احكام خوردنيها و آشاميدنيها
مسأله 2589 ـ هر پرندهاى كه مانند شاهين و عقاب، و باز و كركس درنده
و چنگال دار باشد، حرام است، و همچنين حرام است همه انواع كلاغ، حتى
زاغ ـ بنابر احتياط واجب ـ و هر پرندهاى كه هنگام پرواز بال زدنش كمتر
از صاف نگهداشتن بالش باشد، چنگال دار است و حرام مىباشد، و هر
پرندهاى كه بال زدنش بيش از صاف نگهداشتن اوست حلال است، بنابراين
مىتوان پرندگان حرام گوشت را از حلال گوشت به ملاحظه كيفيت پرواز آنها
تميز داد، ولى چنانچه كيفيت پرواز پرندهاى معلوم نباشد، اگر آن
پرنده چينهدان و يا سنگدان و يا خارپشت پا داشته باشد حلال است، و
اگر هيچكدام از اينها را نداشته باشد، حرام است. و امّا پرندگان ديگر
ـ غير از آنچه ذكر شد ـ چون مرغ و كبوتر و گنجشك و حتى شتر مرغ و طاووس، همه حلال مىباشند، ولى كشتن بعضى از پرندگان مكروه است مانند هدهد
و پرستوك. و امّا حيواناتى كه پرواز دارند ولى پر ندارند مانند خفاش
حرام مىباشند، و همچنين است زنبور و پشّه و ديگر حشرات پرنده بنابر
احتياط واجب.
مسأله 2590 ـ اگر چيزى را كه روح دارد، از حيوان زنده جدا نمايند،
مثلاً دنبه، يا مقدارى گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام مىباشد.
مسأله 2591 ـ بعضى از اجزاء حيوانات حلال گوشت، حرام است، و آن
چهارده چيز است: «1» خون. «2» فضله. «3» نرى. «4» فرج. «5»
بچهدان. «6» غدد كه آن را دشول مىگويند. «7» تخم كه آن را دنبلان
مىگويند. «8» چيزى كه در مغز كلّه است و به اندازه نخود مىباشد.
«9» مغز حرام، كه در مياه تيره پشت است. «10» پى كه در دو طرف تيره
پشت است، بنابر احتياط واجب «11» زهرهدان. «12» سپرز (طحال). «13»
بول دان (مثانه). «14» حدقه چشم. اينها همه در غير پرندگان و ماهى و
ملخ از حيوانات حلال گوشت. و امّا پرندگان پس خون و فضله آنها
بىاشكال حرام است، ولى جز اين دو اگر از آنچه گذشت چيزى از آنها باشد، حرام بودنش بنابر احتياط واجب است، و همچنين ـ بنابر احتياط واجب ـ
حرام است خون و فضله ماهى، و فضله ملخ، و جز اين از آنها چيزى حرام
نيست.
مسأله 2592 ـ آشاميدن بول حيوانات حرام گوشت، حرام است، و همچنين بول
حيوانات حلال گوشت ـ حتى شتر بنابر احتياط لازم ـ ولى خوردن بول شتر و
گاو و گوسفند اگر براى معالجه باشد اشكال ندارد.
مسأله 2593 ـ خوردن گِل حرام است، و همچنين است خاك و شن ـ بنابر
احتياط لازم ـ و خوردن گل داغستان و گل ارمنى و غير آنها براى معالجه
در صورت ناچارى اشكال ندارد، و خوردن كمى از تربت حضرت سيد الشهداء
عليهالسلام براى استشفاء به مقدار يك نخود متوسط جايز است، و اگر آن
را از خود قبر مقدس يا اطراف آن برندارند هر چند تربت امام حسين
عليهالسلام بر آن صدق كند به احتياط واجب بايد در مقدارى از آب و
مانند آن حل نمايند كه مستهلك شود و بعداً آن آب را بياشامند، و همچنين
اين احتياط را بايد رعايت كرد در موردى كه اطمينان نباشد كه تربت از
قبر مقدس آن حضرت است وبيّنهاى هم بر آن شهادت ندهد.
مسأله 2594 ـ فرو بردن آب بينى و خلط سينه كه در دهان آمده است، حرام
نيست. و نيز فرو بردن غذائى كه موقع خلال كردن، از لاى دندان بيرون
مىآيد، اشكال ندارد.
مسأله 2595 ـ خوردن چيزى كه موجب مرگ مىشود، يا براى انسان ضرر مهمى
دارد حرام است.
مسأله 2596 ـ خوردن گوشت اسب، و قاطر، و الاغ، مكروه است، و اگر
كسى با آنها نزديكى كند، گوشت آنها حرام مىشود، و همچنين شير آنها و
نسل بعد از وطى آنها ـ بنابر احتياط واجب، ـ و بول و سرگين آنها نجس
مىشود، و بايد آنها را از شهر بيرون ببرند و در جاى ديگر بفروشند، و
بر واطى اگر صاحبش نباشد لازم است قيمتش را به صاحبش بدهد، و پولى كه
از فروشش بدست مىآيد براى واطى است، و اگر با حيوانى كه گوشتش
معمولاً مورد استفاده است، مانند گاو و گوسفند و شتر نزديكى كند، بول
و سرگين آنها نجس مىشود و خوردن گوشت آنها حرام است، و همچنين است ـ
بنابر احتياط واجب ـ آشاميدن شير آنها، و نسل بعد از وطى آنها، و
بايد آن حيوان را بكشند و بسوزانند، و كسى كه با آن وطى كرده، اگر
صاحبش نباشد پول آن را به صاحبش بدهد.
مسأله 2597 ـ بزغاله اگر از خوك به مقدارى كه گوشت و استخوانش قوّت
بگيرد، شير بخورد، خود و نسلش حرام مىشود، و شير آنها نيز حرام
مىشود، و در صورتى كه مقدار شير خوردن، كمتر از آن باشد ـ بنابر
احتياط واجب ـ بايد استبراء شود و پس از آن حلال مىگردد، و استبراء
آن اين است كه هفت روز شير پاك بخورد، و اگر حاجت به شير نداشته باشد، هفت روز علف بخورد. و در حكم بزغاله است ـ بنابر احتياط واجب ـ بره
شير خوار، و گوساله و بچههاى ديگر حيوانات حلال گوشت، و خوردن گوشت
حيوان نجاستخوار حرام است، و چنانچه استبرائش نمايند حلال مىشود، و
كيفيت استبراء آن در مسأله (219) بيان شد.
مسأله 2598 ـ آشاميدن شراب، حرام است، و در بعضى از اخبار از
بزرگترين گناهان شمرده شده است، از حضرت امام صادق عليهالسلام روايت
شده است كه فرمودند: شراب، ريشه بديها و منشأ گناهان است، و كسى كه
شراب مىخورد عقل خود را از دست مىدهد، و در آن موقع خدا را
نمىشناسد و از هيچ گناهى باك ندارد، و احترام هيچ كس را نگه نمىدارد، و حقّ خويشان نزديك را رعايت نمىكند، و از زشتيهاى آشكار رو
نمىگرداند، و اگر جرعهاى از آن بنوشد خدا و ملائكه و پيامبران و
مؤمنان او را لعنت كنند، و اگر تا حدّ مستى بنوشد روح ايمان و خدا
شناسى از او بيرون مىرود، و روح ناقص خبيثى بجاى آن قرار مىگيرد، و
تا چهل روز نماز او قبول نمىشود.
مسأله 2599 ـ چيز خوردن از سفرهاى كه در آن شراب مىخورند، حرام است،
و همچنين نشستن بر سر چنين سفرهاى بنابر احتياط واجب.
مسأله 2600 ـ بر هر مسلمان واجب است مسلمان ديگرى را كه نزديك است از
گرسنگى يا تشنگى بميرد، آب و غذا داده و او را از مرگ نجات دهد اگر
جان خودش در خطر نباشد، و همچنين اگر آن شخص مسلمان نباشد ولى انسانى
است كه قتل او جايز نيست.
آداب غذا خوردن
مسأله 2601 ـ چند چيز در غذا خوردن، مستحب شمرده شده است:
اول: هر دو دست را پيش از غذا بشويد.
دوم: بعد از غذا دست خود را بشويد و با دستمال خشك كند.
سوم: ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند، و بعد از همه دست
بكشد، و پيش از غذا اول ميزبان دست خود را بشويد، بعد كسى كه طرف
راست او نشسته و همينطور تا برسد به كسى كه طرف چپ او نشسته، و بعد از
غذا اول كسى كه طرف چپ ميزبان نشسته دست خود را بشويد و همينطور تا به
ميزبان برسد.
چهارم: در اول غذا «بسم اللّه» بگويد، و اگر سر يك سفره چند جور غذا
باشد، در وقت خوردن هر كدام از آنها «بسم اللّه» بگويد.
پنجم: با دست راست غذا بخورد.
ششم: با سه انگشت يا بيشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.
هفتم: اگر چند نفر سر يك سفره نشستهاند، هر كسى از غذاى جلوى خودش
بخورد.
هشتم: لقمه را كوچك بردارد.
نهم: سر سفره زياد بنشيند و غذا خوردن را طول بدهد.
دهم: غذا را خوب بجود.
يازدهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.
دوازدهم: انگشتها را بليسد.
سيزدهم: بعد از غذا خلال نمايد، ولى با چوب ريحان و شاخه انار و نى و
برگ درخت خرما خلال نكند.
چهاردهم: آنچه بيرون سفره مىريزد جمع كند و بخورد، ولى اگر در
بيابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مىريزد، براى پرندگان و حيوانات
بگذارد.
پانزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا
نخورد.
شانزدهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد، و پاى راست را روى چپ
بيندازد.
هفدهم: در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم: ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.
چيزهائى كه در غذا خوردن مذموم است
مسأله 2602 ـ چند چيز در غذا خوردن مذموم شمرده شده است:
اول: در حال سيرى غذا خوردن.
دوم: پر خوردن. و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر
متنفر است.
سوم: نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن.
چهارم: خوردن غذاى داغ.
پنجم: فوت كردن چيزى كه مىخورد يا مىآشامد.
ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چيز ديگر شدن.
هفتم: پاره كردن نان با كارد.
هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا.
نهم: پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده بطورى كه چيزى در آن نماند.
دهم: پوست كندن ميوههائى كه با پوست خورده مىشود.
يازدهم: دور انداختن ميوه پيش از آنكه كاملاً آن را بخورد.
آداب آشاميدن
مسأله 2603 ـ چند چيز از آداب آشاميدن شمرده شده است:
اول: آب را به طور مكيدن بياشامد.
دوم: در روز ايستاده آب را بياشامد.
سوم: پيش از آشاميدن آب «بسم اللّه»، و بعد از آن «الحمد للّه»
بگويد.
چهارم: به سه نفس آب را بياشامد.
پنجم: از روى ميل آب را بياشامد.
ششم: بعد از آشاميدن آب، حضرت أبى عبداللّه عليهالسلام و اهل بيت
ايشان را ياد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.
چيزهائى كه در آشاميدن مذموم است
مسأله 2604 ـ زياد آشاميدن آب، و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب، و در
شب به حال ايستاده مذموم شمرده شده است، و نيز آشاميدن آب با دست چپ، و
همچنين از جاى شكسته كوزه و جائى كه دسته آن است مذموم شمرده شده است.
احكام نذر و عهد
مسأله 2605 ـ نذر آن است كه انسان براى خدا بر خود واجب كند كه كار
خيرى را بجا آورد، يا كارى را كه نكردن آن بهتر است ترك نمايد.
مسأله 2606 ـ در نذر بايد صيغه خوانده شود، و لازم نيست آن را به عربى
بخواند، پس اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود براى خدا بر من است كه
ده تومان به فقير بدهم، نذر او صحيح است، و اگر بگويد براى خدا نذر
كردم چنين كنم، ـ بنابر احتياط واجب ـ بايد عمل كند، ولى اگر نام خدا
را نبرد و فقط بگويد نذر كردم، يا نام يكى از اولياى خدا را ببرد نذر
صحيح نيست. و نذر اگر صحيح بود و مكلف به نذر خود عمداً عمل نكرد گناه
كرده است، و بايد كفاره بدهد، و كفاره وفا نكردن به نذر مانند كفاره
مخالفت قسَم است، كه بعداً خواهد آمد.
مسأله 2607 ـ نذر كننده بايد بالغ و عاقل باشد، و به اختيار و قصد خود
نذر كند، بنابراين نذر كردن كسى كه او را مجبور كردهاند، يا بواسطه
عصبانى شدن بى قصد يا بى اختيار نذر كرده، صحيح نيست.
مسأله 2608 ـ شخص سفيه ـ كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف
مىكند ـ اگر مثلاً نذر كند چيزى به فقير بدهد صحيح نيست، و همچنين
شخص مفلّس اگر نذر كند كه مثلاً چيزى از اموالى كه از تصرف در آنها منع
شده به فقير بدهد، صحيح نيست.
مسأله 2609 ـ نذر زن بدون اذن قبلى، يا اجازه بعدى شوهر در آنچه با
حقّ استمتاع او منافات دارد، صحيح نيست، حتى اگر قبل از ازدواج نذر
كرده باشد. و صحت نذر زن در اموالش بدون اجازه شوهر محل اشكال است،
پس بايد رعايت احتياط شود، مگر در حج و زكات و صدقه و احسان به پدر و
مادر و صله ارحام.
مسأله 2610 ـ اگر زن با اجازه شوهر نذر كند، شوهرش نمىتواند نذر او
را بهم بزند، يا او را از عمل كردن به نذر جلوگيرى نمايد.
مسأله 2611 ـ در نذر فرزند، اجازه پدر شرط نيست، ولى اگر پدر يا مادر
از عملى كه نذر آن را كرده است منعش كنند ـ اگر نهى آنها از روى شفقت
باشد و مخالفت موجب ايذاء آنها باشد ـ نذرش باطل مىشود.
مسأله 2612 ـ انسان كارى را مىتواند نذر كند كه انجام آن مقدور باشد،
بنابراين كسى كه مثلاً نمىتواند پياده كربلا برود، اگر نذر كند كه
پياده برود، نذر او صحيح نيست، و اگر در وقت نذر مقدور باشد و بعداً
عاجز شود، نذر باطل مىشود و چيزى بر او نيست بجز در موردى كه نذر
روزه كند كه اگر از انجام آن عاجز شد احتياط واجب آن است كه يا بجاى هر
روز «750» گرم غذا به فقيرى صدقه بدهد، يا 5/1 كيلو به كسى بدهد كه
بجاى او آن روزه را بگيرد.
مسأله 2613 ـ اگر نذر كند كه كار حرام يا مكروهى را انجام دهد، يا كار
واجب، يا مستحبى را ترك كند، نذر او صحيح نيست.
مسأله 2614 ـ اگر نذر كند كه كار مباحى را انجام دهد يا ترك نمايد،
چنانچه بجا آوردن آن و تركش شرعاً از هر جهت مساوى باشد، نذر او صحيح
نيست، و اگر انجام آن از جهتى شرعاً بهتر باشد و انسان به قصد همان
جهت نذر كند، مثلاً نذر كند غذائى را بخورد كه براى عبادت قوّت بگيرد، نذر او صحيح است ؛ و نيز اگر ترك آن از جهتى شرعاً بهتر باشد، و
انسان براى همان جهت نذر كند كه آن را ترك نمايد، مثلاً براى اينكه
دود مضر و مانع انجام وظايف شرعى به نحو احسن است نذر كند آن را
استعمال نكند، نذر او صحيح مىباشد، ولى اگر بعداً ترك استعمال دود
براى او ضرر داشته باشد، نذر او باطل مىشود.
مسأله 2615 ـ اگر نذر كند نماز واجب خود را در جائى بخواند كه بخودى
خود ثواب نماز در آنجا زياد نيست، مثلاً نذر كند نماز را در اطاق
بخواند، چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتى شرعاً بهتر باشد مثلاً
بواسطه اينكه خلوت است انسان حضور قلب پيدا مىكند، اگر نذر او براى آن
جهت باشد صحيح است.
مسأله 2616 ـ اگر نذر كند عملى را انجام دهد، بايد همانطور كه نذر
كرده بجا آورد، پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد، يا روزه
بگيرد، يا نماز اول ماه بخواند، چنانچه قبل از آن روز يا بعد از آن
بجا آورد كفايت نمىكند. و نيز اگر نذر كند كه وقتى مريض او خوب شد
صدقه بدهد، چنانچه پيش از آنكه خوب شود صدقه را بدهد كافى نيست.
مسأله 2617 ـ اگر نذر كند روزه بگيرد ولى وقت و مقدار آن را معيّن نكند، چنانچه يك روز روزه بگيرد كافى است، و اگر نذر كند نماز بخواند و
مقدار و خصوصيات آن را معيّن نكند، اگر يك نماز دو ركعتى بخواند، يا
نماز وتر را بخواند كفايت مىكند، و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و
مقدار آن را معيّن نكند، اگر چيزى بدهد كه بگويند صدقه داده، به نذر
عمل كرده است، و اگر نذر كند كارى براى خدا بجا آورد، در صورتى كه يك
نماز، يا يك روز روزه بگيرد، يا چيزى صدقه بدهد، نذر خود را انجام داده
است.
مسأله 2618 ـ اگر نذر كند روز معيّنى را روزه بگيرد، بايد همان روز را
روزه بگيرد، و در صورتى كه عمداً روزه نگيرد، بايد گذشته از قضاى آن
روز، كفاره هم بدهد، ولى در آن روز اختياراً مىتواند مسافرت كند و
روزه را نگيرد، و چنانچه در سفر باشد لازم نيست قصد اقامت كرده و روزه
بگيرد، و در صورتى كه از جهت سفر يا از جهت عذر ديگرى مثل مرض، يا
حيض روزه نگيرد، لازم است روزه را قضا كند ولى كفاره ندارد.
مسأله 2619 ـ اگر انسان از روى اختيار به نذر خود عمل نكند، بايد كفاره
بدهد.
مسأله 2620 ـ اگر نذر كند كه تا وقت معيّنى عملى را ترك كند، بعد از
گذشتن آن مىتواند آن عمل را بجا آورد، و اگر پيش از گذشتن آن وقت از
روى فراموشى، يا ناچارى انجام دهد، چيزى بر او واجب نيست، ولى باز
هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل را بجا نياورد، و چنانچه دوباره پيش
از رسيدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد بايد كفاره بدهد.
مسأله 2621 ـ كسى كه نذر كرده عملى را ترك كند، و وقتى براى آن معيّن
نكرده است، اگر از روى فراموشى يا ناچارى يا غفلت يا اشتباه، آن عمل
را انجام دهد، يا كسى او را مجبور كند، يا جاهل قاصر باشد، كفاره بر
او واجب نيست ولى نذر باقى است، پس اگر بعد از آن از روى اختيار آن را
بجا آورد، بايد كفاره بدهد.
مسأله 2622 ـ اگر نذر كند كه در هر هفته روز معيّنى مثلاً روز جمعه را
روزه بگيرد، چنانچه يكى از جمعهها عيد فطر يا قربان باشد، يا در روز
جمعه عذر ديگرى مانند سفر يا حيض براى او پيدا شود، بايد آن روز را
روزه نگيرد و قضاى آن را بجا آورد.
مسأله 2623 ـ اگر نذر كند كه مقدار معيّنى صدقه بدهد، چنانچه پيش از
دادن صدقه بميرد، لازم نيست آن مقدار را از مال او صدقه بدهند، و بهتر
اين است كه بالغين از ورثه آن مقدار را از حصّه خود از طرف ميّت صدقه
بدهند.
مسأله 2624 ـ اگر نذر كند كه به فقير معيّنى صدقه بدهد، نمىتواند آن
را به فقير ديگر بدهد، و اگر آن فقير بميرد، لازم نيست آن را به ورثه
او بدهد.
مسأله 2625 ـ اگر نذر كند كه به زيارت يكى از امامان مثلاً به زيارت
حضرت ابى عبداللّه عليهالسلام مشرّف شود، چنانچه به زيارت امام ديگر
برود كافى نيست، و اگر بواسطه عذرى نتواند آن امام را زيارت كند، چيزى
بر او واجب نيست.
مسأله 2626 ـ كسى كه نذر كرده زيارت برود و غسل زيارت و نماز آن را نذر
نكرده، لازم نيست آنها را بجا آورد.
مسأله 2627 ـ اگر براى حرم يكى از امامان، يا امامزادگان نذر كند و
مصرف معيّنى را در نظر نداشته باشد، بايد آن را در تعمير و روشنائى و
فرش حرم و مانند اينها مصرف كند، و اگر ممكن نشد يا آن حرم بكلى بى
نياز بود، در راه كمك به زوّار مستمند آن حرم مصرف نمايد.
مسأله 2628 ـ اگر براى پيامبر صلىاللهعليهوآله يا يكى از ائمه
عليهمالسلام يا يكى از امامزادگان يا علماى پيشين و مانند آنها چيزى
را نذر كند، چنانچه مصرف معيّنى را قصد كرده است بايد به همان مصرف
برساند، و اگر مصرف معيّنى را قصد نكرده است بايد به مصرفى برساند كه
نسبتى به آن حضرت داشته باشد، مثلاً بر زوّار فقير او صرف نمايد و يا
به مصارف حرم او برساند، و يا در امرى كه موجب اعلاى نام اوست صرف كند.
مسأله 2629 ـ گوسفندى را كه براى صدقه، يا براى يكى از امامان نذر
كردهاند، اگر پيش از آنكه به مصرف نذر برسد شير بدهد يا بچه بياورد،
مال كسى است كه آن را نذر كرده مگر آنكه قصدش اعم باشد، ولى پشم گوسفند
و مقدارى كه چاق مىشود جزء نذر است.
مسأله 2630 ـ هرگاه نذر كند كه اگر مريض او خوب شود يا مسافر او بيايد، عملى را انجام دهد، چنانچه معلوم شود كه پيش از نذر كردن مريض خوب
شده، يا مسافر آمده است، عمل كردن به نذر لازم نيست.
مسأله 2631 ـ اگر پدر يا مادر نذر كند كه دختر خود را به سيد، يا كس
ديگرى شوهر دهد، نذر آنان نسبت به دختر اعتبار ندارد و تكليفى بر او
ثابت نمىكند.
مسأله 2632 ـ هرگاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعى خود برسد كارى
را انجام دهد، بعد از آنكه حاجتش برآورده شد، بايد آن كار را انجام
دهد، و نيز اگر بدون آنكه حاجتى را ذكر كند، عهد كند كه كارى را
انجام دهد، آن عمل بر او واجب مىشود.
مسأله 2633 ـ در عهد هم مثل نذر بايد صيغه خوانده شود، مثلاً بگويد با
خدا عهد كردم چنين كنم، و لازم نيست كارى را كه عهد مىكند انجام دهد
شرعاً بهتر باشد، بلكه كافى است شرعاً از آن نهى نشده باشد، و در نظر
عقلا رجحان داشته باشد، يا براى آن شخص مصلحتى در بر داشته باشد، و
اگر بعد از عهد طورى شد كه آن عمل مصلحتى نداشت يا شرعاً مرجوح شد، هر
چند مكروه شده باشد لازم نيست به آن عمل كند.
مسأله 2634 ـ اگر به عهد خود عمل نكند، گناه كرده است و بايد كفاره
بدهد، يعنى: شصت فقير را سير كند، يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد، يا
يك بنده آزاد كند.
احكام قسَم خوردن
مسأله 2635 ـ اگر قسَم بخورد كه كارى را انجام دهد يا ترك كند، مثلاً
قسَم بخورد كه روزه بگيرد، يا دود استعمال نكند، چنانچه عمداً مخالفت
كند گناه كرده است بايد كفاره بدهد، يعنى: يك بنده آزاد كند، يا ده
فقير را سير كند يا آنان را بپوشاند، و اگر اينها را نتواند، بايد سه
روز پى در پى روزه بگيرد.
مسأله 2636 ـ قسَم چند شرط دارد:
اول: كسى كه قسَم مىخورد بايد بالغ و عاقل باشد، و از روى قصد و
اختيار قسَم بخورد، پس قسَم خوردن بچه و ديوانه و مست و كسى كه مجبورش
كردهاند درست نيست، و همچنين است اگر در حال عصبانى بودن بى قصد يا بى
اختيار قسَم بخورد.
دوم: كارى را كه براى آن قسَم مىخورد بايد حرام يا مكروه نباشد، و
كارى را كه قسَم مىخورد ترك كند، بايد واجب يا مستحب نباشد، و اگر
قسَم بخورد كار مباحى را بجا آورد يا ترك كند، چنانچه آن فعل يا ترك
از نظر عقلا رجحان داشته باشد، يا براى شخص او مصلحتى دنيوى داشته
باشد، قسَمش صحيح است.
سوم: به يكى از اسمهاى خداوند عالم قسَم بخورد كه به غير ذات مقدس او
گفته نمىشود، مانند خدا، و اللّه، يا خدا را به صفات و افعالى ياد
كند كه مخصوص اوست مثلاً بگويد: قسم به آن كسى كه آسمانها و زمين را
آفريد، و نيز اگر به اسمى قسَم بخورد كه به غير خدا هم مىگويند، ولى
بقدرى به خدا گفته مىشود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد، ذات مقدس حق
در نظر مىآيد، مثل آنكه به خالق و رازق قسَم بخورد، صحيح است، بلكه
اگر به اسمى قسَم بخورد كه فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر
مىآيد، مثل سميع و بصير باز هم قَسمش صحيح است.
چهارم: قسَم را به زبان بياورد، ولى آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد
صحيح است، و كسى كه قادر بر تكلم نيست، اگر بنويسد و آن را در قلبش
قصد كند كافى است، بلكه قادر بر تكلم نيز اگر بنويسد ـ بنابر احتياط
واجب ـ، بايد به آن عمل كند.
پنجم: عمل كردن به قسَم براى او ممكن باشد، و اگر موقعى كه قسَم
مىخورد ممكن نباشد و بعداً ممكن شود، كافى است، و اگر موقعى كه قسَم
مىخورد ممكن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتى كه عاجز
مىشود قسَم او بهم مىخورد، و همچنين است اگر بقدرى مشقت پيدا كند كه
نشود آن را تحمل كرد، و اين عجز اگر به اختيار او باشد، يا بدون
اختيار ولى او در تأخير از زمان قدرت عذرى نداشته باشد، گناه كرده و
كفاره واجب است.
مسأله 2637 ـ اگر پدر از قسَم خوردن فرزند جلوگيرى كند، يا شوهر از
قسَم خوردن زن جلوگيرى نمايد، قسَم آنان صحيح نيست.
مسأله 2638 ـ اگر فرزند بدون اجازه پدر، و زن بدون اجازه شوهر قسَم
بخورد، پدر و شوهر مىتوانند قسَم آنان را بهم بزنند.
مسأله 2639 ـ اگر انسان از روى فراموشى يا ناچارى يا غفلت، به قسَم
عمل نكند، كفاره بر او واجب نيست، و همچنين است اگر مجبورش كنند كه
به قسَم عمل ننمايد. و قسَمى كه آدم وسواسى مىخورد، مثل اينكه
مىگويد: و اللّه الآن مشغول نماز مىشوم، وبواسطه وسواس مشغول
نمىشود، اگر وسواس او طورى باشد كه بى اختيار به قسَم عمل نكند كفاره
ندارد.
مسأله 2640 ـ كسى كه قسَم مىخورد كه حرف من راست است، چنانچه حرف او
راست باشد قسَم خوردن او مكروه است، و اگر دروغ باشد حرام است، بلكه
قسَم دروغى كه در مقابل فصل منازعات خورده مىشود از گناهان بزرگ
مىباشد، ولى اگر براى اينكه خودش، يا مسلمان ديگرى را از شرّ ظالمى
نجات دهد، قسَم دروغ بخورد اشكال ندارد، بلكه گاهى واجب مىشود،
امّا اگر بتواند توريه كند و توجه به آن هم داشته باشد احتياط واجب اين
است كه توريه كند ـ يعنى: معنايى را اراده كند كه بر خلاف ظاهر لفظ
است، و نشانهاى براى مقصود خود اقامه ننمايد ـ مثلاً اگر ظالمى
بخواهد كسى را اذيت كند و از انسان بپرسد كه او را ديدهاى ؟ و انسان
يك ساعت قبل او را ديده باشد، بگويد او را نديدهام و قصد كند كه از
پنج دقيقه پيش نديدهام.
احكام وقف
مسأله 2641 ـ اگر كسى چيزى را وقف كند، از ملك او خارج مىشود و خود
او و ديگران نمى توانند آن را ببخشند يا بفروشند، و كسى هم از آن ملك
ارث نمىبرد، در بعضى از موارد كه در مسأله (2057 و 2058) گفته شد،
فروختن اشكال ندارد.
مسأله 2642 ـ لازم نيست صيغه وقف را به عربى بخوانند، بلكه اگر مثلاً
بگويد اين كتاب را بر طلاب علوم دينى وقف كردم، وقف صحيح است، بلكه
وقف به عمل نيز محقق مىشود مثلاً چنانچه حصيرى را به قصد وقف بودن در
مسجد بيندازد، و يا ساختمانى را بطورى كه مساجد را به آن طور مىسازند
به قصد مسجد بودن بسازد، وقفيّت محقّق مىشود، ولى به قصد تنها
وقفيّت محقق نمىشود. و قبول در وقف لازم نيست چه وقف عام باشد، و چه
وقف خاص، و همچنين قصد قربت لازم نيست.
مسأله 2643 ـ اگر ملكى را براى وقف كردن معيّن كند و پيش از آنكه وقف
كند پشيمان شود يا بميرد، وقف واقع نمىشود ؛ و همچنين اگر در وقف خاص
قبل از قبض موقوف عليه بميرد.
مسأله 2644 ـ كسى كه مالى را وقف مىكند، بايد از موقع وقف كردن، مال
را براى هميشه وقف كند، و اگر مثلاً بگويد اين مال بعد از مردن من وقف
باشد، چون از موقع خواندن صيغه تا مردنش وقف نبوده است، صحيح نيست،
و نيز اگر بگويد تا ده سال وقف باشد و بعد از آن نباشد، يا بگويد تا
ده سال وقف باشد، بعد، پنج سال وقف نباشد و دوباره وقف باشد، وقف
صحيح نيست، ولى در اين صورت اگر قصد حبس كند، حبس واقع مىشود.
مسأله 2645 ـ وقف خاص در صورتى صحيح است كه مال وقف را تحت تصرف كسانى
كه براى آنها وقف شده، يا وكيل يا ولىّ آنها در آورد، و كافى است
كسانى كه از طبقه اول موجودند تصرف كنند، و اگر بعضى از آنها تصرف
كنند فقط نسبت به آنها صحيح است، ولى اگر چيزى را بر اولاد صغير خود
وقف كند، اگر عين در دست خود او باشد كافى است و وقف صحيح است.
مسأله 2646 ـ در اوقاف عامه از قبيل مدارس، و مساجد و امثال اينها، قبض
معتبر نيست و وقفيّت به مجرّد وقف نمودن محقق مىشود.
مسأله 2647 ـ وقف كننده بايد بالغ و عاقل باشد، و با قصد و اختيار وقف
كند و شرعاً بتواند در مال خود تصرف نمايد، بنابراين سفيه ـ يعنى:
كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مىكند ـ چون حق ندارد در مال
خود تصرف نمايد، اگر چيزى را وقف كند صحيح نيست.
مسأله 2648 ـ اگر مالى را براى بچهاى كه در شكم مادر است و هنوز به
دنيا نيامده است وقف كند، صحت آن محل اشكال است، و لازم است رعايت
احتياط نمايند، ولى اگر براى اشخاصى كه فعلاً موجودند و بعد از آنها
براى كسانى كه بعداً به دنيا مىآيند وقف نمايد، اگر چه در موقعى كه
وقف محقق مىشود در شكم مادر هم نباشند، مثلاً چيزى را بر اولاد خود
وقف كند كه بعد از آنان وقف نوههاى او باشد، و هر دستهاى بعد از
دسته ديگر او از وقف استفاده كنند، صحيح است.
مسأله 2649 ـ اگر چيزى را بر خودش وقف كند، مثل آنكه دكانى را وقف كند
كه عايدى آن را بعد از مرگ او خرج اداء ديون، يا استيجار براى عبادات
او نمايند، صحيح نيست، ولى اگر مثلاً منزلى را براى اسكان فقرا وقف
كند و خودش فقير شود، مىتواند در آن ساكن شود، و امّا اگر وقف كند
كه اجاره آن را ميان فقرا توزيع كنند و خودش فقير شود، گرفتن او از آن
مال محل اشكال است.
مسأله 2650 ـ اگر براى چيزى كه وقف كرده متولّى معيّن نموده باشد،
بايد مطابق قرار داد او رفتار شود، و اگر معيّن ننموده باشد، چنانچه
بر افراد مخصوص مثلاً بر اولاد خود وقف كرده باشد، اختيار استفاده با
خود آنان است، و اگر بالغ نباشند اختيار با ولىّ ايشان است، و براى
استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نيست، ولى براى آنچه مصلحت وقف يا
مصلحت نسلهاى آينده است مثل تعمير كردن وقف و اجاره دادن آن به نفع
طبقات بعدى اختيار با حاكم شرع است.
مسأله 2651 ـ اگر ملكى را مثلا بر فقرا يا سادات وقف كند، يا وقف كند
كه منافع آن به مصرف خيرات برسد، در صورتى كه براى آن ملك متولّى
معيّن نكرده باشد، اختيار آن با حاكم شرع است.
مسأله 2652 ـ اگر ملكى را بر افراد مخصوصى، مثلاً بر اولاد خود وقف
كند كه هر طبقهاى بعد از طبقه ديگر از آن استفاده كنند، چنانچه
متولّى وقف آن را اجاره دهد و بميرد، اجاره باطل نمىشود، ولى اگر
متولّى نداشته باشد و يك طبقه از كسانى كه ملك بر آنها وقف شده، آن را
اجاره دهند، و در بين مدت اجاره بميرند، چنانچه طبقه بعدى آن اجاره
را امضاء نكنند، اجاره باطل مىشود، و در صورتى كه مستأجر مال
الاجاره تمام مدت را داده باشد، ما بقى مال الاجاره را از زمان باطل
شدن، پس مىگيرد.
مسأله 2653 ـ اگر عين موقوفه خراب شود، از وقف بودن بيرون نمىرود مگر
آنكه وقف مقيد به عنوان خاصى باشد و آن عنوان از بين برود، مثل اينكه
باغ را به قيد باغ بودن وقف كرده باشد كه اگر آن باغ خراب شود وقف باطل
مىشود، و به ورثه واقف بر مىگردد.
مسأله 2654 ـ ملكى كه مقدارى از آن وقف است، و مقدارى از آن وقف نيست، اگر تقسيم نشده باشد،
متولّى وقف و مالك قسمتى كه وقف نيست مىتوانند وقف را جدا كنند.
مسأله 2655 ـ اگر متولّى وقف خيانت كند، مثلاً عايدات آن را به مصرفى
كه معيّن شده نرساند، حاكم شرع امينى را به او ضميمه مىنمايد كه مانع
از خيانتش گردد، و در صورتى كه ممكن نباشد، مىتواند او را عزل و بجاى
او متولّى امينى را معيّن نمايد.
مسأله 2656 ـ فرشى را كه براى حسينيّه وقف كردهاند، نمى شود براى
نماز به مسجد ببرند، اگر چه آن مسجد نزديك حسينيّه باشد، ولى اگر ملك
حسينيّه باشد، با اجازه متولّى مىشود به جاى ديگر منتقل نمود.
مسأله 2657 ـ اگر ملكى را براى تعمير مسجدى وقف نمايند، چنانچه آن
مسجد احتياج به تعمير نداشته باشد و انتظار هم نرود كه در آينده نه
چندان دور احتياج به تعمير پيدا كند، و نيز ممكن نباشد كه عايدات آن
ملك را جمع نموده و نگهدارند كه تا بعدها به تعمير مسجد برسد، در اين
صورت احتياط لازم آن است كه عايدات آن ملك را در آنچه نزديك به مقصود
واقف بوده، صرف نمايند مانند تأمين بقيه احتياجات مسجد يا تعمير مسجد
ديگر.
مسأله 2658 ـ اگر ملكى را وقف كند كه عايدى آن را خرج تعمير مسجد
نمايند، و به امام جماعت و به كسى كه در آن مسجد اذان مىگويد بدهند،
در صورتى كه براى هر يك مقدارى معيّن كرده باشد بايد همانطور مصرف كنند، و اگر تعيين نكرده باشد بايد
اول مسجد را تعمير كنند، و اگر چيزى
زياد آمد متولّى آن را بين امام جماعت، و كسى كه اذان مىگويد بطورى
كه صلاح مىداند قسمت نمايد، ولى بهتر آن است كه اين دو نفر در تقسيم
با يكديگر صلح كنند.