ديدار با نمايندگان هفتمين دوره مجلس شوراى
اسلام
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
خداى متعال را شكر مىگزاريم كه
يكبار ديگر مجموعهى منتخبان خدمتگزار مجلس در يك دورهى قانونگذارى - با
كولهبارى از زحمات و خدمات و تلاشهائى كه مىتوانند آنها را فهرست كنند و نام
ببرند و به آن افتخار كنند - امروز گرد آمدهاند.
چه خوب است كه انسان - در هر
مرتبه و در هر شغلى - وقتى به پشت سر خود نگاه مىكند، در يك محاسبهى دقيق و
سختگيرانه و بدون مسامحه، فهرستى از كارهايى را مشاهده كند كه قابل ارائهى به
پيشگاه الهى است. اينكه به ما گفتهاند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا» و
علماى سلوك و اخلاق، محاسبه را يكى از اولين وظائف سالك دانستهاند، براى اين
است كه ما دائم در حال خواندن نامهى عمل خودمان باشيم و در روزى كه اين نامهى
اعمال خوانده خواهد شد، غافلگير نشويم. قبل از اينكه نامهى اعمال ما در
پيشگاه الهى مورد محاسبه و مطالعه قرار بگيرد، خود ما بخوانيم؛ اگر كمبودى هست،
اصلاح كنيم؛ اگر نقطهى قوتى در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاريم. والّا اگر
اين محاسبه را انجام ندهيم و غافل بمانيم، آنوقت غافلگير مىشويم.
امام سجاد در دعاى ابوحمزه عرض
مىكند: «اللّهم فارحمنى إذا انقطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند
سؤالك ايّاى لبّى»، در مقابل سؤال الهى حجت انسان و استدلال انسان تمام مىشود
- به تعبير رائجِ امروز، انسان كم مىآورد - زبان انسان از گويائى مىافتد و
حتّى ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته مىشود؛ «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى».
آنهايى كه خودشان را زير مداقهى يك محاسبه قرار دادند، اميد فرجى دارند. وقتى
به نامهى اعمال خود نگاه كرديم و ديديم اين نقاط كمبود وجود دارد، چون هنوز
وقت باقيست و عمر باقيست، جبران مىكنيم؛ «و أنيبوا إلى ربّكم» - «أنيبوا» يعنى
برگرديد و جبران كنيد - اگر ديديم نقاط روشنى وجود دارد، به كمك الهى، به توفيق
الهى و به هدايت الهى دلگرم و اميدوار مىشويم؛ هم خدا را شكر مىگزاريم، هم
ادامه مىدهيم؛ محاسبه فايدهاش اين است.
همانطور كه يك فرد بايد خودش
را محاسبه كند، يك جمع هم - مثل مجلس شما، مثل دولتها، مثل مجموعهها و افراد
مسؤول در كشور - بايد خودشان را محاسبه كنند؛ ما خودمان را بايد محاسبه كنيم.
اگر انسان چنين فهرستى داشته باشد - مثل اين فهرستى كه جناب آقاى دكتر حداد در
بيانات شيرين و خوش لفظ و معناى خودشان طبق معمول بيان كردند - طبعاً خوشحال
مىشود و خدا را شكر مىكند؛ لكن قانع نمىشود. قانع نبايد شد و از غفلتها و
قصورها نبايد اغماض كرد؛ همچنانى كه در محاسبهى ديگران هم - تا جايى كه پاى
دوستىها و رابطهها و ملاحظهها در ميان نباشد - اغماض نمىكنيم، سختگيرى
مىكنيم و نكته مىگيريم. براى خودمان هم بايد همين گونه باشد. اميدواريم
انشاءاللَّه خداى متعال به شما، به ما، به همهى مسؤولين اين لطف را بكند كه
چشم بصيرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز
بيفزايد؛ «قوّ على خدمتك جوارحى و اشدد على العزيمة جوانحى.»
سه سال گذشت؛ اين سه سال -
همينطور كه جناب آقاى حداد از قول اين حقير نقل كردند - زمان كم و زمان كوتاهى
نبود؛ لكن همين زمانهاى زياد، به چشم بر هم زدنى مىگذرد و تمام مىشود؛ انسان
تا به خود مىآيد، مىبيند گذشت. عمر هم همينطور است. انسان وقتى به هفتاد سال
و سنين بالا هم مىرسد - حالا كه الحمدللَّه خيلى از شماها جوانيد - مىبيند با
چشم بر هم زدنى همه چيز گذشته و از اين راه طولانى عبور كرده. اين يكسال آخر
هم باز با چشم بر هم زدنى خواهد گذشت. براى ما چه مىماند؟ كارى كه در اين يك
سال انجام بدهيم و آن مضمونى كه در اين جدول و خانههاى يكساله بگنجانيم؛ مثل
اين حروف مقطعهاى كه در جدول مىگنجانيم تا يك جملهى تمام و يك سخن درست از
او در بيايد. نگاه كنيم، ببينيم ذره ذرهى كارى كه در اين مدت انجام خواهيم
داد، چگونه است؟ چيست؟ با چه نيتى است؟ در كدام جهتى است؟ از پيش بدانيم چه
مىخواهيم و براى آنچه كه مىخواهيم، تدبير لازم را انجام بدهيم. البته يكسال،
زمان كمى هم نيست و زمان زيادى است. در اين يك سال خيلى كارهاى بزرگى مىشود
انجام داد؛ كه بعد به آنها اشارهاى خواهم كرد.
آنچه كه در مورد اين دورهى از
مجلس اين حقير مىتوانم عرض بكنم و جمعبندىاى كه تا امروز از اين مجلس، فى
الجمله در ذهن هست - به عنوان يك شاهد و يك ناظر كه در بعضى از اين مجالس
متعدد، اندكى بوديم و بقيه را هم از نزديك شاهد بوديم و با آنها تعامل داشتيم -
به نظر من مجلس خوبيست و جزو دورههاى خوب مجلس محسوب مىشود. اين مجلس، از
جهتى يك خصوصيتى دارد و آن اين است كه اين تركيب - تركيبى كه بعضى از جهات كلى
و خطوط اصلى آن را عرض خواهم كرد - در يك فضاى نامناسب روئيد؛ مثل گياه يا
درختى كه از ميان سنگلاخ برويَد. «ألا و إنّ الشّجرة البرّيّة أصلب عوداً و
أبقى وقوداً»؛ درختى كه در ميان سنگ مىرويَد، هم محكمتر و استوارتر است و هم
آن وقتى كه او را تبديل به آتش كردند، آتش ماندگارترى دارد و اثرش براى مدتها
مىماند؛ مجلس شما اينگونه است.
شرائطى كه قبل از پديد آمدن اين
مجلس به وسيلهى بعضى اشخاصى كه از روى غفلت، كارهايى انجام مىدادند به وجود
آمده بود - رفتن به سمت تحريم انتخابات، رفتن به سمت استعفاى نمايندگان، اعتصاب
در مجلس، مقابلهى مجلس - چيزهاى بد و عجيبى بود و صداى عمومى مجلس، با خيلى از
مبانى و اصول نظام مغايرت داشت. در يك چنين فضايى، اين مجلس روئيد.
معناى اين چيست؟ مجلس را كه كسى
نصب نمىكند؛ مجلس را مردم انتخاب مىكنند؛ معنايش اين است كه دل اين ملت براى
همان چيزى مىتپد كه كسانى برنامهريزى كرده بودند كه آن را قلعِ ماده كنند؛ دل
اين ملت براى اصول اسلامى مىتپد. نمىخواهيم ادعا كنيم كه همهى آحاد ملت جزو
مقدسينِ درجهى يكاند؛ اما مىخواهيم ادعا كنيم كه آنهايى هم كه در عمل جزو
مقدسين درجهى يك نيستند، براى اسلام و براى ارزشهاى اسلامى و براى ارزشهايى كه
اين انقلاب به اين كشور داد، اهميت قائلند و طعم آنها را چشيدهاند. حافظهى
تاريخى اين ملت، نمىتواند آن دورانى را كه اين كشور بزرگ و اين ملتِ تاريخى،
بازيچهى دستِ استعمارگران و بازيگران صهيونيست شده بود، فراموش كند؛
مىخواستند اقتصاد او را، فرهنگ او را، دل مردم را، جهت زندگى مردم را، پوشش
مردم را، عقايد مردم را، دستمايهى بازى خودشان قرار بدهند؛ اهانتى از اين
بزرگتر به اين ملت متصور نبود. فقر بود، تبعيض بود، زورگويى بود، ظلم بود؛ در
عين حال، همهى اينها با اهانت به مقدسات بود، با جهتگيرىهاى ضد اسلامى و
قرآنى و دينى بود؛ با كشاندن مرد و زن به سمت منجلاب فساد بود. حافظهى اين
ملت، آن دوران را فراموش نخواهد كرد. اگر فرض كنيم در زمان حاضر، اكثر افراد
ملت، آن دوران را با پوست و گوشتشان لمس نكردهاند - چون جوانند؛ البته ماها
لمس كردهايم - اما يك ملت چيزهايى را در ذهن و حافظهى خود نگه مىدارد و آنها
به معارف آن ملت، فهم آن ملت و بصيرت آن ملت تبديل مىشود. ملت اين اصول را
دوست دارد.
از اين خواست ملت، اين مجلس
جوشيد. شما هم در تبليغات انتخاباتىتان غالباً بر روى اصول اسلامى، پايبندى به
ارزشها، مبارزهى با فساد، كار براى طبقهى محروم، تلاش براى حفظ استقلال و عزت
ملى، تكيه كرديد. مردم هم از اين شعارها و حرفها استقبال كردند و رأى دادند و
اين مجلس تشكيل شد. اين يك پديده است و به يك مقطعى در تاريخ كشور تبديل
مىشود. تاريخ، بيرحم است. آيندگان نگاه مىكنند، قضاوت خواهند كرد و نظر
خواهند داد و اين مقطع يكى از آن مقاطع بسيار حساس و مهم بود. هويت مجلس شما
اين است.
بر مبناى همين هويت و در امتداد
اين شعارها، خطوط اساسى و خوبى هم - حقاً و انصافاً - تعقيب شد؛ نه دوستان شما
- طرفداران مجلس - و نه دشمنان شما نمىتوانند منكر آنها بشوند. مجلس نشان داد
كه به طبقات ضعيف در جامعه اهتمام مىورزد؛ براى او مسألهى اساسى، جبران ضعف
طبقات ضعيف و مردمان فقير و دورماندگان از بسيارى از امتيازات است؛ به اين توجه
نشان داديد - هم در گفتهها گفته شد، هم در برخى از قوانين منعكس شد - كه بسيار
مهم و خوب بود.
در زمينهى سياستهاى اصل چهل و
چهار - كه مىتواند يك حركت عظيم اقتصادى در كشور بوجود بياورد - مجلس پاسخ
خوبى داد. همين كميسيون ويژهاى كه اشاره كردند، تشكيل شده و دارد خوب كار
مىكند. منتها بايد مجلس و همهى نمايندگان از آن حمايت كنند و اينكه فقط چند
نفر - كه عضو آن كميسيون هستند - دنبال كنند، كافى نيست. پيش برويد و يك قانون
محكم و قوى بوجود بياوريد تا يادگارى شما براى كشور بماند.
از جملهى نقاط قوّت بسيار بارز
در اين مجلس، مواضع محكم و اصولى در مسائل بينالمللى و در مواجههى با استكبار
بود. خيلى بد است كه دشمنانى كه با يك ملت، با جهتگيرى يك ملت و با اصول يك ملت
مخالفند، ناگهان از دل تشكيلاتِ مديريت كشور، يك چراغ سبز و يك علامت موافقتى
دريافت كنند! خيلى خجالتآور است و انسان احساس خفّت مىكند.
منطق ما در مقابلهى با
دستاندازىهاى امريكايى، منطق ضعيفى نيست. منطقى است كه اگر براى همهى ملتهاى
دنيا تبيين بشود، با همهى دل به آن مىگروند. ما حرف زورى نمىزنيم؛ حرف خلاف
متعارفى نمىزنيم. ما مىگوييم يك ملت و يك كشور، نمىخواهد اجازه بدهد كه يك
قدرت، يك امپراطورىِ متجاوز، مدعى و طلبگار از همهى دنيا، به منابع او دست
بيندازد، به منابع انسانى او دست بيندازد، سياست او را تعيين كند و از او سلب
اختيارات كند. مىگويند: فلان كار را بكنيد، فلان كار را نكنيد، فلان چيز را
بفروشيد، فلان چيز را بخريد، اين كار را براى حكومتتان بپذيريد، آن را نپذيريد!
اين كارى است كه الان امريكايىها در خيلى از جاهاى دنيا دارند مىكنند. در
متصرفات شوروىِ سابق مكرر كردند؛ در منطقهى خاورميانه دهها سال است دارند
مىكنند؛ در آسيا و در خيلى از كشورها دارند مىكنند. ايران گفت ما نمىخواهيم
شما در كار ما دخالت كنيد؛ مىخواهيم خودمان تصميم بگيريم. اين حرف بدى است؟
ملت ايران در مواجههى روبهرو و آشكار با استكبار، مىگويد شما چرا دم از حقوق
بشر مىزنيد و اينجور آشكار و فاضح حقوق بشر را در همه جا - در عراق، در
افغانستان، در آفريقا، در كوزوو، حتّى در خود امريكا - نقض مىكنيد؟! اين حرفى
نيست كه ملتها اين را نفهمند.
شما ببينيد، امروز مسؤولين كشور
- رئيس جمهور يا مسؤولان بلندپايهى ديگر - به هر كشورى كه سفر مىكنند، اگر
بتوانند در بين دانشگاهىها، در بين روشنفكرها يا در بين تودهى مردم حضور پيدا
كنند و حرفى بزنند، با پاسخى از اعماق دل آنها مواجه مىشوند. براى چيست؟ قبلاً
هم همينجور بود: سفر بنده به پاكستان، سفر آقاى هاشمى به آفريقا و سفرهاى آقاى
خاتمى به بعضى نقاط ديگر. امروز رئيسجمهور ما به هر كشور اسلامىاى كه مىرود،
اگر به مردم ميدان بدهند و اجازه بدهند، بخاطر مواضع قاطعى كه از ايشان
شنيدهاند، با گرمىِ بيش از حد استقبال مىكنند. اينها معنايش اين است كه ملتها
- بخصوص دنياى اسلام - اين حرفها را مىپسندند.
حالا ما به عنوان يك دولت، يك
ملت، يك كشور، به صورت يكپارچه و يك تشكيلات حكومتى - نه به صورت يك گروه يا
حزب معترضِ مسلح يا غيرمسلح در يك گوشهى دنيا - ايستادهايم و داريم اين حرفها
را مىزنيم و همهى دنيا هم ما را بخاطر اين ايستادگى تحسين مىكنند؛ ولى
ناگهان از وسط جبههى ما - بخصوص از چادر و خيمهى فرماندهىِ نظام - يك علامتى
داده بشود كه ما با شمائيم! «ياايّها الّذين امنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم
اولياء ... تسرّون اليهم بالمودّة.»
اين مجلس در موضع رفيع و والاى
مجلسِ قانونگذارى ايستاد و در همهى ماجراها و فراز و نشيبها، اين موضعِ ضد
استكبارى خودش را علناً، با صراحت، با وضوح و با منطق، بيان كرد. منطق و
استدلال هم بر سخنان و رفتار او حاكم بود. اين خيلى باارزش است و نمىشود آن را
نديده گرفت. دوستان شما هم اين را قبول دارند، دشمنان شما هم اين را قبول
دارند. اين هم يكى از آن خطوط اساسى افتخارات شماست كه در محاسباتتان، بايد شكر
او را بگزاريد.
يكى از امتيازات اين مجلس در
اين سه سال گذشته - كه انشاءاللَّه در يك سال باقيمانده هم همينطور باشد -
اين بود كه منشأ تشنجات سياسى و بگومگوهاى اختلافافكن در بيرون نشد؛ راديو را
كه انسان باز مىكند تا گفتگوى مجلس را بشنود، با مجموعهاى از بيانها و
گفتارهايى مواجه بشود كه جز دعوا و تشنج و اختلاف و اتهام از آن بيرون نمىآيد.
اين مجلس در اين زمينه، مواضعِ خوب و قابل قبولى داشت. البته برخى از اظهارات
در مجلس هست كه به آن اشاره مىكنم؛ لكن مجموعاً مجلسِ تشنجآفرينى نبود و در
درون خودش خوب بود. امتيازات ديگرى هم جناب آقاى دكتر حداد نقل كردند و كارها و
فعاليتهايى كه انجام گرفته را گفتند.
برادران و خواهران عزيز! سال
آخر يكى از سالهاى امتحان است. من در اولِ اين دوره به شما گفتهام - البته
قبلاً به دورههاى ديگر هم گفتهام - در مجلس، نبايد نمايندهى فلان منطقه تصور
كند كه هنر نمايندگى او در اين است كه براى آن منطقه دائماً پشتيبانى جلب كند.
اصلاً مسألهى نمايندهى مجلس اين نيست؛ نبايد فكر كنيم كه چون ما نمايندهى
فلان شهر يا فلان استانيم، مرتب بايستى براى آن شهر يا استان امتياز بگيريم.
اين يك ميدانِ رقابتِ غلط و بىبرنامه و نادرستى است كه تبعات بدى هم دارد. شما
درست است كه از فلان نقطهى كشور انتخاب شدهايد، اما فقط نمايندهى آنجا
نيستيد؛ شما نمايندهى همهى ملت ايرانيد. شأن مجلس هم قانونگذارى است، نه
گرفتن تسهيلات و كمكهاى عمرانى و غيره براى آن منطقهى خود؛ به قانون اساسى هم
نگاه كنيد. شأن شما اين است كه قانون بگذاريد؛ منتها قانونى بگذاريد كه آنقدر
محكم و خوب و شامل باشد كه منطقهى شما را هم سيراب كند. اين حالت گاهى در سال
آخر تشديد مىشود؛ حالا ما اين را بىرودربايستى به شما عرض بكنيم؛ مراقب
باشيد. بنابراين سال آخر، سال امتحان الهى است. هميشه اينطور بوده، حالا هم
همينطور است. مراقب باشيد.
آنچه كه به نظر من مىرسد كه در
اين يك سال انجام بگيرد - با اين تصور كه چون شما يك سال ديگر هم فرصت داريد كه
براى مردم در قوارهى مجلس شوراى اسلامى كار كنيد، باز همين يك سال هم فرصت
مهمى است - اين است كه نگاه كنيد و ببينيد اولويتها و اهمها چيست و با جديت
دنبال آن برويد. البته يك فهرستى هم رئيس محترم مجلس چندى پيش به من ارائه
كردند كه پانزده، شانزده مورد در آن نوشته شده بود؛ خوب بود؛ البته بنده نه
تعيين مىكنم و نه ترجيح مىدهم، شما خودتان مىدانيد. تعدادى از چيزهائى را كه
واقعاً براى كشور مهم و اساسى و ماندگار است، يا فورى و فوتى است - و لو خيلى
اساسى نيست، اما براى وضع كنونى از يك فوريتى برخوردار است - انتخاب كنيد و
بدون نگاه به مسائل خاصى كه ممكن است براى هر كسى پيش بيايد - مسائل جناحى و
شخصى و غير ذلك - آنها را دنبال كنيد. اين يك سال، مىتواند سال بابركتى باشد.
البته در آن خطوط اساسىِ مهمى
كه لازم بود به عنوان امتياز عرض بكنيم، مواضع قاطع شما در قضيهى هستهاى بود
كه آن هم يكى از نقاط برجسته است. خيلى خوب عمل كرديد. كار درست همين بود كه
دولت را الزام كنيد به ايستادگى؛ دولت هم خودش علاقهمند به اين كار و پيشرو در
اين كار است. اين درست بر طبق مصلحت كشور و مصلحت آينده است. به طبقات كمدرآمد
و ضعيف هم مانند قبل اهتمام داشته باشيد.
اگر مىگوئيم به كارهاى اساسى
بپردازيد، با همين ملاحظات اساسىِ ديگرى است كه در اين كار وجود دارد. مثلاً يك
وقتى امام به نمايندگان مجلس شوراى اسلامى فرمودند كه درست است كه هر چه شما
تصويب كنيد به شوراى نگهبان مىرود و اگر مخالف قانون اساسى بود رد مىشود؛ اما
اين معنايش اين نيست كه شما از اول، چيزى را كه مىدانيد مخالف قانون اساسى است
تصويب كنيد و به آنجا بفرستيد؛ آنها هم رد مىكنند؛ بعد هم بالاخره يك مجمع
تشخيصى وجود دارد كه برود آنجا! نه، اين تضييع وقت مجلس است: آوردن قانونى كه
صريحاً بر خلاف قانون اساسى است به مجلس، يا وارد شدن به بعضى از جزئياتِ مسائل
اجرائى.
البته ارتباطات مجلس و دولت خوب
است و من مىدانم كه ارتباطات مجلس و دولت چهطور است. الحمدللَّه جهتگيرىهاى
كلى، جهتگيرىهاى يكسانى است؛ اگرچه اختلاف سلائقى وجود دارد. در موارد اختلاف
سليقه، بالاخره هر طرف بايستى يك مقدارى كوتاه بيايد تا بتوانند مسائل را جمع
كنند. اين را به عنوان يك نگاه مصلحتانديشانهى اساسى من عرض مىكنم: با دولت
بايستى همراهى بشود. دولت در ادارهى كشور و در مديريت كشور، جهتگيرى درستى
دارد. در همهى برنامهها، دولتها ممكن است با مجالس، با بعضى از نخبگان يا با
بعضى از افراد ديگر اختلافنظرهايى داشته باشند؛ در اين اختلافنظرها هم هيچ كس
نمىتواند ادعا كند كه قطعاً و در همه جا، حق با اين طرف است يا با آن طرف؛
ممكن است گاهى حق با اين طرف باشد، گاهى هم حق با آن طرف ديگر باشد. اما اين
نبايد موجب بشود كه دولت اصولگراى معتقد به مبانى انقلاب و بشدت در حال تحرك و
خدمت و زحمتكشى، تضعيف بشود؛ اين را توجه داشته باشيد.
نه اينكه بگوئيم انتقاد نكنند؛
انتقاد دو گونه است. علامتِ دلسوزانه بودن انتقاد اين است كه وقتى انسان انتقاد
را بيان مىكند، نقطهى قوّت را هم در كنار او بيان كند تا معلوم بشود كه بناى
نظر شخصى، بناى انتقامگيرى و بناى اذيت كردن ندارد؛ والّا اگر ما يك مجموعهاى
داشته باشيم كه نقاط قوّت و نقاط ضعفى هم دارد، آن وقت در بيان انتقاد، نقاط
قوّتش را اصلاً در نظر نگيريم و به زبان نياوريم، بعد يك يا دو يا دهتا از
نقاط ضعف را همين طور بنا كنيم گفتن؛ معلوم است كه تضعيف خواهد شد. علامت اين
كه نمىخواهيم تضعيف كنيم، اين است كه نقاط قوت را هم بيان كنيم. حالا اگر يك
وقت در موردى انتقادى هم داريم، بگوئيم؛ اشكالى ندارد و كسى با آن مخالفتى
ندارد.
بالاخره خود هماهنگى مجلس و
دولت هم يكى از بركات اين دوره است. دشمنانى هم داشت و دارد؛ اين را به شما عرض
بكنم. كسانى هستند كه با هماهنگى دولت و مجلس مخالفند. از اول هم همينطور شعار
دادند كه اينها يكدست كردند؛ با اين كه كسى در اين يكدستى تأثيرى نداشت. ملت
اين كار را كرده بود و اينطور انتخاب كرده بود؛ رئيس جمهور را آنطور،
نمايندگان را هم اينطور. حالا يكدست درآمدهاند ديگر! چه كار كنيم؟ اين يكدستى
عيب نيست، حسن است؛ تا بتوانند با همديگر كار كنند و با هم اهداف مشتركى را
دنبال بكنند.
توجه بكنيد در اين اظهاراتى كه
بر زبان مىآوريد - هم نطقِ پيش از دستور، هم بيان تذكر، هم راههاى نظارت بر
دولت: سؤال و تذكر و استيضاح - در طرف مقابل و جبههى مقابل، دشمن از روى غفلت
خود يك پيام غلطى دريافت نكند. چون گاهى اوقات ما قصد بدى هم نداريم، اما طورى
حرف مىزنيم كه طرف مقابل از حرف ما دچار اشتباه مىشود؛ خيال مىكند كه يك
گرايش طرفدارِ او در بين اين مجموعه وجود دارد؛ آن وقت تشويق مىشود و روحيه
پيدا مىكند. مواظب باشيد دشمن روحيه پيدا نكند.
حالا به هر حال ما آنچه را كه
در پايان اين سه سال به شما مىتوانيم عرض بكنيم، «خسته نباشيد» است.
انشاءاللَّه كه خداوند كمكتان كند تا بتوانيد همين صراط مستقيم را
انشاءاللَّه با پرهيز از مزلّات ادامه بدهيد و مراقب مزالّ اقدام باشيد. در
روايات ما هست كه از موارد شبهه بپرهيزيد، زيرا كه نزديك شدن به موارد شبهه
انسان را در خطر لغزش به آن سوى مرز قرار مىدهد. اين است كه اميدواريم كه خداى
متعال انشاءاللَّه شماها را تأييد كند، به شما توفيق بدهد و كمكتان بكند و
بتوانيد انشاءاللَّه در پايان اين دوره، پيش خداى متعال يك كارنامهى روشن و
مورد قبول پروردگار داشته باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته