غـســـل
غسلهاى واجب مسأله 359ـ غسلهاى واجب هفت غسل است: 1ـ غسل جنابت 2ـ غسل استحاضه 3ـ غسل حيض 4ـ غسل نفاس 5ـ غسل مسّ ميّت 6ـ غسل ميّت 7ـ غسل مستحبّى كه بواسطه نذر و قسم و مانند آن واجب شده است.
1ـ جنابت مسأله 360ـ انسان با دو چيز جُنُب مى شود: اوّل جماع (آميزش جنسى) دوم بيرون آمدن منى، چه در خواب باشد يا بيدارى، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بى شهوت.
احكام جنابت مسأله 361ـ اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا رطوبت ديگر، چنانچه همراه با «جستن» و «شهوت» بوده باشد آن رطوبت حكم منى دارد و اگر اين دو نشانه، يا يكى از آنها را نداشته باشد حكم منى ندارد، ولى در زن و مريض لازم نيست كه با جستن بيرون آيد، بلكه اگر رطوبت هنگامى بيرون آيد كه به اوج شهوت جنسى رسيده است، حكم منى دارد. مسأله 362ـ غالباً بعد از بيرون آمدن منى بدن سست مى شود، ولى اين موضوع جزء شرايط قطعى و نشانه ها نيست. مسأله 363ـ مستحبّ است بعد از بيرون آمدن منى بول كند تا ذرّات باقيمانده خارج شود و اگر نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى دارد و بايد دوباره غسل كند. مسأله 364ـ اگر انسان جماع كند و به اندازه ختنه گاه يا بيشتر داخل شود، مرد و زن هردو جُنُب مى شوند، خواه بالغ باشند يا نابالغ، منى بيرون آيد يانه. اين در صورتى است كه جماع در قُبُل باشد و اگر در دُبُر باشد بنابر احتياط واجب بايد جمع كند بين غسل و وضو. مسأله 365ـ اگر شك كند كه به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه، غسل بر او واجب نيست. مسأله 366ـ هرگاه نعوذ باللّه با حيوانى نزديكى كند و منى از او بيرون آيد، جُنُب مى شود و غسل كافى است، امّا اگر منى بيرون نيايد احتياط واجب آن است كه براى نماز و مانند آن، هم غسل كند و هم وضو بگيرد، مگر اين كه قبل از اين كار وضو داشته باشد كه در اين صورت تنها غسل كافى است. مسأله 367ـ هرگاه منى از جاى خود حركت كند امّا از ريختن آن به بيرون جلوگيرى بعمل آورد، يا به علّت ديگر بيرون نيايد غسل واجب نيست، همچنين اگر شك كند كه بيرون آمده يا نه. مسأله 368ـ كسى كه آب براى غسل كردن ندارد مى تواند با همسر خود نزديكى كند و تيمّم براى او كافى است، خواه بعد از داخل شدن وقت نماز باشد يا قبل از آن. مسأله 369ـ هرگاه در لباس خود منى ببيند و يقين نمايد از خود اوست بايد غسل كند و نمازهايى را كه يقين دارد با جنابت خوانده قضا نمايد، ولى آنچه را شك دارد لازم نيست قضا نمايد.
كارهايى كه بر جُنُب حرام است مسأله 370ـ پنج كار بر جُنُب حرام است: 1ـ مسّ خطّ قرآن يا اسم خدا و پيامبران و امامان بنابر احتياط واجب، همانطور كه در وضو گفته شد. 2ـ رفتن به مسجدالحرام و مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، هرچند از يك در داخل و از در ديگر خارج شود. 3ـ توقّف كردن در مساجد ديگر، امّا اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود، يا براى برداشتن چيزى برود مانعى ندارد و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقّف نكند. 4ـ داخل شدن در مسجد براى گذاشتن چيزى در آن. 5ـ خواندن يكى از آيات سجده، ولى خواندن غير آيه سجده از سوره سجده مانعى ندارد. مسأله 371ـ سوره هايى كه سجده واجب در آن است چهار سوره است: 1ـ سوره الم سجده (سوره 32). 2ـ سوره حم سجده (سوره 41). 3ـ سوره والنّجم (سوره 53). 4ـ سوره اقرأ (سوره 96).
كارهايى كه بر جُنُب مكروه است مسأله 372ـ شايسته است جُنُب چند چيز را ترك كند: 1 و 2ـ خوردن و آشاميدن، ولى اگر وضو بگيرد مكروه نيست. 3ـ خواندن بيشتر از هفت آيه از قرآن، حتّى از سوره هايى كه سجده واجب ندارد. 4ـ تماسّ بدن با جلد وحاشيه و فاصله سطور قرآن مجيد و همراه داشتن آن. 5ـ خوابيدن بدون وضو. 6ـ رنگ كردن موها به حنا و مانند آن. 7ـ ماليدن روغن و انواع كِرِم ها به بدن. 8ـ جماع كردن بعد از محتلم شدن.
احكام غسل جنابت مسأله 373ـ غسل جنابت را هرگاه براى رفع جنابت و پاك شدن انجام دهد مستحبّ است، امّا براى خواندن نماز واجب مانند آن واجب مى شود. براى نماز ميّت سجده شكر سجده هاى واجب قرآن (هنگامى كه آيه سجده را از ديگرى بشنود) غسل جنابت واجب نيست، بلكه در همان حال نيز انجام اين كارها جايز است، هرچند بهتر است كه براى نماز ميّت و سجده شكر و امثال آن غسل كند. مسأله 374ـ هنگام غسل كردن لازم نيست نيّت واجب يا مستحب كند، همين اندازه كه به قصد قربت و اطاعت فرمان خدا انجام دهد كافى است. مسأله 375ـ هرگاه يقين كند وقت نماز داخل شده و نيّت غسل واجب كند بعد معلوم شود كه پيش از وقت بوده، غسل او صحيح است، همچنين اگر به نيّت نماز واجب غسل كند، بعد معلوم شود وقت گذشته بوده است،غسل او صحيح مى باشد.
اقسام و احكام غسل مسأله 376ـ غسل را خواه واجب باشد يا مستحب، به دو صورت مى توان انجام داد: ترتيبى و ارتماسى. مسأله 377ـ غسل ترتيبى به اين صورت است كه بعد از نيّت، اوّل سر و گردن را مى شويد و بعد طرف راست و بعد طرف چپ را (بنابر احتياط واجب) و اگر عمداً يا از روى فراموشى يا ندانستن مسأله به اين ترتيب عمل نكند غسل را اعاده مى كند. مسأله 378ـ بايد نصف ناف و نصف عورت را با طرف راست بدن و نصف ديگر را با طرف چپ بشويد، ولى بهتر است تمام آن را با هر دو طرف غسل دهد. مسأله 379ـ براى اين كه يقين كند هر سه قسمت بدن يعنى سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملاً غسل داده، كمى از قسمتهاى ديگر را با آن قسمت مى شويد و احتياط مستحبّ آن است كه طرف راست گردن را با طرف راست بدن و طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشويد. مسأله 380ـ اگر بعد از غسل بفهمد مقدارى از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد شستن همان مقدار كافى است و اگر از طرف راست باشد، احتياط آن است كه بعد از شستن آن دوباره طرف چپ را بشويد و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن دوباره طرف راست و چپ را بشويد. مسأله 381ـ اگر بعد از تمام شدن غسل، شك كند كه اعضا را درست شسته يا نه، اعتنا نكند. مسأله 382ـ غسل ارتماسى آن است كه بعد از نيّت، تمام بدن را يك دفعه يا به تدريج در آب فرو مى برد،خواه در مثل حوض استخر باشد و يا زير آبشارى كه آب آن يك مرتبه تمام بدن را فرامى گيرد، امّا غسل ارتماسى زير دوش معمولى ممكن نيست. مسأله 383ـهرگاه مقدارى از بدن بيرون آب باشد و نيّت غسل ارتماسى كند و در آب فرو رود كافى است، امّا اگر تمام بدن زير آب باشد و آن را تكان دهد مشكل است. مسأله 384ـاگر بعد از غسل ارتماسى بفهمد مقدارى از بدن شسته نشده، بايد دوباره غسل كند. مسأله 385ـ در غسل ارتماسى بايد پاها را نيز از زمين بلند كند تا آب به زير آن برسد. مسأله 386ـ اگر براى غسل ترتيبى وقت ندارد و مى تواند ارتماسى انجام دهد، واجب است ارتماسى انجام دهد. مسأله 387ـ احتياط واجب آن است كه كسى كه روزه واجب گرفته، يا براى حج يا عمره احرام بسته، غسل ارتماسى نكند و سر خود را زير آب فرو نبرد، ولى اگر از روى فراموشى غسل ارتماسى كند، صحيح است و ضرر به روزه و احرام او نمى زند. مسأله 388ـ در غسل ترتيبى مى تواند سه بار در آب فرو رود، يك بار به نيّت سر و گردن، ديگرى به نيّت طرف راست و ديگرى را به نيّت طرف چپ. مسأله 389ـ در غسل ارتماسى بايد تمام بدن پاك باشد(بنابر احتياط واجب) ولى در غسل ترتيبى پاك بودن تمام بدن لازم نيست، همين اندازه كه هر عضو پيش از غسل دادن پاك باشد، كافى است. مسأله 390ـ سابقاً گفتيم عرق جُنُب از حرام نجس نيست و چنين كسى مى تواند با آب گرم غسل كند، ولى بهتر است با آب ملايم غسل كند كه عرق ننمايد. مسأله 391ـ هرگاه مختصرى از بدن شسته نشود، غسل باطل است، امّا شستن باطن، مانند داخل گوش و بينى و داخل چشم لازم نيست. مسأله 392ـ هنگام غسل بايد هر چيز كه مانع رسيدن آب به بدن است برطرف كند و اگر احتمال عقلايى مى دهد مانعى باشد، بايد وارسى كند تا مطمئن شود مانعى نيست. مسأله 393ـموهاى كوتاه را كه جزء بدن حساب مى شود بايد بشويد، بنابر احتياط واجب شستن موهاى بلند و زير آنها هر دو لازم است. مسأله 394ـشرايطى كه براى وضو گفته شد مانند پاك بودن آب و غير آن در غسل هم شرط است، ولى در غسل لازم نيست كه از بالا به پايين بشويد و فاصله افتادن ميان شستن اعضا در غسل ترتيبى نيز اشكالى ندارد، مگر در مورد كسى كه نمى تواند بول و غائط خود را حفظ كند كه بايد پشت سر هم به جاآورد و فوراً نماز بخواند، همچنين در زن مستحاضه. مسأله 395ـ كسى كه قصد دارد پول حمّامى را ندهد، يا بدون علم به رضايت او مى خواهد نسيه بگذارد بنابر احتياط، غسل او باطل است، همچنين اگر قصد دارد پول حرام يا پولى كه خمس آن را نداده به حمّامى بدهد. مسأله 396ـ كسى كه زيادتر از معمول در حمّام آب مى ريزد، غسل او اشكال دارد، مگر اين كه تصميم داشته باشد حمّامى را با پول اضافى راضى كند. مسأله 397ـ هرگاه شك كند غسل كرده يا نه،بايد غسل كند ولى اگر بعد از غسل شك كند غسل او صحيح بوده يا نه، اعتنا به شك نكند. مسأله 398ـ اگر در اثناء غسل، حَدَث اصغر از او سر زند (مثلاً بول كند) بنابر احتياط واجب، بايد غسل را از سر گيرد و براى نماز و مانند آن، وضو نيز بگيرد. مسأله 399ـ هرگاه كسى جُنُب شده و نمازهايى خوانده است، بعداً شك كند غسل كرده يا نه، آن نمازها صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد غسل كند. مسأله 400ـ چند غسل واجب، يا واجب و مستحب را مى توان با يك نيّت انجام داد، يعنى يك غسل كند به نيّت جنابت و حيض و مسّ ميّت و غسل جمعه و مانند آن و از همه كفايت مى كند. مسأله 401ـ با هر غسلى مى توان نماز خواند و وضو واجب نيست، خواه جنابت باشد يا غير آن، واجب باشد يا مستحب، ولى احتياط مستحب آن است كه در غير غسل جنابت وضو بگيرد.
2ـ استحاضه مسأله 402ـ يكى از خونهايى كه از زن خارج مى شود خون «استحاضه» است و دراين موقع زن را «مستحاضه» مى گويند، بطور كلّى تمام خونهايى كه غير از حيض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج مى شود خون استحاضه است. مسأله 403ـ خون استحاضه غالباً كم رنگ و سرد و رقيق است و بدون فشار و سوزش بيرون مى آيد، ولى ممكن است گاهى تيره رنگ يا سرخ و گرم و غليظ باشد و با فشار و سوزش خارج شود. مسأله 404ـ استحاضه فقط دو قسم است: «قليله» و «كثيره»: استحاضه قليله آن است كه هرگاه زن پنبه اى را داخل كند، خون، آن را آلوده نمايد ولى از طرف ديگر خارج نشود، خواه خون در پنبه فرو رود يا نه، و استحاضه كثيره آن است كه خون، در پنبه فرو رود و از آن بگذرد و جارى شود.
احكام زن مستحاضه مسأله 405ـ در استحاضه قليله بايد زن براى هر نماز يك وضو بگيرد (بنابراحتياط واجب) و واجب است از سرايت خون به ساير اعضا جلوگيرى كند، امّا عوض كردن پنبه و دستمال واجب نيست، هر چند احتياط است. و در استحاضه كثيره واجب است سه غسل انجام دهد: يك غسل براى نماز صبح و ديگر براى نماز ظهر و عصر و سوم براى مغرب و عشا و بايد ميان اين نمازها جمع كند و احتياط مستحب آن است كه علاوه بر اين، براى هر نماز يك وضو بگيرد، قبل از غسل يا بعد از آن. مسأله 406ـ هرگاه قبل از داخل شدن وقت نماز وضو يا غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز بنابر احتياط واجب، آن را اعاده كند. مسأله 407ـ هرگاه استحاضه قليله بعد از نماز صبح كثيره شود، بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود، بايد براى نماز مغرب و عشا غسل كند. مسأله 408ـ در تمام مواردى كه غسل بر او واجب مى شود اگر غسل كردن مكرّر براى او ضرر دارد، يا مايه مشقّت زياد است مى تواند به جاى آن تيمّم كند. مسأله 409ـ در استحاضه «كثيره» يا «قليله» اگر قبل از اذان صبح براى نماز شب غسل كند يا وضو به جا آورد و نماز شب را بخواند احتياط واجب آن است كه بعد از داخل شدن صبح، دو مرتبه غسل و وضو را انجام دهد. مسأله 410ـ هرگاه زن مستحاضه قليله، نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را از هم جدا بخواند، بايد براى هر كدام يك وضو بگيرد و همچنين براى نمازهاى مستحب، ولى براى مجموع نماز شب، يك وضو يا غسل كافى است و براى خواندن نماز احتياط و سجده فراموش شده و تشهّد فراموش شده و سجده سهو كه بلافاصله بعد از نماز به جا مى آورد، غسل و وضو لازم نيست. مسأله 411ـ زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براى اولين نماز بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد. مسأله 412ـ هرگاه نداند استحاضه او قليله است يا كثيره، بنابر احتياط واجب بايد قبل از نماز، خود را وارسى كند و اگر نمى تواند خود را وارسى كند، احتياط آن است كه هم وظيفه استحاضه كثيره را انجام دهد و هم قليله، امّا اگر حالت سابق او معلوم است كثيره يا قليله بوده مى تواند به وظيفه همان ادامه دهد. مسأله 413ـ هرگاه زن مستحاضه بعد از نماز، خود را وارسى كند و خون نبيند، با وضويى كه دارد مى تواند نماز ديگر را بخواند، هرچند بعد از مدّتى دوباره خون بيايد. مسأله 414ـ هرگاه زن مستحاضه بداند پيش از گذشتن وقت نماز بكلّى پاك مى شود و يا به اندازه خواندن نماز، خون قطع مى گردد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند و هنگامى كه پاك شد غسل كند، يا وضو بگيرد و نماز را بخواند. مسأله 415ـ مستحاضه بايد بعد از غسل يا وضو فوراً مشغول نماز شود، ولى گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهاى قبل از نماز بلكه انتظار جماعت به اندازه معمول اشكال ندارد و در نماز نيز، مى تواند مستحبّات، مثل قنوت و مانند آن را انجام دهد. مسأله 416ـ هرگاه خون به بيرون جريان دارد چنانچه براى او ضرر نداشته باشد بايد پيش از غسل و بعد از آن بوسيله پنبه و مانند آن از بيرون آمدن خون جلوگيرى كند، ولى اگر اين كار مشقّت زياد دارد، لازم نيست. مسأله 417ـ هرگاه در موقع غسل خون قطع نشود، ضررى براى غسل ندارد، خواه ترتيبى باشد يا ارتماسى. مسأله 418ـ زن مستحاضه بايد روزه ماه رمضان را بگيرد و در صورتى روزه او صحيح است كه غسل نماز مغرب و عشاى شبى كه مى خواهد فرداى آن را روزه بگيرد به جا آورد و همچنين غسلهاى روزى را كه روزه است (بنابر احتياط واجب). مسأله 419ـ هرگاه زن روزه دار بعد از نماز ظهر و عصر مستحاضه شود براى روزه آن روز غسلى ندارد. مسأله 420ـ اگر در بين نماز، استحاضه قليله زن، كثيره شود بايد نماز را رها كند و غسل نمايد و از نو بخواند و در صورتى كه براى غسل وقت ندارد تيمّم كند، ولى اگر براى تيمّم هم وقت ندارد بايد همان نماز را تمام كرده و بنابر احتياط واجب قضا نمايد. مسأله 421ـ هرگاه استحاضه كثيره زن، قليله شود، بايد براى نماز اوّل غسل كند و براى نمازهاى بعد وضو بگيرد. مسأله 422ـ مستحاضه كثيره، هرگاه غسلهاى روزانه خود را انجام دهد براى اعمال ديگر مانند طواف و نماز قضا و نماز آيات و نماز شب، غسل ديگرى بر او واجب نيست تنها بايد وضو بگيرد. مسأله 423ـ زن مستحاضه مى تواند نماز قضا بخواند، ولى براى هر نماز بنابر احتياط واجب بايد يك وضو بگيرد، ولى براى خواندن نوافل روزانه، همان وضوى نماز واجب كافى است و همچنين براى تمام نماز شب يك وضو كفايت مى كند، به شرط اين كه پشت سر هم به جا آورد. مسأله 424ـ هر خونى كه از زن خارج شود و شرايط حيض و نفاس را نداشته باشد و مربوط به بكارت يا زخم يا جراحتّى در رحم نبوده باشد، خون استحاضه است. مسأله 425ـ هرگاه شك كند كه خون، از زخم است يا نه و ظاهر حال او سلامت است، خون استحاضه حساب مى شود، امّا اگر وضع حال او مشكوك باشد كه خون از زخم است يا غير آن، احكام استحاضه ندارد.
3ـ عادت ماهانه مسأله 426ـ «حيض» كه گاهى از آن تعبير به «عادت ماهانه» مى كنند خونى است كه غالباً در هر ماه چند روزى از رحم خارج مى شود و به هنگام انعقاد نطفه، غذاى فرزند است. زن را در موقع ديدن خون حيض «حائض» مى گويند و در شرع مقدّس اسلام احكامى دارد كه در مسائل آينده خواهد آمد.
احكام زن حائض مسأله 427ـ خون حيض نشانه هايى دارد: در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن تيره يا سرخ است و با فشار و كمى سوزش خارج مى شود. مسأله 428ـ زنان سيّده و غير سيّده هر دو بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه مى شوند، يعنى اگر خونى ببينند خون حيض نيست، مگر زنانى كه از قبيله «قريش» محسوب مى شوند كه آنها بعد از تمام شدن شصت سال يائسه مى شوند. مسأله 429ـ خونى را كه دختر پيش از تمام شدن نه سال و زن بعد از يائسه شدن مى بيند حكم حيض ندارد و اگر مربوط به زخم و جراحتّى نباشد. استحاضه است كه احكام آن قبلاً گفته شد. مسأله 430ـ زنان باردار يا زنانى كه بچّه شير مى دهند ممكن است حائض شوند. مسأله 431ـ دخترى كه نمى داند نه سالش تمام شده يا نه، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض را نداشته باشد، حيض نيست و اگر نشانه ها را داشته باشد و اطمينان حاصل كند كه حيض است، دليل بر اين است كه نه سالش تمام و بالغ شده است، ولى زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه، هر گاه خونى ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه حيض است و هنوز يائسه نشده است. مسأله 432ـ مدّت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمى شود، حتّى اگر مختصرى كمتر باشد حيض نيست. مسأله 433ـ سه روز اوّل حيض بايد پشت سر هم باشد، بنابراين اگر مثلاً دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره ببيند، حيض نيست و اين كه مى گوييم بايد پشت سر هم باشد، معنايش اين نيست كه در تمام سه روز خون بيرون آيد، بلكه اگر در فضاى داخل فرج خون باشد كافى است. مسأله 434ـ لازم نيست شب اوّل و شب چهارم را خون ببيند، ولى بايد در شب دوم و سوم قطع نشود و ادامه داشته باشد. مسأله 435ـ هرگاه سه روز پشت سر هم خون ببيند و پاك شود چنانچه دوباره خون ببيند و ايّامى كه خون ديده روى هم رفته از ده روز بيشتر نشود، تمام روزهايى را كه خون ديده حائض است، ولى روزهايى كه در وسط پاك بوده، حكم زنان پاك را دارد. مسأله 436ـ اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود، بعداً سه روز يا بيشتر خون ببيند با نشانه هايى كه گفته شد فقط خون دوم حيض است. مسأله 437ـ زنى كه مبتلا به خونريزى است اگر به طبيب مراجعه كند و او تشخيص دهد خون حيض يا خون زخم و مانند آن است، چنانچه به گفته طبيب اطمينان حاصل كند مى تواند بر طبق احكام آن عمل نمايد. مسأله 438ـ كارهايى كه بر حائض حرام است به شرح زير است: 1ـ تمام عبادتهايى كه با وضو يا غسل يا تيمّم انجام مى شود، مانند نماز و روزه و طواف خانه خدا، ولى به جا آوردن عباداتى كه طهارت در آن شرط نيست مانند نماز ميّت مانعى ندارد. 2ـ تمام كارهايى كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد. 3ـ نزديكى كردن، كه هم براى مرد حرام است و هم براى زن. 4ـ طلاق در اين حالت نيز باطل و بى اثر است. مسأله 439ـ هرگاه مرددر حال حيض با همسر خود نزديكى كند مستحبّ است كفّاره دهد و كفّاره آن، در ثلث اوّل روزهاى حيض، يك مثقال طلاى سكّه دار، يا قيمت آن است (مثقال شرعى 18 نخود مى باشد) و اگر در ثلث دوم باشد نيم مثقال و اگر در ثلث سوم باشد يك چهارم مثقال است، بنابر اين اگر ايّام عادت شش روز است دو روز اوّل يك مثقال، دو روز وسط نيم مثقال و دو روز آخر يك چهارم مثقال كفّاره دارد. مسأله 440ـ هرگاه بخواهد قيمت طلا را بپردازد بايد به قيمت روزى كه مى پردازد حساب كند. مسأله 441ـ بازى كردن با همسر در حال حيض، حرام نيست و كفّاره هم ندارد. مسأله 442ـ هرگاه نزديكى را تكرار كند مستحبّ است كفّاره را نيز تكرار كند. مسأله 443ـ اگر مرد در حال نزديكى بفهمد زن حائض شده، بايد فوراً از او جدا شود و اگر جدانشود، گناه كرده و بنابر احتياط مستحب بايد كفّاره نيز بپردازد. مسأله 444ـ اگر مرد با زن حائض زنا كند، يا با زن حائض بيگانه اى به گمان اين كه همسر خود اوست نزديكى نمايد، احتياط آن است كه كفّاره دهد. مسأله 445ـ كسى كه نمى تواند كفّاره بدهد بهتر آن است كه صدقه اى بدهد و اگر نمى تواند، بايد از گناه خود استغفار كند. مسأله 446ـ هرگاه زن بگويد حائض هستم يا از حيض پاك شده ام، حرف او قبول است، مگر اين كه مورد سوءظن باشد. مسأله 447ـ هرگاه زن در وسط نماز حائض شود نماز او باطل است و نبايد ادامه دهد، ولى اگر شك كند كه حائض شده يا نه، نماز او صحيح است. مسأله 448ـ هنگامى كه زن از حيض پاك شود بايد براى انجام عبادات خود غسل كند و اگر دسترسى به آب ندارد تيمّم نمايد، دستور غسل حيض مثل غسل جنابت است و از وضو نيز كفايت مى كند، ولى احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد (خواه پيش از غسل باشد يا بعد از غسل). مسأله 449ـ هنگامى كه زن از خون حيض پاك شود، طلاق او صحيح است و همسرش نيز مى تواند با او نزديكى كند، هر چند هنوز غسل نكرده باشد ولى احتياط مستحب آن است كه پيش از غسل از نزديكى خود دارى كند، ولى كارهاى ديگرى كه در وقت حيض بر او حرام بوده، مانند توقّف در مسجد و مسّ خطّ قرآن، تا غسل نكند بر او حلال نمى شود، بنابر احتياط واجب. مسأله 450ـ نمازهاى روزانه كه زن در حال حيض نخوانده قضا ندارد، ولى روزه واجب را بايد قضا كند. مسأله 451ـ هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند يا گمان داشته باشد كه اگر نماز را تأخير بيندازد حائض مى شود، بايد فوراً نماز را بخواند. مسأله 452ـ هرگاه زن در اوّل وقت به اندازه انجام واجبات يك نماز پاك باشد و نماز نخواند و حائض شود، آن نماز را بايد بعداً قضا كند و در اندازه «وقت براى انجام واجبات» بايد ملاحظه حال خود را نمايد، مثلاً براى مسافر به اندازه دو ركعت و براى حاضر، به اندازه چهار ركعت و كسى كه وضو ندارد، وقت وضو را نيز بايد در نظر بگيرد و همچنين تطهير لباس و بدن و اگر فقط به اندازه خود نماز وقت داشته باشد احتياط، قضا كردن نماز است. مسأله 453ـ هرگاه در آخر وقت نماز پاك شود بايد غسل كند و نماز را بخواند، حتّى اگر به اندازه يك ركعت نماز وقت داشته باشد احتياط واجب خواندن نماز است و در صورت نخواندن، قضاى آن را به جاآورد. مسأله 454ـ هرگاه در آخر وقت پاك شود، امّا وقت براى غسل ندارد فقط مى تواند تيمّم كند و يك ركعت نماز را در وقت و بقيّه را در خارج وقت به جا آورد نماز بر او واجب نيست، ولى اگر گذشته از تنگى وقت تكليفش تيمّم است، مثل اين كه آب براى او ضرر دارد بايد تيمّم كند و نماز را به جا آورد. مسأله 455ـ هرگاه زن پاك شود و شك كند كه به مقدار كافى وقت براى نماز باقى مانده يا نه، بايد نمازش را بخواند. مسأله 456ـ مستحبّ است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاك كند و دستمال و پنبه را عوض نمايد و وضو بگيرد، يا اگر نمى تواند تيمّم كند و در جاى نماز خود رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر خدا و دعا و صلوات شود، امّا خواندن قرآن و همراه داشتن آن و مسّ حواشى و فاصله ميان خطوط آن و نيز خضاب كردن به حنا براى حائض شايسته نيست.
اقسام زنان حائض مسأله 457ـ زنان حائض بر شش گونه اند: 1ـ صاحب عادت وقتيّه و عدديّه: يعنى زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض ببيند و شماره روزهاى او در هر دو ماه يك اندازه باشد، مثل اين كه دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم، خون ببيند. 2ـ صاحب عادت وقتيّه: و آن زنى است كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض ببيند، ولى شماره روزهاى او به يك اندازه نباشد، مثلاً يك ماه، پنج روز و يك ماه، هفت روز ببيند. 3ـ صاحب عادت عدديّه: و آن زنى است كه شماره روزهاى عادت او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه است (مثلاً هفت روز)، ولى وقت ديدن آن مختلف است، مثلاً يك بار از اوّل ماه و بار ديگر از دهم ماه شروع مى شود. 4ـ مضطربه: و آن زنى است كه چندماه حائض شده ولى عادت معيّن پيدا نكرده و يا اگر سابقاً عادت داشته، به هم خورده و عادت تازه اى جانشين آن نشده است. 5ـ مبتدئه: و آن زنى است كه براى اوّلين بار حائض مى شود. 6ـ ناسيه: و آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است. هر كدام از اينها احكامى دارند كه در مسائل آينده گفته مى شود.
1ـ صاحب عادت وقتيّه و عدديّه مسأله 458ـ زنانى كه عادت وقتيّه و عدديّه دارند همين كه در ايّام عادت خون ببينند حائض مى شوند و تا پايان ايّام عادت، احكام حائض را دارند، خواه نشانه هاى خون حيض در آن بوده باشد، يا نه. مسأله 459ـ هرگاه زنى در تمام ماه پاك نمى شود، ولى در دوماه پشت سر هم چند روز معيّن (مثلاً از اوّل تا هفتم ماه) خونى را كه مى بيند، نشانه هاى حيض را دارد، امّا بقيّه چنين نيست، او نيز بايد همان ايّام را عادت قرار دهد. مسأله 460ـ زنانى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارند، اگر يكى دو سه روز جلوتر از زمان عادت يا بعد از آن خون ببينند بطورى كه بگويند عادت را جلو يا عقب انداخته، بايد به احكام زن حائض عمل كنند، خواه آن خون نشانه هاى حيض را داشته باشد يا نه. مسأله 461ـ زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد، اگر چند روز پيش از عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند (بطورى كه در ميان زنها معمول است كه گاهى عادت را جلو يا عقب مى اندازند) و روى هم رفته از ده روز بيشتر نشود همه حيض است و اگر ده روز بيشتر شود، فقط خونى را كه در روزهاى عادت ديده حيض است و قبل و بعد از آن استحاضه مى باشد، همين طور اگر چند روز قبل از ايّام عادت به اضافه تمام عادت را خون ببيند، يا فقط چند روز بعد از عادت به اضافه تمام ايّام عادت را خون ببيند كه اگر از ده روز تجاوز نكند، همه اش حيض است و اگر تجاوز كند فقط ايّام عادت حيض محسوب مى شود. مسأله 462ـ زنى كه عادت دارد هرگاه سه روز يا بيشتر خون ببيند و پاك شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون، كمتر از ده روز باشد و تمام روزهايى را كه خون ديده، بيش از ده روز نباشد، همه آن حيض است (امّا ايّامى كه در وسط پاك بوده، پاك محسوب مى شود) و اگر زيادتر از ده روز باشد آن خونى كه در عادت بوده حيض و ديگرى كه نبوده، استحاضه است و اگر هيچ كدام در عادت نبوده آن خونى كه داراى صفات حيض است حيض و ديگرى استحاضه است و اگر هر دو صفات حيض دارد، تا ده روز حيض محسوب مى شود بعد از آن استحاضه است. مسأله 463ـ زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد اگر در وقت عادت، خون نبيند و در غير آن ايّام به شماره روزهاى حيضش خون ببيند بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت باشد، يا بعد از آن، به شرط اين كه نشانه هاى حيض را داشته باشد. مسأله 464ـ زنى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارد، اگر در وقت عادت خون ببيند ولى شماره روزهاى آن كمتر يا بيشتر از ايّام عادت باشد قبل از وقت عادت، يا بعد از آن به شماره روزهاى عادت خون ببيند، فقط خونى را كه در وقت عادت ديده حيض قرار مى دهد. مسأله 465ـ زنانى كه «عادت وقتيّه و عدديّه» دارند اگر بيشتر از ده روز خون ببينند، آنچه را در روزهاى عادت ديده اند حيض است (خواه نشانه هاى حيض را داشته باشد يا نه) و آنچه بعد از روزهاى عادت ديده اند استحاضه است (خواه نشانه هاى حيض داشته باشد يا نه).
2ـ صاحب عادت وقتيّه مسأله 466ـ زنانى كه فقط «عادت وقتيّه» دارند يعنى دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون حيض ببينند سپس پاك شوند، ولى شماره روزهاى آن يك اندازه نباشد، بايد تمام آن را حيض قرار دهند به شرط آن كه از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد. مسأله 467ـ زنى كه از خون پاك نمى شود، ولى دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن خون او نشانه هاى حيض را دارد، امّا شماره روزهاى خونى كه نشانه حيض را دارد يك اندازه نيست، چنين زنى نيز بايد تمام آنچه را نشانه حيض دارد حيض قرار دهد. مسأله 468ـ زنى كه دو ماه پشت سر هم در وقت معيّن، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شود، دو مرتبه سه روز يا بيشتر خون ببيند و مجموع روزهايى كه خون ديده از ده روز بيشتر نشود (ولى ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اوّل باشد) چنين زنى نيز بايد تمام آنچه را ديده حيض قرار دهد، ولى در روزهاى وسط كه پاك است حكم طاهر را دارد. مسأله 469ـ زنى كه «عادت وقتيّه» دارد اگر در وقت عادت خود، يا دو سه روز قبل يا بعد از عادت خون ببيند بطورى كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته، بايد به حكم زنهاى حائض عمل كند، خواه آن خون نشانه هاى حيض را داشه باشد يا نه. مسأله 470ـ زنى كه «عادت وقتيّه» دارد اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و نتواند تعداد روزهاى حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بايد مطابق تعداد روزهاى عادت زنان خويشاوند خود حيض قرار دهد (اعم از خويشاوندان پدرى يا مادرى، زنده يا مرده و اين در صورتى است كه همه يا اكثريّت قريب به اتفاق آنها يكسان باشند، امّا اگر در ميان آنها اختلاف است، مثلاً بعضى پنج روز و بعضى هشت روز عادت مى بينند، احتياط واجب آن است كه در هر ماه هفت روز را ايّام عادت خود قرار دهد.
3ـ صاحب عادت عدديّه مسأله 471ـ زنانى كه «عادت عدديّه» دارند يعنى شماره روزهاى حيض آنها در دو ماه پشت سر هم يك اندازه است، ولى وقت آن تغيير مى كند، آنها بايد در همان چند روز به احكام حائض عمل كنند. مسأله 472ـ زنانى كه از خون پاك نمى شوند ولى دو ماه پشت سر هم چند روز از خونى را كه مى بينند نشانه حيض و بقيّه نشانه هاى استحاضه دارد و شماره روزهايى كه نشانه حيض دارد در هر دو ماه يك اندازه است، امّا وقت آن يكى نيست، بايد آن چند روزى كه نشانه حيض را دارد حيض قرار دهند. مسأله 473ـ زنى كه «عادت عدديّه» دارد اگر بيشتر از شماره عادت خود، خون ببيند و از ده روز بيشتر شود چنانچه همه خونهايى كه ديده يك جور باشد بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهاى عادتش حيض و بقيّه را استحاضه قرار دهد و اگر چند روز آن نشانه حيض دارد بايد همان را حيض قرار دهد و اگر بيشتر از ايّام عادت او باشد از آخر آن كم مى كند و اگر كمتر از ايّام عادت او ست، بايد آن روزها را با چند روز بعد از آن كه روى هم رفته به اندازه عادتش شود، حيض قرار دهد و بقيّه را استحاضه.
4ـ مضطربه مسأله 474ـ «مضطربه» يعنى زنى كه چند ماه خون ديده، ولى عادت معيّنى پيدا نكرده است، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است و اگر بيشتر از ده روز ببيند چنانچه بعضى نشانه حيض داشته باشد و از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد، حيض محسوب مى شود و اگر همه اش يك جور باشد مطابق عادت خويشاوندان خود عمل مى كند (اگر عادت همه يا اكثريّت قاطع آنها يكسان باشد) و هرگاه عادت آنها مختلف باشد، احتياط آن است كه عادت خود را هفت روز قرار دهد.
5ـ مبتدئه مسأله 475ـ «مبتدئه» يعنى زنى كه دفعه اوّل خون ديدن اوست، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است و اگر بيشتر از ده روز ببيند و همه اش يك جور باشد بايد عادت خويشان خود را، بطورى كه در مسأله قبل گفته شد، حيض قرار دهد و بقيّه را استحاضه. مسأله 476ـ اگر مبتدئه بيشتر از ده روز خون ببيند كه چند روز آن نشانه حيض دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، آن خون حيض و بقيّه استحاضه است و اگر كمتر از سه روز باشد بايد آنچه را نشانه حيض دارد بگيرد و باقيمانده را به عادت خويشاوندان خود مراجعه كند، همچنين اگر آنچه نشانه حيض دارد بيش از ده روز باشد به تعداد عادت خويشاوند خود حيض قرار مى دهد و بقيّه استحاضه است.
6ـ ناسيه مسأله 477ـ «ناسيه» يعنى زنى كه عادت خود را فراموش كرده، اگر ده روز يا كمتر خون ببيند همه اش حيض است و اگر بيشتر از ده روز ببيند، بايد روزهايى كه خون او نشانه حيض دارد حيض قرار دهد (به شرط اين كه كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد) و اگر بيشتر باشد، يا همه روزها را يك جور ديده، احتياط واجب آن است كه هفت روز اوّل را حيض قرار دهد و بقيّه را استحاضه.
مسائل متفرّقه حيض مسأله 478ـ «مبتدئه» و «مضطربه» و «ناسيه» و زنى كه «عادت عدديّه» دارد، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض داشته باشد، بايد فوراً عبادت را ترك كند و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده، بايد عبادتهايى را كه به جا نياورده قضا كند، ولى اگر نشانه هاى حيض را نداشته باشد بر طبق حكم مستحاضه عمل مى كند تا ثابت شود كه خون حيض است، ولى زنى كه «عادت وقتيّه» يا «وقتيّه و عدديّه» دارد به محض ديدن خون در ايّام عادت، عبادت را ترك مى كند. مسأله 479ـ زنى كه داراى عادت است (خواه وقتيّه و عدديّه باشد، يا فقط عادت وقتيّه يا عادت عدديّه)، هرگاه دو ماه پشت سرهم بر خلاف عادت خود، خونى ببيند عادتش بر مى گردد به آنچه در آن دو ماه ديده است. مسأله 480ـ زنى كه معمولاً ماهى يك مرتبه خون مى بيند اگر در يك ماه دوبار خون ببيند و آن خون نشانه هاى حيض را داشته باشد، چنانچه روزهايى كه در وسط پاك بوده كمتر از ده روز نباشد، بايد هر دو را حيض قرار دهد. مسأله 481ـ هرگاه سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض را دارد و بعد ده روز يا بيشتر خونى را ببيند كه نشانه هاى استحاضه را دارد و مجدّداً خونى را ببيند كه نشانه حيض را دارد، بايد تمام خونهايى را كه نشانه حيض داشته است حيض قرار دهد. مسأله 482ـ هرگاه زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد، اگرچه يقين داشته باشد پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند. مسأله 483ـ هرگاه زن پيش از ده روز پاك شود ولى احتمال مى دهد كه در باطن خون است بايد به وسيله قدرى پنبه خود را امتحان كند، چنانچه پاك بود غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد و اگر پاك نبود، هرچند به خونابه آلوده باشد بايد مطابق احكامى كه سابقاً درباره حائض گفته شد عمل نمايد.
4ـ نفاس مسأله 484ـ از موقعى كه نخستين جزء بچّه از شكم مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند خون «نفاس» است و زن را در اين حال «نفساء» مى گويند، بنابر اين خونى كه قبل از خارج شدن طفل مى بيند نفاس نيست. مسأله 485ـ ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد، ولى بيشتر از ده روز نمى شود.
احكام زن نفساء مسأله 486ـ در خون نفاس احتياط واجب اين است كه خلقت بچّه تمام باشد، بنابر اين اگر خون بسته اى از رحم خارج شود و بداند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد بايد ميان اعمال زنى كه از خون پاك است و كارهايى را كه حائض ترك مى كند جمع نمايد. مسأله 487ـ هرگاه شك كند چيزى از او ساقط شده يا نه، يا چيزى كه ساقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه، خونى كه از او خارج مى شود خون نفاس نيست، و لازم نيست جستجو كند. مسأله 488ـ تمام كارهايى كه بر حائض حرام است بر «نفساء» نيز حرام است و آنچه بر حائض واجب، يا مستحب، يا مكروه مى باشد، براى او نيز همين حكم را دارد. مسأله 489ـ نزديكى كردن با زن در حال «نفاس» حرام است و اگر شوهر با او نزديكى كند، احتياط مستحب آن است مطابق دستورى كه در حائض گفته شد كفّاره دهد، طلاق او نيز در اين حال باطل است. مسأله 490ـ هنگامى كه زن از خون نفاس پاك شد بايد غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد و هرگاه قبل از گذشتن ده روز از ولادت، دوباره خون ببيند چنانچه روزهايى كه خون ديده روى هم رفته ده روز يا كمتر از ده روز است، تمام آن نفاس مى باشد روزهايى كه در وسط پاك بوده، عباداتش صحيح است. مسأله 491ـ هرگاه زن ظاهراً از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون وجود دارد، بايد با كمى پنبه خود را امتحان كند و اگر پاك بود غسل كند و عبادتهاى خود را انجام دهد. مسأله 492ـ هرگاه خون نفاس از ده روز بگذرد چنانچه در حيض، عادت عدديّه دارد به اندازه آن نفاس، و بقيّه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس، و بقيّه استحاضه است. مسأله 493ـ زنى كه عادت او در حيض كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون نفاس ببيند بايد به اندازه روزهاى عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن، تا روز دهم بنابر احتياط واجب ترك عبادت كند، اگر خون از ده روز گذشت فقط به اندازه روزهاى عادتش نفاس است و بقيّه استحاضه و عباداتى را كه در اين چند روز ترك كرده، بايد قضا كند. مسأله 494ـ بسيارى از زنان بعد از وضع حمل يك ماه يا بيشتر خون مى بينند، چنين زنانى اگر درحيض عادت دارند بايد به تعداد روزهاى عادتشان نفاس قرار دهند بعد از آن تا ده روز حكم استحاضه دارد، بعد از گذشتن ده روز اگر همزمان با ايّام عادت حيضش باشد بايد مطابق احكام حائض عمل كند (خواه نشانه هاى خون حيض را داشته باشد يا نه) و اگر همزمان با ايّام عادتش نباشد حكم استحاضه دارد، مگر اين كه خون داراى نشانه هاى حيض باشد. مسأله 495ـ زنانى كه تا يك ماه يا بيشتر بعد از وضع حمل خون مى بينند، اگر عادت ماهيانه ندارند ده روز اوّل نفاس است و ده روز دوم استحاضه و بعد از آن اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض وگرنه آن هم استحاضه است.
5ـ مسّ ميّت مسأله 496ـ هرگاه كسى بدن انسان مرده اى را بعد از سرد شدن و قبل از غسل، مس كند (يعنى جايى از بدن او با ميّت تماس پيدا كند) بايد غسل مسّ ميّت نمايد، خواه با اختيار باشد يا بى اختيار، حتّى اگر ناخن او به ناخن ميّت برسد، غسل واجب است.
احكام مسّ ميّت مسأله 497ـ مسّ بدن مرده اى كه تمام آن سرد نشده موجب غسل نيست، هرچند محلّ مس سرد شده باشد، همچنين مسّ بدن ميّت بعد از تمام شدن غسلهاى سه گانه او، غسل ندارد. مسأله 498ـ هرگاه موى خود را به بدن ميّت بزند، يا دست به موى ميّت برساند، احتياط واجب آن است كه غسل كند. مسأله 499ـ اگر كسى بچّه سقط شده اى را كه چهارماه او تمام شده مس كند، غسل بر او واجب است اگر كمتر از چهار ماه تمام باشد، احتياط مستحب غسل است. مسأله 500ـ هرگاه بچّه چهارماهه اى يا بيشتر مرده به دنيا بيايد، مادر او بنابر احتياط واجب بايد غسل مسّ ميّت كند. مسأله 501ـ هرگاه بچّه اى بعد از مردن مادر به دنيا بيايد، احتياط واجب آن است كه بعد از بلوغ، غسل مسّ ميّت كند. مسأله 502ـ بچّه نابالغ يا ديوانه هرگاه مسّ ميّت كند، بعد از بلوغ يا عاقل شدن غسل بر او واجب مى شود اگر كودك مميّز غسل كند، غسل او صحيح است. مسأله 503ـ هرگاه از بدن زنده يا مرده اى كه غسلش نداده اند قطعه اى كه داراى استخوان است جدا شود (مثلاً يك دست و يا حتّى يك انگشت) هر كس آن را مس نمايد، بايد غسل مسّ ميّت كند، امّا اگر استخوان نداشته باشد غسل واجب نيست، همچنين براى مسّ استخوان تنها يا دندان كه از مرده يا زنده جدا شده غسل لازم نيست. مسأله 504ـ غسل مسّ ميّت مثل غسل جنابت است و كفايت از وضو نيز مى كند، هرچند احتياط مستحبّ آن است كه وضو بگيرد. مسأله 505ـ اگر چند ميّت را مس كند، يا يك ميّت را چند بار مس نمايد، يك غسل براى همه كافى است. مسأله 506ـ كسى كه غسل مسّ ميّت بر او واجب شده، مى تواند به مسجد برود و سوره هايى كه سجده واجب دارد بخواند و با همسر خود نزديكى نمايد، ولى براى نماز و مانند آن بايد غسل كند، يعنى كسى كه غسل مسّ ميّت بر او است مانند كسى است كه وضو ندارد.
مسأله 507ـ «محتضر» يعنى كسى كه در حال جان دادن است.
احكام محـتضر مسأله 508ـ بنا بر احتياط واجب بايد محتضر را به پشت بخوابانند و پاى او را به طرف قبله كنند، خواه مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك و اگر خواباندن او به اين صورت كاملاً ممكن نيست، بنابر احتياط واجب، آن مقدار كه ممكن است به اين دستور عمل كنند و اگر ممكن نشد رو به قبله بنشانند و اگر آن هم ممكن نيست به پهلوى راست، يا به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند. مسأله 509ـ رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمانى واجب است و اجازه گرفتن از وليّش لازم نيست. مسأله 510ـ مستحبّ است شهادتين و اقرار به دوازده امام و ساير عقائد اسلام را به كسى كه در حال احتضار است طورى تلقين كنند كه بفهمد و مستحبّ است آن را تا وقت مرگ تكرار كنند. مسأله 511ـ مستحبّ است اين دعا را به محتضر تلقين كنند بطورى كه بفهمد: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنّى الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اِقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ وَاعْفُ عَنِّى الْكَثيرَ إِنَّكَ اَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ اَللّهُمَّ ارْحَمْ فَإِنَّكَ رَحيم، و بهتر است كه خودش نيز بخواند. مسأله 512ـ مستحبّ است كسى كه سخت جان مى دهد او را به محلّ نمازش ببرند. مسأله 513ـ شايسته است براى راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه «يس» و «صافّات» و «احزاب» و «آية الكرسى» و هرچه از قرآن ممكن است بخوانند. مسأله 514ـ تنها گذاشتن محتضر يا گذاشتن چيزى سنگين روى شكم او و حضور جُنُب و حائض نزد او و همچنين گريه كردن و حرف زدن و تنها گذاشتن زنها نزد او را، از مكروهات شمرده اند.
امـــوات
احكـام امـوات مسأله 515ـ مستحبّ است بعد از مرگ دهان ميّت را روى هم بگذارند كه باز نماند، چشمها و چانه ميّت را ببندند، دست و پاى او را صاف كرده و پارچه اى روى او بيندازند، براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند، تا وقتى از محل مردن حركت نداده اند رو به قبله باشد و در دفن او عجله نمايند، ولى اگر يقين به مرگ او ندارند، بايد صبر كنند تا كاملاً معلوم شود. مسأله 516ـ اگر ميّت زن حامله باشد و هنوز بچّه در شكم او زنده است و يا احتمال زنده بودن او را بدهند، بايد پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند، سپس پهلو را بدوزند و چنانچه دسترسى به اهل اطّلاع بوده باشد اين كار را زير نظر آنها انجام دهند. مسأله 517ـ غسل و كفن و نماز و دفن ميّت مسلمان واجب كفائى است يعنى، اگر بعضى انجام دهند، از ديگران ساقط مى شود چنانچه هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند و در اين مسأله تفاوتى ميان فرقه هاى مختلف مسلمانان نيست. مسأله 518ـ هرگاه كسى مشغول وظايف بالا شود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند، امّا اگر عمل خود را نيمه كاره بگذارد بايد ديگران تمام كنند و هرگاه شك كند كسى اقدام به كارهاى ميّت كرده است يا نه، بايد خودش اقدام كند. مسأله 519ـ هرگاه كسى اقدام به غسل يا كفن و نماز و دفن ميّت كرده و ندانيم صحيح به جا آورده يا باطل، بايد بگوييم صحيح بوده، امّا اگر يقين داريم باطل انجام داده است بايد دوباره انجام دهيم. مسأله 520ـ براى غسل و كفن و نماز و دفن ميّت بايد از ولىّ او اجازه بگيرند، شوهر نسبت به زن خود از همه اَوْلى است، سپس كسانى كه از ميّت ارث مى برند به ترتيبى كه در ارث بيان شده ولايت بر ميّت دارند و چنانچه در يك طبقه وارث مرد و زن باشند، احتياط اين است از هر دو اجازه بگيرند. مسأله 521ـ اگر كسى بگويد من وصى يا ولىّ ميّت هستم، يا ولىّ ميّت به من اجازه داده كه اعمال او را انجام دهم و بدن ميّت در اختيار اوست، انجام كارهاى ميّت بايد با اجازه او باشد. مسأله 522ـ هرگاه ميّت براى كارهاى خود شخص ديگرى غير از ولى را معيّن كند، مثلاً وصيّت كند فلان شخص بر من نماز بخواند، واجب است به آن عمل شود و احتياط مستحب آن است كه از ولى هم اجازه بگيرد، امّا كسى كه ميّت، او را براى انجام اين كارها معيّن كرده واجب نيست اين وصيّت را قبول كند، اگرچه قبول بهتر است و اگر قبول كرد بايد به آن عمل كند. مسأله 523ـ هرگاه بداند ولى راضى است، امّا صريحاً با زبان اجازه نداده است، همين اندازه كه اجازه او از ظاهر حال نمايان باشد كافى است.
6ـ غسل ميّت مسأله 524ـ واجب است ميّت مسلمان را سه غسل بدهند: اوّل با آبى كه با سدر مخلوط باشد، دوم با آبى كه با كافور مخلوط است، سوم با آب تنها، ولى شهيد و بعضى ديگر غسل ندارند كه شرح آن بعداً خواهد آمد. احكام غسل ميّت مسأله 525ـ مانعى ندارد سدر و كافور به اندازه اى باشد كه آب را مضاف كند، ولى بايد به اندازه اى كم نباشد كه بگويند سدر و كافور با آب مخلوط نشده است و در صورتى كه مضاف شود بهتر اين است ميّت را اوّل با آن بشويند و بعد آب روى بدن او بريزند تا به صورت مطلق در آيد. مسأله 526ـ هرگاه سدر و كافور به اندازه لازم پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد همان مقدار كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند و اگر آن هم پيدا نشود به جاى آن با آب معمولى غسل دهند. مسأله 527ـ كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است هرگاه پيش از تمام كردن طواف و قبل از حلال شدن بوى خوش بر او، از دنيا برود بايد به جاى آب كافور او را با آب معمولى غسل دهند. مسأله 528ـ كسى كه ميّت را غسل مى دهد بايد مسلمان و بالغ و عاقل باشد و مسائل لازم غسل را بداند و احتياط مستحب آن است كه شيعه دوازده امامى باشد. مسأله 529ـ غسل ميّت بايد با قصد قربت،يعنى براى خدا انجام داده شود. مسأله 530ـ بچّه مسلمان اگر چه از زنا باشد غسل او واجب است و كسى كه از بچّگى ديوانه بوده و با همان حال بالغ شده، چنانچه پدر يا مادر او مسلمان باشد غسل او واجب است، همچنين كسى كه قبلاً مسلمان بوده و بعد ديوانه شده است. مسأله 531ـ بچّه سقط شده اى را كه چهار ماه يا بيشتر دارد بايد غسل دهند و اگر كمتر از آن باشد بنابر احتياط واجب در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند. مسأله 532ـ مرد نمى تواند زن را غسل دهد، همچنين زن نمى تواند مرد را غسل دهد، مگر زن و شوهر كه هر كدام مى تواند ديگرى را غسل دهد، هرچند احتياط مستحب آن است كه اگر ضرورتى نيست اين كار را نكنند. مسأله 533ـ مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سن او از سه سال كمتر است غسل دهد و زن هم مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال كمتر دارد غسل دهد. مسأله 534ـ اگر براى غسل دادن ميّت مرد، مرد پيدا نشود زنانى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند، همچنين اگر براى غسل دادن ميّت زن، زن پيدا نشود مردهايى كه با او محرمند مى توانند او را غسل دهند و بهتر است از روى لباس باشد. مسأله 535ـ هرگاه ميّت مرد را مرد غسل دهد و يا ميّت زن را زن غسل دهد، جايز است غير از عورت، بدن او را برهنه كند. مسأله 536ـ نگاه كردن به عورت ميّت حرام است ولى غسل را باطل نمى كند. مسأله 537ـ هرگاه عضوى از بدن ميّت ملاقات با نجس كرده باشد، بايد پيش از آن كه آن را غسل بدهند آب بكشند و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميّت را پيش از شروع غسل از نجاست بشويند. مسأله 538ـ غسل ميّت مثل غسل جنابت است و احتياط آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است غسل ارتماسى ندهند، ولى جايز است در غسل ترتيبى هر يك از سه قسمت بدن را به ترتيب در آب فرو برند. هرگاه زن حائض يا شخص جُنُب از دنيا برود همان غسل ميّت براى او كافى است. مسأله 539ـ جايز نيست براى غسل دادن ميّت مزد بگيرند، ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدّماتى و نظافت او و مانند آن اشكالى ندارد. مسأله 540ـ اگر آب پيدا نشود، يا بدن ميّت طورى باشد كه نمى توان آن را غسل داد و يا به خاطر هر مانع ديگر غسل ممكن نشود، بايد ميّت را عوض هر غسل يك تيمّم بدهند، به اين ترتيب كه تيمّم دهنده روبروى ميّت قرار مى گيرد و دست خود را بر زمين مى زند و به صورت و پشت دستهاى ميّت مى كشد.
|