احكام نكاح (ازدواج)
بواسطه عقد ازدواج، زن به مرد، و مرد به زن حلال مىشود، و آن بر دو قسم است: دائم، و غير دائم (ازدواج موقت). عقد دائم آن است كه مدت زناشوئى در آن معيّن نشود و هميشگى باشد، و زنى را كه به اين قسم عقد مىكنند دائمه گويند. و عقد غير دائم، آن است كه مدت زناشوئى در آن معيّن شود، مثلاً زن را به مدت يك ساعت، يا يك روز، يا يك ماه، يا يك سال، يا بيشتر عقد نمايند، ولى بايد مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر، يا يكى از آنها زيادتر نباشد كه در اين صورت عقد باطل خواهد بود، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه، و صيغه مىنامند.
احكام عقد
مسأله 2330 ـ در زناشوئى چه دائم، و چه غير دائم بايد صيغه خوانده شود، و تنها راضى بودن زن و مرد، و همچنين نوشتن ـ بنابر احتياط واجب ـ كافى نيست، و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مىخوانند، و يا ديگرى را وكيل مىكنند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله 2331 ـ وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مىتواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى، وكيل شود.
مسأله 2332 ـ زن و مرد تا اطمينان نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است، نمىتوانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند، و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمىكند ؛ بلكه اگر وكيل بگويد صيغه را خواندهام، ولى اطمينان به گفته او نباشد، احتياط واجب آن است كه بر آن ترتيب اثر ندهند.
مسأله 2333 ـ اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلاً ده روزه او را به عقد مردى در آورد و ابتداى ده روز را معيّن نكند، آن وكيل مىتواند هر وقت كه بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد در آورد، ولى اگر معلوم باشد كه زن روز، يا ساعت معيّنى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او، بخواند.
مسأله 2334 ـ يك نفر مىتواند براى خواندن صيغه عقد دائم، يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود، و نيز انسان مىتواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند، ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.
دستور خواندن عقد
مسأله 2335 ـ اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، و پس از تعيين مقدار مهر. اول زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفَسِي عَلَى الصِّداقِ المَعْلُومِ» يعنى خود را همسر تو نمودم به مهرى كه معيّن شده، پس از آن بدون فاصله قابل توجهى مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» يعنى قبول كردم ازدواج را، عقد صحيح است ؛ و همچنين اگر فقط «قبلتُ» بگويد، عقد صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد، و وكيل زن بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ، مُوَكِّلَتِي فاطِمَةَ عَلَى الصِّـداقِ المَعْلُومِ» پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد، بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ لِمُوَكِّلي اَحْمَدَ عَلَى الصِّداقِ المَعْلُومِ» صحيح مىباشد. و احتياط مستحب آن است لفظى كه مرد مىگويد، با لفظى كه زن مىگويد مطابق باشد، مثلاً اگر زن «زَوَّجْتُ» مىگويد، مرد هم «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» بگويد نه «قَبِلْتُ النّكاحَ».
مسأله 2336 ـ اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدّت و مهر را معيّن كردند، چنانچه زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِي فِي المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ»، بعد بدون فاصله قابل توجهى مرد بگويد: «قَبِلْتُ»، صحيح است. واگر ديگرى را وكيل كنند، و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِي مُوَكِّلَكَ فِي المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ» پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد، بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ لِمُوَكِّلِي هكَذا»، صحيح مىباشد.
شرائط عقد
مسأله 2337 ـ عقد ازدواج چند شرط دارد:
اول: آنكه ـ بنابر احتياط واجب ـ به عربى خوانده شود، و اگر خود مرد وزن نتوانند صيغه را به عربى بخوانند، مىتوانند به غير عربى بخوانند، و لازم نيست وكيل بگيرند، امّا بايد لفظى بگويند كه معنى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند.
دوم: مرد و زن، يا وكيل آنها كه صيغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسِي» قصدش اين باشد كه خود را همسر او قرار دهد، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» همسر بودن او را براى خود قبول بنمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مىخوانند، به گفتن «زَوَّجْتُ» و«قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كردهاند، زن و شوهر شوند.
سوم: كسى كه صيغه را مىخواند بايد عاقل باشد، و اگر براى خود مىخواند بايد بالغ نيز باشد، بلكه ـ بنابر احتياط ـ عقد كودك نا بالغ مميّز براى ديگرى كافى نيست، و اگر خواند بايد طلاق دهند، يا دوباره عقد بخوانند.
چهارم: اگر وكيل زن و شوهر، يا ولىّ آنها صيغه را مىخوانند، در موقع عقد، زن و شوهر را معيّن كنند، مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند، پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: «زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَناتِي» يعنى همسرِ تو نمودم يكى از دخترانم را، و او بگويد: «قَبِلْتُ» يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد دختر را معيّن نكردهاند، عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر ظاهراً كراهت داشته باشند و معلوم باشد قلباً راضى هستند، عقد صحيح است.
مسأله 2338 ـ اگر در عقد يك حرف يا بيشتر غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض نكند، عقد صحيح است.
مسأله 2339 ـ كسى كه صيغه عقد را مىخواند اگر معناى آن را ـ هر چند بطور اجمال ـ بداند و قصد تحقق آن معنى را بكند، عقد صحيح است، و لازم نيست كه معنى صيغه را تفصيلاً بداند، مثلاً بداند كه فعل، يا فاعل بر طبق دستور زبان عربى كدام است.
مسأله 2340 ـ اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند، و بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمايند، عقد صحيح است، و براى اجازه كافى است سخنى بگويد، يا كارى انجام دهد كه بر رضايت او، دلالت داشته باشد.
مسأله 2341 ـ اگر زن و مرد، يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند، و بعد از خواندن عقد به نحوى كه در مسأله قبل گفته شد اجازه نمايند، عقد صحيح است، و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.
مسأله 2342 ـ پدر و جدّ پدرى مىتوانند، براى فرزند پسر، يا دختر نابالغ، يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است را به ازدواج ديگرى در آورند، و بعد از آنكه طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كردهاند مفسدهاى داشته، مىتواند آن را امضا، يا رد نمايد، و اگر مفسدهاى نداشته، چنانچه پسر يا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را بهم بزنند ـ بنابر احتياط واجب ـ يا بايد طلاق دهند، يا عقد را دوباره بخوانند.
مسأله 2343 ـ دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه با كره باشد و متصدى امور زندگانى خويش نباشد، بايد از پدر، يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر خود متصدى امور زندگانى خويش باشد نيز بايد اجازه بگيرد، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
مسأله 2344 ـ اگر دختر باكره نباشد، يا اينكه با كره باشد ولى پدر يا جدّ پدرى اجازه ندهند كه با مردى كه همتاى او شرعاً و عرفاً مىباشد ازدواج كند، يا اينكه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هيچ وجه مشاركت كنند، يا آنكه اهليت اجازه دادن از جهت ديوانگى، يا مانند آن را نداشته باشند، در اين موارد اجازه آنان لازم نيست، و همچنين اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غائب بودن، يا غير آن ممكن نباشد، و دختر حاجت زيادى در همان وقت به ازدواج داشته باشد، اجازه پدر و جد، لازم نيست.
مسأله 2345 ـ اگر پدر، يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد، بلكه قبل از بلوغ هم در صورتى كه به سنى رسيده باشد كه قابليت تلذّذ را داشته باشد، و زن هم بحدى كوچك نباشد كه قابليت آنكه شوهر از او تلذّذ ببرد را نداشته باشد، نفقه زن بر ذمّه پسر ثابت است، و در غير اين صورت نفقه واجب نيست.
مسأله 2346 ـ اگر پدر، يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى نداشته، پدر، يا جدّ او بايد مهر زن را بدهد. و همچنين اگر مالى داشته باشد ولى پدر، يا جد ضامن مهر شود. و در غير اين دو صورت اگر مهر بيش از مهر المثل نباشد، يا آنكه مصلحتى اقتضا كند كه مهر بيش از مهر المثل باشد، پدر، يا جد مىتوانند مهر را از مال پسر بپردازند، و الاّ نمىتوانند بيش از مهر المثل را از مال پسر بپردازند، مگر آنكه او بعد از بلوغ كار آنها را قبول كند.
مواردى كه زن يا شوهر مىتواند عقد را بهم بزند
مسأله 2347 ـ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين شش عيب را كه ذكر مىشود در حال عقد داشته است، مىتواند بواسطه آن عيب، عقد را بهم بزند:
اول: ديوانگى، هر چند گاهگاهى باشد.
دوم: مرض خوره.
سوم: مرض برص.
چهارم: كورى.
پنجم: فلج بودن، هر چند به حد زمين گيرى نباشد.
ششم: آنكه گوشت، يا استخوانى در رحم او باشد، خواه مانع نزديكى يا آبستن شدن او شود، يا نه. و اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن در حال عقد افضا شده بوده است، يعنى راه بول و حيض، و يا راه حيض و غائط او، يا هر سه يكى شده است، در اينكه بتواند عقد را بهم بزند اشكال است، و احتياط لازم آن است كه چنانچه عقد را بهم بزند طلاق نيز بدهد.
مسأله 2348 ـ اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او آلت مردى نداشته، يا بعد از عقد پيش از نزديكى، يا پس از آن آلت او بريده شود، يا مرضى دارد كه نمىتواند نزديكى نمايد، هر چند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى، يا پس از آن عارض شده باشد. در تمام اين موارد، بى طلاق مىتواند عقد را بهم بزند. و اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده است، يا اينكه پس از عقد ـ خواه بعد از نزديكى، يا قبل از آن ـ ديوانه شود، يا اينكه بفهمد كه او در هنگام عقد تخمهايش كشيده، يا كوبيده شده بوده است، يا اينكه در آن هنگام مرض خوره، يا برص، يا كورى داشته است، در تمام اين موارد احتياط واجب آن است كه زن عقد را بهم نزند، و اگر چنين كرد احتياط واجب آن است كه اگر بخواهند به زندگى زناشوئى ادامه دهند دوباره عقد كنند، و اگر بخواهند جدا شوند طلاق داده شود. و در صورتى كه شوهر نمىتواند نزديكى نمايد و زن بخواهد عقد را بهم بزند، لازم است كه اول رجوع به حاكم شرع، يا وكيل او نمايد، و حاكم شوهر را يك سال مهلت مىدهد، و چنانچه شوهر نتوانست با آن زن، يا زنى ديگر نزديكى كند، پس از آن زن مىتواند عقد را بهم بزند.
مسأله 2349 ـ اگر بواسطه آنكه مرد نمىتواند نزديكى كند، زن عقد را بهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر بواسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را بهم بزند، چنانچه مرد، با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست، و اگر نزديكى كرده باشد، بايد تمام مهر را بدهد.
مسأله 2350 ـ اگر زن يا مرد بهتر از آنچه هست به ديگرى معرفى شود تا به ازدواج با او رغبت نمايد ـ چه در ضمن عقد باشد، يا پيش از آن، در صورتى كه عقد بر اساس آن واقع شود ـ چنانچه پس از عقد اين امر بر طرف ديگر معلوم شود، او مىتواند عقد را بهم بزند، و تفصيل احكام اين مسأله در رساله «منهاج الصالحين» بيان شده است.
عدّهاى از زنها كه ازدواج با آنان حرام است
مسأله 2351 ـ ازدواج با زنهائى كه به انسان محرم هستند، مثل مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله، و دختر برادر، و دختر خواهر، و مادر زن، حرام است.
مسأله 2352 ـ اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادرِ مادر آن زن، و مادرِ پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مىشوند.
مسأله 2353 ـ اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مىشوند.
مسأله 2354 ـ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست ـ بنابر احتياط واجب ـ با دختر او ازدواج نكند.
مسأله 2355 ـ عمه و خاله انسان، و عمه و خاله پدر، و عمه و خاله پدرِ پدر، يا مادرِ پدر، و عمه و خاله مادر، و عمه و خاله مادرِ مادر، يا پدرِ مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله 2356 ـ پدر و جدّ شوهر هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پائين آيند، چه در موقع عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، با همسر او محرم هستند.
مسأله 2357 ـ اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد يا صيغه، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
مسأله 2358 ـ اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مىشود، طلاق رجعى دهد، در بين عدّه نمىتواند خواهر او را عقد نمايد، ولى در عدّه طلاق بائن مىتواند با خواهر او ازدواج نمايد، و در عدّه متعه احتياط واجب آن است كه ازدواج نكند.
مسأله 2359 ـ انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده، و برادر زاده، او ازدواج كند، ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن اجازه نمايد، اشكال ندارد.
مسأله 2360 ـ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده، يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت بدهد، عقد صحيح است، و اگر رضايت ندهد عقد آنان باطل است.
مسأله 2361 ـ اگر انسان با خاله، يا عمه خود قبل از عقد دختر او زنا كند، ديگر ـ بنابر احتياط واجب ـ نمىتواند با دختر او ازدواج نمايد.
مسأله 2362 ـ اگر با دختر عمّه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد، سپس بعد از نزديكى، يا قبل از آن با مادرش زنا كند، موجب جدائى آنها نمىشود.
مسأله 2363 ـ اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، احتياط مستحب آن است كه با دختر او ازدواج نكند.
مسأله 2364 ـ زن مسلمان نمىتواند به عقد كافر در آيد، چه دائم باشد چه موقت، چه كافر كتابى باشد چه غير كتابى، مرد مسلمان هم نمىتواند با زنهاى كافره غير اهل كتاب ازدواج كند، ولى صيغه كردن زنهايى كه يهودى يا نصرانى هستند مانعى ندارد، ـ و بنابر احتياط لازم ـ عقد دائمى با آنها ننمايد، و امّا زن مجوسيه ـ بنابر احتياط واجب ـ حتى بطور موقت نيز نبايد مسلمان با او ازدواج نمايد، و بعضى از فرق از قبيل نواصب كه خود را مسلمان مىدانند و در حكم كفّارند، مرد و زن مسلمان نمىتوانند با آنها به طور دائم، يا موقت ازدواج نمايند، و همچنين مرتد.
مسأله 2365 ـ اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند، آن زن ـ بنابر احتياط واجب ـ بر او حرام مىشود، و اگر در عدّه متعه يا طلاق بائن، يا عدّه وفات يا عدّه وطى شبهه باشد، بعداً مىتواند او را عقد نمايد، و معناى طلاق رجعى، و طلاق بائن، وعدّه متعه، و عدّه وفات، و عدّه وطى شبهه، در احكام طلاق گفته خواهد شد.
مسأله 2366 ـ اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند ـ بنابر احتياط واجب ـ نمىتواند پيش از آنكه او توبه كند با او ازدواج نمايد، ولى شخص ديگرى اگر بخواهد با آن زن پيش از توبه كردنش ازدواج كند اشكالى ندارد، مگر در صورتى كه آن زن مشهور به زنا باشد كه ـ بنابر احتياط واجب ـ ازدواج با او قبل از توبهاش جائز نيست، و همچنين است ازدواج با مرد مشهور به زنا قبل از آنكه توبه كند. و احتياط مستحب آن است كه اگر شخص بخواهد با زن زنا كار ازدواج كند، صبر نمايد تا آن زن حيض ببيند بعد او را به عقد خود در آورد، خواه خود با او زنا كرده باشد يا ديگرى.
مسأله 2367 ـ اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده، و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام ابدى مىشود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد، و اگر هر دو جاهل باشند به اصل عدّه، يا به حرمت ازدواج در آن، عقد باطل است، پس اگر نزديكى كرده باشند حرام ابدى است، و گرنه حرام نيست، و مىتوانند پس از پايان عدّه دوباره عقد كنند.
مسأله 2368 ـ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود، و بعداً هم نبايد او را براى خود عقد كند، و همچنين است ـ بنابر احتياط واجب ـ اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولى بعد از ازدواج با او نزديكى كرده باشد.
مسأله 2369 ـ زن شوهر دار اگر زنا كند، بر مرد زنا كننده ـ بنابر احتياط واجب ـ حرام ابدى مىشود، ولى بر شوهر خود حرام نمىشود، و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر، او را طلاق دهد، ولى بايد مهرش را بدهد.
مسأله 2370 ـ زنى را كه طلاق دادهاند، و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عدّه شوهر اول تمام بوده يا نه، به شكّ خود اعتنا نكند.
مسأله 2371 ـ مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده، بر لواط كننده ـ در صورتى كه بالغ بوده ـ حرام مىشود، هر چند كمتر از ختنه گاه داخل شود، و همچنين است ـ بنابر احتياط لازم ـ اگر لواط دهنده مرد باشد، و يا آنكه لواط كننده بالغ نباشد، ولى اگر گمان كند كه دخول شده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمىشوند، وهمچنين مادر و خواهر و دختر لواط كننده بر لواط دهنده حرام نيست.
مسأله 2372 ـ اگر با زنى ازدواج نمايد، و بعد از ازدواج با پدر يا برادر يا پسر او لواط كند ـ بنابر احتياط واجب ـ آن زن بر او حرام مىشود.
مسأله 2373 ـ اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است با زنى ازدواج نمايد، عقد او باطل است، هر چند آن زن در حال احرام نباشد، و چنانچه مىدانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر تا ابد نمىتواند آن زن را عقد كند.
مسأله 2374 ـ اگر زنى كه در حال احرام است با مردى ازدواج كند، عقد او باطل است هر چند مرد در حال احرام نباشد، و اگر زن مىدانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است، احتياط واجب آن است كه بعداً با آن مرد تا ابد ازدواج نكند.
مسأله 2375 ـ اگر مرد يا زن طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج و عمره مفرده است، بجا نياورند، استمتاع جنسى بر آنها حلال نمىشود تا طواف نساء را انجام دهد، ولى اگر ازدواج كند چنانچه با حلق يا تقصير از احرام خارج شده باشد، ازدواجش صحيح است، هر چند طواف نساء انجام نداده باشد.
مسأله 2376 ـ اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند، حرام است پيش از آنكه نُه سال دختر تمام شود با او نزديكى كند، ولى اگر نزديكى بكند، بعد از بلوغ دختر نزديكى با او حرام نيست اگر چه افضاء نموده باشد (معناى افضاء در مسأله (2348) گذشت) ولى در صورت افضاء بايد ديه او را بدهد، كه ديه كشتن يك انسان است، و هميشه بايد مخارج زندگى او را بدهد حتى پس از طلاق، بلكه ـ بنابر احتياط واجب ـ حتى اگر آن دختر پس از طلاق با ديگرى ازدواج نمايد.
مسأله 2377 ـ زنى را كه سه مرتبه طلاق دادهاند كه در ميان آنها دو بار رجوع يا عقد شده است، بر شوهرش حرام مىشود، ولى اگر با شرائطى كه در احكام طلاق گفته مىشود با مرد ديگرى از دواج كند، بعد از مرگ يا طلاق شوهر دوم، و گذشتن مقدار عدّه او، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.
احكام عقد دائم
مسأله 2378 ـ زنى كه عقد دائم شده، حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، هر چند با حقّ شوهر هم منافات نداشته باشد، مگر اينكه ضرورتى ايجاب كند يا ماندن در خانه براى او حرجى باشد، يا مسكن مناسب او نباشد، و بايد خود را براى لذتهاى جنسى كه حقّ همسر است هر وقت كه او مىخواهد تسليم نمايد، و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند. و تهيه غذا و لباس، و منزل زن و تهيه احتياجاتش بر شوهر واجب است، و اگر تهيه نكند چه توانائى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است. و همچنين از حقوق زن است كه مرد او را مورد اذيت و آزار قرار ندهد، و با او بدون و جه شرعى تندى و خشونت نكند.
مسأله 2379 ـ اگر زن به و ظائف زناشوئى خود در برابر شوهر هيچ عمل نكند، حقّ غذا و لباس و منزل بر او ندارد، هر چند نزد او بماند، و اگر گاهى از تسليم در برابر خواستههاى جنسى مشروع او سرباز زند ـ بنابر احتياط واجب ـ نفقهاش ساقط نمىشود، و امّا مهر او با عدم تمكين به هيچ وجه ساقط نمىشود.
مسأله 2380 ـ مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
مسأله 2381 ـ مخارج زن در سفر اگر بيشتر از مخارج او در وطن باشد، چنانچه با اذن شوهر سفر رفته باشد بر عهده شوهر است، ولى پول ماشين، و يا هواپيما و مانند اينها و بقيه مخارجى كه سفر كردن او متوقف بر آنهاست، بر خودش مىباشد، ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را هم بدهد، و همچنين اگر سفر ضرورى از نظر شئون زندگى باشد، مانند سفر براى معالجه.
مسأله 2382 ـ زنى كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمىدهد، مىتواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد و نتواند به حاكم شرع شكايت برد، و با كار كردن بخواهد مخارج خود را تهيه كند در موقعى كه مشغول تهيه مخارج است، اطاعت شوهر بر او واجب نيست.
مسأله 2383 ـ مرد اگر مثلاً دو زن دائمى داشته باشد، و نزد يكى از آنها يك شب بماند، واجب است نزد ديگرى نيز يك شب در ضمن چهار شب بماند، و در غير اين صورت، ماندن نزد زن واجب نيست، بلى لازم است او را بطور كلى متاركه ننمايد، و اولى و احوط اين است كه مرد در هر چهار شب يك شب نزد زن دائمى خود بماند.
مسأله 2384 ـ شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه با زن جوان خود نزديكى را ترك كند مگر آنكه نزديكى براى او ضرر يا مشقت زياد داشته باشد، يا آنكه زن خود راضى به ترك آن باشد، و يا آنكه در ضمن عقد ازدواج ترك آن را بر زن شرط كرده باشد، و در اين حكم ـ بنابر احتياط واجب ـ فرقى نيست ميان اينكه شوهر حاضر باشد يا مسافر، پس ـ بنابر احتياط واجب ـ جايز نيست سفر غير لازم را بدون عذر و بدون رضايت همسر بيش از چهار ماه ادامه دهد.
مسأله 2385 ـ اگر در عقد دائم مهر را معيّن نكنند، عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى كه مثل او هستند بدهد. و امّا در متعه چنانچه مهر را معيّن نكنند، هر چند از روى جهل يا غفلت يا فراموشى باشد، عقد باطل مىشود.
مسأله 2386 ـ اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدت معيّن نكرده باشند، زن مىتواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانائى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد، ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمىتواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.
متعه (ازدواج موقت)
مسأله 2387 ـ ازدواج موقت اگر چه براى لذت بردن هم نباشد، صحيح است، ولى نمىشود زن شرط كند كه مرد از او هيچ لذت جنسى نبرد.
مسأله 2388 ـ احتياط واجب آن است كه شوهر بيش از چهار ماه با همسر موقت خود اگر جوان باشد نزديكى را ترك نكند.
مسأله 2389 ـ زنى كه متعه مىشود، اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است، و شوهر فقط مىتواند لذتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مىتواند با او نزديكى نمايد، و همچنين است حكم در عقد دائم.
مسأله 2390 ـ زنى كه متعه شده است اگر چه آبستن شود حقّ خرجى ندارد.
مسأله 2391 ـ زنى كه متعه شده است حقّ همخوابى ندارد، و از شوهر ارث نمىبرد، و شوهر هم از او ارث نمىبرد، و چنانچه ارث بردن را ـ از يك طرف يا از هر دو طرف ـ شرط كرده باشند، صحت اين شرط محل اشكال است، ولى مراعات احتياط ترك نشود.
مسأله 2392 ـ زنى كه متعه شده است اگر چه نداند كه حقّ خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است، و براى آنكه نمىدانسته است، حقّى بر شوهر ندارد.
مسأله 2393 ـ زنى كه متعه شده است مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر بواسطه بيرون رفتن، حقّ شوهر از بين مىرود، بيرون رفتن او حرام است، ـ و بنابر احتياط مستحب ـ در صورتى كه حقّ شوهر از بين نرود، بدون اجازه او از خانه بيرون نرود.
مسأله 2394 ـ اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معيّن او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد، يا به غير از مدت، يا مبلغى كه معيّن شده او را عقد كند، وقتى آن زن فهميد، اگر اجازه نمايد آن عقد صحيح، و گرنه باطل است.
مسأله 2395 ـ اگر براى محرم شدن ـ مثلاً ـ پدر يا جدّ پدرى، دختر يا پسر نابالغ خود را براى مدت كوتاهى به عقد كسى در آورد، در صورتى كه بر آن مفسدهاى بار نشود، عقد صحيح است، ولى اگر در مدت ازدواج پسر، بطور كلى قابليت تلذذ نداشته باشد، يا دختر بطور كلى قابل تلذذ از او نباشد، صحت عقد محل اشكال است.
مسأله 2396 ـ اگر پدر يا جدّ پدرى، طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمىداند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد، در صورتى كه مدت زوجيّت قابل باشد كه از معقوده استمتاع شود، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مىشود، و چنانچه بعداً معلوم شود كه در موقع عقد، آن دختر زنده نبوده، عقد باطل است، و كسانى كه بواسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند.
مسأله 2397 ـ اگر مرد مدت ازدواج زن را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده بايد تمام مهرى را كه قرار گذاشته است به او بدهد، و اگر نزديكى نكرده واجب است نصف مهر را بدهد.
مسأله 2398 ـ مرد مىتواند زنى را كه متعه او بوده و هنوز عدّهاش تمام نشده است، به عقد دائم خود در آورد، يا اينكه دوباره متعه نمايد، ولى اگر هنوز مدت ازدواج موقت تمام نشده است و عقد دائم كند، عقد باطل است، مگر اينكه مدت باقيمانده را به او ببخشد، سپس عقد كند.