علت رغبت و رویآوردن قدرتها به جنگ سخت
چیست؟
چنین نیست که بگوییم قدرتها الزاماً فقط به جنگ سرد مایل هستند،
بلکه به منظور تحقق سلطه، به هر شیوهای اعم از جنگ سخت، جنگ نرم، جنگ
اقتصادی و یا جنگ سیاسی (دیپلماسی) روی میآورند و چنین نیز نیست که به
هنگام روی آوردن به یکی از شیوههای مخاصمه و جنگ، شیوههای دیگر را
کنار بگذارند و یا در توجه ویژه نسبت به آنها اهمال کنند، بلکه از همه
شیوههای به صورت موازی استفاده میکنند و البته به تناسب شرایط بر یکی
تمرکز میکنند.
باید دقت شوید که تمامی نظامهای عالم هستی، از نظامهای حاکم بر طبیعت
و عناصر طبیعی گرفته تا نظام یک خانواده یا نظام سیاسی حاکم بر یک
جامعه، بر پایه یا پایههایی استوار است. لذا اگر آن پایه متزلزل شده
یا ویران شود، آن نظام متزلزل یا سرنگون خواهد شد.
به عنوان مثال: بنای یک ساختمان روی ستونهایش استوار شده است و
ایستادگی یک درخت بلند و تنومند نیز به میزان فرورفتگی و استحکام
ریشههایش در زمین بستگی دارد و ... . پس اگر در و پنجرهی آن ساختمان
شکسته شود و یا حتی برخی از دیوارهایش را بریزند، اگر چه ساختمان تخریب
میشود، اما فرو نمیریزد و قابل باز سازی است، یا اگر شاخهها و
برگها درخت را ببرند، در خت هم چنان پابرجا میماند و دوباره شاخه و
برگ میدهد، اما اگر ستون یک ساختمان را ویران کنند، کل ساختمان فرو
میریزد و اگر ریشه درخت را حرکت دهند، خشک میشود و اگر ثباتش در زمین
متزلزل گردد، میافتد.
نظامات سیاسی نیز همینگونه هستند. به عنوان مثال نظام جمهوری اسلامی
ایران، بر پایهی اعتقادات اسلامی استوار شده است و نه اقتصاد یا قدرت
نظامی. پس با جنگ و تحریم اقتصادی، مشکلاتی ایجاد میشود، اما اتفاق
خاصی نمیافتد [چنان چه تجربه کردیم]، اما اگر اعتقادات مردم متزلزل و
منحرف گردد، حتماً نظام ساقط میشود و به همین دلیل است که نظام سلطه،
با تشکیل ناتوی فرهنگی، سعی در ایجاد انحراف در اعتقادات مردم دارد.
نظام امریکا و بالتبع اروپا (صهیونیسم بینالملل) نیز بر دو پایهی
«قدرت اقتصادی» و «قدرت نظامی» استوار بود و قدرتهای دیگرش چون:
تکنولوژی پیشرفته، سلطهی خبری، سلطهی تبلیغاتی، سلطهی سیاسی و ...،
نیز با تکیه بر همان دو قدرت «اقتصادی و نظامی» مستحکم میگردید. اما
اکنون یکی از این دو پایه، یعنی «قدرت اقتصادی»، نه تنها متزلزل شده،
بلکه به طور کلی فرو ریخته است و امریکا دیگر نمیتواند با 14 هزار
میلیارد دلار بدهی و طلبکارانی چون چین، به قدرت اقتصادی متزلزل و فرو
ریختهی خود تکیه کند. لذا برای او فقط «قدرت نظامی» باقی مانده است و
برای نجات خود، جلوگیری از فروپاشی و تداوم سلطه، ناچار است که به قدرت
نظامی که تبلور آن «جنگ سخت» است متوسل گردد و همهی اهداف خود را با
«جنگ سخت» تعقیب نموده و برای تحقق تلاش (جنگ) نماید. امریکا امروز هیچ
چارهای به جز جنگ ندارد.
x-shobhe.com |