فرزندان و برادران عزيز
با همه مضمون نامه شما موافقم و از شما و همفكرانتان در حوزه و دانشگاه مي خواهم كه
اين ايده ها را تا لحظه عملي شدن و ثمر دادن , هرچند درازمدت , تعقيب كنيد , نه
مايوس و نه شتابزده , اما بايد اين راه را كه راه شكوفائي و خلاقيت است به هر قيمت
پيمود. اين انقلاب بايد بماند و برنامه تاريخي و جهاني خويش را به بار نشاند و همين
كه اين عزم و بيداري و خودآگاهي در نسل دوم حوزه و دانشگاه نيز بيدار شده است همين
كه اين نسل از افراط و تفريط , رنج مي برد و راه ترقي و تكامل را نه در « جمود و
تحجر » و نه در « خودباختگي و تقليد , بلكه در نشاط اجتهادي و توليد فكر علمي و
ديني مي داند و مي خواهد كه شجاعت نظريه پردازي و مناظره در ضمن وفاداري به اصول و
اخلاق و منطق در حوزه و دانشگاه , بيدار شود و اراده كرده است كه سئوالات و شبهات
را بي پاسخ نگذارد , خود , في نفسه يك پيروزي و دستاورد است و بايد آن را گرامي
داشت و آنگاه كه نخبگان ما نقطه تعادل ميان « هرج و مرج » و « ديكتاتوري » را
شناسائي و تثبيت كنند , دوران جديد آغاز شده است . آري , نبايد از « آزادي » ترسيد
و از « مناظره » گريخت و « نقد و انتقاد » را به كالاي قاچاق و يا امري تشريفاتي ,
تبديل كرد چنانچه نبايد بجاي مناظره , به « جدال و مرا » , گرفتار آمد و بجاي آزادي
, به دام هتاكي و مسئوليت گريزي لغزيد. آن روز كه سهم « آزادي , سهم « اخلاق » و
سهم « منطق » , همه يكجا و در كنار يكديگر ادا شود , آغاز روند خلاقيت علمي و تفكر
بالنده ديني در اين جامعه است و كليد جنبش « توليد نرم افزار علمي و ديني » در كليه
علوم و معارف دانشگاهي و حوزوي زده شده است . بي شك آزاديخواهي و مطالبه فرصتي براي
انديشيدن و براي بيان انديشه توام با رعايت « ادب استفاده از آزادي » , يك مطالبه
اسلامي است و « آزادي تفكر , قلم و بيان » نه يك شعار تبليغاتي بلكه از اهداف اصلي
انقلاب اسلامي است .و من عميقا متاسفم كه برخي ميان مرداب « سكوت و جمود » با گرداب
« هرزه گوئي و كفرگوئي » طريق سومي نمي شناسند و گمان مي كنند كه براي پرهيز از هر
يك از اين دو , بايد به دام ديگري افتاد. حال آنكه انقلاب اسلامي آمد تا هم « فرهنگ
خفقان و سرجنبانيدن و جمود » و هم « فرهنگ آزادي بي مهار و خودخواهانه غربي » را
نقد و اصلاح كند و فضائي بسازد كه كه در آن , « آزادي بيان » , مقيد به « منطق و
اخلاق و حقوق معنوي و مادي ديگران » و نه به هيچ چيز ديگري , تبديل به فرهنگ
اجتماعي و حكومتي گردد و حريت و تعادل و عقلانيت و انصاف , سكه رائج شود تا همه
انديشه ها درهمه حوزه ها فعال و برانگيخته گردند و « زاد و ولد فرهنگي » كه به
تعبير روايات پيامبر اكرم (ص ) و اهلبيت ايشان (عليهم السلام ) , محصول « تضارب آرا
و عقول » است , عادت ثانوي نخبگان و انديشه وران گردد. بويژه كه فرهنگ اسلامي و
تمدن اسلامي همواره در مصاف با معضلات جديد و نيز در چالش با مكاتب و تمدنهاي ديگر
, شكفته است و پاسخ به شبهه نيز بدون شناخت شبهه , ناممكن است . اما متاسفانه گروهي
بدنبال سياست زدگي و گروهي بدنبال سياست زدائي , دائما تبديل فضاي فرهنگي كشور را
به سكوت مرداب گونه يا تلاطم گرداب وار , مي خواهند تا در اين بلبشو , فقط صاحبان
قدرت و ثروت و تريبون , بتوانند تاثيرگذار و جريان سازي باشند و سطح تفكر اجتماعي
را پائين آورده و همه فرصت ملي را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسايند و درگيري هاي
غلط و منحط قبيله اي يا فرهنگ فاسد بيگانه را رواج دهند و در نتيجه صاحبان خرد و
احساس , ساكت و مسكوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان , بركنار و در حاشيه مانده و
منزوي , خسته و فراموش شوند. در چنين فضائي , جامعه به جلو نخواهد رفت و دعوي ها ,
تكراري و ثابت و سطحي و نازل مي گردد , هيچ فكري توليد و حرف تازه اي گفته نمي شود
, عده اي مدام خود را تكرار مي كنند و عده اي ديگر تنها غرب را ترجمه مي كنند و
جامعه و حكومت نيز كه تابع نخبگان خويش اند , دچار انفعال و عقبگرد مي شوند. چنانچه
در نامه خود توجه كرده ايد , براي بيدار كردن عقل جمعي , چاره اي جز مشاوره و
مناظره نيست و بدون فضاي انتقادي سالم و بدون آزادي بيان و گفتگوي آزاد با « حمايت
حكومت اسلامي » و « هدايت علما و صاحبنظران » , توليد علم و انديشه ديني و در نتيجه
, تمدن سازي و جامعه پردازي , ناممكن يا بسيار مشكل خواهد بود. براي علاج بيماري ها
و هتاكي ها و مهار هرج و مرج فرهنگي نيز بهترين راه , همين است كه آزادي بيان در
چارچوب قانون و توليد نظريه در چارچوب اسلام , حمايت و نهادينه شود. بنظر مي رسد كه
هر سه روش پيشنهادي شما يعني تشكيل 1 ) « كرسي هاي نظريه پردازي » 2 ) « كرسي هاي
پاسخ به سوالات و شبهات » و 3 ) « كرسي هاي نقد و مناظره » , روشهائي عملي و معقول
باشند و خوبست كه حمايت و مديريت شوند بنحوي كه هرچه بيشتر , مجال علم , گسترش
يافته و فضا بر دكانداران و فريبكاران و راهزنان راه علم و دين , تنگ تر شود.
بايد « توليد نظريه و فكر » , تبديل به يك ارزش عمومي در حوزه و دانشگاه شود و در
قلمروهاي گوناگون عقل نظري و عملي , از نظريه سازان , تقدير بعمل آيد و به نوآوران
, جايزه داده شود و سخنانشان شنيده شود تا ديگران نيز به خلاقيت و اجتهاد , تشويق
شوند. بايد ايده ها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامي با يكديگر رقابت
كنند و مصاف دهند تا جهان اسلام , اعاده هويت و عزت كند و ملت ايران به رتبه اي
جهاني كه استحقاق آن را دارد بار ديگر دست يابد.
من بر پيشنهاد مي افزايم كه اين ايده چه در قالب « مناظره هاي قانونمند و توام با
امكان داوري » و با حضور « هيئت هاي داوري علمي » و چه در قالب تمهيد « فرصت براي
نظريه سازان » و سپس « نقد و بررسي » ايده آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان
علمي حوزه و دانشگاه , تنها محدود به برخي قلمروهاي فكر ديني يا علوم انساني و
اجتماعي نيز نماند بلكه در كليه علوم و رشته هاي نظري و عملي (حتي علوم پايه و علوم
كاربردي و...) و در جهت حمايت از كاشفان و مخترعان و نظريه سازان در اين علوم و در
فنون و صنايع نيز چنين فضائي پديد آيد و البته براي آنكه ضريب « علمي بودن » اين
نظريات و مناظرات , پائين نيايد و پخته گوئي شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و
تبليغاتي نشود , بايد تمهيداتي انديشيد و قواعدي نوشت . اينجانب با چنين طرحهائي
همواره موافق بوده ام و از آن حمايت خواهم كرد و از شوراي محترم مديريت حوزه علميه
قم مي خواهم تا با اطلاع و مساعدت « مراجع بزرگوار و محترم » و با همكاري و مشاركت
« اساتيد و محققين برجسته حوزه » , براي بالندگي بيشتر فقه و اصول و فلسفه و كلام و
تفسير و ساير موضوعات تحقيق و تاليف ديني , و نيز فعال كردن « نهضت پاسخ به سوالات
نظري و عملي جامعه » , تدارك چنين فرصتي را ببينند. از شوراي محترم انقلاب فرهنگي و
بويژه رياست محترم آن نيز مي خواهم كه اين ايده را در اولويت دستور كار شوري براي
رشد كليه علوم دانشگاهي و نقد متون ترجمه اي و آغاز « دوران خلاقيت و توليد » در
عرصه علوم و فنون و صنايع و بويژه رشته هاي علوم انساني و نيز معارف اسلامي قرار
دهند تا زمينه براي اينكار بزرگ بتدريج فراهم گردد و دانشگاههاي ما بار ديگر در صف
مقدم تمدن سازي اسلامي و رشد علوم و توليد فناوري و فرهنگ , قرار گيرند. بي شك هر
دو نهاد از طرحهاي پيشنهادي فضلا دانشگاهي و حوزوي و از جمله طرح شما , استفاده
خواهند كرد تا با رعايت همه جوانب مسئله , جنبش « پاسخ به سوالات » , « مناظرات
علمي » و « نظريه پردازي روشمند » را در كليه قلمروهاي علمي حوزه و دانشگاه ,
نهادينه و تشويق كنند. اميدوارم كه مراحل اجرا اين ايده , دچار فرسايش اداري نشده و
تا پيش از بيست و پنجمين سالگرد انقلاب , نخستين ثمرات مهم آن آشكار شده باشد.
والله المستعان .
والسلام عليكم و رحمه الله
16 / 11 / 1381
متن نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علميه
بسمه تعالى
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت
الله خامنه اي ادام الله توفيقاته
با عرض سلام و ادب
سخنان مكرر حضرتعالى و بويژه بيانات ارزشمند شما در ديدار اعضا محترم انجمن قلم
مورخه 81,11,8 درتشويق به نهضت علمي و آزادانديشي , يك فراخوان تاريخي است كه اگر
بدرستي از سوي نخبگان و متصديان فرهنگ كشور , درك و تعقيب گردد , نقطه عطفي در حيات
انقلاب بوده و اگر بي پاسخ بماند , علامت سوال و تعجب بر رفتار همگان است .
امام راحل (قدس سره ) , بارها از ضرورت تحول هدايت شده در حوزه و دانشگاه , سخن
گفتند. مصلحاني چون شهيد مطهري و شهيد بهشتي نيز در اين راه سرمايه گذاري كردند و
شخص حضرتعالي از سالهاي پيش از انقلاب تا هم اكنون , بارها و بارها تحول حساب شده
در حوزه , اجتهاد ديني و نوانديشي علمي , جنبش نرم افزاري براي توليد انبوه علم در
حوزه و دانشگاه را جز آرمانهاي اصلي انقلاب دانسته ايد و بارها به آزادانديشي توام
با انضباط و گفتگوي توام با اخلاق , دعوت كرده ايد.
اينك دهه سوم از يك انقلاب پيروز و يك حكومت جديد را تجربه مي كنيم كه عليرغم همه
مدلهاي تحميلي جهان , متولد شده است . گر چه پيشرفتهاي مهمي در 24 سال گذشته , حادث
شده و حوزه و دانشگاه , رشد غير قابل انكاري داشته اند اما روشن است كه اين مقدار ,
براي كاري كه در پيش است و براي برداشتن موانع بعدي از سر راه نظام سازي و جامعه
پردازي , هرگز كافي نبوده و اين موجودي , در برابر سيل ترجمه و هجوم رسانه اي غرب و
كميت بالاي توليد و تبليغ آن در حوزه فكر و اخلاق و حقوق و حكومت و در فرهنگ زندگي
و خانواده و اقتصاد و حتي روش تغذيه و لباس , بقدر كافي , كاري از پيش نخواهد برد و
در درازمدت , برخي دستاوردهاي پيشين نيز با خطر ارتجاع به فرهنگ وابستگي پيش از
انقلاب , مواجه خواهد بود. تنها راه پيش پاي ما , ارتقا كميت و كيفيت در توليد فكر
و علم در حوزه و دانشگاه است و تا وقتي كه « توليد » بر ترجمه و تكرار و نيز «
اجتهاد » بر تقليد , فزوني نيابد , سير جوامع اسلامي همچنان قهقرائي خواهد ماند و
امت اسلام وملت ايران عليرغم همه فداكاريها در صحنه تمدن , فرودست خواهند بود.
يكي از عوامل اصلي زمينه ساز براي توليد « علم و نظريه » و نهضت نرم افزاري , همانا
سالم سازي گفتگوها و سپس تضمين بقا اين فضاي سالم و علمي براي مباحثه و گفتگوست
زيرا آنگاه كه تعادل در كار نباشد , جامعه علمي و فرهنگي ما در نوسان بين « سكوت »
و « هرزه گوئي » خواهد پژمرد. حوزه و دانشگاه براي رشد به فضائي دور از افراط و
تفريط نيازمندند كه در آن , از سوظن و بدبيني و ضيق صدر و از كفرگوئي و بي ادبي و
حريم شكني , خبري نباشد , فضائي باز و اسلامي كه در آن نه بمحض شنيدن فكر تازه , به
يكديگر تهمت و افترا بزنيم و نه تحت عنوان « نوانديشي » , مرزهاي حقيقت و فضيلت را
برچينيم و ترك اصول كنيم . در اين فضاست كه تفاوت « اصول گرائي » با « تحجر » و
تفاوت « نوانديشي » با « بدعت گذاري » , روشن خواهد شد. جامعه ديني به « آزادي »
بدون هرج و مرج و به « ارزش باوري » بدون قشري گري , نياز مبرم دارد و براي مبارزه
با افراط و تفريط , بهترين و شايد تنها راه حل , همانا تعريض و تضمين مسير « تعادل
» است . از بزرگاني چون شما كه براي آزادي بمثابه يك ارزش اسلامي , سالها زندان و
تبعيد را تحمل كرده اند , بارها شنيده ايم كه آزادي , نه تنها دادني و گرفتني بلكه
آموختني است . آنچه امروز ضرورت فوري دارد , همين نهادينه كردن آزادي هاي فراهم
آمده در جمهوري اسلامي و ترويج ادب استفاده از آن است كه بايد از راه نهادسازي براي
گفتگوهاي شفاف ومستدل در همه قلمروهاي علمي و ديني در دانشگاه و حوزه صورت گيرد
بنحوي كه صريحا تحت الحمايه نظام باشد و فرهنگ « مناظره و اجتهاد و توليد نظريه »
را حمايت و هدايت و بلكه تشويق كند. بي شك فرهنگ « توليد علم » , يك فرهنگ ريشه دار
اسلامي است كه به جامعه ديني بالنده تر و حكومت ديني پيشروتر خواهد انجاميد و روشن
است كه اگر فضاي علمي , نهادينه نشود , ما هرگز توليد نرم افزار علمي و ديني بقدر
لازم نخواهيم داشت و بدون اين نرم افزار , تداوم « حكومت ديني » در عصر تراكم نرم
افزارهاي غيرديني و ضدديني , بسيار مشكل و احيانا صوري خواهد شد. « مناظره و نظريه
پردازي » در چارچوب محكمات اسلام و با رعايت اخلاق و منطق علمي , يك ارزش ديرينه در
فرهنگ اسلام و يك روال جاري در حوزه هاي علميه بوده است و تاريخ فقه , اصول , كلام
, تفسير و فلسفه و ساير معارف ديني ما اعم از عقلي و نقلي , سرشار از « مناظره و
نظريه پردازي » است و اصولا مفاخر علمي حوزه , همواره با نقد نظريات ديگران زمينه
رشد و شكوفايي يافته اند.
گر چه هم اكنون نيز « مناظرات و نظريه پردازي » , كما بيش در جامعه علمي ما جريان
دارد اما چون بدرستي نهادينه , قانونمند و گاه حمايت و هدايت نمي شود و جمعبندي
دقيقي از آنها صورت نمي گيرد و به تجربه انباشته , تبديل نمي شود عملا كم تاثير شده
و در نتيجه , بتدريج مجتهدان و مولدان و صاحبان خرد و دل بنفع پاچال داران , سياسي
كاران و مترجمان و يا متحجران , صحنه را ترك مي كنند و آنگاه فرصت طلباني كه با طرح
خام و ناقص مسائل تخصصي در قلمروهاي غيرتخصصي و با عدم پاسخگوئي و نيز تبديل فكر و
نظريه به ابزار عوامفريبي , عملا فضاي علمي و فرهنگ ديني را تحت الشعاع جنجالهاي
ضدديني و غيرعلمي قرار مي دهند , فضاي فرهنگي كشور را عقيم , غيرمولد و صرفا پرسر
وصدا و كم محتوي مي سازند و اين نوسان ميان افراط و تفريط , همچنان ادامه خواهد
يافت ومفاهيم جديدي توليد نخواهد شد و ما همچنان مصرف كننده فرهنگ و تمدن ديگران
باقي مانده و تحقير خواهيم شد.
اينك فرصت را مناسب مي دانيم و از حضرتعالي كه خود در اين قلمرو , فتح باب فرموده
ايد , مي خواهيم كه در اين زمينه , عملا نيز راهنمائي و مساعدت بفرمائيد تا شايد با
يك بسيج عمومي و حمايت نهادينه از سوي تصميم گيران فرهنگي و متصديان محترم حوزه و
دانشگاه در جهت ايجاد « كرسي هاي آزاد علمي , با حضور هيئت هاي منصفه علمي و تخصصي
و در محضر وجدان عمومي حوزه و دانشگاه شاهد « طرح منطقي ايده ها » رواج بازار «
نظريه پردازي و نوآوري روشمند » و نيز « مناظره هاي علمي و قانونمند و نتيجه بخش و
فارغ از غوغاسالاري » و « نهادسازي براي اجابت پرسشهاي جديد » و در نتيجه « توليد
نرم افزار علمي و ديني » در حوزه و دانشگاه بيش از قبل باشيم . آرزو مي كنيم كه
پاسخ اين نامه در آستانه جشن بيست و چهارمين سالگرد انقلاب اسلامي , بشارتي باشد كه
به جامعه علمي حوزه و دانشگاه داده مي شود.
بديهي است كه در مورد چگونگي اجرا چنين طرحي , پيشنهادهاي عملي نزد امضاكنندگان اين
متن و ساير همفكران در حوزه و دانشگاه وجود دارد كه نهادهاي مسئول مي توانند ,
پيگيري كنند.
والامراليكم
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
جمعي از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علميه
81,11,13
اسامي جمعي از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علميه كه اين نامه را به محضر رهبر
معظم انقلاب اسلامي ارسال كرده اند به اين شرح است : آقايان و حجج اسلام عليرضا
اعرافي ـ حسن رحيم پور ازغدي ـ صادق لاريجاني ـ رسول جعفريان ـ محمدسروش محلاتي ـ
جواد محدثي ـ محسن قمي ـ حميد پارسانيا ـ سيدعباس صالحي ـ عبدالرضا ايزدپناه و
محمدتقي سبحاني