مُطهِّرات
مسأله 168ـ
مطهّرات به چيزهايى گفته مى شود كه نجس را پاك مى كند و آن 12 چيز است:
1ـ
آب 2ـ
زمين 3ـ
آفتاب 4ـ
استحاله 5ـ
انقلاب 6ـ
ثلثان شدن
7ـ
انتقال 8ـ
اسلام 9ـ
تبعيّت 10ـ
برطرف شدن عين نجاست 11ـ
استبراء حيوان نجاستخوار 12ـ
غايب شدن مسلمان، كه احكام اينها بطور تفصيل در مسائل آينده خواهد آمد.
1ـ آب
مسأله 169ـ
آب پاك و مطلق هرچيز نجسى را پاك مى كند، به شرط اين كه هنگامى كه چيز نجس را
با آن مى شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا طعم نجاست به خود نگيرد و با آب
كشيدن عين نجاست برطرف شود، مثلاً اگر خون در آن است آنقدر بشويند كه خون برطرف
گردد، البته در آب قليل شرايط ديگرى نيز هست، كه بعداً اشاره مى شود.
مسأله 170ـ
ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، ولى در آب كر يا جارى يك مرتبه كافى
است، هرچند سه مرتبه بهتر است (آبهاى لوله كشى در حكم آب جارى است).
مسأله 171ـ
هرگاه سگ ظرفى را ليسيده، يا از آن، آب يا مايع ديگرى، خورده باشد، اوّل بايد
آن را با خاك پاك كه مخلوط با كمى آب باشد خاك مال كرد و بعد دومرتبه در آب
قليل، يا يك مرتبه در آب كر يا جارى شست و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد،
احتياط مستحبّ آن است كه همين كار انجام شود، امّا اگر جاى ديگرى از بدن سگ با
رطوبت به ظرف ملاقات كند خاك مال كردن واجب نيست بلكه بايد آن را در آب قليل سه
مرتبه و در آب كر يا جارى يك مرتبه شست.
مسأله 172ـ
هرگاه دهانه ظرفى كه سگ دهان زده، تنگ باشد و نتوان آن را خاك مال كرد، چنانچه
ممكن است بايد پارچه اى را به چوبى پيچيد و توسّط آن خاك را با كمى آب به آن
ظرف بمالند و اگر ممكن نشود مقدارى خاك و كمى آب در آن بريزند و تكان دهند، سپس
طبق دستور بالا آب بكشند.
مسأله 173ـ
ظرفى را كه خوك از آن، چيز مايعى را خورده بايد هفت مرتبه با آب
شست و لازم نيست آن را خاك مال كنند و در ليسيدن خوك و مردن موش صحرايى
در آن نيز، بنابر احتياط واجب بايد هفت مرتبه شست.
مسأله 174ـ
ظرفى را كه با شراب نجس شده، بايد با آب قليل سه مرتبه بشويند و دست در آن
بمالند و مستحبّ است هفت مرتبه شسته شود.
مسأله 175ـ
كوزه اى كه از گل نجس ساخته شده، يا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب كر يا
جارى بگذارند و آب در باطن آن نفوذ كند و خارج شود پاك مى شود و اگر آب در آن
نفوذ نكند ظاهرش پاك مى شود، با آب قليل نيز مى توان ظاهر آن را شست.
مسأله 176ـ
براى آب كشيدن ظروف با آب قليل مى توان آن را سه مرتبه پر و خالى كرد و يا هر
بار قدرى آب در آن بريزند و طورى بگردانند كه به جاهاى نجس برسد، بعد بيرون
بريزند.
مسأله 177ـ
براى شستن ظرفهاى بزرگ مثل خمره و پاتيل هرگاه آن را سه مرتبه با آب پر كنند و
بعد خالى كنند پاك مى شود و راه آسانتر اين است كه هر دفعه آب را از بالا به
پايين به تمام اطراف آن بريزند و هربار آبى كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند و
لازم است در هر دفعه ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند، بشويند.
مسأله 178ـ
هرگاه فلزّ نجس را آب بكشند ظاهرش پاك مى شود، هرچند اعماقش هنگامى كه ذوب شده،
نجس شده باشد.
مسأله 179ـ
براى تطهير تنور نجس كافى است يك مرتبه از بالا به پايين آب در آن بريزند بطورى
كه تمام اطراف آن شسته شود، امّا اگربوسيله بول نجس شده باشد دوبار لازم است و
بهتر است گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون آورند و بعد آن
گودال را با خاك پاك پر كنند.
مسأله 180ـ
اگر چيز نجسى را با آب كر يا جارى يا آب لوله كشى بشويند تا عين نجاست برطرف
شود، يا بعد از برطرف كردن عين نجس در آب كر يا جارى فرو برند پاك مى شود، ولى
فرش و لباس و مانند آن را بايد فشار يا حركت داد تا آب آن خارج
شود.
مسأله 181ـ
براى تطهير چيزى كه با بول نجس شده با آب قليل دومرتبه و در آب كر و جارى و آب
لوله كشى يك مرتبه كفايت مى كند، امّا در غير بول يك مرتبه با آب قليل يا كر
كافى است.
مسأله 182ـ
براى شستن لباس و فرش و مانند آن با آب قليل بايد آن را مقدارى فشار دهند تا آب
از آن خارج شود.
مسأله 183ـ
هرگاه چيزى با بول پسر يا دختر شيرخوارى كه غذاخور نشده نجس گردد، چنانچه يك
مرتبه آب روى آن بريزند پاك مى شود و در لباس و فرش و مانند آن فشار لازم نيست،
ولى احتياط مستحبّ آن است كه دومرتبه بريزند.
مسأله 184ـ
اگر حصير نجس را كه با نخ بافته اند در آب كر يا جارى فرو برند، يا زير آب
لوله كشى بگيرند بعد از برطرف شدن عين نجاست، پاك مى شود.
مسأله 185ـ
اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند آن نجس شود با فرو بردن در آب كر جارى و
يا گرفتن زير شير آب، پاك مى گردد اگر باطن آنها نجس شود بايد آن قدر صبر كرد
تا يقين حاصل شود آب، داخل آن نفوذ كرده و خارج شده.
مسأله 186ـ
هرگاه شك كند كه آب نجس به باطن چيزى رسيده يا نه، باطن آن پاك است.
مسأله 187ـ
اگر چيزى نجس شود چنانچه آن را در ظرفى بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و
خالى كنند پاك مى شود و ظرف هم پاك مى گردد و اگر مانند لباس يا چيزى كه فشار لازم دارد باشد، بايد در هر مرتبه آن را فشار دهند و ظرف
را كج كنند تا آب، بيرون بريزد.
مسأله 188ـ
هرگاه لباس نجسى را رنگ كرده باشند و در آب كر يا جارى فرو برند، يا زير شير آب
بگيرند و آب پيش از آن كه به واسطه رنگ، مضاف شود به تمام آن برسد، پاك مى شود،
هرچند موقع فشار دادن، آب مضاف از آن بيرون آيد، امّا اگر آب، قبل از رسيدن به
تمام لباس مضاف گردد بايد آنقدر آن را بشويند تا آب مطلق
به آن برسد.
مسأله 189ـ
هرگاه بعد از آب كشيدن فرش و لباس مختصرى گل يا ذرّات صابون و اشياء ديگر در آن
ديده شود پاك است و اگر اشياء بزرگترى باشد ظاهر آنها نيز پاك است و اگر آب نجس
به باطن آنها نفوذ كرده براى پاك شدن باطن آنها بايد آب پاك نيز به آن برسد و
خارج شود.
مسأله 190ـ
هرگاه چيز نجسى را بشويند و عين نجس برطرف شود امّا بو يا رنگ آن بماند ضررى
ندارد و اگر شك كند عين نجس مانده يا نه، بايد بيشتر بشويد تا يقين كند از بين
رفته است.
مسأله 191ـ
براى تطهير بدن در آب كر يا جارى يا زير شير آب، همين اندازه كه عين نجاست
برطرف شود بدن پاك است و بيرون آمدن و دوباره در آب فرو رفتن لازم نيست.
مسأله 192ـ
هرگاه غذاى نجس در لاى دندانهاباقى مانده، اگر آب در دهان بگردانند به طورى كه
به تمام اجزاى آن برسد پاك مى شود.
مسأله 193ـ
اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند چنانچه آب، خود به خود بيرون آيد
فشار لازم نيست، و الاّ فشار دهند.
مسأله 194ـ
گوشت و دنبه اى كه نجس شده با آب كشيدن پاك مى شود، همچنين اگر بدن يا لباس كمى
چرب باشد كه مانع رسيدن آب نگردد، ولى اگر طورى چرب باشد كه مانع رسيدن آب شود
بايد اوّل چربى را از بدن برطرف كنند.
مسأله 195ـ
شيرى كه متّصل به كر مى باشد آبى كه از آن مى ريزد حكم آب كر و جارى را دارد،
بنابر اين هر چيز نجسى را با آن بشويند همين كه عين نجاست برطرف شد، پاك
مى شود.
مسأله 196ـ
هرگاه انسان چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده، بعد شك كند كه آن را درست آب
كشيده يا نه، آن چيز پاك است، مگر اين كه بداند كه در حال شستن توجّه نداشته
است.
مسأله 197ـ
هرگاه زمينى را با آب قليل آب بكشند اگر از شن يا ريگ باشد و غساله يعنى آب
باقيمانده در آن فرو رود پاك است، امّا ريگهاى زير آن زمين نجس مى شود. همچنين
اگر سراشيبى داشته باشد آب از آن بگذرد پاك مى گردد، امّا اگر غساله روى زمين
بماند نجس است، مگر با وسيله اى آن را جمع كنند.
مسأله 198ـ
هرگاه ظاهر نمك سنگ و مواد ديگرى مانند آن نجس شود با آب كشيدن پاك مى شود،
خواه با آب قليل باشد، يا كر و جارى، يا زير شير آب.
مسأله 199ـ
هرگاه قند يا شكر نجس شود با آب كشيدن پاك نمى شود.
2ـ زمين
مسأله 200ـ
اگر پاى انسان يا ته كفش او بر اثر راه رفتن روى زمين نجس، نجس شود با راه رفتن
روى زمين پاك، يا كشيدن بر زمين، پاك مى شود، به شرط اين كه زمين پاك و خشك
باشد و عين نجاست زايل گردد و نيز بايد زمين خاك، يا سنگ، يا آجر فرش، يا سيمان
و يا مانند آن باشد. امّا با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش
نجس، پاك نمى شود.
مسأله 201ـ
هرگاه روى زمينى كه با چوب فرش شده راه برود پاك شدن كف پا و ته كفش نجس مشكل
است، ولى با راه رفتن روى آسفالت پاك مى شود.
مسأله 202ـ
براى پاك شدن كف پا و ته كفش اگر مختصرى راه برود يا پا را بر زمين كشد كافى
است، ولى بهتراست لااقل پانزده ذراع (تقريباً 5/7 متر) راه برود.
مسأله 203ـ
لازم نيست كف پا و يا ته كفش، تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك
مى شود، وجود رطوبت غير مسرى در زمين نيز ضرر ندارد.
مسأله 204ـ
مقدارى از اطراف پا و كفش كه با راه رفتن روى زمين آلوده نجس مى شود آن هم اگر
به زمين برسد پاك مى گردد، ولى پاك شدن كف دست يا زانوى كسى كه با دست و زانو
راه مىورد محلّ اشكال است و همچنين پاهاى مصنوعى و ته عصا و نعل چهارپايان و
چرخ اتومبيل و مانند اينها.
مسأله 205ـ
ذرّات كوچكى از نجاست كه جز با آب، پاك نمى شود هرگاه در كف پا يا ته كفش باقى
بماند ضررى ندارد، همچنين باقى ماندن بو و رنگ.
مسأله 206ـ
داخل كفش به واسطه راه رفتن پاك نمى شود و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن
نيز محلّ اشكال است، مگر اين كه جوراب چرمى و مانند آن باشد كه به جاى كفش از
آن استفاده شود.
3ـ آفتاب
مسأله 207ـ
تابش آفتاب، زمين و پشت بام را پاك مى كند، ولى پاك كردن ساختمان و درب و پنجره
و مانند آن محلّ اشكال است.
مسأله 208ـ
براى پاك شدن زمين و پشت بام با تابش آفتاب چند شرط است:
اوّل
اين كه چيز نجس داراى رطوبت مسرى
باشد، بنابراين اگر خشك باشد بايد آن را قبلاً تر كنند، تا بوسيله آفتاب خشك
گردد. دوم
اين كه عين نجاست را قبلاً برطرف سازد.
سوم اين
كه آفتاب مستقيماً بر آن بتابد، نه از پشت ابر و مانند آن، مگر اين كه ابر
بقدرى نازك باشد كه مانع تابش آفتاب نشود ولى تابش از پشت شيشه مانعى ندارد.
چهارم
اين كه چيز نجس به واسطه تابش آفتاب خشك شود، امّا اگر به كمك باد يا وسيله
حرارتى ديگرى خشك شود كافى نيست، مگر اين كه بسيار كم باشد كه بگويند با آفتاب
خشك شده است.
مسأله 209ـ
تابش آفتاب، حصير نجس و درخت و گياه را بنابر احتياط واجب پاك نمى كند.
مسأله 210ـ
هرگاه شك كند كه زمين نجس با آفتاب خشك شده يا نه، يا چيزى مانع تابش آفتاب
بوده يا نه و يا قبلاً عين نجاست را برطرف كرده است يا نه، آن زمين نجس است.
مسأله 211ـ
اگر آفتاب به قسمتى از زمين نجس بتابد و آن را خشك كند فقط همان قسمت پاك
مى شود.
4ـ استحاله
مسأله 212ـ
هرگاه عين نجس چنان تغيير يابد كه آن نام از آن برداشته و نام ديگرى به آن داده
شود، پاك مى گردد و مى گويند
«استحاله» شده
است، مثل اين كه سگ در نمكزار فرو رود و مبدّل به نمك شود. همچنين اگر چيزى كه
نجس شده است بكلّى تغيير يابد، مثل اين كه چوب نجس را بسوزانند و خاكستر كنند،
يا آب نجس تبديل به بخار شود، امّا اگر تنها صنعت آن تغيير كند مثل اين كه گندم
نجس را آرد كنند، پاك نمى شود.
مسأله 213ـ
زغالى كه از چوب نجس درست شده، نجس است و همچنين كوزه يا آجرى را كه از گل نجس
ساخته اند.
مسأله 214ـ
اگر شك كنيم چيز نجسى استحاله شده يا نه، نجس است.
5ـ انقلاب
مسأله 215ـ
هرگاه شراب به خودى خود يا به واسطه ريختن چيزى در آن مبدّل به سركه گردد، پاك
مى شود و آن را «انقلاب»
گويند.
مسأله 216ـ
شرابى كه از انگور نجس درست كنند با سركه شدن پاك نمى شود، حتّى اگر نجاستى از
خارج به شراب برسد، واجب است بعد از سركه شدن از آن اجتناب كرد، همچنين سركه اى
كه از انگور و كشمش و خرماى نجس مى گيرند، نجس است.
مسأله 217ـ
اگر انگور را با چوبهايش سركه بريزند و معمولاً قبل از سركه شدن شراب مى شود،
بعد از آن مبدّل به سركه مى گردد پاك است، امّا اگر خيار و بادنجان و مانند
آنها، در آن بريزند احتياط واجب، اجتناب است.
مسأله 218ـ
كشمش و خرمايى كه در غذا مى ريزند خوردنش حلال است، هرچند جوشيده باشد.
6ـ ثلثان شدن
مسأله 219ـ
هرگاه آب انگور با آتش بجوشد نجس نيست، ولى خوردنش حرام است، امّا اگر آن قدر
بجوشد كه دوقسمت آن بخار شود و يك قسمت بماند، حلال مى شود و اگر خود به خود به
جوش آيد و مست كننده شود حرام و نجس است و تنها با سركه شدن پاك و حلال مى شود.
مسأله 220ـ
اگر در ميان خوشه هاى غوره، دانه هايى از انگور باشد آب همه آن را بگيرند
چنانچه به آن «آبغوره»
گويند با جوشيدن نجس يا حرام نمى شود.
مسأله 221ـ
چيزى كه معلوم نيست غوره است، يا انگور اگر با آتش بجوشد، حرام نمى شود.
مسأله 222ـ
شيره اى كه از بازار مى گيرند و مى دانند فروشنده از اين مسائل باخبر است، پاك
و حلال است و تفحّص لازم نيست.
7ـ انتقال
مسأله 223ـ
اگر خون بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد به بدن حيوانى كه خون جهنده
ندارد منتقل گردد و خون آن حيوان حساب شود پاك است و آن را
«انتقال»
گويند بنابراين، خون پشه كه جزء بدن اوست پاك است، هر چند در اصل آن را از
انسان گرفته، ولى خونى كه زالو از انسان مى مكد پاك نيست، چون جزء بدن او محسوب
نمى شود.
مسأله 224ـ
هرگاه خونى از پشه بيرون آيد و نداند خونى است كه تازه از او مكيده، يا از خود
پشه است پاك; ولى اگر بداند هنوزخون جزء بدن پشه نشده نجس مى باشد.
8ـ اسلام آوردن
مسأله 225ـ
در بحث نجاسات گفتيم احتياط واجب آن است كه از كافر اجتناب
شود حال اگر كافر شهادتين بگويد يعنى بگويد:
«اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ
إِلاَّ اللّه وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ»
مسلمان مى شود و بدن او پاك مى گردد، ولى اگر عين نجاست در بدن او باشد بايد آن
را برطرف كرده و جاى آن را آب بكشد، ولى اگر قبل از اسلام آوردن عين نجاست
برطرف شده باشد لازم نيست جاى آن را آب بكشد.
مسأله 226ـ
لباسى كه بر تن كافر است وقتى اسلام آورد پاك نمى شود بنابراحتياط واجب.
مسأله 227ـ
هرگاه كافر شهادتين نگويد، ولى قلباً به معنى آن ايمان داشته باشد مسلمان است،
امّا اگر بر زبان جارى كند و يقين باشد كه قلباً به آن ايمان ندارد احتياط واجب
آن است كه از او اجتناب شود.
9ـ تَبَعيّت
مسأله 228ـ
«تَبَعيّت»
آن است كه چيزى به تبع چيز ديگرى پاك شود كه شرح آن در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 229ـ
هرگاه شراب، سركه شود، ظرف آن هم تا جايى كه شراب يا انگور موقع جوش آمدن به آن
رسيده پاك مى شود، پارچه و چيزى كه روى آن مى گذارند اگر معمولاً به آن رطوبت،
نجس شود آن هم پاك مى گردد، امّا اگر موقع جوشش سر برود و پشت ظرف به آن آلوده
شود بعد از سركه شدن پشت ظرف پاك نمى شود.
مسأله 230ـ
فرزندان نابالغ كفّار بعد از ايمان آوردن پدران آنها پاك مى شوند.
مسأله 231ـ
سنگى كه ميّت را روى آن غسل مى دهند و پارچه اى كه عورت ميّت را با آن
مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد، بعد از تمام شدن غسل پاك مى شود.
مسأله 232ـ
هرگاه لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا
آب از آن خارج شود،آبى كه درآن باقى مى ماند، پاك است.
مسأله 233ـ
هرگاه ظرف نجس را با آب قليل آب كشند قطره هايى كه آخر كار در
آن مى ماند، پاك است.
10ـ بر طرف شدن عين
نجاست
مسأله 234ـ
هرگاه بدن حيوان، نجس شود همين كه عين نجاست برطرف شود، بدن حيوان پاك مى گردد،
مثلاً اگر منقار پرنده خون آلود باشد يا حيوانى روى چيزهاى آلوده بنشيند، همين
كه خون و آلودگى برطرف شد، بدن حيوان پاك است.
مسأله 235ـ
باطن بدن انسان (مانند داخل دهان و بينى) اگر نجس شود همين كه نجاست از بين
برود پاك مى شود، مثلاً اگر از لثه ها خون بيرون آيد و در آب دهان از بين برود
يا خون را بيرون بريزد آب كشيدن داخل دهان لازم نيست، ولى اگر دندان مصنوعى در
دهان باشد، احتياط واجب آن است كه آن را آب بكشد.
مسأله 236ـ
هرگاه غذا در دهان يا لاى دندانها باقى مانده باشد و داخل دهان خون بيايد
چنانچه انسان نداند خون به غذا سرايت كرده، آن غذا پاك است و اگر خون به آن
برسد، نجس مى شود و خوردن آن غذا حرام است.
مسأله 237ـ
جايى از لب و مانند آن كه انسان نداند جزء ظاهر بدن است يا باطن، اگر نجس شود
بايد آن را آب بكشد.
مسأله 238ـ
هرگاه گرد و غبار نجس روى بدن يا لباس و فرش و مانند آن بنشيند هردو خشك باشد
نجس نمى شود كافى است آن را تكان دهند، همچنين اگر رطوبت غيرمسرى داشته باشد،
امّا اگر يكى از آنها تر باشد نجس مى شود و اگر در نجاست گرد و غبار يا رطوبت
محل شك داشته باشد، آن هم پاك است.
11ـ استبراء حيوان
نجاستخوار
مسأله 239ـ
هرگاه حيوانى به خوردن مدفوع انسان عادت كند بول و مدفوع آن نجس است و گوشت آن
نيز حرام است و اگر بخواهند پاك شود، بايد حيوان را غذاى
پاك بدهند تا نام حيوان نجاستخوار از آن برداشته شود و بايد در شتر چهل
روز ، و در گاو سى روز، و در گوسفند ده روز، و در مرغابى پنج روز و در مرغ
خانگى سه روز بگذرد و در حيوانات ديگر همين اندازه كه نام نجاستخوار از آن
برداشته شود، كافى است.
مسأله 240ـ
گاهى در مرغداريها پودر خون با غذاى آنها مخلوط مى كنند بطورى كه گوشت مرغ به
واسطه آن مى رويد، گوشت و تخم آن مرغ حرام نيست و رطوبتهاى مرغ نجس نمى شود،
ولى بهتر آن است كه از چنين مرغ و تخم آن پرهيز شود.
مسأله 241ـ
هرگاه حيوان، ساير نجاستها را غير از مدفوع انسان بخورد باعث نجاست بول و مدفوع
او نمى شود، گوشت او هم حرام نيست، مگر حيوانى كه از شير خوك تغذيه كرده بوسيله
آن رشد و نمو كرده باشد كه گوشتش حرام است.
12ـ غايب شدن
مسلمان
مسأله 242ـ
هرگاه بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه در اختيار اوست نجس شود و او هم
بفهمد كه نجس شده، سپس آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال دهد كه آن را آب
كشيده، پاك است، به شرط اين كه از چيزهايى باشد كه طهارت در آن شرط است، مانند
لباسى كه با آن نماز مى خواند و يا غذا و ظروف غذا.
مسأله 243ـ
هرگاه دو نفر عادل، يا يك نفر، از پاك شدن چيز نجسى خبر دهند شهادت آنها قبول
است، همچنين اگر «ذواليد»
يعنى كسى كه چيزى را در اختيار دارد بگويد پاك شده است، يا بدانيم مسلمانى آن
را آب كشيده، ولى نمى دانيم درست آب كشيده يا نه، پاك است.
مسأله 244ـ
هرگاه انسانى لباسش را به لباسشويى مسلمان دهد كه آن را بشويد و آب كشد قول او
قبول است.
مسأله 245ـ
كسانى كه گرفتار حالت وسوسه مى شوند و زود يقين به نجس بودن
چيزى پيدا مى كنند و يا به هنگام آب كشيدن چيز نجس به آسانى يقين به
پاكى پيدا نمى كنند، يقين آنها اعتبار ندارد و مى توانند همان طور كه ديگران
يقين پيدا مى كنند قناعت كنند.
احكام ظرفها
مسأله 246ـ
ظرفها و مشكهايى كه از پوست مردار، يا حيوان نجس العين مثل سگ و خوك درست شده،
استعمال آنها براى خوردن يا آشاميدن يا آب وضو و غسل و مانند آن جايز نيست،
امّا براى كارهايى كه طهارت در آن شرط نيست (مانند آبيارى زراعت و آب دادن به
حيوانات) مانعى ندارد، هرچند احتياط مستحبّ آن است كه به هيچ وجه از آنها
استفاده نشود.
مسأله 247ـ
خوردن و نوشيدن از ظرف «طلا» و «نقره» و استعمال آنها حرام است، بلكه استفاده
از آنها براى زينت اتاق و يا هر منظور ديگر نيز جايز نيست (بنابراحتياط واجب).
مسأله 248ـ
از ساختن ظروف طلا و نقره و مزدى كه در مقابل آن مى گيرند بنابر احتياط واجب
بايد اجتناب كرد، همچنين از خريد و فروش آنها و پولى كه در مقابل آن گرفته
مى شود نيز اشكال دارد.
مسأله 249ـ
آنچه را ظرف نمى گويند مانند گيره استكان و بادگير قليان و غلاف شمشير و امثال
اينها، اگر از طلا يا نقره باشد اشكال ندارد، ولى بنابراحتياط واجب از عطردان و
سرمه دان و مثل آنها بايد اجتناب كرد.
مسأله 250ـ
ظرفى كه روى آن را «آب طلا» يا «آب نقره» داده اند اشكال ندارد.
مسأله 251ـ
هرگاه فلزّ ديگرى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند چنانچه به آن ظرف
طلا يا نقره نگويند، استعمال آن مانعى ندارد، ولى اگر فقط طلا و نقره را با هم
مخلوط كنند حرام است.
مسأله 252ـ
هرگاه غذايى را كه در ظرف طلا يا نقره است به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى
بريزند اين استعمال جايز است، ولى اگر به اين منظور نباشد حرام است، امّا به هر
حال خوردن آن غذا از ظرف دوم كه طلا و نقره نيست، اشكال ندارد.
مسأله 253ـ
استفاده از ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى جايز است و براى وضو و غسل نيز در
حال تقيّه مانعى ندارد.
مسأله 254ـ
هرگاه شك كند ظرفى از طلا يا نقره است يا جنس ديگر، استفاده از آن اشكال ندارد،
تفحّص و جستجو نيز لازم نيست.
مسأله 255ـ
آنچه را طلاى سفيد مى گويند نيز در حكم طلاى سرخ و زرد است، بنابر احتياط واجب،
اگر به آن «طلا» گفته شود.
وضــــو
طريقه
وضو گرفتن
مسأله 256ـ
وضو عبارت است از شستن صورت و دستها و مسح جلو سر و روى پاها، به شرحى كه در
مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 257ـ
صورت را از بالاى پيشانى يعنى جايى كه موى سر مى رويد تا آخر چانه و از نظر
پهنا به مقدارى كه ميان انگشت وسط و شست قرار مى گيرد، بايد شست و اگر مختصرى
از اين مقدار شسته نشود وضو باطل است، لذا براى اين كه يقين پيدا كند تمام اين
مقدار شسته شده بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 258ـ
هرگاه انگشتانش بيش از حدّ معمول بزرگ يا كوچك باشد اعتبارى به آن نيست، بلكه
بايد ببيند افراد معمولى چه اندازه از صورت خود را مى شويند، او هم همان مقدار
را بشويد، همچنين كسى كه رستنگاه موى او بسيار بالا يا بسيار پايين است مطابق
افراد معمولى صورت خود را مى شويد.
مسأله 259ـ
صورت و دستها را بايد آنچنان شست كه آب به پوست بدن برسد و اگر موانعى وجود
دارد بايد برطرف كند، حتّى اگر احتمال مانع مى دهد بايد وارسى نمايد.
مسأله 260ـ
كسانى كه محاسن دارند، چنانچه پوست صورت از لاى موها پيدا باشد بايد آب را به
پوست برسانند و اگر پيدا نباشد شستن روى مو كافى است و رسانيدن آب به زير آن
لازم نيست.
مسأله
261ـ هرگاه شك
كند كه موى صورت به اندازه اى است كه پوست از لاى آن پيدا است يا نه، بنابر
احتياط واجب هر دو را بشويد.
مسأله 262ـ
شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمى شود، واجب نيست.
مسأله 263ـ
بعد از شستن صورت بايد دست راست را از آرنج تا سر انگشتها بشويد و بعد از آن
دست چپ را به همين ترتيب.
مسأله 264ـ
بايد صورت و دستها را از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو
باطل است.
مسأله 265ـ
اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست بقدرى باشد كه به آن
شستن گفته شود كافى است.
مسأله 266ـ
براى آن كه يقين كند آرنج را كاملاً شسته، كمى بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسأله 267ـ
معمولاً پيش از شستن صورت، دستها را تا مچ مى شويند، ولى اين براى وضو كافى
نيست، بايد بعد از شستن صورت در موقعى كه دست راست و چپ را مى شويد تمام دست را
بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.
مسأله 268ـ
براى وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب است و احتياط واجب، ترك مرتبه دوم
است و امّا سوم و بيشتر حرام است. منظور از مرتبه اوّل آن است كه تمام عضو را
بشويد خواه با يك مشت آب باشد يا چندين مشت، وقتى كه تمام شد يك مرتبه حساب
مى شود.
مسأله 269ـ
بعد از شستن دستها بايد جلو سر را با رطوبت آب وضو كه در دست باقى مانده مسح
كند و بنابر احتياط واجب، لازم است با دست راست باشد و بهتر اين است كه از بالا
به پايين دست بكشد، ولى عكس آن يعنى از پايين به بالا نيز اشكال ندارد.
مسأله 270ـ
جلو سر، كه بالاى پيشانى است جاى مسح است هرجاى اين قسمت
را به هر اندازه مسح كند كافى است، ولى احتياط مستحبّ آن است كه از
درازا به اندازه درازاى يك انگشت از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت مسح نمايد.
مسأله 271ـ
مسح سر را جايز است بر پوست سر يا بر موهايى كه بر آن روييده است بكشند، امّا
كسى كه موى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند به صورتش
مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند و بهتر است كه
قبل از وضو ،فرق سر را باز كند تا پس از شستن دست چپ، بن موها يا پوست سر را به
راحتّى مسح نمايد.
مسأله 272ـ
بعد از مسح سر نوبت مسح پاها مى رسد كه بايد با همان رطوبتى كه در دست مانده
روى پاها را از سر انگشتها تا برآمدگى پشت پا مسح كند و بنابر احتياط مستحبّ تا
مفصل پا مسح نمايد.
مسأله 273ـ
از نظر عرض، كافى است به اندازه يك انگشت مسح كند، ولى بهتر است كه به اندازه
پهناى سه انگشت بسته باشد وبهتر از آن مسح كردن تمام پشت پا با تمام كف دست است
و اگر همه دست را روى پا بگذارد وكمى بكشد كافى است.
مسأله 274ـ
براى مسح سر و روى پاها بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را ثابت نگه دارد
و سر يا پا را زير آن حركت دهد وضو باطل است بنابر احتياط واجب، امّا اگر
مختصرى سر يا پا حركت كند اشكال ندارد.
مسأله 275ـ
جاى مسح بايد خشك باشد، ولى اگر مختصرى رطوبت داشته باشد بطورى كه آب دست هنگام
مسح بر آن غلبه كند اشكال ندارد.
مسأله 276ـ
اگر رطوبت كف دست خشك شود مى تواند از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد با آن مسح
كند، ولى از آب خارج جايز نيست و اگر فقط به اندازه مسح سر رطوبت دارد سر را با
همان رطوبت مسح كند براى مسح پاها از اعضاى ديگر، رطوبت بگيرد.
مسأله 277ـ
مسح بايد روى پوست پا باشد و مسح كردن روى جوراب و كفش فايده ندارد، مگر در حال
تقيّه و اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند آن نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد كافى است روى آنهامسح كند و اگر
روى كفش نجس است، بايد چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
مسأله 278ـ
اگر روى پا نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد بنابر احتياط واجب بايد چيز پاكى
روى آن بيندازد و بر آن مسح كند و بعد تيمّم نمايد.
وضوى ارتماسى
مسأله 279ـ
انسان مى تواند صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، يا بعد از فرو بردن
در آب به قصد وضو از آب بيرون آورد و آن را
«وضوى ارتماسى»
مى گويند.
احكام وضوى ارتماسى
مسأله 280ـ
در وضوى ارتماسى بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود، يعنى اگر وقتى
صورت و دستها را در آب فرو مى برد قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى و
دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو
مى كند بايدصورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسأله 281ـ
در وضوى ارتماسى براى اين كه مسح سر و پاها با آب خارج نباشد، بايد هنگامى كه
دست راست و چپ را وضوى ارتماسى مى دهد قصد كند كه بعد از خارج شدن از آب تا
وقتى كه آب روى دستها جريان دارد جزء وضو است، در غير اين صورت مسح سر و پاها
اشكال دارد.
مسأله 282ـ
جايز است وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى بگيرد و بهتر است
وضوى دست چپ را هميشه غير ارتماسى بگيرد تا براى مسح سر
و پاها مشكلى
پيش نيايد.
دعاهاى وضو
مسأله 283ـ
شايسته است كسى كه وضو مى گيرد، موقعى كه نگاهش به آب مى افتد بگويد:
«بِسْمِ اللّهِ وَ
بِاللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً وَ لَمْ
يَجْعَلْهُ نَجِسَاً»
و موقعى كه پيش از وضو دست خود
را مى شويد بگويد:
«اللّهُمَّ اجْعَلْنِى مِنَ التَّوّابِينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ
الْمُتَطَهِّرينَ»
و در وقت مضمضه كردن، يعنى آب در دهان گرداندن بگويد:
«اَللّهُمَّ لَقِّنِىْ
حُجَّتِى يَوْمَ اَلْقَاكَ وَ اَطْلِقْ لِسانِىْ بِذِكْرِكَ»
و در وقت استنشاق، يعنى آب در بينى كردن بگويد:
«اَللّهُمَّ لا
تُحَرِّمْ عَلَىَّ رِيحَ الْجَنَّةَ وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ يَشُمُّ رِيحَها وَ
رُوحَها وَ طِيبَهَا»
و موقع شستن صورت بگويد:
«اَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِى يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجوُهُ وَ لا
تُسَوِّدْ وَجْهِى يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ»
و در وقت شستن دست راست بخواند:
«اَللّهُمَّ
اَعْطِنى كِتابِى بِيَمينِى وَ الْخُلْدَ فِى الْجِنانِ بِيَسارِى وَ حاسِبْنى
حِسابَاً يَسِيراً»
و موقع شستن دست چپ بگويد:
«اَللّهُمَّ لا
تُعْطِنِى كِتابِى بِشِمالِى وَ لا مَنْ وَراء ظَهْرِى وَ لا تَجْعَلْهَا
مَغْلُولَةً اِلَى عُنُقِى وَ اَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطِّعَاتِ النّيْران»
و موقعى كه سر را مسح مى كند بگويد:
«اَللّهُمَّ غَشِّنِى
بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ عَفْوِكَ»
و در وقت مسح پا بخواند:
«اَللّهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ
الاَْقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْيِى فِى مَا يُرضِيكَ عَنِّى يَا ذَا الْجَلالِ
وَالاِْكْرامِ».
شرايط وضو
مسأله 284ـ
شرايط وضو دوازده چيز است: شرط
اوّل: پاك بودن
آب وضو. شرط دوم:
اين كه مطلق باشد،
بنابراين وضو با آب نجس يا مضاف باطل است، اگرچه نداند يا فراموش كرده باشد و
اگر نمازى با آن خوانده بايد اعاده كند.
مسأله 285ـ
اگر غير از آب مضاف آب ديگرى ندارد بايد تيمّم كند و اگر آب مضاف او آب گل آلود
است چنانچه وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود (بنابر احتياط واجب).
مسأله 286ـ
شرط سوم:
آن كه آب وضو و فضايى كه در آن وضو مى گيرد و جايى كه آب وضو در آن مى ريزد و
ظرف آن بنابر احتياط واجب مباح باشد، بنابر اين وضو با آب غصبى يا آبى كه معلوم
نيست صاحبش راضى باشد، اشكال دارد.
مسأله 287ـ
اگر صاحب آب قبلاً اجازه داده و انسان نمى داند از اجازه اش برگشته يا نه، وضوى
او صحيح است.
مسأله 288ـ
وضو گرفتن از آب مدارس علوم دينى كه نمى داند آب آن را براى همه مردم وقف
كرده اند يا فقط براى طلاب همان مدرسه، اشكال دارد، مگر در صورتى كه معمولاً
مردم متديّن از آب آنجا وضو بگيرند بطورى كه نشانه عمومى بودن وقف باشد.
مسأله 289ـ
كسى كه نمى خواهد در مسجد يا حسينيه اى نماز بخواند اگر نمى داند آب آن وقف
عموم است يا فقط براى كسانى است كه در آنجا نماز مى خوانند، نمى تواند آنجا وضو
بگيرد، همچنين وضو گرفتن از آب تيمچه ها و مسافرخانه ها براى كسانى كه ساكن
آنجا نيستند، مگر اين كه از عمل افراد متديّن بفهمد كه وقف آن، عام است.
مسأله 290ـ
هرگاه كسى محصّل مدرسه اى نيست ولى ميهمان محصّلين است، وضو گرفتن او در آن
مدرسه اشكال ندارد، به شرط اين كه پذيرفتن چنان ميهمانى برخلاف شرايط وقف
نباشد، همچنين در مورد كسى كه ميهمان مسافران مسافرخانه و يا ساكنان تيمچه ها
است.
مسأله 291ـ
وضو گرفتن از نهرهاى بزرگ و كوچك جايز است، هرچند انسان نداند صاحبان آنها راضى
هستند، امّا اگر صاحب آنها از وضو گرفتن صريحاً نهى كند احتياط واجب ترك است و
اگر مجراى نهر را بدون اجازه صاحبش تغيير داده اند،
احتياط آن است كه از آن وضو نگيرند.
مسأله 292ـ
هرگاه فراموش كند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد وضويش صحيح است، مگر اين كه
خودش آب را غصب كرده باشد كه در اين صورت اشكال دارد.
مسأله 293ـ
اگر گمان مى كرد آب از خود اوست و بعد از وضو معلوم شد مال ديگرى است،وضوى او
صحيح است و بايد قيمت آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 294ـ
شرط چهارم
آن است كه ظرف آب وضو بنابر احتياط واجب از طلا و نقره نباشد.
مسأله 295ـ
هرگاه آب وضو در ظرف غصبى يا طلا و نقره است و غير از آن آب ديگرى ندارد، بايد
تيمّم كند و اگر وضو بگيرد اشكال دارد، خواه وضو را به صورت ارتماسى بگيرد و يا
با دست آب را برداشته به صورت و دست بريزد، امّا مى تواند آبى را كه در ظرف طلا
و نقره است در ظرف ديگرى بريزد و از آن وضو بگيرد.
مسأله 296ـ
هرگاه در حوضى كه مثلاً يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است وضو بگيرد اگر وضوى او
تصرّف در غصب محسوب شود اشكال دارد، همچنين اگر شير آب يا قسمتى از لوله كشى
غصبى باشد.
مسأله 297ـ
اگر در صحن يكى از امامان(عليهم السلام) يا امام زادگان كه سابقاً قبرستان بوده
حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را مخصوص قبرستان وقف
كرده اند، وضو گرفتن از آن حوض يا نهر اشكال ندارد.
مسأله 298ـ
شرط پنجم
آن است كه اعضاى وضو موقع شستن يا مسح كردن پاك باشد، امّا اگر بعد از تمام شدن
وضوى يك عضو، همان عضو نجس شود وضو صحيح است.
مسأله 299ـ
اگر غير از اعضاى وضو جايى از بدن نجس باشد مانعى براى وضو ندارد، ولى در مخرج
بول و غائط احتياط مستحب آن است كه اوّل آن را تطهير كرده، بعد وضو بگيرد.
مسأله 300ـ
هرگاه يكى از اعضاى وضو قبلاً نجس بوده و بعد از وضو شك كند كه آن را پيش از
وضو آب كشيده يا نه، وضوى او صحيح است، ولى بايد براى نماز آن را آب بكشد و اگر
چيزى با آن ملاقات كرده تطهير كند.
مسأله 301ـ
هرگاه در صورت يا دستها بريدگى است كه خون آن بند نمى آيد و آب براى آن ضرر
ندارد، بايد در آب كر يا جارى فرو برد، يا زير شير آب بگيرد و قدرى فشار دهد كه
خون بند بيايد و بعد به دستورى كه قبلاً گفته شد وضوى ارتماسى بگيرد، امّا اگر
آب ضرر دارد بايد به دستور وضوى جبيره كه بعداً مى آيد، عمل كند.
مسأله 302ـ
شرط ششم
آن كه وقت كافى براى وضو و نماز داشته باشد، بنابراين اگر وقت بقدرى تنگ است كه
اگر وضو بگيرد تمام يا مقدارى از واجبات نماز بعد از وقت خوانده مى شود بايد
تيمّم كند.
مسأله 303ـ
كسى كه در تنگى وقت نماز، بايد تيمّم كند، هرگاه براى نماز وضو بگيرد باطل است،
امّا اگر به قصد كار ديگرى مانند خواندن قرآن باشد صحيح است.
مسأله 304ـ
شرط هفتم
آن است كه وضو را به قصد قربت يعنى براى خدا انجام دهد، بنابر اين اگر به قصد
ريا و خودنمايى يا براى خنك شدن بدن و مانند آن بگيرد باطل است، ولى اگر تصميم
قطعى دارد كه براى اطاعت فرمان خدا وضو بگيرد در ضمن مى داند خنك هم مى شود،
ضررى ندارد.
مسأله 305ـ
لازم نيست نيّت را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، همين اندازه كافى است
كه اگر از او بپرسند چه مى كنى؟ بداند وضو مى گيرد.
مسأله 306ـ
هرگاه زن در جايى وضو بگيرد كه نامحرم او را مى بيند وضوى او باطل نيست، هرچند
گناه كرده است.
مسأله 307ـ
شرط هشتم
آن كه «ترتيب»
را در وضو رعايت كند، يعنى اوّل صورت، بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و
بعد از آن مسح سر و بعد مسح پاها را انجام دهد و بنابر احتياط پاى چپ را پيش از
پاى راست مسح نكند.
مسأله 308ـ
شرط نهم
اين كه كارهاى وضو را چنان به جا آورد كه بگويند پشت سر
هم انجام مى دهد و اگر چنين كند وضوى او صحيح است، هرچند بر اثر گرمى هوا و وزش
باد اعضاى سابق خشك شده باشد، مثلاً موقعى كه مى خواهد دست راست را بشويد صورت
او خشك شود، ولى اگر طورى انجام دهد كه پشت سر هم نباشد وضوى او باطل است،
هرچند بر اثر سردى هوا اعضاى قبل، خشك نشده باشد.
مسأله 309ـ
راه رفتن در بين وضو اشكال ندارد، بنابراين اگر بعد از شستن صورت و دستها چند
قدم راه برود و بعد مسح سر و پا را بكشد وضوى او صحيح است.
مسأله 310ـ
شرط دهم
«مباشرت»
است، يعنى خود انسان شستن صورت و دست و مسح سر و پاها را انجام دهد و اگر ديگرى
او را وضو دهد، يا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك
نمايد وضو باطل است، ولى كمك در مقدّمات وضو اشكال ندارد.
مسأله 311ـ
كسى كه شخصاً قادر به وضو گرفتن نيست بايد كسى را كمك بگيرد كه او را وضو دهد و
چنانچه مزد هم بخواهد در صورت توانايى بايد بدهد، ولى بايد خود او نيّت وضو كند
و با دست خود مسح نمايد و اگر نمى تواند بايد ديگرى دست او را بگيرد و به محل
مسح بكشد و اگر اين هم ممكن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرد و با آن رطوبت سر
و پاى او را مسح نمايد، ولى در اين صورت احتياط واجب اين است كه تيمّم هم بكند.
مسأله 312ـ
انسان هر يك از كارهاى وضو را كه مى تواند به تنهايى انجام دهد، نبايد كمك
بگيرد.
مسأله 313ـ
شرط يازدهم
آن است كه استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد، بنابر اين اگر خوف ضرر دارد،
يا مى ترسد اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، بايد تيمّم كند.
مسأله 314ـ
هرگاه وضو بگيرد بعد بفهمد آب براى او ضرر داشته، وضوى او صحيح است.
مسأله
315ـ هرگاه آب
به مقدار كم براى او ضرر ندارد بايد با همان مقدار وضو بگيرد، يا مثلاً اگر آب
سرد ضرر دارد بايد آب را گرم كند.
مسأله 316ـ
شرط دوازدهم
آن است كه مانعى از رسيدن آب نباشد و هرگاه مى داند چيزى به اعضاى وضو چسبيده،
ولى شك دارد كه آيا مانع رسيدن آب هست يا نه بايد آن را برطرف كند.
مسأله 317ـ
اگر زير ناخن كمى چرك باشد وضو اشكال ندارد، ولى بهتر است آن را تميز كند، امّا
اگر ناخن را بگيرد بايد آن چرك را كه مانع رسيدن آب به بدن است برطرف كند و نيز
اگر ناخن بيش از حدّ معمول بلند باشد و چرك زير آن، مانع رسيدن آب وضو است،
بايد آن را برطرف سازد.
مسأله 318ـ
هرگاه به واسطه سوختگى يا چيز ديگر تاولهايى بر اعضاى وضو پيدا شود شستن و مسح
روى آن كافى است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زير پوست لازم نيست، ولى
چنانچه قسمتى از پوست كنده شده كه گاهى به بدن مى چسبد و گاهى بلند مى شود بايد
آب را به زير آن برساند به شرط اين كه ضرر نداشته باشد.
مسأله 319ـ
هرگاه انسان احتمال دهد مانعى در اعضاى وضو وجود دارد اگر احتمال آن عقلايى است
بايد وارسى كند، مثل اين كه بعد از گِل كارى يا رنگ كارى شك كند مقدارى گِل يا
رنگ به دست او چسبيده است.
مسأله 320ـ
رنگهايى كه مانع رسيدن آب به بدن نيست، براى وضو ضررى ندارد ولى اگر
مانع باشد،يا شك كندكه مانع است يا نه، بايد آن را برطرف سازد.
مسأله 321ـ
وجود انگشتر و دستبند و مانند آن اگر مانع رسيدن آب نباشد، براى وضو ضررى ندارد
و مى تواند آن را جابه جا كند تا آب به زير آن برسد و شسته شود و اگر بعد از
وضو، انگشتر يا مانع ديگرى در دست ببيند و نداند موقع وضو بوده يا نه،وضوى او
صحيح است، به شرط اين كه احتمال بدهد در حال وضو توجّه به اين امر داشته است.
مسأله 322ـ
اگر بعد از فراغت وضو شك كند همه كارهاى وضو را انجام داده يا نه، يا شرايط در
آن جمع بوده يا نه، اعتنا نكند، امّا اگر در حال وضو شك كند بايد به جا آورد.
احكام وضو
مسأله 323ـ
هرگاه انسان وضو داشته و شك كند باطل شده يا نه، بنامى گذارد كه وضوى او باقى
است و بعكس اگر كسى وضو نداشته، شك دارد وضو گرفته يا نه، بنا مى گذارد كه وضو
نگرفته است.
مسأله 324ـ
كسى كه مى داند وضو گرفته و حدثى هم از او سر زده، مثلاً بول كرده، چنانچه
نداند كداميك جلوتر بوده، بايد وضو بگيرد.
مسأله 325ـ
كسى كه در كارهاى وضو يا شرايط آن مثل پاك بودن آب و وجود مانع بر اعضاى وضو،
زياد شك مى كند، بايد اعتنا نكند و مطابق معمول مردم انجام دهد.
مسأله 326ـ
هرگاه بعد از نماز شك كند وضو گرفته يا نه، نماز او صحيح است، ولى براى نمازهاى
بعد بايد وضو بگيرد.
مسأله 327ـ
هرگاه در بين نماز شك كند كه وضو گرفته يا نه، بنابر احتياط واجب نماز را تمام
كند و بعد از آن وضو بگيرد و اعاده نمايد.
مسأله 328ـ
هرگاه انسان مرضى دارد كه بول او قطره قطره خارج مى شود، يا نمى تواند از بيرون
آمدن غائط خود دارى كند، چنانچه مى داند كه از اوّل وقت نماز تا آخر آن به
مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پيدا مى كند بايد نماز را در همان وقت مهلت
بخواند و بايد به واجبات نماز قناعت كند و اذان و اقامه و قنوت را اگر مهلت
نمى دهد ترك كند.
مسأله 329ـ
اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نمى كند ولى در بين نماز فقط چند مرتبه بول
و غائط از او خارج مى شود بطورى كه اگر بخواهد بعد از هر كدام
وضو بگيرد مشكل نيست، در اين صورت بايد بنابر احتياط واجب ظرف آبى پهلوى
خود بگذارد و هر وقت چيزى از او خارج شد وضو بگيرد و بقيّه نماز را بخواند،
امّا اگر چنان پى در پى از او خارج مى شود كه اين كار براى او مشقّت بار است يك
وضو كافى است.
مسأله 330ـ
چنان كه گفته شد هرگاه بول يا غائط طورى پى در پى از او خارج شود كه وضو گرفتن
بعد از هر دفعه براى او بسيار مشكل است، يك وضو كافى است، بلكه مى تواند دو
نماز مانند ظهر و عصر را با همان يك وضو بخواند، اگر چه احتياط آن است كه براى
هر نماز يك وضو بگيرد.
مسأله 331ـ
هرگاه اين گونه افراد با اختيار خود بول يا غائط كنند بايد وضو بگيرند.
مسأله 332ـ
هرگاه مرضى دارد كه نمى تواند از خارج شدن باد جلوگيرى كند، بايد بهوظيفه كسانى
كه نمى توانند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كنند عمل نمايد.
مسأله 333ـ
كسى كه بول يا غائط پى در پى از او خارج مى شود بايد بعد از هر وضو فوراً مشغول
نماز شود و براى به جا آوردن نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده، وضو گرفتن
ديگرى لازم نيست، به شرط اين كه ميان نماز و اين كارها فاصله اى نيندازد.
مسأله 334ـ
كسى كه بول يا غائط از او بى اختيار خارج مى شود بايد براى نماز به وسيله كيسه
و مانند آن از آلودگى جاهاى ديگر بدن جلوگيرى كند و احتياط آن است كه پيش از هر
نماز مخرج را آب بكشد.
مسأله 335ـ
كسانى كه داراى چنين بيمارى هستند، اگر به آسانى قابل معالجه باشند واجب است
معالجه كنند و اگر نكنند براى آنها اشكال دارد.
مسأله 336ـ
كسانى كه به چنين بيمارى مبتلا هستند پس از بهبودى لازم نيست نمازهايى را كه در
وقت بيمارى طبق دستورهاى بالا خوانده اند قضا نمايند، ولى اگر قبل از پايان وقت
نماز بهبودى يابند بايد نمازى را كه وقتش باقى است اعاده كنند (بنابر احتياط
واجب).
امورى كه بايد براى
آنها وضو گرفت
مسأله 337ـ
وضو براى شش چيز واجب است:
1ـ نماز واجب
(غير از نماز ميّت)
2ـ سجده و
تشهّد فراموش شده.
3ـ طواف واجب
(بايد توجّه داشت طوافهايى كه جزء حج يا عمره است طواف واجب حساب مى شود هرچند
اصل حج و عمره مستحب باشد).
4ـ هرگاه نذر
يا عهد كرده، يا قسم خورده كه وضو بگيرد و با طهارت باشد.
5ـ هرگاه نذر
كرده جايى از بدن خود را به خطّ قرآن برساند (در صورتى كه اين نذر شرعاً رجحان
داشته باشد مثل اين كه مى خواهد از روى احترام خطّ قرآن را ببوسد).
6ـ براى آب
كشيدن قرآنى كه نجس شده يا بيرون آوردن آن از محل آلوده، هرگاه مجبور باشد دست
يا جاى ديگر بدن خود را به خطّ قرآن برساند.
مسأله 338ـ
تماسّ بدن با خطّ قرآن براى كسى كه وضو ندارد حرام است، ولى ترجمه قرآن به
زبانهاى ديگر اين حكم را ندارد.
مسأله 339ـ
هرگاه ديوانه يا بچّه اى بدون وضو دست به خطّ قرآن مى زند جلوگيرى او واجب
نيست، امّا اگر كارى كنند كه بى احترامى به قرآن باشد بايد از آنها جلوگيرى
كرد.
مسأله 340ـ
كسى كه وضو ندارد حرام است اسم خداوند متعال را كه به هر زبانى نوشته شده باشد
مس نمايد (بنابر احتياط واجب ) و مسّ اسم مبارك پيامبر(صلى الله عليه وآله) و
ائمّه هدى(عليهم السلام) و حضرت زهرا(عليها السلام) نيز اگر هتك حرمت و
بى احترامى باشد حرام است.
مسأله
341ـ مستحبّ است
انسان براى اين كه با طهارت باشد وضو بگيرد، خواه نزديك وقت نماز باشد يا نه و
با آن وضو، مى تواند نماز بخواند.
مسأله 342ـ
هرگاه يقين دارد وقت، داخل شده و قصد وضوى واجب كند، بعد بفهمد وقت، داخل نشده
بود، وضوى او صحيح است.
مسأله 343ـ
وضو گرفتن در چند جا مستحبّ است: براى خواندن قرآن، براى نماز ميّت و براى دعا
و مانند آن و نيز مستحبّ است كسى كه وضو دارد براى خواندن نماز، تجديد وضو كند
و هرگاه به قصد يكى از اين كارها وضو بگيرد تمام كارهايى را كه مشروط به وضو
است مى تواند انجام دهد.
امورى كه وضو را
باطل مى كند
مسأله 344ـ
هشت چيز وضو را باطل مى كند:
1ـ
خارج شدن بول. 2ـ
غائط. 3ـ
بادى كه از مخرج غائط خارج شود.
4ـ خوابى كه بر عقل غلبه كند و به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود، ولى اگر چشم
نبيند و گوش بشنود وضو باطل نمى شود.
5ـ
كلّيّه امورى كه عقل را از بين مى برد مانند مستى، بيهوشى و ديوانگى (بنابر
احتياط واجب). 6ـ
استحاضه زنان كه شرح آن در جاى خود مى آيد.
7ـ
كارى كه براى آن بايد غسل كرد، مانند جنابت.
8ـ
مسّ ميّت انسان.
احكام وضوى جبيره
چيزى كه با
آن زخم يا عضو شكسته را مى بندند و دوايى كه روى آن مى گذارند
«جبيره»
ناميده مى شود.
مسأله 345ـ
هرگاه در يكى از جاهاى وضو زخم يا دمل يا شكستگى باشد چنانچه
روى آن باز است و خون ندارد و آب هم براى آن مضر نيست، بايد مطابق معمول
وضو بگيرد.
مسأله 346ـ
هرگاه زخم يا دمل يا شكستگى در صورت و دستها است و روى آن باز است امّا آب
ريختن روى آن ضرر دارد، كافى است اطراف آن را بشويد، ولى اگر كشيدن دست تر بر
آن ضرر ندارد بايد دست تر بر خود آن نيز بكشد و اگر ضرر دارد مستحبّ است پارچه
پاكى روى آن بگذارد و دست تر روى آن بكشد.
مسأله 347ـ
هرگاه زخم يا دمل و شكستگى در محلّ مسح باشد چنانچه نتواند آن را مسح كند بايد
پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با رطوبت آب وضو مسح كند و بنابر
احتياط واجب، تيمّم هم بنمايد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد بايد وضوى بدون
مسح بگيرد و بنابر احتياط واجب تيمّم هم بكند.
مسأله 348ـ
هرگاه زخم يا دمل و شكستگى با پارچه يا گچ يا مانند آن بسته شده است، چنانچه
باز كردن آن ضرر و مشقّت زيادى ندارد و آب هم براى آن مضر نيست، بايد آن را باز
كند و وضو بگيرد، در غير اين صورت اطراف زخم يا شكستگى را بشويد و احتياط مستحب
آن است كه روى جبيره را نيز مسح كند و اگر جبيره، نجس است يا نمى شود روى آن
دستِ تر بكشد، پارچه پاكى را بر آن ببندد و دستِ تر روى آن بكشد.
مسأله 349ـ
هرگاه جبيره تمام صورت يا تمام يكى از دستها را گرفته باشد، بايد بنابر احتياط
هم وضوى جبيره اى بگيرد و هم تيمّم كند، همچنين اگر جبيره تمام اعضاى وضو را
گرفته باشد.
مسأله 350ـ
كسى كه در كف دست و انگشتهايش جبيره دارد و در موقع وضو دست تر روى آن كشيده،
مى تواند مسح سر و پا را با همان رطوبت انجام دهد و اگر كافى نباشد، از جاهاى
ديگر وضو رطوبت مى گيرد.
مسأله 351ـ
هرگاه جبيره بيشتر از معمول، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممكن نيست بايد
به دستور جبيره عمل كند و بنابر احتياط مستحب، تيمّم هم بنمايد و اگر برداشتن جبيره اضافى ممكن است بايد آن را بردارد.
مسأله 352ـ
هرگاه در جاى وضو، زخم و جراحت و شكستگى وجود ندارد، امّا به جهت ديگرى آب براى
آن ضرر دارد، بايد تيمّم كند، ولى اگر فقط براى مقدارى از دست و صورت ضرر دارد،
چنانچه اطراف آن را بشويد كافى است و احتياط آن است كه تيمّم هم بكند.
مسأله 353ـ
اگر در جاى وضو يا غسل چيزى چسبيده كه برداشتن آن ممكن نيست، يا بسيار مشقّت
دارد بايد به دستور جبيره عمل كند، يعنى اطراف آن را بشويد و روى آن را دست
بكشد.
مسأله 354ـ
غسل جبيره اى مثل وضوى جبيره اى است، ولى تا ممكن است بايد غسل را ترتيبى به جا
آورد، بنابر احتياط واجب.
مسأله 355ـ
كسى كه وظيفه او تيمّم است هرگاه در اعضاى تيمّم او زخم، يا دمل، يا شكستگى
باشدبايد مطابق دستور وضوى جبيره اى تيمّم جبيره اى كند.
مسأله 356ـ
كسى كه وظيفه او وضو يا غسل جبيره اى است، چنانچه مى داند تا آخر وقت عذر او
برطرف نمى شود مى تواند در اوّل وقت نماز بخواند، امّا اگر اميد دارد كه تا آخر
وقت عذر او برطرف شود احتياط واجب آن است كه صبر كند.
مسأله 357ـ
اگر به خاطر درد چشم شستن صورت ضرر دارد بايد تيمّم كند و اگر مى تواند اطراف
چشم و بقيّه صورت را بشويد، كافى است.
مسأله 358ـ
نمازهايى را كه با وضو يا غسل جبيره اى مى خوانند اعاده ندارد، مگر اين كه قبل
از پايان وقت نماز، عذر برطرف شود، در اينجا بنابر احتياط واجب، نماز را اعاده
كنند.
|