بيانات رهبر معظم انقلاب
اسلامى در ديدار علما و روحانيون كرمان
بسم الله الرحمن الرحیم
خداى متعال را بسيار سپاسگزارم
از اينكه اين توفيق دست داد تا بتوانم در جمع علماى محترم و طلاب و فضلاى عزيز
شهر و استان كرمان حضور پيدا كنم و سوابقى كه من با حوزهى كرمان و دوستان
روحانىِ كرمانى در طول ساليان متمادى - بيش از چهل سال - داشتهام، در اين جمع
تجديد خاطره شود.
جلسهى امروز ما هم صميمى است.
اگرچه جناب آقاى جعفرى با بيان فصيح و زبان طَلِقِ خودشان شكل جلسه را قدرى
رسمى كردند، ليكن جلسه، صميمى و خودمانى و دوستانه است. جلسه، متنوع هم برگزار
شده؛ هم تلاوت قرآن بود، هم سرود بود، هم سخنرانى جناب آقاى جعفرى بود، و هم
اشعار خوبى خوانده شد؛ منتها تنها عيبش اين بود كه دربارهى اين حقير بود؛ كه
اگر اين عيب را نمىداشت، حتماً جاى تحسين داشت؛ بخصوص بعضى از ابياتش.
قرآن هم خيلى خوب خوانده شد. در
بين طلاب علوم دينى، خيلى كمياب است كه كسى با صداى خوش، قرآنِ صحيح بخواند.
ايشان، هم صدايشان خوب بود و هم قرآنِ صحيح و تجويدى و با آداب تلاوت كردند.
سرود هم خوب بود. البته در آن بند تكرارى حتماً كلمهى «ناجى» را برداريد و به
جايش «منجى» بگذاريد؛ چون در اينجا «ناجى» غلط است.
به جوانهاى عزيز توصيه مىكنم
كه اگر سرود مىخوانيد - كه خيلى هم خوب است بخوانيد؛ چون سرود وسيلهى تبليغىِ
بسيار خوبى است و باب جوانان و نوجوانان است - سعى كنيد مفاهيم سرود را غنى و
برگرفتهى از آيات، روايات و مفاهيم عالىيى كه دربارهى حضرت بقيةاللَّه
(ارواحنافداه) وجود دارد، قرار بدهيد. البته بعضى از فقرات اين سرود همينطور
بود و مضامين خوبى هم داشت، ليكن حتماً سعى كنيد فراتر از سرود معمولىيى باشد
كه يك عده جوان آن را مىخوانند. مضامين بايد قوى و اسلامى باشد و به عدل آن
حضرت اشاره كند؛ به نياز عالم بشريت - بلكه عالم وجود - به وجود آن بزرگوار
اشاره كند؛ به وضعيتى كه امروز دنيا و بشر به آن گرفتار است، اشاره كند؛ كه اين
اميد و انتظار و آرزو وجود دارد كه اوضاع به مسير طبيعى زندگى بشر - كه مسير
عدالت و حركت به سمت توحيد است - برگردد. به هرحال جلسهى بسيار خوبى است.
آشنايى بنده با حوزهى علميهى
كرمان خيلى قديمى است. اول بار در سال 42 به مدرسهى معصوميه - كه جناب آقاى
جعفرى از آن اسم آوردند - آمدم و اين مدرسه را زيارت كردم و سه روز ميهمان جناب
آقاى حجتى شدم، كه ايشان آن وقت در اينجا مستقر بودند. ماه رمضان براى منبر به
زاهدان مىرفتم، كه بهخاطر آقاى حجتى و مرحوم آقاسيد كمال شيرازى سه روز در
مدرسهى معصوميهى كرمان ماندم و اوضاع حوزهى علميه و طلاب آن را از نزديك
ديدم و با چهرههايى آشنا شدم كه بحمداللَّه بعضى از آنها هستند؛ همين آقاى
دعايىِ خودمان كه تشريف دارند، و آقاى فهيم كه در قم هستند؛ آن وقت اينها طلابِ
تازهواردِ آن حوزه بودند. حوزهى علميه كانون اصلى مبارزه بود. بين حجرهى
آقاى حجتى در مدرسهى معصوميه و درِ مدرسه، جوانهايى تردد مىكردند؛ اعلاميه
مىگرفتند، كاغذ مىدادند، دستور مىگرفتند، راه مىرفتند. اين رفت و آمدها قطع
نمىشد؛ مرتب من مىديدم افراد در حال تحرك دائمى هستند. حوزه هم سر و سامانى
داشت. مرحوم آيتاللَّه آشيخ علىاصغر صالحى (رضواناللَّهعليه) رئيس حوزه و
مورد احترام همه بودند. همين آقايانى كه الان تشريف دارند و جزو پيرمردها
هستند، آن روز جوانهاى حوزه بودند. آقاى نيشابورى مديريت حوزه و فعاليت فراوان
حوزه را بر عهده داشتند. در واقع ايشان و بعضى از دوستان ديگرى كه الان
چهرههايشان را مىبينيم، همه كارهى آقاى صالحى بودند. حوزهى خوب و گرمى بود
و صادرات خوبى هم داشت. اين حوزه چهرههاى باارزشى را اول به قم و بعد هم به كل
كشور صادر كرد.
امروز وظايف حوزه بمراتب از
وظايف حوزه در آن روز سنگينتر است. البته بعد از آن سالها من ديگر از حوزهى
كرمان خبرى نداشتم؛ اما با روحانيت كرمان آشنا بودهام؛ بارها به كرمان آمدم و
در همين مسجد جامع منبر رفتم. كرمان علماى محترم و روحانيون و وعاظ خوبى داشت
كه مردم را هدايت مىكردند؛ جوانها از اينها راضى بودند؛ در ميدان مبارزه وارد
بودند و شخصيتهاى نظيف و نزيهى بهحساب مىآمدند. البته از آن گذشتگان كمتر
كسى باقى مانده. بعضى از دوستان را امروز زيارت كردم؛ بعضى هم شنيدم كسالت
دارند و در منزل هستند؛ خداوند انشاءاللَّه به آنها هم شفاى عاجل عنايت كند.
امروز وظايف حوزههاى علميه با
گذشته تفاوتهاى زيادى كرده است. حوزهى علميه فقط براى اقامهى جماعت نيست.
منبر رفتن به صورت سنتى هم اگر محتواى عالى و پُر مغزى نداشته باشد، كافى نيست.
امروز شما ببينيد وسايل تبليغ در دنيا چقدر متنوع شده؛ اين طرفِ دنيا يك نفر
جوان پاى يك دستگاه كوچك مىنشيند و افكار، تصورات، تخيلات، پيشنهادهاى فكرى و
پيشنهادهاى عملى را از سوى هر كسى - بلكه هر ناكسى - از آن طرفِ دنيا دريافت
مىكند. امروز اينترنت و ماهواره و وسايل ارتباطىِ بسيار متنوع وجود دارد و
حرف، آسان به همه جاى دنيا مىرسد. ميدان افكار مردم و مؤمنين، عرصهى كارزار
تفكرات گوناگون است. امروز ما در يك ميدان جنگ و كارزار حقيقىِ فكرى قرار
داريم. اين كارزار فكرى بههيچوجه به زيان ما نيست؛ به سود ماست. اگر وارد اين
ميدان بشويم و آنچه را كه نياز ماست - از مهمات تفكر اسلامى و انبارهاى معارف
الهى و اسلامى - بيرون بكشيم و صرف كنيم، قطعاً بُرد با ماست؛ ليكن مسأله اين
است كه ما بايد اين كار را بكنيم.
امروز حوزههاى علميه وظيفهى
هدايت قشرهاى گوناگون را در سطوح مختلف بر عهده دارند. البته من اعتقاد دارم كه
تبليغ سنتى ما - كه مسجد و منبر و سخنرانىِ روبهروست - بديل ندارد؛ اين را
بايد حفظ كنيم. اينكه شما بنشينيد بايك نفر روبهرو صحبت كنيد؛ نگاه شما به او
بيفتد، نگاه او به شما بيفتد و نفس گرم شما به او برسد، اين چيز خيلى خوبى است؛
اين را بايد حفظ كنيم؛ ليكن اين كافى نيست. امروز وسايل تبليغ نوشتارى و گفتارى
بهقدرى متنوع و زياد است كه اگر روحانيت دين از اين قافله عقب بماند، قطعاً يك
خسارت بزرگ تاريخى براى او پيش خواهد آمد.
جناب آقاى جعفرى فرمودند كه
مرحوم شهيد مطهرى (رضواناللَّهعليه) در ميدان مبارزهى با افكار التقاطى فعال
بود؛ حقيقتاً هم پهلوانِ اين ميدان بود؛ اما شهيد مطهرى چرا موفق شد؟ چرا اين
اثر عميق و گسترده را از جهت ايجابى و سلبى در جامعهى فكرى ما گذاشت؟ چون براى
آمادهسازى خود، تلاش فراوان علمى كرده بود؛ بعد هم براى خرج كردنِ اين ذخيرهى
علمى، به هيچوجه سستى و كوتاهى نكرده بود. مرحوم مطهرى آرام نداشت؛ مرتب مشغول
يادداشت كردن، تنظيم يادداشت، مرتب كردن سخنرانىهايى كه خود او انجام داده
بود، بهدست آوردن شوائب گوناگون و نوبهنو در زمينههاى فكر و انديشهى مذهبى
و دينى، و پاسخگويى به انحرافات بود. در اين مرد اصلاً تنبلى وجود نداشت؛ لذا
با آن ذخيرهى علمى و كارآمدىِ عملى توانست اثر بگذارد. امروز ما حقيقتاً
ريزهخوار سفرهى انعام فكر شهيد مطهرى هستيم - در اين هيچ ترديدى نيست - و
فضاى فكرى جامعه همچنان مرهون فكر او در زمينههاى گوناگون، چه در زمينههاى
فلسفى، چه در زمينههاى اجتماعىِ دينى، و چه در زمينههاى سياسىِ دينى است. ما
امروز به ايشان احتياج داريم؛ ولى آن هم باز كافى نيست. خيلى از حرفها جديدتر
و تازهتر است؛ خيلى از شائبهها و اشكالات و شبهات بعد از حرفهاى شهيد مطهرى
بهوجود آمده؛ بايد براى اينها آمادهى پاسخ بود؛ لذا حوزههاى علميه وظيفهى
سنگينى برعهده دارند.
پس اولين چيزى كه در حوزههاى
علميه لازم است، عمق بخشيدن به تحصيل دينى است؛ بايد درس خواند، بايد كار كرد.
حوزههاى علميه بايد صادرات فكرى داشته باشند؛ بايد روحانىِ عالم و فرزانه
تربيت كنند؛ بايد روحانىِ پاكيزه و پاكدامن پرورش دهند؛ بايد روحانيونى پرورش
دهند كه با مسائل سياسىِ عالم آشنا باشند و دنيا را بشناسند. يكى از اشكالات
كار ما، نشناختن وضع زمانه است. بعضىها علم و تقوا هم دارند، اما در عين حال
نمىتوانند جايگاه و سنگرى را كه بايد در آن بايستند و كار كنند، بشناسند؛ مثل
كسى كه در بين جبههى خودى و دشمن، سنگر و جايگاه خودش را گم مىكند و جهت دشمن
را اشتباه مىكند؛ آتش هم مىگيرد، اما گاهى آتش را روى سر دوستان مىريزد.
نشناختن فضاى جغرافياى سياسى و فكرى دنيا و همچنين نقطهى تمركز و خط نگاه و
امتداد تير دشمن - كه از كمان حقد و كينهى او پرتاب مىشود - ما را خيلى دچار
اشكال مىكند. بايد در زمينهى علمى كار كنيم؛ در زمينهى سياسى هم براى خودمان
آگاهى درست كنيم؛ خود را پاكيزه كنيم و از لحاظ شخصى هم اهل تزكيه باشيم.
روحانى، مظهر پاكى و پاكيزگى است.
امروز يكى از آماجهاى حملات
دشمنان بلاشك روحانيت است. روحانيت را با كلّيتش مىخواهند از بين ببرند؛ در
اين هيچ ترديد نكنيد. درست است كه در بين روحانيون كسانى را براى آماج قرار
دادن، هدف قرار مىدهند و برايش اولويت قائل مىشوند؛ اما در نهايت، از نظر
دشمن، كليّت روحانيت مخل و مضر و مزاحم است؛ چون روحانيت پايبند به معارف دينى
است، مگر آن روحانىيى كه بهطور كامل در دام شيطان غلتيده باشد؛ كه البته چنين
چيزى هم خيلى كم اتفاق مىافتد. امروز روشنگرىِ دينى مهمترين زرهى است كه
جامعهى اسلامى ما مىتواند بر تن خودش بكند و در مقابل حملات دشمن بايستد؛ لذا
با روحانيت و حضور فعال روحانى مخالفند. اگر روحانىِ مؤمن و فعال و كارآمد و
هوشمند و هوشيارى باشد، با او بيشتر مخالفند و او را بيشتر آماج حملات خودشان
قرار مىدهند. لذا امروز حفظ حوزههاى علميه و تربيت طلاب فاضل و علماى بزرگ يك
وظيفهى اساسى است؛ اين وظيفه در كرمان هم وجود دارد، در شهرستانهاى اين استان
هم وجود دارد، در همه جاى كشور هم وجود دارد. بايد فضلاى آگاه، عالم، فقيه،
فيلسوف، متكلم، مفسر و محدث كه در عين حال با مسائل جهان و تاريخ و عملكردهاى
دشمن آشنا باشند، در حوزههاى علميه تربيت شوند. براى اين هدف بايد فكر كرد.
امروز خوشبختانه برخى از
حوزههاى بزرگ ما از اين لحاظ پيشرفتهاى زيادى داشتهاند. امروز حوزهى قم،
حوزهى بسيار بابركت و باعظمتى شده است. امروز حوزهى قم از جهت تنوع، نوآورى،
آشنايى با مسائل روز و در برخى از موارد حتّى از جهت تعمق، از گذشتهى خود
جلوتر است. حوزهى قم، حوزهى بسيار بابركتى شده است؛ ليكن اين كافى نيست.
حوزهها در همهى نقاط كشور بايد رونق پيدا كنند و علماى بزرگ در حوزهها مستقر
شوند؛ همچنان كه بودند. در همين استان كرمانِ شما من بعضى از علما و فقهاى بزرگ
را زيارت كرده بودم؛ در كرمان، مرحوم آقاى صالحى؛ در رفسنجان، مرحوم آقاى غروى
و مرحوم آقاى نجفى؛ اينها مجتهدان مسلّم بودند؛ تحصيلكرده و درسخوانده بودند.
در شهرستانهاى ديگر هم علماى بزرگ و محترمى بودند كه بنده آنها را از نزديك
نديده بودم و نمىشناختم. فضلاى درسخوانده و برجستهى حوزهى قم بعد از پايان
تحصيلاتشان و بعد از گرفتن توشهى لازم بايد برگردند و در اين حوزهها مستقر
شوند و اين حوزهها را بسازند.
شما ملاحظه كرديد كه آقاى جعفرى
در گزارش خود گفتند از دو هزار و پانصد مسجد استان، پانصد مسجد چون امام جماعت
دارد، پس فعال است؛ يعنى دو هزار مسجد امام جماعت ندارد. اگر اين آمار را درست
شنيده باشم، آمار خوبى نيست. بسيارى از جاها مسجد ندارد. يقيناً روستاها و نقاط
دورافتادهيى وجود دارد كه مردم مؤمن و جوانهاى بااستعدادى در آنجا زندگى
مىكنند، اما مسجد و روحانى و ملجأ ندارند؛ بايد براى آنها كار و تلاش كرد.
امروز روحانيون در بخشهاى
گوناگون حضور دارند، كه در گذشته امكان حضور آنها نبود - مثل ادارهها،
كارخانهها، پادگانها و دانشگاهها - بنابراين بايد متاع قابل عرضهيى آماده
كرد و به اينها داد. خوشبختانه در معارف اسلامىِ ما متاع قابل عرضهى ارزشمندِ
داراى زايندگى از لحاظ معرفتى، فراوان است. اگر كتابهاى آقاى مطهرى مورد مطالعه
و مداقه قرار بگيرد، انبوهى از معارف را به ذهن و دل هر خواننده سرازير مىكند؛
اينها مهم و لازم است.
دربارهى مسائل عمومى كشور هم
چند نكته عرض كنم. قانون اساسى ما بسيار خوب و پيشرفته است. قانون اساسى از
جملهى همان چيزهايى است كه دشمنان ما آن را آماج حملات خود قرار دادهاند؛ چون
اين قانون اساسى با اين خصوصيات و با اين تقسيم قدرت مىتواند كشور را به سامان
برساند و جامعه را پيش ببرد. اين قانون اساسى مىتواند ضامن حفظ نظام اسلامى
باشد؛ نظامى كه پاسخگوى نيازهاى مادى و معنوى انسانهاست. اين قانون اساسى
مىتواند ذهنها را اشباع و اقناع كند و جسمها را به رفاه مادى برساند؛
مىتواند دنيا و آخرت مردم را آباد كند. بر اساس اين قانون اساسى، امروز كشور
در حال حركت و پيشرفت است. نه اينكه نقص و ضعف وجود ندارد - بلاشك ضعفها وجود
دارد - منتها شما اگر وضعيت كشور و موقعيت استثنايىِ نظام جمهورى اسلامى را در
نظر بگيريد، خواهيد ديد كه از اول انقلاب پيشرفت ما در همهى زمينهها، پيشرفت
خوب، در بعضى جاها عالى، و در برخى از بخشها قابل قبول بوده است.
موقعيت استثنايى جمهورى اسلامى
به خاطر اين است كه در مقابل دنيايى كه قدرت اساسىِ مادىِ او در دست
گرايشمندانِ به ماديگرى است - كه به هيچ حقيقت اخلاقى و معنوى و دينى اعتقادى
ندارند - سر بلند كرده است. اين قدرتمندان نام مسيحيت را مىآورند و بظاهر
اعتقاد به مسيحيت در بين اينها ابراز مىشود؛ اما از مفهوم مسيحيت به معناى يك
دين الهى و اخلاق الهى در دستگاه سياسىِ حاكم بر دنياى استكبارى، دنياى ظلم -
دنياى استكبارِ به معناى واقعى، دنياى تعدى و تجاوز و دنيايى كه از علم براى
اينهمه جرائم، حداكثر استفاده را مىكند - هيچ خبرى نيست. امروز علم دست كسانى
است كه از بشريت بويى نبردهاند. علم و فناورى در خدمت اهدافى است كه صددرصد به
زيان جامعهى بشرى و به نفع سرمايهداران و ثروتاندوزان و قدرتمندان است.
اينها موفقيتهاى بزرگى هم به
دست آورده بودند. حتّى در دنياى دو قطبى با همهى اختلافاتى كه بين آنها بود،
چون مبناى كارِ هر دو ماديگرى بود، در بسيارى از مسائل، جهتگيرىشان در نهايت،
يك جهتگيرى بود. آنها هم در فكر استكبار بودند، منتها دنيا را تقسيم كرده
بودند. اگر ملتى هم به فكر آزادىخواهى، استقلال و ايجاد يك نظام مستقل
مىافتاد، آنروز دنياى ماركسيستى - و به گمان خودشان سوسياليستى - مىرفتند
روى آنها دست مىگذاشتند و آنها را در پنجهى اقتدار آهنين خودشان مىفشردند؛
كه ما ديده بوديم برخى از كشورهايى را كه ملتشان خون داده بودند، فداكارى كرده
بودند، كار كرده بودند و انقلابى عليه يك طاغوت بهوجود آورده بودند؛ اما بعد
در دام ماركسيستها افتاده بودند. فشارى كه بر آنها وارد مىآمد، از فشارى كه
قبلاً بر آنها وارد مىآمد، اگر بيشتر نبود، كمتر نبود.
در مقابل يك چنين دنياى مادى، در
مقابل يك چنين جبههى استكبارى، در مقابل دستگاه عظيم سياسى دنيا - كه بويى از
معنويت نبرده است - نظامى بر پايهى معنويت شكل گرفته؛ پرچم معنويت را بلند
كرده؛ مردم را به خدا و معنويت دعوت مىكند؛ وعدهى بهروزى دنيوى را از راه
گرايش به دين و تمسك به احكام و معارف الهى به آنها مىدهد و آزادى مردم و
استقلال جامعه را با تمسك به دين تأمين و تضمين مىكند. وجود اين نظام براى
آنها قابل تحمل نيست.
مسأله، تنها به يك كشور و يك ملت
خاتمه پيدا نمىكند. امروز جمعيت دنياى اسلام يك پنجم جمعيت همهى دنياست.
مسلمانان در اكناف عالم تقريباً يك ميليارد و پانصد ميليون نفر جمعيت دارند.
دهها كشورِ مسلماننشين [است] و ميليونها نفر [مسلمان] در كشورهاى غيراسلامى
زندگى مىكنند؛ اينها احساس كردهاند كه اسلام و دين و عقيده و گرايش و دلبستگى
اعتقادىشان امروز مىتواند به مهمترين سؤالهاى مطرح در دنيا پاسخ دهد؛ اينها
احساس هويت كردهاند. بدون اينكه ما در دنيا کاری كرده باشيم، نام انقلاب و
نام امام، دنياى اسلام را فراگرفت. در هر نقطهيى از دنياى اسلام مسلمانى زندگى
مىكرد، اگر كسى مىرفت، مىديد نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهاى
انقلاب در آنجا مطرح است؛ اين، استكبار را ترساند. دشمنىها با ما بهخاطر اين
است.
عدهيى مىگويند دشمنتراشى
نكنيد. اصل وجود و هويت جمهورى اسلامى دشمنتراشى مىكند؛ اصلِ اينكه پرچمى به
نام اسلام بلند شود و ملتى با شعار معنويت در دنيا اعلام موجوديت كند، جلب
دشمنى مىكند. ما بيش از اين، دشمنتراشى نكرديم. مبارزه و كارشكنى و موذيگرى
عليه نظام اسلامى را هميشه آنها عليه ما شروع كردهاند؛ ما دفاع كردهايم؛
منتها دفاع جانانه. دفاعى كردهايم كه طرف مقابل فهميده است ما اقتدار دفاع از
خود را داريم و بحمداللَّه موفق هم شدهايم. دنياى استكبار با وجود چنين نظامى
مخالف است. اين مخالفتها و موذيگرىها ادامه هم خواهد داشت؛ ولى تنها راه علاج
عبارت است از قوى شدنِ با ايمان، قوى شدنِ با علم، قوى شدنِ با فناورى، قوى
شدنِ با ارتباطات اجتماعى، پيوندهاى ملى و همبستگىِ حقيقىِ آحاد ملت با يكديگر.
وقتى در شما احساس قدرت كردند، حملات هم كاهش خواهد يافت؛ موذيگرىها هم بهطور
طبيعى كم خواهد شد؛ همچنانكه شد.
در دنياى مادى براى اينكه
بتوانند دشمن را از تهاجم به خود منصرف كنند، نيروى نظامى را تقويت مىكنند. آن
روزى كه ابرقدرتهاى متعددى وجود داشت، آنها براى اينكه خود را از شر سلاح
اتمىِ طرف مقابل حفظ كنند، سلاح اتمى توليد مىكردند؛ در حالىكه مىدانستند
اين سلاح هرگز مصرف نخواهد شد؛ اما براى اينكه خودشان را مصون نگه دارند، سلاح
اتمى را به عنوان تهديد حفظ مىكردند. اقتدار خود را در داخل تأمين مىكردند،
براى اينكه در مقابل دشمن از خودشان صيانت و حفاظت كنند. اقتدارى كه ما
مىتوانيم در داخل بهوجود بياوريم، با بمب اتمى و سلاح هستهيى و تقويت نيروى
نظامى نيست. البته تقويت نيروى نظامى در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه مىتواند
ما را در مقابل تهاجم همهجانبهى دشمنان در سطوح مختلف حفظ كند، همين فهرستى
است كه عرض كردم: تقويت ايمان، تقويت علم، تقويت فناورى، تسلط بر فنون روز،
پيشاهنگ شدن در توليد علم، شكوفايى استعدادهاى آحاد ملت و جوانان در رشتههاى
مختلف - چه علوم انسانى، چه علوم طبيعى، چه انواع گوناگون علوم تجربى - همبستگى
ملى و تقويت همدلى در ميان مردم؛ اينهاست كه مىتواند يك ملت را تقويت كند؛
مىتواند هم دنياى خودشان را آباد كند، هم آنها را از آسيب دشمنان محفوظ نگه
دارد. اينها وسيلهيى است براى حفظ و صيانت؛ ما بايد اينها را دنبال كنيم و خود
را متعهد به انجام آن بدانيم.
روحانيت مىتواند نقش ايفا كند؛
هم خودسازىِ درونى، خودسازىِ علمى و عملى، هم تشويق جوانان و آحاد مردم به حضور
در همين ميدانها، و هم بالاتر از همه تقويت ايمان مردم؛ كه اين مهمترين كارى
است كه ما معممين و روحانيون مىتوانيم انجام دهيم. تقويت ايمان هم بيش از
زبان، عمل لازم دارد؛ البته زبان و شيوههاى تبليغ و روشهاى نو و محتواى عالى
هم لازم دارد.
اميدواريم خداوند متعال همهى ما
را به وظيفهى خود در اين زمينه موفق و مؤيد بدارد. انشاءاللَّه خداوند حوزهى
علميهى كرمان و علماى كرمان و مبلّغان كرمان و عناصر فعالِ روحانىِ كرمان را
محفوظ بدارد و توفيق دهد و روزبهروز بر عمق و گسترهى اين حوزه بيفزايد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته