چند سالى است كه
در ايام مبارك ماه رمضان رهبر معظم انقلاب اسلامى، با قشر دانشجو گفت و شنود
صميمانهيى را دارند. امسال نيز در روز شانزدهم ماه رمضان اين فرصت براى عدهيى
از دانشجويان مهيا شد. معظمٌله هدف از اين ديدار را تكريم دانشگاه و دانشجو،
همدلى مجموعههاى مختلف دانشجويى، و بالاخره فرصتى براى شنيدن مطالب دانشجويان
ذكر فرمودند. متن كامل بيانات آقا و خلاصه صحبت دانشجويان در ذيل تقديم مىشود:
دانشجويان عزيز! خيلى خوشآمديد. سالهاست كه اين جلسه در روزى
از روزهاى ماه مبارك رمضان به همين ترتيب تشكيل مىشود. بناى اين جلسه بر حرف
زدن من نيست؛ حرف زدن شماست. بنده با دانشجوها خيلى حرف دارم - حرفهاى گفتنى و
لازم - اما آنها را در ديدارهاى دانشجويى كه به دانشگاهها مىروم يا در بعضى
از سفرها كه جلسات جوانها تشكيل مىشود، در ميان مىگذارم. جلسهى ماه رمضان
عمدتاً براى اين است كه از شما بشنوم. غرض ما هم از اين جلسه دو سه چيز است:
اول، تكريم دانشگاه و دانشجوست.
اين كار، نمادين است. ما مىخواهيم به اين وسيله، ارزش معنوى و كرامت دانشگاه و
دانشجو با زبان رسايى بيان شود؛ اين يكى از رساترين زبانهاست. ما اينجا
تقريباً دو ساعت وقت مىگذاريم براى اينكه با شما بنشينيم صحبت كنيم.
دوم اين است كه
مجموعههاى دانشجويى كنار هم قرار بگيرند. البته بديهى است مجموعههاى
دانشجويىيى مورد نظرند كه در چارچوب قوانين كشور و اصول بنيادين جمهورى اسلامى
مشغول فعاليت هستند. البته هر كس پايبندتر به مبانى، پايبندتر به تقوا و
پايبندتر به فكر درست و ايمان باشد، براى ما عزيزتر است - در اين ترديدى نيست -
اما مجموعهى تشكلهايى كه با شاخص مبانى فكرى و عملى اسلام و نظام جمهورى
اسلامى حركت مىكنند، براى ما مورد قبول و مطلوب هستند. همچنين جمعى از نخبگان
بخشهاى ديگر - به همان ترتيبى كه الان دوستمان بيان فرمودند - كنار هم
مىنشينند و يك مجموعه و يك تصوير جمعى را در برابر چشم اين ملت ارائه مىكنند؛
چون جلسهى ما را بعد همهى مردم خواهند ديد.
سوم اينكه براى
من اين فرصتِ بسيار مغتنمى است تا از شما مطالبى را بشنوم؛ چون شما - چه از
تشكلها، چه از نخبگان - حرفهايى داريد كه براى من شنيدنى است. من هر وقت از
دانشجوها سخنى شنيدهام، آن را يادداشت كردهام. اين يادداشتها هم فقط نوشتن
روى كاغذ نيست؛ اينها مىرود در چرخهى كار و تلاش و اقدام؛ بعضى در رابطهى با
دانشگاهها، بعضى در رابطهى با وزارتخانه، بعضى در رابطهى با بخشهاى ديگر
دولتى مطرح مىشود و تا آنجايى كه ممكن است، تعقيب مىشود؛ و اگر خواسته يا
تذكرى هست، مورد توجه قرار مىگيرد.
خوشحاليم كه
امسال هم توفيقى پيدا شد؛ منتها متأسفانه وقت كم شده؛ يعنى الان تقريباً يك
ساعت و نيم بيشتر وقت نداريم. بههرحال دوستان شروع كنند. خواهش مىكنم در
مقدمهى صحبتها از اظهار محبت و تعارف با بنده هم خوددارى شود.
آقاى ابوالقاسم اُجاقلو - رتبهى اول المپياد
دانشجويى الهيات و معارف اسلامى:
با توجه به رسالت بنياد نخبگان كشور - كه
جنابعالى دستور تأسيس آن را دادهايد - مبنى بر توسعهى علمى و فنى كشور،
خواستار آن هستيم كه در ساختار آن، صرفاً از نخبگان علمى كشور استفاده شود؛
يعنى طبق فرمان حضرتعالى، اين بنياد زير نظر شخص رئيسجمهور باشد، نه مراجع
و مراكز ديگرى مانند سازمان جوانان.
گاهى ديده مىشود يك فرد پس از احراز شرايط نخبهشدن، بنا به دلايلى - كه
قابل بررسى است - مسيرى كه گام برداشته شده، تداوم نمىيابد. دلايلى همچون:
- عدم صلاحيت كافى آزمونهاى برگزار شده
- عدم حصول روحيهى علمى و تحقيق در افراد مزبور
- عدم دسترسى به امكانات مورد نياز تحصيلى و پژوهشى
- اعمال بعضى سياستهاى نادرست در مقاطع مختلف
اين دلايل باعث مىشود كه در پويايى علمى نخبگان ضعفهاى قابل توجهى احساس
شود.
در اين مجال، سؤالى به ذهن خطور مىكند كه ديدگاه و برنامههاى مسؤولان
دربارهى چگونگى پررنگ كردن نقش نيروهاى داراى پتانسيل بالا در توليد علم و
فناورى چيست؟ طبق آمار موجود، حدود 85 درصد از نيروهاى مزبور در سطح استادى
و دانشجويى تحصيلات تكميلى نقش كمرنگى در توليد علم و فناورى دارند. لذا
مشاركت نيروهاى مربوطه و سياستگذارى صحيح و دقيق مىتواند ما را در ردهى
ده كشور نخست توليدكنندگان علم در جهان قرار دهد.
در ضمن دغدغهى فرهنگى ما در حوزهى دانشگاه نيز كم اهميت نيست. به نظر
مىرسد دانشگاه در ايران بايد از فضاى علمى و معنوىِ مطلوبى برخوردار باشد.
مسأله، مربوط به اعمال نوعى نظم متناسب با فرهنگ و تمدن ما در
دانشگاههاست.
در پايان، به نمايندگى از جامعهى نخبگان، آمادگى خود را در جهت پيشبرد
اهداف نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران اعلام مىدارم.
آقاى ودود حيدرى، مسؤول بسيج دانشجويى دانشگاه
علوم پزشكى تهران:
سخنان من در چهار محور است:
اول، توجه به معنويت و تربيت و پرورش اسلامى و توجه به نماز در محيطهاى
دانشگاهى است. ما معتقد هستيم مسؤولان نظام - بخصوص متوليان بخش آموزش و
پرورش و آموزش عالى - اصلىترين وظيفه را در اين خصوص دارند. اصولاً در
بستر معنويت است كه مىتوان بحث عدالتخواهى را هم به نوعى دنبال كرد.
دوم، تجربه نشان داده، هر جا از نيروهاى پرتلاشِ جوان باضافهى حاكميت تفكر
بسيجى در مديريت استفاده شده، شاهد نتايج بسيار درخشانى بودهايم.
سوم، با عنايت به نامگذارى سال 83 به سال پاسخگويى از سوى جنابعالى و با
توجه به بستر مناسب دانشگاه جهت تحقق اين امر، ما از ابتداى سال از مسؤولان
مختلف دعوت كرده و عاجزانه خواهش كرديم در جلسات ما شركت كنند؛ ولى علىرغم
پيگيريهاى متعدد، ما هيچ پاسخى دريافت نكرديم.
چهارم، دغدغهى دانشجويان ما در خصوص مسائل هستهيى است. ما معتقديم هيچ
قابل قبول نيست كه ما از حق قانونى خود - حتى يك قدم - عقبنشينى كنيم. ملت
ايران هم قطعاً هيچ كوتاهى و عقبنشينى را از اين موضع نخواهند پذيرفت.
آقاى چاردُلى، دانشجوى
دندانپزشكى شاهد:
دانشجويان شاهد امروز در هر جاى اين مملكت به هر تخصصى نياز باشد، آن
تخصص را فراگرفتهاند و در تمام رقابتهاى علمى خارج و داخل شركت مىكنند.
طبق آمارى كه مسؤولان آموزش عالى دادهاند، معدل دانشجويان شاهد يك نمره از
معدل دانشجويانى كه از سهميه استفاده نكردهاند، بيشتر است؛ و اين برخلاف
آنچيزى است كه در سطح جامعه و در گفتههاى بعضى از مسؤولان كشور رواج دارد
كه مىگويند دانشجوى شاهد با بنيهى علمى ضعيف وارد دانشگاه مىشود. امروز
خيلى از كرسىهاى تدريس دانشگاه در دست فرزندان شاهد است.
بحث امنيت ملى و فناورى هستهيى، بحث داغ امروز است؛ بخصوص اينكه اين كودك
استثنائى امريكا، اسرائيل چندين بار تهديد كرده كه حمله مىكنيم. در داخل
هم بعضى اوقات شايعه مىشود كه صاحبان اصلى نظام بهخاطر مشكلات موجود ممكن
است از آرمانها فاصله گرفته باشند. بنده اينجا عرض مىكنم كه اصلاً
اينطور نيست. اگر شما فرمان دهيد كه اين فرزندان دوباره وارد صحنههاى
دفاع مقدس شوند، اين كار را مىكنند و باز هم جهان را در حيرت فرو خواهند
برد.
نكتهى ديگر اينكه نهادهاى فرهنگى جامعه در مورد نشر و توسعهى فرهنگ
شهادت در جامعه ظاهراً فقط به كشيدن تمثال مقدس شهدا بر روى ديوارها و
كارهايى از اين قبيل پرداختهاند. تقاضاى ما اين است كه از اين به بعد در
ترويج و اشاعهى فرهنگ شهادت و رسيدگى به مسائل خانوادههاى شهدا، فرزندان
شهدا را نيز وارد كار كنند.
آقاى محمد دهقانى، برگزيدهى
جشنوارهى جوان خوارزمى و دانشجوى مهندسى كامپيوتر:
در سال پاسخگويى، كداميك از متوليان فرهنگ كشور خود را پاسخگوى ايجاد
خرده فرهنگهاى معارض با ارزشها و هنجارهاى جامعه مىدانند؟
حمايت از نخبگان علمى، حمايت از تشكيل سمينارهاى علمى، هموارسازى مسير ثبت
اختراعات، پذيرش دانشجوى خارجى، اصلاح سيستم پذيرش دانشجو در مقاطع مختلف،
تشويق به افزايش كيفيت توليدات علمى و تشويق پژوهشگران در توليد علم
مىتواند به توسعهى علمى كشور شتاب بخشد.
در رابطهى با نهضت علمى و جنبش نرمافزارى اين سؤال مطرح است كه از سوى
مسؤولان آموزش عالى در دولت و شوراى عالى انقلاب فرهنگى چه مكانيزمى براى
اجرايى كردن نهضت توليد علم و جنبش نرمافزارى برداشتهاند؟ آيا بهتر نيست
متوليان امر، مثل دولت، مجلس، شوراى عالى انقلاب فرهنگى و... مأمور پيگيرى
اين موضوع شوند و به اطلاع عموم برسانند؟ راه رشد و پيشرفت، تسليم نشدن
است. نسل دانشگاهى قبل، در محاصرهى دانش غرب و در بدترين شرايط توانست به
بالاترين مدارج علمى برسد كه نمونهى آن، پيشرفت در علوم هستهيى، سلولهاى
بنيادين و صدها نمونهى ديگر است كه ما در دانشگاهها از اين موارد خبر
داريم.
براى من باعث افتخار است كه از مقامات دولتهاى دشمن در اخبار رسمى شنيدهام
كه با ناراحتى و نااميدى اعلام كردهاند كه ايران در چند ماه آينده چند
ماهواره به مدار زمين مىفرستد. اين حق مشروع ماست كه از پتانسيل علمى خويش
در جهت اعتلاى دين و ميهن استفاده كنيم. از همينجا، از جانب نخبگان كشور
به ملت عزيزمان قول مىدهيم كه نسل آينده مىتواند دهها برابر پيشرفتهاى
دههى اخير را به سرانجام برساند؛ به شرط آنكه از طرف مسؤولان اجرايى و
قانونگذاران حمايت شويم.
آقای پرويز امينى، دبير كل اتحاديه انجمنهاى
اسلامى مستقل:
تا كنون در راه تحقق بخشيدن به گام دوم انقلاب اسلامى - يعنى كارآمد
سازى انقلاب اسلامى پس از دفاع مقدس - دو نسخه در عرصهى اجتماعى و مديريتى
كشور تجويز گرديده است؛ يكى گفتمان توسعهى اقتصادى و ديگرى گفتمان توسعهى
سياسى است. قطعنظر از برخى تفاوتها، اين دو نسخه دو مشكل اساسى دارد: اول،
عدم جامعيت و نگاه تك بعدى به شؤون گوناگون زندگى انسان و محدود كردن آن به
مسائل اقتصادى و سياسى. دوم، وارداتى و غير بومى بودن اين دو مدل است.
گفتمان عدالت و دقائق نظرى آن به دليل جامعيت و فراگيرى و تأكيد بر توزيع
متناسب و عادلانهى ثروت، قدرت و منزلت و ريشه داشتن در متون دينى و اصالت
داشتن در رفتار پيشوايان شيعى، خصوصاً حضرت على (ع)، يكتا راهبرد كارآمدى
نظام اسلامى و اساس مشروعيت آن بهشمار مىآيد كه مؤلفههاى اساسى آن را
مىتوان به صورت اضلاع يك مثلث نشان داد: ضلع اولِ گفتمان عدالت، جنبش
نرمافزارى و نهضت توليد علم است. براى تحقق عدالت در موقعيت كنونى مناسبات
و روابط اجتماعى، نياز به طراحى نهادها و ساختارهاى نو و متناسب با عقلانيت
اسلامى است و نهضت و حركت توليد دانش مىبايست بتواند ظرفيت نرمافزارى
سختافزار نظام سياسى را براى مديريت عادلانه و توزيع ثروت و قدرت و منزلت
ايجاد كند.
ضلع دوم گفتمان عدالت، مبارزهى بىامان، قاطع و
همهجانبه با ريشهها و مظاهر فساد اقتصادى و بروكراتيك از سوى حاكميت است.
ضلع سوم گفتمان عدالت، پاسخگويى حاكميت به مردم است، كه اين خود نيازمند به
نهادينهشدن فرهنگ پاسخگويى در حاكمان است؛ يعنى داشتن باور درونى به
اينكه سؤال و پرسش حق مسلم مردم و پاسخگويى و مسؤوليتشناسى وظيفهى خطير
حاكمان است، و نيز بالابردن قدرت اجتماعى مردم و افزايش توان نقادى ملت از
طريق نهادهاى مدنى براى پاسخگو كردن حاكمان، علىرغم ميل باطنى آنان.
انتخابات رياست جمهورى آينده دقيقاً از منظور كارآمدى نظام واجد اهميت و
حساسيت ويژه است و به نظر مىرسد با توجه به رشد عقلانيت انتخاباتى در
جامعه در طى برگزارى نزديك به بيست و پنج انتخابات و نيز رشد جامعهپذيرى
سياسى، بايد بگوييم در اين انتخابات كانديداها مىبايست با شفافيت و صراحت
وارد عرصهى انتخابات شوند. اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان مستقل سراسر
كشور معتقد است براى حاكم شدن فضاى شفاف و زمينهساز شدن عقلانيت
انتخاباتى، نامزدها و جريانهاى سياسى كشور مىبايست به اين سؤال اساسى پاسخ
دهند: تحليل آنها از وضعيت كنونى نظام سياسى چيست؟ برنامههاى آنها با ذكر
جزئيات، شاخصهاى تيم اجرايى و از همه مهمتر معرفى كابينهى احتمالى باشد.
آيا دانشجويان حق ندارند كه بدانند وزير علوم و تحقيقات و همچنين وزير
بهداشت و درمان آيندهى آنان چه كسى خواهد بود؟
دوستمان مطالب
مهمى را در ميان گذاشتند. هم مسألهى كارآمدى مهم است، هم مسألهى گفتمان دولت،
كه ايشان اين را با كارآمدى مرتبط كردند، كه كاملاً درست و مهم است. سال
پاسخگويى هم كه ما مطرح كرديم، بايد به آن توجه شود؛ منتها يكى دو نكتهى ظريف
در اينجا وجود دارد كه بايد به آن توجه شود: اولاً وقتى شما سؤال مىكنيد و
پاسخ مىخواهيد، بايد سؤالى بكنيد كه پاسخ آن - از سوى هر كسى - قابل تشخيص و
ارزيابى كمّى باشد؛ والاّ اينكه شما بگوييد «آيا مىدانيد كه از قِبل بيكارى
چه مشكلاتى پيش مىآيد؟»، جوابش اين است كه بله، مىدانيم. «چهكار مىكنيد؟»
همين كارهايى كه مىبينيد داريم مىكنيم. اينطور طرح پرسش، چيزى عايد نخواهد
كرد. يا از قوهى قضاييه بپرسيد «شما براى رفع اين ويرانه در پنج سال گذشته چه
كار كرديد؟» آنها چند صفحه به شما آمار خواهند داد كه اين كارها را كردهايم.
پاسخگويى مقولهى بسيار حساسى است. چيزى كه شما بايد به آن اهتمام داشته باشيد،
خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسيار مهم است. اين خواستها بايد وجود
داشته باشد. در كنار اين خواستها، اينطور هم نباشد كه همهى كارهايى را كه
مسؤولان كردهاند، انسان زير سؤال ببرد و مورد ترديد قرار دهد؛ نه، واقعاً در
همين زمينههايى كه شما مطرح كرديد، كارهاى خوب و زيادى صورت گرفته؛ منتها
ادارهى كشور در مقطع امروز كار بسيار مشكلى است. مىدانيد امروز ما در يك چالش
عظيم قرار داريم با مراكز قدرتى كه فكر آنها اين است كه اگر اين نظام كارآمدى
خود را بهطور كامل اثبات كند، عرصه براى آنها تنگ خواهد شد؛ كمااينكه همين
الان هم آنها مىبينند در مقابل نظام جمهورى اسلامى كمكارى كردهاند كه نظام
ما توانسته به پيشرفتهايى كه دوستان اشاره كردند، نايل آيد. البته به شما عرض
بكنم؛ پيشرفتها در بخشهاى مختلف، بيش از اينهاست. گفتمان عدالت، يك گفتمان
اساسى است و - همانطور هم كه چند روز پيش در جلسهيى مطرح كردم - همه چيز
ماست. منهاى آن، جمهورى اسلامى هيچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ بايد آن را
داشته باشيم. اين گفتمان را بايد همهگير كنيد؛ بهگونهيى كه هر جريانى، هر
شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر كار بيايد، خودش را ناگزير ببيند كه تسليم اين
گفتمان شود؛ يعنى براى عدالت تلاش كند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگيرد؛
اين را شما بايد نگه داريد و حفظ كنيد؛ اين مهم است. اما در برخورد با آنچه
شده، بايد خانگى برخورد كنيد؛ نه بيگانهوار و معترض. بالاخره كارهاى زيادى
انجام گرفته، احياناً كوتاهىهايى هم شده؛ اما بايد مشكل را حل كرد. نبايد
نتيجهى قهرى نحوهى بيان اين باشد كه بعد از چندى انسان احساس كند كه به كل
مجموعه بشدت معترض است؛ نه، شما براى موفقيت كل مجموعه داريد تلاش مىكنيد؛
اصلاً همهى تلاشتان اين است كه نظام را پيش ببريد. هرچه مىتوانيد، جزئيات را
تكميل كنيد. در بخشهايى كه خلأ وجود دارد، هرچه مىتوانيد، كمك كنيد تا خلأ
برطرف شود. هرچه مىتوانيد، شعار اصلى عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است،
تقويت و همگانى و در ذهنها تعميق كنيد و روى پشتوانه و فلسفهى فكرى آن كار
كنيد - اينها لازم است - اما كارى نكنيد كه مخالفان شما اين ترديد را دامن
بزنند كه آيا نظام اسلامى مىتواند؟ آيا نظامى اسلامى توانسته؟ البته كه
مىتواند؛ البته كه توانسته! مدعى دستگاههاى مختلف از لحاظ كارآمدى، خودِ بنده
هستم. من دائماً نسبت به كارآمدى، از اينها سؤال و مطالبه مىكنم؛ اما بنده
اعتقادم اين است كه نظام اسلامى از همهى دولتهايى كه در دوران استعمار و دوران
نزديك به استعمار در كشور ما وجود داشته، قوىتر عمل كرده است. بدون ترديد نظام
جمهورى اسلامى در همهى بخشها قوى عمل كرده است. عناصر مؤمن و كارآمد در نظام
وجود داشتهاند؛ پشتوانهى مردمى هم به آنها كمك كرده است. در بخشهايى ما با
قدرت وارد ميدان شدهايم كه فكرش را نمىتوانستيم بكنيم. در همهى بخشها
اينطور است. الان جاى توضيح و بيان آمار نيست. البته اقتضاى اين دورهى از
نظام جمهورى اسلامى، اقتضاى كار بيشتر، انقلابىتر، مؤمنانهتر و همهى امكانات
را بيش از اين به ميدان آوردن است؛ اين را قبول داريم. البته كمكارى وجود
دارد، اما ناكارآمدى وجود ندارد؛ بين اينها بايد تفكيك قائل شد. ناكارآمدى وجود
ندارد؛ نظام اسلامى كارايى دارد. يك نشانهى كارايىِ نظام، وجود شماست. جوان
دانشجوى مؤمن و معتقد به نظام مىتواند حرف و انگيزهى خودش را قوى در فضاى
جامعه مطرح كند. حرف شما فردا در تمام فضاى جامعه منتشر مىشود؛ اين نكتهى
خيلى مهمى است؛ اين خودش كارآمدىِ اين نظام است. كارآمدى نظام غير از كارآمدى
اين دستگاه يا آن دستگاه است؛ نظام، نظام كارآمدى است. البته كارآمدى نظام،
مجموعهى عملكرد مثبت و منفىيى است كه دستگاههاى نظام دارند؛ اما اين برآيند
مثبت است.
آقای هامون طهماسبى، دارندهى مدال نقرهى جهانى
المپياد شيمى:
آنچه امروز در گفتگوى ما با غربىها در وين و
پاريس مىگذرد، بر سر ذخاير سوختى ما نيست؛ بلكه بر سر نيروى انسانى
دانشمند ماست كه توانسته با طى كردن راههايى از جهان علم و دانش، خود را در
سطح جهانى مطرح كند. مسأله بر سر دانش هستهيى ماست و اينكه غرب نمىخواهد
ما با وارد شدن به باشگاه هستهيى جهان، سد راه تأمين منافع
زيادهخواهانهى آنان باشيم. اگر امروز آنها برترى علمى دارند و در علم
معلم ما هستند، از اين واهمه دارند كه در آينده به همت فرزندان ايران، ما
معلم آنها در علم شويم.
چرا روند حمايت و جذب نخبگان ايرانى كند و دلسردكننده است؟ سرمايهگذارى و
حمايت نهادهاى دولتى و خصوصى از نخبگان و دانشپژوهان مىتواند در تسريع
روند پيشرفت و جبران عقبماندگىهاى علمى كشور ما مؤثر باشد. با وجود اين
مشكلات، ما به آينده اميدواريم و نخواهيم گذاشت سايهى يأس و نااميدى به ما
حاكم شود.
البته من از كمك و حمايت از نخبگان هميشه دفاع مىكنم و اعتقاد هم دارم كه
اين كار درست است؛ منتها به نظر من خوب است بين ورزشكارها و نخبگان علمى
مقايسه نشود. دهها سال است كه اين كار در دنيا معمول است، در كشور ما هم
همينطور معمول بوده است؛ اما مطرح كردن نخبگان علمى چند سال است كه در
اينجا معمول شده؛ در سابق چنين چيزى وجود نداشته. اين كار يواشيواش فرهنگ
خواهد شد؛ به يك مسألهى جدى و همگانى تبديل خواهد شد. البته اين هم هست كه
در دنيا روح عوامانهى گرايش به ورزش غلبه دارد؛ اين را بايد تصديق كرد.
الان شما مىبينيد كه گاهى يك كشور را به يك فوتباليست مىشناسند. آن كشور
لابد سياستمدار دارد، نخبهى علمى دارد، عالم دارد؛ اما هيچكس از آنها را
نمىشناسند؛ گاهى خود آن كشور را هم نمىشناسند! دنيا به ورزش گرايش دارد،
اما گرايش درستى نيست؛ من اين گرايش را تأييد نمىكنم. كشور ما هم يك مقدار
تابع همين قضيه است. در كشور ما كه مهد ورزشهاى ديگرى مثل كشتى است، در عين
حال الان فوتبال جاذبهى بيشترى دارد؛ افراد مسابقات فوتبال را تماشا
مىكنند و به هيجان مىآيند و با احساسات عمومى دنيا همسطح مىشوند.
اينهايى كه شما مىخواهيد، انشاءاللَّه درست خواهد شد. اعتقاد من اين است
كه خيلى از اين كارها را شماها قبل از آنكه خودتان مصدر امور شويد،
انشاءاللَّه خواهيد ديد كه درست شده؛ بخشى از آنها هم مىماند براى اينكه
وقتى شما مصدر امور شديد؛ چون اينها كارهاى بلندمدت است.
آقای اميرعباس اسماعيلى: دبيركل اتحاديه تشكلهاى
سياسى اسلامى دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامى:
اشتغال نسل جوان يكى از مهمترين دغدغههاى دانشجويان و جنبش دانشجويى
است. براى حل اين مشكل، تكيه بر نيروهاى بالقوه و ذخاير ملى و استفادهى
مناسب از متخصصان دلسوز و... امكانپذير است.
مسألهى دستيابى به انرژى هستهيى با اهداف صلحآميز، از مهمترين خواستهاى
نسل جوان است. حفظ اتحاد و تعامل صحيح با مجامع جهانى و بها ندادن به
دشمنان، ما را در رسيدن به اين هدف كمك مىكند.
انتخابات رياست جمهورى بايد بهعنوان دغدغهى اساسى مطرح گردد.
ديدگاه تبعيضآميزى در نگاه مسؤولان به دانشگاه آزاد اسلامى در مقايسه با
دانشگاههاى دولتى وجود دارد.
انتظار ما اين است كه به تشكلهاى دانشجويى كه اهل جنجال نيستند، توجه
بيشترى شود و فقط به تشكلهايى كه زخم بر نظام مىزنند، توجه نشود.
نمايندگان جنبش دانشجويى بايد به تأسيس يك نظام ضدسلطه براى دفاع از مظلوم
و مردم فلسطين اقدام كنند.
آقای اميررضا نيكان، نمايندهى نخبگان:
ما نمىخواهيم مركز حمايت از نخبگان، مانند نظامهاى ادارى سازمانهاى ديگر
شود؛ بلكه تقاضاى ما اين است كه نظام از ما اين سؤال مهم و حياتى را بپرسد
كه كشور متقاضى چه خدماتى از نخبگان است.
اطلاعات و تجربيات مديران كشور بهتر است بهوسيلهى سيستمى ضبط شود تا مورد
استفادهى مديران و مسؤولان آينده قرار گيرد. ما دوست داريم از تجربيات
زياد شما نيز براى شروع كار استفاده شود.
ثبت تجارب، اينطورى نيست كه مثلاً يك مدير بنشيند بنويسد: تجربهى من در
اين قضيه اين است. تجارب در اسناد و مدارك و نوشتههاى يك مجموعه منعكس
است. مثلاً تجربيات مجموعههاى اقتصادى - بانك مركزى، سازمان مديريت، وزارت
اقتصاد و غيره - در اسناد و منابع و دفاتر ثبت است. بنابراين در سير كارها
تجربه بهدست مىآيد و همانجا هم ثبت مىشود. اينطور نيست كه تجربهها
مىآيد و با آدمها مىرود و نابود مىشود؛ بعد افراد بعدى مىآيند و از
آنها استفاده نمىكنند. اينكه ما بگوييم در كدام بخشها، در كدام پروژهها
و در كدام رشتهها بايد كار و تحقيق شود، البته اين كارِ ويژه و تخصصى است.
به نظر ما همان بنيادى كه گفتيم، انشاءاللَّه اگر تشكيل شود، يك قسمت هم
به اين چيزها اختصاص پيدا مىكند؛ اولويتها را معين خواهد كرد و به اين
چيزها خواهد پرداخت. منتها معلوم است كه يك كشور از نخبگان خودش چه
مىخواهد. يك كشور از نخبگان خودش مىخواهد كه به نيازها و مطالبات عمومى و
به مصالح كشور بينديشند؛ به آنها پاسخ دهند و خودشان را متعهد بدانند. من
در جمع نخبگان المپيادى - البته الحمدللَّه الان همهى شما نخبه هستيد؛
بنده همهى شما جوانها را به يك معنا نخبه مىدانم - مكرر گفتهام كه
نخبگان توجه داشته باشند خود را از ملت طلبگار ندانند. ما به مسؤولان مرتب
سفارش مىكنيم به نخبگان رسيدگى كنند؛ اينها سرمايهها و گنجينههاى كشورند
و البته بايد به اينها رسيدگى شود؛ در اين شكى نيست. يك مطلب اين است كه ما
مسؤولان بايد خود را براى پشتيبانى، حمايت و دفاع از نخبگان مسؤول بدانيم؛
اما حرف ديگر اين است كه ما بگوييم نخبگان خود را از ملت ايران و از
كشورشان طلبگار بدانند؛ اين دومى مطلقاً قبول نيست. همهى ما بدهكاريم:
بدهكار به اين ملت، بدهكار به اين تاريخ، بدهكار به نسلهاى آينده. كسانى كه
كشور را ترك مىكنند و به خارج مىروند، يك وقت مىروند تا معلوماتشان را
تكميل كنند و برگردند؛ چه اشكالى دارد؟ اين اصلاً مانعى ندارد. مثلاً در
اينجا نيازى دارند - كارگاهى، وسيلهى كارى، درسى، دانشى، رتبهيى، استادى
- اين نياز در اينجا برآورده نمىشود؛ در فلان نقطهى دنيا برآورده
مىشود؛ بنابراين به آنجا مىروند و استفاده مىكنند و برمىگردند؛ اينكه
مورد تأييد ماست؛ ما از اين كار گلهيى نداريم. اما كسانىكه كشور را رها
مىكنند و به پشت سرشان نگاه نمىكنند، اينها سودى نمىبرند. اينها خانهى
خود را كه مال خودشان است و همه آنها را محلى و صاحبخانه مىدانند، رها
مىكنند؛ به نقطهيى مىروند كه اجير شوند! اجيرى و مزدورى است؛ مزدورى با
پول زياد؛ خيلى فرق مىكند. در خانهى خود زندگى كردن، در فضاى خانهى خود
تنفس كردن، خود را صاحبخانه دانستن؛ اين كجا؟ اينكه يك ايرانى به فلان
نقطهى دنيا برود - مثلاً به استراليا يا كانادا يا اروپا - گيرم مركزى هم
پيدا كند كه در آنجا كار كند و حقوقى هم بگيرد؛ آن حقوق هم ده برابر حقوقى
باشد كه در ايران خواهد گرفت؛ اما آنجا صاحبخانه نيست، همه او را بيگانه
مىدانند، كسى او را صاحبِ حق نمىداند، با او احساس خويشاوندى نمىكند؛
اين كجا؟ اينطور نيست كه رفتن به خارج امتيازى محسوب شود؛ نه، ماندن در
اينجا امتياز است. شما در خانهى خود، براى مردم خود و براى خانوادهى خود
كار مىكنيد؛ و اين ارزش بسيار بالايى است. نخبگان از اين ملت و از اين
كشورند و توقع ما اين است كه براى اين ملت و اين كشور هم باشند. البته به
مسؤولان هم مرتباً سفارش مىكنيم و بر خودمان هم لازم مىدانيم كه از اين
جماعت نخبه - كه ذخاير كشورند - استفاده و حمايت كنيم.
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
جلسهى امروز ما جلسهى بسيار خوبى بود. همانطور كه اول جلسه عرض كرديم،
قرار بر اين است كه بنده بشنوم و دوستان مطالبى را بفرمايند. هدف از اين
جلسه هم در درجهى اول تكريم نسبت به دانشگاه است؛ مىخواهيم به دانشگاه و
دانشجو در فضاى عمومى كشور احترام گذاشته شود. احترام به دانشجو و دانشگاه
به معناى احترام به دانش است؛ به معناى اين نيست كه ما براى قشرى مجاز
مىدانيم كه داراى تبختر و نخوت باشد؛ نه، به هيچ وجه اينطور نيست. تكريم
دانشجو و دانشگاه به معناى تكريم علم است. اگر كشور ما در زمينهى علم
سرمايهگذارى و تلاش نكند، مسلماً باز هم سالهاى متمادى در پيشرفت
همهجانبه و توسعهى كشور تأخير خواهد افتاد؛ كمااينكه عقبماندگىهاى
كشور ما در دورهى حكومت طاغوت - چه پهلوىها و چه قاجارها - بهخاطر اين
بود كه به مقولهى علم در اين كشور اهميت داده نشد و علم را محترم نشمردند.
وقتى در جامعهيى علم محترم شمرده مىشود كه استعداد و سرچشمهى درونى
عناصر انسانى كشور جوشان شود و علم بومى گردد. سرمايهگذارى براى علم، بايد
با اين هدف باشد؛ والّا اينكه ديگران فرآوردههاى علمى داشته باشند و
فرمولها و كلماتى را به ما بياموزند و ما بدون اينكه هيچ عمقى از آن
بهدست بياوريم، آن كلمات را ياد بگيريم، به پيشرفت هيچ كشورى كمك نمىكند؛
نه ما و نه هيچ كشور ديگرى. در گذشته سرچشمهى علم در اين كشور خشك شده
بود. از طرق مختلف اين كار صورت مىگرفت: يكى اين بود كه درمقابل هيمنهى
پيشرفت دانش غربى، اين تصور در كشور ما غليظ شد و مورد تأكيد قرار گرفت كه
ايرانى قادر نيست، ايرانى نمىتواند، ايرانى استعداد لازم را براى پيشرفت
علمى و صنعتى ندارد. امروز اين حرف به گوش شما بيگانه و ناآشناست؛ اما
بدانيد كه در يك دورهى طولانى، اين فكر در كشور توليد و ترويج شد؛ گفتند
ايرانى به درد ادبيات مىخورد - ادبيات بزم و گل و بلبل و اينطور چيزها -
آن هم ادبيات به معناى شعر؛ والّا تحقيقات ادبى را هم باز بايد اروپايىها
و مستشرقين اروپايى مىآمدند مىكردند. ايرانى به درد كارهاى جدى و اساسى
نمىخورد. نتيجهى فقر علمى، فقر صنعتى شد. نتيجهى فقر صنعتى، خرج كردن
همهى سرمايهها براى رسيدن به سطح زندگى معمولىِ متعارف دنيايى شد؛ يعنى
وارد كردن، صنعت مونتاژ، دايم دنبال ديگران دويدن، نفت و همهى سرمايههاى
داخلى را تقديم كردن. نتيجهى ديگرش اين بود كه خيلى از استعدادهاى طبيعى -
غير از استعدادهاى انسانى - در كشور ما متوقف ماند. وقتى مردمى دانشمند
نبودند، اهل صنعت نبودند و فناورى و علم نداشتند، از بسيارى از ثروتهاى
موجود طبيعى خودشان هم غافل مىمانند. سالهاى متمادى مىگذشت؛ نفت در اين
كشور بود، اما كسى نبود كه بداند اين نفت چيست و به چه درد مىخورد!
ديگرانى كه پيشرفت كرده بودند، اين ماده را مىشناختند و كاربرد آن را
مىدانستند؛ لذا آنها آمدند آن را كشف و استخراج كردند؛ صاحب آن شدند و به
سود خودشان تصرف كردند؛ هم در كشور ما و هم در اغلب كشورهاى نفتخيز دنيا.
همهى اينها دنبالهى عقبماندگىِ علمى است. وقتى علم نباشد، صنعت نيست.
وقتى صنعت نباشد، بسيارى از ثروتهاى جامعه كشف نمىشود. وقتى صنعت نباشد،
همهى موجودى براى بهدست آوردن صنعت روز خرج مىشود؛ دنبالهروى از بيگانه
و گرفتنِ ناگزيرِ فرهنگ بيگانه و تبعيت ناگزير از سياستهاى بيگانه هم به
دنبالش پديد مىآيد. همهى اينها ناشى از بىعلمى است. بنابراين علم بايد
در كشور ترويج شود. يكى از كارهاى مهم انقلاب همين بود؛ علم را در داخل
كشور ترويج كرد. اول انقلاب در برههى كوتاهى ما ناگزير شديم دانشگاه
نداشته باشيم. دانشگاه به مناسبت انقلاب فرهنگى و مسائلى كه در دانشگاه
بود، تعطيل شد. دانشگاهها به اصرار دانشجوها تعطيل شد. در همين دانشگاه
تهران گروهكها اتاق جنگ درست كردند؛ يعنى از دانشگاه بهعنوان وسيلهيى
براى آشوب، فتنه، جنگ با انقلاب، جنگ با نظام و جنگ با اسلام استفاده
كردند! دانشگاه در برههى كوتاهى تعطيل شد؛ ليكن بعد از اين برههى كوتاه،
فعاليت علمى و دانشگاه و دانشجو به شكل معجزهآسايى پيشرفت كرد. شماها
امروز در وسط جريان قرار داريد؛ درست احساس نمىكنيد كه ما چه وضعى داشتيم
و از كجا به كجا رسيديم. ما در اين كشور سالهاى متمادى براى معالجات خودمان
بناچار از پزشك تايلندى و پاكستانى و هندى استفاده مىكرديم؛ چون پزشك در
اين كشور بهقدر لازم نبود؛ اما امروز يكى از دغدغههاى نظام اين شده كه
اينهمه پزشك اضافى را چگونه بهكار بگمارد. بعضىها براى اين قضيه غصه
مىخورند. به نظر من اين كجسليقگى است؛ غصه نيست. آن روز براى ادارهى
تعداد معدود دانشگاههاى كشور، ما استاد نداشتيم. البته اول انقلاب تعدادى
استاد از كشور رفتند؛ اما آنهايى كه رفتند، آنقدر زياد نبودند؛ دربارهى
شمار آنها مبالغه شد. امروز خوشبختانه ما اساتيد فعال و مشغول در اينهمه
دانشگاهى كه در كشور بهوجود آمده، فراوان داريم. تعداد دانشگاههاى امروز
نسبت به گذشته قابل مقايسه نيست. ممكن است در سياستگذارىها و اجراى آن
سياستها اشتباهاتى وجود داشته باشد - از گسترش كمّى به اين شكل، من بهطور
مطلق دفاع نمىكنم - ليكن نكتهى اصلى اين است كه به علم اهميت داده شد. من
امروز مىخواهم همين نكته را به شما عرض كنم. عزيزان من! به علم اهميت
دهيد. كليد اصلى باز كردن قفلهاى گوناگون، اهميت دادن به علم است. البته در
كنار آن، اين امر بديهى را هم بايد در نظر داشته باشيد كه علم و عالم
همانقدر كه مىتوانند مفيد باشند، مىتوانند مضر هم باشند؛ «چو دزدى با
چراغ آيد گزيدهتر برد كالا». اگر كسى كه علم در وجود او هست، تقوا و
پرهيزگارى و امانت و صداقت در او نباشد، مىتواند موجود مضرى باشد؛
مىتواند عليه كشور و مصالح كشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد.
بنابراين در كنار علم، فرهنگ و تزكيه و اخلاق و معنويت هم لازم است؛ در اين
هيچ شبهه نكنيد. حركتهايى كه انجام مىدهند براى اينكه محيط دانشگاه و
دانشجو را محيط بىدينى و بىمعنويتى كنند، به نظر من گرچه يك مقدارش از
روى غفلت است، اما يك مقدارش هم حساب شده است. در اين قضيه خيلىها مقصرند؛
هم در دانشگاهها مقصر وجود دارد، هم در خود دستگاههاى وزارتى و دولتى.
عدهيى حساب شده مىخواهند محيطهاى دانشجويى و دانشگاه را - كه محيط علم و
گسترش علمى و رشد علمى و پرورش علمى و آيندهى علمى كشور است - از معنويت
تهى كنند تا در آن، ايمان و تقوا و معنويت و خدا و تعهد دينى وجود نداشته
باشد؛ اين قطعاً حركتى است به ضرر مصالح كشور.
پروردگارا! دلهاى جوان و آماده و مستعد را از نور معرفتِ خودت سرشار كن.
پروردگارا! نشست صائمانهى اين جوانان عزيز را كه در ساعتى از روز ماه
رمضان انجام گرفت، مشمول بركات و توجهات خاص خودت قرار بده. پروردگارا!
جوانان ما را از صلاح و سداد برخوردار بفرما. پروردگارا! آيندهى كشور را
بهدست اين جوانان، آيندهى علم و معرفت و تقوا قرار بده؛ دشمنان را از
نفوذ در اين كشور و در نظام جمهورى اسلامى روزبهروز مأيوستر بفرما؛ قلب
مقدس ولىعصر را از ما شاد و خشنود كن؛ شهداى ما را با پيغمبر و اولياى
پيغمبر محشور بفرما؛ روح مطهر امام بزرگوار را با اوليايت محشور كن.
والسّلام عليكم و
رحمةاللَّه و بركاته