درمورد سوره
تحریم و چند آیه ابتدایی آن و دلیل تحریم؟ (کارشناس ریاضی محض)
آیات مورد بحث و ترجمه به شرح ذیل است:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ
تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * قَدْ
فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ
وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ
أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ
عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا
بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ
الْخَبِيرُ (التحریم، 1 تا 3)
ترجمه: اى پيامبر! چرا براى كسب خشنودى همسرانت چيزى را كه خدا براى تو
حلال كرده حرام مىكنى؟ و خداوند آمرزندهى مهربان است * در حقيقت، خدا
براى شما [راه] شكستن سوگندهايتان را [به كفّاره] معين داشته، و خدا
مولاى شماست، و او داناى حكيم است * و (به ياد آريد) هنگامى كه پيامبر
به برخى از همسرانش سخنى (شامل چند مطلب) به پنهانى گفت، و چون وى آن
را (به زن ديگر پيامبر) افشا نمود و خدا (هم) پيامبر را از افشاى او
آگاه ساخت، پيامبر برخى (از افشاهاى او) را (به وى) اظهار كرد و از
برخى اعراض نمود و چون آن (همسر) را از آن افشا خبر داد، او گفت: چه
كسى تو را از اين افشا با خبر ساخت؟ گفت: آن (خداى) دانا و آگاه مرا
خبر داد.
ملاحظه – همیشه سعی کنیم ابتدا سؤال را برای ذهن خودمان درست تعریف
کامل تا برایمان کاملاً مشخص گردد که دنبال چه میگردیم، سپس آن را
برای مخاطب درست بیان کنیم تا منظور ما را درک نماید. به عنوان مثال از
سؤال فوق معلوم نیست که مقصود چیست؟ آیا دنبال شأن نزول آیه باید بود،
یا تفسیرش یا ... – منتهی از آنجا که این آیات قرنها مورد بحث بوده که
«آیا پیامبر حلال خدا را حرام کرده است؟!» و بسیاری نیز برای توجیه دست
بردن خود در تشریع به آن استناد میکنند، به همین جنبه میپردازیم.
شأن نزول:
پيامبر (صلی الله عليه و آله) گاه كه نزد "زينب بنت جحش" همسر خود مىرفت،
زينب او را نگاه مىداشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر (صلی
الله عليه و آله) مىآورد. اين سخن به گوش "عايشه" رسيد و بر او گران
آمد، مىگويد: من با "حفصه" همسر ديگر پيامبر قرار گذاشتيم كه هر وقت
پيامبر (صلی الله عليه و آله) نزد يكى از ما آمد، فورا بگوئيم آيا صمغ
"مغافير" خوردهاى؟! (" مغافير" صمغى درختي بود که بوى نامناسبى داشت)
و پيامبر (صلی الله عليه و آله) مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان
يا لباسش شنيده نشود، بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد!
به اين ترتيب روزى پيامبر (صلی الله عليه و آله) نزد "حفصه" آمد، او
اين سخن را به پيامبر (صلی الله عليه و آله) گفت، حضرت فرمود: من "مغافير"
نخوردهام، بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم و من سوگند ياد مىكنم
كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گياه نامناسبى و
احتمالا مغافير نشسته باشد) ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش
مردم برسد، و بگويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده و يا
از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند و يا به گوش زينب
برسد و او دلشكسته شود). ولى سرانجام او اين راز را افشا كرد، و بعدا
معلوم شد اصل اين قضيه توطئهاى بوده است. پيامبر (صلی الله عليه و آله)
سخت ناراحت شد و آيات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر
اين گونه كارها در درون خانه پيامبر (صلی الله عليه و آله) تكرار نشود.
در بعضى از روايات نيز آمده است كه پيامبر (صلی الله عليه و آله) بعد
از اين ماجرا يك ماه از همسران خود كنارهگيرى كرد "2" و حتى شايعه
تصميم آن حضرت (صلی الله عليه و آله) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به
طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشيمان شدند.
الف – حتی برخی از مفسران (به ویژه از مفسران بزرگ اهل سنت)، این ماجرا
و آیه را حمل بر گناه صغیره ایشان کردهاند، و حال آن که اگر ایشان در
تشریع تصرف کرده بودند و حلال خدا را حرام کرده بودند، نه ترک اولی بود
و نه گناه صغیره، بلکه گناه کبیرهای است که خداوند فرموده اگر چنین
کند، رگ گردنش را قطع خواهم کرد.
ب – یک موقع کسی حلال خدا را حرام میکند، مثل آن کسی که گفته بود «در
زمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله - طواف النساء و متعة النساء -
بود، اما من بر شما حرام میکنم و هر کسی را که انجام دهد نیز به شدت
تنبیه و مجازات میکنم»؛ این همان دست بردن و دخل و تصرف در تشریع الهی
است که البته بدعت نیز میباشد. اما یک موقع کسی تصمیم میگرد کاری که
در اصل حلال است را خودش انجام ندهد یا لذتی که بر او حلال است را نبرد،
نه این که آن را حرام اعلام کند؛ [مثل این که بگوید: من دیگر فلان غذا
را نمیخورم یا دیگر عسل نمینوشم و ...]، این حرام کردن حلال محسوب
نمیگردد و هیچ اشکالی هم ندارد.
چنین تصمیمها و عزمهایی، حتی بدون دلیل و علت خاص نیز اشکال ندارد،
چه رسد به این که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از آن بابت مورد
آزار و اذیت قرار گرفته بودند.
ب – اما، اگر کسی برای این تصمیمش «قسم» یاد کند، آن وقت به جهت «قسم»
انجامش بر او حرام میشود، نه این مثلاً عسل حرام شده باشد. مثلاً اگر
کسی قسم یاد کرد که «من دیگر به شهر اصفهان سفر نخواهم کرد»، این سفر
به دلیل «قسم» بر او حرام میشود، نه این که کلاً سفر به اصفهان حرام
اعلام شود. چنان چه ایشان نیز «عسل» را برای خود و همگان حرام اعلام
ننمودند که گفته شود دخالت و تصرفی در احکام شرعی شده است، بلکه قسم
یاد نمودند که خودشان دیگر در این خانه و از این عسل نخورند.
ج – از این رو در آیه بعد، خداوند متعال میفرماید، قسم یاد کردن، یک
حکم شرعی است و باید رعایت شود، اما خداوند متعال برای شکستن قسم نیز
راه گذاشته است و آن وجوب دادن کفارهی شکستن قسم میباشد.
د – نکتهی حایز اهمیت آن که، ضمن این که خداوند متعال به پیامبرش که
آزرده شده بود، دلداری داد که چرا حلال خدا را به خاطر همسرانت برای
خودت حرام کردی، این قسم را با کفاره بشکن؛ به همگان آموزش میدهد که
رعایت دیگران نیز حدودی دارد و هیچ ضرورتی ندارد که کسی به خاطر این که
دیگران خوششان نمیآید، یا حسادت میکنند و ...، خود را از مواهب الهی
محروم سازد.
اگر دقت شود، بسیاری از رفتارهای غیر منطقی و غیر ضروری ما و حتی خطاها
یا گناهان ما، به خاطر خوشایند دیگران است. لذا خداوند متعال میفرماید
که ابتدا، حین و انتهای هر تصمیم و عملی، رضایت خدا را در نظر بگیرید.
علامه طباطبایی رحمة الله علیه: «... پس پیغمبر اکرم (ص) هیچ امر
تشریعی حلال را بر خود حرام نکرده و عتاب نیز در حقیقت متوجه زنان آن
حضرت (ص) است که باعث شدند حضرت به خاطر رضای آنها و اذیتهایی که بر
آن حضرت (ص) روا داشتند، از چیزی بگذرد و قسم بخورد، که عنایت الهی
شامل حال آن بزرگوار شد و آزادی اش را برگرداند و با این خطاب آن زنان
را مورد عتاب قرار داد و نصرت و تأیید خود را در مورد پیغمبرش اثبات
نمود.» المیزان، ذیل آیه.
x-shobhhe.com |