257 - شيخ الاسلام - ابو اسحق - ابراهيم بن سعد
الدين - محمد بن مويد حمويه خراسانى جوينى متوفاى 722 "در سن 78 سالگى
در گذشته"، ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 298 او را ستوده و درباره او
گويد : امام محدث يگانه اكمل : و نيز درباره او گويد : نسبت بروايت
بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش
بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 " درر
" ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير
را بطرق بسيار در كتاب خود " فرائد السمطين " كه در فضيلت مرتضى عليه
السلام و بتول و سبطين "عليهم السلام" تاليف نموده "و در نزد مولف "
الغدير " موجود است" روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50
و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او
در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در
موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على
عليه السلام و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث
تهنيت، خواهد آمد.
258 - علاء الدين - احمد بن محمد بن احمد سمنانى
"در سال 659 متولد و در 736 وفات يافته، ابن حجر در جلد 1 " الدرر
الكامنه " ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده فر فقه تسلط يافت
و در مقام طلب حديث برآمد و در فضايل شريكت نموده و در علم تبحر يافت،
ذهبى درباره او گويد : پيشوائى بود جامع، بسيار تلاوت "قرآن" مينمود،
موقعيتى در نفوس يافت، و چنين ذكر كرده كه مصنفات او بيش از سيصد كتاب
است، صدر الدين ابن حمويه از او اخذ حديث كرده، لفظ او نقل از كتابش "
عروه الوثقى " در باب سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
259- حافظ - يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف بن عبد
الرحمن بن يوسف دمشق - ابو الحجاج مزى شافعى - متوفاى 742، سبكى در جلد
6 طبقاتش ص 267 - 251 شرح حال او را نگاشته گويد : بزرگ ما و استاد ما
و پيشواى ما - شيخ جمال الدين - ابو الحجاج مزى، حافظ زمان ما، حامل
پرچم سنت و جماعت و برپا دارنده شئون اين صناعت، و در برگيرنده لباس
طاعت و پيشواى حفاظ... تا آخر... ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 191 و
ابن حجر در جلد 4 " الدرر الكامنه " ص 461 - 457 او را ذكر نموده اند،
و از " ابن سيد الناس " حكايت شده كه گفت : در دمشق از ميان اهل علم
پيشوائى يافتيم كه بر همه برترى داشت، و حافظى كه بر همه اقرانش "چه
آنها كه بعد از او آمدند و چه آنها كه پيش از او بودند"، تفوق يافت،
ابو الحجاج، دريار خروشان اين علم "علم حديث" و بزرگ مردى كه خود گويد
: كم ترك الاول الاخر ؟ داناترين خلق بشرح احوال "رجال" و آگاه ترين
مردم نسبت براويان... تا آخر ستايش هاى او نسبت بنامبرده - حديث غدير
را در " تهذيب الرجال " روايت نموده كه در صفحات 40 و 46 و 50 و 72
مذكور است، و نامبرده حديث مزبور را در " تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف
" از ترمذى و نسائى باسناد آندو از ابى الطفيل از زيد بن ارقم بسند و
لفظ مذكور در صفحه 64 - و از ابن ماجه بدو سند و لفظ مذكور در صفحه 78
از عبد الرحمن از سعد - روايت نموده است.
260 - حافظ - شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبى
- شافعى - متوفاى 748، جزرى در جلد 2 " طبقات القرآء " شرح حال او را
ثبت و گفته : نامبرده استادى است بزرگ و مورد وثوث و اعتماد،... تا
آنجا كه درباره او گويد : و اشتغال بحديث و اسماء رجال آن داشت تا بحدى
كه تعداد استادان او در فن حديث و ساير فنون بهزار تن بالغ گشت. و سبكى
در جلد 5 تاريخش ص 219 - 216 از او نام برده و در ستايش و توصيف او
تفصيل و مبالغه زيادى كار برده، و ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 225 نيز
از او نام برده و در شان او گويد : حافظ كبير - مورخ اسلام و استاد
بزرگان محدثين - حفاظ حديث و ساير فنون بوجود او ختم شد، و ابن حجر در
جلد 3 " الدرر " ص 338 - 336 شرح حال او را ثبت و گويد : در فن حديث و
گرد آورى تاريخ اسلام بطورى مهارت و تسلط يافت كه در نگارش و ثبت اخبار
علماء حديث "مخصوصا" بر پيشينيان برترى و تفوق يافت، سپس تاليف او را
ذكر و مورد ستايش قرار داده، نامبرده كتاب جداگانه درباره حديث غدير
تاليف نموده و حديث او در صفحات 68 و 72 و 82 و 103 ذكر شده است.
261 - نظام الدين - حسن بن محمد قمى - نيشابورى -
صاحب تفسير كبير موسوم به "غرائب القرآن" كه چندين بار در مصر و ايران
چاپ شده، حديث غدير را نامبرده در تفسيرش ذكر كرده، بصفحات 46 و 86 و
99 مراجعه نمائد، و حديث او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه
السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
262 - ولى الدين - محمد بن عبد الله - خطيب - عمرى
تبريزى - مولف " مشكاه المصابيح " متوفاى 737، حديث از او در صفحه 46 و
73 گذشت و در داستان تهنيت بطريق احمد خواهد آمد.
263 - تاج الدين - احمد بن عبد القادر بن مكتوم -
ابو محمد قيسى - حنفى - نحوى - متوفاى 749، جزرى در جلد 1 " طبقات
القراء " ص 70 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد
1 " الدرر " ص 176 - 174 - ضمن شرح حال بذكر استادان و تاليفات او
پرداخته و گويد : در فقه و تدريس پيشروى نموده و نيابت در حكم يافت،
سپس تاليفاتش را ذكر و از جمله آنها " تذكره " را نام برده و گويد :
كتاب مزبور را در سه مجلد تدوين و نام آنرا " قيد الاوابد " نهاد و من
آنرا بخط خود او از محموديه يافتم - نامبرده در كتاب خود " تذكره مذكور
" ابيات حسان را در حديث غدير ذكر نموده كه ضمن شعراء قرن اول خواهد
آمد.
264 - زين الدين - عمر بن مظفر بن عمر - معرى -
حلبى - شافعى - مشهور به - ابن الوردى - متوفاى 749، سيوطى در " بغه
الوعاه " شرح حال او را نگاشته و گويد : نامبرده پيشوائى بود كامل در
فقه و نحو و ادب و مسلم در علم و نظم او در عالى ترين مرتبه "از زيبائى
و نيكوئى" بود فضايل مشهورى دارد، سپس تاليفات و قسمتى از اشعار او را
ذكر كرده، نامبرده حديث ولايت را در " تتمه المختصر فى اخبار البشر "
چاپ مصر - ذكر نموده است.
265 - جمال الدين - محمد بن يوسف بن حسن بن محمد
زرندى - مدنى - حنفى - شمس الدين - متوفاى در حدود 757، بطوريكه در "
منتخب المختار " ص 210 مذكور است، سلامى - معاصر او - شرح حال او را
نوشته و استادان او را ذكر كرده و ملاقات با او را بيان كرده، و ابن
حجر در جلد 4 " الدرر " ص 295 او را نام برده و گويد : نامبرده، كتاب
"درر السمطين فى مناقب السبطين" را تصنيف نموده و بعد از پدرش در مدينه
برياست رسيد و كتب متعددى تصنيف كرد و فقه و حديث تدريس نمود، سپس بشير
از مسافرت كرد و در آنجا متصدق مقام قضاوت شد تا اينكه در سال 747 يا
748 وفات يافت، ابن فرحون اين جريان را از او ذكر كرده و از بزرگان و
استادان جنيد حكايت شده كه تاريخ وفات او را در شيراز 757 تعيين كرده،
و ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او به : شيخ - و پيشوا و علامه
محدث در حرم شريف نبوى تعبير نموده. نامبرده "جمال الدين زرندى" در
كتاب "نظم درر السمطين فى فضايل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين"
گويد : امام حافظ - ابوبكر - احمد بن حسين بيهقى رحمه الله بسند خود از
براء بن عازب روايت ميكند كه گفت : با رسول خدا "صلى الله عليه و آله"
آمديم.... تا آخر لفظ مذكور در حديث تهنيت.
266 - قاضى عبد الرحمن بن احمد ايجى - شافعى متوفاى
756، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 108 گويد : نامبرده پيشوائى بوده در
معقولات و عارفى بوده است بهر دو اصل "اصول فقه و حديث" و بمعانى و
بيان و نحو و فقه، و كتاب " المواقف " را در كلام او نوشته، و ابن حجر
در جلد 2 " الدرر " ص 322 شرح حال او را ثبت و او را ستوده و تاليفاتش
را تعداد نموده، لفظ نامبرده در پيرامون غدير نقل از " المواقف " در ص
27 گذشت.
267 - سعيد الدين، محمد بن مسعود بن محمد بن خواجه
مسعود كازرونى - متوفاى 758، ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 255 شرح حال
او را ثبت و استادان او را ذكر كرده سپس گويد : سعيد الدين محدثى بود
فاضل، حديث بسيار شنيد و - مزى - باو اجازه حديث داد آه... و او شاگرد
ابو حمويه مولف " فرايد السمطين " مذكور در ص 20. است و از او روايت
ميكند، نامبرده در كتابش " المنتقى فى سيره المصطفى " گويد : و گفت
"يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره على" : من كنت مولاه فعلى
مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
268 - ابو السعادات - عبد الله بن اسعد بن على
يافعى - شافعى - يمنى - سپس مكى - متوفاى 768، سبكى در جلد 6 " طبقاتش
" ص 103 او را ذكر و صلاحيت او و تصنيفات بسيار و نظم زياد او را
ستوده، ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 247 شرح حال او و استادان او را
در حديث و فقه ذكر و او را مورد ستايش قرار داده و گويد : نامبرده را
در مذمت و نكوهش ابن تيميه سخنى هست، نامبرده حديث غدير را در جلد 1
تاريخش " مرآت الجنان " ص 109 از طريق احمد بن حنبل از جمله احاديث
ارسال مسلم بشمار آورده است.
269 - حافظ عماد الدين - اسماعيل بن عمر بن كثير
شافعى - قيسى - دمشقى متوفاى 774، ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 384
شرح حال و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، سپس از قول ذهبى در "
المعجم المختص " گويد : پيشوائى است صاحب فتوى و محدث با احاطه و جامع
و فقيه صاحب فنون، محدثى است متقن و مفسريست كه بسيار نقل حديث نموده،
داراى تصانيف سودمندى است، حديث غدير را نامبرده بطرق بسيار خود در
تاريخ كبير خود روايت كرده كه قسمتى از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55
و 58 و 61 و 82 و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت و
قسمتى هم در مورد حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در مناشده جوانى
بر ابى هريره و در مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى خواهد آمد.
270 - ابو حفص - عمر بن حسن بن مزيد بن اميله مراغى
سپس - حلبى سپس - دمشقى - سپس - مزى - مشهور به " ابن اميله " "در سال
679 متولد و در 778 وفات يافته"، جزرى در جلد 1 " طبقات القرآء " ص 590
و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 159 شرح حال او را ثبت نموده اند و ابن
حجر درباره او گويد : مسند زمان خود بوده، احاديث بسيار روايت كرده و
از وجود او بسيار منتفع شده اند، در حدود پنجاه سال حديث گفته و بسيار
تلاوت نموده.. اه، و ابن الجزرى در " طبقات القرآء " نامبرده را بموثق
بودن و ديندارى و صلاحيت و نيكوئى ستوده، و از فضل ابن روز به ان نقل
شده كه درباره او گفته : نامبرده ثقه و با اتقان است، و اسناد بزرگان
از اساتيد و اجله اصحاب باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع مناشده رحبه
بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
271 - شمس الدين ابو عبد الله - محمد بن احمد بن
على الهوارى - مالكى - مشهور به - ابن جابر اندلسى - متوفاى - 780،
نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر و شرح حالش ضمن شعراى قرن هشتم
خواهد آمد.
272 - سيد على بن شهاب بن محمد همدانى، متوفاى 786،
عده اى از اعلام و بزرگان نسبت باو و تاليفات و مقامات و كراماتش مدح و
ستايش نموده اند، شرح حال نامبرده در " العقبات " جلد 1 مجلد مخصوص "
غدير " ص 244 - 241 مذكور است نامبرده حديث غدير را در كتاب خود " موده
القربى " كه از كتب داير و چاپ شده است بطرق متعدده روايت نموده، قسمتى
از طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، در با نزول آيه تبليغ در
شان على عليه السلام و در حديث تهنيت خواهد آمد.
273 - حافظ، شمس الدين - ابوبكر محمد بن عبد الله
بن احمد مقدسى - حنبلى معروف به "صامت" متوفاى 789، جزرى در جلد 2
طبقاتش، س 174 شرح حال او را ثبت و گويد : پيشواى مبر زما، حافظ بزرگ،
شمس الدين، سپس بذكر بعض از استادان او در قرائت و تاليفاتش پرداخته و
او را نظما و نثرا ستايش نموده، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 465
شرح حال او و اساتيد و اجازات او را درج و درباره او گويد : نامبرده
استادان بسيارى را درك و سماع او زياد بوده و خود نيز شخصا در كاوش و
طلب احاديث بوده و بسيار قرائت كرده و مبانى و اسناد را بخوبى بدست
آورده و از اين راه سود بسيارى عايد طالبين حديث نموده، نامبرده عالمى
بوده است ذو فنون كه در اين راه رنج و مشقت بسيار تحمل كرده تا بحدى كه
كسى چون او رنج نبرده روزگارى بكار حديث و نقل آن اشتغال ورزيده تا در
" صالحيه " وفات يافت، نامبرده در راه كسب كمال بمدارج عاليه نائل شد
تا آنجا كه بر اقران خود برترى يافت، و متصدق فتوى و درس بود و در عين
حال بسيار داراى مردانگى و متصف بصفات كمال انسانى بود، جزرى حديث
احتجاج و استدلال صديقه طاهره سلام الله عليها را بحديث غدير در " اسنى
المطالب " از او روايت ميكند، چنانكه خواهد آمد.
274 - سعد الدين - مسعود بن عمر بن عبد الله هروى
تفتازانى - شافعى در سن قريب به هشتاد سالگى در سال 791 وفات يافته -
ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 350 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را
تعداد نموده، سپس گفته : براى او جز آنچه ذكر شد تصنيفات ديگرى نيز
شامل انواع علوم هست بطوريكه ائمه حديث در بدست آوردن آنها و اعتناء
بدانها مبالغه بسيار مينمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدى رسيد
كه شناسائى رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتى در ساير مناطق و بلاد
باو منتهى ميشد، همانند و نظيرى در شناسائى اين علوم نداشت، سيوطى در "
بغيه الوعاه " ص 391 او را ستوده و تاليفات او را تعداد نموده است، لفظ
نامبرده از كتابش " شرح المقاصد " در ص 28 گذشت.
275 - حافظ على بن ابى بكر بن سليمان - ابوالحسن
هيثمى - قاهرى - شافعى - در سال 735 متولد و در 807 وفات يافته، سخاوى
در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و استادان او
را تعداد و تاليفاتش را ذكر و نسبت باو بسيار ستايش نموده، و از قول :
تقى فاسى نقل نموده كه : نامبرده "حافظ هيثمى" نسبت بمتن حديث و آثار،
حفظ بسيار داشته و عالمى نيكو و با صلاحيت بوده، و اقفهسى گفته :
نامبرده، پيشوائى بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت
نسبت بمردم، داراى علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،..
آه... سپس گويد : ديندارى و زهد و ورع و ساير ملكات عاليه او بسيار
مورد ستايش واقع شده، بلكه در اين جهات مورد اتفاق است، و عبد الحى
حنبلى در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان
و تاليفات او را ذكر نموده، نامبرده حديث غدير را در كتاب بزرگ خود "
مجمع الزوايد " بطرق بسيار روايت نموده كه جز يك طريق بقيه طرق او صحيح
است، قسمتى از روايات بطرق او در صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و
86 و 88 و 97 و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حديث او در باب مناشده
بلفظ زاذان و زياد و زيد بن ارقم و ابى الطفيل و همچنين در باب ركبان
بطريقى كه صحت آن و ثقه بودن رجال آن را تصريح نموده خواهد آمد.
276 - حافظ ولى الدين - عبد الرحمن بن محمد مشهور
به " ابن خلدون " حضرمى - اشبيلى - مالكى - "در سال 732 متولد و در 808
وفات يافته"، صاحب تاريخ مشهور و داير، محبى در جلد 4 " الضوء اللامع "
ص 149 - 145 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او را در علوم
متنوعه معقول و منقول ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و خود و مولفاتش
را مورد ستايش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاريخش ص 138 درباره بيان
نص بر امامت در نزد اماميه گويد : اين موضوع هم آشكار و هم پنهان است،
اما آنچه كه آشكار است مانند قول "رسول خدا صلى الله عليه و آله" من
كنت مولاه فعلى مولاه، سپس گويد : گفته اند كه اين ولايت شامل و منطبق
باحدى نيست مگر درباره على عليه السلام و بهمين جهت عمر گفت : اصبحت
مولى كل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.
277 - سيد شريف جرجانى - على بن محمد بن على -
ابوالحسن حسينى - حنفى - "در سال 816 در شيراز وفات يافته" سخاوى در
جلد 5 " الضوء اللامع " ص 330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و
گفته : عفيف جرهى در جمله استادانش او را توصيف نموده به : علامه يگانه
عصرش و بى همانند روزگارش سلطان العلماء العاملين - افتخار اعاظم
المفسرين.. سپس مراتب ستايش نسبت باو را ذكر و تاليفات او را تعداد و
ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 134 - 125 در شرح حال او و ذكر
استادان او و تاليفاتش و بالاخره در ستايش او بسط كلام داده، نامبرده
حديث غدير را در شرح " المواقف " روايت كرده بطوريكه در صفحه 24 ذكر
شده است.
278 - محمد بن محمد بن محمود حافظى - بخارى - معروف
به "خواجه پارسا" در سال 756 متولد و در 822 وفات يافته - سخاوى در جلد
10 " الضوء اللامع " ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در "
فوايد " ص 199 او را نام برده و گويد بر علماء عصرش احاديث را قرائت
نمود و از حيث مهارت "در قرائت" بر اقران خود برترى يافت و و فرع و
اصول را تحصيل نمود، و در معقول و منقول تسلط يافت، فقه را از ابى طاهر
محمد آموخت.. تا آنجا كه گويد : نامبرده داراى تصنيف هائى است، از جمله
كتاب " الفصول السته " و " فصل الخطاب " و كتاب اخير كتابيست داراى لطف
و عظمت و مشتمل است بر حقايق علم لدنى و متضمن دقايق طريق نقشبندى
است،.. اه. و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق " ص 286 شرح حال نامبرده
را درج نموده، روايت او در حديث نقل از كتابش - " فصل الخطاب " خواهد
آمد.
279 - ابو عبد الله - محمد بن خليفه و شتانى -
مالكى متوفاى 827 ر 8، روايت او در داستان احتجاج اميرالمومنين عليه
السلام بحديث غديرخم در روز جمل نقل از شرحى كه نامبرده بر صحيح مسلم
نگاشته خواهد آمد.
280 - شمس الدين محمد بن محمد بن محمد - ابو الخير
دمشقى - مقرى - شافعى معروف به "ابن الجزرى" متوفاى 833، شرح حال كامل
و وافى از او در جلد 9 " الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است كه ضمن
آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حديث و در معانى و بيان ذكر
شده و سخاوى در كتاب مزبور گويد : عده اى از مشايخ باو اجازه فتوى و
تدريس و اقراء داده اند، و تصنيفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و
آنها را ستوده و از جمله تصنيفات او كتاب " اسنى المطالب فى مناقب على
بن ابى طالب عليه السلام " را ذكر مينمايد، و در جلد 1 " الشقائق
النعمانيه " ص 49 - 39 و همچنين در حواشى " الفوايد البهيه " ص 140 شرح
حال مفصلى از او مذكور است، نامبرده حديث غدير را بطرق مختلفه در كتاب
مذكور خود " اسنى المطالب " روايت نموده، اشاره به بعضى از طرق نامبرده
در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و
89 و 93 و 100 و 104 و 106 گذشت و روايت او در احتجاج حضرت صديقه سلام
الله عليها بحديث غدير خواهد آمد.
281 - تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر حسينى -
قاهرى - مقريزى حنفى - متوفاى 845، شرح حال مبسوط و كامل او در جلد 1 "
الضوء اللامع " ص 25 - 21 مذكور است و سخاوى ضمن شرح حال او گويد :
نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضايل با اهل آن شريك گشته و
با خط پاكيزه و زيباش بسيار كتابت نموده و كلمات شعر و نثر گفته و در
نتيجه تحصيل و تكميل فنون بطالبين علم سودها رسانيده و مقام نيابت در
حكم و داورى را يافته و احكام صادر كرده و چندين بار در قاهره متصدى
امور حسبى گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ايراد كرده و در مسجد جامع
حاكم امامت نموده، و در جامع مويديه قرائت حديث كرده، سپس تاليفات او
را تعداد و مورد ستايش قرار داده و گفته كه : بخط خود او "مقريزى"
خواندم كه تصنيفات او از دويست مجلد بزرگ بيشتر است، و استادان او به
ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحديث او "در موضوع داستان غديرخم" در ص 47
گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
282 - قاضى شهاب الدين - احمد بن شمس الدين - عمر،
دولت آبادى، متوفاى 849، صاحب " الارشاد " در نحو - و " هدايه السعداء
" و " البحر المواج ". در تفسير، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29
شرح حال كامل و مفصلى از او مذكور است، لفظ او در كلمات پيرامون مفاد
حديث غديرخم و در نزول آيه سال سايل در اطراف قضيه غدير خواهد آمد.
283 - حافظ احمد بن على بن محمد - ابوالفضل عسقلانى
- مصرى - شافعى - معروف به "ابن حجر" - در سال 773 متولد و در 852 وفات
يافته - صاحب كتابهاى " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "، سخاوى در جلد 2
" الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او
و تاليفاتش را ذكر و مورد ستايش قرار داده و درباره او گويد : پيشواى
پيشوايان، قدماى از علماء به نيروى حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و
معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در
فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقى " شهادت داده كه
نامبرده داناترين اصحاب او بحديث است، و هر يك از دو نفر - تقى فاسى -
برهانى حلبى گفته اند : همانند او را نيافتيم، و عبد الحى در جلد 7 "
شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و گويد. در فقه و عربيت احاطه و
تسلط يافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستايش نسبت باو سخن بدرازا كشيد
و تاليفات او را ذكر و آنها را ستوده، اشاره بحديث او "در موضوع غدير"
در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر 56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93 100 ر 102 ر
108 ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و موضوع ركبان خواهد
آمد.
284 - نور الدين على بن محمد بن احمد - غزى الاصل -
مكى - مالكى - معروف بن "ابن صباغ - در سال 784 متولد و در 855 وفات
يافته - سخاوى از او باجازه روايت ميكند و شرح حال او را در جلد 5 "
الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غيره ذكر نموده،
سپس گويد : نامبرده داراى مولفاتى است، از جمله آنها " الفصول المهمه
لمعرفه الائمه " با تصريح باينكه : آنها دوازده نفرند، و " العبر فيمن
شفه النظر ".. اه - صفورى در " نزهه المجالس " و شيخ احمد بن عبد
القادر شافعى در " ذخيره المال " و شبلنجى در " نور الابصار " از كتاب
او " الفصول المهمه " نقل حديث ميكنند، روايت او در باب غديرخم در
صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89 گذشت و در آيه تبليغ و حديث تهنيت خواهد
آمد.
285 - محمود بن احمد بن موسى بن احمد - قاضى القضاه
- بدر الدين - مشهور به عينى حنفى - در سال 762 در مصر متولد و در 855
وفات يافته - در جلد 10 الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذكور
است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حديث و ادب ذكر
نموده و تاليفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته : نامبرده "عينى"
حديث كرد و فتوى داد و تدريس نمود، و تمام پيشوايان از هر مذهب و طبقه
يكى پس از ديگرى حديث را از او گرفتند، بلكه علماء اهل طبقه سوم نيز از
او حديث دريافت داشته اند، و من خود يكى از كسانى هستم كه مقدارى "از
احاديث را" بر او قرائت نمودم، ابن خطيب ناصرى در تاريخش از او نام
برده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم
شركت نموده، خصوصيات نفسانى - او را محتشم و در خور احترام نموده،
داراى مردانگى و عصبيت و ديانت است، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 386
شرح حال او را ذكر و او را ستوده و استادان و قرائت و تاليفات او را
بيان نموده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - بسيار دانا و عارف
بعربيت و تصريف و غير آنها، ابوالحسنات در " فوائد " ص 207 او را ذكر
نموده، اشاره بحديث او در صفحه 86 گذشت و در آيه تبليغ نيز لفظ او
خواهد آمد.
286 - نجم الدين محمد بن قاضى عبد الله بن عبد
الرحمن اذرعى "زرعى" - دمشقى - شافعى معروف به "ابن عجلون - در سال 831
متولد و در 876 وفات يافته - سخاوى در جلد 8 " الضوء اللامع " ص 96
گويد : نامبرده پيشوائى است علامه و با اتقان و حجت و ضابط و داراى
نيروى درك و فهم نيكو، لكن نيروى حفظ او بهتر است متدين و موصوف بن عفت
و عقل فراوان، سپس استادان قرائت او را در فقه و اصول فقه و حديث و
تفسير و منطق و عربيت، ذكر و تصنيفات او را تعداد نموده، عبد الحى در
جلد 7 " شذرات " خود ص 322 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : او
پيشوائى است علامه، از علماء عصر خود آموخته و تسلط يافته و ماهر شده
بحدى كه گروه بيشمارى از او اخذ حديث كرده و از او آموخته اند، در جلد
2 " البدر الطالع " ص 197 نيز شرح حال او موجود است، لفظ او در شعر ابى
عبد الله شيبانى ضمن ذكر شعراء غدير خواهد آمد.
287 - علاء الدين - على بن محمد قوشچى متوفاى 879،
بدر الدين در حواشى " الفوائد البهيه " ص 214 شرح حال او را ذكر و
تاليفات او را بيان و درباره او گويد : نامبرده در علوم رياضى مهارت
يافته، كاتب چلبى در " كشف الظنون " در مورد ذكر - شرح تجريد او - از
او، به : مولاى محقق - تعبير نموده و شرح تجريد او را ستوده، و طاشكبرى
زاده در جلد 1 " الشقايق النعمانيه " 181 - 177 شرح حال او را ثبت و با
تعبير به مولاى فاضل او را ستوده. شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص
495 شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده حديث غدير را در شرح تجريدش ذكر
كرده چنانكه در صفحه 28 گذشت.
288 - عبد الله بن احمد بن محمد مشهور به : سيد
اصيل الدين حسينى - ايجى - شافعى - مقيم مكه - متوفاى 883، مورخ بزرگ
غياث الدين در تاريخ كبير " حبيب السير شرح حال او را بسيار ستايش
نموده و درباره او گويد : نامبرده بر علماء جهان و بزرگان آدميان بسبب
جلالت و هوشيارى و پارسائى و دين و ورع برترى و تفوق يافته، كتاب " درج
الدرر - فى - سيره سيد البشر " از او است، سخاوى در جلد 5 " الضوء
اللامع " ص 12 او را نام برده و گويد : او از جمله افاضلى است كه در
مكه از من اخذ حديث نمودند، مضافا بر مراتب ديندارى و فروتنى و قبول
قناعت و ادب و نيكوئى خط و ضبط و ساير ملكات و صفات نيكو و پسنديده كه
در او جمع است، نامبرده شرح حديث غدير را كه بلفظ براء بن عازب در حديث
تهنيت روايت شده و خواهد آمد، در كتاب خود " درج الدرر " ذكر نموده و
آنرا از امور كليه واقعه در حجه الوداع بشمار آورده است.
289 - ابو عبد الله محمد بن محمد بن يوسف حسينى -
سنوسى - تلمسانى - متوفاى در سال 895، ملالى شاگرد او كتابى جداگانه در
احوال و سيره و فوايد او تاليف نموده و نام آنرا " المواهب القدسيه فى
المناقب السنوسيه " گذارده، و نسبت باو ستايش بسيار نموده به جلد 1 "
معجم المطبوعات " ص 1058 مراجعه نمائيد، داستان احتجاج اميرالمومنين
عليه السلام بر طلحه روز جمل بحديث غديرخم نقل از شرحى كه او بر صحيح
مسلم نوشته خواهد آمد.
290 - ابو الخير فضل الله بن روزبهان - فضل الله
خنجى شيرازى - شافعى - معروف به " خواجه ملا " سخاوى در جلد 6 " الضوء
اللامع " ص 171 شرح حال او را درج و استادان او را ذكر و گويد :
نامبرده در فنونى از عربيت و معانى واصلين و جز آنها پيشروى كرده مضافا
بر خصلتهاى نفسانى از خوشرفتارى و توجه.. تا آنكه گويد اطلاع يافتم در
سال 97 كه در اثر بلاغت و نيك انديشى منشى ديوان سلطان يعقوب شد، لفظ
نامبرده در مورد داستان غدير نقل از كتابش " ابطال الباطل " در باب
سخنان در پيرامون حديث غدير خواهد آمد.