امامزاده(رضا امیرخانی)
از نویسندگان جوان و چیره دست حوزه هنری با آثاری چون:ارمیا، من او، از به، داستان سیستان
همانكه مادرِ دوران چو او نزاده، تویی
خدا اگر به كسی تابِ عشق داده، توییخلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی
بهل كه ساده بگویم، امامزاده توییبه تكه تكهی نعشت دخیل باید بست
دخیل بر كرمِ جبرئیل باید بستوگرنه نعشِ تو را سوی آسمان كه برد؟
كه این امانتِ تابوت از علی بخرد؟امانتی خدا را امین او برده است
علی نرفت، فرشته بدان زمین خورده است***
تو كیستی كه برایت علی غریبی خواند؟
تو كیستی كه فقط از تو دلفریبی ماند؟نمیتوان كه تو را با شهید تخمین زد
درست دستِ قضا بود، قرعه بر مین زددعای صحت و حرز سلامتی مینی است
كه زیرِ پای چپِ مرتضای آوینی است***
به زیرِ لب تو چه خواندی كه آسمان خم شد
و از میان زمین مردِ واپسین كم شدبه زیرِ لب تو چه خواندی كه ره نشان دادند
و تحفه نعشِ تو را دستِ آسمان دادندبه زیرِ لبِ تو چه خواندی كه قفلِ بسته شكست
و بغضِ ماندهی مردانِ دلشكسته شكستبه زیرِ لب تو چه خواندی؟ بگو، بلند بگو
ز كاروان عقبافتادهگان كماند، بگو***
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهدِ ما و فرشتهگانش نیزبهل كه در بگشایند او جنوبی بود
كلون كنند و بگویند روزِ خوبی بود...
رضا امیرخانی
فروردینِ ٧٢- شهادتِ سید مرتضای آوینی