بيانات رهبر معظم
انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد دانشگاه
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خدا را شكر كه يك سال ديگر عمر كرديم و يك بار ديگر به جلسهى بسيار دلنشين
اساتيد عزيز دانشگاه نايل شديم. براى من اين جلسه جزو جلسات بسيار مطلوب و
دلنشين است؛ هم به خاطر تركيب حاضران جلسه، هم به خاطر اينكه در اين جلسه جمعى
از فرزانگان و برجستگان و نخبگان علمى كشور مطالبى را به زبان خودشان به عنوان
يك استاد در اينجا بيان مىكنند؛ هم بنده مىشنوم، هم مسؤولان مىشنوند، هم
ملت ايران مىشنوند؛ چون اينجا يك منبر عمومى و ملى است و آنچه را شما
مىگوييد، همه مىشنوند؛ اين خيلى فرصت مغتنمى است. لذا جلسه براى من دلنشين
است. خواهشم اين است كه از وقت حداكثر استفاده را بكنيد و خواهران و برادرانى
كه بناست صحبت كنند، بخشى از وقت را به تعارف و حرفهاى معمول اصلاً نگذرانند؛
از همان اول وارد لُب موضوع شوند تا هم جلسه استفاده كند، هم بنده استفاده كنم.
هرچه هم حرف حاشيهيى بخواهيم، الحمدللَّه مجرى خوشسخنى داريم - آنطور كه حس
مىكنم - ايشان هرچه لازم باشد، بيان مىكنند. من آماده هستم بشنوم.
* * *
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
جلسهى امروز هم طبق معمولِ همهى جلساتى كه از اينگونه در گذشته داشتيم،
جلسهى خوبى بود. نفس اجتماع اساتيد عزيز و اهل علم و دانشگاهيان و بيان
مطالبشان و انتقال آن مطالب به گوش و دل مسؤولان - و از جمله بنده - و به گوش
مردم، يك موفقيت است. بله، درست گفتند يكى از حضرات سخنران؛ جا دارد كه جمع
حاضر از پيگيرىيى كه نسبت به مطالب سال گذشته انجام گرفته، مطلع شوند؛ اين خوب
است. البته به من گزارش دادند كه پيگيرىهايى شده است.
دو سه مطلب كوتاه دربارهى صحبتهايى كه شد، عرض بكنم؛ با حفظ اين معنا كه نفس
اين جلسه و اين صحبتها براى من، براى دولت، براى مسؤولان و براى مردم
انشاءاللَّه باارزش است. يكى اينكه بهتر است در اينطور جلسهيى، بيش از آنچه
مسؤولان بخشهاى دانشگاهى صحبت مىكنند، اساتيد صحبت كنند؛ چون وقتى مسؤولان
صحبت مىكنند يا مطالبى را به صورت مطالبه بيان مىكنند، در حقيقت خود آنها
بايد پاسخگوى آن مطالب باشند و بايد از آنها مطالبه شود. اين، مخصوص اين جلسه
هم نيست؛ من از يكى دو جلسهى قبل هم يادم هست كه بعضى از مسؤولان دانشگاهها
مىآيند چيزهايى را به عنوان شِكوه بيان مىكنند كه در حقيقت پاسخگويش خودشان
هستند؛ به ردههاى بالاتر خيلى هم ارتباطى ندارد. يا اينكه مطالبات بحقى را
مطرح مىكنند كه مخاطب آن مطالبات، اينجا و اين جلسه نيست؛ دولت است. فرض كنيم
اگر جلسهيى از همين قبيل باشد و رئيس جمهور محترم يا وزير علوم يا وزير بهداشت
هم در آن جلسه نشسته باشند، آنجا خوب است اين مطالب مطرح شود؛ اينجا مطرح
شدنش خيلى تأثيرى ندارد. حضار كه كارى نمىتوانند بكنند، بنده هم حداكثر اين
است كه حرف را منتقل كنم. ليكن استاد دانشگاه وقتى مىآيد بحثى را مطرح مىكند،
بحث مديريتى نيست؛ بحثى است كه هم براى پيشرفت علم، هم براى مديرى كه ادارهى
دانشگاه به عهدهى اوست، هم براى مسؤولان دولتى، و هم براى بنده كه اينجا
نشستهام، مفيد خواهد بود. بنابراين بهتر اين است كه بيشتر، اساتيد صحبت كنند
تا مديران.
نكتهى دوم اينكه بحث دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتى را نگذاريد به سطوح عمومى
برسد؛ بسيار بحث بدى است. چند نفر از حضراتى كه از دانشگاه آزاد صحبت كردند،
عمدتاً وقتشان به شكوا و درد دل گذشت. جاى اين بحثها در كميسيونهاى مجلس،
كميسيونهاى دولت، كميسيونهاى مربوط به شوراى عالى انقلاب فرهنگى و ديگر
كميسيونهاى تخصصى است. ممكن است مطالباتى وجود داشته باشد و بحق هم باشد؛ ممكن
است پيشنهادهايى باشد و بعضى از آنها درست هم باشد؛ اما جايش آنجاست؛ اينجا
جز اينكه در فضاى عمومى، انسان يك دلخورى را اشاعه دهد، فايدهى ديگرى ندارد.
البته در جلسات قبل به اين شدت نداشتيم كه در اين جلسه مشاهده شد؛ ليكن خواهش
مىكنم در مجامع عمومى اين مسأله را دامن نزنيد. دانشگاه آزاد هم گوشهيى است
از مجموعهى دانشگاهى كشور ما، با محسناتى و با معايبى، با راههاى اصلاحى و با
پيشنهادهاى گوناگونى؛ بايد اينها را مسؤولان در سطوح مناسبِ خودش بحث كنند و حل
كنند.
دفتر جذب نخبگان كه اشاره شد، غير از بنياد نخبگانى است كه ما مطرح كرديم. دفتر
جذب نخبگان را هم خود ما مطرح كرديم. بنده آن وقت رئيس شوراى عالى انقلاب
فرهنگى بودم و در آنجا ايجاد دفتر جذب نخبگان مطرح شد. آن وقت مشكل ما مشكلى
بود كه امروز در كشور وجود ندارد. آن سالها ما پزشك به قدر لازم نداشتيم؛ استاد
دانشگاه به قدر لازم نداشتيم؛ بارهاى سنگينِ كارى زمين مانده بود. مراد از جذب
نخبگان، آن بود. در همهى بخشهاى مختلف ما مشكل داشتيم؛ مشكل تحصيلكرده و
دانشمند و عالم و استاد داشتيم. امروز خوشبختانه همان تلاشها به نتيجه رسيده و
نتيجهاش چيزى است كه شماها داريد بيان مىكنيد. كشور بحمداللَّه بخشهاى علمىِ
محض، بخشهاى تجربى، بخشهاى علوم مختلف و پيشرفتهاى گوناگون را شاهد است. البته
همانطور كه شماها مكرر گفتيد، بنده هم عقيدهام اين است كه ظرفيت، خيلى بيش از
اينهاست. من اين نكته را روى شواهد علمى و قطعى عرض مىكنم، نه روى خطابيات.
بنياد نخبگانِ امروز - كه متأسفانه هنوز هم به جريان نيفتاده - براى اين است كه
بتواند با استفاده از همهى دستگاههاى ذىربط كشور، مشكل دلگرم كردن نخبگان و
احساس رضايت آنها از محيط و از زندگى را حل و آن را تأمين كند. از جمله وظايف
بنياد نخبگان اين است كه به ابهامهاى ذهنى يك نخبه، يا مشكلات او در زندگى، يا
تصور نادرستى كه از وضع كشور دارد، يا از وضع كشورى كه هدف اوست به آنجا برود،
پاسخ دهد؛ اينها طيف وسيع كارهايى است كه بنياد نخبگان انشاءاللَّه بايد
بتواند انجام دهد.
آنچه من در اين چند دقيقهيى كه وقت باقى مانده، عرض مىكنم، يكى اين است كه
آقايان و خانمهاى اساتيد و اهل علم دانشگاهى! اين را بدانيد كه اعتقاد راسخ بر
اين است كه پيشرفت علمى و رشد علمى در رأس همهى كارهاى اساسى براى پيشرفت كشور
باشد. يعنى مهمترين زيرساخت كشور، زيرساخت انسانى است به وسيلهى علم. ما بايد
خود را از فقر علمى نجات دهيم؛ اين مسألهى اول و اساسى ماست. تجربهى بيست و
چند سال گذشته بارها و بارها اين را به ما نشان داده و براى ما اثبات كرده است.
در غوغاى جنگها و اختلافهاى جغرافيايى و سياسى عالم، اينطور پيش آمد كه در
برههى اخير، غرب - يعنى اروپا - زودتر به علم جديد رسيد. اين، دليلِ اين هم
نبود و نيست كه اروپايىها ذهنشان از شرقىها بهتر كار مىكند؛ دليلِ اين هم
نيست كه قابليتهايى در آن ملتها و آن كشورها وجود دارد كه در اين طرف از لحاظ
اقليمى و ديگر زمينهها وجود ندارد؛ نه، هيچ چنين چيزهايى را نشان نمىدهد؛ اين
يك اتفاق بود كه افتاد. يك روز هم شرق از لحاظ علمى جلوتر بود و غرب در تاريكى
جهل غوطهور بود؛ اين دورهها را هم در تاريخ داشتيم. كارى كه در اين برههى از
زمان، يعنى از دوران حركت جديد علمى بشريت كه در غرب انجام شد، اتفاق افتاد -
كه شايد در گذشته احتمالاً سابقه نداشته - اين است كه اينها سعى كردند علم را
انحصارى كنند؛ سعى كردند اين وسيلهى پيشرفت و سيادت را براى خودشان نگه دارند
و از آن حداكثر استفاده را براى به دست آوردن سيادت سياسى و اقتصادى ببرند. در
طول تاريخ بشريت كه علم و تمدن دست به دست گشته، ما چنين چيزى را سراغ نداريم.
يكى از كارهايى كه نسبت به كشورهاى تحت ستم استعمار انجام گرفت، اين بود كه
اينها را در عقبماندگى علمى نگه داشتند؛ هم عملاً مانع پيشرفت اينها شدند، هم
روحاً اينها را تضعيف كردند تا احساس كنند قادر نيستند. اين براى ملت ما در يك
دورهى طولانى پيش آمد؛ ما را از پيشرفت باز داشتند. نمىگوييم اين كار تماماً
به وسيلهى پيشروان علم انجام گرفته و قدرتهاى داخلى و سياستهاى ديكتاتورى و
مستبدانهى داخلى يا سوء ادارهى دولتها تأثيرى نداشته؛ اين بخش قضيه را منكر
نيستيم؛ اما آن بخش هم مهمترين تأثير را گذاشت. در دوران قاجاريه، سوء سياست،
بدفهمى، مالدوستى و تنبلىِ مهمترين شخصيتهاى مؤثر، در وضع كشور تأثير
مىگذاشت؛ اما وقتى در همين دوره هم كسى مثل اميركبير به وجود مىآيد و نقش
پيشرفت علمى و تأثير علم در پيشرفت را در سطوح سياسيون بدرستى كشف مىكند، نقش
عامل دوم - كه عامل خارجى است - خودش را بروشنى نشان مىدهد؛ سعى مىكنند اين
شعله را بخوابانند. اين نشاندهندهى اين است كه آنها توجه دارند كه اگر
بخواهند كشورى را تحت سيطرهى اقتصادى و سياسى نگه دارند، راهش اين است كه
نگذارند از لحاظ علمى پيشرفت كند. عين همين قضيه در طول دوران حكومت پهلوى هم
وجود داشته. اينها مسائلى است كه تحليل و تبيين آنها جزو كارهاى طولانى است.
البته اين كارها شده؛ اينها دعوى محض نيست؛ استدلالهايى پشت سرش وجود دارد.
امروز كشور ما خوشبختانه دورهيى را مىگذراند كه دو آگاهى در آن هست: يكى
آگاهى به توانايى و استعداد ذاتى خود؛ دوم آگاهى به اينكه قدرتهاى در پى
سيطرهى بر كشور ما و بر كشورهاى نظير ما، مهمترين معارضِ دانشمند شدن و پيشرفت
علمى كشور ما هستند. يعنى آگاهى به معناى خودشناسى، و آگاهى به معناى
دشمنشناسى و توطئهشناسى. به بركت اين دو آگاهى، اين اميد وجود دارد كه ما
بتوانيم به پيشرفتهاى عظيم علمى نايل شويم.
اخيراً در يكى از مطبوعات داخلى مطلبى را ديدم كه از يك مؤسسهى آمارىِ مهم در
امريكا راجع به ايرانيان مقيم امريكا - يا به قول آنها، امريكايىهاى
ايرانىتبار - نوشته بود كه سطح معلومات و سطح پيشرفت علمى اينها چند برابر
متوسط مردم امريكاست. اين، چيز خيلى مهمى است. ما در داخل كشور همين را داريم
مشاهده مىكنيم. هيچ بُعدى هم ندارد كه كسانى كه بخصوص روى ايران تلاش خصمانه
كردند و سعى كردند حركت علمى را در اين كشور دچار مشكل كنند، به اين استعداد
وافر و جوشان ايرانى واقف بودند؛ مىدانستند كه اگر عنصر ايرانى وارد ميدان علم
شود، علم از انحصار خارج خواهد شد.
امروز نظام جمهورى اسلامى سر كار است كه داعيهى عدالت و مبارزهى با ظلم و
دفاع از ارزشهاى والاى انسانى را دارد. چنين نظامى اگر بتواند مردم خودش را به
اوج علمى برساند، قطعاً براى مستكبران عالم خطر بزرگى را به وجود خواهد آورد؛
اين واقعيتى است كه امروز وجود دارد.
با توجه به اين واقعيت، ما بايد دنبال علم و پيشرفت علمى باشيم. البته پيشرفت
علمى هم با تقليد حاصل نخواهد شد؛ با ابتكار و شكستن مرزها و پيش رفتن و فتح
مناطق ناگشوده، حاصل خواهد شد. وظيفهى دانشگاهها و مراكز تحقيق خيلى سنگين
است. به نظر من آنچه بعضى از دوستان در باب اهميت تحقيقات مطرح كردند، كاملاً
درست و متين است. مسؤولان دولتى هم بايد اين پايه و اساس را - كه همان تحقيق
است - مورد توجه قرار دهند و بدانند كه نه علم و نه فناورى، بدون وجود مراكز
فعال تحقيقاتى، پيشرفتى نخواهد داشت. هم دانشگاههاى ما، هم مراكز تحقيقاتىِ
خارج از دانشگاهها بايد انشاءاللَّه مورد حمايت و توجه قرار بگيرند.
ظاهراً وقت تمام شده و بايد عرايضمان را تمام كنيم. اول غروب و وقت افطار است.
من فقط چند دعا كنم؛ انشاءاللَّه با نفسهاى پاك و دلهاى نورانى شما دعاها
مستجاب شود.
پروردگارا ! آنچه در نيت ماست، آنچه بر زبان ماست و آنچه در عمل ماست، همه را
براى خود و در راه خود قرار بده و آنها را از ما بپذير. پروردگارا ! ما را به
معناى حقيقى كلمه در خدمت اسلام و اهداف اسلامى قرار بده. پروردگارا ! ملت ما
را روزبهروز به عزت علمى و عملى بيشتر نايل بفرما. پروردگارا ! قلب مقدس
ولىعصر (ارواحنافداه) را از ما راضى كن. پروردگارا ! اين ساعات و اين روزها و
شبها و ايام مغتنم و اكسيرى ماه رمضان را براى ما، براى دلهاى ما، براى
بصيرتهاى ما، براى جانهاى ما و براى عمل ما انشاءاللَّه مبارك بگردان و توفيق
بهرهمندى از ضيافت خود را در اين ماه به همهى ما عنايت كن.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته