بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

 

مستحبّات نماز ميّت

مسأله : چند چيز در نماز ميّت مستحب است:

اوّل: كسى كه نماز ميت مى خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد، و احتياط مستحب آن است در صورتى تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد.

دوّم: اگر ميت مرد است، امام جماعت يا كسى كه فرادى به او نماز مى خواند مقابل وسط قامت او بايستد و اگر ميت زن است مقابل سينه اش بايستد.

سوّم: پابرهنه نماز بخواند.

چهارم: در هر تكبير دستها را بلند كند.

پنجم: فاصله او با ميت به قدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد.

ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند.

هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مى خوانند، آهسته بخوانند.

هشتم: در جماعت اگرچه مأموم يك نفر باشد عقب امام بايستد.

نهم: نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند.

دهم: پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصَّلاة.

يازدهم: نماز را در جايى بخوانند كه مردم براى نماز ميت بيشتر به آنجا مى روند.

دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مى خواند در صفى تنها بايستد.

مسأله : خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است ولى در مسجدالحرام مكروه نيست.

 

احـكام دفـن

مسأله : واجب است ميت را طورى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند و در صورتى كه ترس درنده و نزديك شدن انسانى كه از بوى ميت اذيت شود در بين نباشد باز احتياط واجب آن است كه گودى قبر به همان اندازه مذكور در بالا باشد، و اگر ترس آن باشد كه جانور بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

مسأله : اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد مى توانند به جاى دفن، او را در بنا يا تابوت بگذارند.

مسأله : ميت را بايد در قبر به پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او رو به قبله باشد.

مسأله : اگر كسى در كشتى بميرد چنانچه جسد او فاسد نمى شود و بودن او در كشتى مانعى ندارد بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن كنند، وگرنه بايد در كشتى غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميّت چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيندازند يا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند و اگر ممكن است بايد او را در جايى بيندازند كه فوراً طعمه حيوانات نشود.

مسأله : اگر بترسند كه دشمن، قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد چنانچه ممكن باشد بايد به طورى كه در مسأله پيش گفته شد او را به دريا بيندازند.

مسأله : مخارج انداختن در دريا و مخارج و محكم كردن قبر ميت را در صورتى كه لازم باشد بايد از اصل مال ميت بردارند.

مسأله : اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند كه روى بچه به طرف قبله باشد بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.

مسأله : دفن مسلمان درقبرستان كفار ودفن كافردرقبرستان مسلمانان جائز نيست.

مسأله : دفن مسلمان در جايى كه بى احترامى به او باشد مانند جايى كه خاكروبه و كثافت مى ريزند، جايز نيست.

مسأله : ميت را نبايد در جاى غصبى دفن كنند و دفن كردن در جايى كه براى غير دفن كردن وقف شده مثل مسجد و حسينيه جايز نيست.

مسأله : دفن ميّت در قبر مرده ديگر جائز نيست مگر آن كه قبر، كهنه شده باشد و ميت اوّلى حتّى استخوانهايش از بين رفته باشد. و زمين قبر وقف قبرستان باشد يا ملك فردى باشد كه اجازه دفن ميّت دوم را بدهد يا زمين موات باشد. و اگر احتمال برود كه جنازه سابق هنوز به طور كامل از بين نرفته نبش قبر براى دفن مجدد يا هر امر ديگرى جايز نيست ولى اگر نبش شد دفن مجدد مانعى ندارد.

مسأله : چيزى كه از ميّت جدا مى شود، اگرچه مو و ناخن و دندانش باشد، بايد با او دفن شود، ودفن ناخن ودندانى كه در حال زندگى ازانسان جدامى شود مستحب است.

مسأله : اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند.

مسأله : اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند، و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند اشكال ندارد، ولى بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است يا زنى كه اهل فن باشد او را بيرون بياورند و اگر ممكن نيست مرد محرمى كه اهل فن باشد، و اگر آن هم ممكن نشود مرد نامحرمى كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد، و در صورتى كه آن هم پيدا نشود كسى كه اهل فن نباشد مى تواند بچه را بيرون آورد.

مسأله : هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد اگرچه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند به وسيله كسانى كه در مسأله پيش گفته شد پهلوى چپ او را بشكافند و بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند.

 

مستحبّات دفن

مسأله : مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند مگر آن كه قبرستان دورتر، از جهتى بهتر باشد مثل آن كه مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، يا مردم براى فاتحه اهل قبور بيشتر به آن جا بروند و نيز جنازه را در چند ذرعى قبر، زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك ببرند، و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند. و اگر ميت مرد است در دفعه سوّم طورى زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند. و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه اى روى قبر بگيرند، و نيز جنازه را به آرامى از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند، و دعاهايى كه دستور داده شده، پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن كه ميت را در لحد گذاشتند، گره هاى كفن را باز كنند و صورت ميت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او بسازند و پشت ميت، خشت خام يا كلوخى بگذارند كه ميّت به پشت برنگردد و پيش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ ميّت بگذارند و دهان را نزديك گوش او ببرند و به شدّت حركتش دهند و سه مرتبه بگويند:

اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا فُلانَ ابنَ فُلانْ و به جاى فلان اسم ميت و پدرش را بگويند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش على است سه مرتبه بگويند:

اِسْمَعْ اِفْهَمْ يا مُحَمّدبن عَلِىّ پس از آن بگويند:

هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِى فارَقْتَنا عَلَيْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاّالله وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلّى الله عَلَيْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَيّدُ النّبيّينَ وَخْاتَمُ الْمُرْسَلِينَ وَاَنَّ عَليّاًاَمِيرُالْمُؤمِنينَ وَسَيّدُ الوَصِييّنَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَى الْعالَميِنَ وَاَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْن وَعَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْن وَمُحَمَّدَبْن عَلِىٍّ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد وَموُسَى بْنَ جَعْفَر وَعلىَّ بْنَ موُسى وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِىٍّ وَعلىَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِىّ صَلَواتُ الله عَلَيْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنيِنَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَى الخَلْقِ اَجْمَعينَ وَاَئِمَّتكَ اَئِمَّةٌ هُدِىَ اَبْرارٌ يا فُلانَ بْنَ فُلان و به جاى فلان بن فلان اسم ميّت و پدرش را بگويد:

و بعد بگويد: اذا اَتاكَ الْمَلَكانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَيْنِ مِنْ عِنْدِاللهِ تَبارَكَ وَتَعالى وَسَئَلاكَ عَنْ رَبِّكَ و عَنْ نَبِيِّكَ وَعَنْ دينِكَ وَعَنْ كِتابِكَ وَعَنْ قِبْلَتِكَ وَعَنْ اَئِمَّتِكَ فَلاْ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِى جَوابِهِما اللهُ رَبّى وَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ نَبِيّى وَالاْسْلامُ دينى وَالْقُرآنُ كِتابى وَالْكَعْبَةُ قِبْلَتِى وَاَمِيرُالْمُؤمِنينَ عَلىُّ بْنُ اَبِى طالب اِمامى وَالْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ الْمُجْتَبى اِمامى وَالْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىٍّ الشَّهيدُ بِكَرْبَلا اِمامى وَعلِىُّ زَيْنُ الْعابِدينَ اِمامى وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامى وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامى، وَ مُوسَى الْكاظِمُ اِمامى، وَعَلىُّ الرِّضا اِمامِى، وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامِى، وَعَلِىٌّ الْهادِى اِمامِى وَالْحَسنُ الْعَسْكَرى اِمامى وَالْحُجَّةَ الْمُنْتَظَرُ اِمامِى هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ اَئِمَّتى وَسادَتى وَقادَتى وَشُفَعْائى بِهِمْ اَتَوَلَّى وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِى الدُّنْيا وَالاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ يا فُلانَ بْنَ فُلان

و به جاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد بعد بگويد:

اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى نِعْمَ الرَّبُّ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَّسوُلُ وَاَنَّ عَلِىِّ بْنَ اَبىِ طالِب وَاوْلادَهُ الْمَعْصوُمينَ الاْئِمَّةَ الاْثْنى عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّةُ وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حَقُّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْكَر وَنَكِير فىِ القَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقٌ والنُشُورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِيزانَ حَقٌّ وَتَطايُرَ الكُتُبِ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَاَنَّ اللهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبوُرِ

پس بگويد: اَفَهِمْتَ يا فُلانُ

و به جاى فلان اسم ميّت را بگويد پس از آن بگويد:

ثَبَّتَكَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَهَديكَ اللهُ اِلى صِراط مُسْتَقيم عَرَّفَ اللهُ بَيْنَكَ وَبَيْنَ اوْلِيائِكَ فِى مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ

پس بگويد: اللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَاصْعَدْ بِروُحِه اِلَيْكَ وَلَقّنهُ مِنْكَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَكَ عَفْوَك.

مسأله : مستحب است كسى كه ميّت را در قبر مى گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پاى ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان ميت كسانى كه حاضرند، با پشت دست خاك بر قبر بريزند و بگويند: اِنّا لله واِنّا اِلَيْهِ راجِعوُن. اگر ميت زن است كسى كه با او محرم مى باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمى نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.

مسأله : مستحب است قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود و روى قبر آب بپاشند، و بعد از پاشيدن آب كسانى كه حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه اِنّا اَنْزَلْناه بخوانند و براى ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند:

اللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَاصْعَدْ اِلَيْكَ روُحَهُ وَلَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَاَسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنِيهِ بِهِ عَنْ رَحْمَة مَنْ سِواكَ.

مسأله : پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده اند مستحب است وَلِىّ ميت يا كسى كه از طرف ولىّ اجازه دارد، دعاهايى را كه دستور داده شده، به ميت تلقين كند.

مسأله : بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتى دهند ولى اگر مدتى گذشته است كه به واسطه سر سلامتى دادن، مصيبت يادشان مى آيد، ترك آن بهتر است، و نيز مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ميت غذا بفرستند غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

مسأله : مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميت را ياد مى كند بگويد: «اِنّالله وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» و براى ميت قرآن بخواند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

مسأله : جائز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.

مسأله : پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جائز نيست.

مسأله : اگر مرد در مرگ زن يا فرزند يقه يا لباس خود را پاره كند يا اگر زن در عزاى ميت صورت خود را بخراشد به طورى كه خون بيايد يا موى خود را بكند بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند و اگر نتواند بايد سه روز روزه بگيرد بلكه اگر خون هم نيايد بنابر احتياط واجب به اين دستور عمل نمايد.

مسأله : احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت صدا را خيلى بلند نكنند.

 

نماز وحشت

مسأله : مستحب است در شب اول قبر، دو ركعت نماز وحشت براى ميت بخوانند و دستور آن اين است كه در ركعت اول بعد از حمد يك مرتبه آية الكرسى و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره اِنّا اَنْزَلْنا بخوانند و بعد از سلام نماز بگويند اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَابْعَثْ ثَوابَها اِلَى قَبْرِ فُلانَ و به جاى كلمه فلان اسم ميت را بگويند.

مسأله : نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر مى شود خواند، ولى بهتر است در اول شب بعد از نماز عشاء خوانده شود.

مسأله : اگر بخواهند ميت را به شهر دورى ببرند يا به جهت ديگر دفن او تأخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخير بيندازند.

 

نبش قـبر

مسأله : نبش قبر مسلمان يعنى شكافتن قبر او اگرچه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد اشكال ندارد.

مسأله : نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگرچه سالها بر آن گذشته باشد حرام است.

مسأله : شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست:

اوّل: اگر ميت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آن جا بماند.

دوّم: اگر كفن يا چيز ديگرى كه با ميت دفن شده غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود كه در قبر بماند، و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند. ولى اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند در صورتى كه وصيتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد، براى بيرون آوردن اينها نمى توانند قبر را بشكافند.

سوّم: اگر ميت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد يا بفهمند غسلش باطل بوده يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. كه در اين فرض اگر نبش قبر موجب هتك ميت باشد يعنى جنازه متعفن يا متلاشى شده باشد جايز نيست. اما اگر ميت بدون نماز دفن شده باشد نبش جايز نيست بلكه بر قبر نماز خوانده مى شود.

چهارم: اگر براى ثابت شدن حقى بخواهند بدن ميت را ببينند.

پنجم: اگر ميت را در جايى كه بى احترامى به اوست مثل قبرستان كفار يا جايى كه كثافت و خاكروبه مى ريزند دفن كرده باشند.

ششم: اگر براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است، قبر را بشكافند مثلاً بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله اى كه دفنش كرده اند بيرون آورند.

هفتم: اگر بترسند درنده اى بدن ميت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن بيرون آورد.

هشتم: اگر قسمتى از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند، احتياط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود.

نهم: اگر ميت وصيت كرده كه جنازه اش را قبل از دفن به مشاهد مشرفه منتقل كنند و عمداً يا به هر جهتى بر خلاف وصيت او عمل شده جايز بلكه واجب است قبر را نبش و جنازه را به محل مورد وصيت منتقل كنند، مگر اين كه بدن فاسد شده باشد يا نبش مستلزم هتك باشد، و در غير اين صورت نبش قبر جهت حمل به مشاهد مشرفه خلاف احتياط است هرچند وصيت كرده باشد.

 

غسلهاى مستحب

مسأله : غسلهاى مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است و از آن جمله است:

1ـ غسل جمعه، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و بهتر است نزديك ظهر به جا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است كه بدون نيت ادا و قضا تا عصر جمعه به جا آورد، و اگر در روز جمعه غسل نكند از صبح شنبه تا غروب قضاى آن را به جا آورد. و قضاى آن در شب شنبه بنابر احتياط صحيح نيست و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند مى تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگويد:

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ الله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْنِى مِنَ التّوّابينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ الْمُتَطَهِّرينَ».

2ـ غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهاى طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم، ولى از شب بيست و يكم مستحب است همه شب غسل كند، و براى غسل شب اول، پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم، بيست و پنجم، بيست و هفتم و بيست و نهم بيشتر سفارش شده است. و وقت غسل شبهاى ماه رمضان تمام شب است و بهتر است مقارن غروب آفتاب بجا آورده شود ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بين نماز مغرب و عشا به جا آورد. و نيز مستحب است در شب بيست و سوم غير از غسل اول شب، يك غسل هم در آخر شب انجام دهد.

3ـ غسل روز عيد فطر و عيد قربان، و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پيش از نماز عيد بجا آورد، و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتياط آن است كه به قصد رجاء انجام دهد.

4ـ غسل شب عيد فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب بجا آورده شود.

5ـ غسل روز هشتم و نهم ذيحجّه، و در روز نهم بهتر است آن را نزديك ظهر بجا آورد.

6ـ غسل روز اول و پانزدهم و بيست و هفتم و آخر ماه رجب.

7ـ غسل روز عيد غدير، و بهتر است قبل از ظهر آن را انجام دهد.

8ـ غسل روز بيست و چهارم ذيحجّه.

9ـ غسل روز عيد نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربيع الاول و روز بيست و پنجم ذى العقده را رجاءً انجام دهد.

10ـ غسل دادن بچه اى كه تازه به دنيا آمده است.

11ـ غسل زنى كه براى غير شوهرش بوى خوش استعمال كرده است.

12ـ غسل كسى كه در حال مستى خوابيده است.

13ـ غسل كسى كه جايى از بدنش را به بدن ميتى كه غسل داده اند رسانده است.

14ـ غسل كسى كه در وقتى كه ماه و خورشيد كاملاً گرفته است نماز آيات را عمداً نخوانده است.

15ـ غسل كسى كه براى تماشاى دار آويخته رفته و آن را ديده باشد ولى اگر اتفاقاً يا ازروى ناچارى نگاهش بيفتد يا مثلاً براى شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نيست.

مسأله : پيش از داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه، مسجدالحرام، خانه كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه و مسجد پيغمبر و حرم امامان (عليهم السلام) مستحب است انسان غسل كند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود يك غسل كافى است و كسى كه مى خواهد در يك روز داخل حرم مكه و مسجدالحرام و خانه كعبه شود، اگر به نيت همه يك غسل كند كافى است. و نيز اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيغمبر (صلى الله عليه وآله)شود، يك غسل براى همه كفايت مى كند و براى زيارت پيغمبر و امامان از دور يا نزديك و براى حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنين براى توبه و نشاط به جهت عبادت و براى سفر رفتن خصوصاً سفر زيارت حضرت سيدالشّهداء (عليه السلام) مستحب است انسان غسل كند و اگر يكى از غسلهايى را كه در اين مسأله گفته شد بجا آورد و بعد كارى كه وضو را باطل مى نمايد مرتكب شود مثلاً بخوابد، غسل او باطل مى شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.

مسأله : انسان نمى تواند با غسل مستحبى كارى كه مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد.

مسأله : اگر چند غسل بر كسى مستحب باشد و به نيّت همه يك غسل به جا آورد كافى است. و همچنين اگر چند غسل واجب بر عهده يك نفر باشد يا چند واجب و چند مستحب، مى تواند به نيت همه آنها يك غسل انجام دهد و در جايى كه چند غسل واجب بر عهده اوست اگر فراموش كند و نيت يكى از آن غسل ها را بكند كفايت از ساير غسل ها مى كند و تنها غسل جنابت كفايت از وضو مى كند و همراه غسلهاى ديگر چه واجب و چه مستحب بايد وضوء بگيرد.

تيـمّم

در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:

 

موارد تيمّم

مورد اوّل

تهيه آب به قدر وضو يا غسل ممكن نباشد.

مسأله : اگر انسان در آبادى باشد بايد براى تهيه آب وضو و غسل، به قدرى جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود، و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به واسطه درخت و مانند آن راه رفتن در آن زمين مشكل است بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى كردند در جستجوى آب برود و اگر زمين آن اين طور نيست بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو نمايد.

مسأله : اگر بعضى از چهار طرف هموار و بعضى ديگر پست و بلند يا راه رفتن در آن مشكل باشد بايد در طرفى كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفى كه اين طور نيست به اندازه پرتاب يك تير جستجو كند.

مسأله : در هر طرفى كه يقين دارد آب نيست، جستجو لازم نيست.

مسأله : كسى كه وقت نماز او تنگ نيست و براى تهيه آب وقت دارد، اگر يقين دارد در محلى دورتر از مقدارى كه بايد جستجو كند آب هست در صورتى كه مانعى نباشد و مشقّت هم نداشته باشد بايد براى تهيّه آب برود و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محلّ لازم نيست. ولى اگر اطمينان داشته باشد بنابر احتياط واجب بايد براى تهيّه آب به آن محلّ برود.

مسأله : لازم نيست خود انسان به جستجوى آب برود بلكه مى تواند كسى را كه به گفته اواطمينان دارد بفرستد ودر اين صورت اگر يك نفر از طرف چندنفر برود كافى است.

مسأله : اگر احتمال دهد كه داخل بار سفر خود يا در منزل يا در قافله آب هست، بايد به قدرى جستجو نمايد كه به نبودن آب يقين كند، يا از پيدا كردنِ آن نااميد شود.

مسأله : اگر پيش از وقت نماز، جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نيست دوباره به جستجوى آب برود.

مسأله : اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز بعد در همان جا بماند، چنانچه احتمال دهد آب پيدا مى شود احتياط واجب آن است كه به جستجوى آب برود.

مسأله : اگر از درنده يا دزد بر جان و مالش بترسد، يا جستجوى آب به قدرى سخت باشد كه نتواند تحمل كند يا وقت نماز به قدرى تنگ باشد كه هيچ نتواند جستجو كند، جستجو لازم نيست.

مسأله : اگر در جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود معصيت كرده، ولى نمازش با تيمم صحيح است.

مسأله : كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند چنانچه دنبال آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد نمازش باطل است.

مسأله : اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايى كه جستجو كرده آب بوده، نماز او صحيح است.

مسأله : اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيّه آب براى او ممكن نيست چنانچه بتواند وضوى خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل نمايد.

مسأله : اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيّه آب براى او ممكن نيست چنانچه بتواند وضوى خود را نگهدارد احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.

مسأله : كسى كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد اگر بداند كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمى كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد ريختن آن حرام است، و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آن را نريزد.

مسأله : كسى كه مى داند آب پيدا نمى كند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوى خود را باطل كند يا آبى كه دارد بريزد معصيت كرده ولى نمازش با تيمم صحيح است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه قضاى آن نماز را بخواند.

مورد دوّم

مسأله : اگر به واسطه پيرى، يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها يا نداشتن وسيله اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، بايد تيمم كند.

مسأله : اگر براى كشيدن آب از چاه دلو و ريسمان و مانند اينها لازم دارد و مجبور است بخرد يا كرايه نمايد، اگرچه قيمت آن چندين برابر معمول باشد، بايد تهيه كند. و همچنين است اگر آب را به چندين برابر قيمت بفروشند. ولى اگر تهيه آنها به قدرى پول مى خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نيست تهيه نمايد.

مسأله : اگر ناچار شود كه براى تهيه آب قرض كند بايد قرض نمايد ولى كسى كه مى داند يا گمان دارد كه نمى تواند قرض خود را بدهد واجب نيست قرض كند.

مسأله : اگر كندن چاه مشقتى كه معمولا تحمل نمى شود ندارد بايد براى تهيه آب، چاه بكند.

مسأله : اگر كسى مقدارى آب بدون منتى كه معمولا تحمل نمى شود به او ببخشد بايد قبول كند.

مورد سوّم

مسأله : اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد كه به واسطه استعمال آن مرض يا عيبى در او پيدا شود يامرضش طول بكشد ياشدت كند يا به سختى معالجه شود بايد تيمم نمايد، ولى اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.

مسأله : لازم نيست يقين كند كه آب براى او ضرر دارد بلكه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس براى او پيدا شود بايد تيمم كند.

مسأله : كسى كه مبتلا به درد چشم است و آب براى او ضرر دارد بايد تيمم نمايد.

مسأله : اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر، تيمم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمم او باطل است. و نمى تواند با آن نماز بخواند ولى اگر بعد از نماز بفهمد نمازش صحيح است. ولى براى نمازهاى بعدى بايد وضو بگيرد.

مسأله : كسى كه فكر مى كند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.

مورد چهارم

مسأله : هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، خود او يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كسانى كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگى بميرند يا مريض شوند يا به قدرى تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد بايد به جاى وضو و غسل تيمم نمايد، و نيز اگر بترسد حيوانش از تشنگى تلف شود بايد آب را به آن بدهد و تيمم نمايد. و همچنين است اگر كسى كه حفظ جان او واجب است به طورى تشنه بماند كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود بايد آب را به او دهد و تيمم نمايد.

مسأله : اگر غير از آب پاكى كه براى وضو يا غسل دارد آب نجسى هم به مقدار آشاميدن خود و كسانى كه با او مربوطند داشته باشد بايد آب پاك را براى آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز بخواند ولى چنانچه آب را براى حيوانش بخواهد بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك، وضو و غسل را انجام دهد.

مورد پنجم

مسأله : كسى كه بدن يا لباسش نجس است و كمى آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند براى آب كشيدن بدن يا لباس او نمى ماند بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمم نماز بخواند. ولى اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

مورد ششم

مسأله : اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگرى ندارد، مثلاً آب يا ظرفش غصبى است و غير از آن، آب و ظرف ديگرى ندارد بايد به جاى وضو و غسل تيمم كند.

مورد هفتم

مسأله : هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود، بايد تيمم كند.

مسأله : اگر عمداً نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد، معصيت كرده، ولى نماز او با تيمم صحيح است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه قضاى آن نماز را بخواند.

مسأله : كسى كه شك دارد اگر وضو بگيرد يا غسل كند وقت براى نماز او مى ماند يا نه، بايد تيمم كند.

مسأله : كسى كه به واسطه تنگى وقت تيمم كرده، تيمم او فقط براى عملى كه وقت آن ضيق است مفيد است و بعداً بلافاصله باطل مى شود لذا چنانچه بعد از نماز آبى كه داشته از دستش برود، يا عذر ديگرى براى او پيدا شود اگرچه تيمم خود را نشكسته باشد، در صورتى كه وظيفه اش تيمم باشد بايد دوباره تيمم نمايد.

مسأله : كسى كه آب دارد; اگر به واسطه تنگى وقت با تيمم مشغول نماز شود و در بين نماز آبى كه داشته از دستش برود، براى نمازهاى بعد نمى تواند با همان تيمم نماز بخواند بلكه بايد دوباره تيمم نمايد.

مسأله : اگر انسان به قدرى وقت دارد كه مى تواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن مثل اقامه و قنوت بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن به جا آورد بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.

 

چيزهايى كه تيمم بر آنها صحيح است

مسأله : تيمم بر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ اگر پاك باشند صحيح است، و بر گل پخته مثل آجر و كوزه نيز صحيح است.

مسأله : تيمم بر سنگ گچ و سنگ آهك و سنگ مرمر سياه و ساير اقسام سنگها صحيح است ولى تيمم بر جواهر مثل سنگ عقيق و فيروزه باطل مى باشد و احتياط واجب آن است كه به گچ و آهك پخته هم تيمم نكند.

مسأله : اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه در فرش و لباس و مانند اينهاست تيمم نمايد و چنانچه گرد پيدا نشود بايد به گل تيمم كند و اگر گل هم پيدا نشود احتياط واجب آن است كه نماز را بدون تيمم بخواند و واجب است بعداً قضاى آن را به جا آورد.

مسأله : اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهيه كند تيمم به گرد باطل است، و اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد، تيمم به گل باطل مى باشد.

مسأله : كسى كه آب ندارد اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد و اگر ممكن نيست و چيزى هم كه تيمم به آن صحيح است ندارد، احتياط واجب آن است كه نماز را بدون وضو و تيمم بخواند و به هر حال بايد بعداً قضا كند.

مسأله : اگر خاك و ريگ با چيزى مانند كاه كه تيمم به آن باطل است مخلوط شود، نمى تواند بر آن تيمم كند، ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ، از بين رفته حساب شود، تيمم بر آن خاك و ريگ صحيح است.

مسأله : اگر چيزى ندارد كه بر آن تيمم كند چنانچه ممكن است بايد با خريدن و مانند آن تهيه نمايد.

مسأله : تيمم بر ديوار گلى صحيح است و احتياط مستحب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، به زمين يا خاك نمناك تيمم نكند.

مسأله : چيزى كه بر آن تيمم مى كند بايد پاك باشد و اگر چيز پاكى كه تيمم بر آن صحيح است ندارد، بنابر احتياط واجب بدون تيمم و وضو نماز را بخواند و بايد قضاى آن را بعداً به جا آورد.

مسأله : اگر يقين داشته باشد كه تيمم بر چيزى صحيح است و بر آن تيمم نمايد، بعد بفهمد تيمّم به آن باطل بوده نمازهايى را كه با آن تيمم خوانده بايد دوباره بخواند.

مسأله : چيزى كه بر آن تيمم مى كند بايد غصبى نباشد.

مسأله : تيمم در فضاى غصبى باطل نيست، پس اگر در ملك خود، دستها را بر زمين بزند و بى اجازه داخل ملك ديگرى شود و دستها را بر پيشانى بكشد، تيمم او باطل نمى شود.

مسأله : اگر نداند چيزى كه با آن تيمم مى كند غصبى است، و يا فراموش كرده باشد، تيمم او صحيح است، مگر اين كه فراموش كننده خود غاصب باشد كه بنابر احتياط واجب تيممش باطل است.

مسأله : كسى كه در جاى غصبى حبس است، اگر آب و خاك او غصبى است، بايد با تيمم نماز بخواند.

مسأله : مستحب است چيزى كه بر آن تيمم مى كند گردى داشته باشد كه به دست بماند. و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را بتكاند كه گرد آن بريزد.

مسأله : تيمم بر زمين گود و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روى آن را نگرفته مكروه است، و اگر نمك روى آن را گرفته باشد باطل است.

 

دستور تيمّم

مسأله : در تيمم چهار چيز واجب است:

اوّل: نيّت.

دوّم: زدن كف دو دست با هم بر چيزى كه تيمم بر آن صحيح است.

سوّم: كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن، از جايى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى و بنابر احتياط واجب بايد دستها روى ابروها هم، كشيده شود.

چهارم: كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

مسأله : تيمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقى ندارند. ولى احتياط مستحب آن است كه تيمم بدل از غسل را با دو ضرب انجام دهد به اين نحو كه: يك مرتبه دستها را به زمين بزند و بر پيشانى بكشد و مرتبه ديگر دستها را به زمين بزند و به پشت دستها بكشد، بلكه احتياط مستحب آن است كه تيمم بدل از وضوء هم با دو ضرب انجام دهد بلكه بهتر آن است كه تيمم را به سه ضرب انجام دهد دو مرتبه پشت سرهم دستها را به زمين بزند و بر پيشانى بكشد و يك مرتبه ديگر به زمين بزند و بر پشت دستها بكشد.

 

احكام تيمّم

مسأله : اگر مختصرى از پيشانى و پشت دستها را هم مسح نكند تيمم باطل است چه عمداً مسح نكند يا مسأله را نداند يا فراموش كرده باشد، ولى دقت زياد هم لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و پشت دست مسح شده كافى است.

مسأله : براى آن كه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده بايد مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح نمايد، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.

مسأله : پيشانى و پشت دستها را بنابر احتياط واجب بايد از بالا به پايين مسح نمايد و كارهاى آن را بايد پشت سرهم به جا آورد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد كه نگويند تيمم مى كند باطل است.

مسأله : اگر بر او هم تيمم بدل از غسل واجب باشد هم تيمم بدل از وضو در موقع نيت بايد معين كند كه تيمم او بدل از غسل است يا بدل از وضو، و نيز اگر چند تيمم بدل از غسل باشد بايد آن غسل را معين نمايد و چنانچه اشتباهاً به جاى بدل از وضو، بدل از غسل يا به جاى بدل از غسل، بدل از وضو نيّت كند، يا مثلاً در تيمم بدل از غسل جنابت، نيت تيمم بدل از غسل مس ميّت نمايد، اگر اشتباه او اشتباه در تشخيص نباشد تيمم، او باطل است و اگر بر او يك تيمم واجب باشد قصد امر فعلى را بنمايد كافيست.

مسأله : در تيمم بايد پيشانى و كف دستها و پشت دستها پاك باشد ولى اگر كف دست نجس باشد ونتواند آن را آب بكشد بايد با همان كف دست نجس تيمم كند ولى اگر نجاست كف دست مُسرى باشد در اين صورت بايد با پشت دست يا ذراع تيمم نمايد.

مسأله : انسان بايد براى تيمم انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر در پيشانى يا پشت دستها يا در كف دستها مانعى باشد، مثلاً چيزى به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.

مسأله : اگر پيشانى يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نمى تواند باز كند بايد دست را روى آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم باشد و نتواند پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته، باز كند بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمم بر آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دستها بكشد.

مسأله : اگر پيشانى و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد ولى اگر موى سر روى پيشانى آمده باشد بايد آن را عقب بزند.

مسأله : اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دستها يا پشت دستها مانعى هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد بايد جستجو نمايد، تا يقين يا اطمينان پيدا كند كه مانعى نيست.

مسأله : اگر وظيفه او تيمّم است و نمى تواند تيمم كند، بايد نائب بگيرد. و كسى كه نائب مى شود بايد او را با دست خود او تيمّم دهد و اگر ممكن نباشد بايد نائب، دست خود را به چيزى كه تيمّم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دستهاى او بكشد.

مسأله : اگر بعد از آن كه وارد تيمم شد شك كند كه قسمت پيش از آن را فراموش كرده يا نه، اعتنا نكند و تيمم او صحيح است، و نيز اگر بعد از بجا آوردن هر جزء شك كند كه درست بجا آورده يا نه اعتنا نكند و تيمم او صحيح است.

مسأله : اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه، تيمم او صحيح است.

مسأله : كسى كه وظيفه اش تيمّم است بنابر احتياط واجب نبايد يا احتمال بدهد پيش از وقت نماز براى نماز تيمم كند، ولى اگر براى كار واجب ديگر يا مستحبى تيمم كند و تا وقت نماز عذر او باقى باشد، مى تواند با همان تيمم نماز بخواند.

مسأله : كسى كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند يا احتمال بدهد تا آخر وقت عذر او باقى مى ماند، در وسعت وقت مى تواند با تيمم نماز بخواند، ولى اگر بداند كه تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند، يا در تنگى وقت با تيمم نماز را بجا آورد.

مسأله : كسى كه نمى تواند وضو بگيرد، يا غسل كند، مى تواند نمازهاى قضاى خود را با تيمم بخواند هرچند احتمال بدهد كه به زودى عذر او برطرف مى شود ولى در صورت علم به زوال عذر بنا بر احتياط واجب بايد منتظر بماند. بلى اگر گمان به فوت شدن پيدا شود لازم است با تيمم آن را به جا آورد.

مسأله : كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهاى مستحبى را كه مثل نافله هاى شبانه روز وقت معين دارد با تيمم بخواند حتى در اول وقت، به شرط آن كه علم به زوال عذر تا آخر وقت نداشته باشد.

مسأله : اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمم كند، بعد از برطرف شدن عذر، تيمم او باطل مى شود.

مسأله : چيزهايى كه وضو را باطل مى كند، تيمم بدل از وضو را هم باطل مى كند، و چيزهايى كه غسل را باطل مى نمايد، تيمم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.

مسأله : كسى كه نمى تواند غسل كند، اگرچند غسل بر او واجب باشد، احتياط واجب آن است كه بدل هر يك از آنها يك تيمّم نمايد.

مسأله : كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر بخواهد عملى را كه براى آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد و اگر نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.

مسأله : اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند لازم نيست براى نماز وضو بگيرد ولى اگر بدل از غسلهاى ديگر تيمم كند، بايد وضو بگيرد، و اگر نتواند وضو بگيرد، بايد تيمم ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.

مسأله : اگر بدل از غسل تيمم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند بايد وضو بگيرد، و اگر نمى تواند وضو بگيرد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.

مسأله : كسى كه وظيفه اش آن است كه بدل از وضو و بدل از غسل تيمم كند، همين دو تيمم كفايت مى كند و تيمم ديگرى لازم نيست.

مسأله : كسى كه وظيفه اش تيمم است اگر براى كارى تيمم كند، تا تيمم و عذر او باقى است، كارهايى را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، مى تواند بجا آورد ولى اگر به خاطر تنگى وقت يا با داشتن آب براى نماز ميت يا خوابيدن تيمم كرده فقط كارى را كه براى آن تيمم نموده مى تواند انجام دهد.

مسأله : در چند مورد مستحب است نمازهايى را كه انسان با تيمم خوانده است دوباره بخواند:

اوّل: اگر از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.

دوّم: اگر مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى كند و عمداً خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.

سوّم: اگر تا آخر وقت عمداً در جستجوى آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو مى كرد، آب پيدا مى شد.

چهارم: اگر عمداً نماز را تأخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است.

پنجم: اگر مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى شود و آبى را كه داشته ريخته است.

احـكام نـماز

نماز بهترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهاى ديگر هم قبول مى شود و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمى شود. و همانطور كه اگر انسان در هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبى شستشو كند چرك در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك مى كنند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و كسى كه نماز را پست و سبك شمارد مانند كسى است كه نماز نمى خواند. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: «كسى كه به نماز اهميّت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است».

روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند مردى وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملاً بجا نياورد، حضرت فرمودند: «اگر اين مرد در حالى كه نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است».

پس انسـان بايـد مواظب باشد كه به عجله و شتابـزدگى نمـاز نخوانـد و در حال نماز به ياد خدا باشـد و متـوجـه باشد با چـه كسـى سخـن مى گويـد و خـود را در مقـابل عظـمت و بـزرگى خداونـد عالـم بسيـار پست و ناچيز ببيند و اگر انسان در موقـع نماز كاملاً به اين مطلب توجه كند، از خود بى خبر مى شود، چنانچه درحـال نماز تير را از پاى مبارك اميرالمؤمنين(عليه السلام) بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانى كه مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات و بلكه هر معصيتى را ترك كند. و همچنين سزاوار است كارهايى كه ثواب نماز را كم مى كند بجا نياورد، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند و نيز كارهايى كه ثواب نماز را زياد مى كند بجا آورد، مثلاً انگشترى عقيق بدست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.

 

نمازهاى واجب

نمازهاى واجب شش است:

اوّل: نمازهاى يوميّه

دوّم: نماز آيات

سوّم: نماز ميّت

چهارم: نماز طواف واجب خانه كعبه (مانند نماز طواف در عمره تمتّع و عمره مفرده، و نماز طواف در حجّ تمتّع و نماز طواف نساء).

پنجم: نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است، و همين طور مادر بنابر احتياط واجب.

ششم: نمازى كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب مى شود (1).

 

نمازهاى واجب يوميّه

نمازهاى واجب يوميّه پنج است: ظهر و عصر; هركدام چهار ركعت. مغرب، سه ركعت. عشا، چهار ركعت صبح، دو ركعت.

مسأله : در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با شرائطى كه گفته مى شود دو ركعت خواند.

 

وقت نماز ظهر و عصر

مسأله : اگر چوب يا چيزى مانند آن را، راست در زمين هموار فرو برند صبح كه خورشيد بيرون مى آيد سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آيد اين سايه كم مى شود و در شهرهاى ما در اوّل ظهر شرعى به آخرين درجه كمى مى رسد و ظهر كه گذشت سايه آن به طرف مشرق برمى گردد و هرچه خورشيد رو به مغرب مى رود، سايه زيادتر مى شود. بنابراين وقتى سايه به آخرين درجه كمى رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت، معلوم مى شود ظهر شرعى شده است. ولى در بعضى شهرها مثل مكّه كه گاهى موقع ظهر سايه به كلّى از بين مى رود بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

مسأله : چوب يا چيز ديگرى را كه براى معيّن كردن ظهر به زمين فرو مى برند شاخص گويند.

مسأله : نماز ظهر و عصر هركدام وقت مخصوص و مشتركى دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اوّل ظهر است تا وقتى كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. و وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد كه اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخوانده، نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند. و مابين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است، و اگر كسى در اين وقت اشتباهاً نماز ظهر يا عصر را به جاى ديگرى بخواند، نمازش صحيح است.

مسأله : اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، چنانچه در وقت مشترك باشد، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند يعنى نيّت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مى خوانم همه نماز ظهر باشد و بعد از آنكه نماز را تمام كرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد به احتياط واجب نيّت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند و دوباره آن را بخواند.

مسأله : نماز جمعه دو ركعت است و در روز جمعه جانشين نماز ظهر مى شود و در زمان حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله) و امام معصوم (عليه السلام) و نائب خاصّ او واجب عينى است امّا در زمان غيبت كبرى واجب تخييرى است يعنى ميان نماز جمعه و نماز ظهر مخيّر است ولى در زمانى كه حكومت عدل اسلامى باشد و نماز جمعه اقامه شود بهتر آن است كه نماز جمعه خوانده شود.

مسأله : احتياط واجب آن است كه نماز جمعه را از موقعى كه عرفاً اوّل ظهر مى گويند تأخير نياندازند و اگر از اوائل ظهر تأخير افتاد به جاى نماز جمعه نماز ظهر بخوانند.

مسأله : همانطور كه بيان شده است براى هريك از نمازهاى ظهر و عصر، و مغرب و عشا يك وقت مخصوص وجود دارد، كه اگر مكلّف عمداً نماز عصر را در وقت مخصوص ظهر يا نماز عشا را عمداً در وقت مخصوص مغرب بخواند نمازش باطل است. امّا اگر بخواهد نماز ديگرى مانند قضاء نماز صبح يا غير آن را در وقت مخصوص ظهر يا مغرب بخواند نمازش صحيح است.

 

وقت نماز مغرب و عشاء

مسأله : مغرب موقعى است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود از بالاى سر انسان بگذرد.

مسأله : نماز مغرب و عشا هركدام وقت مخصوص و مشتركى دارند:

وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب است تا وقتى كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد بنابراين اگر كسى مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً در اين وقت بخواند نمازش باطل است. و وقت مخصوص نماز عشا موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد كه اگر كسى تا اين موقع نماز مغرب را عمداً نخوانده باشد بايد اوّل نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند.

و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا وقت مشترك نماز مغرب وعشا است كه اگر كسى در اينوقت اشتباهاً نمازعشا را پيش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

مسأله : وقت مخصوص و مشترك كه معنى آن در مسأله پيش گفته شد براى اشخاص فرق مى كند مثلاً اگر به اندازه خواندن دو ركعت نماز از اوّل ظهر بگذرد وقت مخصوص نماز ظهر كسى كه مسافر است تمام شده و داخل وقت مشترك مى شود، و براى كسى كه مسافر نيست بايد به اندازه خواندن چهار ركعت از اوّل ظهر بگذرد.

مسأله : اگر پيش از خواندن نماز مغرب سهواً مشغول نماز عشا شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده است چنانچه تمام آنچه را خوانده يا مقدارى از آن را در وقت مشترك خوانده و به ركوع ركعت چهارم نرفته است بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند و چنانچه در وقت مختص مغرب بفهمد اشتباه كرده بنابر احتياط واجب نمازش باطل است. و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته بايد نماز عشا را تمام كند بعد نماز مغرب را بخواند.

مسأله : آخر وقت نماز عشا نصف شب است، و احتياط واجب آن است كه براى نماز مغرب و عشا و مانند اينها شب را از اوّل غروب تا اذان صبح حساب كرد، و براى نماز شب و مانند آن تا اوّل آفتاب حساب كرد (2).

مسأله : اگر به واسطه عذرى نماز مغرب يا نماز عشا را تا نصف شب نخواند بنابر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اينكه نيّت ادا و قضا كند بجا آورد.

 

وقت نماز صبح

مسأله : نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سفيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اوّل گويند وقتى كه آن سفيده در طرف مشرق و افق پهن و گسترده مى شود آن را فجر دوّم گويند كه اوّل وقت نماز صبح است و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون مى آيد.
 

احكام وقت نماز

مسأله : هنگامى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند، مشروط بر آنكه خبر و شهادت آنها حسّى باشد مثل اينكه شهادت بدهند كه سايه شاخص بعد از كم شدن شروع به زياد شدن نموده است. اذان شخص وقت شناس و مورد اطمينان نيز كافى است.

مسأله : نابينا و كسى كه در زندان گرفتار است و مانند اينها بنابر احتياط واجب بايد تا به داخل شدن وقت يقين نكنند مشغول نماز نشوند. ولى اگر انسان به واسطه وجود مانع در آسمان (مانند ابر و غبار و مانند اينها) كه براى همه مانع از يقين كردن است نتواند در اوّل وقت نماز به داخل شدن وقت يقين كند چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده، مى تواند مشغول نماز شود.

مسأله : اگر انسان يقين كند كه وقت نماز شده يا دو مرد عادل از روى حسّ به داخل شدن وقت خبر دهند و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده است نماز او باطل است. و همچنين اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده نمازش باطل است و بايد اعاده كند. ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شد، يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده نماز او صحيح است.

مسأله : اگر انسان بر اثر غفلت و فراموشى توجّه نداشته باشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده نماز او صحيح است و اگر بفهمد تمام نماز را پيش از وقت خوانده يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت، نمازش باطل است بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است احتياط واجب آن است كه دوباره آن نماز را بخواند.

مسأله : اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است. ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت شده و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه نمازش صحيح  است.

مسأله : اگر وقت نماز به قدرى تنگ است كه انجام بعض از مستحبّات نماز باعث شود مقدارى از واجبات در خارج وقت خوانده شود بايد آن مستحبّات را ترك كند مثلاً اگر به واسطه خواندن قنوت، مقدارى از نماز بعد از وقت خوانده مى شود نبايد قنوت را بخواند و اگر بخواند معصيت كرده ولى نمازش صحيح است.

مسأله : كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيّت ادا بخواند ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.

مسأله : كسى كه مسافر نيست اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد بايد نماز ظهر و عصر هردو را بخواند، ولى اگر كمتر وقت دارد بايد فقط نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند، و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد بايد نماز مغرب و عشا را بخواند، ولى اگر كمتر وقت دارد بايد اول نماز عشا را به نيت ادا بخواند و بعداً نماز مغرب را بخواند و بنابر احتياط واجب در نماز مغرب نيت ادا و قضا ننمايد.

مسأله : كسى كه مسافر است اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد بايد نماز ظهر و عصر را بخواند، ولى اگر كمتر وقت دارد بايد فقط عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا كند، و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد بايد نماز مغرب و عشا را بخواند ولى اگر كمتر وقت دارد بايد فقط عشا را بخواند و بعداً مغرب را بدون نيّت اداء و قضا بجا آورد، و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه به مقدار يك ركعت يا بيشتر وقت به نصف شب مانده است بايد فوراً نماز مغرب را به نيّت ادا به جا آورد.

مسأله : مستحب است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده است و هرچه به اوّل وقت نزديكتر باشد بهتر است، مگر آنكه تأخير آن از جهتى بهتر باشد، مثلاً صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

مسأله : هرگاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در اوّل وقت نماز بخواند ناچار است با تيمّم نماز بخواند چنانچه بداند يا احتمال دهد كه عذر او تا آخر وقت باقى است، مى تواند در اوّل وقت نماز بخواند، ولى اگر مثلاً لباسش نجس باشد يا عذر ديگرى داشته باشد و احتمال بدهد كه عذر او از بين مى رود بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز بخواند. و لازم نيست به قدرى صبر كند كه فقط بتواند كارهاى واجب نماز را انجام دهد. بلكه اگر براى مستحبّات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد مى تواند با لباس نجس مثلاً نماز را با آن مستحبّات بجا آورد.

مسأله : كسى كه مسائل نماز و شكيات و سهويّات را نمى داند و احتمال مى دهد كه يكى از اينها در نماز پيش آيد بنابر احتياط واجب بايد براى ياد گرفتن آنها نماز را از اول وقت تأخير بيندازد. ولى اگر اطمينان دارد كه نماز را به طور صحيح تمام مى كند، مى تواند در اوّل وقت مشغول نماز شود، ولى اگر در نماز مسأله اى كه حكم آن را نمى داند پيش آيد مى تواند به يكى از دو طرفى كه احتمال مى دهد عمل نمايد و نماز را تمام كند. ولى بعد از نماز بايد مسأله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده دوباره بخواند.

مسأله : اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبكار هم طلب خود را مطالبه مى كند در صورتى كه ممكن است بايد اوّل قرض خود را بدهد بعد نماز بخواند. و همچنين است اگر كار واجب ديگرى كه بايد فوراً آن را بجا آورد پيش آمد كند، مثلاً ببيند مسجد نجس است كه بايد اوّل مسجد را تطهير كند بعد نماز بخواند و چنانچه اوّل نماز بخواند معصيت كرده ولى نماز او صحيح است.

 

نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شود

مسأله : انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.

مسأله : اگر به نيّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است نمى تواند نيّت را به نماز عصر برگرداند بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند و همين طور است در نماز مغرب و عشا.

مسأله : اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيّت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را ادامه دهد و بعد متوجه شود كه نماز ظهر را خوانده است بايد نيت خود را به نماز عصر برگرداند و چنانچه مقدارى از نماز را كه به نيت ظهر خوانده مشتمل بر ركن بوده بايد نماز را تمام كند و دوباره نماز عصر را بخواند. اما اگر مشتمل بر ركن نبوده بايد آن قسمت را به نيت عصر بخواند و نماز او صحيح است هرچند احتياط مستحب در اعاده آن است.

مسأله : اگر دربين نمازعصر شكّ كند كه نماز ظهر را خوانده است يا نه، بايد نيّت را به نماز ظهر برگرداند، ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، مغرب مى شود بايد به نيّت نماز عصر نماز را تمام كند و بنابر احتياط نماز ظهرش را قضا كند.

مسأله : اگر در نماز عشا، پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه چنانچه وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب مى شود، بايد به نيّت عشا نماز را تمام كند، و اگر بيشتر وقت دارد، بايد نيّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتى تمام كند بعد نماز عشا را بخواند.

مسأله : اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه بايد نماز را تمام كند بعد نماز مغرب را بخواند. و اگر اين شك در وقت مخصوص به نماز عشا باشد بنابر احتياط نماز مغرب را قضا كند.

مسأله : اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى تواند نيّت را به آن نماز برگرداند. مثلاً موقعى كه نماز عصر را احتياطاً مى خواند اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است نمى تواند نيّت را به نماز ظهر برگرداند.

مسأله : برگرداندن نيّت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

مسأله : احتياط واجب اين است كه اگر نمازى قضا شده است قبل از نماز اداى بعدى آن را قضا كند. و اگر مشغول نماز ادا شده و سپس متوجه شد كه نمازى از همان روز قضا شده است به احتياط واجب نيت خود را به قضا برگرداند. و اگر مشغول نماز ادا شود و بعداً متوجه شود كه نماز قضا از قبل دارد مستحب است نيت خود را به نماز قضا برگرداند. در دو فرض قبل، اگر وقت تنگ باشد يا از محل عدول گذشته باشد مثلاً نماز صبح قضا شده و بعد از ركوع ركعت سوم متوجه شود نمى تواند عدول كند.

نمازهاى مستحبّ

مسأله : نمازهاى مستحبّى زياد است و آنها را نافله گويند. در بين نمازهاى مستحبّى به خواندن نافله هاى شبانه روز بيشتر سفارش شده و آنها در غير روز جمعه سى و چهار ركعت هستند كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشا و يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح مى باشد. و چون دو ركعت نافله عشا را بنابر احتياط مستحب بايد نشسته خواند، يك ركعت حساب مى شود. ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه مى شود.

مسأله : از يازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيّت نافله شب و دو ركعت آن به نيّت نماز شفع و يك ركعت آن به نيّت نماز وتر خوانده شود. دستور كامل نافله شب در كتابهاى دعا گفته شده است.

مسأله : نمازهاى نافله را مى شود نشسته خواند، ولى بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند، مثلاً كسى كه مى خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر مى خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند.

مسأله : نافله ظهر و عصر در سفر ساقط است و نبايد خواند ولى نافله عشا را به نيّت اينكه شايد مطلوب باشد مى تواند بجا آورد.

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved