بيانات رهبر معظم انقلاب
اسلامى در ديدار نخبگان استان كرمان
بسم الله الرحمن الرحیم
براى بنده بسيار جلسهى شيرين و
پُرمضمون و مفيدى بود. ديدار با نخبگان - كه يكى از برنامههاى هميشگى سفرهاى
ماست - هم جنبهى نمادين دارد؛ به معناى احترام و تكريم عميقى است كه نظام
جمهورى اسلامى براى انسانهاى نخبه در هر بخشى قايل است، هم از جهات مختلفى
جنبهى كارى و عملى دارد و ما مسايلى را از زبان عناصر نخبهى جامعه مىشنويم؛
اين مغتنم است. افرادى كه از تلويزيون اين مجموعه را مىبينند، ابعاد تازهاى
از نظرات نخبگان اين منطقه به گوششان مىرسد؛ اين مغتنم است. حضور اين همه نخبه
در يك استان، پديدهى جالبى است؛ اين را همهى مردم مىبينند و مغتنم است.
البته بنده شخصاً هم يك التذاذ معنوى و روحى از ديدار نخبگان و از ديدار شما
عزيزان دارم، كه اين هم در درجهى بعد، يك انگيزه و مشوق براى اين ديدارهاست.
مجالى نيست براى اينكه من
مطالبى را عرض كنم؛ علاوه بر اينكه آنچه در ذهن ماست، غالباً در اظهارات
گوناگون به سمع شريف برادران و خواهران مىرسد. دو مطلب را فقط عرض مىكنم:
اول اينكه من هميشه با نظر
تحسين به كرمان نگاه كردهام و امروز اين نگاه تحسينآميز با ديدن اين همه نخبه
در بخشهاى مختلف - دانشمند، هنرمند، اديب، شاعر، معلمان كارآمد، استادان زبده،
سرداران بزرگ در دفاع مقدس، روحانيون محترم، سخنوران خوب، ورزشكاران خوب و
برجسته - كه در جمع عزيزان حضور داريد، تقويت شد. بحمداللَّه استان تنوع و
جنسجور در عرصهى نخبهپرورى را حايز هست؛ اين براى من بسيار تحسينبرانگيز
است.
آنچه دوستان فرموديد، من اجمالاً
يادداشت كردم و بناى ما بر اين است كه اين نكات را به مسؤولان منتقل مىكنيم؛
به آنها تأكيد مىكنيم؛ آنجايى كه احتياج به دخالت ماست در برنامهريزى، دخالت
مىكنيم و مطمئنيم كه در جهت اين پيشنهادها و درخواستها كارى خواهد شد؛ حركتى
پيش خواهد آمد و اميدواريم كه اين حركت، حركت سريع و شايستهيى باشد. بهقدر
توان و امكانات كشور انشاءاللَّه كار خواهد شد.
دوم اين كه نخبگان، سرمايههاى
معنوى كشورند. در دنيا، نگاه مادى به سرمايهها و ثروت معنوى موجب شده است كه
ثروتهاى معنوى را با محاسبهى امكان تبادل به پول بسنجند؛ اين دانش چقدر
مىتواند تبديل به پول بشود؛ اين هنر چقدر مىتواند تبديل به پول بشود؛ اما در
اسلام اين معيار وجود ندارد. نه اينكه از تبديل علم و هنر و ساير سرمايههاى
معنوى به پول، ابايى وجود داشته باشد؛ نه، علم وسيلهى رفاه زندگى است؛ هنر
وسيلهى رونق و بهاى زندگى است؛ اشكالى ندارد؛ اما با قطع نظر از اين نگاه،
خودِ اين ثروت معنوى هم يك ارزش والايى از نظر اسلام دارد. يعنى اين هنرمند،
حتّى اگر هنر او را كسى نشناسد و از هنر او هيچكس بهره نبرد، نفس دارا بودنِ
اين هنر با نگاه اسلامى و نگاه معنوى، خود يك ارزش است. اين عالم ولو مورد
انكار قرار بگيرد و علم او را كسى نشناسد، نفس دارا بودنِ اين علم، يك ارزش
است. درست است كه علم، مقدمهى عمل است؛ درست است كه دانايى وسيلهى توانايى
است؛ اما اين توانايى، اين عمل، لزوماً هميشه آن چيزى نيست كه قابل تبديل به
ثروت مادى باشد؛ بايد ما اين نگاه را تقويت كنيم. ممكن است در يك جامعهيى به
خاطر فقر امكانات يا كمبود تجربه، نتوان مابهازاى مادى را در مقابل دانش يا
تحقيق يا هنر يا اينگونه سرمايههاى معنوى ارائه كرد. در جامعهى ما هم حتماً
اينگونه است و در بسيارى از نقاط دنيا اينگونه است. اين نبايد موجب بشود كه
جوشش چشمههاى علم و هنر متوقف بشود.
من وقتى به تاريخ علم و ادب نگاه
مىكنم، مىبينم اتفاقاً بخشى از مهمترين پيشرفتهاى علمى بشر و همچنين
پيشرفتهاى هنرى بشر، آن چيزهايى است كه مابازاى مادى كه نداشته، هيچ؛ گاه مورد
تحقير و انكار هم قرار گرفته؛ انگيزهى آنها شوق، عشق و انگيزش معنوى بوده است؛
اين را نبايستى انكار كرد؛ نبايست جلوى اين را گرفت. همهجا دانش و تحقيق و هنر
با پول مبادله نمىشود؛ با پول سنجيده نمىشود.
نخبگان اين فرهنگ را بيش از
ديگران مىتوانند در ميان جامعه گسترش بدهند. اينكه يك انسانى با معارف فلسفى
يا معارف عرفانى يا با دانشى از دانشهاى گوناگون بشر آشناست، يا داراى ذوق هنرى
است، اين را يك ارزش بدانند؛ ولو كسى نداند؛ ولو تبديل به پول نشود؛ ولو در
بازار تنگنظرىها مشترى درست و حسابى هم نداشته باشد. اين فرهنگ، فرهنگ خيلى
خوبى است؛ اين چيزى است كه مىتواند جريان دانش و تحقيق و هنر را در كشور توسعه
بدهد؛ و ما به اين نياز داريم. اينجور نباشد كه ما تصور كنيم اگر به هنر يا به
دانش مىپردازيم، براى اين است كه يك مابازاى مادى دارد، كه اگر اينجا بهدست
نياورديم، برويم جاى ديگر. البته طبيعت انسانها بعضاً كشش به اين سمت دارد؛ اما
فرهنگ دينى و اسلامى اين نيست.
ما به عنوان مسؤولان نظام، وظايف
سنگينى داريم؛ اين را ما معترفيم. همچنانىكه معترفيم كه بسيارى از كارهايى كه
در اين زمينهها بايد انجام بگيرد، بهطور كامل انجام نگرفته، يا به خوبى و
درستى انجام نگرفته است. نگاه به مقولهى علم و تحقيق و معنويت و پيشرفت در
خلاقيت فكرى و ذهنى و علمى، از مقولاتى است كه در كشور ما - لااقل در اين
دهههاى اخير - سابقهى زيادى ندارد. اينها محصول نگاه نويى است كه انقلاب به
ما داد.
گذشتهى تاريخى ما با يك فصل
هجومِ استعمار فكرى و سلطهى خارجى قطع شد؛ اين تسلسل را قطع كردند و بريدند.
ما امروز داريم هويت تاريخى خودمان را بازشناسى و بازيابى مىكنيم؛ به آن
افتخار مىكنيم؛ خود را ادامهى آن حركت مىدانيم. ما امروز به خودمان مىباليم
و احساس مىكنيم كه مىتوانيم در ميدان دانش و معرفت و فناورى و انواع معارف
بشرى حركت كنيم و نوآورى كنيم. ديروز اين باور در كشور ما وجود نداشت، كما
اينكه امروز هم براى بعضىها هنوز وجود ندارد.
وقتى ما مىگوييم مرزهاى علم را
بايد بشكافيم و بايد از سخن روزِ علم يك قدم جلوتر برويم، اين براى بعضى
باورنكردنى است. وقتى من مىگويم ما بايد به آنجا برسيم كه اگر در اكناف عالم
يك پژوهشگر، يك دانشمند، بخواهد به فلان نظريهى علمى يا نظريهى فلسفى دست
پيدا كند، ناچار باشد زبان فارسى را ياد بگيرد، بعضى با نگاه انكارآميز به اين
نگاه مىكنند. من معتقدم و مىبينم در مقابل خودم كه چنين چيزى شدنى است. ما
اگر همت كنيم، مىتوانيم تا بيست سال ديگر، تا سى سال ديگر، كارى كنيم كه وقتى
نامآوران عرصهى علم و فناورى را در دنيا نام مىآورند، ايرانيان و كشور ما در
صدر قرار بگيرد؛ مىتوانيم اين كار را بكنيم؛ ما استعدادمان خيلى خوب است؛ همه
چيز اين را گواهى مىدهد. آنچه ما كم داشتيم - كه انقلاب به ما داد -
اعتمادبهنفس بود؛ ما امروز اعتمادبهنفس پيدا كردهايم. جريان علمى كشور،
خوشبختانه جريان خوبى است؛ اين جوانهاى ما امروز اعتمادبهنفس دارند.
ما كسانى بوديم كه در اول انقلاب
در بسيارى از نيازمندىهاى خودمان محتاج بوديم كه از فرآوردهى فكر و سرانگشت
ديگران استفاده كنيم؛ اما امروز ديگرانِ زيادى در دنيا هستند كه از فرآوردهى
فكر و سرانگشت ايرانى دارند استفاده مىكنند؛ اين واقعيت است؛ ما پيشرفتهايم.
اين، بهخاطر اعتمادبهنفس است؛ بايد اين اعتمادبهنفس ملى را در زمينهى علم
تقويت كرد و اسلام اين را به ما مىآموزد؛ و ما انشاءاللَّه پيش مىرويم.
فرصت بيشترى نيست، وقت نماز است.
من بيش از اين جايز نيست كه ادامه بدهم.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته