بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 
next page

fehrest page

back page

ادب و فرهنگ مجد الدين ابن جميل

شکي نيست که روشني ادب و فرهنگ شخص، نشانه ي روشني شرح حال و يا مبهم بودن آنست، ولى روزگارى بر ما گذشت با همه كوششى كه درباره شرح حال اين مرد بزرگ نموديم جز همين مختصرى كه ذكر كرديم نيافتيم!!

نمى دانيم مجموعه نوشته ها و خطبه ها و ديوان شعرى چه شده؟ بى شك در دل تاريخ مدفون گرديده و از انها جز كه ذكر مى كنيم به ما نرسيد است:

" مجدالدين محمد ابن جميل " به جد " ابن واصل " ياد شده نوشت كه اگراين خدمتگذار بخواهد شكر نعمت هاى تاج الدين را بجا آورده، چنانكه شايسته است نمى تواند از عهده شكرش بدر آيد، و اگر بخواهد متعرض توصيف دوستى پرارج و اخلاق حميده و الفاظ شيرينش بشنود، از بيان آن عاجز است، با اينحال وظيفه خود مى داند كه يكى از هزار آنرا با عرض معذرت بشمرد: " اوقصد خانه ما كرد و با اين كار منزلتم را بالا برد، اى جانم فدايش باد، هيچ گاه پيش از اين چشم جهان نديده بود كه دريائى در سبوئى بگنجد.

بخدا سوگند او از درياى بزرگى است كه آبش گوارا و نسيمش در جريان است، سالكان آن از خطرش در امان و از گوهرهايش بهرمندند و عجائب آن را مى بيند و اگر چه تو در اين مقام همانند كسى هستى كه " ابن قلانس " درباره اش گفته است: " سر انگشتان دست راستش را ببوس و بگو: يكدريا سلام بر تو باد، در تشبيه آن به دريا غلطكردم، خدايا مرا بيامرز ".

خداوند اين سايه گسترده و اين عظمت ريشه داررا افزون تر كند، و روزگار را در خدمت خدمتگزاران او و دوستانش در آردو با بر آورده ساختن آروزهايشان وسيله او با لطف و كرمش بهرمندشان فرمايد.

اين تنها نامه برادرانه اى است كه از مجد الدين ابن جميل بدست ما رسيده و از آن آگاه شده ايم.

البته او نامه ديگرى در مورد توليت تدريس مدرسه امام ابو حنيفه كه در كنار قبرش قرار دارد نوشته است.او اين نامه را هنگامى كه كاتب وزارت دارائى بوده در سال 604 ه درباره ضياء الدين احمد بن مسعود تركستانى حنفى " مرقوم فرموده كه متن آن چنين است: " بنام خداوند بخشنده بخشايشگر، سپاس مخصوص خدائى است كه با انواع نيكى ها و كرم شناخته شده و موصوف به نيكى ها و نعمت هاى گوناگون است.در بزرگى وعظمت و جاوانگى تنها است.گائى كه خانه گرامى را "بنايش محكم و شرفش بيشتر باد" به محل با عظمت و شرافت اختصاص داد و شرف بيت عتيق و بيت هاشم را يكجا به آن عنايت فرمود.

خدائى كه اين ايام نورانى و درخشان و دولت نيرومند پيروز را گردن بند افتخار براى آن قرار داد "تا زمانى كه پرده صبح كنار مى رود و حقيقت به آسانى آشكار مى شود پاينده باد".

اورا چنان سنتايش مى كنم كه اعتراف دارم حقيقت حمدش را نمى توانم انجام داد و با همه كوششى كه دارم جز قطره اى از درياى بيكران ستايشش را نتوانم آورد، گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست، در صورتى كه او از گواهى بنده اش بى نياز است، و گواهى مى دهم كه محمد بنده و پيامبر اوست كه طبق فرمانش سخن گفته و حقيقت را براى مردم بيان كرده است.درود خدا بر او و بر آباء و اولادش باد.

و بعد چون دانشمند بزگوار، عاليمقدار، ضياء الدين، شمس الاسلام، رضى الدوله، عز الشريعه، علم هدايت، رئيس فريقين، تاج الملك، فخر العلماء احمد ابن مسعود تركستانى "خداوند بر درجاتش بيافزايد" از لحاظخانواگى ريشه دار ترين فرد مذهبى و علوم اسلامى را به زيور اخلاق فاضله آراسته است و ظاهر و باطن، خلوت تش يكسان است و دست و زبانش شهادت بر امامتش مى دهند و از عفت و پاك دامنيش امتحان به عمل آمده است و رفاتش بر اساس اخلاص و ميانه روى است از اين رو تصميم گرفته شد به عنوان احسان به او امور مربوط به تدريس و اداره مدرسه كنار قبر ابو حنيفه به او واگذار گردد و تمام موقوفات مربوطه از يازدهم ذى القعده سال 604 ه ببعد به او سپرده شود.

اورا پرهيز گارى از خداوند متعال امر ى كند كه آن از پاكترين عوامل تقرب اولياء و ثمر بخش خدامات صلحاء است وروشنترين چيزى است كه ارباب ولايات نياز به آنرا درك كرده اند و بهترين دليل براى راههاى شايسته است و كسى كه داراى چنين صفتى باشد در كارها ثابت قدم و بر همه كس برترى خواهد داشت چنانكه قرآن مجيد مى گويد: " ان اكرمكم عند الله اتقيكم ان الله عليم خبير:

قطعا گرامى ترين شما پيش خدا پرهيزگار ترين شما است كه خدا دانا و آگاه است "

و اينكه به بهترين وجه و عاليترين شرائط و ضوابط تدريس كند و در اين راه بهترين و روشنترين راه را برگزيدن و قرائت قرآن را طبق رسمى كه در ختم ها است درهر صبح و شام بر آن مقدم دارد و به دنبال آن درود بر محمد و آل و خلفاء راشدين بفرستد و نسبت به مقام مقدس الناصر لدين الله "همواره مظفر و پيروز باد" دعا نمايد.

و از مسائل اعتقاد آنهائى را تدريس كندكه از شبهات بدور و براى تحكيم مبانى مبهبى مفيد است و به دنبال آن مسائل فرعى و مشكلاتى مذهبى را كه براى همگان نافع است و مورد بررسى قرار دهد و از مسائل خلافيه آنها را كه مايه يكپارچگى و همبستگى پيروان مذاهب است و موجب اختلاف و شقاق نمى شود تدريس نمايد و در جميع حالات خدا را در نظر داشته و تنها ازاو در آشكار و نهان بترسد.

و در برابر اين مت بزرگ از محصول موقوفات چنانكه براى عبد اللطيف ابن كيال بوده: در هر ماه سى قفيز گندم، و ده دينار دريافت دارد و نمازش رادر مسجد جامع قصر شريف در ناحيه مربوط به اصحاب ابو حنيفه به جماعت بخواند و موقوفات را در مصارف مقره اش صرف نمايد و بداند كه در برابر آن در پيشگاه خدا مسئول است.

و بايد در آباد نگاهداشتن موقوفات و استخدام افراد دلسوز و نيكو كار براى حفظ و آبادى آن كوشا باشد تا كارها روى حساب بگردد و اموال محفوظ بماند و بايد هر چه زودتر در تعمير ساختمان قبر ابو حنيفه و مدرسه اش و اصلاح فرش ها و چراغ ها و گرفتن خدامتكاران و وادار كردن شاگردان به درس خواندن و حفظ كتب كتابخانه و تميز نگاهداشتن آن اقدام نمايد.

و كسى ندارد جزبعنوان امانت و سپردن گرو كتاب ها را از كتابخانه بيرون ببرد، و بايد اين موهبت بزرگ را شكر بگذاردو انشاء الله در بكار بستن آنچه كه در اين نامه است كوتاهى ننمايد.

و اين نامه در 23 ذى القعده سال 604 ه نوشته شده و خدا ما را كافى است و اوبهترين وكيل است و درود بر پيامبر مامحمد و آل طاهرينش باد.

الشواء كوفى حلى

متولد حدود 562 و متوفى 635

او نيز درباره " غدير خم اشعارى دارد كه ترجمه بعضى از آنها چنين است.

" براى كسى كه از كيفر "قيامت" مى ترسد، هر گاه وصى پيامبر " ابو تراب " را دوست باشد من ضمانت مى كنم كه در روزحشر و حساب خدا را بخشنده و على را شفاعت كننده ببيند.

او جوانمردى است كه از همه مردم از لحاظ كرم و نيرو وبرترى دارد، و همسايه خوب و خوش محضر است.

در حال صلح، باران جود وبخشش از او مى بارد، و در هنگامه جنگ چون شير ژيان غرد.

هر گاه براى جنگ تيغ از نيام در آرد، برق آن را ابرها منعكس خواهد بود.

 

وصى المصطفى و ابو بنيه

و زوج الطهر من بين الصحاب

اخو النص الجلى بيوم خم

و ذو الفضل المرتل فى الكتاب

 

" تنها او در ميان صحابه وصى رسول خدا و پدر فرزندانش و همسر زهراى اطهر است نص آشكار، در روز غدير، تنها درباره اوست و در قرآن مجيد فضائل او به طور آشكار شمرده شده است ".

او كيست؟

او ابو المحاسن يوسف بن اسماعيل بن على بن احمد بن حسين بن ابراهيم، معروف به " شواء " و ملقب به شهاب الدين كوفى حلبى " است كه در آن تولديافته و در آن رشد كرده و در آن وفات نموده است.

او از نوابغ شعر و ادب است كه از هر سو فضائل به او رو كرده و در نتيجه داراى راى محكم، خواسته هاى نيك، انگيزه شريف، شعر عالى، ادبيات فوق العاده، قافيه هاى طلاهائى و عروض متقن است.

بنابر اين كسى كه طرز تفكر و كارش چنين است چه كسى مى تواند از لحاظ فضائل به مقام والاى او برسد؟ همكارش ابن خلكان درتاريخش جلد 2 صفحه 597 شرح حالش را نوشته و در " شذرات الذهب " جلد 5 صفحه 178 و تاريخ حلب جلد 4 صفحه 397و " تتميم امل الامل " تاليف " سيد ابن شبانه " و " نسمه السحر فيمن تشيع و شعر " و " لكنى و الالقاب " جلد 1 صفحه 146 و " الطليعه فى شعراءالشيعه " نيز به نيكى از او ياد شده است.

و ما آنچه را كه در تاريخ ابن خلكان درباره اش آمده به طور اختصاص در اينجامى آورديم:

" او مرا اديب، فاضل، متخصص در علم عروض و قافيه و شاعر بوده كه معانى بسيارى بلندى را در ضمن دو بيت و سه بيت بيان مى كرد، وى داراى ديوان بزرگى است كه در حدود چهار جلد مى شود و طرز لباس پوشيدنش همانند مردم قديم حلب بوده است.

او معمولا در جلسه شيخ " تاج الدين ابو القاسم احمد بن هبه الله بن سعد بن سعيد بن مقلد معروف به ابن الجبرانى نحوى لغوى حاضر مى شد و بيشتر ادبيات. را از او فراگرفته و از همنشينيش بهره ها گرفته است. ميان من "ابن خلكان" و او "شواء" دوستى شديد و الفت زيادى بوده و در مجالس دورهم نشستيم و در مسائل ادبى با هم بحث و گفتگو مى كرديم او بسيارى از اشعارش را برايم مى خواند و از اواخر سال 633 ه تا هنگام وفاتش همواره با هم مصاحبت و همنشينى داشتيم و پيش ازآن او را در مختصر" ابن جبرانى " ياد شده در مقام پيشوائيش در مسجد جامع حلب مى ديدم چنانكه در مسجد جامع دمشق نيز رفت و آمد مى كرد.

او در گفتگو و محاوره بسيار عالى و در انتقاد و ايراد كردن متين و شمرده بود.

او از كسانى بوده كه در شيعه گرى غلو مى كرده و بيشتر مردم حلب او را به نام " محاسن الشواء مى شناختند، اما حقيقت همانست كه در اينجا آوردم يعنى:

اسم او يوسف و كنيه اش " ابو المحاسن " بوده است.

همدم ما " كمال بن شعار موصلى " كه همنشين " الشواء " بوده و بسيارى از اشعارش را از او گرفته و آگاه ترين فرد به حالش بوده، شرح حالش را در كتاب " عقود الجمان نوشته " است، در آن كتاب ديدم نوشته بود:تولد او تقربيا در سال 562 ه بوده و در روز جمعه نوزده محرم سال 635 ه درحلب فوت كرده و در مقبره " باب انطاكيه " غربى شهر دفن گرديد و من به خاطر عذرى كه در آن وقت برايم پيش آمده بود، نتوانستم در نماز بر جنازه او حاضر شوم خدايش رحمت كند و چه همنشين و رفيق خوبى بود؟!

و اما استادش " ابن جبرانى " ياد شده و از قبيله طى و بحترى و از ده "جبرين " از اطراف " عزاز " بود.

او در علم ادب مخصوصا " علم اللغه "تخصص داشت و در مسجد جامه حلب در ناحبه شرقى مشرف بر صحن جامع داراى رياست بود.

او در روز چهار شنبه 22 شوال سال 561 ه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم رجب سال 628 ه در حلب فوت كرد و در پائين كوه " جوشن " دفن گرديد، خدايش رحمت كند ".

امينى مى گويد:

در معجم البدان جلد 3 صفحه 172 بنقل از عبد الله بن محمد بن سعيد بن سنان خفاجى در ديوانش آنجا ابيات جوشن را نقل مى كند آمده است كه:

جوشن كوهى است در غربى حلب كه از آنجا مس قرمز حمل مى شد و معدنش همانجا بود، گفته شده ازآن وقتى که اسراء خاندان ابى عبد الله الحسين عليه السلام و همسرانش از آنجا عبور كردند آن معدن از بين رفته است و علت آن اين بود: يكى از همسران حسين عليه السلام كه حامله بود در آنجا سقط كرد و از كارگران معدن در خواست آب و نان كرد، آنان به او بد گفتند و چيزى به او ندادند، او بر آنها نفرين كرد و از آن زمان هر كس در آنجا كار مى كند سود نمى برد.

و در كنار آن كوه قبر است معروف به " مشهد السقط " و بنام " مشهد الدكه " نيز خوانده مى شود مى شود و منظور از آن " محسن بن حسين عليه السلام " است.

كمال الدين شافعى

متوفى در سال 652

او نيز اشعارى درباره " غدير خم " سروده كه ترجمه برخى ازآنها چنين است:

" گوش فرا ده تا آيات وحى را كه در مدح امامى كه خدا او را مخصوص به هدايت كرده است بشنوى:

در سوره آل عمران آيه مباهله است كه با فرستادن آن بعضى ازمزايايش را شمرده است.

و در سوره احزاب، حا ميم، تحريم و هل اتى گواه صادقى است كه خدا در آنها على را ستوده و تطهيرش كرده است کاري که علي کردوانگشترى كه او در حال ركوع بسائل داد، شخصيت انسانى او را به ثبوت رسانيدو او را مورد عنايت خاص الهى قرار داد.

و در آيه نجوى كه جز او كسى به اين فيض عظيمى نائل نگرديد، ارزش و شخصيت او آشكار گرديد و به او چنان قرب و منزلت بخشيد كه داراى مقام ارجمند و تقوى الهى گرديد.

و خداونداو را در كنف لطف و محبت پيامبرش بزرگ كرد و از ترتيب و الطاف عميمش بهره مندش گردانيد، و از مكارم اخلاقش كه بدان وسيله راه هدايت را بدو مى آموخت، بطرز خاصى بهره مندش فرمود بالنتيجه او را برادر خود قرار داد.

 

و انكحه الطهر البتول وزاده

بانك منى يا على و آخاه

و شرفه يوم " الغدير " فخصه

بانك مولى كل من كنت مولاه

و لو لم يكن الا قضيه خيبر

كفت شرفا فى ماثرات سجاياه

 

" رسول الله خدا فاطمه زهرا را به ازدواج او در آورد و افزود كه تو از منى و او را برادر خودقرار داد.

و در روز " غدير خم " او را مفتخر فرمود كه: هر كسى كه من مولاى اويم تو نيز مولاى او هستى، واگر در افتخارات زندگيش جز داستان خيبر نبود، تنها همان او را كفايت مى كرد..

شرح حال اين شاعر؟

ابو سالم كمال الدين محمد بن طلحه بن محمد بن حسن قريشى عدوى نصيبينى شافعى مفتى رحال كه يكى از بزرگان و روساى دانشمندان است، امام در فقه شافعى بوده و در حديث و اصول و مسائل خلافيه و ادبيات و نگارش مهارت داشته و در قضات و خطابه بر همه مقدم بوده و در زهد و پارسائى شهرت داشته است.

او در نيشابور از " ابو الحسن مويد بن على طوسى " و " زينب شعريه " استماع حديث كرده و در حلب و دمشق و ديگر شهرها حديث كرده است و حفاظ دمياطى و مجد الدين بن عديم و فقيه حرمين كنجى در كفايه الطالب از او روايت كرده اند.

كنجى در كفايه الطالب صفحه 108 مى گويد: از اين قبيل است آنچه كه شيخ ما حجه الاسلام شافعى عصر " ابو سالم محمد بن طلحه " قاضى شهر حلب به ما خبر داده است.

او در دمشق در مدرسه " امينه اقامت داشت و به نامه نگارى از ناحيه ملوك مشغول بود و در اينكار مقام ارجمندى يافت و در سال 648 ه پادشاه " الناصر " متوفى در سال655 ه صاحب دمشق به او نوشت كه عهده دارمنصب وزارت شود ولى او امتناع كرد و شانه اززير بار آن خالى نمود طبقات سبكى " جلد 5 صفحه 26 آمده تنها دو روز آن را پذيرفت آنگاه آن را ترك كرد و مخفيانه فرار نمود و تمام اموال و دارائى و آنچه از لباس و بنده و غيره داشت همه را بر جاى نهاد و بالباس پنبه اى از دمشق خارج شد و به جاى نا معلومى رفت.

و گفته شده كه: او داراى علوم غريبه بوده واز آن راه از مغيبات آگاه مى شده است.

بعضى گفته اند كه: او بعد از اين به منصب وزارت برگشت و اين گفته را گفتار او در منجم تاييد مى كند كه گفته است:

" هنگامى كه منجم در موردچيزى حكم قاطعى كرد تو آن را نپذير زيرا كى مى داند: خدا چه حكم كرده است؟

او به من منصبى عنايت فرموده وتو به حرف " منجم " اعتماد مكن ".

و باز او در اين باره چنين گفته است: " هيچ گاه به گفته منجم اعتماد مكن وهمه كارها را به خدا واگذار نما و تسليم او باش و بدان اگر تدبير چيزى را به-

ستاره اى مربوط بدانى، مسلمان نخواهى بود ".

او درابتداى كارش قضاوت " نصيبين " و سپس " حلب " را عهده دار گرديد آنگاه خطيب دمشق شد و بعد از آن پارسائى پيشه كرد و به مكه رفت و بعد از مراجعه، كمى در دمشق ماند آنگاه به حلب رفت و در آنجا وفات كرد تاليفات او:

1- عقد الفريد للملك السعيد، اين كتاب را براى نجم الدين غازى بن ارتق كه از پادشاهان " مار دين " بوده تاليف كرده و در مصر چاپ شده است.

2- الدر المنظم فى اسم الله الاعظم، نسخه اى از آن در كتابخانه حسين پاشا در آستانه به شماره 346 موجود است.و شيخ سليمان قندوزى حنفى در " ينابيع الموده " صفحه 403-471قسمتى از آن را نقل كرده است.

3- مفتاح الفلاح فى اعتقاد اهل الصلاح.

4- كتاب دائره الحروف.

5- مطالب السوول فى مناقب آل الرسول كه بارها چاپ شده است.

معاصره او " اربلى " در كتاب " كشف الغمه " صفحه 17 گفته است: مطالب السوول فى مناقب آل الرسول تصنيف استاد دانا كمال الدين محمد بن طلحه است، او مرد مشهور و فاضلى بوده كه فكر مى كنم در سال 654 ه فوت كرده باشد، حال او در زهد و پارسائى و ترك كردنش وزارت شام را و گوشه گيرى اختيار كردنش امرى است آشكار و قريب العهد به تاليف آن كتاب، او در حال گوشه گيرى اين كتاب "مطالب السوول" و كتاب الدائره را نوشت، او شافعى مذهب و از روساء و بزرگان آنها است.

و سيد هبه الدين ابو محمد حسن موسوى در كتاب " المجموع الرائق " كه در سال 703 ه آن را تاليف كرده تصريح مى كند كه اين كتاب " مطالب السوول " مال اوست.

و ابن صباغ مالكى متوفى در سال 855 ه نيز اين كتاب "مطالب السوول" را از آن او مى داند و در كتاب " فصول المهمه خود ازآن زياد نقل مى كند، و هم اكنون از آن كتاب نسخه اى خطى كه در سال 896 ه ازروى نسخه اى به خط مولف كه در سال 650 ه در جزوه نوشته بوده، نگارش يافته است در كتابخانه " احمديه " حلب موجود است.

و آقاى " شبلنجى " نيز در كتاب "نور الابصار" در مناقب آل نبى مختار، از آن نقل كرده است.

کمال الدين ياد شده چنانكه در طبقات سبكى و شذرات الذهب آمده: در سال 652 ه متولد شده و چنانكه در دو كتاب ياد شده و الوافى بالوفيات صفدى و تاريخ او و البدايه و النهايه ابن كثير و مرآت الجنان يافعى و الاعلام زركلى و ديگر كتب آمده در هفده رجب سال 652 ه فوات كرده است.

ولى در بالا نظر اربلى راديديد كه معتقد است: او در سال 654 ه فوت كرده است.

قسمتى از اشعارش كه در مدح اهل بيت عليهم السلام سروده ودر كتابش " مطالب السوول " موجود است و از آن جمله است اشعارى كه در پايان كتاب قرار دارد و ذيلا ترجمه مى شود:

" اگر مى خواهى حقائق را درك كنى كمى مهلت بده و از خواندن آيات مربوط به مناقب تجاوز مكن، مناقب آل مصطفى كه وسيله آنها به نعمت تقوى و نيكيها راه مى يابيم، مناقب خاندان پيغمبر كه پيشواى مردمند و هر طالبى وسيله آنها گمشده اش را مى يابد، مناقبى كه حقائق را آشكار مى كند و پرده هاى سياه را دورمى افكند، بر تو باد توجه به آنها در پنهان و آشكار كه اين عمل ترا پيش خدا بلند مرتبه خواهد كرد.

و هنگامى كه زبانت به آيات مناقب اهلبيت مترنم است آنها را از روى اخلاص و حضور قلب بخوان.

و هرگاه كسى درباره آن با دقت كتابى بنويسد قطعا بزرگترين واجبش را ادء نموده است.

و چه بسا ممكن است كسى آن را بخواند، حسناتش زياد شود و از بالاترين مواهب بهرمند گردد.

و هر كس در اين باره از خدا درخواست توفيق كند دعايش مستجاب و اقبال از هر سو به او روى خواهد آورد".

و نيز از اشعار اوست كه در صفحه 8 آن كتاب آمده و ترجمه آن چنين است:

" كسانيكه به آنان "اهلبيت عليهم السلام" چنگ زنند، آنان برايشان " عروه الوثقى " و ريسمان خواهند بودزيرا كه مناقبشان از راه وحى و قرآن ثابت شده و قرآن خوان مناقب آنان را در سوره شورى و هل اتى و احزاب مى يابد.

آنان اهلبيت مصطفى هستند كه دوستى آنان به طور قطع بر مردم فرض است..

فضائل آنان از لحاظ واقعيت از هر روايتى كه راويان از روى جهد و كوشش به دست آورده اند بر ترى دارد."

او با اين عبارت، اشاره به عده اى از فضائل خاندان عترت و طهارت مى كندكه قرآن در سوره شورى و هل اتى و احزاب بدان تصريح نموده است:

اما درسوره شورى چنين آمده: قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا- بگ و:در اين باره "نبوت" از شما پاداشى جز دوستى نزديكانم نمى خواهم، و هر كس كار نيك انجام دهد برنيكيش بيافزائيم ".

و ما در جلد دوم اين كتاب كتاب "عربى" صفحه 310- 306 وجلد سوم صفحه 171در اينكه اين آيه در مورد اهبيت عصمت و طهارت نازل شده است بحث كرديم به آنجا مراجعه شود.

و اما در سوره هل اتى چنين آمده است: يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا: " آنان به نذر خود وفامى كنند و از روزى كه شر آن انكارناپذير است بيم دارند و غذا را با انكه دوست دارند، به مستمند و يتيم و اسير مى دهند ".

و ما در جلد سوم صفحه 111- 107 به طور مبسوط بررسى كرديم كه اين آيه مربوط به اهلبيت عليهم السلام است.

و اما در سوره احزاب چنين آمده است: من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا: " از مومنان مرادنى هستند كه براستى پيمانهائى كه با خدا داشتند وفا كردند بعضى از آنها تعهد خويش به سر بردند و بعضى ديگر منتظرند و به هيچوجه تغييرى نيافته اند ".

و نيز در همين سوره است: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا: " خدا مى خواهد كه ناپاكى را از شما اهلبيت ببرد و پاكيزه تان كند پاكيزه كامل ".

در جلد دوم اين كتاب صفحه 51 گذشت آيه اول در مورد امير المومنين و عمويش حمزه و پسر عمويش عبيده نازل شد است.مسلمين اتفاق دارند آيه تطهير نيز درمورد رسول اكرم و على بن ابى طالب و حسن و حسين و فاطمه سلام الله عليهم نازل گرديده است.

و ائمه حديث و حفاظ در اين باره احاديث صحيح متواتره، در صحاح و مسانيد خود آورده اند كه بيارى خدا در مجلدات آينده خوانند محترم را از آن احاديث آگاه خواهيم كرد.

همانطور كه گفتيم: او درباره خاندان پيامبراكرم اشعارى زياد دارد كه ترجمه قسمتى از آنها چنين است:

"خدايا، بحق پنج تن آل عبا كه صاحبان هدايت و عمل شايسته اند، آنانكه سفينه نجاتند، و افراد تاجر پيشه سود خواه بسوى آنها مى شتابند و دوست شان دارند، آنانكه در روز قيامت آنگاه كه مردم در موقف فضاحت بار توقف دارند، داراى مقام ارجمندند، خوارم مفرما و گناهم را بيامرز تا شايد از آتش سوزان جهنم در امان بماند، زيرا با علاقه شديدى كه با آنها دارم اميدوارم خداوند از سر تقصيراتم در گذرد، آنان براى كسى كه دوستشان داشته باشد سپرى هستند كه اورا از حوادث سهمگين نجاتش مى دهند و من به آنان متوسلم به اين اميد كه درخواست گناهكار بدبخت به هدف اجابت رسد و رستگارى نصيبم شود و از اين رهگذر راه راست را يافته مقامى شايسته يابم ".

و نيز اشعار اوست كه در مورد قاتلان ابى عبد الله الحسين عليه السلام سروده و ذيلا ترجمه قسمتى از آن آورده مى شود:

"اى دشمنان خدا پيشاپيش شما موقفى است كه رسول خدا در آنجا از شما پرسش و باز خواست خواهد كرد.در آنجا رسول خدا و فاطمه زهرا، كه عزادار است به دشمنى و داد خواهى برمى خيزند و على نيز داد خواهى آنها را تاييد مى كند كه قطعا گفته او مورد تاييد است.

و شما اى دشمنان خدا در آنروز چه جوابى به آنها خواهيد داد؟ در صورتى كه درآنروز راهى براى ترك جواب نخواهد بود!!

و شما با كشتن فرزندانشان كار بدى كرديد و بار سنگينى متحمل شديد، و اميد شفاعتى در آن روز جز از ناحيه دشمنان نخواهد بود و شرح اين ماجرا مفصل است وبسيار روشن است كسى كه در روز حشر رسول خدا دشمنش باشد جايگاهش در آتش خواهد بوددر صورتى كه بر شما واجب بود رعايت آنها را بكنيد و نسبت به آنها مهربان باشيد تا مورد شفاعت آنان قرار گيريدزيرا آنان آل پيغمبر و اهلبيت اويند و تنها پيروى از طريقه آنان مايه نجات است.

مناقبشان در ميان مردم مشهور و داراى ارزش چشمگير است، مناقب آنان چنان زياد است كه از شمارش بيرون است البته برخى از آنها فرع و برخى ديگر اصلند، آنان مظهر مناقب خلقى رسول خدايند كه هيچگاه براى آنها افولى نخواهد بود ".

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved