدا "ص" پرچم را به او داد و جبرئيل از جانب اوست و ميكائيل از جانب چپ وى مى جنگيدند تا خدا وى را پيروز گرداند و خداوند در شبى جانش را گرفت كه در آن شب جان وصى موسى گرفته شده بود و در شبى روحش را بالا برد كه روح عيسى را در آن عروج داده بود و آن همان شبى بود كه عزوجل فرقان را فرو فرستاد.

بخدا سوگند او زر و سيمى بجا نگذاشت و در بيت المالش جز پنجاه و هفت درهم كه از عطاء وى زياد آمده بود و مى خواست با آن با خدمتگزارى براى ام كلثوم بخرد بجا نمانده است.

سپس فرمود: هر كس مرا ميشناسد كه مى شناسد. و آنكه نمى شناسد، من حسن بن محمدم سپس اين آيه را كه قول يوسف است قرائت فرمود:

و اتبعت مله آبائى ابراهيم و اسحاق و يعقوب.

و به خواندن برخى از آيات قرآنى پرداخت و آنگاه فرمود: منم پسر شبير منم پسر نذير منم پسر آنكس كه بفرمان حق مردن را بسوى خدا مى خواند منم پسر چراغ تابان منم پسر آنكس كه به عنوان رحمت بر جهانيان مبعوث شد من از خاندانى هستم كه خداوند پليدى و ناپاكى را از آنان زدود. من از دودمانم كه خداوند پليدى و ناپاكى را از آنان زدود. من از آن دودمانم كه خداوند دوستى و ولايت آنانرا در قرآنيكه بر محمد "ص" نازل كرده واجب دانست و فرمود:

قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

م- و در عبارت حافظ زرندى در "نظم درر السمطين" چنين است كه حضرت فرمود:

منم از خاندانى كه جبرئيل در خانه ما فرود مى آيد و از پيشگاه ما بالا ميرود و منم از خاندانى كه خداى تعالى مودتشان را بر هر مسلمانى فرض فرموده و درباره آنها آيه:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا را فرو فرستاده است و اقتراف حسنه، مودت ما خاندان است.

اين روايت را " بزار و طبرانى " در " الكبير " و ابو الفرج در " مقاتل الطالبين " و ابن ابى الحديد در ص 11 ج 4 شرح نهج البلاغه و هيثمى در ص 146 ج 9 " مجمع الزوائد " آورده اند. ابن صباغ مالكى نيز در ص 166 " الفصول " اين حديث را نقل كرده و گفته است: اين روايت را گروهى از اصحاب سير و ديگران بازگو كرده اند، حافظ گنجى نيز در ص 32 الكفايه از طريق ابن عقده از ابى طفيل و نسائى از هبيره و ابن حجر در ص 101 و 136 " الصواعق " و صفورى در ص 231 ج 2 " نزهه المجالس " و حضر مى در ص 43 " الرشفه " نقل نموده اند.

8- طبرى در جلد 24 ص 16 تفسيرش باسناد خود از سدى، و او از ابى ديلم، نقل كرده است كه گفت:

چون " امام سجاد " على ابن الحسين "رض" را اسير كردند و بشام آوردند و او را بر در دروازه دمشق بپا داشتند، مردى از اهل شام برخاست و به امام گفت: خدا را شكر كه مردانتان را كشت و شما را درمانده كرد و به اين فتنه خاتمه داد. على بن الحسين "رض" فرمود: آيا قرآن خوانده اى؟ گفت: آرى فرمود: آيا آل حم را خوانده اى پاسخ داد: قرآن خوانده ام ولى آل حم را نديده ام فرمود كه آيا نخوانده اى؟

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

پرسيد: مگر خويشان پيغمبر شمائيد؟ فرمود: آرى. اين حديث را ثعلبى باسناد خود در تفسيرش آورده و ابو حيان نيز در ص 516 ج 7 تفسيرش به آن اشاره كرده و سيوطى نيز در ص ج 6 " الدر المنثور " و ابن حجر در ص 101 و 136 الصواعق به نقل از طبرانى و زرقانى در ص 20 ج 7 " شرح مواهب " آورده اند.

9- طبرى در ص 16 و 17 ج 24 تفسيرش از سعيد بن جبير و عمرو بن شعيب روايت كرده است كه آن دو گفته اند: مقصود از خويشاوند رسول خدا "ص" فاطمه است.

و ابو حيان در تفسير خود اين سن را از آن دو و از " سدى " روايت كرده و سيوطى نيز در " الدر المنثور " آورده است. فخر رازى در ص 390 ج 7 تفسيرش گفته است.

من مى گويم: آل محمد، كسانى هستند كه امورشان واگذار به پيغمبر است و هر كدام از آنان كه پيوندشان با پيغمبر شديدتر و كاملترين باشد او آل خواهد بود و چون هيچ ترديدى نيست كه پيوند ميان فاطمه و على و حسن و حسين با پيغمبر استوار ترين پيوندها است و اين مطلبى است كه همچون معلوم به نقل متواتر مسلم است، پس واجب است كه آل، اينها باشند.

و مناوى گفت است: اين سخن از حافظ زرندى است كه: هيچ يك از دانشمندان مجتهد و پيشوايان رهيافته، نيست، مگر آنكه از ولايت خاندان پيغمبر، خط

و افر و فخر زاهر برده، چه اين امر خداست كه فرموده است:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الى الموده فى القربى.

و ابن حجر در ص 89 " الصواعق " گفته است: ديلمى از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر در تفسير آيه وقفوهم انهم مسئولون فرموده اند: ازولايت على پرسش خواهد شد و گويا مراد " واحدى " نيز همين حديث بوده كه گفته است: در تفسيرآيه وقفوهم انهم مسئولون، روايت كرده اند، كه مقصود ولايت على و اهل بيت است زيراخداوند به پيغمبر فرمان داد كه مردم را آگاهى دهد كه از آنها پاداشى در نبوت مسالت ندارد، مگر آنكه خاندانش را دوست دارند. و معنى آيه نيز چنين است كه از آنها مى پرسند آيا خاندان پيغمبر را به شايستگى و آن چنانكه رسول "ص" سفارش فرموده بود، دوست داشته اند يا مودت آنها را چنان ضايع و مهمل گذاشته اند، كه بايد سرزنش و نكوهش شوند؟

و در ص 101 " الصواعق " اين شعر را از شمس الدين ابن عربى ياد كرده است:

 

رايت ولائى آل طه فريضه

على رغم اهل البعد يورثنى القربا

فما طلب المبعوث اجرا على الهدى

بتبليغه الا الموده فى القربى

 

" ابن صباغ مالكى " نيز در ص 13 فصول: اين سه بيت را از گوينده اى ياد كرده است:

 

هم العروه الوثقى لمعتصم بها

مناقبهم جاءت بوحى و انزال

مناقب فى شورى و سوره هل اتى

و فى سوره الاحزاب يعرفها التالى

و هم آل بيت المصطفى فودادهم

على الناس مفروض بحكم و اسجال

 

و از ديگرى آورده است:

 

هم القوم من اصفاهم الود مخلصا

تمسك فى اخراه بالسبب الاقوى

هم القوم فاقوا العالمين مناقبا

محاسنهم تجلى و آثارهم تروى

موالاتهم فرض و حبهم هدى

و طاعتهم ود و ودهم تقوى

 

آنها، خاندانى هستند كه هر كس صميمانه دوستشان داشته باشد، به وسيله اى نيرومند براى آخرت خود چنگ زده است.

خاندانى كه در مناقب بر جهانيان برترند نيكيهاى آنها نمايان و آثارشان زبا نزد است.

مهرشان واجب و محبتشان هدايت و طاعتشان مودت و مودتشان پارسائى است. و شبلنجى در ص 13 نور الابصار، اين ابيات ابى حسن بين جبير را ذكر كرده است:

 

احب النبى المصطفى و ابن عمه

عليا و سبطيه و فاطمه الزهرا

هم اهل بيت اذهب الرجس عنهم

و اطلعهم افق الهدى انجما زهرا

موالاتهم فرض على كل مسلم

و حبهم اسنى الذخائر للاخرى

و ما انا للصحب الكرام بمبغض

فانى ارى البغضاء فى حقهم كفرا

 

من پيغمبر مصطفى و پسر عم او على و دو فرزندش و فاطمه زهرا را دوست دارم. خاندانى كه خداوند ايشان را از هر پليدى به دور داشت و آنان را ستارگان فروزان افق هدايت ساخت.

مهر آنان بر هرمسلمانى فرض و دوستى ايشان بالاترين ذخيره آخرت است. من دشمن اصحاب بزرگوار پيغمبر نيستم. و كينه توزى درباره آنان را نا سپاسى مى دانم.

next page

fehrest page

back page

 

 
 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved