«احكام زكات»
مسأله ۱۸۷۰ ـ
زكات در نُه چیز واجب است: (اوّل) گندم،
(دوم) جو، (سوم) خرما، (چهارم) كشمش، (پنجم)
طلا، (ششم) نقره، (هفتم) شتر، (هشتم) گاو،
(نهم) گوسفند، و اگر كسى مالك یكى از این نُه چیز باشد، با
شرایطى كه بعد مى آید باید مقدارى كه معین شده به یكى از مصرفهایى كه
دستور داده اند برساند.
مسأله ۱۸۷۱ ـ
سلت كه دانه اى است به نرمى گندم و خاصیت جو را
دارد، و علس كه مثل گندم است، احتیاط مستحبّ آن است كه زكات آنها
داده شود.
شرايط واجب شدن زكات
مسأله ۱۸۷۲ ـ
زكات در صورتى واجب مى شود كه مال به مقدار نصاب ـ
كه بعد مى آید ـ برسد، و مالك آن بالغ و عاقل و آزاد باشد، و بتواند
در آن مال تصرّف كند.
مسأله ۱۸۷۳ ـ
اگر انسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا
و نقره باشد، اوّل ماه دوازدهم باید زكات آنها را بدهد، ولى اوّل سال
بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.
مسأله ۱۸۷۴ ـ
اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین
سال بالغ شود، مثلا بچّه در اوّل محرّم مالك چهل گوسفند شود و بعد از
گذشتن دو ماه بالغ گردد، یازده ماه كه از اوّل محرّم بگذرد زكاتى بر
او نیست، بلكه بعد از گذشتن یازده ماه از بلوغش زكات بر او واجب
مى شود، ولى احتیاط مستحبّ آن است كه اگر یازده ماه از اوّل محرم
بگذرد و شرایط دیگر زكات را هم دارا باشد زكات آن را بدهد.
مسأله ۱۸۷۵ ـ
زكات گندم و جو وقتى تعلّق مى گیرد كه عرفاً به
آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش وقتى تعلّق مى گیرد كه به آن
انگور گفته شود، و زكات خرما وقتى تعلّق مى گیرد كه عرب به آن تمر
بگوید، و وقت دادن زكات در گندم و جو موقع جدا كردن كاه از دانه است،
و در خرما و كشمش موقعى است كه خشك شده باشند، و اگر از آن وقت اداى
زكات را بدون عذر با وجود مستحق تأخیر بیندازد، ضامن است.
مسأله ۱۸۷۶ ـ
اگر موقع تعلّق زكات گندم و جو و كشمش و خرما ـ كه
در مسأله پیش گذشت ـ صاحب آنها بالغ و عاقل و آزاد و متمكّن از تصرّف
باشد، باید زكات آنها را بدهد ـ هر چند قبل از آن واجد تمام یا بعضى
از این شرایط نباشد ـ و اگر فاقد یكى از این شرایط باشد زكات بر او
واجب نیست.
مسأله ۱۸۷۷ ـ
اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام
سال یا مقدارى از آن دیوانه باشد، زكات بر او واجب نیست.
مسأله ۱۸۷۸ ـ
اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در
مقدارى از سال مست یا بى هوش شود، زكات از او ساقط نمى شود، و همچنین
است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش، مست یا بى هوش
باشد.
مسأله ۱۸۷۹ ـ
مالى را كه از انسان غصب كرده اند و نمى تواند در
آن تصرّف كند، زكات ندارد، ولى اگر غصب شده زراعت گندم و جو و درخت
خرما و انگور باشد و موقع تعلّق زكات در دست غاصب باشد، هر وقت به
صاحبش برگشت ـ بنابر احتیاط واجب ـ زكات آن را بدهد.
مسأله ۱۸۸۰ ـ
اگر طلا و نقره یا چیز دیگرى را كه زكات در آن واجب
است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آن را بدهد، و بر كسى
كه قرض داده چیزى نیست.
زكات گندم و جو و خرما و كشمش
مسأله
۱۸۸۱ ـ زكات گندم و جو و خرما و كشمش، وقتى واجب مى شود كه به
مقدار نصاب برسند، و نصاب آنها سیصد صاع است، و هر صاعى ششصد و
چهارده مثقال و ربع مثقال صیرفى است، كه تقریباً «۸۴۷» كیلوگرم
مى شود.
مسأله
۱۸۸۲ ـ اگر پیش از دادن زكات از انگور و خرما و جو و گندمى كه زكات
به آنها تعلّق گرفته، خود و عیالاتش بخورند یا به فقیر به غیر قصد
زكات بدهد، باید زكات مقدارى را كه مصرف كرده بدهد.
مسأله
۱۸۸۳ ـ اگر بعد از آن كه زكات به گندم و جو و خرما و انگور تعلّق
گرفت مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند، ولى اگر
پیش از تعلّق بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است باید
زكات سهم خود را بدهد.
مسأله
۱۸۸۴ ـ كسى كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آورى زكات است موقع خرمن
كه گندم و جو را از كاه جدا مى كنند و بعد از خشك شدن خرماى تازه و
كشمش شدن انگور مى تواند زكات را مطالبه كند، و اگر مالك ندهد و چیزى
كه زكات آن واجب شده از بین برود، باید عوض آن را بدهد.
مسأله
۱۸۸۵ ـ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و
جو، زكات به آنها تعلّق گیرد، باید زكات آنها را بدهد.
مسأله
۱۸۸۶ ـ اگر بعد از آن كه زكات به گندم و جو و خرما و انگور تعلّق
گرفت، زراعت و درخت را بفروشد، فروشنده باید زكات آنها را بدهد.
مسأله
۱۸۸۷ ـ اگر انسان تمام گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و
بداند كه فروشنده زكات آن را داده، چیزى بر او واجب نیست، و اگر
بداند كه زكات آن را نداده، در صورتى كه فروشنده زكات آن را بدهد
معامله صحیح است، و همچنین اگر مشترى زكات را بدهد، و مى تواند به
فروشنده رجوع كند، و در غیر این دو صورت چنانچه حاكم شرع معامله
مقدارى را كه باید بابت زكات داده شود اجازه نكند، معامله آن مقدار
باطل است، و حاكم شرع مى تواند مقدار زكات را از خریدار بگیرد، و اگر
معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن
مقدار را به حاكم شرع بدهد، و در صورتى كه قیمت آن مقدار را به
فروشنده داده باشد، مى تواند از او پس بگیرد، و اگر شكّ كند كه زكات
آن را داده یا نه، حكم به نبودن زكات فعلا در آن مال محلّ اشكال است.
مسأله
۱۸۸۸ ـ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعى كه تر است به مقدار
نصاب برسد و بعد از خشك شدن كمتر از این مقدار شود، زكات به آنها
تعلّق نمى گیرد.
مسأله
۱۸۸۹ ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور را پیش از خشك شدن مصرف كند،
چنانچه خشك آنها به اندازه نصاب باشد، باید زكات آنها را بدهد.
مسأله
۱۸۹۰ ـ خرما بر سه قسم است:
۱ ـ
آن است كه خشكش مى كنند و حكم زكات آن گذشت.
۲ ـ
آن است كه در حال رطب بودنش مى خورند.
۳ ـ
آن است كه نارس (خلال) آن را مى خورند.
و در قسم
دوم چنانچه مقدارى باشد كه خشك آن به مقدار نصاب برسد، بنابر احتیاط
واجب زكات به آن تعلّق مى گیرد، و امّا قسم سوم زكات به آن تعلّق
نمى گیرد.
مسأله
۱۸۹۱ ـ گندم و جو و خرما و كشمشى كه زكات آنها را داده، اگر چند
سال هم نزد او بماند زكات ندارد.
مسأله
۱۸۹۲ ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب
شود، یا از رطوبت زمین استفاده كند، زكات آن ده یك است، و اگر با
دلو و مانند آن آبیارى شود زكات آن بیست یك است.
مسأله
۱۸۹۳ ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران و مانند آن
مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طورى باشد
كه عرفاً بگویند آبیارى آن با دلو و مانند آن شده، زكات آن بیست یك
است، و اگر بگویند با آب باران و مانند آن آبیارى شده، زكات آن ده یك
است، و اگر طورى است كه عرفاً مى گویند به هر دو آبیارى شده، زكات آن
سه چهلم است.
مسأله
۱۸۹۴ ـ چنانچه شكّ كند و نداند كه عرف مى گویند با هر دو آبیارى
شده یا این كه مى گویند آبیارى آن مثلا با آب باران است، دادن سه چهلم
كافیست.
مسأله
۱۸۹۵ ـ اگر شكّ كند و نداند كه عرف مى گویند با هر دو آبیارى شده
یا این كه مى گویند با دلو آبیارى شده است، دادن یك بیستم كافیست، و
همچنین است اگر احتمال سومى هم ضمیمه شود كه در عرف بگویند با آب باران
آبیارى شده است.
مسأله
۱۸۹۶ ـ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و مانند آن مشروب
شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو هم آبیارى شود
و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده یك است، و اگر با
دلو و مانند آن آبیارى شود و به آب باران و مانند آن محتاج نباشد ولى
با آب باران و مانند آن هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك
نكنند، زكات آن یك بیستم است.
مسأله
۱۸۹۷ ـ اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبیارى كنند، و در زمینى
كه پهلوى آن است زراعتى كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و
محتاج به آبیارى نشود، زكات زراعتى كه با دلو آبیارى شده یك بیستم، و
زكات زراعتى كه پهلوى آن است، اگر از غیر مالك آن زراعت باشد یك دهم
است، و همچنین است بنابراحتیاط واجب اگر از مالك آن زراعت باشد.
مسأله
۱۸۹۸ ـ مخارجى را كه براى گندم و جو و خرما و انگور كرده است،
نمى تواند از حاصل كسر نموده و ملاحظه نصاب نماید، پس چنانچه یكى از
آنها پیش از ملاحظه مخارج به حدّ نصاب برسد، باید زكات آن را بدهد.
مسأله
۱۸۹۹ ـ تخمى را كه به مصرف زراعت رسانده ـ چه از خودش باشد یا
خریده باشد ـ نمى تواند از حاصل كسر كند و سپس ملاحظه نصاب نماید،
بلكه باید نصاب را نسبت به مجموع حاصل ملاحظه نماید.
مسأله
۱۹۰۰ ـ آنچه كه دولت از عین مال مى گیرد زكات به آن تعلّق
نمى گیرد، و زاید بر آن متعلّق زكات است، مثلا اگر حاصل زراعت (۸۵۰)
كیلو گرم باشد و دولت (۵۰) كیلو گرم را به عنوان مالیات بگیرد، فقط
زكات در (۸۰۰) كیلوگرم واجب مى شود.
مسأله
۱۹۰۱ ـ مصارفى را كه انسان پیش از تعلّق زكات نموده، بنابراحتیاط
واجب نمى تواند كسر كند و فقط زكات بقیه را بدهد.
مسأله
۱۹۰۲ ـ مصارفى كه بعد از تعلّق زكات است، مى تواند براى صرف آنها
از حاكم شرع اذن بگیرد و آنچه نسبت به مقدار زكات خرج شده بردارد.
مسأله
۱۹۰۳ ـ جایز نیست قبل از وقت تعلّق، زكات را بدهد، و واجب نیست
بعد از تعلّق صبر كند تا جو و گندم به حدّ درو كردن و تصفیه دانه از
كاه برسد، و انگور و خرما خشك گردد، بلكه همین كه زكات تعلّق گرفت،
مى تواند مقدار زكات را قیمت نموده و آن قیمت را به قصد زكات بدهد.
مسأله
۱۹۰۴ ـ بعد از آن كه زكات تعلّق گرفت، مى تواند عین زراعت یا خرما
و انگور را پیش از درو كردن یا چیدن، به مستحق یا حاكم شرع یا وكیل
آنها مشاعاً تسلیم نماید، و پس از آن در مصارف شریك مى باشند.
مسأله
۱۹۰۵ ـ در صورتى كه مالك، عین مال را از زراعت یا خرما و انگور به
حاكم شرع یا مستحق یا وكیل آنها تسلیم نماید، مى تواند براى این كه تا
وقت درو و یا خشك شدن برسد، براى ماندن آنها در زمینش اجرت مطالبه
نماید.
مسأله
۱۹۰۶ ـ اگر انسان در چند شهر كه فصل رسیدن حاصل آنها با یكدیگر
اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت به دست نمى آید، گندم یا
جو و خرما یا انگور داشته باشد، و همه آنها محصول یك سال حساب شود،
چنانچه چیزى كه اوّل مى رسد به اندازه نصاب باشد، باید زكات آن را
موقعى كه مى رسد بدهد، و زكات بقیه را هر وقت به دست مى آید ادا
نماید، و اگر آنچه اوّل مى رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر مى كند تا
بقیه آن برسد، پس اگر روى هم به مقدار نصاب باشد، زكات به آن تعلّق
مى گیرد، و اگر به مقدار نصاب نباشد زكات به آن تعلّق نمى گیرد.
مسأله
۱۹۰۷ ـ اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه دهد،
چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد، بنابر احتیاط واجب زكات به آن
تعلّق مى گیرد.
مسأله
۱۹۰۸ ـ اگر مقدارى خرما یا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه
نصاب مى شود، چنانچه به قصد زكات از تازه آن به قدرى به مصرف
زكات برساند كه اگر خشك شود به اندازه زكاتى باشد كه بر او واجب است،
اشكال ندارد.
مسأله
۱۹۰۹ ـ اگر زكات خرماى خشك یا كشمش بر او واجب باشد،
نمى تواند خرماى تازه یا انگور را به قصد زكاتى كه بر او واجب است
بدهد، و نیز اگر زكات خرماى تازه یا انگور بر او واجب باشد،
نمى تواند خرماى خشك یا كشمش را به قصد زكات واجب بدهد، و همچنین
بنابر احتیاط واجب نمى تواند تازه هر یك را به جاى خشك آن، یا خشك آن
را به جاى تازه آن از بابت قیمت بدهد.
مسأله
۱۹۱۰ ـ كسى كه بدهكار است و مالى هم دارد كه زكات به آن تعلّق
گرفته، اگر بمیرد باید اوّل تمام زكات را از مالى كه متعلّق زكات است
بدهند، بعد دین او را ادا نمایند.
مسأله
۱۹۱۱ ـ كسى كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد،
اگر بمیرد و پیش از آن كه زكات به آنها تعلّق بگیرد ورثه دین او را از
مال دیگر بدهند، هر كدام كه سهمشان به حدّ نصاب برسد باید زكات بدهد،
و اگر پیش از آن كه زكات به آنها تعلّق بگیرد دین او را ندهند، چنانچه
مال میت فقط به اندازه دین او باشد، زكات به آن تعلّق نمى گیرد، و
اگر مال میت بیشتر از دین او باشد، باید نسبت جنس زكات دار را به تمام
مال ملاحظه كنند ـ مانند نسبت نصف و ثلث و ربع و غیر اینها ـ و به همان
نسبت از جنس زكات دار كسر شود، و آنچه باقى مانده به ورثه منتقل
مى شود، پس سهم هر یك از ورثه اگر به حدّ نصاب برسد، زكات به آن
تعلّق مى گیرد.
مسأله
۱۹۱۲ ـ اگر گندم و جو و خرما و كشمشى كه زكات به آنها تعلّق گرفته
خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است كه زكات خوب را از بد ندهد.
نصاب طلا و نقره
مسأله
۱۹۱۳ ـ طلا دو نصاب دارد:
نصاب اوّل
آن بیست مثقال شرعى است، كه هر مثقال آن هیجده نخود است، كه بنابر
مشهور سه ربع مثقال صیرفى ـ معمولىـ است، پس وقتى طلا به بیست مثقال
شرعى كه پانزده مثقال صیرفى است برسد، اگر شرایط دیگر را هم كه گذشت
داشته باشد، انسان باید یك چهلم آن را كه نُه نخود مى شود از بابت
زكات بدهد، و اگر به این مقدار نرسد زكات ندارد.
نصاب دوم
آن چهار مثقال شرعى است، كه سه مثقال صیرفى ـ معمولىـ است، یعنى اگر
سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود باید زكات تمام هیجده مثقال را از
قرار چهل یك بدهد، و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود فقط باید زكات
پانزده مثقال آن را بدهد، و زیادى آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه
بالا رود، یعنى اگر سه مثقال اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد،
و اگر كمتر اضافه شود مقدارى كه اضافه شده زكات ندارد.
مسأله
۱۹۱۴ ـ نقره دو نصاب دارد:
نصاب اوّل
آن (۱۰۵) مثقال صیرفى ـ معمولىـ است كه اگر نقره به (۱۰۵) مثقال صیرفى
برسد و شرایط دیگر را هم كه گذشت داشته باشد، انسان باید چهل یك آن را
كه دو مثقال و پانزده نخود است از بابت زكات بدهد، و اگر به این مقدار
نرسد زكات به آن تعلّق نمى گیرد.
و نصاب دوم
آن بیست و یك مثقال است، یعنى اگر بیست و یك مثقال به (۱۰۵) مثقال
اضافه شود، باید زكات تمام (۱۲۶) مثقال را كه یك چهلم آن است بدهد، و
اگر كمتر از (۲۱) مثقال اضافه شود، فقط باید زكات (۱۰۵) مثقال آن را
بدهد و زیادى آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنى اگر
(۲۱) مثقال اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد، و اگر كمتر اضافه
شود مقدارى كه اضافه شده و كمتر از (۲۱) مثقال است زكات ندارد،
بنابراین اگر انسان یك چهلم هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتى را كه
بر او واجب بوده داده است، و گاهى هم بیشتر از مقدار واجب داده است،
مثلا كسى كه (۱۱۰) مثقال نقره دارد، اگر یك چهلم آن را بدهد، زكات
(۱۰۵) مثقال آن را كه واجب بوده داده، و مقدارى هم براى (۵) مثقال آن
داده كه واجب نبوده است.
مسأله
۱۹۱۵ ـ كسى كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگر چه زكات آن
را داده باشد، تا وقتى از نصاب اوّل كم نشده همه ساله باید زكات آن را
بدهد.
مسأله
۱۹۱۶ ـ زكات طلا و نقره در صورتى واجب مى شود كه آن را سكّه زده
باشند و معامله با آن رواج داشته باشد، و اگر سكّه آن هم از بین رفته
باشد، باید زكات آن را بدهند.
مسأله
۱۹۱۷ ـ طلا و نقره سكّه دارى كه زنها براى زینت به كار مى برند،
در صورتى كه رواج معامله با آن باقى باشد، یعنى معامله پول طلا و نقره
با آن شود، بنابر احتیاط زكات آن واجب است، ولى اگر رواج معامله با
آن باقى نباشد، زكات واجب نیست.
مسأله
۱۹۱۸ ـ كسى كه طلا و نقره دارد، اگر هیچكدام آنها به اندازه نصاب
اوّل نباشد، مثلا (۱۰۴) مثقال نقره و (۱۴) مثقال طلا داشته باشد،
زكات بر او واجب نیست.
مسأله
۱۹۱۹ ـ چنانكه در سابق گذشت، زكات طلا و نقره در صورتى واجب
مى شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بین یازده
ماه طلا و نقره او از نصاب اوّل كمتر شود، زكات بر او واجب نیست.
مسأله
۱۹۲۰ ـ اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره اى را كه دارد با طلا یا
نقره یا چیز دیگر عوض نماید، یا آنها را آب كند، زكات بر او واجب
نیست، ولى اگر براى فرار از دادن زكات این كارها را بكند، احتیاط
مستحبّ آن است كه زكات را بدهد.
مسأله
۱۹۲۱ ـ اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، باید زكات
آنها را بدهد، و چنانچه به واسطه آب كردن وزن یا قیمت آنها كم شود،
باید زكاتى را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.
مسأله
۱۹۲۲ ـ اگر طلا و نقره اى كه دارد خوب و بد داشته باشد، مى تواند
زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولى بهتر است زكات همه
آنها را از طلا و نقره خوب بدهد، و احتیاط واجب آن است كه زكات همه
آنها را از قسمت بد ندهد.
مسأله
۱۹۲۳ ـ پول طلا و نقره اى كه بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر
دارد، اگر به آن پول طلا و نقره بگویند و خالصش هم به حدّ نصاب برسد،
زكات به آن تعلّق مى گیرد، و همچنین بنابر احتیاط واجب در صورتى كه
خودش به حدّ نصاب برسد و خالصش به حدّ نصاب نرسد، ولى اگر به آن پول
طلا و نقره نگویند، هر چند خالصش به حدّ نصاب برسد، اقوى آن است كه
زكات به آن تعلّق نمى گیرد.
مسأله
۱۹۲۴ ـ اگر طلا و نقره اى كه دارد به مقدار معمول فلز دیگر با آن
مخلوط باشد، نمى تواند زكات آن را از طلا و نقره اى كه بیشتر از معمول
فلز دیگر دارد بدهد، ولى اگر به قدرى بدهد كه یقین كند كه طلا و نقره
خالصى كه در آن است به اندازه زكاتى مى باشد كه بر او واجب است اشكال
ندارد، و همچنین در صورتى كه قیمت آن به اندازه زكاتى باشد كه بر او
واجب است و از بابت قیمت زكات واجب بدهد.
زكات شتر و گاو و
گوسفند
مسأله
۱۹۲۵ ـ زكات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهایى كه گذشت، دو شرط
دیگر نیز دارد:
(اوّل) آن كه حیوان در تمام سال
بى كار باشد، ولى اگر در تمام سال یكى دو روز هم كار كرده باشد اقوى
آن است كه زكات به آن تعلّق مى گیرد.
(دوم) آن كه در تمام سال از علف
بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقدارى از آن علف چیده شده بخورد،
یا از زراعتى كه ملك او یا ملك كس دیگر است بچرد، زكات ندارد، ولى
اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد، اقوى آن است كه
زكات به آن تعلّق مى گیرد.
مسأله
۱۹۲۶ ـ اگر انسان براى شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهى را كه كسى
نكاشته بخرد یا اجاره كند، بنابر احتیاط واجب زكات آن را بدهد، ولى
اگر براى چراندن در آن باج بدهد، زكات آن واجب است.
نصاب شتر
مسأله
۱۹۲۷ ـ شتر دوازده نصاب دارد:
(اوّل) پنج شتر، و زكات آن یك
گوسفند است، و تا شماره شتر به این مقدار نرسد زكات ندارد.
(دوم) ده شتر، و زكات آن دو گوسفند
است.
(سوم) پانزده شتر، و زكات آن سه
گوسفند است.
(چهارم) بیست شتر، و زكات آن
چهار گوسفند است.
(پنجم) بیست و پنج شتر، و زكات
آن پنج گوسفند است.
(ششم) بیست و شش شتر، و زكات آن
یك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد.
(هفتم) سى و شش شتر، و زكات آن
یك شترى است كه داخل سال سوم شده باشد.
(هشتم) چهل و شش شتر، و زكات آن
یك شترى است كه داخل سال چهارم شده باشد.
(نهم) شصت و یك شتر، و زكات آن
یك شترى است كه داخل سال پنجم شده باشد.
(دهم) هفتاد و شش شتر، و زكات آن
دو شترى است كه داخل سال سوم شده باشند.
(یازدهم) نود و یك شتر، و زكات
آن دو شترى است كه داخل سال چهارم شده باشند.
(دوازدهم) صد و بیست و یك شتر و
بالاتر از آن است، كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و براى هر
چهل تا یك شترى بدهد كه داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا
حساب كند و براى هر پنجاه تا یك شترى بدهد كه داخل سال چهارم شده
باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب كند، ولى در هر صورت باید طورى حساب
كند كه چیزى باقى نماند، یا اگر چیزى باقى مى ماند از نُه تا بیشتر
نباشد، مثلا اگر (۱۴۰) شتر دارد، باید براى صدتا دو شترى كه داخل سال
چهارم شده، و براى چهل تا یك شترى كه داخل سال سوم شده بدهد، و شترى
كه در زكات داده مى شود باید ماده باشد.
مسأله
۱۹۲۸ ـ زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شماره شترهایى كه
دارد از نصاب اوّل كه پنج است بگذرد تا به نصاب دوم كه ده تا است
نرسیده باشد، فقط باید زكات پنج تاى آن را بدهد، و همچنین است در
نصابهاى بعد.
نصاب گاو
مسأله
۱۹۲۹ ـ گاو دو نصاب دارد:
نصاب اوّل
آن سى تا است كه وقتى شماره گاو به سى رسید، اگر شرایطى را كه گذشت
داشته باشد، باید یك گوساله اى كه داخل سال دوم شده از بابت زكات
بدهد، و بنابر احتیاط واجب آن گوساله نر باشد، و همچنین است در هر
موردى كه باید گوساله داخل شده در سال دوم را بدهد، مگر در صورتى كه
شماره گاو به نود برسد، كه ـ بنابر احتیاط واجب ـ سه گوساله ماده كه
داخل سال دوم شده باشد بدهد.
نصاب دوم
آن چهل است، و زكات آن یك گوساله ماده اى است كه داخل سال سوم شده
باشد.
و زكات ما
بین سى و چهل واجب نیست، مثلا كسى كه سى و نُه گاو دارد، فقط باید
زكات سى تاى آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا
به شصت نرسیده، فقط باید زكات چهل تاى آن را بدهد، و بعد از آن كه به
شصت رسید چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله اى كه داخل
سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود، باید یا سى تا سى تا
حساب كند، یا چهل تا چهل تا، یا سى و چهل حساب نماید و زكات آن را به
دستورى كه گذشت بدهد، ولى باید طورى حساب كند كه چیزى باقى نماند، یا
اگر چیزى باقى مى ماند از نُه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو
دارد، باید به حساب سى و چهل حساب كند و براى سى تاى آن زكات سى تا،
و براى چهل تاى آن زكات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سى تا حساب
كند، ده تا زكات نداده مى ماند.
نصاب گوسفند
مسأله
۱۹۳۰ ـ گوسفند پنج نصاب دارد:
(اوّل) چهل تا است، و زكات آن یك
گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.
(دوم) صد و بیست و یك است، و زكات
آن دو گوسفند است.
(سوم) دویست و یك است، و زكات آن سه
گوسفند است.
(چهارم) سیصد و یك است، و زكات
آن چهار گوسفند است.
(پنجم) چهارصد و بالاتر از آن
است، كه باید آنها را صدتا صدتا حساب كند و براى هر صد تاى آنها یك
گوسفند بدهد، و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر
گوسفند دیگرى بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد، كافیست.
مسأله
۱۹۳۱ ـ ما بین دو نصاب زكات ندارد، پس اگر شماره گوسفندهاى كسى از
نصاب اوّل كه چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك
است نرسیده باشد، فقط باید زكات چهل تاى آن را بدهد و زیادى آن زكات
ندارد، و همچنین است حكم در نصابهاى بعد.
مسأله
۱۹۳۲ ـ زكات شتر و گاو و گوسفندى كه به مقدار نصاب برسد واجب است،
چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضى نر باشند و بعضى ماده.
مسأله
۱۹۳۳ ـ در زكات، گاو و گاومیش یك جنس حساب مى شوند، و شتر عربى و
غیر عربى یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق
ندارند.
مسأله
۱۹۳۴ ـ اگر براى زكات گوسفند بدهد، بنابر احتیاط حداقلّ باید داخل
سال دوم شده باشد، و اگر بز بدهد، بنابر احتیاط باید داخل سال سوم
شده باشد.
مسأله
۱۹۳۵ ـ گوسفندى را كه بابت زكات مى دهد، اگر قیمتش مختصرى از
گوسفندهاى دیگر كمتر باشد اشكال ندارد، ولى بهتر است گوسفندى را كه
قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد، و همچنین است در گاو و
شتر.
مسأله
۱۹۳۶ ـ اگر چند نفر با هم شریك باشند، هر كدام آنان كه سهمش به
نصاب اوّل رسیده، باید زكات بدهد، و بر كسى كه سهم او كمتر از نصاب
اوّل است، زكات واجب نیست.
مسأله
۱۹۳۷ ـ اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و
روى هم به اندازه نصاب باشند، باید زكات آنها را بدهد.
مسأله
۱۹۳۸ ـ اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد مریض و معیوب باشد، باید
زكات آنها را بدهد.
مسأله
۱۹۳۹ ـ اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد، همه مریض یا معیوب یا
پیر باشند، مى تواند زكات را از خود آنها بدهد، ولى اگر همه سالم و
بى عیب و جوان باشند، نمى تواند زكات آنها را مریض یا معیوب یا پیر
بدهد، بلكه اگر بعضى از آنها سالم و بعضى مریض، و دسته اى معیوب و
دسته دیگر بى عیب، و مقدارى پیر و مقدارى جوان باشند، باید براى زكات
آنها، سالم و بى عیب و جوان بدهد.
مسأله
۱۹۴۰ ـ اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شترى را
كه دارد با چیز دیگر عوض كند، یا نصابى را كه دارد با مقدار نصاب از
همان جنس عوض نماید، مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد،
زكات بر او واجب نیست.
مسأله
۱۹۴۱ ـ كسى كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زكات
آنها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتى شماره آنها از نصاب كم نشده همه
ساله باید زكات را بدهد، و اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اوّل كمتر
شوند زكات بر او واجب نیست، مثلا كسى كه چهل گوسفند دارد، اگر از مال
دیگرش زكات آنها را بدهد، تا وقتى كه گوسفندهاى او از چهل كم نشده همه
ساله باید یك گوسفند بدهد، و اگر از خود آنها بدهد، تا وقتى به چهل
نرسیده زكات بر او واجب نیست.