شهید آوینی
 


عنوان مقاله: تفکر ترجمه ای

 

 

 

(حسن رحیم پور ازغدی)

 

 

 

«نقد با شك، آغاز می شود و منتقد با بیدار كردن شك، می كوشد تا پایه های «یقین» را استوار كند و امروز «بنیادگرایی لیبرال» با همان جزمیت بنیادگرایی ماركسیستی، ساحت تفكر انتقادی و غیر ترجمه ای را به تعطیل و تسلیم فرا می خواند. ما در عصر ترجمه و تقلید به سر می بریم و كسانی متفكرتر دانسته می شوند كه مترجم ترند. جرأت اجتهاد در برابر غرب، از ما سلب شده است اما تمدن سازی بدون برخورد انتقادی با تفكر ترجمه ای، امكان ندارد.

امروز «ترجمه»، در علوم سیاسی، اقتصاد، حقوق و حتی ادبیات و الهیات، «تابو»های بسیاری تراشیده است كه حتی نگاه انتقادی به آنها، جزء محرمات عصر جدید درآمده است. یك ارجاع مطنطن با سلسله سندی هر چه غربی تر، اعتباری بیش از هزار نظریه پردازی بومی و اجتهادی یافته و ظاهراً خلل برنمی دارد زیرا «استاد فرموده» را نمی توان به زیر مهمیز سوال كشید!! تألیفات جامعه شناسان، متكلمان، حقوقدانان و فیلسوفان سیاسی غرب، در كشورهای نظیر ما بدل به متون مقدس شده اند.

بسیاری از رجال ما و محافل آكادمیك شرق، فكر كردن را كنار گذارده اند و تنها ترجمه می كنند و این تحجر جدید به اندازه تحجر قدیم، راه «اجتهاد» را بسته است و البته اگر تحجر قدیم، راه را بر «اجتهاد» نمی بست، تحجر جدید تجدد غربی، تا این حد میدان نمی یافت. تجدد به سبك غرب، چنان حالت ارتدوكسی و جمود به خود گرفته كه رابطه ما با روند «ترجمه»، از رابطه «شاگرد- معلم» نیز تنزل كرده و به رابطه «مرید- مرشد» بدل شده است و حتی انسان های با استعداد ما كه قادر به جریان دادن گفتمان های جدید در محافل روشنفكری می شوند، همه استعداد خود را در «تقلید» هر چه شبیه تر با نسخه اصل و در جهت بومی سازی فرهنگ غرب مصروف داشته و خطوط قرمز را قرمزتر كرده اند. كمیته های ترجمه ای بد اخلاق، تنگ چشم و خودجوشی!! تشكیل شده كه با غربالی ریزبافت، همه آنچه بر خلاف آیات مقدس عصر جدید غرب، منتشر می شود، بیخته و روحیه اجتهاد را سركوب و استهزا می كند كه: «علمی نیست»، «مشخصات آكادمیك و كلاسیك را ندارد»، «به منابع خارجی، ارجاع نداده است»، «لحن ایدئولوژیك دارد» و... حال آن كه اگر معیار یك داوری ایدئولوژیك (به مفهوم «غیرعلمی»)، همانا قضاوت جانب دار و به دور از انصاف باشد، از قضاء، ایدئولوژیك ترین لحن را در غرب گرایان متعصب و مدرنیست های جزم اندیش باید سراغ گرفت. دیگر با متواترات ترجمه ای، نمی توان چانه زد و ذهن ما پر شده است از سمعیات غیرمدلل كه در خواب هم نباید به آنها شك كرد.

محافل فرهنگی ما زبانی سرشار از منقولات غربی یافته و به آن تعبد می ورزند و انكیزیسیون روشنفكری غرب با وسواس هزار بار شدیدتر و موهن تر، مراقب فكر كردن ماست و هر كس به این مقدسات، كفر ورزد یا مرتد شود به صلیب «تحقیر» و «تحریم» كشیده خواهد شد. آورندگان پیام مغرب زمین به بركت رسانه های جهانی غرب، در عالم فرهنگ، چنان حكومت نظامی اعلام كرده اند كه انتقاد از یك عالم علوم اجتماعی غرب یا از یك فیلسوف تحلیل زبانی یا یك كشیش متجدد انگلیسی، صد بار خطیرتر از انكار خدا و اخلاق و حقیقت در «عصر اعتقاد» شده است و مؤلف نقد خرد ناب- ایمانوئل كانت، فیلسوف مدرنیته- هرگز گمان نمی كرد كه با این كتاب، بنیاد یكی از جزمی ترین اصول عقاید را در طول تاریخ می گذارد.

امروز ساده ترین حرف های غربی را در ابهامی مقدس می پوشانند و حق داوری را از خواننده جهان سومی!! سلب می كنند. امروز بسیاریم كسانی كه می نویسیم بی آن كه دلالات واقعی آن چه را می نویسیم در نظر داشته باشیم افكار خود را فكر نمی كنیم. خود، حرف می زنیم اما حرف های خود را نمی زنیم. ما فكر نمی كنیم. ما فكر می شویم. امروز و هر روز، خرمن امتیازات و افتخارات را به پای پژوهشگران بی ضرر و فاضلان بی طرف می ریزند. گرچه اهل فضل شاید نابردبار و تنگ افق و تجاوز پیشه باشند اما «نقد ملتزم»، راست فتنه انگیز است و امروز، راست فتنه انگیز، از «دروغ مصلحت آمیز»، بالاتر است. در دورانی كه بضاعت یا جرأت نقد غرب را ندارند و فقط به آن فحش می دهند یا آن را می پرستند، مردان و زنانی فرهیخته و دقیق باید، تا به این مجاهدت علمی برخیزند و با شك در داده های انبوه ترجمه ای، خواب ذهنی جامعه علمی كشور را برآشوبند گرچه منتقد جدی، همواره تنهاست. ناقد ملتزم نیز می توانست نظاره كنان، تفاضل كند و چون فاضلان بی درد و بی مسأله و غایب از صحنه باشد كه جز در ازای «ما به ازای شخصی»، حاضر و بلكه قادر به فكر كردن و نوشتن نیستند و نه هرگز برای «اصول»، رنج نوشتن می برند و نه در راه دفاع از «حقیقت» و «فضیلت»، احرام تفكر می بندند اما اینان هرگز هیچ معضل بزرگ علمی را نیز حل نخواهند كرد زیرا مسأله ها را متفكران دردمندند كه حل می كنند و تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است. زبان حل ناقد ملتزم، این است كه من به عنوان یك انسان، باید عكس العمل نشان دهم وگرنه، انسانیت من مشكوك خواهد شد و وقتی یك نویسنده، قلم به دست گرفت و شناخته شد، به محض آن كه در مورد مسأله معینی سكوت كند، همه خوانندگان حق دارند یقه اش را بگیرند كه چرا سكوت كردی؟

وقتی از «نقد»، سخن می گوییم، بی شك به تفاوت میان چاقوی جراحی با ساطور قصابی، توجه داریم و طرفین نقد باید هر دو ملتفت این تفاوت باشند. كوبیدن آدم ها در نقشه ما نیست و ما به ضرب و شتم ادله مخالفانمان نمی پردازیم. محافل فكری و مطبوعاتی ما احتیاج به هیأت منصفه های فكری دارند و البته اگر در حین نقد و تشریح كالبد یك مطلب، مقداری چركابه یا خون، نشت كند نباید جراح را جلاد نامید.»

در كشور ما یكی از نخستین تجربه های نسل دوم انقلاب در مواجهه انتقادی با میراث افراطی ترجمه از الهیات و علوم انسانی غرب بوده است كه در شكل نقد دین جدیدی كه در حال ساخته شدن بود ظهور كرد. دینی كه با انكار حقانیت و عقلانیت «معارف اسلام» و با انكار «حجیت متن دینی» آغاز شد و از طریق تركیب «سكولاریزم» با یك «عرفان تحریف شده» به دنبال توجیه مذهبی و عرفانی «الحاد» و ارایه یك «اسلام بدون معارف واضح عقلانی» و یك «اسلام منهای احكام و شریعت» بوده است.

این رویكرد به دنبال «عقل زدایی» از مفاهیم دینی و تبدیل «وحی» به یك «تجربه روانی و بشری» و نسبی سازی همه معارف و حقایق زبانی و «یقین ستیزی» و حاكمیت بخشیدن به گفتمان «اصالت شك» در حوزه دینداری بوده است و با جاسازی یك معنویت تخدیری و مبهم و بدون پایه نظری و یك «عرفان نمای غیرانبیایی» به جای «عرفان اسلامی» كه از سویی با «عقاید اسلامی» و از سویی دیگر با «قوانین اسلامی» در یك انسجام منطقی و نظری درتنیده است، تفكیك دین از «عقلانیت و حقوق بشر»(یعنی از عرصه اندیشه و عمل انسانی) و به ویژه انكار مفهوم «حكومت اسلامی» را تئوریزه می كرد ومی خواست به نام نواندیشی و اصلاح دین در آن واحد، هم حقوق و قوانین اسلام (به ویژه قوانین اجتماعی و حكومتی آن) و هم معارف حقه كتاب و سنت را تحت پوشش نوعی «الهیات سكولار» با تقلید از كشیش های متجدد غربی و كلام «لیبرال- پروتستان» نفی كند و نوعی اخلاق سكولار و معنویت سكولار را با پوشش ادبیات عرفانی ایران و اسلام، جایگزین عرفان حقیقی و معنویت ریشه دار و مثبت اسلامی كند.

این رویكرد می كوشید میان «پوزیتیویسم جدید» و «فلسفه تحلیلی» قشریون انگلیسی، در حوزه شناخت شناسی با «معنویت از نوع اگزیستانسیالیستی» غرب، رابطه نامشروع برقرار كند و با استفاده از افراطی ترین نحله های هرمنوتیك اروپا این دین جدید را به نام قرائت مدرن و انسانی از دین در بازار سیاه به كودكان عالم معرفت، گران بفروشد و باب «تفسیر به رأی» در متن دین را به نفع مذهب كنونی غرب بگشاید و در تمام این سالها هرگز حاضر به گفت وگوی شفاف و علمی توام با رعایت اخلاق و منطق و با شفافیت آكادمیك و در حضور اهل فضل نشد و نه كتباً و نه شفاهاً تن به این شفافیت نداد و نخواهد داد و همچنان ترجیح می دهد به جای پاسخگویی علمی در محضر اهل نقد و علم، تنها در محافل عمومی و تریبون های سیاسی و ژورنالیستی در داخل و خارج كشور حاضر شود به جای نوشتن كلمه «مار»، عكس مار را بكشد.


Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo