بيانات رهبر معظم
انقلاب اسلامى در ديدار جمعى از پيشكسوتان جهاد و شهادت و خاطرهگويان
دفتر ادبيات و هنر مقاومت
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اگر دو سه ساعت ديگر هم اين جلسه طول
مىكشيد، بنده جز احساس شوق، احساس ديگرى پيدا نمىكردم. واقعاً انسان از
زيارت شماها و از شنيدن اين حرفها خسته نمىشود. از دوستان عزيزى هم كه اين
توفيق و فرصت را به من دادند كه در جلسهى شما شركت كنم، خيلى تشكر مىكنم.
خاطره بماند براى يكوقت ديگر؛ مجال كم است؛ علاوه بر اينكه خاطرههاى ما
در قبال خاطرههاى شما درواقع هيچ است. آنچه شماها ديديد و لمس كرديد و حس
كرديد، بسيار عزيزتر و فراتر از چيزهايى است كه ما در اين صحنهها ديديم.
من مىخواهم فقط يك جمله عرض كنم، و آن اهميت اين كار است.
به نظر من بنيانگذار بناى حفظ حوادث با ادبيات و هنر، زينب كبرى
(سلاماللَّهعليها) است. اگر حركت و اقدام حضرت زينب نمىبود و بعد از آن
بزرگوار هم بقيهى اهل بيت (عليهمالسّلام) - حضرت سجاد و ديگران -
نمىبودند، حادثهى عاشورا در تاريخ نمىماند. بله، سنت الهى اين است كه
اينگونه حوادث در تاريخ ماندگار شود؛ اما همهى سنتهاى الهى عملكردش از
طريق ساز و كارهاى معينى است. ساز و كار بقاى اين حقايق در تاريخ اين است
كه اصحاب سِرّ، اصحاب درد، رازدانان و كسانىكه از اين دقايق مطلع شدند،
اين را در اختيار ديگران بگذارند. بنابراين خاطرهگويى و تدوين و پخش
خاطرات را بايد در جايگاه حقيقى خودش نشاند، كه جايگاه بسيار بالا و والايى
است و بسيار مهم است.
بيان هنرى هم شرط اصلى است؛ كما اينكه خطبهى حضرت زينب در شهر كوفه و شهر
شام، از لحاظ زيبايى و جذابيت بيان، آيت بيان هنرى است؛ طورى است كه اصلاً
هيچكس نمىتواند اين را ناديده بگيرد. يك مخالف يا يك دشمن وقتى اين بيان
را مىشنود، مثل تير بُرنده و تيغ تيزى، خواهىنخواهى اين بيان كار خودش را
مىكند. تأثير هنر به خواست كسى كه مخاطب هنر است، وابستگى ندارد. او
بخواهد يا نخواهد، اين اثر را خواهد گذاشت. حضرت زينب (سلاماللَّهعليها)
و امام سجاد در خطبهى شام و در بيان رسا و بليغ و شگفتآور مسجد شام اين
كارها را كردند. شما هم داريد اين كار را مىكنيد.
ادبيات و هنر مقاومت و آنچه مربوط به دورهى خاص دفاع كشور و ملت ماست،
حقيقتاً از برجستهترين و مهمترين كارهاست. البته دوستان خيلى كار
كردهاند. از دههى 60 كه اين كارهاى هنرى و ادبى در حوزهى هنرى شروع شد و
اين خاطرات منتشر گرديد، من يكى از مشترىهاى پرو پا قرص اين كتابها بودم،
كه خاطرات را نگاه كنم. من خيلى تحتتأثير جذابيت و صداقت و خلوص اين
نوشتهها و گفتهها هستم؛ اين را واقعاً عرض مىكنم. ياد كسانىكه اين
كارها را توليد كردند، از خاطر محو نمىشود. اسمهايى كه من پشت اين كتابها
خواندم و كتابهايشان را نگاه كردم، غالباً در ذهنم هست و من قدردان و
قدرشناس اينها هستم و اگر مىتوانستم، عظمت اين كار را مدح مىكردم. البته
در طول تاريخ، شعرا معمولاً صاحبان قدرت و ثروت و امثال اينها را مدح
مىكردند؛ اما بهنظر من بايد شماها را مدح كرد. اگر بنده شاعر بودم،
يقيناً در مدح شماها، در مدح آقاى سرهنگى، در مدح آقاى بهبودى، در مدح آقاى
قدمى، در مدح همين خاطرهسازان و خاطرهانگيزان قصيده مىساختم؛ حقيقتاً جا
دارد؛ چون كارِ بسيار بزرگ و بااهميتى است.
به نظر من مسألهى دفاع مقدس و آنچه در اين دوران بروز كرد، يك مسألهى
عادى نيست؛ براى همهى ملتها اينطور است؛ در مورد ملت ما به دلايل گوناگون
بيشتر از ديگران است؛ لذا اين را نمىشود جزو روال عادى زندگى ملتها به
حساب آورد. دوران دفاع مقدس براى ملت ما ظرفيت و موقعيتى بود كه اين ملت
بتواند اعماق جوهرهى خودش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان داد. عرض
كردم، همهى ملتها همينطورند؛ با اختلافاتى كه در كيفيت كار و اهداف و
جهتگيرىها و نيتها وجود دارد.
دورهى سختى براى يك كشور - چه سختى جنگ باشد، چه سختى اقتصادى باشد، چه
فشارهاى گوناگون سياسى باشد - دورهى نشان دادن ظرفيتهاست؛ كه اين ملت
چقدر ظرفيت دارد، چقدر قابليت اظهار وجود دارد، چقدر لياقت بقا دارد. لذا
بهترين آثار هنرى هم كه انسان نگاه مىكند، يا بخشهاى زيباى بهترين آثار
هنرى، مربوط به همين دورههاى اين كشورهاست. شما به آثار داستانىيى كه
وجود دارد، اگر نگاه كنيد، شيرينترين و هنرمندانهترين نوشتههاى هنرى و
رمانهاى بزرگ مربوط به بخشهايى است كه ملتى دارد كار بزرگى از اين قبيل
انجام مىدهد. «جنگ و صلح» تولستوى مربوط به مقاومت عجيب مردم روسيه است در
مقابل حملهى ناپلئون و حركت عظيمى كه مردم مسكو انجام دادند براى ناكام
كردن ناپلئون. تولستوى كتابهاى ديگرى هم دارد، اما به نظر من اين كتاب
برجستگىاش به خاطر اين است كه كاملاً بر محور روح دفاع مردم روسيه است.
همينطور است بسيارى از كتابهاى ديگرى كه يا در مورد انقلاب شوروى نوشته
شده، يا در مورد انقلاب كبير فرانسه نوشته شده، يا در مورد جنگهاى فرانسه و
آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضى از كتابهاى اميل زولا.
مهمترين آثار رمانى مربوط به دوران حساس يك ملت است، كه در آنوقت اين ملت
توانسته ظرفيت خودش را نشان دهد. شايد نقاشىها هم همينطور باشد. البته
بنده در نقاشى به عنوان يك بيننده هم حتّى سررشتهى خوبى ندارم؛ اما گمان
مىكنم تا آنحدى كه شنيدم، زيباترين يا بخشى از زيباترين نقاشىهاى بزرگ
دنيا مربوط به صحنههاى جنگ است؛ مثلاً صحنهى جنگ «واترلو» و صحنههاى
گوناگون ديگر.
براى حوزهى هنر كشور، يكى از مهمترين جلوهگاهها، دورهى جنگ تحميلىِ بر
ما و دورهى دفاع مقدس بوده و هنوز هم هست؛ بايد از اين استفاده كرد.
دو سه سال قبل جمع زيادى از هنرمندها در اين حسينيه جمع بودند. به آنها
گفتم كدام هنرمند است كه از روحيهى حماسىِ پُرشور ملت و جوانهاى خودش در
مقابل دشمنى كه قصد داشت غيرت و عزت اين ملت را زير پاهاى خودش لگدمال كند،
و از زيبايى خارقالعادهى آن بتواند بگذرد و اين را نبيند. اگر ديديم
هنرمندهاى ما اين را نمىبينند و به آن نمىپردازند، بايد ببينيم عيب كار
كجاست. يا در نگاه هنرى، يا در عرضهى درست، يا تأثيراتى كه سياستها و
دشمنان در فضاى فرهنگى كشور دارند مىگذارند، مشكلى وجود دارد؛ والّا چطور
ممكن است يك ملت فراموش كند يا نبيند و نفهمد؟ لذا خاطرهگويى شما و ثبت
كردن اين حوادث، نقش خيلى زيادى در اين مسأله دارد.
اخيراً از آقاى بهبودى و آقاى سرهنگى مصاحبهيى مىخواندم، كه واقعاً هم
همينطور است. اين آقايان معتقدند كه قضاياى دورهى دفاع مقدس را بايستى
مستند كرد، تبيين كرد، مستدل كرد تا براساس اينها آثار هنرى بهوجود بيايد،
كه كاملاً درست است. اعتقاد من اين است كه ما هرچه براى دورهى دفاع مقدس
سرمايهگذارى و كار كنيم، زياد نيست؛ چون ظرفيت هنرى و ادبى كشور براى
تبيين اين دوره، خيلى گسترده، وسيع و عميق است و از اين ظرفيت تاكنون
استفادهى خوب و درخورى نشده. البته كتابهاى خوبى نوشته شده، ليكن اين رشته
بايد استمرار پيدا كند.
كسانى هم مىخواهند بعمد اين خورشيد فروزان و اين منبع نورانيت و درخشندگى
را از خاطرهى ملت ببرند؛ چون هر كس كه بايد در اين دوران بيفتد و آن را
بشناسد و خصوصيات آن را لااقل تا حدودى درك كند، در خود احساس عزت و انگيزه
و اميد مىكند. ملتى كه مىتواند حقيقتاً با دست خالى در مقابل آن تهاجم
بينالمللى آنگونه ايستادگى كند و با ابتكار، با تكيهى به خود، با توسل
به پروردگار و استعانت از خداى متعال، خودش را اينطور از منجلابى كه
قدرتمندان دنيا برايش درست كردند، موفق و پيروز بيرون بكشد، خيلى درخور
ستايش است. اين ملت اگر اين توانايى را در خودش ببيند و وجود اين ظرفيت را
در خودش احساس كند، در ادامهى اين راه و در حركت عظيمى كه در پيش دارد،
هيچ مانعى نمىتواند جلوى او را بگيرد. اين را مىدانند؛ لذا نمىخواهند
اين خودآگاهى در مردم ما بهوجود بيايد. ما بعكس، بايد تلاش كنيم اين
خودآگاهى بهوجود بيايد.
نسل جديد ما متأسفانه كماطلاع است. بايد كارى كرد كه نسل جديد و نسلهاى
بعد، از اين ظرفيت، از اين ذخيرهى عظيم و از اين گنج تمام نشدنى استفادهى
روحى كنند؛ اميد پيدا كنند و خودشان را بشناسند. اين زن ماست، اين مرد
ماست، اين جوانهاى ما هستند كه اينطور در ميدانهاى نبرد توانستند ابتكار
كنند.
اولِ جنگ، ما هيچ چيز نداشتيم. همهى شما يا اغلبتان در جنگ بوديد؛ بنده هم
از نزديك شاهد بودم؛ واقعاً دست ما خالى بود؛ نه ارتش ما امكاناتى داشت، نه
سپاه كه آن روز اصلاً تشكل درستى نداشت؛ حتّى تفنگ انفرادى در دست افراد
نبود؛ وسايل ابتدايىِ يك جنگ حقيقى در اختيار نبود. در منطقهى اهواز - كه
بنده آنجاها بودم - بعضى از يگانهاى يك تيپ ما شايد حدود ده دستگاه تانك
در اختيار داشتند؛ يعنى يكدهمِ آنچه بايد داشته باشند. تانكهايشان از بين
رفته بود، منهدم شده بود؛ در عين حال جوانهاى ما ايستاده بودند و تلاش
مىكردند.
از زمان شروع جنگ تا الان - اين بيستوچهار پنج سال - ما از زمين به آسمان
رفتهايم. ما را تهديد مىكنند به تحريم اقتصادى و محاصرهى اقتصادى! ما در
همين دورهى محاصرهى اقتصادى بوده كه اينهمه امكانات را بهدست آورديم.
در سختترين دورههاى محاصرهى اقتصادى جوانهاى ما توانستند سلاحهايى را
بسازند كه در همهى دنيا آن سلاحها را غير از امريكايىها و يكى دو دولتِ
عزيزكردهى امريكا هيچكس نداشت. همين موشك ضدتانك «تاو» را جوانهاى ما در
چه شرايطى ساختند؟ همهى درها رويشان بسته بود، اما ساختند. همين
پيشرفتهاى علمىيى كه امروز شما ملاحظه مىكنيد دارد بروز مىكند، بنده از
سالهاى متمادى مىگفتم جوانهاى ما دارند كارهاى بزرگى مىكنند، كه الان يكى
پس از ديگرى در بخشهاى مختلف دارد بروز مىكند. البته موضوع انرژى
هستهيىاش بهخاطر حساسيت دنيا روى آن، برجسته و شاخص شده؛ والّا در رديف
اين كار، كارهاى ديگرى كه در بخشهاى گوناگون انجام گرفته، واقعاً اهميتش
كمتر از اين كار نيست؛ منتها جنبهى نظامى و دفاعى ندارد. اينها همه در
شرايط محاصرهى اقتصادى بوده، در شرايط فشار سياسى و اقتصادى بوده، در
شرايط بدحسابى و سختگيرى دولتهايى كه حتّى با ما رابطهى اقتصادى هم
داشتند، ليكن بدجنسى و ناخنخشكى و بدحسابى مىكردند، بوده؛ ولى ما
توانستيم. اين، ظرفيت خيلى بزرگى براى يك ملت است كه مىتواند. اين ظرفيت
را جوانهاى ما بايد بشناسند.
شما مىدانيد در دورهى پهلوى يكى از رايجترين تبليغات، «نمىتوانيم» بود.
همهى ما از بچگى اينطور بار آمده بوديم كه جنس ايرانى مساوى است با بد
بودن، پست بودن و نامرغوب بودن؛ ايرانى مساوى است با ناتوانى در توليد جنس
خوب در همهى زمينهها. اصلاً اين فرهنگ را در ذهن ملت ما نهادينه كرده
بودند. اين در حالى است كه اين موضوع 180 درجه با واقعيت فرق دارد. اين
ملت، ملتى است كه از همه جهت مىتواند؛ مىتواند توليد كند، مىتواند رشد
بدهد، مىتواند ابتكار كند، مىتواند مرزهاى علم و فناورى را بشكند و جلو
برود.
البته ما هنوز از دنيا خيلى عقبيم؛ چون مدتهاى مديدى ما را عقب نگهداشته
بودند - اين را خودمان بروشنى مىدانيم - ولى ما داريم با سرعت اين فاصله
را طى مىكنيم تا به جلو برسيم. اين، مظهر كاملش در جنگ است؛ هم از جهت
روحيات انسانى، و هم از جهت استعداد گرايش معنوى، صفا و معنويت و لطافت، كه
اين همهجا بود.
شما ببينيد ارتش ايران را در چه شرايطى بهوجود آوردند؛ چگونه تربيت كردند
و با چه شرايطى اينها را رشد دادند. شرايط، كاملاً شرايط ضدمذهب بود.
آنوقت همين ارتش، در نيروى هوايىاش، در نيروى زمينىاش، در نيروى
دريايىاش، يكسالونيم تا دو سال بعد از پيروزى انقلاب كه جنگ شروع شد،
كارهايى كرد و جلوههايى نشان داد كه حقيقتاً محيرالعقول است. جوانهايى كه
بمبارانها و حملات هوايىِ اول جنگ را با هواپيماهاى خود بهوجود آوردند،
تربيتشدههاى ارتش سابق بودند؛ اما جوهر معنويت، خلوص و صفا در اينها بود.
من در منطقهى اهواز غالباً نيمههاى شب مىرفتم از منطقه بازديد مىكردم.
اين منظره را خودم ديدم؛ پشت خاكريز و پاى تانك، افسرى ايستاده بود و داشت
نماز شب مىخواند.
بچههاى شهيد چمران در ستاد جنگهاى نامنظم جمع مىشدند و هر شب عمليات
مىرفتند و بنده را هم گاهى با خودشان مىبردند. يك شب ديدم افسرى با من
كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ 2 يا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر 92 بود،
لذا به اينها نزديك بوديم. آن افسر پيش من آمد و گفت: من با شما يك كار
خصوصى دارم. من فكر كردم مثلاً مىخواهد درخواست مرخصى بدهد. يكخرده لجم
گرفت كه حالا در اين حيص و بيص چه وقت مرخصى رفتن است. اما ديدم با حالت
گريه آمد و گفت: شبها كه اين بچهها به عمليات مىروند، اگر مىشود، من را
هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهيد چمران به قول خودشان به
شكار تانك مىرفتند و اين سرهنگ آمده بود التماس مىكرد كه من را هم ببريد!
چنين منظرهها و جلوههايى را انسان مشاهده مىكرد؛ اين نشاندهندهى آن
ظرفيت معنوى است. بچههاى بسيجى و بچههاى سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهايى
از قبيل شهيد چمران كه جاى خود دارند. اين، يك بعد از ظرفيت اين ملت عظيم
است. ابعاد علمى و فنى و تحقيقاتى و ادبى و هنرى و امثال اينها، ابعاد
بسيار عجيب و شگفتآورى است كه همه در جنگ بروز كرد و خودش را نشان داد.
جنگ حقيقتاً آينهى تمامنماى ظرفيتهاى ملت ايران بود. با كارى كه شما
داريد انجام مىدهيد، اين را مىتوانيد ماندگار كنيد؛ مىتوانيد به ذهنهاى
مردم منعكس كنيد؛ كار بسيار بزرگ و مهمى است.
من حقيقتاً از زحمات آقايان قدردانى مىكنم و اصرار مىكنم كه حتماً اين
رشته و سلسله را ادامه دهيد و دفتر ادبيات و هنر مقاومت كار خودش را با
دلگرمى و جديتِ بيشتر انشاءاللَّه ادامه دهد و دوستان هنرمندى هم كه در
اين سالها آثارى را توليد كردهاند - كه حقاً و انصافاً آثار باارزشى هم
هست - كار خودشان را ادامه دهند.
بعضى دوستان انصافاً پيشرفت هم كردهاند. من وقتى قصه يا خاطرهيى كه امروز
برخى از دوستان هنرمند مىنويسند، با آثار هفده، هجده سال پيش آنها مقايسه
مىكنم، مىبينم خيلى فاصله است؛ يعنى واقعاً پيشرفت كردهاند. امروز آثار
هنرىيى كه اينها ارائه مىكنند، بسيار باارزش است.
در مقولهى شعر هم همينطور است. شعرهايى كه آقاى دكتر رفيعى خواندند، با
آن دهن گرم و نفس گيرايى كه داشتند، انصافاً شعرهاى برجستهى خيلى خوبِ
مضموندارِ خوشساختى بود. ما اينطور شعرها و آثار هنرى را در بيست سال
پيش نداشتيم؛ اينها بتدريج دارد بروز مىكند.
بنده عقيدهام اين است كه اگر متوليان اين كار را دنبال كنند، ما
انشاءاللَّه آثار هنرىيى خواهيم داشت كه در قلهى هنر ايرانى قرار بگيرد.
اگر ما در تاريخِ خود مثلاً در يك نوعِ شعر، فردوسى را داريم؛ در يك نوعِ
شعر، حافظ يا سعدى را داريم؛ گمان مىكنم اگر ما بتوانيم اين رشته را دنبال
كنيم، در زمينهى شعر يقيناً قلهى جديدى بهوجود خواهيم آورد؛ در زمينهى
قصه و رمان و داستان كوتاه و بلند هم يقيناً قلههايى را بهوجود خواهيم
آورد - كه البته ما در اين زمينه هم از لحاظ تاريخى عقبيم - و همچنين در
بقيهى بخشهاى هنرى صاحب قله خواهيم بود و دستاوردش هم براى ملت ما
تمامنشدنى است.
اميدوارم انشاءاللَّه خداوند متعال به همهى شما توفيق دهد. من دعاگوى شما
هستم و خواهم بود. اميدوارم همهى شما مشمول رحمت الهى و كمك الهى و هدايت
و دستگيرى الهى و مشمول تفضلات و دعاى حضرت بقيةاللَّه باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته