ما بحث امتحان را صرفا آغاز کردیم و نکات زیادی پیرامون این مفهوم قابل گفتگو هست
که به همه آنها نمیرسیم. ولی همین که توجه ما به این موضوع جلب شود زمینههای
دریافت آن در کتب و … فراهم میشود.
ما به دستگاهی به نام دستگاه امتحان
رسیدیم که ظرفیت آدم ها و علاقه ها و استعدادهای آدم ها را در نظر میگیرد و
این ها را ضرب میکند در فضیلتی که انسان ها باید به آن برسند.
دنبال یک امر است و آن این است که ما را
به خدا مقرب کند. از این طریق که ما ظرفیت و سعه وجودی و تناسب با مولا پیدا کنیم.
هر سه اینها یکی است. با صبر شد با صبر. با مقام شد با مقام. با ندادن مقام شد با
ندادن مقام. این بحث با حسن و قبح ذاتی منافات ندارد. حتما لازم نیست همه با ثروت
یا با بیماری امتحان شوند و در مسیر مشخصی قبول کنیم. باید قبول کنیم که ما آدم ها
باید با هم متفاوت باشیم. ما متناسب با شاکله روحی خودمان امتحان میشویم که
بتوانیم بزرگ شویم. خدا ما را تحت فشار و دوراهی قرار میدهد ببیند عکس العمل ما
چیست. میزان محبت و تعلق ما به خود را بسنجد. ما میخواهیم خدا را ملاقات کنیم. با
قلبمان دریافت کنیم. خدا را به سادگی نمیتوان ملاقات کرد. ما در عالم ماده هم هر
چیزی را نمیتوانیم ببینیم. دل اگر بخواهد خدا را مشاهده کند باید ویژگی ها و
تناسبی داشته باشد. برای دریافت این تناسب امتحان میشویم. تا چیزی بخواهیم دستگاه
امتحان نسبت به خواسته ما عکس العمل نشان میدهد. ما بی تأثیر نیستیم. خواست ما از
دستگاه امتحان رد میشود. وقتی فیلم میبینید بجای کارگردان و فیلم نامه نویس
نگاه کنید ببینید چگونه از اجزای مختلف برای ایجاد گره ها و باز کردن آن ها
استفاده میکند. به عنوان مصرف کننده نگاه نکنید. دست کارگردان را بخوانید و پیش
بینی کنید. از موضع بالا فیلم را نگاه کن. در خلاقیت و تدبیر فیلم نامه نویس دقت
کنید. در سطح خیلی بالاتری خداوند دارد صحنه زندگی شما را کارگردانی میکند. مثالی
بهتر از فیلم ترومن نیست. انشالله فیلمهای بومیشده دستگاه امتحان را ببینیم. در
این دستگاه همه چیز لحاظ میشود. اراده تو، اقدام تو و …
نسبت به تک تک خواست ها و اقدام ها
ادامه مسیر ما را طراحی میکنند. ما و دستگاه امتحان تنها نیستیم. هر کدام از
ماها یک دستگاه امتحان داریم که با دستگاه امتحان بقیه در تماس است. مثلا برج
مراقبت من با برج مراقبت شما در تماس است. یک شبکه چند میلیاردی از برجهای مراقبت
در تماس هستند. ما کار خود را میکنیم و خدا هم کار خود را میکند.
روابط ما با آدم ها یکسان نیست. دیگران
در امتحانهای ما مؤثر هستند. این تأثیر با اجازه دستگاه امتحان ما است. اگر کسی ما
را اذیت کند ممکن است مقصر باشد ممکن است نباشد. اگر چه ما باید به ظاهر رفتار کنیم
و وظیفه خود را انجام دهیم. در این روابط بعضیها ذو الحقوق است. مؤمن حتما به
همسایه مورد امتحان قرار میگیرد. مؤمن یا همسرش اذیتش میکند یا همسایه یا یک
رهگذر. عین روایت است. یکی از ارتباطات سازمانی ما رفیق بازی دوران نوجوانی است.
یکی دیگر ارتباط با پدر و مادر است. پدر و مادر ما برای ما طراحی شده اند. ازدواج
یعنی من میخواهم وارد امتحانات زندگی مشترک بشوم. اگر نکنیم دست خدا بسته
نمیشود و یک جور دیگر این امتحان را میگیرد. اگر انجام دهیم سهل تر میگیرند و
ظرفیت ما را زیادتر میکنند. نمیشود از امتحان فرار کرد. شاید از یک امتحان بشود
ولی در کل نمیشود.
با خدا زندگی کنید. نتیجه نگاه خوب به
امتحان این است که دوست دارید اکثر اوقات خود را پیش خدا باشید و با او صحبت کنید.
مهمترین چیزی که ما به آن امتحان میشویم امتحان ولایت است. قرار بود هر امتحان یک
تناسب و سعه وجودی در ما ایجاد کند که ما متناسب لقاء الله بشویم.
اگر کسی خیلی جنایت کار باشد شیطان حال
عبادت خوبی به او میدهد که نفهمد در امتحان ها رفوزه شده است. اختیار اشک به او
میدهد. اگر کسی در دین بدعت بگذارد خشوعش در نماز بیشتر میشود. معلوم نیست اگر
ما در امتحان قبول نشویم چه صفتی پیدا میکنیم؟ معلوم نیست. فقط میدانیم که
آماده لقاء الله میشویم. آن ملاکی که معیار است و فقط میتوان با آن آرامش یافت
ولایت و احترام و التزام به آن است.
«إن الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله
اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی لهم مغفره و اجر عظیم» (حجرات ۳) کسانی که به
پیامبر احترام میگذارند کسانی هستند که خدا قلبشان را برای تقوی امتحان کرده است.
در سوره حج میفرماید: «و من یعظم
شعائر الله ذلک من تقوی القلوب». نشانههای خدا چیست؟ «إن الصفا و المروة من شعائر
الله». صفا و مروه چگونه نشانه خدا شدند؟هاجر برای فرزندش این مسیر را طی کرده است.
مقام ابراهیم هم نشانه خداست. پس حج احترام به ولی خداست و از تقوای قلب است.
احترام به ولی خدا احترامیاست که نشانگر ظرفیت ایجاد شده است. بعد از رسول خدا
صلی الله علیه و آله نوبت به معصومین و دوستان خوب آنها میرسد. کسی که محب
امیرالمؤمنین است را باید دوست داشته باشیم. ما داریم در میدان مین راه میرویم.
بخش سخت امتحان، امتحان آدم ها از
یکدیگر است. امتحان یکدیگر را سخت نکنیم. به آدمهای خوب احترام بگذاریم. ولی خدا
خود به خود محل امتحان است. اگر ولی خدا به تو امر کند اوضاع پیچیده تر میشود و
امتحان سخت تر میشود. یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک … ولی خدا معمولا امرهای
سخت تر میکند چون آسان ها را خدا گفته است. مثل پلیس که در چهارراه دستورهای سخت
از قوانین راهنمایی و رانندگی میدهد. قرآن میگوید ای پیغمبر صلی الله علیه و
آله اگر تو دستور بدهی و او در دلش احساس سختی کند به خدای تو سوگند که ایمان ندارد.
ولی خدا به ظرفیت ها نگاه میکند و اگر ظرفیتش را نداشته باشد امر نمیکند. امام
حسین علیه السلام شب عاشورا به اصحابش گفت من به شما امر نمیکنم. اگر میخواهید
بروید، بروید. این کار امام حسین علیه السلام در شب عاشورا را امام زمان عجل الله
تعالی فرجه هر شب دارد انجام میدهد.