3ـ شكهاى صحيح
مسأله 1077ـ
چنانچه گفته شد شك در عدد
ركعتهاى نمازهاى چهار ركعتى در نُه صورت صحيح است:
اوّل ـ شك ميان «دو و
سه» بعد از سر برداشتن از سجده دوم:
بايد بنابگذارد كه سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد
از نماز، يك ركعت نماز احتياط ايستاده به دستورى كه بعداً گفته مى شود به جا آورد و
اگر در سجده دوم بعد از ذكر واجب شك كند بنا بر احتياط واجب همين دستور را عمل كند،
بعداً نماز را هم اعاده نمايد (اين حكم در تمام مواردى كه شك بايد بعد از تمام كردن
سجده دوم باشد جارى است).
دوّم ـ شك ميان «سه و
چهار»: كه در هر جاى
نماز باشد بنابر چهار مى گذارد و نماز را تمام كرده و بعداًزآن يك ركعت نماز احتياط
ايستاده، يا دو ركعت نشسته، به جا مى آورد.
سوم ـ شك ميان «دو و
چهار» بعد از سر برداشتن از سجده دوم:
كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد دو ركعت نماز احتياط
ايستاده بخواند.
چهارم ـ شك ميان «دو و
سه و چهار» بعد از سر برداشتن از سجده دوم:
بايد بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده، سپس دو
ركعت نشسته به جا آورد.
پنجم ـ شك ميان «چهار و
پنج» بعد از سر برداشتن از سجده دوم:
بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و بعد از آن دو سجده سهو به جا
مى آورد.
ششم ـ شك ميان «چهار و
پنج» در حال ايستاده:
بايد بنشيند تا شك او تبديل به سه و چهار شود و بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را
تمام مى كند بعد يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دو ركعت نشسته به جا مى آورد و
احتياط واجب آن است كه نماز را نيز اعاده كند.
هفتم ـ شك بين «سه و
پنج» در حال ايستاده:
بايد بنشيند و شك او به دو و چهار برمى گردد، بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را
تمام مى كند، سپس دو ركعت نماز احتياط ايستاده به جا مى آورد و بنابر احتياط واجب
اصل نماز را نيز اعاده مى كند.
هشتم ـ شك بين «سه و
چهار و پنج» در حال ايستاده:
بايد بنشيند و شك او به دو و سه و چهار برمى گردد، بنا را بر چهار مى گذارد و نماز
را تكميل كرده، سپس دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دوركعت نشسته به جا مى آورد
و احتياطاً اصل نماز را اعاده مى كند.
نهمـ شك ميان «پنج و
شش» در حال ايستاده:
بايد بنشيند و شك او به چهار و پنج بر مى گردد، نماز را تمام كرده و دو سجده سهو به
جا مى آورد و بنابر احتياط اصل نماز را اعاده مى كند.
مسائل متفرّقه شكّيّات
مسأله 1078ـ
هرگاه يكى از شكهاى صحيح براى انسان پيش آيد نمى تواند نماز را بشكند، بلكه بايد به
دستورهاى بالا عمل كند و در مورد تمام شكها بايد قبلاً كمى فكر كند اگر يقين به هيچ
طرف حاصل نشد و يا گمان در مواردى كه معتبر است بر هيچ طرف قرار نگرفت، چنانچه از
شكهاى باطل باشد نماز را رها مى كند و اگر از شكهاى صحيح باشد به دستور آن عمل
مى نمايد.
مسأله 1079ـ
ظن و گمان در ركعات نماز در حكم يقين است، يعنى بايد بنابر گمان بگذارد و نماز را
ادامه دهد، ولى اگر در ركعت اوّل و دوم باشد احتياط واجب اين است كه نماز را بعداً
نيز اعاده كند.
مسأله 1080ـ
هرگاه در ابتدا گمانش به يك طرف قرار گرفت و بعد هر دو مساوى شد و حالت شك پيدا
كرد، بايد به دستور شك عمل كند و بعكس اگر نخست حالت شك داشت و بعد گمانش بيشتر به
يك طرف شد، بايد مطابق گمان عمل كند، ولى اگر شك از شكهايى است كه نماز را باطل
مى كند و پا برجا شد بايد نماز را از سر گيرد و مبدّل شدن آن به ظن اثرى ندارد.
مسأله 1081ـ
كسى كه نمى داند حالتى كه براى او پيدا شده است شك است يا ظن بايد به احكام شك عمل
كند.
مسأله 1082ـ
هرگاه مشغول تشهّد است، يا وارد ركعت بعد شده و شك كند آيا دو سجده را به جا آورده
يا نه و در همان موقع يكى از شكهايى كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتّفاق بيفتد
صحيح است براى او پيش آيد (مثلاً شك ميان دو و سه) بايد بنا بگذارد كه سجده ها را
به جا آورده و به دستور شك عمل كند و نمازش صحيح است، ولى اگر قبل از گذشتن از محلّ
سجده شك كند نمازش باطل است.
مسأله 1083ـ
هرگاه شكّ او از بين برود و شكّ ديگرى به جاى آن پيدا شود، بايد به شكّ دوم عمل
كند، مثلاً اگر شك در ميان دو و سه بود، بعد يقين كرد سه ركعت را خوانده و شكّ ميان
سه و چهار كرد، بايد به دستور شكّ سه و چهار عمل كند.
مسأله 1084ـ
هرگاه مى داند در وسط نماز شكّ كرده، امّا نمى داند مثلاً شكّ دو و سه بوده، يا دو
و چهار، احتياط واجب آن است كه به دستور هر دو عمل كند و نماز را نيز اعاده نمايد.
مسأله 1085ـ
كسى كه نشسته نماز مى خواند اگر شكّى كند كه بايد براى آن يك ركعت نماز احتياط
ايستاده، يا دوركعت نشسته بخواند، بايد يك ركعت نماز نشسته به جا آورد و اگر شكّى
كند كه بايد براى آن دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند بايد دو ركعت نشسته به جا
آورد، همچنين در ساير شكها.
مسأله 1086ـ
كسى كه نماز ايستاده مى خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط از ايستادن عاجز شود،
بايد مثل كسى كه نماز را نشسته مى خواند و حكم آن در مسأله قبل گذشت نماز احتياط را
به جا آورد و بعكس كسى كه نماز نشسته مى خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط بتواند
بايستد بايد به وظيفه كسى كه نماز را ايستاده مى خواند عمل كند.
طريقه نماز احتياط
مسأله 1087ـ
نماز احتياط كه براى شك در ركعتهاى نماز به جا آورده مى شود به اين ترتيب است كه
بعد از سلام نماز بايد فورا نيّت نماز احتياط كند و اللّه اكبر بگويد و حمد را
بخواند (و سوره را ترك كند) بعد به ركوع رود و مانند نمازهاى معمولى سجده نمايد،
اگرنماز احتياط او يك ركعت است بعد از دو سجده تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو
ركعت است بعد از دو سجده يك ركعت ديگر را مثل ركعت اوّل به جا آورد و بعد از تشهّد
سلام دهد.
مسأله 1088ـ
نماز احتياط اذان و اقامه و سوره و قنوت ندارد و حمد را بايد آهسته بخواند، حتّى
احتياط واجب آن است كه «بسم اللّه»
را نيز آهسته بگويد ودر ميان اصل نماز و نماز احتياط كارى كه نماز را باطل مى كند
انجام ندهد.
مسأله 1089ـ
هرگاه قبل از خواندن نماز احتياط متوجّه شود نمازى را كه خوانده است درست بوده،
نماز احتياط لازم نيست و اگر در وسط نماز احتياط بفهمد مى تواند آن را رها كند.
مسأله 1090ـ
هرگاه پيش از خواندن نماز احتياط متوجّه شود كه ركعتهاى نمازش كم بوده، مثلاً به
جاى چهار ركعت سه ركعت خوانده، چنانچه كارى كه نماز را باطل كند انجام نداده بايد
آن مقدار را كه كم خوانده است انجام دهد و براى سلام بى جا احتياطاً دو سجده سهو به
جا مى آورد و اگر كارى كه نماز را باطل مى كند انجام داده بايد نماز را اعاده كند.
مسأله 1091ـ
هرگاه بعد از نماز احتياط بفهمد كسرى نمازش درست به اندازه نماز احتياط بوده (مثلاً
در شك ميان سه و چهار يك ركعت نماز احتياط بخواند و بعد بفهمد نماز راسه ركعت
خوانده) نمازش صحيح است و اگر بفهمد كسرى نماز كمتر از نماز احتياط بوده بنابر
احتياط واجب بايد كسرى نماز را بلافاصله به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده كند و
اگر بفهمد كسرى نماز بيشتر از نماز احتياط بوده، چنانچه بعد از نماز احتياط كارى كه
نماز را باطل كند انجام نداده، احتياط واجب اين است كسرى نماز را به جا آورد و اصل
نماز را هم اعاده كند.
مسأله 1092ـ
اگر كسى شك كند نماز احتياطى كه بر او واجب بوده به جا آورده است يا نه،چنانچه بعد
از وقت نماز باشد به شكّ خود اعتنا نكند و اگر هنوز وقت نماز باقى است در صورتى كه
مشغول كار ديگرى نشده بايد نماز احتياط را بخواند و اگر كارى كه نماز را باطل
مى كند به جا آورده است احتياط واجب آن است كه نماز احتياط را بخواند و نماز را هم
اعاده كند.
مسأله 1093ـ
دستور نماز احتياط از نظر كم و زياد كردن ركن و اجزاى غير ركن و شك در به جا آوردن
اجزا مانند ساير نمازهاى واجب است.
مسأله 1094ـ
اگر در عدد ركعتهاى نماز احتياط نيز شك كند بايد بنا را بر بيشتر بگذارد، امّا اگر
طرف بيشتر نماز را باطل مى كند، بنا را بر كمتر مى گذارد و نمازش صحيح است.
مسأله 1095ـ
براى كم و زياد كردن اجزاء نماز احتياط از روى سهو، سجده سهو واجب نيست.
مسأله 1096ـ
اگر در نماز احتياط تشهّد يا سجده را فراموش كند احتياط واجب آن است كه بعد از
سلام، قضاى آن را به جا آورد.
مسأله 1097ـ
هرگاه قضاى سجده يا قضاى تشهّد يا سجده سهو بر او واجب شده و در عين حال نماز
احتياط نيز بر او واجب است بايد اوّل نماز احتياط را به جا آورد، بعد قضاى سجده يا
تشهّد را و بعد سجده سهو را.
مسأله 1098ـ
احكامى كه درباره شكّ و سهو و ظنّ در نمازهاى واجب روزانه گفته شد، در ساير نمازهاى
واجب نيز عيناً وجود دارد، مثلاً اگر در نماز آيات شك كند كه يك ركعت خوانده يا
دوركعت چون شك او در نماز دو ركعتى است نماز باطل مى شود، همچنين ساير احكام شكّ و
سهو و ظنّ.
مواردى كه سجده سهو
واجب است
مسأله 1099ـ
براى چند چيز بنابر احتياط واجب بايد بعد از نماز دو سجده سهو به دستورى كه گفته
مى شود به جا آورد:
1ـ
كلام بى جا، يعنى سهواً به گمان اين كه نماز تمام شده حرف بزند.
2ـ
سلام بى جا، يعنى مثلاً در ركعت دوم نماز چهار ركعتى سلام بدهد.
3ـ
سجده فراموش شده.
4ـ
تشهّد فراموش شده.
5ـ
به جاى ايستادن سهواً بنشيند، يا به جاى نشستن برخيزد.
6ـ
در شكّ ميان چهار و پنج بعد از سجده دوم واجب است نماز را تمام كند، بعداً دو سجده
سهو بجا آورد و براى كم و زياد كردن غير اينها سجده سهو مستحبّ است.
احكام سجده سهو
مسأله 1100ـ
اگر چيزى را غلط خوانده و دوباره بطور صحيح بخواند سجده سهو ندارد.
مسأله 1101ـ
اگر در نماز چند كلمه يا چند جمله بگويد بطورى كه از صورت نمازگزار خارج نشود وهمه
آن يكى حساب شود، دوسجده سهو براى همه كافى است.
مسأله 1102ـ
هرگاه اشتباهاً
«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ»
را بگويد سجده سهو واجب نيست، بلكه مستحبّ است، ولى اگر مقدارى از دو سلام ديگر را
بگويد احتياط واجب انجام سجده سهو است و هرگاه هر سه سلام را در جايى كه نبايد سلام
دهد از روى اشتباه بگويد دو سجده سهو براى همه كفايت مى كند.
مسأله 1103ـ
اگر سجده سهو واجب را بعد از سلام نماز عمداً به جا نياورده معصيت كرده و بايد هرچه
زودتر به جا آورد، ولى نمازش باطل نيست.
مسأله 1104ـ
اگر شك دارد كارى كه موجب سجده سهو مى شود انجام داده يا نه، چيزى بر او نيست و اگر
شك كند دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار سجده سهو، همان دو سجده كافى است.
دستور سجده سهو
مسأله 1105ـ
سجده سهو به ترتيب زير است بعد از نماز بلافاصله نيّت سجده سهو مى كند و بعد به
سجده مى رود و مى گويد:
«بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ
رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ»
سپس سر از سجده بر مى دارد و مى نشيند، دوباره به سجده مى رود و همان ذكر را
مى گويد و بعد از آن كه سر از سجده برداشت تشهّد مى خواند و سلام مى دهد و احتياط
آن است كه در تشهّد به مقدار واجب اكتفا كند و تنها به سلام آخر قناعت نمايد.
مسأله 1106ـ
سجده سهو بايد رو به قبله و با حالت وضو و طهارت باشد و پيشانى را نيز بر چيزى
گذارد كه سجده نماز بر آن جايز است.
قضاى سجده و تشهّد
فراموش شده
مسأله 1107ـ
هرگاه كسى يك يا چند سجده نماز را فراموش كرد بايد قضاى آن را بعد از نماز به جا
آورد (البته اگر دو سجده از يك ركعت فراموش شود نماز باطل است) همچنين اگر تشهّد را
فراموش نمايد بايد بلافاصله بعد از نماز آن را قضا كند و علاوه بر قضاى سجده و
تشهّد بايد براى هر كدام بنابر احتياط واجب دو سجده سهو به جا آورد (ولى چنان كه
قبلاً نيز گفته شد تشهّد سجده سهو، كفايت از تشهّد فراموش شده مى كند).
مسأله 1108ـ
در قضاى سجده و تشهّد فراموش شده تمام شرايط نماز مانند طهارت و قبله و شرطهاى ديگر
لازم است و بايد بلافاصله بعد از نماز انجام دهد.
مسأله 1109ـ
اگر يك سجده و تشهّد را فراموش كند احتياط واجب آن است كه هر كدام را اوّل فراموش
كرده اوّل قضا كند و اگر نداند كدام يك را اوّل فراموش كرده احتياطاً يك سجده و بعد
يك تشهّد و بار ديگر يك سجده به جا مى آورد، تا يقين كند سجده و تشهّد رابه
ترتيبى كه فراموش كرده قضا كرده است.
مسأله 1110ـ
هرگاه بعد از نماز كارى كند كه صورت نماز را به هم مى زند يا نماز را باطل مى كند
(مثل اين كه پشت به قبله كند) بايد قضاى سجده و تشهّد را به جا آورد و نماز را
بنابر احتياط واجب اعاده كند و اگر كارى كند كه سجده سهو مى آورد، بعد از قضاى سجده
يا تشهّد احتياط آن است كه سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1111ـ
اگر شك دارد كه سجده يا تشهّد را فراموش كرده يا نه واجب نيست قضا كند و اگر
مى داند يكى را فراموش كرده، امّا نمى داند كدام يك بوده، هر دو را قضا كند و هر
كدام را اوّل به جا آورد مانعى ندارد.
مسأله 1112ـ
هرگاه علاوه بر قضاى سجده يا تشهّد، سجده سهو نيز بر ذمّه او باشد، بايد بعد از
نماز اوّل سجده يا تشهّد را قضا كند و بعد سجده سهو را به جا آورد.
مسأله 1113ـ
هرگاه شك كند كه آيا قضاى سجده يا تشهّد فراموش شده كه بر عهده او بود بعد از نماز
به جا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته سجده يا تشهّد را قضا نمايد و اگر گذشته
نيز بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را به جا آورد و نماز او صحيح است.
مسأله 1114ـ
براى قضاى سجده يا تشهّد، بعد از نماز نيّت مى كند، سپس همان سجده يا تشهّد را بدون
اللّه اكبر و چيز اضافى ديگر قضا مى كند و بعد بنابر احتياط سجده سهو به جا
مى آورد.
خلل در اجزاء و شرايط
نماز
مسأله 1115ـ
اگر چيزى از واجبات نماز را عمداً كم و زياد كند نماز او باطل است، امّا اگر به
واسطه ندانستن مسأله باشد اگر آن جزء از اركان نماز است، نماز باطل مى شود و اگر
غير اركان است، نمازش صحيح است به شرط اين كه جاهل قاصر باشد، يعنى دسترسى براى
يادگرفتن مسأله نداشته باشد.
مسأله 1116ـ
هرگاه سهواً چيزى از اجزاى نماز را كم و زياد كند اگر از اركان نماز باشدنماز باطل
است واگر از غيراركان باشد نماز صحيح است و در صورتيكه شرايطى مثل وضو يا غسل انجام
نشده باشد نماز باطل است، خواه عمداً باشد يا سهواً.
مسأله 1117ـ
اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر از آخر نماز را نخوانده، بايد
آن را به جا آورد و نمازش صحيح است، ولى اگر بعد از سلام متوجّه شود چنانچه كارى كه
نماز را عمداً و سهواً باطل مى كند (مانند پشت به قبله كردن) انجام داده نماز باطل
است و اگر انجام نداده بايد بلافاصله ركعت هاى فراموش شده را به جا آورد و نمازش
صحيح است و احتياط واجب آن است كه سجده سهو براى سلام بى جا انجام دهد.
مسأله 1118ـ
هرگاه بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده، يا پشت به قبله به جا آورده، بايد آن را
اعاده كند و اگر وقت گذشته قضا نمايد، امّا اگر سهواً نماز را به طرف راست يا چپ
خوانده نماز باطل نيست.
نماز مسافر
مسأله 1119ـ
مسافر با «هشت شرط»
بايد نمازهاى چهار ركعتى را دو ركعت به جا آورد:
شرط اوّل ـ سفر او كمتر
از هشت فرسخ شرعى نباشد
مسأله 1120ـ
كسى كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ (حدود 43 كيلومتر) است بايد نماز را شكسته
بخواند، خواه رفتنش چهار فرسخ (5/21 كيلومتر تقريباً) باشد يا كمتر يا بيشتر، همين
اندازه كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ باشد نماز شكسته است و خواه در همان روز و شب
برگردد يا فاصله اى بيفتد، مگر اين كه در بين اين مسافت، ده روز قصد اقامه كند.
مسأله 1121ـ
اگر شك دارد سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند، ولى در صورت
شك بايد از كسانى كه به آن راه آشنا هستند تحقيق كند، مگر اين كه مشقّت زيادى داشته
باشد.
مسأله 1122ـ
مقدار مسافت را از راههاى مختلف مى توان دريافت
نخست
اين كه خودش اندازه گيرى كرده و يقين حاصل كند،
دوم
اين كه در ميان مردم معروف باشد،
سوم اين كه شخص مورد
اعتمادى خبر دهد.
مسأله 1123ـ
هرگاه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است و نماز را شكسته بخواند، بعد بفهمد هشت فرسخ
نبوده، نمازش باطل است و بايد آن را اعاده كند و چهار ركعت بخواند و اگر وقت گذشته
قضا نمايد، امّا اگر يقين داشت مسافت مورد نظر هشت فرسخ نيست و در اثناء راه فهميد
كه هشت فرسخ بوده بايد نماز را شكسته بخواند و اگر تمام خوانده اعاده كند.
مسأله 1124ـ
اگر ميان دو محلّى كه فاصله آن كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت و آمد كند نماز
او شكسته نخواهد بود، هرچند روى هم رفته هشت فرسخ و بيشتر شود مگر اين كه عرفاً به
او مسافر بگويند و در اين صورت بنا بر احتياط هم نماز را تمام و هم شكسته بخواند.
مسأله 1125ـ
هرگاه محلّى دو راه دارد كه يكى كمتر از هشت فرسخ و ديگرى هشت فرسخ يا بيشتر است،
اگر از راه اوّل برود بايد تمام بخواند و اگر از راه دوم برود نمازش شكسته است.
مسأله 1126ـ
براى حساب مسافت هشت فرسخ بايد از آخرين خانه هاى شهر حساب كرد.
شرط دوم ـ از اوّل، قصد
هشت فرسخ را داشته باشد
مسأله 1127ـ
اگر اوّل مى خواهد به محلّى كه كمتر از هشت فرسخ است برود و در وسط راه يا پس از
رسيدن به آن مقصد قصد كند مسافرت خود را ادامه دهد بطورى كه مجموع مسافرت او هشت
فرسخ باشد، چون از اوّل قصد نداشته بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر در اثنا، يا
پس از رسيدن به مقصد قصد كند از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر برود، نماز او شكسته است.
مسأله 1128ـ
كسى كه به دنبال گمشده اى مى رود و نمى داند چه مقدار بايد برود تا مقصود خود را
پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى در برگشتن چنانچه تا وطن يا محل اقامتش
هشت فرسخ يا بيشتر باشد نماز او شكسته است.
مسأله 1129ـ
كسى كه قصد هشت فرسخ دارد بايد نمازش را شكسته بخواند، هرچند هر روز مقدار كمى راه
برود ولى به اندازه اى باشد كه به او مسافر گويند.
مسأله 1130ـ
كسى كه اختيارش در سفر با ديگرى است مانند پسرى كه با پدر خود مسافرت مى كند،
چنانچه بداند سفر پدرش هشت فرسخ است بايد نماز را شكسته بخواند، حتّى اگر كسى را به
اجبار به جايى مى برند (مانند زندانى) و بداند مسافت او هشت فرسخ يا بيشتر است همين
حكم را دارد، مگر اين كه احتمال عقلايى بدهد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از آنها
جدا مى شود و برمى گردد.
شرط سوم ـ در بين راه
از قصدش برنگردد
مسأله 1131ـ
اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردّد شود بايد نماز را تمام
بخواند، امّا اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت خود منصرف شود، بايد نماز را
شكسته بخواند، مگر اين كه مردّد درماندن و برگشتن باشد و يا بخواهد همان جا ده روز
بماند.
مسأله 1132ـ
هرگاه بخواهد به محلّى كه هشت فرسخ يا بيشتر است برود، اگر پيش از آن كه به هشت
فرسخ برسد مردّد شود كه بقيّه راه را برود يا نه و در آنجا مقدارى متوقّف شود و بعد
تصميم بگيرد بقيّه راه را ادامه دهد بايد نماز را شكسته بخواند و اگر در حال ترديد
مقدارى از مسافت را طى كند سپس تصميمش بر ادامه راه شود، چنانچه باقيمانده راه با
آنچه قبلاً با قصد طى كرده هشت فرسخ يا بيشتر باشد نماز را شكسته مى خواند.
شرط چهارم ـ قبل از
رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود عبور نكند و نخواهد ده روز يا بيشتر در اثناء راه
توقف كند
مسأله 1133ـ
اگر مسافر به وطن خود وارد شود سفر او قطع مى گردد و همچنين اگر به محلّ اقامه ده
روز برسد، حتّى اگر ترديد دارد كه از وطنش بگذرد يا در جايى ده روز اقامه كند باز
هم نماز او تمام است.
شرط پنجم ـ سفر او براى
كار حرامى نباشد
مسأله 1134ـ
اگر به قصد دزدى، خيانت، يا كار حرام ديگرى سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند،
همچنين اگر خود سفر حرام باشد مثل اين كه چنان مسافرتى براى بدن او ضرر قابل
ملاحظه اى دارد، يا زن بدون اجازه شوهر سفر كند (بنا بر احتياط واجب) يا فرزند با
نهى پدر و مادر سفر نمايد بطورى كه مايه اذيّت آنها شود، بايد نماز را تمام بخواند;
ولى اگر سفر واجبى مانند حجّ واجب بوده باشد رضايت شوهر و پدر ومادر شرط نيست و
نماز شكسته است.
مسأله 1135ـ
هرگاه خود سفر حرام نباشد و به منظور كار حرامى نيز سفر نمى كند، ولى در اثناء سفر،
معصيت يا معصيتهايى انجام مى دهد، مثل اين كه در سفر شراب بخورد، يا غيبت كند و به
مردم ظلم نمايد، نماز او شكسته است.
مسأله 1136ـ
هرگاه براى فرار از انجام كار واجبى مسافرت نمايد، مثل اين كه بدهكار است و
مى تواند بدهى خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه مى كند، امّا او براى فرار از پرداخت
بدهى مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام به جا آورد، ولى اگر چنين قصدى را ندارد بايد
نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1137ـ
اگر سفر حرام نيست، ولى سوار بر مركب غصبى شود، يا در زمين غصبى مسافرت مى كند،
بنابر احتياط جمع ميان نماز شكسته و تمام كند، يعنى هم نماز دو ركعتى هم چهارركعتى
به جاآورد.
مسأله 1138ـ
هرگاه كسى همراه ظالمى سفر كند و مسافرت او كمك به ظالم محسوب شود سفر او حرام است
و نمازش را بايد تمام بخواند، مگر آن كه مجبور باشد يا براى انجام وظيفه مهمترى
مانند نجات جان مظلومى با او سفر كند كه در اين صورت نمازش شكسته است.
مسأله 1139ـ
مسافرت به قصد تفريح و گردش و استفاده از آب و هوا و مانند آن تا آنجا كه موجب
اسراف و كار حرام ديگرى نباشد جايز است و نماز را بايد شكسته بخواند.
مسأله 1140ـ
كسى كه براى امرار معاش به شكار مى رود سفرش حلال و نمازش شكسته است، همچنين اگر
براى فراهم كردن درآمد بيشتر باشد، امّا كسى كه براى لهو و تفريح و خوشگذرانى به
شكار مى رود، سفرش حرام ونمازش را بايد تمام بخواند.
مسأله 1141ـ
كسى كه از سفر معصيت بر مى گردد اگر توبه كرده و تا محلّى كه مى خواهد بر گردد هشت
فرسخ يا بيشتر باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، همچنين اگر توبه نكرده ولى در
بازگشت آلوده به معصيت نيست.
مسأله 1142ـ
هرگاه كسى كه سفرش سفر معصيت است در اثناء راه از قصد خود برگردد، چنانچه باقيمانده
راه هشت فرسخ يا بيشتر باشد و يا مجموع رفتن و برگشتن هشت فرسخ است بايد نماز را
شكسته بخواند، ولى بعكس اگر به قصد معصيت سفر نكرده، ولى در بين راه قصدش تغيير كند
و بقيّه راه را براى معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند، امّا آنچه را قبلاً
شكسته خوانده اشكالى ندارد.
شرط ششم ـ از
صحرانشين هاى خانه بدوش نباشد
مسأله 1143ـ
«صحرانشينهاى خانه بدوش» كه وطن خاصى ندارند و هرجا آب و خوراك براى خود و
حيواناتشان فراهم باشد توقّف مى كنند، بايد در اين مسافرتها نمازشان را تمام
بخوانند و روزه را بگيرند.
مسأله 1144ـ
هرگاه صحرانشين خانه به دوش مانند مردم ديگر براى زيارت خانه خدا، يا تجارت، يا
مسافرت ديگرى غير از آن مسافرت كه جزء زندگى اوست برود بايد نماز را شكسته بخواند.
شرط هفتم ـ شغل و كار
او مسافرت نباشد
مسأله 1145ـ
راننده ها، خلبان ها، كشتيبان ها و ساربان ها و مانند آنها كه سفر، شغل آنهاست بايد
نماز را تمام بخوانند هرچند در سفر اوّل باشد.
مسأله 1146ـ
كسى كه شغلش مسافرت نيست، ولى مسافرت مقدّمه شغل اوست، مانند معلّم و كارگر و
كارمندى كه خودش ساكن شهرى است و همه روز براى انجام كار به نقطه ديگرى مى رود كه
رفت و آمد او هشت فرسخ يا بيشتر است، بايد نماز را تمام بخواند و روزه را بگيرد.
مسأله 1147ـ
كسى كه شغلش مسافرت است اگر براى كار ديگرى غير از شغل خود (مثلاً براى حج يا زيارت
يا مقصد ديگرى) مسافرت كند، بايد مانند ساير مسافران نماز را شكسته بخواند، ولى اگر
راننده اى اتومبيل خود را براى زيارت كرايه دهد و در ضمن خودش هم زيارت كند بايد
نماز را تمام بخواند.
مسأله 1148ـ
كسانى كه راهنماى حج و مدير كاروان حجّاج و مانند آن مى باشند، در صورتى كه مسافرت
جزء يا مقدّمه شغل آنها محسوب شود و اين كار مدّت قابل ملاحظه اى (حدود چند ماه) به
طول انجامد بايد نماز را تمام بخوانند.
مسأله 1149ـ
كسى كه در مقدارى از سال شغلش مسافرت است مثل راننده اى كه فقط در تابستان يا
زمستان كار رانندگى مى كند، بايد در سفرى كه مشغول به كارش هست نماز را تمام
بخواند.
مسأله 1150ـ
كسى كه شغلش رانندگى داخل شهرهاست اگر اتّفاقاً به سفر خارج از شهر برود و هشت فرسخ
و بيشتر باشد نمازش شكسته است، امّا كسى كه هم رانندگى داخل شهر مى كند و هم راننده
بيابانى است وقتى به خارج شهر مى رود نماز را بايد تمام بخواند.
مسأله 1151ـ
كسى كه شغلش مسافرت است اگر ده روز يا بيشتر در محلّى بماند، خواه وطن او باشد يا
نه، و خواه از اوّل، قصد ده روز را داشته يا نه، بايد در سفر اوّل نماز را شكسته
بخواند و اگر شك كند كه ده روز مانده يا نه، بايد نمازش را تمام بخواند.
مسأله 1152ـ
كسانى كه براى خود وطنى اختيار نكرده اند و به سياحت و جهانگردى مشغولند بايد نماز
را تمام بخوانند.
مسأله 1153ـ
كسى كه شغلش مسافرت نيست، ولى در شهر يا دهى جنسى دارد كه براى حمل آن مسافرتهاى پى
در پى مى كند بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1154ـ
كسى كه از وطنش صرف نظر كرده و مى خواهد وطن ديگرى براى خود انتخاب كند بايد در
مسافرت نماز را شكسته بخواند، مگر آن كه سفرش طولانى شود و جزء افراد خانه بدوش
حساب شود.
شرط هشتم ـ به حدّ
ترخّص برسد
مسأله 1155ـ
«حدّ ترخّص»
يعنى از وطن يا محلّ اقامتش به اندازه اى دور شود كه صداى اذان شهر را نشنود و مردم
شهر او را نبينند، امّا ديدن و نديدن ديوارهاى شهر اثرى ندارد، ولى بايد در هوا گرد
و غبار يا مه يا چيز ديگرى كه مانع ديدن است يا سرو صدايى كه مانع شنيدن است وجود
نداشته باشد و اگر يكى از اين دو علامت حاصل شود كافى است، به شرط اينكه يقين به
نبودن ديگرى نداشته باشد، و الاّ احتياط جمع ميان نماز شكسته و تمام است.
مسأله 1156ـ
معيار در شهرها شهرهاى معمولى است و اگر شهرى زياد در گودى يا در بلندى قرار گرفته
باشد بايد مطابق شهرهاى معمولى با آن رفتار كرد، يعنى ببينيم چه اندازه مسافت سبب
مى شود كه در شهرهاى معمولى انسان صداى اذان شهر را نشنود و اهالى شهر او را
نبينند.
مسأله 1157ـ
هرگاه شك كند به حدّ ترخّص رسيده يا نه، يا نداند صدايى را كه مى شنود صداى اذان
است يا صداى ديگر، بايد نماز را تمام بخواند، امّا اگر بفهمد صداى اذان است ولى
كلمات آن قابل تشخيص نباشد احتياط جمع است.
مسأله 1158ـ
هرگاه به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلند مى گويند نشنود نمازش
شكسته است، هر چند اذانى را كه با بلند گوهاى قوى مى گويند بشنود و اگر كسى گوش و
چشمش از معمول ضعيف تر يا بسيار قوى تر است اعتبارى به آن نيست بلكه اعتبار به گوش
و چشمهاى معمولى است.
مسأله 1159ـ
هرگاه كسى در اثناء مسافرت به وطنش برسد نمازش در آنجا تمام است، ولى اگر مى خواهد
سفر خود را از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر ادامه دهد وقتى به حدّ ترخّص رسيد بايد نماز
را شكسته بخواند.
چيزهايى كه سفر را قطع
مى كند
مسأله 1160ـ
چند چيز است كه سفر را قطع مى كند و بايد نماز را تمام خواند:
اوّل ـ رسيدن به «وطن»
منظور از وطن
محلّى است كه انسان آن را براى اقامت و زندگى خود انتخاب كرده، خواه در آنجا متولّد
شده باشد يا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آنجا را انتخاب كرده است.
مسأله
1161ـ هرگاه انسان
جايى را براى «محلّ اقامت»
خود انتخاب كند بطورى كه وقتى در آنجاست او را مسافر نمى گويند، خواه قصد اقامت
دائم داشته باشد يا موقّت، مثلاً مى خواهد دو سال يا بيشتر در آنجا بماند اين محل
در حكم وطن مى باشد و همين گونه است حال مأموران ادارات كه ممكن است هر چند سال در
محلّى باشند و آنجا حكم وطنشان را دارد.
مسأله 1162ـ
ممكن است كسى در دو محل زندگى كند، مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه ديگر در شهر
ديگر، هردو وطن او محسوب مى شود و حتّى ممكن است انسان داراى سه وطن باشد.
مسأله 1163ـ
هرگاه انسان در محلّى زندگى مى كرده و وطن او بوده، چنانچه از آنجا اعراض كند، يعنى
ديگر قصد نداشته باشد در آنجا زندگى كند، هر چند گاهى به عنوان مسافرت و ديدار
بستگان و دوستان به آنجا برود، نمازش در آنجا شكسته است، خواه در آنجا ملكى داشته
باشد يا نه و خواه اقوام و بستگانش در آنجا زندگى كنند يا نكنند، مگر اين كه قصد
كند در آنجا ده روز بماند، همچنين اگر انسان غير از وطن اصلى خود جاى ديگرى را براى
زندگى انتخاب كند و شش ماه يا كمتر و بيشتر در آنجا بماند بعد، از آنجا اعراض نمايد
نمازش در آنجا شكسته است، خواه ملكى در آنجا داشته باشد يا نه.
دوم ـ قصد اقامت ده روز
مسأله 1164ـ
هرگاه مسافرى مى خواهد ده روز پشت سر هم در محلّى بماند، يا مى داند اجباراً بايد
در آنجا توقّف كند بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1165ـ
آنچه براى قصد اقامه كه در مسأله پيش گفته شد لازم است ماندن ده روز است و امّا شب
قبل از آن و شب بعد از آن لزومى ندارد، بنابراين اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب
روز دهم بماند (يعنى ده روز و نُه شب) بايد نماز را تمام بخواند، همچنين اگر مثلاً
قصدش اين باشد كه از ظهر روز اوّل تا ظهر روز يازدهم توقف كند.
مسأله 1166ـ
مسافرى كه قصد دارد ده روز در محلّى بماند مى تواند قصد كند در چند جا توقّف كند به
شرط اين كه فاصله آنها كم باشد (مثلاً يكى دو كيلومتر و يا بيشتر) بطورى كه بگويند
او مسافر نيست، همچنين هيچ تفاوتى ميان شهرهاى بزرگ و كوچك نيست يعنى
«بلاد كبيره»
و «صغيره»
تفاوتى در احكام مسافر ندارد.
مسأله 1167ـ
مسافرى كه قصد اقامه ده روز در محلّى كرده، اگر از اوّل قصد داشته باشد كه در بين
ده روز به اطراف برود چنانچه جايى كه مى خواهد برود به اندازه اى دور نيست كه جزء
مسافرت محسوب شود بايد نماز را تمام بخواند، امّا اگر طورى است كه جزء مسافرت محسوب
مى شود بايد تمام ده روز را شكسته بخواند.
مسأله 1168ـ
هرگاه كسى قصد دارد ده روز در جايى بماند امّا احتمال مى دهد در اثنا مانعى پيدا
شود درصورتى كه مردم به اين گونه احتمالات اعتنا نكنند بايد نماز را تمام بخواند،
امّا اگر احتمال وجود مانع قوى باشد نمازش شكسته است.
مسأله 1169ـ
هرگاه مسافرى قصد ندارد ده روز در جايى توقف كند ولى قصدش اين است كه مثلاً اگر
رفيقش بيايد يا منزل خوبى پيدا كند ده روز بماند بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1170ـ
هرگاه مسافرى بداند مثلاً ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر
ماه در محلّى بماند، بايد نماز را تمام بخواند، همچنين اگر نداند آن روز چندم ماه
است و تا آخر ماه چقدر مانده، ولى قصدش اين است كه به هر حال تا آخر ماه بماند،
چنانچه در واقع تا آخر ماه ده روز يا بيشتر باشد، بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1171ـ
هرگاه كسى قصد اقامه ده روز كند و بعداً منصرف يا مردّد شود، اگر پيش از خواندن يك
نماز چهار ركعتى باشد نمازش شكسته است، ولى اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى
منصرف يا مردّد شود، بايد تا وقتى در آنجاست نماز را تمام بخواند.
مسأله 1172ـ
هرگاه كسى قصد ده روز كند و روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود
چنانچه يك نماز چهار ركعتى خوانده باشد روزه اش صحيح است و بايد تا آنجا هست نمازها
را تمام بخواند و روزه ماه رمضان را بگيرد امّا اگر نماز چهار ركعتى نخوانده
روزه اش صحيح نيست و نمازها را نيز بايد شكسته بخواند.
مسأله 1173ـ
هرگاه شك كند كه آيا نماز چهار ركعتى خوانده و بعد منصرف يا مردّد شده يا نه، بايد
نمازهاى خود را شكسته بخواند.
مسأله 1174ـ
هرگاه مسافر به نيّت نماز شكسته مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد ده روز
يا بيشتر در آنجا بماند بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و اگر بعكس قصد ده روز
كرده بوده و مشغول نماز چهار ركعتى شده بود ولى در وسط نماز از قصد خود برگشت،
چنانچه مشغول ركعت سوم نشده بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و بقيّه نمازها را نيز
شكسته بخواند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش باطل است و تا وقتى كه آنجاست بايد
شكسته بخواند.
مسأله 1175ـ
كسى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند هرگاه بيشتر از ده روز بماند تا وقتى مسافرت
نكرده بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ده روز كند.
مسأله 1176ـ
مسافرى كه قصد ده روز كرده بايد روزه واجب را بگيرد و مى تواند روزه مستحبّى به
جاآورد و نافله هاى ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.
مسأله 1177ـ
مسافرى كه قصد كرده ده روز در جايى توقّف كند، چنانچه بعد از گذشتن ده روز يا بعد
از خواندن يك نماز چهار ركعتى به جايى كه كمتر از چهار فرسخ است برود و به محلّ
اقامه خود بازگردد، بايد نماز را تمام بخواند و هرگاه بخواهد از محلّ اقامت به جاى
ديگرى برود كه كمتر از هشت فرسخ است و در محلّ دوم ده روز بماند بايد نماز خود را
در مسير راه و در جاى دوم تمام بخواند، امّا اگر هشت فرسخ يا بيشتر باشد در مسير
راه شكسته مى خواند و در محلّ دوم كه قصد اقامه كرده تمام مى خواند.
مسأله 1178ـ
هرگاه كسى به خيال اين كه دوستانش مى خواهند ده روز در محلّى بمانند قصد ده روز كند
و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى بفهمد كه آنها قصد نكرده اند و منصرف شود تا
مدّتى كه او در آنجاست بايد نماز را تمام بخواند.
سوم ـ توقّف يك ماه
بدون قصد
مسأله 1179ـ
هرگاه مسافر در محلّى توقّف كند ولى نمى داند مدّت توقّف او چند روز است بايد نماز
را شكسته بخواند، امّا بعد از گذشتن سى روز بايد نماز را تمام بخواند، اگر چه مقدار
كمى بعد از آن در آنجا بماند (اگر يك ماه از ماههاى قمرى بماند كه كمتر از سى روز
باشد نيز كافى است مثلاً از دهم اين ماه تا دهم ماه ديگر).
مسأله 1180ـ
هرگاه كسى مى خواهد نه روز يا كمتر در محلّى بماند بعد از گذشتن اين مدّت باز تصميم
مى گيرد نه روز يا كمتر بماند، تا سى روز، بايد نماز را شكسته بخواند، از روز سى و
يكم بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1181ـ
هرگاه توقّف سى روز در يك محل نباشد كافى نيست، بنابراين اگر در جايى مثلاً بيست
روز بدون قصد بماند سپس از آنجا چند فرسخ دورتر رود و بيست روز ديگر بماند نماز او
شكسته است.
مسائل متفرّقه نماز
مسافر
مسأله 1182ـ
در چهار محل مسافر مخيّر است نماز را تمام يا شكسته بخواند:
«مسجدالحرام»،
«مسجد پيغمبر اكرم(صلى
الله عليه وآله)»،
«مسجد كوفه»
و «حرم حضرت سيّد الشّهداء(عليه
السلام)»
و افضل در اين موارد نماز تمام است و فرقى ميان مسجدالحرام در عصر پيامبر(صلى الله
عليه وآله) و ائمّه هدى(عليهم السلام) و اضافاتى كه بعداً بر آن افزوده شده، يا در
آينده افزوده مى شود نيست ، همچنين در مورد مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و كوفه
و حرم حسينى.
مسأله 1183ـ
كسى كه مى داند مسافر است و نماز را بايد شكسته بخواند اگر عمداً تمام بخواند باطل
است، همچنين اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند بايد اعاده كند
و نيز اگر حكم نماز مسافر را مى دانست امّا توجّه نداشت كه در حال سفر است و نمازش
را تمام بخواند، امّا اگر اصلاً اين حكم را نمى دانست كه وظيفه مسافر نماز شكسته
است و هنوز اين مسأله را نشنيده بود اگر به جاى نماز شكسته نماز را تمام بخواند
نمازش صحيح است.
مسأله 1184ـ
مسافرى كه اجمالاً مى داند بايد نماز را شكسته بخواند اگر بعضى از جزئيّات آن را
نداند (مثلاً نداند كه شرط اين مسأله سفر هشت فرسخى است) چنانچه تمام بخواند احتياط
آن است كه بطور شكسته اعاده كند.
مسأله 1185ـ
هرگاه فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند چنانچه در وقت يادش بيايد
بايد شكسته به جا آورد و اگر بعد از وقت متوجّه شود قضا ندارد.
مسأله 1186ـ
كسى كه وظيفه اش نماز تمام است اگر عمداً يا از روى اشتباه يا فراموشى شكسته بخواند
نمازش باطل است، حتّى اگر قصد اقامه ده روز كرده و نمى دانسته كه بايد در اين حال
تمام بخواند و نماز خود را شكسته خوانده، احتياط واجب آن است كه به صورت تمام اعاده
كند.
مسأله 1187ـ
هرگاه مشغول نماز چهار ركعتى است و در بين نماز يادش بيايد كه مسافر است، يا متوجّه
شود كه سفر او هشت فرسخ است، اگر به ركوع ركعت سوم نرفته، بايد نماز را دو ركعتى
تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش باطل است و بايد شكسته بخواند.
مسأله 1188ـ
هرگاه كسى مشغول نماز شكسته شود و در بين نماز يادش بيايد كه مسافر نيست و يا سفرش
سفرى نيست كه نماز در آن شكسته باشد، بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و نمازش
صحيح است.
مسأله 1189ـ
هرگاه كسى اوّل وقت مسافر بوده و نماز را نخوانده و بعد به وطن يا جايى كه قصد دارد
ده روز بماند وارد شود بايد نماز را تمام بخواند و بعكس، اگر كسى اوّل وقت در وطن
يا محلّ اقامت بوده و نماز را نخوانده، مسافرت كرد، بايد
نمازش را در سفر شكسته
بخواند.
مسأله 1190ـ
هرگاه نماز انسان در سفر قضا شود بايد قضاى آن را شكسته بخواند (خواه در سفر قضا
كند يا در وطن) و بعكس اگر در وطن نمازش قضا شود بايد قضاى آن را تمام بخواند (خواه
در سفر قضا كند يا در وطن).
مسأله 1191ـ
مستحبّ است مسافر به اميد ثواب الهى بعد از هر نماز شكسته سى مرتبه
سُبْحانَ اللّهِ وَ
الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ
بگويد.
مسأله 1192ـ
حكم نماز مسافر مربوط به آسان بودن و سخت بودن سفر نيست، بلكه در مسافرتهاى راحت
امروز نيز با شرايطى كه گفته شد بايد نماز را شكسته خواند.
نماز قضا
مسأله 1193ـ
هركس نماز واجب را در وقت آن ترك كند بايد قضاى آن را به جا آورد، هر چند در تمام
وقت نماز خواب بوده، يا به واسطه بيمارى، يا مستى، نماز را نخوانده باشد، امّا كسى
كه در تمام وقت بى هوش بوده، قضا بر او واجب نيست، همچنين كافرى كه مسلمان شده و
زنى كه در حال حيض يا نفاس بوده.
مسأله 1194ـ
هرگاه بعد از وقت نماز بفهمد نمازى را كه خوانده باطل بوده بايد آن را قضا كند.
مسأله 1195ـ
كسى كه نماز قضا برعهده دارد بايد درخواندن آن كوتاهى نكند، ولى واجب نيست آن را
فوراً به جا آورد، مگر آنكه يك يا دو نماز قبل از آن قضا شده باشد كه احتياط واجب
اين است كه پيش از نماز همان روز آن را قضا كند.
مسأله 1196ـ
كسى كه نماز قضا بر ذمّه دارد مى تواند نماز مستحبّى بخواند و خواندن نماز قضا قبل
از نماز يوميّه يا بعد از آن مانعى ندارد.
مسأله 1197ـ
اگر كسى گمان دارد بعضى از نمازهاى گذشته او صحيح نبوده، يا فراموش كرده است،
احتياط مستحب آن است كه قضاى آن را به جا آورد.
مسأله 1198ـ
در نماز قضا ترتيب واجب نيست، جز در ميان قضاى ظهر و عصر و مغرب و عشاء از يك روز.
مسأله 1199ـ
كسى كه چند نماز از او قضا شده و شماره آنها را نمى داند، مثلاً نمى داند دو نماز
بوده يا سه نماز، كافى است مقدار كمتر را بخواند، امّا اگر قبلاً شماره آنها را
مى دانسته، ولى به واسطه سهل انگارى فراموش كرده، احتياط واجب آن است كه مقدار
بيشتر را بخواند.
مسأله 1200ـ
كسى كه نماز قضا از روزهاى پيش بر ذمّه دارد مى تواند قبل از خواندن نماز قضا به
نمازاداى روزانه مشغول شود، مگر آنكه يك يا دو نماز قبل از آن باشد كه بنابر احتياط
واجب بايد قبلاً بجا آورد.
مسأله 1201ـ
كسى كه مى داند يك نماز چهار ركعتى بر ذمّه دارد، امّا نمى داند قضاى ظهر بوده يا
عصر يا عشاء اگر يك نماز چهار ركعتى به نيّت ما فى الذّمّه يعنى قضايى كه بر عهده
اوست بخواند كافى است و در بلند خواندن و آهسته خواندن حمد و سوره مخيّر است.
مسأله 1202ـ
هيچ كس نمى تواند نماز قضاى ديگرى را كه در حال حيات است به جا آورد، هر چند او از
خواندن نماز قضا عاجز باشد، امّا بعد از مردن مانعى ندارد.
مسأله 1203ـ
نماز قضا را مى توان با جماعت خواند، خواه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، ولى
احتياط اين است كه هر دو يك نماز را بخوانند، مثلاً نماز قضاى ظهر را با نماز ظهر
بخواند و نماز قضاى عصر را با نماز عصر.
مسأله 1204ـ
مستحبّ است كودكى كه خوب و بد را تميز مى دهد به نماز خواندن و ساير عبادتها عادت
دهند، بلكه مستحبّ است او را به قضاى نماز تشويق كنند (البتّه نبايد اين كار به
صورتى انجام گيرد كه موجب ناراحتى و بيزارى او از نماز گردد).
نماز قضاى پدر و مادر
مسأله 1205ـ
بر پسر بزرگتر (يعنى بزرگترين پسرى كه بعد از مرگ آنها در حال حيات است) واجب است
كه نماز و روزه هايى كه از پدر يا مادرش فوت شده و از روى نافرمانى نبوده و توانايى
بر قضا داشته، بعد از مرگ آنها به جا آورد، بلكه اگر از روى نافرمانى هم ترك كرده
باشد بنابر احتياط مستحب بايد به همين طور عمل كند، همچنين روزه اى را كه در سفر
نگرفته هرچند توانايى قضاى آن را پيدا نكرده احتياط آن است كه پسر بزرگتر قضا
نمايد.
مواردى كه نماز قضاى
پدر و مادر بر پسر بزرگتر واجب نيست
مسأله 1206ـ
هرگاه شخص ديگرى آن نماز و روزه را قضا نمايد از پسر بزرگتر ساقط مى شود.
مسأله 1207ـ
اگر پسر بزرگتر نمى داند كه از پدر يا مادرش نماز و روزه اى قضا شده يا نه، چيزى بر
او واجب نيست و تفحّص و جستجو نيز لازم نمى باشد.
مسأله 1208ـ
اگر پسر بزرگتر از دنيا برود بر ساير پسران تكليفى نيست.
مسأله 1209ـ
اگر معلوم نباشد پسر بزرگتر كدام است يعنى تاريخ تولّد پسرها درست روشن نباشد، قضاى
نماز و روزه پدر و مادر بر هيچ كدام واجب نيست، ولى احتياط مستحب آن است كه بين
خودشان قسمت كنند.
مسأله 1210ـ
پسر بزرگتر هنگام قضاى نماز و روزه پدر و مادر بايد به تكليف خود عمل كند، يعنى
دستورات نماز و روزه را مطابق حكم مرجع تقليد خود به جا آورد.
مسأله 1211ـ
كسى كه خودش نماز و روزه قضا دارد و نماز و روزه پدر و مادر نيز بر او واجب شده،
هركدام را اوّل به جا آورد صحيح است.
مسأله 1212ـ
هرگاه پسر بزرگتر در موقع مرگ پدر يا مادر نابالغ يا ديوانه بوده، هروقت بالغ و
عاقل شود بايد نماز و روزه پدر يا مادر را قضا نمايد.
نماز استيجارى
مسأله 1213ـ
اجير گرفتن براى قضاى نماز و عبادتهاى ديگر از طرف اموات خالى از اشكال نيست، مگر
در حج و اگر كسى بخواهد در عبادتهاى ديگر اجير بگيرد قصد رجاء كند، امّا به جا
آوردن نماز و روزه قضا و همچنين نماز و روزه مستحبّى به قصد قربت و بدون گرفتن اجرت
اشكالى ندارد.
مسأله 1214ـ
انسان مى تواند براى بعضى از كارهاى مستحب مانند زيارت قبر پيغمبر(صلى الله عليه
وآله) و امامان(عليهم السلام) از طرف زندگان اجير شود، ولى احتياط واجب آن است كه
پول را براى مقدّمات كار بگيرد و نيز مى تواند اعمال مستحبّى را انجام دهد و ثواب
آن را به اموات يا زنده ها هديه نمايد.
مسأله 1215ـ
كسى كه براى نماز قضاى ميّت اجير شده، بايد مسائل نماز را بخوبى بداند و قرائت او
صحيح باشد.
مسأله 1216ـ
شخصى كه مى خواهد از طرف ديگرى نماز يا روزه، يا عبادت ديگرى، به جا آورد بايد در
موقع نيّت، ميّت را معيّن كند، لازم نيست اسم او را بداند، همين اندازه كه علامت و
نشانه اى براى او در قصد و نيّت خود قرار دهد كافى است.
مسأله 1217ـ
شخص نايب بايد خود را به جاى ميّت فرض كند و عبادتى را كه بر ذمّه اوست قضا نمايد و
اگر عملى را انجام دهد و ثواب آن را براى او هديه كند دين او ادا نمى شود.
مسأله 1218ـ
در صورتى ذمّه ميّت ادا خواهد شد كه اطمينان پيدا شود كه نايب نماز را خوانده است و
اگر شك كند كافى نيست، ولى اگر يقين داشته باشد نماز را خوانده امّا نداند صحيح
انجام داده يا نه اشكال ندارد.
مسأله 1219ـ
اگر نايب بگويد نماز را خوانده ام تنها به گفته او نمى توان قناعت كرد
مگر اين كه فرد مورد اطمينانى باشد.
مسأله 1220ـ
شخصى كه از ميّت نيابت مى كند بايد كسى باشد كه در انجام اجزاء و شرايط نماز معذور
نباشد، مثلاً كسى كه نشسته نماز مى خواند نمى تواند نايب شود، حتّى بنابر احتياط
واجب كسى كه با تيمّم يا جبيره نماز مى خواند نيابت نكند.
مسأله 1221ـ
مرد مى تواند براى زن و زن براى مرد نيابت كند و در بلند خواندن و آهسته خواندن
نماز بايدبه وظيفه خودش عمل نمايد، نه وظيفه ميّت و لازم نيست قضاى نمازهاى ميّت به
ترتيب خوانده شود، خواه ترتيب آن را بداند يا نداند، مگر در مورد ظهر و عصر، يا
مغرب و عشا از يك روز كه رعايت ترتيب در آن لازم است.
مسأله 1222ـ
كسى كه اجير براى قضاى نماز و روزه مى شود اگر طرز مخصوصى را با او شرط كنند (مثلاً
بگويند نماز را بايد در مسجد يا در فلان ساعت بخواند) بايد به شرط عمل كند، امّا
اگر شرط خاصّى با او نكنند مطابق تكليف خود و طبق معمول انجام دهد و در مستحبّات
نيز آنچه معمول است به جا مى آورد و بيش از آن لازم نيست مگر شرط كنند، خواندن نماز
آيات نيز تا شرط نكنند لازم نيست.
مسأله 1223ـ
هرگاه اشخاص متعدّدى را براى قضاى نماز ميّت اجير كند لازم نيست براى هر كدام وقت
معيّنى را تعيين نمايد، بلكه آنها مى توانند در هر وقت كه بخواهند نماز را به جا
آورند، ولى براى رعايت ترتيب بين نمازهاى قضا احتياط مستحب آن است كه براى هر كدام
از آنها وقتى را معيّن نمايد، مثلاً با يكى قرار مى گذارد كه در فاصله صبح تا ظهر
نماز قضا به جا آورد و با ديگرى از ظهر تا شب و نيز بهتر است هريك از آنها مقدار
نمازى را كه مى خواند با ديگرى شبيه باشد، مثلاً اگر از نماز ظهر شروع مى كند و تا
نماز صبح پايان مى دهد (خواه يك شبانه روز بخواند يا چند شبانه روز) ديگرى نيز از
ظهر شروع كند و به صبح خاتمه دهد.
مسأله 1224ـ
هرگاه شخص اجير پيش از تمام كردن نماز و روزه اى كه اجير شده بود از دنيا برود
درحاليكه اجرت همه آنها را گرفته، اگر شرط كرده باشند تمام نمازها را خودش به جا
آورد بايد اجرت مقدارى را كه نخوانده از مال او برگردانند و اگر چنين شرطى
نكرده اند بايد ورثه از مال او كسى را اجير كنند تا باقيمانده را بجا آورد و اگر
مالى ندارد چيزى بر ورثه واجب نيست، ولى بهتر است دين ميّت را ادا كنند.
مسأله 1225ـ
هرگاه اجير پيش از تمام كردن عمل از دنيا برود و خودش نيز نماز قضا بر ذمّه داشته
باشد، بايد از مال او براى نمازهايى كه اجير بوده ديگرى را اجير كنند و يا اگر شرط
كرده اند خودش به جا آورد باقيمانده را برگردانند، امّا براى نمازهاى خودش
نمى توانند از مال او بردارند مگر با رضايت ورثه و يا در صورتى كه وصيّت كرده از
ثلث مالش به مصرف نماز برسانند.
نماز جماعت
مسأله 1226ـ
نمازجماعت از مهمترين مستحبّات و از بزرگترين شعائر اسلامى است و در روايات،
فوق العاده روى آن تكيه شده است، مخصوصاً براى همسايه مسجد يا كسى كه صداى اذان
مسجد را مى شنود بيشتر سفارش شده و سزاوار است انسان تا مى تواند نمازش را با جماعت
بخواند. در روايتى آمده است كه اگر يك نفر به امام جماعت اقتدا كند هر ركعت آن ثواب
150 نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا كند هر ركعت ثواب 600 نماز و هر قدر عدد
نمازگزاران بيشتر شود ثواب نمازشان بيشتر خواهدشد و اگر عدد آنان از ده نفر بگذرد
اگر تمام آسمانها كاغذ و درياها مركّب و درختها قلم و ملائكه و انس و جن نويسنده
شوند، نمى توانند ثواب يك ركعت آن را بنويسند.
مسأله 1227ـ
حاضر نشدن به نماز جماعت اگر از روى بى اعتنايى و سبك شمردن باشد حرام است.
مسأله 1228ـ
مستحبّ است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اوّل
وقت كه فرادى (تنها) باشد بهتر است و نيز جماعتى كه مختصر بخوانند از نماز فرادى كه
آن را طول دهند برتر است.
مسأله 1229ـ
هرگاه جماعت برپا شود مستحبّ است كسى كه نمازش را فرادى خوانده دوباره باجماعت
بخواند و اگر بعداً بفهمد كه نماز اوّلش باطل بوده نماز دوم كافى است.
مسأله 1230ـ
جايز است «امام جماعت»
كه يك بار نماز خود را با جماعت خوانده آن را با جماعت ديگرى دوباره بخواند، امّا
بيش از دوبار اشكال دارد، بنابراين يك امام جماعت مى تواند در دو مسجد اقامه جماعت
كرده و نماز را دوباره بخواند.
مسأله 1231ـ
كسى كه در نماز وسواس دارد و وسواس او اسباب اشكال نماز مى شود، چنانچه بداند در
صورتى كه نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت مى شود بايد نماز را به جماعت
بخواند.
مسأله 1232ـ
هيچ نماز مستحبّى را نمى توان با جماعت خواند، مگر نماز استسقاء، يعنى نمازى كه
براى آمدن باران مى خوانند و نماز عيد فطر و قربان كه در زمان غيبت امام(عليه
السلام) مستحبّ است.
مسأله 1233ـ
در نمازهاى يوميّه هر نمازى را مى توان با هر نماز امام اقتدا كرد، مثلاً اگر امام
نماز ظهر را مى خواند و او نماز ظهر را قبلاً خوانده مى تواند نماز عصرش را با نماز
ظهر امام بخواند، ولى اگر امام براى احتياط نمازش را اعاده كرده، نمى تواند نماز
خود را با او بخواند، مگر اين كه هر دو از جهت احتياط مثل هم باشند.
مسأله 1234ـ
اگر امام جماعت نماز قضا مى خواند مى شود به او اقتدا كرد ولى اگر نمازش را
احتياطاً قضا كند اقتدا به او اشكال دارد.
مسأله 1235ـ
اگر انسان نداند نمازى را كه امام مى خواند نماز نافله است يا نماز واجب نمى تواند
به او اقتدا كند.