بیانات در دیدار
رئیس و مسئولان قوه قضائیه
بسماللهالرّحمنالرّحيم
اولاً خوشامد عرض ميكنيم به برادران و خواهران عزيز، كاركنان و مسئولان
و قضات محترم قوهى قضائيه و خانوادههاى معظم و معزز شهيدان واقعهى
تلخ هفتم تير. و تشكر ميكنيم از جناب آقاى آملى، رياست محترم قوه، كه
در گزارش پرمغز و عالمانهى خودشان نكات بسيارى را در مورد قوهى
قضائيه مطرح كردند و اقدامات شايستهى تحسين و تقديرى را كه در قوهى
قضائيه انجام گرفته است، به اطلاع عموم مردم رساندند. از خداوند متعال
درخواست ميكنيم كه به ايشان و به همكارانشان در سطوح مختلف قوهى
قضائيه كمك كند، توفيق بدهد و آنها را بر ادامهى اين راه نورانى و
پرخير و بركت انشاءالله يارى كند. از شخص ايشان - كه بحمدالله رتبهى
برجستهاى در علم و ابتكار و نشاط و انگيزه و همت بلند دارند - همين
انتظار هم هست. انشاءالله خداوند از همه قبول كند.
يك جمله راجع به ماجراى هفت تير عرض كنيم، يك جمله هم راجع به قوهى
قضائيه به عرض حضار محترم برسانيم. حادثهى هفتم تير يك محنت واقعى
بود؛ حقيقتاً يك ضربه و يك حادثهى تلخ و تكان دهندهاى بود براى كشور
و براى نظام. در قلب دستگاه مديريت كشور، شخصيتى مثل شهيد مظلوم مرحوم
آيةالله بهشتى و ديگر بزرگان، فعالان از قوهى قضائيه، از مجلس شوراى
اسلامى، از دولت، از نخبگان سياسى، از نخبگان علمى، يك چنين حادثهاى
به وجود بيايد، يك چنين فاجعهاى رخ بدهد، واقعاً محنت بود. منتها در
اينجا يك نكتهاى وجود دارد كه در طول تاريخ، اين نكته قابل مشاهده و
لمس است و آن اين است كه هرگاه ملتى، جماعتى، فردى در مقابل يك محنتى
كه بر آن جمع يا بر آن فرد يا بر آن ملت وارد ميشود، صبر و بصيرت به
خرج داد، آن محنت براى او تبديل ميشود به نعمت. راز پيروزى حق، پيروزى
كلمهى حق، انتشار حق، انتشار توحيد در طول تاريخ در ميان بشر همين
نكته است. انبياى عظام الهى، و در مواردى ملتهائى كه تحت حاكميت اين
بزرگان بودند، اين همه محنت را تحمل كردند؛ بايد در طول تاريخ نامى از
پيام پيغمبران نمانده باشد؛ بايد فكر آنها، ايدهى آنها، راه آنها در
زير تندباد حوادث تلخ بكلى نابود شده باشد، در هم پيچيده شده باشد، از
بين رفته باشد. شما مىبينيد بعكس است؛ يعنى هرچه تاريخ جلوتر آمده،
پيام نبوتها در ميان مردم، در افكار مردم، زندهتر شده است. رازش همين
نكته است: صبر و بصيرت در مقابل محنتها.
مردم ما در قضيهى هفت تير اين هنر را به خرج دادند: به جاى اينكه
نااميد شوند، به جاى اينكه اعتماد به نفس خودشان را از دست بدهند، به
جاى اينكه از دشمن بترسند و در مقابل دشمن زانو بزنند، به جاى ضعف و
انكسار و انهزام، ملت ما به خاطر بصيرتى كه داشتند و به طور دائم به
وسيلهى امام بزرگوار در آنها تزريق ميشد و در ميان مردم دامن زده
ميشد، صبر كردند، ايستادگى كردند و موج را عليه دشمن برگرداندند.
من خبرهاى هفت تير را بعدها شنيدم. در آن روزِ هفت تير و روزهاى بعد از
هفت تير، من در حال عادى و معمولى نبودم - بيهوش و نيمه بيهوش بودم -
ليكن وقتى شنيدم كه آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه
با آن برخورد كردند، حقيقتاً مثل يك ناظرى كه از بيرون نگاه ميكند،
شگفتزده شدم. مردم ما بايد اين را حفظ كنند. اين را بايد ما به عنوان
يك درس - درسى كه آن را عمل كرديم، آن را به تاريخ پس داديم - حفظ
كنيم.
براى ملتى مثل ملت ايران كه با يك چنين هدف والائى - رسيدن به ارزشهاى
اسلامى و تحقق مبانى اسلام در جامعه و انتشار آن در عالم - وارد ميدان
شده است، قهراً حادثه زياد است. خب، شما به اسلامى عمل ميكنيد كه با
ظلم مخالف است، با زور مخالف است، با زير بار رفتن ملتها در مقابل
دشمنان و زورگويان مخالف است، حتّى در مقابل زورگوئىهاى دنيا نسبت به
ديگران هم بىتفاوت نيست. در مقابل اين مجرا و اين حركت، كى با شما
مخالف خواهد شد؟ زورگويان عالم، ظالمين عالم، استعمارگران، مستبدان
بينالمللى، ديكتاتورهاى ظالم و خشن؛ اينها همه در مقابل شما صفآرائى
ميكنند. اينها پول دارند، رسانه دارند، قدرت سياسى دارند، قدرت
تبليغاتى دارند؛ لذا محنت درست ميكنند. در مقابل اينها بايد ايستاد.
ملت ما اين امتحان را داده و موفق هم شده است.
امروز نظام جمهورى اسلامى در مقايسهى با هفتم تير 1360 از لحاظ
اقتدار، از لحاظ پيشرفت، از لحاظ توانائىهاى گوناگون، از لحاظ اعتبار
بينالمللى و ايجاد اميد در ملتها، از زمين تا آسمان تفاوت كرده است .
اين به خاطر همين ايستادگى ملت عزيز ما بوده است. پس اين اصل را ما از
حادثهى هفتم تير به ياد داشته باشيم كه هرگاه محنت و سختىاى كه بر ما
تحميل ميشود، با صبر ما، با استقامت ما، با بصيرت ما مواجه شود، آن
محنت تبديل ميشود به نردبانى براى عروج، براى ارتقاء و براى پيشرفت؛ و
شد، انشاءالله بعد از اين هم خواهد شد.
در مورد قوهى قضائيه: قوهى قضائيه به دو عامل نياز دارد تا بتواند
موفق باشد. در هر نظامى، در هر اجتماعى، قوهى قضائيه حل و فصل كنندهى
اختلافات و حاكم كنندهى عدل در مقابل ظلم و تجاوز و فساد و اينهاست.
براى اينكه قوهى قضائيه در اين هدف والا موفق بشود، به دو چيز احتياج
دارد: يكى قدرت و اقتدار - كه بايد قوى باشد - دوم، اعتماد؛ يعنى مردم
بايد به او اعتماد داشته باشند. قوهى قضائيه اين دو چيز را نياز دارد.
اقتدار قوهى قضائيه را ميتوان با همين زيرساختهاى انسانى و فنى - كه
در اين زمينه، شرحى از پيشرفتها را رئيس محترم قوه دادند؛ بنده هم تا
حدود زيادى در جريان كارهائى كه انجام گرفته است، هستم - تأمين كرد.
قوهى قضائيه با استحكام درونى، با تربيت و به كار گرفتن انسانهاى
شايسته، فاضل، امين و درستكار، قوّت و اقتدار پيدا ميكند. با وضع
قوانين درست، با نظارتهاى متناسب، با بهرهگيرى از پيشرفتهاى گوناگون
فنى و سازمانى و استفادهى از همهى دنيا، اين اقتدار به وجود مىآيد.
ما از اين كه از ديگران ياد بگيريم - مكرر عرض كردهايم - خجالت
نميكشيم. ما از هر ملتى، از هر كشورى، از هر نظام قضائىاى در دنيا كه
يك نكتهى خوب و روشن در كار خود داشته باشد، استفاده خواهيم كرد، از
او ياد ميگيريم. البته چشمبسته به روشها و حرفهاى اين و آن نميگرويم؛
اين غلط است. چون در دنيا اينجور رفتار ميكنند، پس ما هم بايد اينجور
رفتار كنيم؛ نه، اين غلط است. «و ان تطع اكثر من فى الارض يضلّوك عن
سبيل الله ان يتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا يخرصون».(1) از روش اين
و آن اطاعت و تبعيت نميكنيم. غربىها اينجورى عمل ميكنند، شرقىها
اينجورى عمل ميكنند، فلان كشور اينجورى عمل ميكند، پس ما هم بكنيم؛ نه،
اين غلط است. ما از تشخيص خودمان تبعيت ميكنيم. يعنى وقتى ديديم در
نظام قضائىِ فلان كشور دورافتاده - بزرگ يا كوچك - اين نكته وجود دارد
كه كار آنها را در امر قضا سهل كرده است و اين فوائد را داشته است، عقل
ما وقتى اين را تشخيص داد، آن وقت اين را عمل ميكنيم. اين تبعيت از او
نيست، اين تبعيت از عقل است؛ اين خوب است. اينها براى قوهى قضائيه
اقتدار مىآورد. تلاش زياد، ابتكارِ روزبهروز و نوآورى اقتدار
مىآورد. نميتوان همين طور نشست تا امور در جريان عادى خودش پيش برود؛
مسئولين قوه بايد نگاه كنند، ضعفها را پيدا كنند، مشكلات را پيدا كنند،
گرههاى كور را پيدا كنند، اينها را با ابتكار برطرف كنند؛ ذهنهاى برتر
و ذهنهاى ممتاز ميتوانند كمك كنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از
بيرون قوه هم استفاده بشود. زيرساختهاى فنى تأمين بشود، زيرساختهاى
انسانى تأمين بشود؛ اين ميشود اقتدار قوهى قضائيه؛ يك قوهى قوى و
مقتدر كه توانائى حركت به سمت اهداف خودش را دارد. اين ركن اول.
ركن دوم - كه اعتماد مردم است - با تأمين عدالت امكانپذير خواهد شد،
با عمل دقيق و حكيمانهى به قانون تأمين خواهد شد. مردم بايد اعتماد
پيدا كنند. وقتى ديدند كه قوهى قضائيه به قول خود در اجراى عدالت عمل
ميكند، اطمينان پيدا ميكنند. حتّى آن كسى هم كه عليه او حكم داده شده
است، وقتى بين خودش و قلبش و خدايش خلوت ميكند، تصديق ميكند كه نه، حق
با آن است. ممكن است در زبان و در ظاهر زير بار نرود، اما قلباً قبول
خواهد كرد. بنابراين يك حالت اعتمادى به قوهى قضائيه به وجود مىآيد.
اين اعتماد لازم است.
عدالت مهم است. اگر بخواهيم عدالت در قوهى قضائيه جريان دائمى و عمومى
و فراگير پيدا كند، بايستى تقوا و نگاه بيطرفانه در حوادث كوچك و بزرگى
كه به قوهى قضائيه ارجاع ميشود، حاكم شود؛ اين را بايد همه رعايت
كنند، از بالا تا پائين. اين يك نكتهى بسيار مهمى است. اين، اعتماد
ايجاد خواهد كرد.
يك چيزى كه ضد حالت اعتماد مردم است، اين است كه افرادى عليه قوه - چه
اين قوه، چه قوهى مجريه يا قوهى مقننه - بنا كنند تشكيك كردن. عادت
بدى پيدا شده است - البته اين جديد هم نيست، اينها هميشه بوده است؛ اما
خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعى متكثر است، همهگير است، فراگير است،
بيشتر خود را نشان ميدهد - اين عادت بد، تشكيك كردن در گزارشهاست.
قوهى قضائيه گزارش ميدهد، يك نفر مىآيد ميگويد كه از كجا معلوم اينها
راست است. يك شبههاى به وجود مىآورد. قوهى مجريه گزارش ميدهد، يكى
پيدا ميشود و ميگويد آقا از كجا معلوم اين آمارها درست باشد. تشكيك
ايجاد ميكند. عين همين قضيه در مورد قوهى مقننه هم هست. نميشود زحمات
يك مجموعهى انسانىِ فعال را با يك ان قلت بيجا و القاء شبههى
بىمورد، همه را انسان زير پا له كند؛ اين غلط است. البته جلوى حرف
كسانى كه اختيار حرف زدن خود را ندارند، نميشود گرفت؛ اما مسئولان
متوجه باشند. رسانههائى كه احساس مسئوليت ميكنند، متوجه باشند؛
بىدليل گزارشهاى رسمى مسئولان برجستهى نظام را زير سؤال نبرند. هم در
قوهى قضائيه اين حرف هست، هم در قوهى مجريه اين حرف هست، هم در قوهى
مقننه اين حرف هست. زير سؤال بردن فعاليتها، زحمات را ضايع ميكند.
انسان مىبيند اين ايام در مورد آمارهاى قوهى مجريه خدشه ميكنند، در
مورد اظهارات و آمارهاى قوهى قضائيه خدشه ميكنند، در مورد اقدامهاى
مثبت و فعاليتهاى خوب قوهى مقننه و مجلس القاء شبهه ميكنند؛ اين،
اعتماد مردم را از بين ميبرد. ما به عنوان كسى كه مستمع و شنونده و
مخاطب اين گزارشهاست، بايد هوشيارانه نگاه كنيم، اما گزارشها را تلقى
به قبول كنيم. بايد تلقى به قبول كنيم. البته در مواردى ممكن است يك
آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ اين را نبايد تعميم
داد و شبهه كرد؛ اين، اعتماد مردم را از دستگاههاى نظام، از بدنههاى
نظام سلب ميكند، ضايع ميكند. مسئولين به اين نكته توجه داشته باشند.
بنابراين، اين اعتماد هم خيلى مهم است.
يك مطلب ديگرى كه در باب قوهى قضائيه و عملكرد قوه و بازخوردهاى اين
عملكرد در بيرون بايد مورد توجه قرار بگيرد - كه الان رئيس محترم قوه
هم اشاره كردند - اين است: خب، قوهى قضائيه با متهم مواجه است. يك
نفرى متهم به يك معنائى ميشود؛ قوهى قضائيه وظيفه دارد از راههائى كه
قانون معين كرده، برود تحقيق كند، تفحص كند و مشخص كند كه اين اتهام
وارد است يا وارد نيست. صرف متهم شدن كه جرم نيست. به هر كسى ممكن است
يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم ثابت نشده است، نه
در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبونها و منبرهاى رسمى، نه در
وسائل ارتباط جمعى، كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛ اين بسيار
مسئلهى مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبيند روى قوهى قضائيه فشار
مىآورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن. در
موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معيناً خواسته است كه مردم مجازات
را ببينند، يا مجازات شونده را بشناسند؛ اينها موارد خاصى است، مال همه
جا نيست. بخصوص وقتى كه در فضاى جامعه روحيهى تعميم وجود دارد كه يك
چيزى را به غير مورد خودش تعميم ميدهند، اينجا انسان خيلى بايد احتياط
كند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار
داد؛ در معرض اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار
عمومى تفكيك نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه
شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟
عرض كردم، مگر يك موارد خاص؛ «و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين».(2)
چند موردِ اينجورى داريم. حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم
كرده است، اين جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات
محكوم هم شده است - فرض كنيد رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را
در روزنامهها منتشر كنيم تا بچهى اين آدم كه دارد مدرسه ميرود، ديگر
رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال دارد كه اين مدتِ زندانش را بگذراند،
بيايد بيرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟ خب،
جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد حتماً آبروريزى بشود؟ اين از
نكات بسيار مهمى است.
البته مخاطب اين حرف فقط قوهى قضائيه نيست؛ مسئولان قوه، خارج قوه،
رسانهها مخاطبند. نه از آن طرف بايستى عملكرد قوهى قضائيه را زير
سؤال برد؛ هر اقدامى كه قوهى قضائيه ميكند، بگويند نخير، يك كاسهاى
زير نيمكاسه هست، يك غرضى هست - نخير، كسى نبايد اينجور عمل كند،
اينجور حرف بزند - نه از اين طرف، افراد به صرف اينكه متهم به يك
معنائى شدند، اين اتهام آشكار شود، واضح شود، در افكار عمومى مطرح شود.
افكار عمومى از اين مسئله چه لذتى ميبرد؟ براى افكار عمومى چه فايدهاى
دارد كه بداند زيدى، عمروى، بكرى متهم به فلان عمل خلافى است؟ بايد به
اينها توجه كرد.
عرض كردم؛ آنچه كه تضمينكنندهى همهى اين مطالب است، تقواست. تقوا
اين است كه ما مراقب حرفمان، مراقب كارمان، مراقب جهتگيرىمان، مراقب
رفتارمان باشيم. كوچكترين اعمال ما ثبت ميشود؛ «فمن يعمل مثقال ذرّة
خيرا يره. و من يعمل مثقال ذرّة شرّا يره».(3) اعمال ما، گفتار ما،
الفاظ ما همه ثبت ميشود؛ بعد ما را به سؤال و جواب ميكشند. دادگاه عدلى
وجود دارد كه در آن دادگاه عدل بايد انسان جواب بدهد. زير جواب
ميمانيم. تقوا يعنى همين را رعايت كنيم، همين را مواظبت كنيم.
بحمدالله قوهى قضائيه از اول انقلاب تا امروز در هر دورهاى يك قدم
جلوتر گذاشته است؛ در هر دورهاى پيشرفتهاى باارزشى داشته است. امروز
هم بحمدالله پيشرفتهاى قوهى قضائيه و كارهائى كه در قوهى قضائيه دارد
انجام ميگيرد، حقيقتاً اميدوار كننده است. انسان وقتى نگاه ميكند به
اين نشاط، به اين همت، به اين روحيهى ابتكار، به اين اميدى كه در
مسئولين قوه وجود دارد و دارند حركت ميكنند - بحمدالله حركت عالمانه،
حركت مبتكرانه - خرسند ميشود؛ اينها نويد آينده است.
اميدواريم خداوند متعال از همهى شماها قبول كند و شما را مشمول دعاى
حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) قرار دهد و انشاءالله قلب مقدس آن
بزرگوار را از شما راضى كند. خداوند انشاءالله ارواح طيبهى شهداى
عزيزمان و روح مطهر امام بزرگوار را از همهى ما راضى و خشنود كند.
1) انعام: 116
2) نور: 2
3) زلزله:7,8
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته