چند سالی
است که از شعار اصلاح
الگوی مصرف در کشور ما میگذرد.
در حال حاضر نیز ما درگیر
مقدمات اجرای اقتصاد
مقاومتی هستیم، اما گویا
آنچه هنوز تغییر نکرده و
بر عهده تک تک ایرانیان
است، مقابله با مصرف
گرایی و بهبود سبک زندگی
است.
93/10/04 |
|
پدیده مصرفگرایی یا همان کانسیومریزم (consumerism)
یکی از همان ایسمهایی است که از تفکر مادی غرب و اقتصاد متعارف برای
ما به ارمغان رسیدهاست که با مفاهیمی همچون مصرف برای مصرف، اصالت
مصرف، حاکمیت مصرفکننده، جامعهی مصرفی، فرهنگ مصرفی، سرمایهداری
مصرفی شناخته میشود.
در جامعهی اسلامی ما مصرفگرایی تا عمق وجودمان نفوذ
پیدا کردهاست. حتی مصرف توانسته در اصیلترین و پایدارترین عقائد و
باورها و ارزشهای ما نیز تأثیر بگذارد. اما چگونه و کجا؟ اگر نگاهی به
برخی مجالس روضه اباعبدالله الحسین(ع) و برخی هیئات مذهبی، عمده مجالس
ترحیم و ختم، عمده مجالس شادی و عروسی، اکثر میهمانیهای خانوادگی و
سورهای فامیلی، اکثر مجالس روضهی زنانه و... بیندازیم به عمق فاجعه و
نفوذ مصرفگرایی پی خواهیم برد. موارد فوق تقریباً جزء لاینفکّ زندگی
همهی ماست.
مصرف به عنوان
سبک زندگی
یکی از شاخصههای مصرفگرایی، مصرف به عنوان سبک زندگی
است. اساساً مصرفگرایی بعد از گذر از دورانهای مختلف حیات خویش یعنی
دوران مصرف برای تفاخر و کسب منزلت، دوران مصرف برای همخوانی با طبقه
اجتماعی خاص، دوران مصرف برای تمایز از طبقات اجتماعی دیگر و دوران
مصرف برای ساخت هویت، نهایتاً اکنون به دوران مصرف به عنوان سبک زندگی
رسیدهاست. یعنی دقیقاً تنها و تنها آنچه که سبک زندگی یک فرد را در
جامعه شکل میدهد، مصرف آن فرد است. البته این نوع از مصرف تنها شامل
مصرف کالاهای مادی نمیشود بلکه مصرف نشانهها و نمادها، مصرف کالاهای
فرهنگی نظیر کتاب، موسیقی، انواع تفریحات و سرگرمیها، حضور در
نمایشگاهها و سینماها و مانند آن را نیز دربرمیگیرد. به قول فیترستون
اصطلاح سبک زندگی در فرهنگ مصرفی معاصر معنای ضمنیای معادل فردیت،
بیان خویشتن و یک خودآگاهی مبتنی بر سبک پیدا کردهاست که مواردی چون
تن، پوشاک، طرز صحبتکردن، وقتگذرانی، ترجیحات خوردنی و نوشیدنی، منزل،
اتومبیل، انتخاب محل تفریح و سایر کارهای شخص را باید به عنوان شاخصهای
فردیت و سلیقهی مصرفکننده به حساب آورد[1].
همهی مواردی که فیترستون بدان اشاره مینماید در واقع بخشی از سبک
زندگی است که توسط مصرف تعیین میشود.
در واقع باید گفت مصرفگرایی حتی مقدسترین ارزشهای ما
را نیز به خود آلوده کردهاست و همهی آن انگیزههای الهی را با
انگیزههای مادی، فخرفروشانه و خودبینانه جایگزین نمودهاست.
عرصههای
مصرفگرایی
حجاب:
اکنون خانم باحجاب ما با پوشیدن چادر علاوه بر نشاندادن تقید و تعهد
خود به شریعت اسلام، متأسفانه نمایشی از خودبینی و تفاخر را نیز با
انتخاب نوع چادر، کیفیت و طرح آن ارائه میدهد. (البته باید دانست که
مقصود ما از این نوع رفتار، تمامی زنان محجبهی جامعه نیستند مقصود
بیان این نکته است که این پدیدهی نامبارک به تدریج دارد شایع میشود).
اما در مورد زنانی که تقید چندانی به حجاب و عفاف ندارند وضعیت به گونهی
دیگری است و بسیار بیشتر از زنان محجبه در معرض مصرفگرایی و مبتلاشدن
به انواع مدلها، تیپها و دیگر موارد قرار دارند.
عزاداری:
متأسفانه همین سبک لباس پوشیدن در مجالس روضه و مصیبت بر ائمه اطهار
(ع) نیز به طرز شگفتآور و تأسفباری دارد به عرصهای برای عرضهی مصرفگرایی
در میان زنان و مردان تبدیل میشود. بازار هر روز برحسب انگیزهی
سودآوری خویش مدلهای متنوع و طرحهای زیبایی ارائه میدهد و مصرفکنندگان
که عمدتاً افراد مذهبی و معتقدی هستند محصول آنان را خریداری میکنند
بدون اینکه به عواقب و آیندهی کار بیندیشند. تب خرید لباس مشکی، شال
عزا و... در زن و مرد یک پدیدهی خالی از اشکال نیست. اشکال کار
اینجاست که انگیزهها پاک و خالص نیستند و رگههایی از چشموهمچشمی،
تفاخر و خودبینی در آن مشاهده میشود. متأسفانه ریاکاری، استفاده از
وسایل زرقوبرقدار و چشمپرکن و بطور کلی هرچه که موجب جلب نظرات
دیگران گردد، در هیئات مذهبی شایع شدهاست.
مجالس ترحیم:
اگر نگاهی به مجالس ختم و ترحیم
بیندازیدم میبینییم در چنین مراسمی که قاعدتاً باید انگیزهای جز
تسلیت به صاحبان عزا نباشد اما هم از طرف صاحبان عزا و هم از طرف
تسلیتگویندگان و شرکتکنندگان به نوعی عرصهای برای مصرفگرایی
میشود؛ از نوع پارچه نوشتهها و بنرهای کوچک و بزرگ عرض تسلیت گرفته
تا نوع پذیرایی و تزئینات بر روی آن، تا مکان منتخب برای برگزاری مجلس
همگی عرصههایی برای تفاخر و چشموهمچشمی است که بوقوع میپیوندد. حتی
باید اعتراف کرد که نوع پوشش صاحبان عزا بویژه خانمها در این مجالس
قابل تأمل و تأسف است.
مجالس عروسی:
مجالس عروسی به نمایشگاهی مبدل شدهاست که زن و مرد از آن به عنوان
عرصهای برای نمایش کالاهای منتسب به خود استفاده میکنند؛ گویا هدف
اصلی آنان برای شرکت در مراسم نمایش لباس و پوشاک و زیورآلات خویش است.
میزبان نیز به طریق دیگری در این بازی سراسر باخت شرکت میکند.
جشنها:
در جشن تولدها بویژه در ارتباط
با کودکان و جشنهای کودکان نیز پدیدهی مصرفگرایی بوضوح قابل مشاهده
و پیگیری است. نوع هدایا، نوع پذیرایی، محل پذیرایی و... همگی در اینجا
نقش محوری دارند. متأسفانه باید گفت جشنهای تکلیف فرزندان دختر ما نیز
از آفت خطرناک مصرفگرایی در امان نماندهاست و در حال رشد و سریان
است.
سفر:
در مسافرت نیز انتخاب محل سفر، وسیلهی
سفر، برنامه سفر و... میتوانند بالقوه و اکنون بالفعل کانونهایی برای
مصرفگرایی باشند به گونهای که مثلاً افرادی که با هواپیما و با تور
سیاحتی به خارج کشور یا مناطقی چون قشم و کیش سفر میکنند نسبت به
افرادی که مثلاً با اتوبوس یا قطار و یا با وسیلهی شخصی خود به مناطق
جنگی جنوب کشور و برای زیارت میروند، بسیار مرفهتر و توسط افراد
بیشتری مورد آرزو و رشک هستند.
رفت
و آمدهای فامیلی:
همچنین در دید و بازدیدهای فامیلی یا اصطلاحاً صلهی رحم مسئلهی مصرفگرایی
کاملاً مشهود است. کمشدن رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی، منحصرشدن
معاشرتها به صرف شام یا ناهار که نهایتاً به مدت دوساعت است و نوع
صحبتهایی که در این مدت ردوبدل میشود که اکثراً بر روی وسایل خانه،
کیفیت و قیمت آن بجای احوالپرسی و جویاشدن از مشکلات و گرفتاریهای
یکدیگر و سعی در رفع آن، متمرکز است همگی از آثار و پیامدهای مصرفگرایی
در میان خانوادههاست چرا که افراد مصرفگرا در هنگام میهمانی تمام همّ
و غمّشان در شیک نشان دادن سبک زندگانی خویش است و این را از طریق
خرید وسایل خانه، پذیرایی و... به بهترین نحو انجام میدهند. از این رو
مدام نگران این هستند که مبادا زندگی آنان از زندگی میهمان کمتر،
پایینتر و با تجملات و زرقوبرق کمتر باشد لذا اکثراً ترجیح میدهند
تا میهمانی را که سطح زندگیشان از سطح زندگی آنان بالاتر است را اصلاً
دعوت نکنند چرا که به دردسر و زحمتش نمیارزد. در این میان نوع ادا و
اطوارهای میزبان و میهمان هم در کمشدن ارتباطات کمتأثیر نیست مثلاً
نحوهی نشستن، غذاخوردن، حرفزدن و... به گونهای است که فرد میخواهد
از این طریق خود را بر دیگری برتری دهد و بعبارت دیگر دیگری را تحقیر و
تضعیف نماید. مسئلهای که جانرا اقتصاددان برجستهی کانادایی اولین
بار از آن به عنوان ریشهی مصرف متظاهرانه یا چشموهمچشمی در حدود 220
سال قبل یاد کرد.
آرایش و زینت:
عرصهی دیگر سبک زندگی نوع آرایش و زینت مردان و زنان است چه در خانه و
در میان اهل خانه، چه در محیط کار و فعالیت اقتصادی و چه در عرصهی
میهمانیها و جشنها و اجتماعات خانوادگی و فامیلی. آمارهای بالای مصرف
مواد آرایشی و بهداشتی در میان زنان و مردان، جراحیهای پلاستیک و
پوستی به منظور زیبایی پوست، چهره و مو و... بویژه در میان خانمها،
استفادهی مفرط از مواد و داروهای لاغرکننده و ضدچاقی، همچنین افزایش
بیسابقه و حیرتآور گرایش به بدلیجات و لوازم زینتی فاخر و پرزرقوبرق
همزمان با افزایش قیمت طلا و نقره از جمله مواردی است که مظهر
مصرفگرایی در میان زنان و مردان جامعهی ما به حساب میآید.
همهی موارد بالا در جدول 1 خلاصه شدهاست. خواننده
گرامی خود میتواند به جدول زیر موارد دیگری را بیفزاید.
عرصههای مصرفگرایی و
مصادیق آن در زندگی
بنابراین مصرفگرایی یک پدیدهی نو با ابعاد گوناگون
است که البته ریشههای تاریخی دارد و در دل سرمایهداری غرب زاییده شدهاست.
تحلیل رفتاری
اهداف مصرفکنندگان از مصرفگرایی
اینکه چنین رفتارهای مصرفی از کجا نشأت میگیرد و
انگیزههای آن، موضوعی است که هم اقتصاددانان و هم جامعهشناسان و هم
روانشناسان را چند دههای است که مشغول خود ساختهاست. بنابراین برای
شناخت مصادیق مصرفگرایی بایست به این انگیزهها توجه نمود. تحقیقات
این سه دسته از متخصصین ما را به موارد زیر رهنمون میسازد.
نکوداشت ظاهر
آنچه که در فرهنگ مصرفگرایی بسیار حائز اهمیت است
نگهداشت ظاهر است به نحوی که فرد از دید دیگران، جذاب، شیک، با پرستیژ
بالا و هماهنگ با مد روز باشد. اما این مسئله دیگر موضوعیت خود را در
محیط خصوصی خانه از دست میدهد چرا که در آنجا فرد، دیگر انگیزهای
برای اصلاح ظاهر خود نمییابد اما بالعکس در محیط بیرون خانه و بویژه
در محل کار و میهمانیها این امر یک مسئلهی حیاتی و ضروری است که عدم
رعایت آن منجر به کاهش اعتبار و شخصیت و موقعیت اجتماعی فرد خواهد شد.
بیان شخصیت و
هویت
چالش بحران هویت بویژه در تمدن غربی، سبب شدهاست بعد
از گذر از مارکسیسم و تمرکز بر نقشهای تولیدی و شغلی به عنوان زیربنای
شخصیت و هویت افراد، اکنون مصرف، الگوی مصرف و سبک زندگی مبتنی بر مصرف
در جامعهی سرمایهداری توانسته به عنوان عامل اصلی هویتزا خود را
معرفی نماید. بنابراین یکی از شاخصههای مصرفگرایی اینست که به شکلی
از نشاندادن هویت تبدیل شدهاست. در واقع دو لفظ شخص و مصرفکننده
تقریباً مترادف با یکدیگر شدهاند.[2] همیلتون
معتقد است امروزه، تقریباً کل خرید، تا اندازهای تلاشی است برای خلق
یا تجدید مفهومی از خویشتن.ما بطور نمادین به وسیلهی اکتساب اشیائی که
کمبودهای ادراکی ما را جبران میکنند، خود را کامل میکنیم.[3]
بنابراین به نظر میرسد انسانی که از درون از ارزشهای انسانی تهی
باشد، ارزشمندی و اعتبار خود را از بیرون از وجود خود و کالاهای مصرفی
تأمین مینماید.
برتریجویی
بر دیگران
جانرا اقتصاددان برجستهی کانادایی ریشهی مصرفگرایی
با به تعبیر دیگر مصرف افراطی کالاهای لوکسی و تجملاتی و منزلتی را در
حس برتریجویی انسان و تحقیر مقام دیگران میداند و معتقد است فرد
میخواهد با خرید کالاهای لوکسی چیزهایی را داشتهباشد که دیگران
نمیتوانند داشتهباشند و از طریق نمایش و تظاهر به آن، برتری خود را
بر دیگران اثبات کند. وی همچنین معتقد است مصارف مبتنی بر خودبرتربینی
موجب افزایش شکاف اجتماعی و اقتصادی بین سرمایهداران و کارگران و در
نتیجه از میانرفتن انسجام اجتماعی خواهدشد. وی خودبرتربینی طبقهی
سرمایهدار را عامل فساد و تباهی اجتماعی و اقتصادی جامعه و دارای
عواقبی برای رشد و رونق اقتصادی میداند.[4]
البته نگاه جان رابه کالاهای منزلتی، در اقتصاد سرمایهداری، به عنوان
عامل عقبرفت و ضد رشد و توسعه اقتصادی تلقی میشود. هر چند شاید به
عنوان یک عامل اخلاقی بتوان آنرا پذیرفت اما بر خلاف منافع عموم جامعه
است.
موانع مصرفگرایی
و ظرفیتهای پیشرو
اما در کنار این نکات منفی، نقاط مثبت زیادی به عنوان
استعداد و ظرفیت درونی و امکانات بالقوه و بالفعل در جامعهی اسلامی ما
وجود دارد که میتواند با این پدیدهی شوم و خطرناک به مقابله بپردازد
و آحاد جامعه را از خطرات و پیامدهای سوء آن نجات بخشد. در ذیل به
اجمال به برخی از این موارد امیدبخش اشاره میشود که امید است با
پایبندی و توجه به آنها مردم عزیزمان بتوانند زندگی بهتر و سالمتری
داشته باشند.
1. عامل قوی مذهب و دین
2. عامل خودآگاهی و بازگشت به سنتهای پسندیده
3. عامل شناخت انگیزهها و توطئههای دشمنان در ترویج
مصرفگرایی
4. عامل شناخت همگانی و فراگیر پیامدهای سوء مصرفگرایی
مذهب به عنوان قویترین عامل اکنون بر سر راه
مصرفگرایی قرار دارد. استرنز چنین اقرار میکند: اسلام و مصرفگرایی
مدرن، دو چیزی هستند که براحتی نمیتوانند شریک یکدیگر به حساب آیند
بلکه در مقابل هم هستند. اسلام همچنین بر غرور و افتخار هویتهای سنتی
تأکید میکند که به آسانی میتواند استانداردهای وارداتی بویژه از غرب
ملحد را بیاعتبار سازد[5]. بدین ترتیب مدهب
بویژه مذهب اصیل اسلام میتواند اولاً انسان را از صرف پرداختن به
ظواهر و زرقوبرقها به بواطن امور و معنویات و اخلاقیات سوق دهد.
ثانیاً میتواند یک شخصیت و هویت مستقل و مستحکم و عمیق تحت عنوان
بندهی خداوند یکتا و قادر و متعال بودن به آدمی ببخشد و او را از
بحران هویت نجات بخشد بطوری که دیگر نیازی نباشد تا با وسایل مادی
مصرفی خود برای خویش هویت بسازد و هر روز دچار دگرگونی و تحیر باشد و
ثالثاً با پایبندی انسان به مذهب و معنویات و امور اخلاقی دیگر حس
برتریطلبی بر دیگران و تحقیر سایرین به امری مذموم و ناپسند تبدیل شده
و بالعکس مواسات و همدردی با دیگران و دستگیری و خدمت به آنان جایگزین
این خصلت مذموم میگردد.
عامل دومی که سبب شده تا مصرفگرایی در میان برخی مردم
رو به کاهش بگذارد، مسئلهی بازگشت به الگوهای سنتی مصرف است. الگوهایی
همچون گرایش به مواد غذایی طبیعی و بدون مواد افزودنی و نگهدارنده،
مصرف داروهای گیاهی بجای داروهای شیمیایی، استفاده از ظروف سنتی مسی و
بطور کلی وسایل همراه و سازگار با محیطزیست مواردی از این جمله است.
این عامل نیز در نقطهی مقابل مصرفگرایی است که شیک بودن، زیبایی
ظاهر و جدید و بهروز بودن را نقطهی اساسی عزیمت خود میداند و از
طریق سادگی، قدمت همراه با حکمت و البته واقعبینی، انسان را به فطرت و
طبیعت اصیل خویش باز میگرداند.
عامل سوم عبارتست از آشکارشدن دستهای پنهان و پشت
صحنهی مصرفگرایی غربی است که تنها بخاطر سودبری شرکتهای بزرگ
چندملیتی حاضر است تا به هر اقدامی برای مصرف بیشتر مردم و در نتیجه
سود بالاتر این شرکتها دست بزند بدون اینکه به عواقب سوء آن کمترین
توجهی داشتهباشد.
عامل چهارم روشنگریهایی است که رهبری عزیز انقلاب
بویژه در سالهای اخیر بطور شدیدی بر این مسئله داشتهاند و همگان را
به اصلاح و معالجهی این بیماری فراخواندهاند. در واقع هشدار به اینکه
پدیدهی مصرفگرایی نه تنها نقطهی مثبت و افتخار نیست بلکه نوعی
بیماری خطرناک اجتماعی است که عواقب بسیار خطرناکی برای فرد، خانواده،
جامعه و امت اسلامی دارد و باید هرچه سریعتر مورد اصلاح و تجدید نظر
قرار گیرد. در پایان به یکی از سخنان تکاندهندهی ایشان در این باب به
عنوان حسن ختام اشاره میشود: «مصرف گرایی، جامعه را ازپای در
می آورد. جامعه ای که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدانهای
مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل
و کم کنیم و از زیادیها بزنیم».[6]
Featherstone, Mike, Consumer Culture and
Postmodernis , 2nd edition, SAGE Publications Ltd, 2007, p83[1]
[2]درنینگ،
آلن، چقدر کافیست؟، ترجمه عبدالحسین وهابزاده، مشهد، انتشارات
جهاد دانشگاهی مشهد، چاپ دوم، 1376، ص10.
[3]Hamilton, Clive
and Denniss, Richard, Affluenza : when too much is never
enough, National Library of Australia,2005, p13
[4]Mason,
Roger."John Rae and conspicuous consumption" in Hamouda,
O.F. Lee, C. and Mair, D. The economics of John Rae, London
and New York, Routledge, (2005): pp95-107.
[5]Stearns, Peter,
, Consumerism in World History, The global transformation of
desire, London and New York, Routledge, 2006, p126
[6]بیانات
در خطبههاى نماز عید فطر 1381/09/15
|