رشد جمعيت مايه حيات و توسعه در يك كشور است
خانم دكتر كبري خزعلي عضو گروه معارف دانشگاه علوم پزشكي تهران و رييس شوراي فرهنگي اجتماعي زنان است. با اين عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي پيرامون نسبت فرهنگ با نرخ مواليد جامعه در ايران به گفتگو نشستيم.
به نظر شما رويكرد ديني به ويژه اسلام نسبت به جمعيت چيست؟ آيا تأكيد بر كثرت دارد يا كاهش موافق است؟ و آيا الگوي عملي قابل قبولي ارائه شده است؟ بسمالله الرحمن الرحيم. من پاسخ شما را با آيهاي از قرآن آغاز ميكنم كه در آغاز سوره نساء ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا»، اين آيه كريمه از خلقت انسان و زوجيت و فرزندآوري به عنوان موهبت الهي كه مستوجب رعايت تقواي الهي است ياد ميكند و ثمره زوجيت يا هدف آن را فرزندان كثير ميداند و مشابه اين آيات و روايات مشهود است از جمله سوره مريم آيات 2-6 و سوره انبياء آيه 89 و سوره نوح آيه 12 و سوره اعراف آيه 86 و سوره اسراء آيه 31 و ص آيه 43 كه همه بر ارزشي بودن كثرت نسل و درخواست فرزند صالح توسط انبياء و اولياء دلالت دارد. در روايات نيز مدد و معين پدر و مادر وسيله سعادت والدين و شفاعت آنها بيان شده است و حتي گفته شده است كه شايد فقط فرزند صالح باعث سعادت است ولي در جواب آمده است كه صرف داشتن فرزند امري مطلوب است و براي رسيدن به آن و به فرزند صالح راهي جز توصيه به تكثر اولاد نيست و اين كثرت مورد مباهات پيامبر گرامي اسلام (ص) قرارگرفته است و در عمل نيز اكثر انبياء و ائمه اطهار (ع) به عنوان الگوي عمي مؤمنين داراي فرزندان متعدد و متكثر هستند. در نقطه مقابل ديدگاه ديني ديدگاه دنياي مادي و سرمايه سالار غرب ايجاد شده است كه با شاخصها و اصول ذيل به پيش ميرود: * فرهنگ مادي غربي در چهارچوب نظام سرمايه داري با حاكميت شركتهاي چند مليتي شكل گرفته است و اين فرهنگ مادي مدعي تسلط تام بر جهان است و سعي مي كند ارزش ها و هنجارهاي خود را حتي در حد آداب و رسوم زندگي، پوشش، گويش و روش زندگي زادآوري و ازدواج بر مردم تحميل كند. * دراين روند فرآيندهاي توسعه اجتماعي به سمت توليد سود و سرمايه و توسعه قدرت و بهره وري مادي هدايت مي شود و زنان نيز مانند مردان در خدمت توليد سرمايه قرار مي گيرند و مشاركت آنها با تمام ظرفيت ها و استعدادها و هويت انساني، خلاقيت ها، عواطف، اخلاق، مهارت ها و نقشها در راستاي توليد ثروت و رشد سرمايه معني مييابد و ضرورت اين رشد توسعه مصرفگرايي است. * رشد مصرف گرايي نياز به جامعه اي بدون خانواده و حتي بدون فرزند دارد، از سوي ديگر با نياز و تمايلات مادر بودن زنان مواجه مي شود كه اين دو در تعارض است و با حفظ رابطه عاطفي مادران با فرزندان هماهنگ نيست و به بحران زن و بحران خانواده منجر شده است. * بازنمايي مسائل و بحرانهاي خانوادگي غرب در کل جهان آن را به الگويي عرفي و پيشپاافتاده، تقليل داده و زمينهساز قبحزايي و گسترش رفتارهاي ناهنجار در خانواده است. در كل فرهنگ جوامع تحت تأثير فرهنگ غرب قرار گرفتهاند و يكي از اين شاخصها دوري از ازدواج يا همزيستي دو همجنس يا خانوادههاي كوچك كم فرزند يا بيفرزند است كه مورد تشويق و توصيه فرهنگ مادي غرب است و امروز به صورت عرف مطلوب به جوامع جهان سوم تزريق ميشود. نظر شما در مورد روند فرهنگ كاهش جمعيت چيست ؟ كنترل يا كاهش جمعيت از سياستهاي القايي نظم نوين جهاني براي مقابله با رشد فزاينده جمعيت به ويژه در مشرق زمين است كه پس از كاهش شديد جمعيت در غرب، جمعيت شرق به صورت تهديدي در مقابل غرب مطرح است، لذا كشورهاي به ظاهر توسعهيافته براي خود آرايش دفاعي گرفته و سياستهاي كاهش جمعيت را به عنوان آرايش تهاجمي در سالهاي اخير به كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته شرق و مسلمين با انواع روشها و با آرايش تهاجمي پيشنهاد ميدهند. اين در حالي است كه خود اين كشورها كه سياستهاي كاهش جمعيت را در گذشته اجرا كردهاند و در حال حاضر دچار مشكلات فراواني از لحاظ جمعيتي و اقتصادي شدهاند و مسأله مهم ديگر آنها افزايش جمعيت جوان كشورهاي اسلامي است كه از سوي قدرتهاي استعماري به عنوان يك خطر تلقي شده است. افزايش جمعيت مسلمانان در درون كشورهاي غربي نيز نگراني ديگر قدرتهاي بزرگ است. رشد منفي جمعيت نژاد اروپايي و زاد و ولد زياد مسلمانان، ميتواند در بسياري از مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشورهاي مزبور اثر بگذارد. زيرا ميدانند كه رشد جمعيت مايه حيات و توسعه در يك كشور است و كشورهايي كه سياستهاي شديد كنترل جمعيت را تجربه كردهاند دچار مشكلاتي همچون پيري جمعيت و مهاجرپذيري بيش از حد براي تأمين نيروي كار شدهاند. اين كشورها در حال حاضر سياستهاي ازدياد جمعيت را پيش گرفتهاند و از طرق مختلف مردم را به ازدياد نسل تشويق ميكنند اما مشكل آنها پيري جمعيت و كاهش رفتار باروري از يك طرف و به وجود آمدن فرهنگ و عادات اجتماعي در جهت كوچك نگه داشتن خانواده از طرف ديگر است كه سد بزرگي در مقابل افزايش نرخ رشد جمعيت در اين كشورهاست. و اين مهم در كشور ما نيز از طريق پذيرش سبك زندگي غربي رو به ازدياد است و تقريباً فرهنگ غالب جوانان كوچك نگه داشتن خانواده است در حاليكه بعضاً از امكانات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي و رفاه خوبي برخوردارند اما تعدد فرزند را غيرارزشي دانسته ولي حاضرند خلاء عاطفي خانواده را با پذيرش حيوانات تأمين كنند. آيا تغيير در نقش و جايگاه زنان در جامعه امروز، منجر به بروز معضلاتي همچون تغيير نگرش آنها به زندگي و كاهش تمايل به فرزندآوري نشده است؟ بله، حتماً اين مسئله ميتواند تا حدود زيادي مؤثر باشد. مخصوصاً در بين آن عده از افراد جامعه كه بيشتر تحت تأثير فرهنگ جوامع غربي هستند. اين تغييرات از جنبههاي مختلف قابل بررسي است. ورود زنان به فعاليتهاي فرهنگي، اجتماعي با بالا رفتن سطح تحصيلات و ورود به مشاغل گوناگون همه از عواملي هستند كه در اين تغيير و نسبت به جايگاه و نقش زنان مؤثر است. مثلاً زناني كه از تحصيلات بالاتري برخوردارند ورود به مشاغل بهتري خواهند كرد و درآمد خانوادگي بيشتر و در نتيجه از استانداردهاي زندگي بالاتري برخوردارند و تمايل دارند در مناطق شهري زندگي كنند و الگوي خانواده به سمت خانواده كوچك تغيير ميكند و براي پيروي از اين الگو رفتارهاي باروري هم تغيير خواهد كرد. اين تغييرات در خانوادهها مخصوصاً بين افراد تحصيلكرده به عنوان پيشقراول تحول بين عموم جامعه نفوذ خواهد كرد تا جايي كه تنظيم خانواده نيز به عنوان يکي از مظاهر تجدد از نيم قرن گذشته در پايينترين لايههاي اجتماعي و در سنتيترين حوزههاي اجتماعي هم نفوذ کرده است. ذكر اين نكته ضروري است كه ورود زنان به فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي مسئلهاي غيرقابل اجتناب است ولي مسئله مهم بحث مهندسي و مديريت اين مسئله است. طبق ديدگاه اسلام، آموزش و تحصيل به عنوان يك فريضه براي زن و مرد مسلمان مطرح شده است ولي نبايد اين فريضه به زمان و فاصله سني مشخصي محدود گردد. اگر تشويق به تحصيل دختران دقيقاً در زماني كه سن مطلوب ازدواج و باروري است، انجام گيرد بدون اينكه تسهيلات و امكاناتي براي آنان در نظر گرفته شود، همين مسئله عامل مهمي براي كاهش نرخ باروري خواهد بود و مشكلي كه هم اكنون به نوعي در جامعه كنوني ما مشاهده ميشود اين است كه دختران به دليل اينكه مشغول تحصيل هستند ديرتر ازدواج ميكنند پس از ازدواج هم سالهاي اوليه به دليل اينكه بايد اول از زندگي لذت ببرند و يا بايد ادامه تحصيل دهند زير بار بچهدار شدن نميروند و بعد هم با بالا رفتن سن آنها دقيقاً سن مطلوب باروري كاهش پيدا ميكند و نهايتاً يك فرزند بيشتر نخواهند آورد. به نظر شما مهمترين عوامل مؤثر بر افزايش يا كاهش جمعيت كدام است؟ مهمترين آنها عوامل فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و اعتقادي است كه آنها را به دو دسته تقسيم ميكنيم: 1- عوامل تأثيرگذار غيرمستقيم: مانند اعتقادات مذهبي، اطلاعات جامع علمي فرهنگي، ازدواج بهنگام و تعميم آن براي همه، ثبات خانواده و دوام زندگي زناشويي، احساس امنيت و رفاه اقتصادي ـ اجتماعي و روشن بودن آينده فرارو و عدم آن، سنتهاي اجتماعي و خانوادگي، تغيير باورها و احساس مسئوليت نسبت به حفظ اقتدار ملي و نجات وطن و كشور اسلامي از استيلاي اجانب و ايجاد آمادگي دفاعي نسبت به ارزشهاي ديني و ملي يا بيتفاوتي نسبت به آن 2- عوامل مستقيم تأثيرگذار: سياستگذاري و برنامهريزي دولتها متناسب با شرايط تبيين شده از طريق بررسيها و تحقيقات يا گزارشات مديران و سياستگذاران كه در صورت اعلام نياز به كاهش جمعيت از طرق زير اعمال حاكميت ميكنند: 1- قانونگذاري و ايجاد محدوديت و محروميت براي زادآوري و تشويق مادي و معنوي براي كاهش جمعيت 2- تغيير برنامههاي آموزشي و مشاورهاي بهداشتي در جهت كاهش مواليد و توزيع وسيع و رايگان خدمات پيشگيري از بارداري همراه با تشويقهاي تهديدآميز و تحديد كننده جمعيت 3- تغيير تعريف بهداشت و سلامت مادر و كودك به نحوي كه به صورت ضمني بر كاهش تأثيرگذار باشد. مانند بارداري خواسته و آگاهانه، افزايش فاصلهگذاري بين مواليد، تبيين بعد خانوار، توصيه به داروها و امكانات تغذيهاي زمينهساز كاهش باروري، تأمين سلامت و بهداشت باروري 4- تشويق وسيع به تحصيل طولاني مدت و پرهيز از ازدواج، بالا بردن هزينههاي ازدواج و زندگي، دور از دسترس كردن امكان اشتغال و تحصيل به صورت هماهنگ با ازدواج و مسئوليت خانوادگي 5- فرهنگسازي در جهت تغيير باورها و ايدهآلها از تعدد فرزندان به خانواده محدود به عنوان نماد تشخص و منزلت اجتماعي و نخبگي و روشنفكري و فرزندآوري به عنوان عقب افتادگي و جهل و … روند فعاليتهايي كه در شوراي عالي درخصوص كاهش جعيت صورت گرفت و منجر به چنين مصوبهاي شد را توضيح دهيد؟ ابتدا گزارشاتي از سير نزولي نرخ رشد جمعيت توسط مراكز آماري مطرح گرديد و سپس كار كارشناسي وسيعي را جمعيتشناسان انجام دادند و به دنبال آن مراكز آموزشي از روند رو به كاهش جمعيت دانشآموز در سالهاي ابتدايي عنوان كردند كه همه از پديدهاي خبر ميداد كه جمعيت ايران رو به كاهش است، كه از سال 82 شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز به عنوان مسئوليتي كه در اين حوزه به عهده داشت با مراكز مطالعاتي و تحقيقاتي به جمعآوري اطلاعات و گزارشات پرداخت. البته رهنمودهاي مقام معظم رهبري در اين خصوص شورا را براي اين اقدام استوارتر كرد كه به تصويب سياستهايي حول محورهاي ذيل منجر شد: 1- بررسي و رصد و پايش مستمر و علمي جمعيت و عوامل مؤثر در كاهش و افزايش جمعيت و آثار آن 2- اتخاذ سياست هاي فرزندآوري متناسب با امكانات و اقتضائات راهبردي كشور و آمايش سرزميني 3- تدوين سياست گسترش جمعيت مطلوب و تربيت نسل صالح 4- تصويب سياستهاي تشكيل و تحكيم خانواده و راهكارهاي ارتقاء كيفي آن و پيشگيري از تزلزل خانواده 5- تدوين و تصويب سياستهاي گسترش ازدواج آسان، آگاهانه، مسئولانه و پايدار 6- تصويب سياستها و برنامههاي شامل 56 بند در شوراي عالي انقلاب فرهنگي 7- تصويب ساختار مديريتي و تخصصي جامع مديريتي البته اشاره به اين نكته مهم است كه برنامههاي پيشنهادي اوليه براي طرح بحث در كارگروههاي تخصصي در ذيل هر يك از محورهاي فوق ارائه شده بود كه بالغ بر 300 عنوان اقدام و برنامه عمل بود و منجر به مجموعهاي مختصر در سياستهاي شوراي عالي شد، لذا به برخي از آنها به عنوان راهكارهاي عملي و راهبردهاي كاملاً اجرايي اشاره ميشود: * تسهيل در امر ازدواج به عنوان پيمان الهي و تشويق جوانان به تشکيل خانواده * توسعه آگاهي هاي جوانان نسبت به روش هاي مناسب و معيارهاي شرعي انتخاب همسر، تعديل توقعات و کاهش تشريفات در امر ازدواج * ايجاد و توسعه مراكز مشاور ازدواج * ايجاد و توسعه مهد كودك و مراقبت از فرزندان * افزايش كمك هزينه تحصيل فرزندان * تشويق باروري در بين زنان تحصيلكرده * بسيج رسانهاي بر فوايد و لذت غيرمادي داشتن فرزند * تاكيد بر تلاش جهت کاهش مشكلات اقتصادي فرزندآوري * طرح مرخصي با حقوق براي تولد فرزند سوم و بيشتر * تقويت محيطهاي كار دوستدار خانواده و فرزند * تغيير ارزشها، نگرشها و رفتارهاي زوجين در راستاي نگرش مثبت و ارزشي به فرزندآوري بيشتر * حذف مطالب مربوط به خانواده كوچك و استاندارد از كتابهاي درسي * تغيير مطالب كتاب تنظيم خانواده در راستاي تقويت كيان خانواده * تأکيد بر مسئوليت مشترک زن و مرد در تأمين نيازهاي عاطفي، تربيتي خانواده و توجه به نقش محوري مرد در تأمين معيشت و تربيت در خانواده * تأمين نيازهاي مادي، معنوي و مصونيت بخشي خانواده در ابعاد فرهنگي، رواني، اقتصادي و اجتماعي در راستاي فرزند آوري * ترسيم کارکردهاي زيستي، تربيتي، رواني و عاطفي خانواده بواسطه فرزند آوري به عنوان يکي از راه هاي تحکيم خانواده و اثر تعدد فرزندان بر استحكام خانواده * تأمين نيازهاي اقتصادي خانواده و تصحيح ديدگاه هاي اجتماعي در خصوص پيامد هاي اشتغال زنان بر خانواده * فرهنگ سازي و اشاعه الگوي خانواده با تعدد فرزندان از طريق برنامه هاي رسانه ملي * گسترش و تعميق فرهنگ اصيل اسلامي در خانواده جهت تربيت نسل سالم، با ايمان، مسئول و مؤثر در رشد خود، خانواده و جامعه * اصلاح نگرش عمومي جامعه و زدودن باورهاي غلط نسبت به ارتباط فقر و تعداد فرزند به عنوان عامل اصلي * هدايت و ترغيب زوجين در زمينه پذيرش و ايفاي مسئوليت هاي مادري و پدري * تدوين کتب درسي، متون آموزشي و آموزش فرهنگ عمومي با هدف رسيدن به جمعيت مطلوب در حد جانشيني * به رسميت شناختن شغل خانه داري به منظور پيشگيري از گرايش زنان به مشاغل كاذب و يا مغاير با شأن خود و خانواده برخي ميگويند كه سياستهاي جمعيتي گذشته القايي از خارج از كشور و مطابق برنامه سازمان ملل و اهداف آنهاست. آيا براي اين نظر مستنداتي نيز هست؟ و اصولاً آيا كنترل جمعيت در راستاي منافع ملي است يا خير؟ براي پاسخ بهتر است اول به برخي از گزارشات و اسناد موجود اشاره شود از جمله: ميدانيد كه دولت آمريكا يك واحد آكادميك نخبه به نام دفتر تحقيق عمليات تأسيس نمود تا پايههاي تئوريك عمليات رواني در علوم اجتماعي را استخراج نمايد. اين دفتر توسط دانشگاه جانهاپكينز و طي قراردادي با ارتش آمريكا در بالتيمور مريلند پايه ريزي شد. بعدها مهارت و تخصصي كه در برنامه دفتر تحقيق عمليات ارتش آمريكا دانشگاه جانهاپكينز ايجاد شده بود، به شكل استادانهاي در هم تافته و به مدرسه بهداشت و سلامت عمومي دانشگاه جان هاپكينز انتقال يافت كه رشته ارتباطات سلامت عمومي را ايجاد نمود. همچنين مركز برنامههاي ارتباطات در سال 1988 توسط فيليس تيلسون پيوترو به عنوان بخشي از دپارتمان پويايي جمعيت در مدرسه بهداشت و سلامت عمومي تأسيس گرديد، که هدف اصلي اين مركز كنترل جمعيت جهاني ميباشد. (با هدف افزايش دسترسي و سيطره خود بر منابع است) از جمله منابع مالي، تجاري، طبيعي و انساني، استراتژي تجاوزگران براي رسيدن به اين هدف، آن است كه كنترل دشمن بر منابع را به حداقل برسانند؛ و اين امر را از طريق جنگ مستقيم و کشتن جنگجويان دشمن، كاهش مصرف آنها از اين منابع و اگر لازم باشد كاهش جمعيت دشمن محقق مينمايند. به عبارت ديگر يکي از استراتژيهاي نوين جنگ، کاهش و به عبارت دقيقتر کنترل جمعيت دشمن ميباشد. پروفسور ژاكلينكاسون طي بررسي خود در كتاب جنگ عليه جمعيت نشان ميدهد که كنترل جمعيت جهاني کاملاً منطبق بر پارامترهاي دكترين نظامي آمريكا و يک جنگ تمام عيار است. اين معنا هنگامي تقويت ميشود که بدانيم کنترل جمعيت جهاني يکي از پروژههاي شوراي امنيت ملي آمريکا بوده است. طي دهه هفتاد و در زمان هنري کسينجر مشاور امنيت ملي رييس جمهور وقت، پروژه مطالعاتي درباره تأثير روند رشد جمعيت جهاني بر امنيت ملي آمريکا انجام شد. اين پروژه که NSSM 200 نام گرفت ، روند فزاينده رشد جمعيت جهاني را برخلاف امنيت ملي آمريکا دانسته و با تشريح استراتژي آمريکا در مورد جمعيت جهاني، سياستها، راهکارها، چگونگي همکاري سازمانهاي بين المللي و روش ترغيب و اقناع رهبران کشورهاي مورد نظر براي کاهش روند رشد جمعيت را تبيين ميکند. بر اساس اين پژوهش، جمعيت کشورهاي در حال توسعه و با منابع غني در صورتي که با همان ضريب رشد، افزايش يابد، موجبِ به شدت بالا رفتن خواستها و انتظارات عمومي در ميان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن ميشود که خود به ناپايداريهاي اجتماعي و سياسي در اين کشورها تبديل خواهد شد. اين ناپايداريها در کشورهاي داراي منابع غني تا اندازه زيادي منافع کشورهاي صنعتي همچون آمريکا و بهره آنها از اين منابع و سرمايه گذاري در کشورهاي فوق را به خطر خواهند انداخت. همچنين بر اساس نتايج بدست آمده در اين تحقيق، فشار ايجاد شده براي تأمين نيازهاي اين جمعيت بالا، در آينده موجب ميشود که دولتها و حاکمان اين کشورها به دنبال افزايش قيمت نفت جهت تأمين نيازها و انتظارات رفاهي و معيشتي مردم خود باشند. و افزايش قيمت نفت تأثير بسيار منفي بر روي اقتصاد آمريکا خواهد داشت. NSSM200 برنامهاي است كه براي دو دهه، بر جمعيتزدايي جهاني مسلط بوده است. هنوز جنبههاي روانشناختي و سياسي برنامه، كليه بخشهاي جوامع سرتاسرجهان، به ويژه بخشهاي حكومتي، رسانههاي گروهي و آكادميك، را تحت تاثير قرار ميدهد. گرچه فعاليتهاي كنترل جمعيت دولت آمريكا به شكل انفكاكناپذيري با آژانسهاي سازمان ملل پيوند خورده است، و تأثير آن بر فرهنگ جهاني و تغييرات اجتماعي بسيار فراتر از فعاليتهاي سازمان ملل ميباشد. به عبارت ديگر آمريكا داراي يك ردپاي ريشه دار متقاعد سازي و مداخله ژئوپلتيك ميباشد كه در درگيري جنگ سرد صيقل خورد. (NSSM 200, 1974) به ظاهر NSSM200 مركز برنامههاي ارتباطات که در رأس نهادهاي تبليغات جمعيتي دانشگاه جان هاپکينز قرار دارد، در چهارچوب NSSM200 با آژانسهاي بينالمللي، بنيادها و سازمانهاي غيردولتي متعددي در ايالات متحده و خارج از آن، براي تبليغ و تشويق رفتار بهداشتي، كار ميكند. حاميان اصلي اين مرکز، USAID ،UNFPA، يونيسف، بانك جهاني، بنياد راكفلر، بنياد پاكارد، بنياد كاول، بنياد رفاه عمومي و ديگر بنيادهاي خصوصي و خيريهها ميباشند. دو بخش اصلي و عمده مرکز، شامل خدمات ارتباطات جمعيتي(PCS) و برنامه اطلاعات جمعيتي(PIP) ميباشند. خدمات ارتباطات جمعيتي كمكهاي تكنيكي را به پنج منطقه جهاني، شامل دولتهاي تازه استقلاليافته (NIS)، خاور نزديك، آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين ارايه ميکند. در اين بخش، مرکز حمايتهاي آموزشي و مالي از همدستان خود در بيش از 65 كشور دنيا به عمل ميآورد تا آنها را در توسعه و ارزيابي برنامههاي موثر اطلاعات-آموزش-ارتباطات و انگيزش(IEC/M) جهت تشويق و تقويت برنامهريزي خانواده، بهداشت ضدبارداري و فعاليتهاي مشابه كمك نمايد. همانطور که مشاهده ميشود، فعاليتهاي متعدد دانشگاه جانهاپكينز در برنامه جمعيتي (IEC/M) به "تغيير دادن طرز تفكر و رفتار جنسي" همه جهانيان به سمت جمعيتزدايي از طريق كنترل زاد و ولد اختصاص يافته است. براي اجراي اين هدف در سر تا سر جهان، مركز برنامههاي ارتباطات طرحي به نام فعاليت ارتباطات ملي(NCC) تهيه كرد كه در آن براي هر کشور، برنامه ويژه آن طراحي گرديده است. آينده فراروي جمعيت را با رويكردآيندهپژوهي براي نسلهاي آتي چگونه ميبينيد و آيا اين آيندهنگري مشابهتي با كشورهاي توسعه يافته دارد؟ براي پاسخ به اين سؤال ابتدا به روند ا فزايش و كاهش در اروپا اشاره ميكنم: پديده انفجار جمعيت، در اروپا نزديک به حدود 100 سال رخ داده و پس از آن سير زاد و ولد در اروپا، روند کاهشي به خود گرفته، به نحوي که نرخ رشد زاد و ولد کمتر از نرخ رشد مرگ و مير بوده و لذا در سالهاي اخير نرخ رشد جمعيت در کشورهاي اروپايي رقمي نزديک به صفر و يا حتي در برخي مواقع منفي بوده است. تحليلهاي موجود مراکز مطالعات استراتژيک غرب بيانگر آن است که اروپاي آينده يک اروپاي با ساختار جمعيتي پير بوده و لذا از هماکنون سياستهاي افزايش جمعيتي را با انواع تدابير جذاب در پيش گرفتهاند. لکن عکسالعمل مثبتي به اين سياستها از سوي اروپاييها نشان داده نشده است. مهندسي و طراحي افزايش جمعيت از طريق سياستهاي مهاجرگيري از سوي اين کشورها مؤيد اين نکته ميباشد. از سوي ديگر تحليلها نشان ميدهد که جمعيت توليدگر جهان در يک انتقال جمعيتي از اروپا به سمت آسيا و بويژه در کشور چين و هند سوق داده خواهد شد. اين مسأله خود باعث دگرگوني در ساختار تئوريهاي توسعه خواهد شد. پيشبيني شکلگيري غولهاي جديد جهاني در عرصه اقتصاد از سه دهه آينده مؤيد اين نکته است. در ايران نيز تحليل نتايج سرشماريهاي جمعيتي در 6 سرشماري صورت گرفته در تاريخ ايران از يک سو و همچنين کالبدشکافي هرم سني جمعيت مبتني بر آخرين سرشماري جمعيتي در سال 85 از منظر نگاه کوتاهمدت بيانگر آن است که گرچه قاعده هرم سني جمعيتي هماکنون در سنين 30-20 سال بوده و لذا از اين منظر پاسخگويي به نيازهاي متنوع اين طيف جمعيتي بزرگترين چالش اساسي کشور به شمار ميرود، اعمال سياستهاي کنترل جمعيتي که موجب شده نرخ رشد جمعيت بشدت کاهش يابد (از سال 72) و تداوم اين کاهش نرخ رشد جمعيت با توجه به اينکه اين روند کاهشي تبديل به يک ارزش و هنجار اجتماعي ميشود، از منظر ملاحظات استراتژيک و آيندهشناختي بحران فراروي اروپا را در آينده براي ايران به ارمغان خواهد آورد. تحليل شاخصهاي ضريب جواني، ميانگين و ميانه سني جمعيت و... نشان از تداوم حرکت به سوي ميانسالي و پيري جمعيت را در آينده براي ايران نويد ميدهد. شايان توجه است که در تحليل مناسبات جمعيتي با توجه به رويکرد سيستمي و با نگاه به روندهاي جهاني و شواهد موجود ايران، ميزان عکسالعمل مردم به قبول کاهش جمعيت به مراتب بيشتر از واکنش آنها به افزايش جمعيت است. تغيير روندهاي توليدي از اقتصاد مبتني بر خانواده و کشاورزي به اقتصاد صنعتي و سپس مبتني بر دانش و کاهش نقش انسان در فرايندهاي توليدي، مؤيد اين نکته است. از سوي ديگر وجود انواع جاذبههاي مصنوعي و مشغوليات و تکنولوژيهاي سرگرمکننده نيز به تدريج جايگزين انسان و مناسبات خانوادگي شده است. بر آيند اين تحولات به همراه تداوم روند کنوني کاهش نرخ جمعيت و از سوي ديگر افزايش سن ازدواج و تشويق به عدم فرزندآوري از سوي خانوادههاي جديد، هرم سني پيشبيني شده در آينده را يک هرم پير جمعيتي نشان ميدهد. به صدا درآوردن اين زنگ خطر از هماکنون توسط کارشناسان و ارکان عالي حکومت اقدام شايستهاي است که در صورت توجه خانوادهها به آن، شايد بتوان نتايج آن را از سه دهه بعد شاهد بود. بدون ترديد اين مسأله نافي توجه به نيازهاي جمعيتي امروز ايران از منظر ملاحظات سيستمي و توجه به شاخصهاي چندجانبه جمعيتي از جمله اشتغال، رفاه خانوارها، درآمد سرانه، ترکيب هزينههاي مورد نياز نخواهد بود و اين مسأله عزم جدي مسئولان و مديريت كارآمد مديران در تأمين نيازهاي امروزي جمعيت را طلب خواهد کرد. سركار عالي به آثار و پيامدهاي كاهش جمعيت اشاره كرديد آيا مستندات دقيقي از دنياي غرب كه در كاهش پيشقدم بودند در عوارض فرهنگي تربيتي كاهش جمعيت داريد؟ بله از جمله مباحث تربيتي- فرهنگي جمعيت به تغيير در مصالح خانواده و بحثي به نام تغيير نظامهاي تربيتي و مفاهيم اخلاقي خانواده ميرسيم: «جان رايان»، دينشناس کاتوليک امريکايي از همسران ميخواهد که بچههاي زيادي داشته باشند. رايان استدلال ميکند، تأمين خانوادههاي بزرگ به انواعي از نظم نياز دارد که حاصلش زندگيهاي موفق است. نوع زندگياي که فقط با داشتن هزينه ادامه زندگي اتفاق ميافتد يعني ايثار کردن، احياي خود براي دست برداشتن از امکانات و پيش دستي براي رسيدن به آينده. وي معتقد است کارشناساني که به کنترل مواليد معتقدند، به نوع شخصيتهايي که لازم است درست شود تا جامعه به صورت متعادل رشد کند و به حيات خود ادامه دهد فکر نکردهاند. نکته ديگر اينکه خانوادههاي کم جمعيت ممکن است ثروتمند شوند؛ اما ثروتمند شدن آنان از فقير ماندنشان خطرناکتر است. مطلب فوق به واقعيتي اشاره دارد که نميتوان از آن غفلت کرد. در مباحث جمعيتشناختي غالباً به آسيبهايي اشاره ميشود که اقتصادي است و از ترکيب فقر و پرجمعيتي خانوادهها به وجود ميآيد. در اين ميان به آسيبهاي اخلاقي و تربيتياي که متوجه خانوادههاي کم جمعيت به ويژه تک فرزند است و همچنين به منافع و فوايدي که در خانوادههاي پرجمعيت وجود دارد، دقت نميشود. «ترکيب رفاه و تک فرزندي» هم خود مقولهاي است که ميتواند باعث بروز مشکلات فراواني شود. اين مشکلات هم در مطالعات خانواده قابل توجهاند و هم در مطالعات اجتماعى. مناسب است که ما زاويه نگاه خود را درباره هر دو ترکيب، کمي گسترش دهيم. در ابتدا بايد پرسيد آيا جمعيت بيشتر مستلزم فقر است؟ به طور قطع نميتوان اين الزام را پذيرفت که جمعيت زياد با فقر ملازم باشد. به طور مثال کشور چين با 1 ميليارد و 200 ميليون جمعيت در وضعيتي کاملاً متفاوت با کشور هند با جمعيتي قريب همان جمعيت، قرار دارد. همچنين خانوادههاي پرجمعيت زيادي وجود دارند که به اتکاي فراواني و جواني افراد، فعالتر و بانشاط بوده و به سلامت و صحت زندگي ميکنند. اگرچه خانوادههاي پرجمعيتي هم وجود دارد که به دليل شرايط اجتماعى ـ اقتصادى ديگر، تعداد افراد خانواده براي آنها ايجاد مشکل کرده است. در عين حال ميتوان پذيرفت که اگر خانوادهاي پرجمعيت در بستر فقر اجتماعى قرار گيرد مشکلاتش افزوده ميشود. به عبارت ديگر در چنان شرايطي خانوادههاي کم جمعيت مشکلات کمتري را تحمل کرده و به مراتب نگرانيهاي کمتري نيز در پيش رو دارند. ترکيب «تک فرزندي و رفاه» نيز بر رفتار والدين و کودکان تاثيرات مخرب فراواني دارد. کودکان در خانوادههاي تک فرزندي در سلسلهي فراواني از خواستههاي بيپايان خود رشد ميکنند که همه يا اکثر آنها اجابت ميشود. مفاهيم اخلاقياي نظير کف نفس و قناعت، ايثار و گذشت براي ديگرى، تلاش در جهت استقلال شخصيت به گونهاي مسؤولانه براي اين کودکان تجربه نميشود. از سوي ديگر به دليل اصالت رفاه و لذت، والدين نيز فرزند بيشتر را «مزاحم» تلقي ميکنند. بديهي است که فرزندان در رشد و ارتقاي شخصيت والدينشان تاثير دارند. در خانوادههاي تک فرزند، والدين نيز از تاثيرات مثبت فرزندان، کم بهره ميمانند. ميدانيم كه در نگرش ديني قناعت، ايثار، تمرين اخلاقى، کار و تلاش براي رشد و راحتي ديگران حتي ايثار جان در راه نجات ديگران ارزش است و رفاه و لذت مادي در درجه دوم اعتبار و اهميت قرار دارد، بنابراين سياستهاي کاهش جمعيت تا حد پيدايش خانوادههاي تک فرزند و آثار مخرب تربيتي آن از اين منظر ميتوانند مورد تجديد نظر يا سوال قرار بگيرند. از نظر عفاف رفتاري و كنترل غرايز و تربيت اخلاقي جامعه نيز در جهان امروز اولويت يافتن کنترل جمعيت که خود تابعي از اولويت يافتن رفاه و لذت مادي بود، باعث تغيير رفتارهاي جنسي مردان و زنان گرديد. دستيابي دختران و پسران در سنين مختلف به تکنولوژيهاي کنترل بارداري و ايمنشدن از بارداريهاي ناخواسته جرئت و جسارت دختران و پسران و مردان و زنان را براي ايجاد روابط خارج از چهارچوب خانواده افزايش داد. علاوه بر آن، اهداف کنترل جمعيت دستآويز مناسبي براي مدافعان سقط جنين در دنيا گرديد. جنبش جمعيت، چندين دهه است که در حال ترويج اين موضوع است که کودک ناخواسته و فراوان، علت فقر و تنگدستي اقتصادى در سراسر جهان است. عقيمسازى، کنترل زاد و ولد و سقط جنين که آرمان جهاني را رفع فقر و ايجاد جامعهاي متکامل معرفي نمود، مبناي جنبش اصلاح نژادي(good birth movement) گرديد. تمام اين نظريات براي پيشبرد انديشه دستيابي به پيشرفت اجتماعى بدون نياز به دين و اخلاق مورد بهرهبرداري قرار گرفتند. تمام اقدامات وحشيانه و غيراخلاقي که به دنبال سقط جنينهاي اختياري پديد آمده، به وسيله سازمان بهداشت جهاني و بانک جهاني و يونيسف در حال پياده شدن در کشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافتهاند. اين زنگ خطري است که مدتهاست به صدا درآمده است. متأسفانه اين پيامدها فقط در همين حد باقي نمانده است. به بهانه کنترل جمعيت، هنجارهاي بسياري در روابط جنسي در حال تغيير است و آثار آن در تغيير نگرش نسل جوان به خانواده مشهود است. با اين حساب اگر جمعيت از سن جواني گذر كند اين آثار مخرب اخلاقي نيز كاهش مييابد، لذا پيري جمعيت شايد زياد هم نامناسب نباشد؟ خير، به اين آثار و عواقب تغيير نسل جوان و هويت باختگي و فرهنگزدايي پيري جمعيت هم به عنوان مصيبت بعدي اضافه ميشود زيرا در اثر کاهش نشاط اجتماعى ـ اقتصادى جامعه به ركود و افسردگي و ناتواني سوق داده ميشود يکي از مشکلات جوامع توسعه يافته و کم جمعيت، پيري و در نتيجه عدم نشاط اقتصادى ـ اجتماعى آنهاست. بديهي است که رونق اقتصادى به نيروي جوان وابسته است. چنانچه مقام معظم رهبري فرمودند: «جمعيت جوان و بانشاط و تحصيلکرده و باسواد کشور، امروز يکى از عاملهاى مهم پيشرفت کشور است»، زماني که جوامع پير ميشوند. دولتها و صاحبان سرمايه، احساس خطر ميکنند. جوانان مايه پويايي و سرزندگي جوامع هستند. اکثر جهشهاي اجتماعى، سياسي و اقتصادى نيز از دل نيروهاي جوان جوشيده است. شيراک، نخست وزير وقت فرانسه، درباره کشورهاي مدرن اروپايي پيشبيني کرد: اروپا در حال محو شدن است. به زودي کشورهاي ما خالي ميشوند. به همين دليل بسياري از کشورهاي بزرگ به طور جدي روي برنامه مهاجرتپذيرى، سرمايهگذاري کردهاند و حمايت از زادآوري را شروع کرده است. بنابراين بايد محاسبه کرد که آيا اجراي سياستهاي کنترل جمعيت و ايجاد رفاه کامل براي مقطعي از عمر جوامع، به پيري و فرسودگي دايمي يا دراز مدت آنها ترجيح دارد يا خير؟ زماني که سياستهاي کاهش جمعيت اعمال ميشود، رفتارهاي باروري افراد تغيير ميکند و عادتهاي نوين جايگزين ميشود كه ديگر جوان کردن جامعه به سهولت ممکن نيست. در آن صورت اقتدار ملي و امنيت آينده جامعه اسلامي در خطر است. آيا كاهش جمعيت بعد امنيتي و ديني نيز دارد؟ بله، يكي ديگر از آثار فرهنگي کاهش اقتدار سياسى، تغيير در ترکيبهاي دينى است. افزايش جمعيت جوان کشورهاي اسلامي مسأله عمدهاي است که از سوي قدرتهاي استعماري به عنوان يک خطر تلقي شده است. «ساموئل هانتينگتون» در بخشي از مصاحبه خود درباره تمدن اسلام و چين و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان گفت: «تمدن اسلام تمدني است که چالش آن تا حدودي متفاوت از ديگر چالشهاست. چرا که اين تمدن اساساً ريشه در نوعي پويايي جمعيت دارد. رشد بالاي زاد و ولد که در اکثر کشورهاي اسلامى، شاهد آن هستيم اين چالش را متفاوت کرده است. امروزه بيش از 20 درصد جمعيت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکيل دادهاند». تحليلگران غربي هراسناک، جمعيت جوان کشورهاي اسلامي را تحليل ميکنند. در شرايط فعلي موازنه جمعيت جوان و تحصيلکرده جهان، به نفع کشورهاي اسلامي رقم ميخورد. از سوي ديگر همين جمعيت جوان و آگاه است که انرژي خود را صرف دفاع و حمايت از کشور و نواميس خود و باطل ساختن توطئههاي قدرتهاي استکباري ميکند. به همين دليل اين جمعيت، خطر بزرگي بر سر راه اهداف آنها محسوب ميشود. افزايش جمعيت مسلمانان در درون کشورهاي غربي نيز نگراني ديگر قدرتهاي بزرگ است. رشد منفي جمعيت نژاد اروپايي و زاد ولد زياد مسلمانان، ميتواند در بسياري از مناسبات سياسى، اجتماعى و اقتصادى کشورهاي مزبور اثر بگذارد. از موضعگيريهايي که در مقابل جمعيت مسلمانان ميشود، به دست ميآيد که جمعيت، يک فاکتور مهم در اقتدار سياسي است. اين مسأله در كشورهاي ديگر هم صادق است. امروزه کشور چين با جمعيت فراوانش يک تهديد جدي براي قدرتهاي بزرگ به حساب ميآيد. آيا جامعه روشنفكر و تحصيل كردة ما با اين مسائل آشنا شدهاند؟ خير و اين تلاش رسانهها و صاحبان قلم و محققين را ميطلبد تا در جهت تبيين و توضيح تحقيقات و اقناع اذهان جوياي حقيقت برآيند. البته تلاشهاي وسيعي از طرف مراكز مطالعات و تحقيقات داخلي و خارجي در زمينهها و عرصههاي مختلف جمعيت شده است كه حاصل آنها به تدوين كتب، منابع و مقالات علمي منجر شده است كه اكثر مباحثي كه شده مطرح نمودم رهآورد مقالهاي تحت عنوان شاخصها و سياستهاي جمعيتي در ايران به قلم آقايان دكتر مصطفي سميعي نسب و مرتضي ترابي از اعضاي هيئت علمي و كارشناسان دانشگاه امام صادق(ع) ميباشد.
|