چند جملهيى عرض مىكنيم، بعد آماده و منتظر
مىنشينيم براى استماع بيانات دوستانى كه اينجا تشريف دارند.
اولاً به همهى برادران و خواهران خوش آمد عرض مىكنم و خود را سعادتمند
مىشمرم، بهخاطر اينكه اين جلسه تشكيل شد و دانشمندان و فرزانگان و استادانى
در اينجا گرد آمدند؛ اين براى من مايهى بهجت و مسرت و افتخار است. اگر
مىتوانستيم ترتيبى بدهيم كه همهى اساتيد كشور در جلسهيى جمع مىشدند و در
خدمتشان مىبوديم و ساعتها مىنشستيم و مىشنيديم، يقيناً آن را ترجيح
مىداديم. طبعاً اين كار ميسر نيست؛ لذا فعلاً به همين اندازه كه در خدمت
دوستان هستيم، بسنده مىكنيم؛ «ما لا يدرك كله لا يترك جزئه».
جلسه با اين هدفها تشكيل مىشود: در درجهى اول،
تكريم اساتيد. اين يك كارِ نمادين است، براى اينكه ما بدين وسيله اخلاص و
ارادت خود را به استادان رشتههاى گوناگون علوم و گردانندگان حقيقى و معنوى
دستگاه علم و دانشگاه در كشور نشان دهيم؛ چون مىدانيم ترويج علم اگر چند مقدمه
داشته باشد، يكى از آنها تكريم عالم است؛ بنابراين مايليم عملاً اين تكريم را
اعلام كنيم.
هدف دوم از اين جلسه اين است كه چيزهايى را از زبان شما بشنويم. آنچه در ذهن
شماست، لبّ آن را در اينجا مطرح كنيد و بنده مستمع خوبى هستم و اميد اين را
دارم كه اين شنيدن، منشأ خير و اثر هم بشود. بديهى است كه در وقت كوتاه جلسهى
ما فقط تعداد معدودى مىتوانند اين فرصت را پيدا كنند كه در اين جلسه حرف
بزنند؛ ليكن باز هم «ما لا يدرك كلّه لا يترك جزئه»؛ اگر به همهى مطلوب دسترسى
نيست، به آنچه در دسترسى هست، بايد بسنده كرد. شايد برخى از چيزهايى كه شما
خواهيد گفت، براى حضار جلسه يا براى من تازگى نداشته باشد؛ ولى يقيناً بسيارى
از آنها تازگى خواهد داشت. بعلاوه، در شنيدن، اثرى هست كه در دانستن نيست؛ لذا
بايد شنيد. از طريق همين شنيدن، كارهايى هم بحمداللَّه انجام گرفته است. اين
جلسه را ما در سالهاى گذشته در ماه رمضان تشكيل مىداديم. شايد برخى يا بسيارى
از شما برادران و خواهران در آن جلسات هم حضور داشتهايد. امسال به اين دليل كه
بتوانيم از بعضى از دوستانى هم كه در غير تهران هستند، در اين جلسه پذيرايى و
از آنها استفاده كنيم، جلسه را بعد از ماه رمضان گذاشتيم و امشب اين توفيق براى
ما پيدا شده است. بنابراين، هدف دوم، شنيدن از شماست؛ اين براى ما مفيد است...
همهى آنچه اينجا گفته شده، بهنحوى دنبال شده است؛ بعضى بهتر، بعضى قوىتر،
بعضى هم بهطور متوسط. يعنى اينطور نيست كه سخنى گفته بشود و فقطِ صرف گفتن در
اين جلسه باشد. چون من خواستم ببينم در جلسات گذشته، آقايان چه مطالبى مطرح
كردهاند، گفتم در اينباره گزارشى تهيه كنند. در اين گزارش، مواردِ دنبال شده
آمده بود؛ بعضى در رابطهى با دولت بود، بعضى در رابطهى با برخى دستگاههاى
ديگر بود، برخى در رابطهى با دانشگاهها بود. درعينحال تعقيب نقاط مورد نظر
به صورت اجرايى يك مطلب است، و پراكندن فكر درست در فضا، مطلب ديگرى است؛ و اين
دومى مهمتر است. اينكه شما سخنى را بر زبان بياوريد و اين فكر را در فضا
بپراكنيد، بدون ترديد در آينده، سازندهى جهت و سمت حركت خواهد شد؛ بسته به اين
است كه پراكننده تا چه اندازه اين سخن را منطقى و قوى و متكى به استدلال و
واقعيتها بر زبان آورده باشد. بنابراين، اين هم هدف بعدى است كه انشاءاللَّه
برخى از كارها در اينجا به نتايجى مىرسد و دنبال مىشود.
دايرهى مطالبى كه شما بيان خواهيد كرد، نامحدود است؛ يعنى از طرف من هيچ حد و
مرزى براى آنچه بيان خواهد شد، وجود ندارد. اصلاً اصرار دارم در اين خصوص
محدوديت وجود نداشته باشد؛ ولى مىخواهم دو سر فصل را هم مطرح كنم كه در
صحبتهاى خود اگر به اينها توجه كنيد و دربارهى اينها هم سخنى بگوييد، خوب
است:
يكى عبارت است از راهحل عملگراتر شدن و كارآمدتر شدن پژوهش و تحقيق در كشور؛
چه از سوى استادان و برگزيدگان، و چه از سوى دانشجويانى كه در دانشگاهها
پاياننامههايى را مىنويسند. در حين تحصيل يا در پايان تحصيل، از سوى دانشجو
و استاد، ساعتهاى بسيار ذىقيمتى صرف تهيهى يك پاياننامه يا يك پژوهش در
دانشگاه مىشود. آيا گزينش اين عناوين، حساب شده و در جهت نيازهاى كشور است؟
آيا محصول پژوهش و تحقيقى كه استاد و دانشجو، مشتركاً و يا بهطور دستجمعى
انجام دادهاند، به مرحلهى اجرا و عمل مىرسد؟ آيا به اين وسيله، دانشگاه ما،
دانش ما و رتبهى تحقيقاتى ما رشد مىكند يا نه؟ بعضى از دانشجويان
پاياننامههاى خود را جلد كرده و قشنگ براى بنده مىفرستند. من در كتابخانهى
خودم قفسهيى را براى همين پاياننامهها گذاشتهام. متأسفانه من مجال نمىكنم
از اينها استفاده كنم - حالا در آن رشتههايى كه براى من قابل استفاده است -
ولى عناوينى كه روى اينها مىبينم، بعضى خيلى جالب و شيواست و آدم دوست مىدارد
اين موضوع را تحت اين عنوان دنبال كند. بعضى هم عناوينى است كه خيلى حاشيهيى و
دور از مسير حركت علمى و عملى و اجرايى كشور است. براى اينكه اين پژوهش، اين
پاياننامه و اين كار مهم - كه ساعتهاى گرانبهايى صرف آن شده - بهكار بيايد،
چه راهحلى وجود دارد؟ اين را در مطالبى كه بيان مىكنيد، اگر مطرح كنيد، مفيد
است.
دوم اينكه بحمداللَّه ما امروز در مجموعهى اساتيد و دانشجويانمان روح تعهد در
مسائل اجتماعى را خيلى بارز مشاهده مىكنيم. من دانشگاهِ قبل از انقلاب را هم
كاملاً يادم هست. امروز احساس تعهد دانشجو و استاد نسبت به مسائل كشور و مسائل
اجتماعى خوب است - كه نمونههايش را هم داريم مىبينيم - ليكن چه كنيم كه اين
احساس مسؤوليت و اين روح تعهد در مقابل سرنوشت كشور، تقويت شود؟ كارى كنيم كه
در محيط دانشگاه - اين محيط پُرنشاط و پُرتپش؛ محيطى كه از علم و روحيهى تحقيق
و همراه با نشاط و جوانى، سرشار و لباب است - اين احساس تعهد و مسؤوليت بيش از
پيش وجود داشته باشد و همه يا اكثريت قاطع اساتيد و دانشجويان نسبت به سرنوشت و
آيندهى كشور و آيندهى نسلها احساس مسؤوليت كنند و روحفردگرايى و به فكر
سرنوشت شخص خود بودن، قدرى تضعيف شود؛ يعنى نه دانشجو و نه استاد، همهى همّ و
غمشان اين نباشد كه آيندهيى براى شخصِ خودشان بسازند. معمولاً اينطورى است كه
براى مردم عادى مسائل شخصى در خيلى از موارد ترجيح پيدا مىكند. اگرچه از ديد
اسلام همه بايد مصالح و سرنوشت عمومى را بر مصالح و منافع شخصى ترجيح دهند،
ليكن از نخبگان، زبدگان و برجستگان - كه مظهر آنها مجموعهى استاد و دانشجو
هستند - توقع اين است كه روحيهى به فكر سرنوشت خود بودن، بر روحيهى به فكر
سرنوشت كشور بودن ترجيح پيدا نكند.
طبيعتاً ما انتظار نداريم كه از اين جلسهى دوستانه و صميمى، مثل يك سمينار
علمىِ تخصصى بهرهبردارى كنيم. البته من توصيه مىكنم در همهى زمينههاى مهم،
سمينارهاى واقعى برگزار شود؛ نه شكلى و صورى. گاهى انسان مىبيند سمينار و
كنگرهى بينالمللى يا داخلى برگزار مىشود، اما اغلب، تهاش چيزى درنمىآيد.
واقعاً بايد سمينارهاى علمىِ تخصصىِ مفيد تشكيل شود. ما از اين جلسهى صميمىِ
دوستانه انتظار آنطور چيزى را نداريم؛ اما اين جلسه چون در سطح كشور منعكس
مىشود، مىتواند الهامبخش باشد و سررشتههاى فكرىِ زيادى را به همهى آحاد
كشور - تا آنجايى كه صفحهى تلويزيون جلوى آنهاست - بدهد.
من منتظرم دوستان شروع كنند. ظاهراً قرار است آقاى دكتر عزيزى جلسه را اداره
بفرمايند. از ايشان هم خيلى متشكريم كه قبول زحمت كردند؛ دانشمند و برجسته،
متعهد و متخصص.
بيانات معظمٌله پس از سخنان اساتيد
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
جلسهى بسيار مفيد و خوبى بود. اگرچه مجال نشد همهى دوستان، برادران و خواهران
و لااقل همهى آنهايى كه مايل بودند صحبت كنند، مطالبى را بفرمايند؛ ليكن همان
مقدارى كه گفته شد، مفيد بود. بنده نكاتِ بيان شده را يادداشت كردم، بعد هم
تفاصيل اينها انشاءاللَّه مورد توجه قرار خواهد گرفت.
نبايد تصور كرد كه مجموعهى انسانىِ يك ملت، يك حركت بسيط مىتواند داشته باشد.
حركتها، جمعبندى شدهى مجموعهى احساسات، انگيزهها و تحركها در كل جامعه است.
ما بحمداللَّه در بخشهاى بسيار زيادى داريم پيشرفت مىكنيم. اينطور تصور نشود
كه ما از واقعيات جامعه بىخبر مىمانيم؛ نه، من بحمداللَّه با بدنهى مردم
مرتبطم. شما آقايان و خانمهايى كه اينجا تشريف داريد، بخشى از مجموعهى نخبگان
كشور هستيد. بنده با غيرنخبهها، با مردم عادى، با روحانيون، با ائمهى جماعات
و با خانوادههاى گوناگون ارتباط دارم؛ گاهى هم به خانههاى مردم مىروم و روى
فرش و زير سقفشان مىنشينم؛ بنابراين واقعيتها را مىبينم؛ اينطور نيست كه
ندانم و نبينم. اين تصور و توقع هم منطقى نيست كه ما فكر كنيم بايد يكسره بدون
ريزش و بدون وجود نمودها و نمونههايى كه نمىپسنديم، جلو برويم؛ نه، بالاخره
ريزشها و رويشهايى هست؛ سقوطها و عروجهايى هست؛ مجموعهى انسانىِ جمعبندى شده
را بايد محاسبه كرد. مشكلاتى هم كه دوستان بيان كردند، من آنها را محتمل
مىدانم و قبول مىكنم. خيلى از اين مشكلات و اين گرهها وجود دارد، اما در
كنارش امور مثبت و موجبات - چيزهايى كه مايهى اميد و سرور مىشود - وجود دارد.
تلاشى كه بايد بكنيم، اين است كه مشكلات را برطرف كنيم. در مجموع، آنچه بهنظرم
مىرسد، اين است كه ما در زمينهى تربيت نخبگان - كه يك بخش عمدهى آن در
عرصهى آموزش دانشگاهى است - هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نياز به تمركز
بيشترى از سوى مسؤولان داريم. مسؤولان كشور در اين زمينه بايد با يك نگاه
واقعبين و با يك محاسبهى صحيح و - براى كوتاهمدت - غيرمادى به مسأله نگاه
كنند. اگرچه در بلندمدت يقيناً ثروت و پيشرفت و رشد مادى كشور هم در گرو
همينهاست، منتها در مسائل دانشگاه، در كوتاهمدت بايد محاسبات را بر مبناى
مسائل مالى و اقتصادى و مادى قرار نداد. نه اينكه الان اين نگاه وجود ندارد؛
من مىبينم هم در سازمان مديريت و برنامهريزى و هم در مجموعهى دولت اين نگاه
وجود دارد و مسؤولانى كه در رأس اين كارها هستند، خودشان غالباً دانشگاهى و اهل
تحصيلات عاليه هستند؛ كسانى هستند كه قدر تحصيلات و تحقيق را مىشناسند؛ ولى
بايد برنامهريزى شود؛ مديريت لازم است. همين مسألهى هجرت نخبگان يا فرار
مغزها - كه آقايان به بيانهاى خوبى اشاره كردند - هرچند بخشى از آن بلاشك به
امكانات و امثال آن مرتبط است، بخشى هم به مسائل معنوى ربط دارد؛ اما بخشى هم
مربوط به مديريتهاست. ما، هم در وزارت علوم و بخشهاى مختلف تحقيقاتى، و هم در
مديريت دانشگاهها نياز به اين داريم كه انسانهايى كه اين مسؤوليتها را بر عهده
دارند، با نگاه مديريتىِ كارآمد و پخته و سنجيده با اين مسأله برخورد كنند.
يقيناً پيشرفت كاروان علم و تحقيق در كشور احتياج دارد به مديريت؛ به تعبير
برخى از دوستان، به نظارت، اشراف، برنامهريزى، جهتدهى و هدف معين كردن نياز
دارد؛ بدانيم براى كار تحقيقاتى راهبرد ما چيست؛ چه كنيم كه اين تحقيقات و اين
آموزش براى كشور مفيد باشد و بهكار كشور بيايد، كه دوستان هم در اين زمينه
مطالب خوبى بيان كردند.
افق كار در كشور، بسيار خوب است؛ استعدادها خوب است؛ امكانات موجود كشور، قابل
قبول است؛ اين امكانات را مىشود افزايش داد. دستگاههاى مسؤول دولتى و اجرايى
علاقهمندند به علم اهميت بدهند و اين را قبول كردهاند كه علم، محور توسعهى
حقيقى براى كشور است. ما بدون علم نمىتوانيم بهجايى برسيم؛ هم در سند
چشمانداز بيستساله اين آمده، هم در مذاكراتى كه حولوحوش اين مسأله وجود
دارد، اين معنا بوضوح براى همه تبيين شده است. همت لازم است؛ هم در دستگاههاى
مديريتى، هم در شما اساتيد محترم و كسانىكه بالمباشره مسؤوليد.
آنچه مهم است، توليد علم است. دوستان آمارهايى
دادند، من هم اين آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمينهى پيشرفتهاى تحقيقى و
مقالات منتشرهى در مجلات علمى و معتبر دنيا هم گزارشهايى داده شده؛ منتها توجه
كنيد كه توليد علم - يعنى شكستن مرزهاى علم و پيشرفت كردن - با تحصيل علم و
تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلى را نياز داريم. نه اينكه به دومى نياز نيست،
اما دومى كافى نيست. اينكه نوشته و تحقيق و فرآوردهى ذهن دانشمندان در
زمينهى علوم مختلف - چه علوم انسانى، چه علوم تجربى - بيايد و خوب دانسته شود
و همينها محور تشخيص و معرفتنهايى انسان شود، چيز مطلوبى نيست. ما مىبينيم
كه در زمينههاى مختلف، تحقيق و پژوهش و رسيدن به نظريه در دنياى مادى و دنياى
غرب، مبناى قابل قبول و مورد اعتمادى نبوده؛ بخصوص در زمينهى علوم انسانى، كه
در علوم تجربى و در فناورى هم اثر خودش را نشان مىدهد. نگاه اسلام به انسان،
به علم، به زندگى بشر، به عالم طبيعت و به عالم وجود، نگاهى است كه معرفت نوينى
را در اختيار انسان مىگذارد. اين نگاه، زيربنا و قاعده و مبناى تحقيقات علمى
در غرب نبوده. تحقيقات علمى در غرب، در ستيز با آنچه آن را دين مىپنداشتند،
آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دينى كه رنسانس عليه آن قيام كرد و خط فكرى و
علمى دنيا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسيم كرد، دين نبود؛ توهمات و خرافاتى
بود با عنوان دين. دينِ كليسايىِ قرون وسطايى، دين و معرفت دينى نبود. بديهى
بود كه عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فكرى باقى بماند و
برايش راه علاجهاى ضددينى و غيردينى پيدا كنند. لذا هنوز چگونگى كنار آمدن علم
و دين براى آنها مسأله است؛ ليكن مسألهى ما اين نيست. در جهانبينى ما، علم از
دل دين مىجوشد و بهترين مشوق علم، دين است. دينى كه ما مىشناسيم، جهانبينى
دينىيى كه ما از قرآن مىگيريم، تصويرى كه ما از آفرينش و از انسان و از
ماوراءالطبيعه و از توحيد و از مشيت الهى و از تقدير و قضا و قدر داريم، با علم
سازگار است؛ لذا توليدكننده و تشويقكنندهى علم است. نمونهاش را شما در تاريخ
نگاه كنيد؛ ببينيد حركت علمى در قرون اوليهى اسلام بر اثر تشويق اسلام آنچنان
اوج گرفت كه تا آنروز در دنيا بىسابقه بود - در همهى زمينهها - و علم و دين
با هم آميخته و ممزوج بود و دانش و تحقيق و فن در حد خود پيشرفت كرد. پايه و
مبناى علوم انسانىيى كه امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسى و
مديريت و انواع و اقسام رشتههاى علوم انسانى، بر مبناى يك معرفت ضددينى و
غيردينى و نامعتبر از نظر كسانى است كه به معرفت والا و توحيدىِ اسلامى رسيده
باشند. ما در اين زمينهها بايد كار كنيم. در زمينهى علوم تجربى بايد كار و
تلاش كنيم. قدرت پيشرفت علمى و باز كردن راههاى نو و گشودن افقهاى جديد را
بايد در خودمان بهوجود بياوريم؛ همت ما بايد اين باشد؛ توقع، اين است.
خوشبختانه ما پيشرفت كردهايم؛ بوضوح مىشود اين را ديد. اگر قرار بود در محيط
غيردينى و ضددينى، علم پيشرفت كند، از لحاظ علمى لااقل پيشرفت مىكرديم. ما از
لحاظ علمى، عقبمانده و عقب نگهداشته شده بوديم. بيش از پنجاه سال، تحرك و
جوشش علمى در اين كشور كُند بود؛ در بعضى از بخشها تعطيل بود. موانعى كه
بهوجود آوردند، براى اين ملت مثل سم كشندهيى بود. باور را از ملت ما گرفتند.
ملت و نخبگان و مغزهاى ما را به هر آنچه از بيرون اين مرزهاست، آنچنان دلبسته
كردند كه اصلاً كسى اين مجال و اين جرأت و اين شجاعت را پيدا نكند كه فكر كند
مىتوان برخلاف آن حرفها يا غير از آن حرفها و آن نظريهها، نظريهيى ارائه
كرد. ما هنوز هم تا حدودى گرفتار آن حرفها هستيم. البته اسلام به ما خودباورى
داد و انقلاب به ما جرأت بخشيد. آنچه امروز مشاهده مىكنيم، نتيجهى همين جرأت
است؛ بايد اين جرأت را تقويت كرد و پيش رفت. استعدادهاى ما خوب است. جوانهاى ما
خوبند. اگر همين كارهايى كه آقايان اشاره كردند - شناسايى و جذب استعدادها در
زمان خود، هدايت صحيح اينها، به كار گرفتن اينها، سازماندهى معنوىِ صحيح در
زمينهى نخبگان - صورت بگيرد، كه هم انجام شدنى است و هم انشاءاللَّه ارادهاش
وجود دارد؛ و اگر همين بنياد نخبگانى كه ما پيشنهاد كرديم، در نهاد رياست
جمهورى تشكيل شود - كه شنيدم مقدماتش را دارند فراهم مىكنند و اساسنامهيى هم
نوشتهاند - انشاءاللَّه به اين سمت پيش خواهيم رفت.
البته من اين نكته را هم تصحيح كنم. دوستان چند جا در خلال فرمايشاتشان به ما
گفتند «دستور بدهيد». بنده در اين زمينهها هيچ دستورى به كسى نمىدهم؛ چون كار
ما در اين زمينه دستورى نيست؛ مثلاً به وزارت علوم دستور بدهم در اين زمينه
اينطورى عمل كند؛ نه، ما به دولت و مسؤولان به صورت اعلام سياستها، چارچوبها
را مىدهيم. يا بعضى از دوستان گفتند به قاضى دستور بدهيد. بنده به قاضى دستور
نمىدهم؛ قاضى كار خودش را مىكند، مسؤوليتِ كار خودش را هم دارد؛ كمااينكه
دستگاههاى دولتى مسؤوليت خود را دارند. ما تلاش و دنبالگيرى مىكنيم تا اين
كارها انشاءاللَّه در مسير و بستر قانونى و صحيح و منطقىِ خود تحقق پيدا كند.
اين چيزها دستورى نيست. خيلى مشكلات هم با دستور و بخشنامه و امثال اينها حل
نمىشود.
بههرحال اميدواريم انشاءاللَّه خداوند متعال به اجتماع امشب ما بركت دهد و
آنچه را كه شما گفتيد و يا در ذهنتان هست، و آنچه لابد بعضى دوستان خواهند نوشت
و خواهند داد، وسيلهيى بشود براى اينكه كار ما در زمينهى آموزش عالى باز هم
پيشرفت بيشترى بكند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته