بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 
next page

fehrest page

back page

آثار و كارهاى برجسته او

1- منظومه اى در علم عروض صاحب رياض العلماء" افندى" آن را براى او ياد كرده

2- العاطل الحالى- رساله اى در" الزجل و الموالى"

3- الخدمه الجليله رساله اى در صيد با تفنگ شكارى

4- درر النحور در مدايح ملك منصور و آن قصايد " الارتقيات " است كه شامل 29 قصيده است، مرتبه بر حروف مجمعه است و اول ابياتش مثل آخرآنست از حروف و هر يك از آن قصيده هايم 29 بيت است.

5- ديوان شعرش: كتبى در اللغوات گويد: كه او تدوين كرده شعرش در سه مجلد و تمامش بسيار خوبست. و آنچه بطبع رسيده يك جلد است و شايد آن برخى از اشعار او يا ديوان كوچك او باشد كه بعضى از متاخرين از نويسنده گان آنرا بعد از ديوان كبير او ياد كرده اند 6.

6- رساله الدار از محاورات الفار.

7- الرساله المهمله آنرا براى ملك ناصر محمد بن قلاون نوشت در سال 723.

8- لرساله الثوميه آنرا در ماردين در سال 700 نوشته است 9- الكافيه آن بديعيه مشهوره اوست كه شامل يكصد و پنجاه و يك نوع از محاسن بديع است در 145 بيت در بحر" البسيط" كه مدح ميكند بان پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله را در ديوان او چاپ شده و اول آن اينست.

 

ان جئت سلعافل عن جيره العلم

و اقر السلام على عرب بذى سلم

 

اگر آمدى بكوه سلع پس به پرس از ساكنين كوه علم و ابلاغ سلام كن بر عرب" كوه" ذى سلم.

آنرا شرح كرده ابن ذاكور ابو عبد الله محمد بن قاسم بن زاكور فاسى مالكى متوفاى 1120.

10- شرح كافيه ياد شده كه در مصر درسال 1316 بطبع رسيده و در بسيارى از كتب رجالى است كه براى او فضيلت سبقت است در نظم بديعيه شگفت انگيز بر كسيكه آنرا بنظم آورده است جز، اينكه ما ميگوئيم كه ترجمه شده ما و اگرچه ابتكار كرده در نظم بديعييه اش اما بدرستيكه پيشقدم بسوى آن امين الدين على بن عثمان بن على بن سليمان اربلى شاعر صوفى متوفاى در سال 670 ترجمه شده در الوافى بالوفيات است و براى او فضيلت سبقت است چنانچه آنرا سيد على خان در" انوار البديع" يادكرده و قصيده او را هم ياد نموده و باقى از كسانيكه بنظم درآورده است محاسن بديع را بشگفتى پيروى كرده انددر اين مراين دو شاعر را، " از ايشانست ".

1- شمس الدين ابو عبد الله محمد بن على هوارى مالكى متوفاى 780 يكى از شعراء" الغدير" يادش در اين جزء خواهد آمد براى او بديعيه مشهور به" بديعيه العميان" است كه مدح ميكند بان پيامبر بزرگوار و اولش اينست:

" بطبيه انزل و يمم سيد الامم"

بمدينه طيبه فرود آى و قصه كن آقاى امتها" پيامبر اسلام را"

با مترجم ما معاصربوده و شرح كرده بديعيه رفيق شاعرش ابو جعفر احمد بن يوسف بصير البيرى معروف باعمى طليطلى متوفاى 779 را.

2- شيخ عز الدين على بن حسين بن على بن ابى بكر محمد بن ابى الخير موصلى متوفاى 789 بديعييه دارد كه مطلعش اينست:

 

براعه تستهل الدمع فى العلم

عباره عن نداء المفرد العلم

 

مهارتيكه ميگشايد اشگ ديده را در علم عبارت ازصدا كردن سيد و آقاى مردم است.

و براى اوست شرح آن قصيده كه ناميده است به" التوصل بالبديع الى التوسل بالشفيع"

3- شيخ وجيه الدين اليمنى متوفاى سال 800 براى او بديعيه- ايست چنانچه در علم الادب ج 1 ص 244.

4- شرف الدين عيسى بن حجاج سعدى مصرى حنبلى معروف بعويس العاليه متوفاى 807 براى او بديعييه است در مدح پيامبر بزرگوار چنانكه در شذرات الذهب ج 7 ص 71 كه مطلعش اينست:

 

سل ما حوى القلب فى سلمى من العبر

فکماخطرت امسى على خطر

 

به پرس دل مرا چه در بردارد در سلمى از عبرتها پس وقتيكه با ناز قدم برميدارد دل مرا بخطر مياندازد.

م- 5- سيد جمال الدين عبد الهادى بن ابراهيم حسينى صنعانى يمانى زيدى متوفاى 822 چنانچه در" ايضاح المكنون" ذيل كشف الظنون ج 1 ص 173- اولش اينست:

سرى طيف ليلى فابتهجت به وجدا.

شب خواب ديدم ليلى را پس از خوشحالى بوجد و طرب آمدم

6- اديب شعبان بن محمد قرشى مصرى متوفاى 828 براى او بديعييه اى است كه براى او ياد كرده صاحب " كشف الظنون " ج 1 ص 191.

7- شرف الدين اسماعيل بن ابى بكر مقرى يمنى متوفاى 837 براى او بديعييه اى است و شرح آن چنانچه در " كشف الظنون " ج 1 ص 191 و بغييه الوعاه ص 193 و شذرات الذهب ج 7 ص 221.

8- تقى الدين ابوبكر على بن عبد الله حموى معروف بابن حجه متوفاى837- براى او بديعييه اى است كه مدح ميكند با آن پيامبر بزرگ اسلام را كه او را موسوم ب " التقديم " كه شامل بر136 نوع در 141 بيت و شرح كرده آنرا بشرحيكه ناميده ميشود ب " خزانه الادب " در 571 صفحه طبع شده و مطلعش اينست:

 

لى فى ابتداء مدحكم يا عرب ذى سلم

براعه تستهل الدمع فى العلم

 

براى من در اول مدح شما اى عرب ذى سلم مهارتيست كه جارى ميسازد اشگ را در چهره.

9- ابن الخراط زين الدين ابو الفضل عبد الرحمن بن محمد بن سليمان حموى شافعى متوفاى 840 براى او بديعييه و شرح آن است " ايضاح المكون ج 1 ص " 173.

10- يخ محمد مقرى ابن شيخ خليل حلبى متوفاى 849 براى او بديعييه اى است كه اولش اينست:

 

عجبى عراقى فعج بى نحوذى سلم

و اجنح لسكانها بالسلم و السلم

 

خوش آيند من بعراق منست پس كوچ بده مرا بطرف ذى سلم و ميل كن بطرف سكنه ذى سلم بسلامت و مدارا.

11- شيخ بدر الدين حس بن مخزون طحان براى او بديعييه اى است كه ياد كرده آنرا پيشواى ما كفعمى در كتابش""فرج الكرب"" و گويد آن تخميسى است براى بديعييه شيخ صفى الدين ترجمه شده.

12- شيخ ابراهيم كنعمى حارثى يكى از شعراء" الغدير" كه ذكرش در اين جزء خواهد آمد، براى او بديعييه و شرح آن كه اعلان كننده از تبحر او در فنون ادب است، اول آن اينست:

ان جئت سلمى فسل من فى خيامهم.

اگر آمدى سلمى را پس سئوال كن كيست در خيام ايشان

13- جلال الدين ابو بكر سيوطى متولد 849 و متوفاى 911 براى او بديعييه اى است بنام" نظم البديع فى مدح خير الشفيع" و براى او شرحيست كه اول آن اينست:

 

من العقيق و من تذكار ذى سلم

براعه العين فى استهلالها بدم

 

از وادى عقيق و از يادآورى ذى سلم مهارت چشم است در استهلال و ظاهر شدنش بخون من.

14- باعونيه عايشه دختر يوسف بن احمد بن ناصر بن خليفه دمشقيه شافعيه فوت شده در سال 922 براى او بديعييه است كه اولش اينست:

 

 

فى حسن مطلع اقمار بذى سلم

اصبحت فى زمره العشاق كالعلم

 

در زيبائى محل طلوع ماه ها بذى سلم، صبح كردم در گروه عاشقيى مانند علم و پرچم.

و آنرا شرح كرده و نام آنرا" الفتح المبين فى مدح الامين" گذارده و آن در حاشيه" خزانه الادب ابن الحجه" است.

15- شيخ عبد الرحمن بن احمد حميدى متوفاى 1005 يكى از شعراء كه ميايد يادش در شعراء قرن يازدهم براى او بديعييه اى است كه موسوم ب""تمليح البديع بمديح الشفيع"" نموده واول آن اينست:

 

رد ربع اسما و اسمى ما يرام رم

و حى حيا حواها معدن الكرم

 

برو خانه اسماء و عالى ترين چيزيكه قصد ميشود قصد كن و تحيت بگو قبيله ايكه در بردارد معدن كرم را.

عدد انواع آن 168 نوع و عدم ابيات 140 بيت است و تاريخ نظم آن 992 ميباشد اشاره كرده بهر يك از اين به قولش:

 

جانوعه" مصلح" ابياته" منن"

رخته" ناظما" للحاسب النهم

 

نوع آن مصلح و خيرانديش آمد و منازل آن احسانهاست من

تاريخ آنرا گذاردم در نظم براى حساب گر زيرك فهميده اى.

يافت ميشود در ديوانش" الدر المنظم فى مدح النبى الاعظم" كه در سال 1322 در مصر بطبع رسيده در 149 صفحه.

16- شمس الدين محمد فرزند عبد الرحمن فرزند محمد حموى مكى حنفى ساكن مصر متوفاى 1017 براى او قصيده شگفت انگيزيست در 148 بيت چنانچه در ايضاح ج 1 ص 173 مذكوراست.

17- سيد على خان صاحب""سلافه العصر"" متوفاى 20 / 1018 يكى از شعراء الغدير ياد او خواهد آمد براى او قصيده عجيبى است در 148 و براى آن شرح آنست كه دائر و سائر است بنام""انوار الربيع"" مطلع آن اينست:

 

حسن ابتدائى بذكرى جيره الحرم

له براعه شوق يستهل دمى

 

حوبى اول سخنم بيادى از همسايگان خانه خداست كه براى آن نهايت شوق است كه آغاز ميكند ريختن اشكم را.

18- شيخ عبد القادر فرزند محمد طبرى مكى شافعى متوفاى 1032 براى او قصيده بديع شگفت انگيزى است كه آنرا ياد كرده شوكانى در""البدرالطالع"" ج 1 ص 371 كه اول آن بيت زير است:

 

حسن ابتداء مديحى حى ذى سلم

ابدى براعه الاستهلال فى العلم

 

نيكوئى اول مديح من قبيله ذى سلم را ظاهر كرد براعه استهلال را در كوه علم.

و براى اوست شرح آن.

19- شيخ احمد فرزند محمد مقرى تلمسانى متوفاى1041 براى او قصيده بديع عجيبى است كه مطلع آن اينست:

 

شارفت ذرعا فذر عن مائها الشيم

وجزت نملى فنم لا خوف فى الحرم

 

مشرف شدى بر زمين زرع پس بگذر از آب خنكش و گذشتى از زمين مورچگان پس بخواب كه بر تو ترسى در حرم نيست.

20- شيخ محمد فرزند عبد الحميد بن عبد القادر معروف به" حكيم زاده" براى او قصيده بديعييه اى است كه در سال 1059 بنظم آورده و مطلعش بيت زير است:

 

حسن ابتدائى بذكر البان و العلم

حلا لمطلع اقمار بذى سلم

 

خوبى اول شعر من بياد كوه بان و علم شد براى طلوع ماه هائى بذى سلم.

و براى او قصيده بديع ديگريست موسوم به""اللمعه لمحمديه فى مدح خير لبريه"" كه اولش اين بيت است:

 

آن رمت صنعا فصن عن مدح غيرهم

يا قلب سرا و جهرا جوهر الكلم

 

اگر قصد كردى كاريرا پس اى دل نگهدار از ستودن غير ايشان در نهانى و آشكارا جوهر سخن را.

و براى اوست شرح كبير مخطوط آن در 338 صفحه كه نزد علامه سيد جعفر بحر العلوم در نجف اشرف موجود است.

21- شيخ ابو الفاءعرضى حلبى براى او قصيده بديعى است كه مدح ميكند پيامبر بزرگ را ياد كرده آنرا براى او شيخ قاسم بن بكره چى درشرح بديعييه كه اول آن اينست:

 

براعتى فى ابتدا مدحى بذى سلم

قد استهلت لدمع فاض كالعلم

 

مهارت من در ابتداء مدحم بذى سلم بتحقيق كه شروع شد تا اشكيكه فراوان آمد مانند باران. 22- شيخ عبد الغنى فرزند اسماعيل فرزند عبد الغنى حنفى نابلسى دمشقى مولود سنه 1050 و متوفاى 1143 براى او قصيده بديعى است كه مدح ميكند بان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را اولش اينست:

 

يا منزل الركب بين البيان و العلم

من سفح كاظمه حييت بالديم

 

اى محل فرود آمدن قافله ميان كوه بان و علم، از دامنه كوه كاظمه زنده باشى بباران بسيار.

و تاريخ گذارد آنرا بقولش و آن آخر قصيده اوست:

 

و قلت للربع لما الفكر ارخها

يا ربع قد تم مدحى سيد الامم

 

و گفتم بدوستان وقتيكه انديشه تاريخ آنرا گذارد اى رفقا بتحقيق كه پايان يافت مدح من آقاى امتها را.

و براى او شرح آنست موسوم به ""نفحات الازهار على نسمات الاسحار فى مدح النبى المختار"" در348 صفحه بطبع رسيده و براى او قصيده ديگريست كه بحاشيه شرح ياد شده چاپ شده اولش اين است:

 

يا حسن مطلع من اهوى بذى سلم

براعه الشوق فى استهلالها المى

 

اى زيبائى منظر و چهره كسيكه عاشق اويم بذى سلم كمال شوق در آغاز آن درد و اندوه من است.

23- شيخ قاسم بن محمد بكره چى حلبى حنفى متوفاى 1169 براى او قصيده بديعييه است در مدح پيامبر امين كه اولش اينست:

 

من حسن مطلع اهل البان و العلم

براعتى مستهل دمعها بدم

 

از زيبائى منظر و چهره اهل بان و علم كماليست كه آغاز ميكند اشگ آنرا بخون من. و براى اوست شرح چاپ شده آن موسوم ب""حليه البديع فى مدح النبى الشفيع"" در سال 1148 فارغ از آن شده است.

24- سيد حسين فرزند مير رشيد رضوى هندى متوفاى 1156 براى او قصيده بديعى است كه بان مدح ميكند پيامبر وآلش عليه و عليهم السلام را در ديوان خطى او در 143 بيت موجود است و اول آن اينست:

 

حى الحيا عهد احباب بذى سلم

و ملعب الحى بين البان و العلم

 

درود بگو بياران عهد و خاطره دوستان ذى سلم و بازيگاه قبيله ميان كوه بان و علم را.

25- شيخ عبد الله فرزند يوسف بن عبد الله حلبى متوفاى 1194 براى او قصيده بديعييه و شرح آنست چنانچه در""ايضاح"" ج 1 ص 174.

26- خورى يوسف بن ارانيوس فرزند ابراهيم مسيحى فاخورى مولود 1218 و متوفاى 1301 براى او قصيده بديعييه است كه مدح ميكند بان مسيح را شامل بر صد و هشتاد نوع است با التزام اسم بردن آن نوع را و اولش اينست:

 

براعه المدح فى نجم ضياه سمى

تهدى بمطلعها من سناه عمى

 

كمال مدح در ستاره ايستكه نورش بلند شده كه رهنمونى ميكند بطلوعش كسى را كه از برق آن كور شده. و آخرين اينست:

و اختم ختامى بان احظى بمطلعك الباهى بخدر السنى يا مرشد الامم.

و پايان ميدهم آخر قصيده ام را باينكه بهره مند ميشوم بظهور زيباى تو در روز اول ميلادت... اى ارشاد كننده امتها.

تمام آن چاپ شده در""علم الادب"" ج 1 ص 245.

27- شيخ عبد القادر حسينى ازهرى طرابلسى براى او قصيده بديعييه است بنام" ترجمان الضمير فى مدح الهادى البشير" در سال 1308 بنظم آورده و در روزنامه بيروت چاپ شده است.

28- شيخ محمد فرزند عبد الله ضرير ازهرى متوفاى 1313 براى او قصيده بديعييه موسوم ب""الغررنى اسانيد الائمه الاربعه عشر"" چاپ شده صاحب كتابهاى مطبوعه ياد كرده آنرا براى او.

29- و شيخ احمد فرزند صالح بن ناصر بحرانى مولود 1254 و متوفاى 1315 براى او قصيده بديعييه است كه مدح ميكند بان مولاى ما امير المومنين عليه السلام را و آن در ديوان چاپ شده او بنام" المراثى الاحمديه" موجود است و براى اوست شرح آن كه اولش اين است: پ

 

بديع مدح على مذعلا قلمى

براعه تستهل الفيض من كلمى

 

براعت و شگفت انگيزى مدح على عليه السلام از وقتيكه قلم من بكار افتاده براعتيست كه آغاز ميكند فيض را از سخن من.

30- شيخ محمد فرزند حمزه شوشترى حلى مشهور بابن ملا قوت شده 1322- از شعراء غدير است كه يادش خواهد آمد. براى او قصيده بديعييه است كه مدح ميكند بان پيامبربزرگوار صلوات الله عليه و آله را كه ممتاز است قصيده هاى بديعييه را بانواعى از بديع بودن.

31- مولى داود بن حاج قاضى خراسانى معروف بملا باشى متوفاى حدود 1325 كه در" مطلع الشمس" ترجمه شده است براى او قصيده بديعيه و شرح آنست فرزند او ميرزا فضل الله متوفاى اواخر سال 1343، آنرا موسوم" بازهار الربيع" نموده است.

32- شيخ طاهر بن صالح بن احمد جزايرى دمشقى متولده سال 1268 و متوفاى 1338و براى او شرح آنست كه در سوريا چاپ شده اولش اينست:

 

بديع حسن بدور نحو ذى سلم

قد راقنى ذكره فى مطلع الكلم

 

زيبائى جمال ماه هاى اطراف كوه ذى سلم، بتحقيق كه خوش آمد مرا كه ياد او كنم در آغاز سخنم.

33- شيخ محمد صالح بن ميرزا فضل الله مازندرانى حايرى متولد 1297 يكى از شعراء غدير است يادش خواهد آمد در شعراء قرن چهاردهم براى او قصيده بديعييه است وبراى اوست شرح آن كه اولش اينست:

 

من حسن مطلع سلمى مستهل دمى

لله من دم ذى سلم بذى سلم

 

از زيبائى چهره سلمى آغاز شد ريختن خون من، سوگند بخدا از خون بيگناهى در ذى سلم. م- 34- شيخ عبد الله" بن" محمد بن ابى بكر يكى از شعراء عامه براى او قصيده بديعييه است كه مدح ميكند.بان پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله را عدد ابيات آن 139 بيت است كه اول آن اينست:

 

يا عامل اليعملات الكوم فى الاكم

بالعيس بالعيس عرج نحو ذى سلم

 

سر دهنده شتران را بر شتران ماده بر تو باد كه شتر سرخ موى را بر شتر سرخ موى سر دهى در ذى سلم. و آخرين ابيات آن اين است:

 

صلى عليه اله العرش ما لمعت

بيض الكواعب فى سود من الظلم

 

درود فرستاد بر او خداى عرش ماداميكه برق زند سفيدى ستاره گان در سياهى تاريكى شب.

ياد كرده تمام آنرا آقاى ما علامه سيد احمد عطار در كتابش"" الرائق"" در جزء دوم.

35- واردى مقرى براى او قصيده بديعييه است در مدح سيد شماره صفحه: احمد عطار طاب ثراه در جزء دوم از كتابش""الرائق"" ياد كرده عدد ابياتش 145 بيت است و اول آن اينست:

 

ان زرت سلمى فسل ما حل بالعلم

و حى سلعا و سل عن حى ذى سلم

 

اگر سلمى را ديدار كردى پس سئوال كن كى در كوه علم منزل كرده و درود بگو سلع را و به پرس از مردم ذى سلم.

و در آخرش ميگويد:

و آل او و ايشان خاندانى رهنما و رهبر و كسانى هستند كه به سوره" هل اتى" آمده لطيفه مدح ايشان خاندان پيامبر و پايه هاى خاندان پيامبر و پايه هاى اصول و اساس اسلام و آروزهاى رسيدن و اهل حكم و بخشش ميباشد پاكيزگى هستند كه اصل و فرع بلند مرتبه شان عاليست بالارفته است از نور جدشان.

فداكارى كردند و سير كردند بلند شدند در شرافت پس ايشان ابر بارنده و شاخه پربار و ستاره اند در بلنديشان، ايشان روساء مقامهاى بلندند پس براى اين سر فرود آورم و گرديدم خاك زير كفشهاى ايشان.

ايشانند مردان مردان خدا كه فضل ايشان شمرده نميشود اگر روزى فضل غيرشان شمرده شود،

بهترين آفريده ها و آقايان دنيا و شريفترين ايشان طاها پيامبر گرامى و تمامشان در بلندترين نعمتهايند،

فروختند جان خودشان را بيارى كرد نشان دين گرانقدررا و چه بسيار بخشيدند جانشان را و بخشيدند زادشان را.

سبز است چراگاه ايشان سرخ است شمشيرهاى برنده شان سفيد است صورتشان صاحبان اخلاق پسنديده اند،

كفايت كردند سركشانرا چنانچه كفايت كردند قصد كننده گان را از جهت بخشش به تيرزدن و رساندن در حمله كردن و در بخشيدن،

حمله كردند و چه بسا سوراخ كردند با نيزه در روز جنگ سينه را و چه بسا كه افكندند در صدمه اى.

پاكيزه است از پليديها نفسهاى ايشان و از مانند خودشان منتقل شدند در ارزنده ترين رحم ها.

و صحابه صحابه پيامبر خواست نيست ماه بلند زيباتر از جهت منظر از وقار و سكينه ايشان،

عيبى نيست در ايشان بصفتى جز اينكه ايشان خود را ارزان كردند بسبب پرهيزگارى جانهاى گرانقدر خود را،

اى نيكوترين آفريده ها در خلقت و در اخلاق و در شرافت و در حكم نمودن و در علم و حكمت،

و كيست وقتيكه گناه من زياد شد پس مدح كنم او را نجات يابم پس مدح اندوخته من و دوستى شما نگه دارنده من است،

باش شفيع من مالك من اى احمد" مصطفى" در فرداى قيامت و نجات بده متمايل و گرفتار هوا را از لغزش قدم،

اين مديحه من است در حاليكه معترف بتقصيرم ميباشم پس به پذير از من و رها كن كسى را كه سرزنش ميكند خود را به پشيمانى،

پس در حديث مندرج است كه كسيكه براى شما يك بيت شعر بگويد پس يك خانه در بهشت نعمتها براى او بلند ميشود،

پس منت گذاريد بر من باحسانى كه قبول نمائيد بدن راندن و شما معدن بخشش هستيد،

و تو ميدانى چه طلب ميكند محب تو در فرداء قيامت و مانندشما محتاج نباشد بسخن گفتن،

پس دست را زنهار كه خالى بر نگردانيد و ترحم فرمائيد قربان شما شود بنده ايكه در سايه حمايت شماست،

بيان مدح شما در فن بديع براى او دقيق است از جهت معنى بان نطق و دهان من گوياست،

و من قرار دادم بحمد خداوند ساعتى از عمر دنيا را عبادتيكه مدح تو را در آن بنظم درآوردم،

پس ببخش كه اگر بخشيديد بخشيدن نيكوئى پس مقام شما نزد خدا در گناه من كم نشود،

و در راه تو اگر كعب رستگار شد روز خوشى اوست پس از تو ميبينم بهترين غنيمت ها را.

و مطلب" واردى مقرى" سيراب كننده تشنه است و آيا جز تو فرياد رسى هست در فرداى قيامت براى نجات ازآتش،

پس بپذير مدح بديع و شگفتى را كه بلندى مقام تو است از نيكوئى آغز در خوبى پايان.

 

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved