احکام نکاح
ازدواج و زناشويي
به واسطه عقد ازدواج، زن به
مرد حلال ميشود و آن بردو قسم
است: دائم و غيردائم. عقد دائم آن
است كه مدت زناشويي در آن معين
نشود و زني را كه به اين قسم عقد
ميكنند زوجه دائمه ميگويند. و
عقد غيردائم آن است كه مدت
زناشويي در آن معين شود، مثلاً زن
را به مدت يك ساعت يا يك روز يا
يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد
نمايند و زني را كه به اين قسم
عقد كنند متعه و صيغه مينامند.
احكام عقد
مسأله 2372.
در
زناشويي ـ چه دائم و چه غيردائم ـ
بايد صيغه خوانده شود و تنها
راضيبودن زن و مرد كافي نيست و
صيغه عقد را يا خود زن و مرد
ميخوانند، يا ديگري را وكيل
ميكنند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله 2373.
وكيل
لازم نيست مرد باشد، زن هم
ميتواند براي خواندن صيغه عقد از
طرف ديگري وكيل شود.
مسأله 2374.
زن و مرد
تا يقين نكنند كه وكيل آنان صيغه
را خوانده است نميتوانند به
يكديگر نگاه محرمانه نمايند. و
گمان به اين كه وكيل صيغه را
خوانده است كفايت نميكند. ولي
اگر وكيل بگويد صيغه را خواندهام
كافي است.
مسأله 2375.
اگر زني،
كسي را وكيل كند كه مثلاً ده روزه
او را به عقد مردي درآورد و
ابتداي ده روز را معين نكند، آن
وكيل ميتواند هر وقت كه بخواهد
او را ده روزه به عقد آن مرد
درآورد ولي اگر معلوم باشد كه زن،
روز يا ساعت معيني را قصد كرده،
بايد صيغه را مطابق قصد او
بخواند.
مسأله 2376.
يك نفر
ميتواند براي خواندن صيغه عقد
دائم يا غير دائم از طرف زن و
مرد، وكيل شود. و نيز مرد
ميتواند از طرف زن وكيل شود و او
را براي خود به طور دائم يا
غيردائم عقد كند. و هم چنين زن
ميتواند از طرف مرد وكيل شود كه
خود را به عقد او درآورد. ولي
احتياط مستحب آن است كه عقد را دو
نفر بخوانند.
دستور خواندن عقد دائم
مسأله 2377.
اگر صيغة
دائم را خود زن و مرد بخوانند و
اول زن بگويد:
زَوَّجْتُكَ نَفْسي عَلي
الصِّدَاقِ الْمَعْلوُم
خود را زن تو نمودم به مهري كه
معين شده،
پس از آن بدون فاصله مرد
بگويد:
قَبِلْتُ التَّزْويجَ
قبول كردم ازدواج را
عقد صحيح است و اگر ديگري را
وكيل كنند كه از طرف آنان صيغه
عقد را بخواند چنان چه مثلاً اسم
مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و
وكيل زن بگويد:
زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتي
فَاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ
عَلي الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ،
پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد:
قَبِلْتُ التَّزْويجَ
لِمُوَكِّلي اَحْمَدَ عَلي
الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ
صحيح ميباشد. و بهتر آن است
لفظي كه مرد ميگويد با لفظي كه
زن ميگويد مطابق باشد، مثلاً اگر
زن «زَوَّجْتُ» ميگويد مرد هم
«قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ» بگويد.
دستور خواندن عقد غير دائم
مسأله 2378.
اگر خود
زن و مرد بخواهند صيغه عقد
غيردائم را بخوانند بعد از آن كه
مدت و مهر را معين كردند، چنان چه
زن بگويد:
زَوَّجْتُكَ نَفْسي في
الْمُدَّةِ الْمَعْلوُمَةِ عَلَي
الْمَهْرِ الْمَعْلومِ
بعد بدون فاصله مرد
بگويد:«قَبِلْتُ» صحيح است. و اگر
ديگري را وكيل كنند و اول، وكيل
زن به وكيل مرد بگويد:
مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتِي
مُوَكِّلَكَ فِي الْمُدَّةِ
الْمَعْلوُمَةِ عَلَي الْمَهْرِ
الْمَعْلومِ
پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد:
قَبِلْتُ لِمُوَكِّلِي
هَكَذا
صحيح ميباشد.
شرايط عقد
مسأله 2379.
عقد
ازدواج چند شرط دارد:
اول ـ آن كه به عربي صحيح
خوانده شود و اگر خود مرد و زن
نتوانند صيغه را به عربي صحيح
بخوانند بهتر بلكه احوط آن است كه
كسي را كه ميتواند به عربي صحيح
بخواند وكيل كنند، لكن لازم نيست.
و خودشان هم ميتوانند به غير
عربي بخوانند، اما بايد لفظي
بگويند كه معني زوجت و قبلت را
بفهماند.
دوم ـ مرد و زن يا وكيل آنان
كه صيغه را ميخوانند، قصد انشاء
داشته باشند يعني اگر خود مرد و
زن صيغه را ميخوانند زن بگفتن
«زَوَّجْتُكَ نَفْسِي» قصدش اين
باشد كه خود را زن او قرار دهد و
مرد بگفتن «قَبِلْتُ
التَّزْوِيجَ» زن بودن او را براي
خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و
وكيل زن صيغه را ميخوانند، به
گفتن «زَوَّجْتُ«الخ» وَقَبِلْتُ»
قصدشان اين باشد كه مرد و زني كه
آنان را وكيل كردهاند زن و شوهر
شوند.
سوم ـ كسي كه صيغه را ميخواند
عاقل و بنابر احتياط لازم بالغ
باشد چه براي خودش بخواند، يا از
طرف ديگري وكيل شده باشد.
چهارم ـ اگر وكيل زن و شوهر يا
ولي آنان صيغه را ميخوانند، در
عقد، زن و شوهر را معين كنند،
مثلاً اسم آنان را ببرند يا به
آنان اشاره نمايند. پس كسي كه چند
دختر دارد، اگر به مردي بگويد:
زَوَّجْتُكَ اِحْدي بَنَاتي
يعني: زن تو نمودم يكي از
دخترانم را و او بگويد «قَبِلْتُ»
يعني: قبول كردم چون در موقع عقد،
دختر را معين نكردهاند عقد باطل
است.
پنجم ـ زن و مرد به ازدواج
راضي باشند، ولي اگر زن ظاهراً با
كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً
راضي است عقد صحيح است.
مسأله 2380.
اگر در
عقد يك حرف غلط خوانده شود كه
معناي آن را عوض كند عقد باطل
است.
مسأله 2381.
كسي كه
دستور زبان عربي را نميداند، اگر
قرائتش صحيح باشد و معناي هر كلمه
از عقد را جداگانه بداند، و از هر
لفظي معناي آن را قصد نمايد
ميتواند عقد بخواند.
مسأله 2382.
اگر زني
را براي مردي بدون اجازه آنان عقد
كنند، و بعداً زن و مرد بگويند:
به آن عقد راضي هستيم، عقد صحيح
است.
مسأله 2383.
اگر زن و
مرد يا يكي از آن دو را به ازدواج
مجبور نمايند، و بعد از خواندن
عقد راضي شوند و بگويند: به آن
عقد راضي هستيم، اگر عقد با قصد
خوانده شده باشد، لازم نيست
دوباره بخوانند، اگر چه بهتر است.
مسأله 2384.
پدر و جد
پدري ميتوانند براي فرزند
نابالغ، يا ديوانه خود كه به حال
ديوانگي بالغ شده است همسر انتخاب
كند، و بعد از آن كه آن طفل بالغ
شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر
ازدواجي كه براي او كردهاند،
مفسدهاي نداشته، نميتواند آن را
به هم بزند و اگر مفسدهاي داشته،
ميتواند آن را به هم بزند
مسأله 2385.
دختري كه
به حد بلوغ رسيده و رشيده است ـ
يعني: مصلحت خود را تشخيص ميدهد
ـ اگر بخواهد شوهر كند، چنان چه
باكره باشد، بنابر احتياط بايد از
پدر يا جد پدري خود اجازه بگيرد،
اجازه مادر و برادر لازم نيست.
مسأله 2386.
اگر پدر
و جد پدري غايب باشند، و اجازه
گرفتن از آنان ممكن نباشد، و حاجت
به تزويج باشد يا دختر باكره
نباشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.
مسأله 2387.
اگر پدر،
يا جد پدري براي پسر نابالغ خود
زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ
شدن خرج آن زن را بدهد. و هم چنين
پيش از بلوغ با قابليت پسر براي
استمتاع از او، و تمكين زوجه،
بايد از مال پسر نفقه او داده
شود.
مسأله 2388.
اگر پدر
يا جد پدري براي پسر نابالغ خود
زن بگيرد، چنان چه پسر در موقع
عقد مالي داشته، مديون مهر زن
است. و اگر در موقع عقد مالي
نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن
را بدهند.
عيبهايي كه به واسطه آنها
ميشود عقد را به هم زد
مسأله 2389.
اگر مرد
بعد از عقد بفهمد كه زن يكي از
اين هفت عيب را دارد ميتواند عقد
را به هم بزند، به شرط آن كه
معلوم شود كه عيب پيش از عقد
بوده:
اول ـ ديوانگي.
دوم ـ مرض خوره.
سوم ـ مرض برص «پيسي».
چهارم ـ كوري.
پنجم ـ زمينگير بودن.
ششم ـ آن كه افضا شده باشد
يعني: راه بول و حيض يا راه حيض و
غايط او يكي شده باشد.
هفتم ـ آن كه گوشت، يا
استخواني در فرج او باشد كه مانع
از نزديكي شود.
مسأله 2390.
اگر زن
بعد از عقد بفهمد كه شوهر او
ديوانه بوده است، يا بعد از عقد
ديوانه شود، يا بفهمد كه آلت مردي
ندارد، يا مرضي دارد كه نميتواند
وطي و نزديكي نمايد، يا اين دو
عيب بعد از عقد و پيش از وطي پيدا
شود، يا بفهمد تخمهاي او را پيش
از عقد كشيده اند و امر را بر او
مشتبه كرده باشند، ميتواند عقد
را به هم بزند، ولي در صورتي كه
مرد نميتواند نزديكي نمايد زن
اگر بخواهد فسخ نمايد، بايد به
حاكم شرعي رجوع نمايد تا حاكم شرع
تا يك سال بر مرد مهلت دهد چنان
چه نتوانست با آن زن يا زني ديگر
نزديكي كند، پس از آن ميتواند
عقد را به هم بزند.
مسأله 2391.
اگر مرد
يا زن به واسطه يكي از عيبهايي
كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد
را به هم بزند، بايد بدون طلاق از
هم جدا شوند.
مسأله 2392.
اگر به
واسطه آن كه مرد نميتواند وطي و
نزديكي كند، زن عقد را به هم
بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد.
ولي اگر به واسطه يكي از عيبهاي
ديگري كه گفته شد مرد، يا زن عقد
را به هم بزند، چنان چه مرد با زن
نزديكي نكرده باشد، چيزي بر او
نيست. و اگر نزديكي كرده، بايد
تمام مهر را بدهد.
زناني كه ازدواج با آنان
حرام است
مسأله 2393.
ازدواج
با زنهايي كه با انسان محرم
هستند مثل مادر و خواهر و دختر و
عمه و خاله و دختر برادر و دختر
خواهر و مادر زن حرام است.
مسأله 2394.
اگر كسي
زني را براي خود عقد نمايد، اگرچه
با او نزديكي نكند، مادر و مادر
مادر آن زن، و مادر پدر او هر چه
بالا روند به آن مرد محرم
ميشوند.
مسأله 2395.
اگر زني
را عقد كند و با او نزديكي نمايد،
دختر و نوه دختري و پسري آن زن هر
چه پايين روند، چه در وقت عقد
باشند يا بعداً به دنيا بيايند به
آن مرد محرم ميشوند.
مسأله 2396.
اگر با
زني كه براي خود عقد كرده نزديكي
نكرده باشد، تا وقتي كه آن زن در
عقد اوست نميتواند با دختر او
ازدواج كند.
مسأله 2397.
عمه و
خاله خود شخص و عمه و خاله پدر، و
عمه و خاله پدر پدر و عمه و خاله
مادر و عمه و خاله مادر مادر،
هرچه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله 2398.
پدر و جد
شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و
نوه پسري و دختري او هرچه پايين
آيند، چه در موقع عقد باشند، يا
بعداً به دنيا بيايند، به زن او
محرم هستند.
مسأله 2399.
اگر زني
را براي خود عقد كند، خواه دائمه
باشد، يا غير دائمه تا وقتي كه آن
زن در عقد اوست نميتواند با
خواهر آن زن ازدواج نمايد.
مسأله 2400.
اگر زن
خود را به ترتيبي كه در كتاب طلاق
گفته ميشود طلاق رجعي دهد، در
بين عده نميتواند خواهر او را
عقد نمايد. و اگر زني را متعه
كرده باشد و مدت او را بخشيده يا
تمام شده باشد، در عده او بنابر
احتياط لازم نبايد خواهر او را
بگيرد، بلكه در عده طلاق بائن هم
كه بعداً بيان ميشود، احتياط
مستحب آن است كه از ازدواج با
خواهر او خودداري نمايد.
مسأله 2401.
انسان
نميتواند بدون اجازه زن خود با
خواهر زاده و برادرزاده او ازدواج
كند، ولي اگر بدون اجازه زنش آنان
را عقد نمايد، و بعداً زن بگويد
به آن عقد راضي هستم، اشكال
ندارد. لكن احتياط مستحب مؤكد آن
است كه دوباره او را عقد نمايد.
مسأله 2402.
اگر زن
بفهمد شوهرش برادرزاده يا
خواهرزاده او را عقد كرده و حرفي
نزند، چنان چه بعداً رضايت ندهد
عقد آنان باطل است.
مسأله 2403.
اگر
انسان پيش از آن كه دختر خاله خود
را بگيرد با مادر او زنا كند،
ديگر نميتواند با او ازدواج
نمايد. و بنابر احتياط واجب دختر
عمه نيز همين حكم را دارد.
مسأله 2404.
اگر با
دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج
نمايد، و پيش از آن كه با آنان
نزديكي كند با مادرشان زنا نمايد،
احتياط واجب آن است كه از ايشان
جدا شود.
مسأله 2405.
اگر با
زني غير از عمه و خاله خود زنا
كند، احتياط واجب آن است كه با
دختر او ازدواج نكند، ولي اگر زني
را عقد نمايد و با او نزديكي كند،
و بعد با مادر او زنا كند آن زن
بر او حرام نميشود، و اما اگر
بعد از عقد و پيش از آن كه با او
نزديكي كند، با مادر او زنا
نمايد، احتياط واجب آن است كه آن
زن را طلاق دهد و ديگر هم او را
نگيرد.
مسأله 2406.
زن
مسلمان نميتواند به عقد كافر در
آيد، مرد مسلمان هم نميتواند با
زن كافره غير اهل كتاب ازدواج
نمايد، ولي متعه كردن زن اهل كتاب
مانند يهود و نصاري مانعي ندارد،
بلكه جواز ازدواج آنان به طور
دائم نيز خالي از قوت نيست، ولي
در صورت تمكن از ازدواج با مسلمه
كراهت شديده دارد، بلكه در اين
صورت احتياط ترك نشود.
مسأله 2407.
اگر با
زني كه در عده طلاق رجعي است، زنا
كند آن زن بر او بنابر احتياط
واجب حرام ميشود. و اگر با زني
كه در عده متعه، يا طلاق باين، يا
عده وفات است زنا كند، بعداً
ميتواند او را عقد نمايد، اگرچه
احتياط مستحب آن است كه با او
ازدواج نكند. و معناي طلاق رجعي و
طلاق باين و عده متعه و عده وفات
در احكام طلاق گفته خواهد شد.
مسأله 2408.
اگر با
زن بيشوهري كه در عده نيست زنا
كند، بعداً ميتواند آن زن را
براي خود عقد نمايد. ولي احتياط
مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن
حيض ببيند بعد او را عقد نمايد. و
هم چنين است اگر ديگري بخواهد آن
زن را عقد كند.
مسأله 2409.
اگر زني
را كه در عده ديگري است براي خود
عقد كند، چنان چه مرد و زن، يا
يكي از آنان بدانند كه عده زن
تمام نشده، و بدانند عقد كردن زن
در عده حرام است، آن زن بر او
حرام ميشود، اگر چه مرد بعد از
عقد با آن زن نزديكي نكرده باشد.
مسأله 2410.
اگر زني
را براي خود عقد كند، و بعد معلوم
شود كه در عده بوده، در صورتي كه
با او نزديكي كرده باشد، آن زن بر
او حرام ميشود، اگر چه هيچ كدام
نميدانستهاند كه زن در عده است،
و نميدانستهاند عقد كردن زن در
عده حرام است.
مسأله 2411.
اگر
انسان بداند زني شوهر دارد و با
او ازدواج كند، چه با او نزديكي
كرده باشد يا نه، واجب است فوراً
از او جدا شود، و بعداً هم او را
براي خود عقد نكند. و چنان چه
نداند كه شوهر دارد و با او
ازدواج كند، پس اگر دخول واقع شود
آن زن بر او حرام ابدي ميشود، و
اگر پيش از دخول متوجه شد، واجب
است از او جدا شود، ولي بعداً
ميتواند او را براي خود عقد كند.
مسأله 2412.
زن
شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود
حرام نميشود، و چنان چه توبه
نكند و بر عمل خود باقي باشد، اگر
مشهور به زانيه بودن شود، احتياط
لازم آن است كه شوهر، او را طلاق
دهد، و تا توبه نكند او را نگيرد،
ولي بايد مهرش را بدهد.
مسأله 2413.
زني را
كه طلاق دادهاند و زني كه متعه
بوده و شوهرش مدت او را بخشيده،
يا مدتش تمام شده، چنان چه بعد از
مدتي شوهر كند و بعد شك كند كه
موقع عقد شوهر دوم، عده شوهر اول
تمام بوده، يا از راه غفلت يا
معصيت در عده، شوهر كرده، بايد به
شك خود اعتنا نكند.
مسأله 2414.
مادر و
خواهر و دختر پسري كه لواط داده،
بر لواط كننده در صورتي كه بالغ
بوده حرام است، ولي اگر گمان كند
كه دخول شده، يا شك كند كه دخول
شده يا نه، بر او حرام نميشود.
مسأله 2415.
اگر با
مادر يا خواهر يا دختر كسي ازدواج
نمايد، و بعد از ازدواج و دخول به
زوجه، با آن كس لواط كند، آنان بر
او حرام نميشوند. و اگر بعد از
عقد و پيش از دخول لواط كند،
بنابر احتياط واجب آن زن بر او
حرام ميشود.
مسأله 2416.
اگر كسي
در حال احرام كه يكي از كارهاي حج
است، با زني ازدواج نمايد، عقد او
باطل است. و چنان چه ميدانسته كه
زن گرفتن بر او حرام است، ديگر
نميتواند آن زن را براي خود عقد
كند.
مسأله 2417.
اگر زني
كه در حال احرام است با مردي كه
در حال احرام نيست ازدواج كند،
عقد او باطل است. و اگر زن
ميدانسته كه ازدواج كردن در حال
احرام حرام است، بايد بعداً با آن
مرد ازدواج نكند.
مسأله 2418.
اگر مرد
طواف نساء را كه يكي از كارهاي حج
است به جا نياورد، زنش كه به
واسطه احرام بر او حرام شده بود،
حلال نميشود. و نيز اگر زن طواف
نساء نكند، شوهرش كه به واسطه
احرام بر او حرام شده بود، حلال
نميشود. ولي اگر بعداً طواف نساء
را انجام دهند به يكديگر حلال
ميشوند.
مسأله 2419.
اگر كسي
دختر نابالغي را براي خود عقد
كند، نبايد پيش از آن كه نه سال
دختر تمام شود، با او نزديكي و
دخول كرد، و اگر پيش از آن كه نه
سالش تمام شود با او نزديكي كرد،
ظاهر اين است كه موجب حرمت نزديكي
با او بعد از نه سال نميشود، اگر
چه احتياط اين است كه تا آخر عمر
خصوصاً اگر افضا نموده باشد، از
دخول به او با رضايت او خودداري
نمايد و الا او را طلاق دهد.
مسأله 2420.
زني كه
شوهرش او را سه مرتبه طلاق داده
بر شوهرش حرام ميشود، ولي اگر با
شرايطي كه در كتاب طلاق گفته
ميشود با مرد ديگري ازدواج كند،
بعد از مرگ يا طلاق شوهر دوم و
گذشتن مقدار عده او، شوهر اول
ميتواند دوباره او را براي خود
عقد نمايد.
احكام عقد دائم
مسأله 2421.
زني كه
عقد دائم شده نبايد بدون اجازه
شوهر از خانه بيرون رود، و بايد
خود را براي هر لذتي كه او
ميخواهد تسليم نمايد، و بدون عذر
شرعي از نزديكي كردن او جلوگيري
نكند، و اگر در اينها از شوهر
اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و
منزل او بر شوهر واجب است، و اگر
تهيه نكند چه توانايي داشته باشد،
يا نداشته باشد مديون زن است.
مسأله 2422.
اگر زن
در كارهايي كه در مسأله پيش گفته
شد اطاعت شوهر را نكند، گناهكار
است و حق غذا و لباس و منزل و
همخوابي ندارد، ولي مهر او از
بين نميرود.
مسأله 2423.
مرد حق
ندارد زن خود را به خدمت خانه
مجبور كند.
مسأله 2424.
مخارج
سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن
باشد با شوهر نيست، ولي اگر شوهر
مايل باشد كه زن را سفر ببرد،
بايد خرج سفر او را بدهد.
مسأله 2425.
زني كه
از شوهر اطاعت ميكند و شوهر خرج
او را نميدهد، اگر ممكن است
ميتواند خرج خود را بدون اجازه
از مال او بردارد، و اگر ممكن
نيست، چنان چه ناچار باشد كه معاش
خود را تهيه كند، اگر نميتواند
با اطاعت شوهر تهيه معاش كند، در
موقعي كه مشغول تهيه معاش است،
اطاعت از شوهر بر او واجب نيست.
ولي احتياط آن است كه از حاكم
شرعي هم اذن بگيرد.
مسأله 2426.
اگر مرد
بيش از يك زن دائمي داشته باشد و
نزد يكي از آنها يك شب بماند،
بايد نزد ديگران نيز هر چهار شب
يك شب بماند، بلكه اگر يك زن
داشته باشد نيز بنابر احتياط.
مسأله 2427.
شوهر
نميتواند بيش از چهار ماه نزديكي
با عيال جوان خود را ترك كند،
بلكه بنابر احتياط بيش از اين مدت
نزديكي با عيال پير خود را نيز
ترك نكند.
مسأله 2428.
اگر در
عقد دائم، مهر را معين نكنند، عقد
صحيح است. و چنان چه مرد با زن
نزديكي كند، بايد مهر او را مطابق
مهر زناني كه مثل او هستند بدهد.
مسأله 2429.
اگر موقع
خواندن عقد دائم براي دادن مهر
مدتي معين نكرده باشند، زن
ميتواند پيش از گرفتن مهر از
نزديكي كردن شوهر جلوگيري كند، چه
شوهر توانايي دادن مهر را داشته
باشد. چه نداشته باشد. ولي اگر
پيش از گرفتن مهر به نزديكي راضي
شود، و شوهر با او نزديكي كند،
ديگر نميتواند بدون عذر شرعي از
نزديكي شوهر جلوگيري نمايد.
متعه يا عقد غير دائم
مسأله 2430.
متعه
كردن زن اگر چه براي لذت بردن هم
نباشد صحيح است.
مسأله 2431.
واجب است
كه شوهر بيش از چهار ماه نزديكي
با متعه خود را اگر جوان باشد ترك
نكند. و بنابر احتياط بيش از اين
مدت، نزديكي با متعه پير خود را
نيز ترك نكند.
مسأله 2432.
زني كه
متعه ميشود، اگر در عقد شرط كند
كه شوهر با او نزديكي نكند، عقد و
شرط او صحيح است، و شوهر فقط
ميتواند لذتهاي ديگر از او
ببرد، ولي اگر بعداً به نزديكي
راضي شود، شوهر ميتواند با او
نزديكي نمايد.
مسأله 2433.
زني كه
متعه شده، اگر چه آبستن شود حق
خرجي ندارد.
مسأله 2434.
زني كه
متعه شده، حق همخوابي ندارد، و
از شوهر ارث نميبرد، و شوهر هم
از او ارث نميبرد.
مسأله 2435.
زني كه
متعه شده اگر نداند كه حق خرجي و
همخوابي ندارد عقد او صحيح است،
و براي آن كه نميدانسته، حقي به
شوهر پيدا نميكند.
مسأله 2436.
زني كه
متعه شده ميتواند بدون اجازه
شوهر از خانه بيرون برود. ولي اگر
به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از
بين ميرود، بيرون رفتن او حرام
است.
مسأله 2437.
اگر زني
مردي را وكيل كند، كه به مدت و
مبلغ معين او را براي خود متعه
نمايد، چنان چه مرد او را به عقد
دائم خود در آورد، يا به غير از
مدت يا مبلغي كه معين شده او را
متعه كند، وقتي كه آن زن فهميد،
اگر بگويد راضي هستم عقد صحيح
وگرنه باطل است.
مسأله 2438.
اگر پدر
يا جد پدري براي محرم شدن، يك
ساعت يا دو ساعت زني را به عقد
پسر نابالغ خود درآورد كافي است.
و نيز ميتواند دختر نابالغ خود
را براي محرم شدن، به عقد كسي در
آورد، ولي بايد آن عقد براي دختر
مفسده نداشته باشد.
مسأله 2439.
اگر پدر
يا جد پدري، طفل خود را كه در محل
ديگري است و نميداند زنده است يا
مرده، براي محرم شدن به عقد كسي
در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن
حاصل ميشود، و چنان چه بعداً
معلوم شود كه در موقع عقد، آن
دختر زنده نبوده، عقد باطل است، و
كساني كه به واسطه عقد ظاهراً
محرم شده بودند نامحرمند.
مسأله 2440.
اگر مرد
مدت متعه زن را ببخشد، چنان چه با
او نزديكي كرده، بايد تمام چيزي
را كه قرار گذاشته به او بدهد و
اگر نزديكي نكرده، بايد نصف آن را
بدهد.
مسأله 2441.
مرد
ميتواند زني را كه متعه او بوده
و هنوز عده اش تمام نشده، به عقد
دائم خود در آورد.
احكام نگاه كردن
مسأله 2442.
نگاه
كردن به بدن زن نامحرم و دختري كه
نه سالش تمام نشده، ولي خوب و بد
را ميفهمد، و نگاه كردن به او
عادتاً امكان تهييج و تحريك شهوت
دارد، و هم چنين نگاه كردن به موي
آنان چه با قصد لذت و چه بدون آن
حرام است. و نگاه كردن به صورت و
دست آنان اگر به قصد لذت باشد
حرام است، و بدون قصد لذت هم
بنابر احتياط ترك لازم است. و نيز
نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم
حرام ميباشد.
مسأله 2443.
اگر
انسان بدون قصد لذت به صورت و دست
زنان كفار و جاهايي از بدنشان در
صورتي كه نترسد كه به حرام بيفتد،
اشكال ندارد.
مسأله 2444.
زن بايد
بدن و موي خود را از مرد نامحرم
بپوشاند، بلكه احتياط واجب آن است
كه از پسري هم كه بالغ نشده، ولي
خوب و بد را ميفهمد و از نگاه
كردن تحريك و تهييج شهوت او
عادتاً ممكن باشد، بدن و موي خود
را بپوشاند.
مسأله 2445.
نگاه
كردن به عورت ديگري حتي به عورت
بچه مميزي كه خوب و بد را ميفهمد
حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا
در آينه يا آب صاف و مانند اينها
باشد. ولي زن و شوهر ميتوانند به
تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
مسأله 2446.
مرد و
زني كه با يكديگر محرمند، اگر قصد
لذت نداشته باشند ميتوانند غير
از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه
كنند. اگر چه احتياط اين است كه
به ما بين ناف و زانوها نگاه
نكنند.
مسأله 2447.
مرد
نبايد باقصد لذت به بدن مرد ديگر
نگاه كند، و نگاه كردن زن هم به
بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.
مسأله 2448.
مرد
نبايد عكس زن نا محرم را بيندازد،
و اگر زن نا محرمي را بشناسد،
نبايد به عكس او خصوصاً در مواردي
كه معرض هتك و فساد باشد نگاه
كند.
مسأله 2449.
اگر در
حال نا چاري زن بخواهد زن ديگر،
يا مردي غير از شوهر خود را تنقيه
كند، يا عورت او را آب بكشد، بايد
چيزي در دست كند كه دست او به
عورت آن مرد يا زن نرسد، و هم
چنين است اگر مرد بخواهد در حال
ناچاري مرد ديگر، يا زني غير زن
خود را تنقيه كند، يا عورت او را
آب بكشد.
مسأله 2450.
اگر مرد
براي معالجه زن نا محرم ناچار
باشد كه او را نگاه كند، و دست به
بدن او بزند اشكال ندارد. ولي اگر
با نگاه كردن بتواند معالجه كند،
نبايد دست به بدن او بزند، و اگر
بادست زدن بتواند معالجه كند
نبايد او را نگاه كند.
مسأله 2451.
اگر
انسان براي معالجه كسي ناچار شود
كه به عورت او نگاه كند، اشكال
ندارد.