یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را
به ازدواج خلیفهی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانهی فاطمه صحت ندارد
و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
اگر چه این دوست اهل سنّت بسیار سعی نموده تا بحثی بر مبنای سفسطه
ارائه دهد، اما در این امر نیز موفق نبوده است. در هر حال پاسخ وی با
همان شیوهای که متوسل شده ایفاد می گردد:
الف – به ایشان بفرمایید که بافتن این همه صغرا و کبرا برای پاک کردن
سه صورت مسئله (به جای یافتن پاسخ) است. و این خود اذعانی است بر این
که اگر مسئلهی فدک یا ماجرای خانهی فاطمه (ع) یا کربلا صحت داشته
باشد، هیچ توجیهی ندارد و باید به خیلی از مسائل و مباحث اقرار نمود.
ب – اما ازدواج دختر یکی با شخص یا پسر دیگری و ...، به هیچ وجه دلیل
متقن و مقبولی بر وقوع یا عدم وقوع یک یا چند حادثهی تاریخی نیست.
مضافاً بر این که ازدواج بزرگان بر اساس عشق و عاشقی و لذت و شهوت
نیست، بلکه مصالح اجتماعی بسیار متعدد و مهمی در نظر گرفته میشود.
آیا میتوان گفت چون آسیه همسر فرعون شد، پس فرعون بسیار علیهالسلام
بوده است؟ آیا میتوان مدعی شد چون امام حسن مجتبی و امام جواد (ع) با
قاتلین خود ازدواج کردند، پس لابد آنان در قتل امام محق بودند؟ لذا جهت
محو کردن فصلها و فرازهای مهمی از یک تاریخ، نمیتوان به این شیوهها
و سفسطهها متوسل شد. جواب نمیدهد.
ایشان اگر میخواهند بدانند تاریخ صدر اسلام چگونه بوده و آیا حوادثی
چون فدک، خانهی فاطمه (ع) و ماجرای کربلا اتفاق افتاده است یا خیر؟
بهتر است تاریخ بخوانند. دست کم کتب تاریخی و روایات معتبر خودشان [مثل
تاریخ طبری، صحیح مسلم و بخاری و ...] را مطالعه نمایند.
ب – فدک، یک سرزمین است و با قهر و آشتی دو تن با یک دیگر، نمیتوان
وجود این سرزمین را نفی یا اثبات نمود. در تواریخ اهل سنّت نیز مثبوت
است که این سرزمین متعلق به شخص پیامبر اکرم (ص) بوده و آن را چهار سال
قبل از رحلت به دخترشان هدیه نمودند و اساساً حتی ارث هم نیست که
بگویند از پیامبر (ص) ارث نمیماند، بلکه هدیه است و حضرت فاطمه (ع)
نیز چهار سال تمام کشاورزی بر آن سرزمین را مدیریت کرده و درآمد حاصله
را بین فقراء مدینه توزیع میکردند.
اگر همهی دختران ائمه (ع) با همهی سران مخالف ازدواج کرده باشند نیز
دلیل نمیشود تا فرازی دیگر از تاریخ، مثل ماجرای خانهی فاطمه (ع)،
دستور به جمعآوری و آتش زدن هیزم، شکستن در، سقط محسن، ریسمان به گردن
علی (ع) انداختن و ...، محو و تکذیب شود. این نیز حادثهای است که در
تاریخ همهی مذاهب اسلامی مثبوت است.
ج – دوستان اهل سنت، از آن جهت که معتقد، مکلف و موظفند حضرت علی
علیهالسلام را دست کم به عنوان خلیفهی چهارم قبول کنند و هر چه در
شأن سه خلیفهی قبل میدانند، دربارهی او نیز قبول کنند، دچار تعارض
میشوند و جهت فرار از پاسخ و وجدان درد به سفسطه میپردازند و در
نهایت سعی دارند اثبات کنند که آن دو در نهایت آشتی کرده و همهی
اختلافات برطرف شد.
حال فرض میکنیم که اصلاً آن طور که باب میل اهل سنت است، چنین شده
باشد. چه ربطی دارد به خروج معاویه لعنةالله علیه بر خلیفهی چهارم
علی علیهالسلام. مگر بر اساس اعتقادات و فقه اهل سنت، خروج بر خلیفهی
بر حق دلیل بر کفر و ارتداد و بغی نیست و قتلش واجب نمیگردد؟! پس چرا
میخواهند خروج معاویه را توجیه کنند و این ملعون را که هیچ ربطی به
هیچ یک از مذاهب اسلامی ندارد، تطهیر کنند؟!
این که دختر حضرت علی علیهالسلام به عقد عمر درآمده باشد، چه ربطی
دارد به خروج معاویه به خلیفهی بعد از علی (ع)، یعنی امام حسن (ع)؟ چه
ربطی دارد بر پاره کردن و نادیده گرفتن معاهده؟ چه ربطی دارد بر وصیت
به جانشینی یزید بر خلاف وعده و تعهدش؟ و چه ربطی دارد به ظلم و جنایت
یزید در کربلا؟! آخر یک ازدواج چگونه ثابت میکند که یک حادثهی تاریخی
بزرگ در تاریخ اسلام مانند کربلا، که در تمامی کتب تاریخی اسلامی و غیر
اسلامی ثبت است، واقع نشده باشد؟!
مضافاً بر این که مگر آنان (اهل سنت)، خلیفهی دوم عمر را با معاویه و
یزید یکی و یا هم خط میدانند؟!
بهتر است این دوست اهل سنت، کمی بیشتر کتاب بخواند. دست کم کتب معتبر
خودشان را کمی مطالعه نماید. این روشهای در بحث بیشتر به ضررشان تمام
میشود.
x-shobhe.com |